📌هیچ زنی در «فشتکه» بیکار نیست دنیا اسیر حصیر آنهاست
🖌محمدرضا عزیزی
زنان و دختران با جلیقهها و پیشانی بندهای پولک دوزی شده و دامنهای پرچین و رنگارنگ کنار هم نشستهاند و بیآنکه رشته صحبتهای روزمرهشان با یکدیگر گسیخته شود، با حرکت تند دستها ساقههای باریک و منعطف «لی» را درهم میتنند. کنار دست آنها انبوه ساقهها روی هم چیده شده است. با دستهای کارآموخته و ماهر این زنان، زمان زیادی نمیبرد تا ساقههای لی تبدیل به کلاه، زیرانداز، سفره، جا قاشقی، زیر دیگی، کیف یا هزار و یک چیز دیگر شود.
«فشتکه» در پنج کیلومتری شهر خمام، حال و هوای بسیاری از روستاهای گیلان را دارد با کمی تفاوت؛ زیر آسمانی که با ابرهای همیشه پرش به زمین چسبیده و در هوایی که بوی دریا و شالیزار میدهد، عطر حصیر نمزده بیش از هرجای دیگری به مشام میرسد. به حیاط هر خانهای که سرک میکشی، دستههای خشک شده لی را میبینی که در پناه سقفی حصیری یا سیمانی روی هم چیده شدهاند و بخشی از خانه تبدیل به کارگاه حصیر بافی شده است.
@bidarzani
http://bit.ly/339QYp0
🖌محمدرضا عزیزی
زنان و دختران با جلیقهها و پیشانی بندهای پولک دوزی شده و دامنهای پرچین و رنگارنگ کنار هم نشستهاند و بیآنکه رشته صحبتهای روزمرهشان با یکدیگر گسیخته شود، با حرکت تند دستها ساقههای باریک و منعطف «لی» را درهم میتنند. کنار دست آنها انبوه ساقهها روی هم چیده شده است. با دستهای کارآموخته و ماهر این زنان، زمان زیادی نمیبرد تا ساقههای لی تبدیل به کلاه، زیرانداز، سفره، جا قاشقی، زیر دیگی، کیف یا هزار و یک چیز دیگر شود.
«فشتکه» در پنج کیلومتری شهر خمام، حال و هوای بسیاری از روستاهای گیلان را دارد با کمی تفاوت؛ زیر آسمانی که با ابرهای همیشه پرش به زمین چسبیده و در هوایی که بوی دریا و شالیزار میدهد، عطر حصیر نمزده بیش از هرجای دیگری به مشام میرسد. به حیاط هر خانهای که سرک میکشی، دستههای خشک شده لی را میبینی که در پناه سقفی حصیری یا سیمانی روی هم چیده شدهاند و بخشی از خانه تبدیل به کارگاه حصیر بافی شده است.
@bidarzani
http://bit.ly/339QYp0
Telegraph
هیچ زنی در «فشتکه» بیکار نیست٬ دنیا اسیر حصیر آنهاست
زنان و دختران با جلیقهها و پیشانی بندهای پولک دوزی شده و دامنهای پرچین و رنگارنگ کنار هم نشستهاند و بیآنکه رشته صحبتهای روزمرهشان با یکدیگر گسیخته شود، با حرکت تند دستها ساقههