بيدارزنى
Photo
🟣 تا هشت مارس...
⚪️ پوسترهای ارسالی به بیدارزنی
«ما جمعی از «فعالان زنان گیلان» مجموعه پوسترهایی را با عنوان «زن، زندگی، آزادی تا هشت مارس» با این شعارها تهیه کردهایم:
▪️ازدواج کودکان محروم کردن آنها از دنیای شاد کودکی است
▪️دستمزد مکفی و برابر، حق زنان است
▪️دسترسی عمومی و رایگان به خدمات مرتبط با پیشگیری از بارداری، حق زنان است
▪️حقوق برابر و کرامت انسانی، حق مسلم زنان است
▪️حمایت قانونی از زنکشی و ناموسانگاریِ زنان باید متوقف شود
ما با انتشار این پوسترها -و پوسترهای دیگری که منتشر خواهیم کرد- در رسانهها و فضاهای عمومی نشان میدهیم که خواستههای زنان به همه عرصههای زندگی مربوط است.»
#زن_زندگی_آزادی
#ژن_ژیان_ئازادی
#تا_هشتمارس
#فعالان_زنان_گیلان
@bidarzani
⚪️ پوسترهای ارسالی به بیدارزنی
«ما جمعی از «فعالان زنان گیلان» مجموعه پوسترهایی را با عنوان «زن، زندگی، آزادی تا هشت مارس» با این شعارها تهیه کردهایم:
▪️ازدواج کودکان محروم کردن آنها از دنیای شاد کودکی است
▪️دستمزد مکفی و برابر، حق زنان است
▪️دسترسی عمومی و رایگان به خدمات مرتبط با پیشگیری از بارداری، حق زنان است
▪️حقوق برابر و کرامت انسانی، حق مسلم زنان است
▪️حمایت قانونی از زنکشی و ناموسانگاریِ زنان باید متوقف شود
ما با انتشار این پوسترها -و پوسترهای دیگری که منتشر خواهیم کرد- در رسانهها و فضاهای عمومی نشان میدهیم که خواستههای زنان به همه عرصههای زندگی مربوط است.»
#زن_زندگی_آزادی
#ژن_ژیان_ئازادی
#تا_هشتمارس
#فعالان_زنان_گیلان
@bidarzani
Forwarded from جوانه
بيدارزنى
Photo
حق آموزشِ زبان مادری و حق آموزش به زبان مادری
به مناسبت روز جهانی زبان مادری
به زارا محمدی، مدرس زبان کردی
و با گرامیداشت یاد صمد بهرنگی
وجدانهای بیدار فرهنگهای تبعیدی
احتمالاَ در اخبار و شبکههای اجتماعی این دو حق به گوش شما خورده باشد. در این پست ابتدا معنای این دو حق به عنوان اجــزای حقــوق زبانی-فــرهنگی که رابطــه تنگاتنگی با حــق بر تعیین ســرنوشت اتنیکهای تحت ستم دارد، بررسی میشود و سپس درباره اهمیت آنها خواهــیم گفت و اســتدلالهایی که این دو حق را نادیده میگیرند نقد میکنیم.
🔹حق آموزش زبان مادری:
این حق به معنای آن است که هر انسانی بتواند در نظام آموزشی (چه مدرسه و چه دانشگاه) اولاً خواندن و نوشتن به زبان مادری خود را بیاموزد و ثانیاً با آثار فرهنگی و ادبی مکتوب و شفاهی زبان مادری خود آشنا شود. مثلاً کودکان کرد در مدرسه الفبا و رسمالخط کردی را بیاموزند، بتوانند آثار نوشته شده به زبان کردی را بخوانند و در برنامه درسی خود درباره ی ادبیات مکتوب و شفاهی و تاریخ زبان کردی بیاموزند.
🔹حق آموزش به زبان مادری:
این حق یعنی کودکان، نوجوانان و بزرگسالان بتوانند در نظام آموزشی (چه مدرسه و چه دانشگاه) دروس و سرفصلهای مختلف از ریاضیات گرفته تا تاریخ و جغرافیا را به زبان مادری خود بیاموزند.
🔹اهمیت این دو حق
آموزش به زبان مادری و آموزش زبان مادری بر اساس مطالعات متعدد نقش مهمی در پیشـرفـت تحصـیلی دانشآمـوزان دارند. کـودکان غیر فارسزبان را در نظر بگیرید. آنها از دوران نوزادی به واسطه این که در خانه به زبان مادریشان، که فارسی نیست، صحبت میشود، زبانی جز فارسی را به عنوان زبان اول خود میآموزند. وقتی در مدرسه ناگهان با زبانی فارسی مواجه میشوند و همه اجزای آموزش (کتاب، تکلیف، تدریس و امتحان) به آن زبان است، به جای تمرکز بر یادگیری آن درس، مجبورند بخشی از تمرکز خود را روی یادگیری زبان فارسی بگذارند. از آنجا که کتابهایشان نیز با فرض این که زبان مادری فارسی است نوشته شده، دانشآموز به صورت نظاممند فارسی را یاد نمیگیرد. این دو موضوع باعث میشود که هم عملکرد درک مطلب کاهش پیدا کند، هم عملکرد در امتحانات و ارزیابیها. این مشکل باعث میشود تا انتظارات کودکان از خودشان و تواناییهایشان متاثر شود و افت تحصیلی شدت یابد. در جریان ادامه ی تحصیل این کودکان به دلیل آنکه نظام آموزشی کمتر به آنها بهره رسانده، شانس پایینتری در پیشرفت تحصیلی و کسب رتبه مناسب دارند.
زبان مادری بخشی از هویت فرهنگی و اجتماعی کودکان ملل گوناگون است. اگر به رسمیت شناخته نشود و کودک با متونی به آن زبان و درباره آن زبان آشنا نشود، به صورت غیرمستقیم میآموزد که زبان و فرهنگ و هویت اجتماعی اش کمارزشتر است. از سوی دیگر، هر زبانی، با واژگان، مثلها و قصههایش بخشی از میراث فرهنگی و اجتماعی بشری است. به رسمیت نشناختن برخی از زبانها در نظام آموزشی، و در عوض تحمیل یکجانبه زبانی دیگر، باعث میشود زبانهای اقلیت محدود شوند، پویاییشان کمتر شود و حتی از بین بروند و در نتیجه تنوع میراث فرهنگی و اجتماعی بشر کمتر شود. تحمـیل یک زبان واحـد به عنوان تنها زبان مورد قبول به جامعـه باعـث میشود تا افرادی که آن زبان، زبان مادریشان است، خود را در موقعیت فرهنگی و اجتماعی برتر ببینند و رفتاری تحقیرآمیز با افراد دیگر داشته باشند، حتی اگر خودشان متوجه نباشند. توهینهای قومی، ادای زبان ترکی درآوردن، مسخره کردن لهجـه افــراد غیرفارسزبان از نمونههای چنین رفتارهایی هستند.
🔹دروغهایی که به ما درباره خطرات آموزش به زبان مادری گفتهاند
۱.آموزش زبان مادری و آموزش به زبان مادری ارتباط مردم یک کشور را دشوار و باعث دوری مردم از هم میشود.
در کشورهایی که حقوق زبانی-فرهنگی را به رسمیت شناختهاند، یک یا چند زبان واسطه یا میانجی هم وجود دارد. زبانهای میانجی زبانهایی هستند که بخشی از آموزش از آن طریق انجام میگیرد تا فرصت برقراری ارتباط میان همه را فراهم میکند. ساختن برنامه هایی به زبان میانجی در رسانههای جمعی نیز به یادگیری زبان میانجی کمک می کند. این فقط مختص کشورهای اروپایی و یا آمریکای شمالی نیست. در بسیاری از کشــورها در قـارههای دیگــر نیز دانشآمــوزان هم زبان مـادری خـود را میآموزند و هم یک یا دو زبان میانجی را. در بسیاری کشورها کودکان در مدرسه فرصت دارند با زبانها و تاریخ و ادبیات و فرهنگ اتنیکهای آن کشور آشنا شوند. چنین اقدامی به درک فـرهنگی و اجتمـاعی متقابل، همــزیستی و افــزایش مــراودات اجتماعی و دوری از نگرشهای تبعیض آمیز کمک میکند و همبستگی قدرتمندی مــیـان مــردم و در مقــابل ســیاستمداران و نیروهایی ایجاد میکند که میخواهند سیاستهای تبعیضآمیز و مرکزگرا را دنبال کنند یا مانع رفع تبعیض شوند.
ادامه 👇🏽
به مناسبت روز جهانی زبان مادری
به زارا محمدی، مدرس زبان کردی
و با گرامیداشت یاد صمد بهرنگی
وجدانهای بیدار فرهنگهای تبعیدی
احتمالاَ در اخبار و شبکههای اجتماعی این دو حق به گوش شما خورده باشد. در این پست ابتدا معنای این دو حق به عنوان اجــزای حقــوق زبانی-فــرهنگی که رابطــه تنگاتنگی با حــق بر تعیین ســرنوشت اتنیکهای تحت ستم دارد، بررسی میشود و سپس درباره اهمیت آنها خواهــیم گفت و اســتدلالهایی که این دو حق را نادیده میگیرند نقد میکنیم.
🔹حق آموزش زبان مادری:
این حق به معنای آن است که هر انسانی بتواند در نظام آموزشی (چه مدرسه و چه دانشگاه) اولاً خواندن و نوشتن به زبان مادری خود را بیاموزد و ثانیاً با آثار فرهنگی و ادبی مکتوب و شفاهی زبان مادری خود آشنا شود. مثلاً کودکان کرد در مدرسه الفبا و رسمالخط کردی را بیاموزند، بتوانند آثار نوشته شده به زبان کردی را بخوانند و در برنامه درسی خود درباره ی ادبیات مکتوب و شفاهی و تاریخ زبان کردی بیاموزند.
🔹حق آموزش به زبان مادری:
این حق یعنی کودکان، نوجوانان و بزرگسالان بتوانند در نظام آموزشی (چه مدرسه و چه دانشگاه) دروس و سرفصلهای مختلف از ریاضیات گرفته تا تاریخ و جغرافیا را به زبان مادری خود بیاموزند.
🔹اهمیت این دو حق
آموزش به زبان مادری و آموزش زبان مادری بر اساس مطالعات متعدد نقش مهمی در پیشـرفـت تحصـیلی دانشآمـوزان دارند. کـودکان غیر فارسزبان را در نظر بگیرید. آنها از دوران نوزادی به واسطه این که در خانه به زبان مادریشان، که فارسی نیست، صحبت میشود، زبانی جز فارسی را به عنوان زبان اول خود میآموزند. وقتی در مدرسه ناگهان با زبانی فارسی مواجه میشوند و همه اجزای آموزش (کتاب، تکلیف، تدریس و امتحان) به آن زبان است، به جای تمرکز بر یادگیری آن درس، مجبورند بخشی از تمرکز خود را روی یادگیری زبان فارسی بگذارند. از آنجا که کتابهایشان نیز با فرض این که زبان مادری فارسی است نوشته شده، دانشآموز به صورت نظاممند فارسی را یاد نمیگیرد. این دو موضوع باعث میشود که هم عملکرد درک مطلب کاهش پیدا کند، هم عملکرد در امتحانات و ارزیابیها. این مشکل باعث میشود تا انتظارات کودکان از خودشان و تواناییهایشان متاثر شود و افت تحصیلی شدت یابد. در جریان ادامه ی تحصیل این کودکان به دلیل آنکه نظام آموزشی کمتر به آنها بهره رسانده، شانس پایینتری در پیشرفت تحصیلی و کسب رتبه مناسب دارند.
زبان مادری بخشی از هویت فرهنگی و اجتماعی کودکان ملل گوناگون است. اگر به رسمیت شناخته نشود و کودک با متونی به آن زبان و درباره آن زبان آشنا نشود، به صورت غیرمستقیم میآموزد که زبان و فرهنگ و هویت اجتماعی اش کمارزشتر است. از سوی دیگر، هر زبانی، با واژگان، مثلها و قصههایش بخشی از میراث فرهنگی و اجتماعی بشری است. به رسمیت نشناختن برخی از زبانها در نظام آموزشی، و در عوض تحمیل یکجانبه زبانی دیگر، باعث میشود زبانهای اقلیت محدود شوند، پویاییشان کمتر شود و حتی از بین بروند و در نتیجه تنوع میراث فرهنگی و اجتماعی بشر کمتر شود. تحمـیل یک زبان واحـد به عنوان تنها زبان مورد قبول به جامعـه باعـث میشود تا افرادی که آن زبان، زبان مادریشان است، خود را در موقعیت فرهنگی و اجتماعی برتر ببینند و رفتاری تحقیرآمیز با افراد دیگر داشته باشند، حتی اگر خودشان متوجه نباشند. توهینهای قومی، ادای زبان ترکی درآوردن، مسخره کردن لهجـه افــراد غیرفارسزبان از نمونههای چنین رفتارهایی هستند.
🔹دروغهایی که به ما درباره خطرات آموزش به زبان مادری گفتهاند
۱.
در کشورهایی که حقوق زبانی-فرهنگی را به رسمیت شناختهاند، یک یا چند زبان واسطه یا میانجی هم وجود دارد. زبانهای میانجی زبانهایی هستند که بخشی از آموزش از آن طریق انجام میگیرد تا فرصت برقراری ارتباط میان همه را فراهم میکند. ساختن برنامه هایی به زبان میانجی در رسانههای جمعی نیز به یادگیری زبان میانجی کمک می کند. این فقط مختص کشورهای اروپایی و یا آمریکای شمالی نیست. در بسیاری از کشــورها در قـارههای دیگــر نیز دانشآمــوزان هم زبان مـادری خـود را میآموزند و هم یک یا دو زبان میانجی را. در بسیاری کشورها کودکان در مدرسه فرصت دارند با زبانها و تاریخ و ادبیات و فرهنگ اتنیکهای آن کشور آشنا شوند. چنین اقدامی به درک فـرهنگی و اجتمـاعی متقابل، همــزیستی و افــزایش مــراودات اجتماعی و دوری از نگرشهای تبعیض آمیز کمک میکند و همبستگی قدرتمندی مــیـان مــردم و در مقــابل ســیاستمداران و نیروهایی ایجاد میکند که میخواهند سیاستهای تبعیضآمیز و مرکزگرا را دنبال کنند یا مانع رفع تبعیض شوند.
ادامه 👇🏽
Forwarded from جوانه
۲. فرصت آموزش کودکان محدود است و رعایت و اجرایی شدن حقوق زبانی درنظام آموزشی زمان و فرصت یادگیری کودکان را محدود میکند.
فرصت و زمان یادگیری در مدارس میتواند محدود نباشد. محدودیت زمانی فعلی به خاطر شیوهی آموزشی بانکی است. آموزش بانکی اصطلاحی است که پائولو فریره، آموزگار ستمدیدگان به کار میبرد تا نظام آموزشی رایج در دوران خود را نقد کند. آموزش بانکی مبتنی بر رقابت، حفظیات فراوان، حجم بالای مطالب درسی، عدم گزینش مطالب و بیتوجهی به کاربرد محتوای درسی در مقاطع بالاتر یا در زندگی، و عدم توجه به اهمیت یادگرفتنِ چگونه آموختن است. کودکان زمان و انرژی زیادی را در مدارس ایران از دست میدهند چون شیوه ی آموزش مبتنی بر رویکرد بانکی است. اگر رویکرد بانکی اصلاح شود، فرصت و زمان زیادی ایجاد میشود که میتوان از آن برای عملی کردن حقوق زبانی استفاده کرد.
۳.آموزش به زبان مادری در مدرسه مشکلات تحصیلی در آموزش عالی را بیشتر میکند.
بسیاری از افراد برای تحصیل به کشوری دیگر میروند و به زبانی دیگر تحصیل میکنند و چون از حمایت کافی در شیوه، سبک مطالعه و نگارش دانشگاهی در دانشگاه بهره میبرند، در فرایند تحصیل در دانشگاه تا حدی از پس مشکلات زبان دوم برمیآیند، هرچند حوزه این حمایتهای زبانی نیازمند توسعه و توجه بیشتر است. ضمن این که همانطور که بالاتر اشاره شد، آموزش زبان مادری و آموزش به زبان مادری در مدرسه به معنای آن نیست که در برنامه درسی زبان میانجی به کلی وجود نداشته باشد. وجود سرفصل درسی زبان میانجی در طول ۱۲ سال تحصیل در مدرسه به کودکان در یادگیری زبان میانجی کمک خواهد کرد.
۴.زبانهای اقلیت قابلیت انتقال مطالب علمی و آموزشی را ندارند.
اصلاً اینطور نیست. در همین زبان فارسی که فرهنگستان داشته و در صد سال گذشته به عنوان تنها زبان رسانههای بزرگ و آموزش و پرورش و آموزش عالی استفاده شده، کلمات و اصطلاحات علمی بسیاری از عربی، فرانسوی و انگلیسی موجود است. همچنین لازم نیست یک زبان برای همه ی کلمات و اصطلاحات لازم برای آموزش علوم و دروس معادلی در خود داشته باشد. ریشههای مشترک زبانها در محدودههای جغرافیایی، مبادلهپذیری اصطلاحات بین زبانها و… در این زمینه کمک کننده است. علاوه براین، آموزش زبان مادری و آموزش به زبان مادری خود پیش شرط حفظ پویایی و توسعه ی یک زبان در زمینه ی علمی و آموزشی است. تجربه تاریخی در موارد زیادی، به عنوان نمونه زبان باسکی، نشان داده در صورتی که این دو حق به رسمیت شناخته شود و برنامه های آموزشی مدارس و دانشگاه ها بر اساس آن بازبینی شود، در طول یکی دو دهه اصطلاحات علمی و آموزشی که معادلی ندارد در این زبانها در نتیجه پویـایی زبـان (معـادلیابی، معـادلسـازی و وام واژههـا) و بـا کمـک گویشوران توسعه خواهند یافت.
🔹وضعیت حق آموزش به زبان مادری و حق آموزش زبان مادری در ایران
در دوران رژیم پهلوی و در دوران رژیم جمهوری اسلامی، نه تنها این حقوق زبانی به رسمیت شناخته نشدهاند و آموزش زبان اول ملل و اتنیکها در نظام آموزشی مورد توجه نبوده، بلکه رسانههای رسمی، ســیاســتگذاران و مســئولان همگی در مســیر حذف، تحقیــر، سـرکوب و کماهمیت دانستن این حقوق و زبان های اتنیکها اقدام کردهاند: تحقیر یا ایجاد هراس از طریق رسانه، بی توجهی در سیاستگذاری و ممانعت از پیشرفت ابتکارات مردمی به وسیله مجازات و زندانی کردن و اعمــال فشــار به فعالان، آمــوزگاران و آموزشــگران زبانهــای مــادری اتنیکها. هواداران ایدئولوژی ناسیونالیسم فارسی-شیعی و ایرانشهری نیز با خطرناک دانستن این حقوق و ایجاد هراس سعی کرده اند این اقدامات محدودکننده و سرکوبگرانه را که نسلکشی فرهنگی-زبانی است، توجیه کنند.
فرصت و زمان یادگیری در مدارس میتواند محدود نباشد. محدودیت زمانی فعلی به خاطر شیوهی آموزشی بانکی است. آموزش بانکی اصطلاحی است که پائولو فریره، آموزگار ستمدیدگان به کار میبرد تا نظام آموزشی رایج در دوران خود را نقد کند. آموزش بانکی مبتنی بر رقابت، حفظیات فراوان، حجم بالای مطالب درسی، عدم گزینش مطالب و بیتوجهی به کاربرد محتوای درسی در مقاطع بالاتر یا در زندگی، و عدم توجه به اهمیت یادگرفتنِ چگونه آموختن است. کودکان زمان و انرژی زیادی را در مدارس ایران از دست میدهند چون شیوه ی آموزش مبتنی بر رویکرد بانکی است. اگر رویکرد بانکی اصلاح شود، فرصت و زمان زیادی ایجاد میشود که میتوان از آن برای عملی کردن حقوق زبانی استفاده کرد.
۳.
بسیاری از افراد برای تحصیل به کشوری دیگر میروند و به زبانی دیگر تحصیل میکنند و چون از حمایت کافی در شیوه، سبک مطالعه و نگارش دانشگاهی در دانشگاه بهره میبرند، در فرایند تحصیل در دانشگاه تا حدی از پس مشکلات زبان دوم برمیآیند، هرچند حوزه این حمایتهای زبانی نیازمند توسعه و توجه بیشتر است. ضمن این که همانطور که بالاتر اشاره شد، آموزش زبان مادری و آموزش به زبان مادری در مدرسه به معنای آن نیست که در برنامه درسی زبان میانجی به کلی وجود نداشته باشد. وجود سرفصل درسی زبان میانجی در طول ۱۲ سال تحصیل در مدرسه به کودکان در یادگیری زبان میانجی کمک خواهد کرد.
۴.
اصلاً اینطور نیست. در همین زبان فارسی که فرهنگستان داشته و در صد سال گذشته به عنوان تنها زبان رسانههای بزرگ و آموزش و پرورش و آموزش عالی استفاده شده، کلمات و اصطلاحات علمی بسیاری از عربی، فرانسوی و انگلیسی موجود است. همچنین لازم نیست یک زبان برای همه ی کلمات و اصطلاحات لازم برای آموزش علوم و دروس معادلی در خود داشته باشد. ریشههای مشترک زبانها در محدودههای جغرافیایی، مبادلهپذیری اصطلاحات بین زبانها و… در این زمینه کمک کننده است. علاوه براین، آموزش زبان مادری و آموزش به زبان مادری خود پیش شرط حفظ پویایی و توسعه ی یک زبان در زمینه ی علمی و آموزشی است. تجربه تاریخی در موارد زیادی، به عنوان نمونه زبان باسکی، نشان داده در صورتی که این دو حق به رسمیت شناخته شود و برنامه های آموزشی مدارس و دانشگاه ها بر اساس آن بازبینی شود، در طول یکی دو دهه اصطلاحات علمی و آموزشی که معادلی ندارد در این زبانها در نتیجه پویـایی زبـان (معـادلیابی، معـادلسـازی و وام واژههـا) و بـا کمـک گویشوران توسعه خواهند یافت.
🔹وضعیت حق آموزش به زبان مادری و حق آموزش زبان مادری در ایران
در دوران رژیم پهلوی و در دوران رژیم جمهوری اسلامی، نه تنها این حقوق زبانی به رسمیت شناخته نشدهاند و آموزش زبان اول ملل و اتنیکها در نظام آموزشی مورد توجه نبوده، بلکه رسانههای رسمی، ســیاســتگذاران و مســئولان همگی در مســیر حذف، تحقیــر، سـرکوب و کماهمیت دانستن این حقوق و زبان های اتنیکها اقدام کردهاند: تحقیر یا ایجاد هراس از طریق رسانه، بی توجهی در سیاستگذاری و ممانعت از پیشرفت ابتکارات مردمی به وسیله مجازات و زندانی کردن و اعمــال فشــار به فعالان، آمــوزگاران و آموزشــگران زبانهــای مــادری اتنیکها. هواداران ایدئولوژی ناسیونالیسم فارسی-شیعی و ایرانشهری نیز با خطرناک دانستن این حقوق و ایجاد هراس سعی کرده اند این اقدامات محدودکننده و سرکوبگرانه را که نسلکشی فرهنگی-زبانی است، توجیه کنند.
🟣بیایید دموکراسی را زندگی کنیم (ملاحظاتی بر «منشور حداقل مطالبات» بیست تشکل صنفی و مدنی)
✍🏽 فرزانه راجی
از متن: «طرح مطالبات و حرکت در جهت وجه ایجابیِ خیزش/جنبش امری بسیار ضروری و بجاست، بهویژه در شرایط کنونی جنبش که نیروهای ارتجاعی از هر سو در کمین به انحراف کشاندن خواستهای واقعی مردم و مصادرهی خیزش/جنبش آنان هستند. اما بهنظر میرسد بهواسطهی این ضرورت زمانی، شتابی بیش از حد در تعداد و ترکیب امضا کنندهها، و تدوین و نگارش منشور صورت گرفته است که به «منشور»ی کمابیش نارسا و حاشیههای بسیار منتج شده است. از این رو، با توجه به تعداد و اعضای قلیل گروههای امضا کننده «منشور مطالبات حداقلی» و همچنین رویکرد، افق و خود مطالبات نکاتی به ذهنم میرسد که به عنوان یکی از افراد حامی و شرکت کننده در این جنبش، نه بهقصد خردهگیری بلکه صرفا بهمنظور ایجاد گفتگو در جهت ارتقا و در نتیجه حمایت بیشتر از این «منشور» مطرح میکنم...»
ادامهی متن را در وبسایت اخبار روز بخوانید:
https://www.akhbar-rooz.com/193499/1401/11/30/
@bidarzani
✍🏽 فرزانه راجی
از متن: «طرح مطالبات و حرکت در جهت وجه ایجابیِ خیزش/جنبش امری بسیار ضروری و بجاست، بهویژه در شرایط کنونی جنبش که نیروهای ارتجاعی از هر سو در کمین به انحراف کشاندن خواستهای واقعی مردم و مصادرهی خیزش/جنبش آنان هستند. اما بهنظر میرسد بهواسطهی این ضرورت زمانی، شتابی بیش از حد در تعداد و ترکیب امضا کنندهها، و تدوین و نگارش منشور صورت گرفته است که به «منشور»ی کمابیش نارسا و حاشیههای بسیار منتج شده است. از این رو، با توجه به تعداد و اعضای قلیل گروههای امضا کننده «منشور مطالبات حداقلی» و همچنین رویکرد، افق و خود مطالبات نکاتی به ذهنم میرسد که به عنوان یکی از افراد حامی و شرکت کننده در این جنبش، نه بهقصد خردهگیری بلکه صرفا بهمنظور ایجاد گفتگو در جهت ارتقا و در نتیجه حمایت بیشتر از این «منشور» مطرح میکنم...»
ادامهی متن را در وبسایت اخبار روز بخوانید:
https://www.akhbar-rooz.com/193499/1401/11/30/
@bidarzani
اخبار روز - سايت سياسی خبری چپ
بیایید دموکراسی را زندگی کنیم (ملاحظاتی بر «منشور حداقل مطالبات» بیست تشکل صنفی و مدنی) – فرزانه راجی
طرح مطالبات و حرکت در جهت وجه ایجابیِ خیزش/جنبش امری بسیار ضروری و بجاست، بهویژه در شرایط کنونی جنبش که نیروهای ارتجاعی از هر سو در کمین به انحراف کشاندن خواستهای واقعی مردم و مصادرهی خیزش/جنبش …
🟣 #بیدارزنی : سلطهی مردسالاری بر میدان سیاست (یا همان سیاست مردانه)
✍🏽 نویسندگان: «کلکتیو تَوار»
▪️متن حاضر نقدی است که گروه «کلکتیو توار» به هژمونی مردسالاری در درون سازمانهای سیاسی کردستان و ایران وارد کرده است. در شرایط کنونی چنین نقدهایی از سوی فمینستها به ویژه فمینیستهایی که در تقاطع ستمهای جنسیتی و دیگر نظامهای سلطه قرار دارند به جریانهای سیاسی حائز اهمیت است. از این رو، بازنشر متن پیش رو که در صفحه اینستاگرام این گروه منتشر شده را ضروری دانستیم.
سلطهی مردسالاری بر میدان سیاست (یا همان سیاست مردانه)
کلکتیو تَوار
از متن: «در روزهای اخیر عکسهایی (قدیمی و متأخر) از نشستهای برخی احزاب کردستان منتشر شده که تصویری یکدست مردانه از آنها ارائه میدهد و متاسفانه با واقعیت موجود آنها نیز همخوانی زیادی دارد؛ تصویری از مردان و پدرانی که عدم حضور زنان کُرد در میان آنها حتی معذبشان نمیکند، مگر اینکه فضای مجازی آنها را به واکنش وادارد؛ تصویری به تمامی در تناقض با قیام زنانه ژن.ژیان.ئازادی که از کردستان آغاز شد و در به ثمر رساندن مطالبات فمینیستی مصمم است. این تصاویر، گزارشها و اخباری که از اغلب حزبهای کردستان منتشر میشود، تصویر مردهایی که پشت میز نشستهاند و قرار است درباره آینده سیاسی کردستان گفتگو و تصمیمگیری کنند، بدون آنکه زن یا زنهایی در میان آنها باشد، خبر از «سیاست مردانه»ای میدهند که البته منحصر به کردستان نیست. اما در شرایطی که این جغرافیا پیشتاز قیام مترقی مردم با شعار ژن.ژیان.ئازادی و اشکال پیشرفتهای از سازماندهی بوده، این تصاویر از شکاف بزرگی خبر میدهد که میان مطالبات نیمی از جامعهی کردستان (زنان) و سیاستهای مردمحورانهی احزاب کُرد وجود دارد.
البته که هژمونی مردسالاری در درون سازمانهای سیاسی کردستان و ایران خود متاثر از جامعهی مردسالاری است که این نهادها از دل آنها برآمدهاند، با اینحال و علیرغم ادعاهایشان، اغلب این احزاب نتوانستهاند نقش پیشگامی در تغییر مناسبات جنسیتی جامعه ایفا کنند. اما زنان شجاع، به عنوان پرچمداران تغییر، در ماههای اخیر در کردستان نیز همچون همسرنوشتهایشان در سایر شهرها به خیابان آمدهاند تا نه تنها استوار در برابر دیکتاتوری ضدزن جمهوری اسلامی بایستند، بلکه همچنین هر شکلی از اقتدار مردانه در جامعه خود را نیز به چالش بکشند و این شامل مواجهه انتقادی با مردسالاری احزاب کردستان نیز میشود. خیزش انقلابی زنان کُرد در قیام ژن.ژیان.ئازادی، خواست یک انقلاب اجتماعی علیه مرد-پدرسالاری را نیز در خود دارد که با هیچ شکلی از مصلحتگرایی قیممآبانه سر سازش ندارد.»
#ژن_ژیان_ئازادی
ادامهی متن را در وبسایت بیدارزنی بخوانید:
https://bidarzani.com/44424
@bidarzani
✍🏽 نویسندگان: «کلکتیو تَوار»
▪️متن حاضر نقدی است که گروه «کلکتیو توار» به هژمونی مردسالاری در درون سازمانهای سیاسی کردستان و ایران وارد کرده است. در شرایط کنونی چنین نقدهایی از سوی فمینستها به ویژه فمینیستهایی که در تقاطع ستمهای جنسیتی و دیگر نظامهای سلطه قرار دارند به جریانهای سیاسی حائز اهمیت است. از این رو، بازنشر متن پیش رو که در صفحه اینستاگرام این گروه منتشر شده را ضروری دانستیم.
سلطهی مردسالاری بر میدان سیاست (یا همان سیاست مردانه)
کلکتیو تَوار
از متن: «در روزهای اخیر عکسهایی (قدیمی و متأخر) از نشستهای برخی احزاب کردستان منتشر شده که تصویری یکدست مردانه از آنها ارائه میدهد و متاسفانه با واقعیت موجود آنها نیز همخوانی زیادی دارد؛ تصویری از مردان و پدرانی که عدم حضور زنان کُرد در میان آنها حتی معذبشان نمیکند، مگر اینکه فضای مجازی آنها را به واکنش وادارد؛ تصویری به تمامی در تناقض با قیام زنانه ژن.ژیان.ئازادی که از کردستان آغاز شد و در به ثمر رساندن مطالبات فمینیستی مصمم است. این تصاویر، گزارشها و اخباری که از اغلب حزبهای کردستان منتشر میشود، تصویر مردهایی که پشت میز نشستهاند و قرار است درباره آینده سیاسی کردستان گفتگو و تصمیمگیری کنند، بدون آنکه زن یا زنهایی در میان آنها باشد، خبر از «سیاست مردانه»ای میدهند که البته منحصر به کردستان نیست. اما در شرایطی که این جغرافیا پیشتاز قیام مترقی مردم با شعار ژن.ژیان.ئازادی و اشکال پیشرفتهای از سازماندهی بوده، این تصاویر از شکاف بزرگی خبر میدهد که میان مطالبات نیمی از جامعهی کردستان (زنان) و سیاستهای مردمحورانهی احزاب کُرد وجود دارد.
البته که هژمونی مردسالاری در درون سازمانهای سیاسی کردستان و ایران خود متاثر از جامعهی مردسالاری است که این نهادها از دل آنها برآمدهاند، با اینحال و علیرغم ادعاهایشان، اغلب این احزاب نتوانستهاند نقش پیشگامی در تغییر مناسبات جنسیتی جامعه ایفا کنند. اما زنان شجاع، به عنوان پرچمداران تغییر، در ماههای اخیر در کردستان نیز همچون همسرنوشتهایشان در سایر شهرها به خیابان آمدهاند تا نه تنها استوار در برابر دیکتاتوری ضدزن جمهوری اسلامی بایستند، بلکه همچنین هر شکلی از اقتدار مردانه در جامعه خود را نیز به چالش بکشند و این شامل مواجهه انتقادی با مردسالاری احزاب کردستان نیز میشود. خیزش انقلابی زنان کُرد در قیام ژن.ژیان.ئازادی، خواست یک انقلاب اجتماعی علیه مرد-پدرسالاری را نیز در خود دارد که با هیچ شکلی از مصلحتگرایی قیممآبانه سر سازش ندارد.»
#ژن_ژیان_ئازادی
ادامهی متن را در وبسایت بیدارزنی بخوانید:
https://bidarzani.com/44424
@bidarzani
Forwarded from سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه
🔴 آنیشا اسداللهی، فعال کارگری، به دادسرای امنیت اوین احضار شد
آنیشا اسداللهی، معلم، فعال کارگری و مترجم رسمی سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران وحومه، «جهت اخذ آخرین دفاع» به «شعبه ۲ بازپرسی دادسرای عمومی و انقلاب ناحیه ۳۳ تهران-زندان اوین» احضار شده است. طبق ابلاغیهای که به ایشان ارسال شده است، وی ظرف پنج روز تا تاریخ هشتم اسفند ۱۴۰۱ مهلت دارد که به این شعبه مراجعه نماید.این درحالی است که ابلاغیه بازپرسی امروز در تاریخ ۶ اسفند ماه در سامانه ثنا ثبت شده است.
آنیشا اسداللهی فعال کارگری به همراه همسرش کیوان مهتدی، مترجم و عضو کانون نویسندگان ایران، در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۱ با هجوم ماموران وزرات اطلاعات به منزل شخصی اش بازداشت شدند . پیش تر ایشان در روز جهانی کارگر سال ۹۸ بهمراه دیگر فعالین سندیکایی دوبار دستگیر و پس از گذراندن دوران محکومیتش از زندان اوین آزاد شد.
امسال بار دیگر با دستگیری مجدد و سپری کردن بیش از سه ماه زندان انفرادی در بازداشتگاه ۲۰۹ وزارت اطلاعات و پس از بیشتر از صد روز بازداشت موقت در تاریخ ۲۹ شهریورماه ۱۴۰۱ از زندان اوین با قرار وثیقه دو میلیارد تومان آزاد شد. همسر ایشان کیوان مهتدی با گذشت ده ماه همچنان در بازداشت موقت و در بند ۴ زندان اوین به سر می برد.
سندیکای کارگران شرکت واحد احضار آنیشا اسداللهی را محکوم میکند و خواهان لغو اتهامات بی اساس علیه ایشان و دیگر فعالین کارگری و معلمی می باشد.
کارگر زندانی آزاد باید گردد!
زندانی سیاسی آزاد باید گردد!
چاره کارگران و زحمتکشان وحدت و تشکل
سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه
۶ اسفند ۱۴۰۱
https://t.me/vahedsyndica
https://www.instagram.com/vahedsyndica/
https://twitter.com/VahedSyndicate
www.vahedsyndica.com
vsyndica@gmail.com
آنیشا اسداللهی، معلم، فعال کارگری و مترجم رسمی سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران وحومه، «جهت اخذ آخرین دفاع» به «شعبه ۲ بازپرسی دادسرای عمومی و انقلاب ناحیه ۳۳ تهران-زندان اوین» احضار شده است. طبق ابلاغیهای که به ایشان ارسال شده است، وی ظرف پنج روز تا تاریخ هشتم اسفند ۱۴۰۱ مهلت دارد که به این شعبه مراجعه نماید.این درحالی است که ابلاغیه بازپرسی امروز در تاریخ ۶ اسفند ماه در سامانه ثنا ثبت شده است.
آنیشا اسداللهی فعال کارگری به همراه همسرش کیوان مهتدی، مترجم و عضو کانون نویسندگان ایران، در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۱ با هجوم ماموران وزرات اطلاعات به منزل شخصی اش بازداشت شدند . پیش تر ایشان در روز جهانی کارگر سال ۹۸ بهمراه دیگر فعالین سندیکایی دوبار دستگیر و پس از گذراندن دوران محکومیتش از زندان اوین آزاد شد.
امسال بار دیگر با دستگیری مجدد و سپری کردن بیش از سه ماه زندان انفرادی در بازداشتگاه ۲۰۹ وزارت اطلاعات و پس از بیشتر از صد روز بازداشت موقت در تاریخ ۲۹ شهریورماه ۱۴۰۱ از زندان اوین با قرار وثیقه دو میلیارد تومان آزاد شد. همسر ایشان کیوان مهتدی با گذشت ده ماه همچنان در بازداشت موقت و در بند ۴ زندان اوین به سر می برد.
سندیکای کارگران شرکت واحد احضار آنیشا اسداللهی را محکوم میکند و خواهان لغو اتهامات بی اساس علیه ایشان و دیگر فعالین کارگری و معلمی می باشد.
کارگر زندانی آزاد باید گردد!
زندانی سیاسی آزاد باید گردد!
چاره کارگران و زحمتکشان وحدت و تشکل
سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه
۶ اسفند ۱۴۰۱
https://t.me/vahedsyndica
https://www.instagram.com/vahedsyndica/
https://twitter.com/VahedSyndicate
www.vahedsyndica.com
vsyndica@gmail.com
Forwarded from نقد
📝دو نکته پیرامون «منشور مطالبات حداقلی تشکلهای صنفی و مدنی ایران»:
▫️نخست: معیار تعیینکننده در ارزیابی این منشور خاستگاه و بستر اجتماعی آن و جهتگیری سیاسی عمومیای است که از این خاستگاه منتج میشود. این منشور در اساس ثمرهی کار برخی از نیروها و گرایشهای سیاسی است که زیست و مبارزهشان در متن و برخاسته از یک جنبش اجتماعی واقعی و زنده و جاری است و مشروعیتش را از همین مبارزه کسب میکند. جنبشی علیه سرکوب و اختناق و استبداد نه میتواند در چارچوب رژیم خفقان و شکنجه و مرگ جمهوری اسلامی باقی بماند و نه به طریق اولی میتواند خواستار بازگشت و استقرار انواع ارتجاع سلطنتی و دینی باشد. این دو خصیصه ویژگیهای مثبت «منشور»اند. ابهام گریزناپذیر «منشور» در بیان آشکار چشماندازهای سیاسی خود و بازتاب سویههای انکارناپذیر ضداستثماری جنبش، ناشی از عدمتفاهم تنظیمکنندگان بر سر وضوحی سیاسی و طبقاتی است که از چنین منشورهایی غیرقابل انتظار نیست.
▫️دو: میتوان امیدوار بود که دستاندرکاران تدارک و تدوین این منشور انتقادهای مشروع و بجایی را که تاکنون نسبت به فرآیند شکلگیری آن و به محتوای مفاد آن طرح شده است جدی بگیرند و در تصحیح آن بکوشند. بدیهی است که میتوان افراد و نیروهای دیگر موافق با منشور، و حتی منتقدان آن را، به حمایت از آن و در یاری رساندن به بهتر شدن شکل و محتوای طرح و تنظیم اهداف آن دعوت کرد. نکتهی به مراتب مهمتر اما این است که نباید فقط به اتکای تقویت یک مرکز ثقل سیاسی و توهم «اتحاد»ی تصنعی یا کاذب، شکلگیری و انتشار بیانیههای دیگری از این دست، از سوی نیروها و جریانهای سیاسی دیگر را، و چه بسا با همکاری برخی از نیروهای دستاندرکار در همین منشور، مذموم قلمداد کرد. برعکس باید نیروها و جریانهای سیاسی دیگری را که به دلایل گوناگون با شکل و محتوای این «منشور» توافق نداشتهاند، یا اساساً شکل و محتوای دیگری را درست میدانند، به تدارک و تدوین بیانیههایی از این دست ترغیب کرد. جنبش و خیزش انقلابی جاری جلوهها و سویههای سیاسی و اجتماعی بسیار متفاوتی دارد که میتوانند و باید به انحای گوناگون بیان شوند. حضور و کشاکش سیاسی و نظری این بیانیهها، نشان زیست حقیقی آزادی بیان و اندیشهای است که مبارزان رهایی در پی آنند.
✊🏼✊🏼✊🏼
#زن_زندگی_آزادی
#منشور_مطالبات_حداقلی
▫️نخست: معیار تعیینکننده در ارزیابی این منشور خاستگاه و بستر اجتماعی آن و جهتگیری سیاسی عمومیای است که از این خاستگاه منتج میشود. این منشور در اساس ثمرهی کار برخی از نیروها و گرایشهای سیاسی است که زیست و مبارزهشان در متن و برخاسته از یک جنبش اجتماعی واقعی و زنده و جاری است و مشروعیتش را از همین مبارزه کسب میکند. جنبشی علیه سرکوب و اختناق و استبداد نه میتواند در چارچوب رژیم خفقان و شکنجه و مرگ جمهوری اسلامی باقی بماند و نه به طریق اولی میتواند خواستار بازگشت و استقرار انواع ارتجاع سلطنتی و دینی باشد. این دو خصیصه ویژگیهای مثبت «منشور»اند. ابهام گریزناپذیر «منشور» در بیان آشکار چشماندازهای سیاسی خود و بازتاب سویههای انکارناپذیر ضداستثماری جنبش، ناشی از عدمتفاهم تنظیمکنندگان بر سر وضوحی سیاسی و طبقاتی است که از چنین منشورهایی غیرقابل انتظار نیست.
▫️دو: میتوان امیدوار بود که دستاندرکاران تدارک و تدوین این منشور انتقادهای مشروع و بجایی را که تاکنون نسبت به فرآیند شکلگیری آن و به محتوای مفاد آن طرح شده است جدی بگیرند و در تصحیح آن بکوشند. بدیهی است که میتوان افراد و نیروهای دیگر موافق با منشور، و حتی منتقدان آن را، به حمایت از آن و در یاری رساندن به بهتر شدن شکل و محتوای طرح و تنظیم اهداف آن دعوت کرد. نکتهی به مراتب مهمتر اما این است که نباید فقط به اتکای تقویت یک مرکز ثقل سیاسی و توهم «اتحاد»ی تصنعی یا کاذب، شکلگیری و انتشار بیانیههای دیگری از این دست، از سوی نیروها و جریانهای سیاسی دیگر را، و چه بسا با همکاری برخی از نیروهای دستاندرکار در همین منشور، مذموم قلمداد کرد. برعکس باید نیروها و جریانهای سیاسی دیگری را که به دلایل گوناگون با شکل و محتوای این «منشور» توافق نداشتهاند، یا اساساً شکل و محتوای دیگری را درست میدانند، به تدارک و تدوین بیانیههایی از این دست ترغیب کرد. جنبش و خیزش انقلابی جاری جلوهها و سویههای سیاسی و اجتماعی بسیار متفاوتی دارد که میتوانند و باید به انحای گوناگون بیان شوند. حضور و کشاکش سیاسی و نظری این بیانیهها، نشان زیست حقیقی آزادی بیان و اندیشهای است که مبارزان رهایی در پی آنند.
✊🏼✊🏼✊🏼
#زن_زندگی_آزادی
#منشور_مطالبات_حداقلی
Telegram
نقد
دو نکته پیرامون «منشور مطالبات حداقلی تشکلهای صنفی و مدنی ایران»
🖋@naghd_com
🖋@naghd_com
بيدارزنى
Photo
🟣 بلاتکلیفی پرونده ریحانه انصاری نژاد، فعال کارگری پس از احضار به بازپرسی اوین و اخذ دفاعیات اخر
ریحانه انصاری نژاد، فعال مستقل کارگری «جهت اخذ آخرین دفاع» به «شعبه ۲ بازپرسی دادسرای عمومی و انقلاب ناحیه ۳۳ تهران-زندان اوین» احضار شد. طبق ابلاغیهای که به ریحانه انصاری نژاد ارسال گردید، وی جهت اخذ دفاعیات آخر به شعبه دو بازپرسی زندان اوین مراجعه کرده و دفاعیات خود را در سامانه قضایی ثبت کرد. اما تاکنون خبر جدیدی از روند پرونده وی در دست نیست و ایشان در بلاتکلیفی به سر میبرد.
▪️به گزارش سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه: «ریحانه انصاری نژاد فعال کارگری در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۱ با هجوم ماموران وزرات اطلاعات در ساعت دو بامداد به منزل شخصی اش بدون هیچگونه وجاهت قانونی بازداشت شد. ماموران اطلاعات تا ساعت ۴ صبح منزل ایشان را تفتیش و بههم میریزند و گوشی تلفن همراه، لپ تاپ، لوازم الکترونیکی و برخی کتابهای وی را نیز ضبط میکنند. ریحانه انصاری نژاد بعد از گذراندان نزدیک به سه ماه در بندهای ۲۰۹زندان اوین، از جمله در بند انفرادی، شنبه پانزدهم مرداد ۱۴۰۱ از زندان اوین با قرار وثیقه معادل یک و نیم میلیارد تومان آزاد شد».
@bidarzani
ریحانه انصاری نژاد، فعال مستقل کارگری «جهت اخذ آخرین دفاع» به «شعبه ۲ بازپرسی دادسرای عمومی و انقلاب ناحیه ۳۳ تهران-زندان اوین» احضار شد. طبق ابلاغیهای که به ریحانه انصاری نژاد ارسال گردید، وی جهت اخذ دفاعیات آخر به شعبه دو بازپرسی زندان اوین مراجعه کرده و دفاعیات خود را در سامانه قضایی ثبت کرد. اما تاکنون خبر جدیدی از روند پرونده وی در دست نیست و ایشان در بلاتکلیفی به سر میبرد.
▪️به گزارش سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه: «ریحانه انصاری نژاد فعال کارگری در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۱ با هجوم ماموران وزرات اطلاعات در ساعت دو بامداد به منزل شخصی اش بدون هیچگونه وجاهت قانونی بازداشت شد. ماموران اطلاعات تا ساعت ۴ صبح منزل ایشان را تفتیش و بههم میریزند و گوشی تلفن همراه، لپ تاپ، لوازم الکترونیکی و برخی کتابهای وی را نیز ضبط میکنند. ریحانه انصاری نژاد بعد از گذراندان نزدیک به سه ماه در بندهای ۲۰۹زندان اوین، از جمله در بند انفرادی، شنبه پانزدهم مرداد ۱۴۰۱ از زندان اوین با قرار وثیقه معادل یک و نیم میلیارد تومان آزاد شد».
@bidarzani
🟣 ۸ مارس، روز جهانی زن، فراخوان بزرگ برای انقلاب زن، زندگی، آزادی
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتصاب_سراسری
@bidarzani
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتصاب_سراسری
@bidarzani
Forwarded from کمیته پیگیری وضعیت بازداشتشدگان
✅️خبرگزاری سیانان، در گزارشی که در روز ۲۱ فوریه منتشر کرد و در آن با دهها تن از معترضان ایرانی بازداشتشده طی اعتراضات اخیر صحبت کرده، اطلاعاتی مربوط به چهل بازداشتگاه مخفی که شماری از آنها در داخل مسجدها قرار دارند، منتشر کرده است.
🔹براساس این گزارش تحقیقی، بازداشتگاههای مخفی در ایران به دو دسته تقسیم میشوند. یکی زندانهای اعلام نشدهی غیرقانونی در داخل اماکن حکومتی مانند پادگانها و ساختمانهای وزارت اطلاعات و دسته دوم بازداشتگاههای موقتی که در دوره اعتراضات در مسجدها برپا میشود.
🔹️در گزارش تصویری منتشرشده توسط سیانان، محل دقیق این اماکن با مختصات دقیق جغرافیایی بر روی نقشه نشان داده شده و ذکر میشود که در این ساختمانها «وحشیانهترین» شکنجههای خشونتبار روحی و جسمی، شامل تحقیر و تجاوز جنسی، علیه شهروندان بازداشتشده «در مقیاس صنعتی» جریان داشته است.
🔹️این خبرگزاری توانسته است محل ۸ شکنجهگاه مخفی در تهران، ۶ شکنجهگاه مخفی در سنندج، ۵ مورد در زاهدان، ۳ مورد در مشهد، ۴ مورد در تبریز، ۲ مورد در سقز، ۲ مورد در کرمانشاه، ۱ مورد در آمل و دهها مورد دیگر در شهرهای کرج، اشنویه، و ارومیه را شناسایی کند.
🔹️در بخش دیگری از این گزارش، افرادی که در این بازداشتگاهها شکنجه شدهاند در مورد انواع شکنجه روانی، فیزیکی، آزار جنسی و استفاده از دارو به منظور گرفتن اعترافات اجباری صحبت کردهاند.
در این گزارش به نقل از فعالان کُردی که نامهای آنها محفوظ مانده است، به تجربه این افراد از شکنجههای مرسوم در بازداشتگاههای اطلاعات سپاه ارومیه اشاره شده است، از جمله: وصل کردن وزنه به بیضه، آویزان کردن به سقف، ضرب و شتم با شلنگ و چماق و همچنین تهدید به تجاوز.
🔹️سیانان همچنین با فردی به نام کیوان صمدی، از دستگیرشدگان اعتراضات در اشنویه صحبت کرده است. کیوان صمدی دانشجوی ترم سوم رشته برق دانشگاه تبریز، فعال محیط زیست و عضو داوطلب هلال احمر شهرستان اشنویه از سال ۹۴ بود که به دلیل معالجه معترضان مجروح، هدف بازداشت و شکنجه شدید قرار گرفت. او که هماکنون از ایران خارج شده است، به سیانان گفته در طول ۲۱ روز بازداشتش، تنها تماس انسانی او با دو بازجو بوده که او را مورد فحاشی و ضربوشتم قرار میدادند.
🔹️کیوان صمدی در این مصاحبه گفته که بازجویان او را طوری کتک زدند ک خون بالا آورده است. او ۴۲ ضربه شلاق خورده و به کرات مورد آزار و اذیت قرار گرفته و در نهایت وقتی حاضر به اعتراف نشده، در روز شانزدهم بازداشت، با باتون مورد تجاوز جنسی قرار گرفته است.
🔹️همچنین یکی از فعالان که در یک زندان مخفی در مشهد نگهداری شده، به سیانان گفته است:«بازداشتیها به شدت مورد ضرب و شتم قرار میگرفتند، بطوریکه بینی، دست یا دندههایشان دچار شکستگی میشد.»
زن دیگری به نام فاطمه از تهران نیز در این گزارش از شکنجههای فیزیکی دستگیرشدگان در بازداشتگاهی در تجریش تهران حرف زده است. او میگوید:«ما را به پشت بام بردند و از سر تا پایمان فیلم گرفتند» او که چشمانش با روسری بسته شده بود، ادامه میدهد:«آنها به دهانم سیلی میزدند و مرا جنده و فاحشه خطاب میکردند.»
🔹️فاطمه در ادامه گفته است که برای لحظهای روسریای که چشمانش با آن بسته شده بود، لیز خورده و نظرش به پنجره ساختمان مجاور جلب شده است:«مردانی را دیدم که کاملا برهنه بودند، دستانشان از پشت بسته شده بود و از پشتشان خون جاری بود.» او نیمهشب در یک کوچه تاریک رها شده و مأموران او را تهدید کردهاند که اگر پشت سرش را نگاه کند به او شلیک میکنند.
🔹️کیوان صمدی میگوید:« از ناحیه پشت سر، گردن و کمر مورد شوک الکتریکی قرار گرفته است و برای چند ثانیه نیز به اندام تناسلیاش شوک برقی دادهاند.» او گفته «وقتی من را باز کردند، نمیتوانستم روی پاهایم بایستم. آنقدر ضعیف بودم که سربازها مرا کشان کشان به سلول بازگرداندند.»
🔹️در این گزارش همچنین به گفتههای یک روحانی بلوچ اشاره شده است که گفته« یکی از معترضان زن که به مدت یکماه در بازداشتگاهی متعلق به سپاه پاسداران زندانی بوده است، در طی یکماه دوره بازداشت، از طرف سه بازجویش مورد تجاوز قرار گرفته است.» این روحانی گفته است که این زن افکار خودکشی داشته و از او در مورد عواقب خودکشی در زندگی پس از مرگش سوال کرده است.
🔹️پیشتر حالوش در مورد تعرض و تجاوز جنسی به برخی از زنان بازداشتشده بلوچ خبر داده بود. کمیته پیگیری نیز تاکنون گزارشهای متعددی در مورد شکنجههای فیزیکی و جنسی بازداشتشدگان زن و مرد دریافت کرده است.
🆔️@Followupiran
🔹براساس این گزارش تحقیقی، بازداشتگاههای مخفی در ایران به دو دسته تقسیم میشوند. یکی زندانهای اعلام نشدهی غیرقانونی در داخل اماکن حکومتی مانند پادگانها و ساختمانهای وزارت اطلاعات و دسته دوم بازداشتگاههای موقتی که در دوره اعتراضات در مسجدها برپا میشود.
🔹️در گزارش تصویری منتشرشده توسط سیانان، محل دقیق این اماکن با مختصات دقیق جغرافیایی بر روی نقشه نشان داده شده و ذکر میشود که در این ساختمانها «وحشیانهترین» شکنجههای خشونتبار روحی و جسمی، شامل تحقیر و تجاوز جنسی، علیه شهروندان بازداشتشده «در مقیاس صنعتی» جریان داشته است.
🔹️این خبرگزاری توانسته است محل ۸ شکنجهگاه مخفی در تهران، ۶ شکنجهگاه مخفی در سنندج، ۵ مورد در زاهدان، ۳ مورد در مشهد، ۴ مورد در تبریز، ۲ مورد در سقز، ۲ مورد در کرمانشاه، ۱ مورد در آمل و دهها مورد دیگر در شهرهای کرج، اشنویه، و ارومیه را شناسایی کند.
🔹️در بخش دیگری از این گزارش، افرادی که در این بازداشتگاهها شکنجه شدهاند در مورد انواع شکنجه روانی، فیزیکی، آزار جنسی و استفاده از دارو به منظور گرفتن اعترافات اجباری صحبت کردهاند.
در این گزارش به نقل از فعالان کُردی که نامهای آنها محفوظ مانده است، به تجربه این افراد از شکنجههای مرسوم در بازداشتگاههای اطلاعات سپاه ارومیه اشاره شده است، از جمله: وصل کردن وزنه به بیضه، آویزان کردن به سقف، ضرب و شتم با شلنگ و چماق و همچنین تهدید به تجاوز.
🔹️سیانان همچنین با فردی به نام کیوان صمدی، از دستگیرشدگان اعتراضات در اشنویه صحبت کرده است. کیوان صمدی دانشجوی ترم سوم رشته برق دانشگاه تبریز، فعال محیط زیست و عضو داوطلب هلال احمر شهرستان اشنویه از سال ۹۴ بود که به دلیل معالجه معترضان مجروح، هدف بازداشت و شکنجه شدید قرار گرفت. او که هماکنون از ایران خارج شده است، به سیانان گفته در طول ۲۱ روز بازداشتش، تنها تماس انسانی او با دو بازجو بوده که او را مورد فحاشی و ضربوشتم قرار میدادند.
🔹️کیوان صمدی در این مصاحبه گفته که بازجویان او را طوری کتک زدند ک خون بالا آورده است. او ۴۲ ضربه شلاق خورده و به کرات مورد آزار و اذیت قرار گرفته و در نهایت وقتی حاضر به اعتراف نشده، در روز شانزدهم بازداشت، با باتون مورد تجاوز جنسی قرار گرفته است.
🔹️همچنین یکی از فعالان که در یک زندان مخفی در مشهد نگهداری شده، به سیانان گفته است:«بازداشتیها به شدت مورد ضرب و شتم قرار میگرفتند، بطوریکه بینی، دست یا دندههایشان دچار شکستگی میشد.»
زن دیگری به نام فاطمه از تهران نیز در این گزارش از شکنجههای فیزیکی دستگیرشدگان در بازداشتگاهی در تجریش تهران حرف زده است. او میگوید:«ما را به پشت بام بردند و از سر تا پایمان فیلم گرفتند» او که چشمانش با روسری بسته شده بود، ادامه میدهد:«آنها به دهانم سیلی میزدند و مرا جنده و فاحشه خطاب میکردند.»
🔹️فاطمه در ادامه گفته است که برای لحظهای روسریای که چشمانش با آن بسته شده بود، لیز خورده و نظرش به پنجره ساختمان مجاور جلب شده است:«مردانی را دیدم که کاملا برهنه بودند، دستانشان از پشت بسته شده بود و از پشتشان خون جاری بود.» او نیمهشب در یک کوچه تاریک رها شده و مأموران او را تهدید کردهاند که اگر پشت سرش را نگاه کند به او شلیک میکنند.
🔹️کیوان صمدی میگوید:« از ناحیه پشت سر، گردن و کمر مورد شوک الکتریکی قرار گرفته است و برای چند ثانیه نیز به اندام تناسلیاش شوک برقی دادهاند.» او گفته «وقتی من را باز کردند، نمیتوانستم روی پاهایم بایستم. آنقدر ضعیف بودم که سربازها مرا کشان کشان به سلول بازگرداندند.»
🔹️در این گزارش همچنین به گفتههای یک روحانی بلوچ اشاره شده است که گفته« یکی از معترضان زن که به مدت یکماه در بازداشتگاهی متعلق به سپاه پاسداران زندانی بوده است، در طی یکماه دوره بازداشت، از طرف سه بازجویش مورد تجاوز قرار گرفته است.» این روحانی گفته است که این زن افکار خودکشی داشته و از او در مورد عواقب خودکشی در زندگی پس از مرگش سوال کرده است.
🔹️پیشتر حالوش در مورد تعرض و تجاوز جنسی به برخی از زنان بازداشتشده بلوچ خبر داده بود. کمیته پیگیری نیز تاکنون گزارشهای متعددی در مورد شکنجههای فیزیکی و جنسی بازداشتشدگان زن و مرد دریافت کرده است.
🆔️@Followupiran
Telegraph
استفاده از بازداشتگاههای مخفی برای سرکوب قیام
✅️خبرگزاری سیانان، در گزارشی که در روز ۲۱ فوریه منتشر کرد و در آن با دهها تن از معترضان ایرانی بازداشتشده طی اعتراضات اخیر صحبت کرده، اطلاعاتی مربوط به چهل بازداشتگاه مخفی که شماری از آنها در داخل مسجدها قرار دارند، منتشر کرده است. 🔹براساس این گزارش…
بيدارزنى
Photo
🟣 مسمومیت سریالی در مدارس دخترانه، علیه آموزش دختران
✍🏽 شیما وزوایی
هنرستان نور قم، فرزانگان اردبیل، نام مدرسه اعلام نشده (!) قم، و حالا دبیرستان احمدیه بروجرد…
حتی خواندن اخبار مربوط به مسمویتهای سریالی دانشآموزان در مدارس، مخوف ومرموز است؛ چه برسد به نوجوانانی که تجربهاش کردهاند و خانوادههایی که از فرستادن دختران، و در مواردی پسرانشان، به مدارسی که قرار بود نهادهایی باشند امن، عادلانه، شاد و پویا که در آن فرزندان سرزمین بتوانند دانش بیاموزند، تجربه کسب کنند، زندگی یاد بگیرند و برای آینده و حضور در همه عرصههای اجتماعی آماده شوند واهمه دارند.
آنها در شرایطی نگران آینده نزدیک فرزندانشان هستند که حالا و با اعلام قطعی «عمدی» بودن این سریال از جانب مراجع رسمی میدانیم ارادهای برای ستاندن آینده نوجوانان و حق آموزش و تحصیل از دختران وجود دارد. دستانِ این اراده باید همینجا و قبل از اعلامِ فصل دوم سریال قطع شود. و جامعه حق دارد و باید مطالبات زیر را از رسانهها، دولت، و مراجع امنیتی و قضایی داشته باشد:
اول، رسانهها نباید فکر کنند دارند سریالهای کاراگاهی دهه هفتاد آمریکا را گزارش میدهند و یا دارند یک صفحه حوادث روزنامه را پر میکنند. دیروز تیتری را در یکی از روزنامهها دیدم که نوشته بود «نکته عجیب ماجرا این است که تنها دختران دچار این مشکل شدهاند.» این یک بیماری یا مشکل طبیعی نیست که مثل سرماخوردگی به آن دچار شوند و دختر بودن دانشآموزان در آن عجیب باشد. اینها نشانههایی هستند برای کاوش.
پنج پرسش اصلی روزنامهنگاری باید درباره این جریان پاسخ داده شود: دقیقا چه کسانی و گروههایی درگیر هستند؟ دقیقا چه اتفاقی افتاده؟ این اتفاقها چه وقت افتادهاند و آیا توالی معناداری میان آنها وجود دارد؟ کجا و چه شهرهایی درگیر جریان هستند و آیا ارتباطی میان بسترهای اجتماعی، فرهنگی، آموزشی در این شهرها با جریان وجود دارد؟ چرا و انگیزههای اصلی و فرعی چه هستند؟ چگونه بروز این اقدام ممکن شده است و آیا شکافها و ابهاماتی در توضیحات و شواهد وجود دارد؟
دوم، دسترسی به آموزش و پرورش، حق همهی شهروندان است و فراهم کردن و مراقبت همهجانبه از این حق نه لطفِ و مهرِ دولت، بلکه وظیفه آن است. شاید دولت باید به جای وقت گذاشتن روی لیست فروش مدارس و کسب درآمد، آن هم در شرایطی که در بحران محرومیت آموزشی و ترک تحصیل هستیم بیشتر به قطع کردن ارادههایی که برای تعطیلی مدارس و محروم شدن دختران از آن وجود دارد فکر کند و برای آنها جواب قاطع داشته باشد. توضیحی که از جانب معاون وزیر بهداشت داده شده حتی نزدیک به کافی هم نیست و هیچ رنگی از پاسخگویی ندارد: «افرادی دوست داشتند که تمامی مدارس به خصوص مدارس دخترانه تعطیل شوند.» در ادامه هم برای اینکه به ذهن خودشان خیال جامعه را راحت کنند و شرایط را عادی جلوه دهند بنویسند که حال همه خوب است و مواد شیمیایی «در دسترس بودند!»
سوم، مراجع قضایی ادعا دارند اگر پروانهای در شهر «الف» پر بزند آنها میتوانند بانیان توفان در شهر «ب» را پیش از وقوع توفان دستگیر کنند. چطور است که جریانی تهدیدی که ۱۴ مدرسه تاکنون در چندین شهر قربانی آن شدهاند به صورت سریالی تکرار میشود و هیچ کنشی و نیرویی برای توقف آن وجود ندارد؟ حتی مسمومیت عمدی یک دانشآموز در یک مدرسه هم زیادی و سنگین است.
علاقهای وجود دارد تا جنایاتی (بله بخوانید جنایت) از این دست در قالب «طالبانیسم به ایران برسد»، «داعشِ ایرانی دیده شد»، «نازیسم به ایران رسید»، «زلزله ترکیه به تهران میرسد» و… گزارش شود تا بلکه قیاسهای هراسآور باعث شکلگیری ارادهای برای توقف جریان شود. اینجا به نظر نیازی به چنین قیاسی نیست، بلکه باید بسترها و روابط سیاسی، اجتماعی و فرهنگی (و احیانا اقتصادی) موجود همین اتفاق کاملا روشن شده و با آن برخورد قاطع شود.
بیش از صد سال مبارزه در پسِ دستیابی به حق آموزش رایگان، همگانی و بدون هیچ تبعیض جنسیتی یا قومیتی و مذهبی، باکیفیت و قابل دسترس در کشور ما وجود دارد. مبارزهای که متوقف نشده و نخواهد شد. همه نهادهای مسئول درباره شفافیت و پاسخگویی وظیفه دارند تا سریال مسمومیت نه تنها تکرار نشود، بلکه بانیان آن بدانند تغییری در تحصیل امنِ دختران تحت هیچ شرایطی به وجود نخواهد آمد.
⚪️ منبع: روزنامه پیام ما
#ژن_ژیان_ئازادی
@bidarzani
✍🏽 شیما وزوایی
هنرستان نور قم، فرزانگان اردبیل، نام مدرسه اعلام نشده (!) قم، و حالا دبیرستان احمدیه بروجرد…
حتی خواندن اخبار مربوط به مسمویتهای سریالی دانشآموزان در مدارس، مخوف ومرموز است؛ چه برسد به نوجوانانی که تجربهاش کردهاند و خانوادههایی که از فرستادن دختران، و در مواردی پسرانشان، به مدارسی که قرار بود نهادهایی باشند امن، عادلانه، شاد و پویا که در آن فرزندان سرزمین بتوانند دانش بیاموزند، تجربه کسب کنند، زندگی یاد بگیرند و برای آینده و حضور در همه عرصههای اجتماعی آماده شوند واهمه دارند.
آنها در شرایطی نگران آینده نزدیک فرزندانشان هستند که حالا و با اعلام قطعی «عمدی» بودن این سریال از جانب مراجع رسمی میدانیم ارادهای برای ستاندن آینده نوجوانان و حق آموزش و تحصیل از دختران وجود دارد. دستانِ این اراده باید همینجا و قبل از اعلامِ فصل دوم سریال قطع شود. و جامعه حق دارد و باید مطالبات زیر را از رسانهها، دولت، و مراجع امنیتی و قضایی داشته باشد:
اول، رسانهها نباید فکر کنند دارند سریالهای کاراگاهی دهه هفتاد آمریکا را گزارش میدهند و یا دارند یک صفحه حوادث روزنامه را پر میکنند. دیروز تیتری را در یکی از روزنامهها دیدم که نوشته بود «نکته عجیب ماجرا این است که تنها دختران دچار این مشکل شدهاند.» این یک بیماری یا مشکل طبیعی نیست که مثل سرماخوردگی به آن دچار شوند و دختر بودن دانشآموزان در آن عجیب باشد. اینها نشانههایی هستند برای کاوش.
پنج پرسش اصلی روزنامهنگاری باید درباره این جریان پاسخ داده شود: دقیقا چه کسانی و گروههایی درگیر هستند؟ دقیقا چه اتفاقی افتاده؟ این اتفاقها چه وقت افتادهاند و آیا توالی معناداری میان آنها وجود دارد؟ کجا و چه شهرهایی درگیر جریان هستند و آیا ارتباطی میان بسترهای اجتماعی، فرهنگی، آموزشی در این شهرها با جریان وجود دارد؟ چرا و انگیزههای اصلی و فرعی چه هستند؟ چگونه بروز این اقدام ممکن شده است و آیا شکافها و ابهاماتی در توضیحات و شواهد وجود دارد؟
دوم، دسترسی به آموزش و پرورش، حق همهی شهروندان است و فراهم کردن و مراقبت همهجانبه از این حق نه لطفِ و مهرِ دولت، بلکه وظیفه آن است. شاید دولت باید به جای وقت گذاشتن روی لیست فروش مدارس و کسب درآمد، آن هم در شرایطی که در بحران محرومیت آموزشی و ترک تحصیل هستیم بیشتر به قطع کردن ارادههایی که برای تعطیلی مدارس و محروم شدن دختران از آن وجود دارد فکر کند و برای آنها جواب قاطع داشته باشد. توضیحی که از جانب معاون وزیر بهداشت داده شده حتی نزدیک به کافی هم نیست و هیچ رنگی از پاسخگویی ندارد: «افرادی دوست داشتند که تمامی مدارس به خصوص مدارس دخترانه تعطیل شوند.» در ادامه هم برای اینکه به ذهن خودشان خیال جامعه را راحت کنند و شرایط را عادی جلوه دهند بنویسند که حال همه خوب است و مواد شیمیایی «در دسترس بودند!»
سوم، مراجع قضایی ادعا دارند اگر پروانهای در شهر «الف» پر بزند آنها میتوانند بانیان توفان در شهر «ب» را پیش از وقوع توفان دستگیر کنند. چطور است که جریانی تهدیدی که ۱۴ مدرسه تاکنون در چندین شهر قربانی آن شدهاند به صورت سریالی تکرار میشود و هیچ کنشی و نیرویی برای توقف آن وجود ندارد؟ حتی مسمومیت عمدی یک دانشآموز در یک مدرسه هم زیادی و سنگین است.
علاقهای وجود دارد تا جنایاتی (بله بخوانید جنایت) از این دست در قالب «طالبانیسم به ایران برسد»، «داعشِ ایرانی دیده شد»، «نازیسم به ایران رسید»، «زلزله ترکیه به تهران میرسد» و… گزارش شود تا بلکه قیاسهای هراسآور باعث شکلگیری ارادهای برای توقف جریان شود. اینجا به نظر نیازی به چنین قیاسی نیست، بلکه باید بسترها و روابط سیاسی، اجتماعی و فرهنگی (و احیانا اقتصادی) موجود همین اتفاق کاملا روشن شده و با آن برخورد قاطع شود.
بیش از صد سال مبارزه در پسِ دستیابی به حق آموزش رایگان، همگانی و بدون هیچ تبعیض جنسیتی یا قومیتی و مذهبی، باکیفیت و قابل دسترس در کشور ما وجود دارد. مبارزهای که متوقف نشده و نخواهد شد. همه نهادهای مسئول درباره شفافیت و پاسخگویی وظیفه دارند تا سریال مسمومیت نه تنها تکرار نشود، بلکه بانیان آن بدانند تغییری در تحصیل امنِ دختران تحت هیچ شرایطی به وجود نخواهد آمد.
⚪️ منبع: روزنامه پیام ما
#ژن_ژیان_ئازادی
@bidarzani
🟣 ترور شیمیایی دختران: انتقام از جنبش انقلابی ژینا
جنبش "زن، زندگی، آزادی" که در مدارس عمدتا دخترانه با کشف حجاب، پاره کردن عکسهای خامنهای و خمینی و سر دادن شعار همراه بوده، خشم تندروها را چنان برانگیخته که به آتش به اختیاران خود چراغ سبز نشان دادهاند تا انتقام این خیزش را با ترور و وحشت بگیرند؛ رفتاری پرسابقه در تاریخ جمهوری اسلامی که قتلهای زنجیرهای، قتلهای محفلی و اسیدپاشیهای اصفهان از نمونههای آن است.
۱۹ آذرماه برای نخستین بار خبر مسمومیتهای مشکوک دانش آموزان با گزارشی درباره هنرستان دخترانه نور قم منتشر شد. در نزدیک به دو ماه گزارشهای مشابهی درباره بروجرد، اردبیل و تهران هم منتشر شده و دیگر تردیدی وجود ندارد که مسمومیتها تصادفی نیست و یک برنامه هدایتشده ترور و وحشت آفرینی در جریان است. برنامهای که تابهحال به جز یک مورد، تنها در مدارس دخترانه اتفاق افتاده است.
گزارش مسمومیتها در بروجرد از دوم اسفندماه منتشر شد و ۲۶۰ دانشآموز دبیرستان کارشان به بیمارستان کشید: دانشآموزان دبیرستان دخترانه احمدیه در روزهای دوم و ششم اسفندماه و دانشآموزان دبیرستان ۱۵ خرداد، هفتم اسفندماه با استشمام مادهای ناشناخته راهی بیمارستانهای خمینی و بروجردی شهر بروجرد شدند.
روز گذشته در دبستان فرشتگان در منطقه یک بروجرد هم دانشآموزان دختر پایه ابتدایی مسموم شدند و نزدیک به ۶۰ نفر آنها روانه بیمارستان شدند. علاوه بر آنها تعداد زیادی از دانشآموزان این مدرسه با علائم تهوع و سرگیجه در حیاط مدرسه با کمک تکنسینهای اورژانس با سرم به صورت سرپایی درمان شدند....
متن کامل را در فایل زیر بخوانید:
https://t.me/iv?url=https://www.radiozamaneh.com/754807/&rhash=0ceb6994783a68
منبع: زمانه
#ژن_ژیان_ئازادی
@bidarzani
جنبش "زن، زندگی، آزادی" که در مدارس عمدتا دخترانه با کشف حجاب، پاره کردن عکسهای خامنهای و خمینی و سر دادن شعار همراه بوده، خشم تندروها را چنان برانگیخته که به آتش به اختیاران خود چراغ سبز نشان دادهاند تا انتقام این خیزش را با ترور و وحشت بگیرند؛ رفتاری پرسابقه در تاریخ جمهوری اسلامی که قتلهای زنجیرهای، قتلهای محفلی و اسیدپاشیهای اصفهان از نمونههای آن است.
۱۹ آذرماه برای نخستین بار خبر مسمومیتهای مشکوک دانش آموزان با گزارشی درباره هنرستان دخترانه نور قم منتشر شد. در نزدیک به دو ماه گزارشهای مشابهی درباره بروجرد، اردبیل و تهران هم منتشر شده و دیگر تردیدی وجود ندارد که مسمومیتها تصادفی نیست و یک برنامه هدایتشده ترور و وحشت آفرینی در جریان است. برنامهای که تابهحال به جز یک مورد، تنها در مدارس دخترانه اتفاق افتاده است.
گزارش مسمومیتها در بروجرد از دوم اسفندماه منتشر شد و ۲۶۰ دانشآموز دبیرستان کارشان به بیمارستان کشید: دانشآموزان دبیرستان دخترانه احمدیه در روزهای دوم و ششم اسفندماه و دانشآموزان دبیرستان ۱۵ خرداد، هفتم اسفندماه با استشمام مادهای ناشناخته راهی بیمارستانهای خمینی و بروجردی شهر بروجرد شدند.
روز گذشته در دبستان فرشتگان در منطقه یک بروجرد هم دانشآموزان دختر پایه ابتدایی مسموم شدند و نزدیک به ۶۰ نفر آنها روانه بیمارستان شدند. علاوه بر آنها تعداد زیادی از دانشآموزان این مدرسه با علائم تهوع و سرگیجه در حیاط مدرسه با کمک تکنسینهای اورژانس با سرم به صورت سرپایی درمان شدند....
متن کامل را در فایل زیر بخوانید:
https://t.me/iv?url=https://www.radiozamaneh.com/754807/&rhash=0ceb6994783a68
منبع: زمانه
#ژن_ژیان_ئازادی
@bidarzani
t.me
ترور شیمیایی دختران: انتقام از جنبش انقلابی ژینا
جنبش "زن، زندگی، آزادی" که در مدارس عمدتا دخترانه با کشف حجاب، پاره کردن عکسهای خامنهای و خمینی و سر دادن شعار همراه بوده، خشم تندروها را چنان برانگیخته که به آتش به اختیاران خود چراغ سبز نشان دادهاند تا انتقام این خیزش را با ترور و وحشت بگیرند؛ رفتاری…
🟣 هشدار: آغاز فصل تازهی تروریسم اسلامی در داخل ایران
نشانهی تروریسم دینی
عنوان شایستهی اقدام به مسموم کردن دختران دانشآموزان تروریسم است، تروریسم دینی، دینی به این دلیل که انگیزهی آن دینی است.
لازم است این جنایت به این نام معرفی شود و تصریح شود که مسموم کردن دختران دانشآموز با قتل #ژینا_امینی و نمونههای دیگری از این دست از یک جنس است؛ با قتلهای زنجیرهای هم از یک جنس است؛ از همان انگیزههایی برمیخیزد که سرکوب و اعمال تبعیض بر زنان و دگراندیشان و کلیت آن ستمی که شاخص نظام ولایی است، از آنها ناشی شده است.
در دورهی قیام ژینا دیدیم که ترور پنهان چگونه به کشتار در خیابان راه برد. ترور رسمی اما همواره با تروریسم پنهان همراه است. اسلامیسم با تروریسم پیوندی سرشتی دارد. هر گاه خواسته راهش را بگشاید، هر جا قدرت خود را متزلزل دیده و هر جا مصلحت قدرت و زُهد را به ضرر خود پنداشته، به تروریسم رو آورده است.
اکنون که رژیم ولایی متزلزل شده، بسیار احتمال میرود که از درون و حاشیهی آن تروریسم سر برآورد.
ادامهی متن را در لینک زیر بخوانید:
https://t.me/iv?url=https://www.radiozamaneh.com/754777/&rhash=0ceb6994783a68
#ژن_ژیان_ئازادی
@bidarzani
نشانهی تروریسم دینی
عنوان شایستهی اقدام به مسموم کردن دختران دانشآموزان تروریسم است، تروریسم دینی، دینی به این دلیل که انگیزهی آن دینی است.
لازم است این جنایت به این نام معرفی شود و تصریح شود که مسموم کردن دختران دانشآموز با قتل #ژینا_امینی و نمونههای دیگری از این دست از یک جنس است؛ با قتلهای زنجیرهای هم از یک جنس است؛ از همان انگیزههایی برمیخیزد که سرکوب و اعمال تبعیض بر زنان و دگراندیشان و کلیت آن ستمی که شاخص نظام ولایی است، از آنها ناشی شده است.
در دورهی قیام ژینا دیدیم که ترور پنهان چگونه به کشتار در خیابان راه برد. ترور رسمی اما همواره با تروریسم پنهان همراه است. اسلامیسم با تروریسم پیوندی سرشتی دارد. هر گاه خواسته راهش را بگشاید، هر جا قدرت خود را متزلزل دیده و هر جا مصلحت قدرت و زُهد را به ضرر خود پنداشته، به تروریسم رو آورده است.
اکنون که رژیم ولایی متزلزل شده، بسیار احتمال میرود که از درون و حاشیهی آن تروریسم سر برآورد.
ادامهی متن را در لینک زیر بخوانید:
https://t.me/iv?url=https://www.radiozamaneh.com/754777/&rhash=0ceb6994783a68
#ژن_ژیان_ئازادی
@bidarzani
t.me
هشدار: آغاز فصل تازهی تروریسم اسلامی در داخل ایران
محمدرضا نیکفر ــ تروریسم دینی در این روزها در ایران به صورت اقدام به مسموم کردن دختران دانشآموز بروز کرده است. انگیزهی این جنایت با انگیزهی قتل ژینا و ژیناها یکی است. به مقابله برخیزیم!
🟣 «چرا هر بار سرکوب میشویم و صدای رسای نیروهای پیشرو داخل به قدر کفایت شنیده نمیشود؟»
نامهی گلرخ ایرایی از بند زنان زندان اوین
از متن: «در طول بیش از چهار دهه سلطهی آخوندیسم بر ایران بارها شاهد اعتراض ناراضیان از شرایط موجود بودیم. فاصلهی زمانی اعتراضات هر بار کمتر از قبل و آگاهی جمعی در بیان مطالبات و حضور در کف خیابان بیش از پیش و سرکوب سیستم هولناکتر از ادوار قبل بود.
حال به نقطهای رسیدهایم که گستردگی اعتراضات از لحاظ زمانی و جغرافیایی ما را به فرمولهای مطلوب برای ایجاد دگرگونی در کل ساختار رژیم نزدیکتر از هر زمانی کرده است. اما به دلیل نبود سازماندهی مناسب و عدم انسجام اپوزسیون کارآمد، پتانسیل کف خیابان را باز هم از دست دادهایم و دستاوردمان نه برآورده شدنِ سقف مطالبه (که همانا فروپاشی ساختار استبداد است) بلکه پس از خونهای ریخته شده و هزینههای متحمل شده، تنها گامی به مطلوب نزدیکتر شدن بود.
ریشهی کاستیهایمان کجاست که هر بار به جای تسخیر خیابان که هدف غائیمان از اعتراض، قیام و مبارزه است، این تکرار عبث را دوره میکنیم و قربانی سرکوب رژیم میشویم؟ شاید شیوهی موفق مبارزه در برابر رژیم تا بن دندان مسلح را گم کردهایم و ادبیات جنگیدن با نیروی سرکوب را از یاد بردهایم. برای در هم شکستن ساختار قدرتی اینچنینی و برای صفآرایی در برابر حکومتی که به خدعه، نیرنگ و فاشیسم آلوده است و واهمهای از گشودن آتش به روی معترضان در کف خیابان ندارد، به تلطیف فضای مبارزه سرگرم شدیم و حاکمان را به تجهیز قوای نظامی و لابی با سران جهان! واگذاشتیم.
ماحصل همین ملغمهایست که اسیر آنیم و سایهی شومیست که بر سرمان است و آرزوهایمان را دود میکند و به هوا میبرد.
رژیم در دههی شصت به جز کشتار گستردهی انقلابیون و مبارزان، کلیهی احزاب و ارگانهای پیشرو را سر برید و مدفون کرد؛ بعد با ایجاد فضایی تکقطبی به جهتدهی افکار یا به بیانی درست از بین بردن هر نوع تفکری اقدام کرد.
اینکه امروز اپوزسیون ناتوان از سازماندهی قیام مردمیست و ادبیات توده، خصوصا نسلهای پس از خود را نمیشناسد، ضعفی مهم و لازمالتحلیل و برگ برندهای در دست رژیم است و شکستیست که تا بر آن اذعان نداشته باشیم و چارهای بر آن نیاندیشیم، امکان برونرفت از آن را نیز نخواهیم یافت. هربار اگرچه گامی به پیش برداشته باشیم اما هولناکتر از قبل سرکوب خواهیم شد.
ما میتوانیم کف خیابان را تسخیر کنیم و در برابر فاشیسم اسلامی و حامیان نظامی آن بایستیم و حمایتهای خارجی از رژیم را در هر شکل و ابعادی بیاثر کنیم؛ اگر اپوزسیون و نیروهای پیشرویمان شیوهی مبارزه با رژیمی کاملا مسلح را به یاد آورد و توان سازماندهی تودهای که از خشم در برابر ستم طغیان میکند را باز یابد.»
ادامهی متن را در لینک زیر بخوانید:
https://bit.ly/3Z6SAxa
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتصاب_سراسری
@bidarzani
نامهی گلرخ ایرایی از بند زنان زندان اوین
از متن: «در طول بیش از چهار دهه سلطهی آخوندیسم بر ایران بارها شاهد اعتراض ناراضیان از شرایط موجود بودیم. فاصلهی زمانی اعتراضات هر بار کمتر از قبل و آگاهی جمعی در بیان مطالبات و حضور در کف خیابان بیش از پیش و سرکوب سیستم هولناکتر از ادوار قبل بود.
حال به نقطهای رسیدهایم که گستردگی اعتراضات از لحاظ زمانی و جغرافیایی ما را به فرمولهای مطلوب برای ایجاد دگرگونی در کل ساختار رژیم نزدیکتر از هر زمانی کرده است. اما به دلیل نبود سازماندهی مناسب و عدم انسجام اپوزسیون کارآمد، پتانسیل کف خیابان را باز هم از دست دادهایم و دستاوردمان نه برآورده شدنِ سقف مطالبه (که همانا فروپاشی ساختار استبداد است) بلکه پس از خونهای ریخته شده و هزینههای متحمل شده، تنها گامی به مطلوب نزدیکتر شدن بود.
ریشهی کاستیهایمان کجاست که هر بار به جای تسخیر خیابان که هدف غائیمان از اعتراض، قیام و مبارزه است، این تکرار عبث را دوره میکنیم و قربانی سرکوب رژیم میشویم؟ شاید شیوهی موفق مبارزه در برابر رژیم تا بن دندان مسلح را گم کردهایم و ادبیات جنگیدن با نیروی سرکوب را از یاد بردهایم. برای در هم شکستن ساختار قدرتی اینچنینی و برای صفآرایی در برابر حکومتی که به خدعه، نیرنگ و فاشیسم آلوده است و واهمهای از گشودن آتش به روی معترضان در کف خیابان ندارد، به تلطیف فضای مبارزه سرگرم شدیم و حاکمان را به تجهیز قوای نظامی و لابی با سران جهان! واگذاشتیم.
ماحصل همین ملغمهایست که اسیر آنیم و سایهی شومیست که بر سرمان است و آرزوهایمان را دود میکند و به هوا میبرد.
رژیم در دههی شصت به جز کشتار گستردهی انقلابیون و مبارزان، کلیهی احزاب و ارگانهای پیشرو را سر برید و مدفون کرد؛ بعد با ایجاد فضایی تکقطبی به جهتدهی افکار یا به بیانی درست از بین بردن هر نوع تفکری اقدام کرد.
اینکه امروز اپوزسیون ناتوان از سازماندهی قیام مردمیست و ادبیات توده، خصوصا نسلهای پس از خود را نمیشناسد، ضعفی مهم و لازمالتحلیل و برگ برندهای در دست رژیم است و شکستیست که تا بر آن اذعان نداشته باشیم و چارهای بر آن نیاندیشیم، امکان برونرفت از آن را نیز نخواهیم یافت. هربار اگرچه گامی به پیش برداشته باشیم اما هولناکتر از قبل سرکوب خواهیم شد.
ما میتوانیم کف خیابان را تسخیر کنیم و در برابر فاشیسم اسلامی و حامیان نظامی آن بایستیم و حمایتهای خارجی از رژیم را در هر شکل و ابعادی بیاثر کنیم؛ اگر اپوزسیون و نیروهای پیشرویمان شیوهی مبارزه با رژیمی کاملا مسلح را به یاد آورد و توان سازماندهی تودهای که از خشم در برابر ستم طغیان میکند را باز یابد.»
ادامهی متن را در لینک زیر بخوانید:
https://bit.ly/3Z6SAxa
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتصاب_سراسری
@bidarzani
Telegraph
«چرا هر بار سرکوب میشویم و صدای رسای نیروهای پیشرو داخل به قدر کفایت شنیده نمیشود؟»
گلرخ ابراهیمی ایرایی، زندانی سیاسی در نامهای از زندان اوین به اهمیت اعتراضات سراسری و مقابله با دیکتاتوری پرداخته است. در طول بیش از چهار دهه سلطهی آخوندیسم بر ایران بارها شاهد اعتراض ناراضیان از شرایط موجود بودیم. فاصلهی زمانی اعتراضات هر بار کمتر از…
🟣 عصیان بدنهای زنانه؛ زن، زندگی، آزادسازی فضا
✍🏽 طاهره جورکش
از متن: «امروز با حضور و رابطه متفاوتی از زنان در و با فضای شهری و حتی روستایی مواجه هستیم. حضوری که میتوان آن را شکلی از عصیان دانست. اما چرا این اتفاق افتاد و آیا این یکباره بود؟
موقعیت زن در ایران را میتوان با رتبه شکاف جنسیتی نشان داد؛ رتبه ۱۴۳ از ۱۴۶ یعنی سه رتبه آخر. این شاخص چند بعد دارد؛ بعد بهداشت باروری (نسبت مرگومیر مادران و نرخ باروری نوجوانان)، بعد توانمندسازی (سهم از کرسیهای پارلمانی و تحصیلات عالی)، بعد مشارکت در بازار کار.
مسأله اصلی در این شکاف صرفا نابرابری در مجموعه شاخصهای کمی نیست بلکه مسأله مناسبات قدرت و سلطه است. کنترلِ بازتولید، کنترل فضا و کنترل میل.
ترجمه «فضایی» این شاخص چیست؟ زنان چقدر و با چه کیفیت حق حضور در فضا و کنترل بر آن را دارند. حق به شهر از دو بعدِ مشارکت و تخصیص (مشتمل بر حق دسترسی، حق استفاده و حق تصرف) متشکل شده است.
به تعبیر هانری لوفور در «فضا، زمان و زندگی روزمره: ضرباهنگکاوی»، سرمایهداری بر دستآموزی (درساژ) مبتنی است، فرآیندی برای انضباطهای بدنی و بدنهایی رام. به همین دلیل است که «زن، زندگی، آزادی» با هم پیوند دارند زیرا مسأله زن به مسأله «زندگی روزمره» و «میل» و مسأله «استبداد فضا» پیوند خورده است. این ساختار برای ما با سنت دینی گره خورده است که نظم نمادینش را بر مسألهانگیزی «زن» و «بدن» بنا کرده است. به تعبیرِ کارل مارکس در سرمایه: «ما هم از شیاطین زنده و هم از شیاطین مرده در عذابیم».
#ژن_ژیان_ئازادی
ادامهی متن را در وبسایت بیدارزنی بخوانید:
https://bidarzani.com/44430
@bidarzani
✍🏽 طاهره جورکش
از متن: «امروز با حضور و رابطه متفاوتی از زنان در و با فضای شهری و حتی روستایی مواجه هستیم. حضوری که میتوان آن را شکلی از عصیان دانست. اما چرا این اتفاق افتاد و آیا این یکباره بود؟
موقعیت زن در ایران را میتوان با رتبه شکاف جنسیتی نشان داد؛ رتبه ۱۴۳ از ۱۴۶ یعنی سه رتبه آخر. این شاخص چند بعد دارد؛ بعد بهداشت باروری (نسبت مرگومیر مادران و نرخ باروری نوجوانان)، بعد توانمندسازی (سهم از کرسیهای پارلمانی و تحصیلات عالی)، بعد مشارکت در بازار کار.
مسأله اصلی در این شکاف صرفا نابرابری در مجموعه شاخصهای کمی نیست بلکه مسأله مناسبات قدرت و سلطه است. کنترلِ بازتولید، کنترل فضا و کنترل میل.
ترجمه «فضایی» این شاخص چیست؟ زنان چقدر و با چه کیفیت حق حضور در فضا و کنترل بر آن را دارند. حق به شهر از دو بعدِ مشارکت و تخصیص (مشتمل بر حق دسترسی، حق استفاده و حق تصرف) متشکل شده است.
به تعبیر هانری لوفور در «فضا، زمان و زندگی روزمره: ضرباهنگکاوی»، سرمایهداری بر دستآموزی (درساژ) مبتنی است، فرآیندی برای انضباطهای بدنی و بدنهایی رام. به همین دلیل است که «زن، زندگی، آزادی» با هم پیوند دارند زیرا مسأله زن به مسأله «زندگی روزمره» و «میل» و مسأله «استبداد فضا» پیوند خورده است. این ساختار برای ما با سنت دینی گره خورده است که نظم نمادینش را بر مسألهانگیزی «زن» و «بدن» بنا کرده است. به تعبیرِ کارل مارکس در سرمایه: «ما هم از شیاطین زنده و هم از شیاطین مرده در عذابیم».
#ژن_ژیان_ئازادی
ادامهی متن را در وبسایت بیدارزنی بخوانید:
https://bidarzani.com/44430
@bidarzani
بیدارزنی
عصیان بدنهای زنانه؛ زن، زندگی، آزادسازی فضا - طاهره جورکش - بیدارزنی
امروز با حضور و رابطه متفاوتی از زنان در فضای شهری و روستایی مواجهیم؛ شکلی از عصیان. اما چرا این اتفاق افتاد و آیا این یکباره بود؟
🟣 تا هشت مارس...
⚪️ پوسترهای ارسالی به بیدارزنی
«ما جمعی از «فعالان زنان گیلان» مجموعه پوسترهایی را با عنوان «زن، زندگی، آزادی تا هشت مارس» با این شعارها تهیه کردهایم:
▪️برخورداری از حمایتهای درمانی و بیمهی بازنشستگی، حق #زنان_کشاورز است
▪️مبارزات هر روزهی جامعهی +LGBTQ بخش جداییناپذیر جنبش زن، زندگی، آزادی است
▪️زنان در مواجهه با #محیط_زیست، فقر بیشتری را تجربه میکنند
▪️آموزش جنسیتزده، ناقض حقوق انسانی زن است
▪️قانون جوانی جمعیت، ناقض حقوق باروری زنان است.
ما با انتشار این پوسترها _و پوسترهای پیشین_ در رسانهها و فضاهای عمومی، نشان میدهیم که خواستههای زنان به همهی عرصههای زندگی مربوط است.»
#زن_زندگی_آزادی
#ژن_ژیان_ئازادی
#تا_هشتمارس
#فعالان_زنان_گیلان
پوسترهای سری اول را در این پست مشاهده کنید: https://t.me/bidarzani/12651
@bidarzani
⚪️ پوسترهای ارسالی به بیدارزنی
«ما جمعی از «فعالان زنان گیلان» مجموعه پوسترهایی را با عنوان «زن، زندگی، آزادی تا هشت مارس» با این شعارها تهیه کردهایم:
▪️برخورداری از حمایتهای درمانی و بیمهی بازنشستگی، حق #زنان_کشاورز است
▪️مبارزات هر روزهی جامعهی +LGBTQ بخش جداییناپذیر جنبش زن، زندگی، آزادی است
▪️زنان در مواجهه با #محیط_زیست، فقر بیشتری را تجربه میکنند
▪️آموزش جنسیتزده، ناقض حقوق انسانی زن است
▪️قانون جوانی جمعیت، ناقض حقوق باروری زنان است.
ما با انتشار این پوسترها _و پوسترهای پیشین_ در رسانهها و فضاهای عمومی، نشان میدهیم که خواستههای زنان به همهی عرصههای زندگی مربوط است.»
#زن_زندگی_آزادی
#ژن_ژیان_ئازادی
#تا_هشتمارس
#فعالان_زنان_گیلان
پوسترهای سری اول را در این پست مشاهده کنید: https://t.me/bidarzani/12651
@bidarzani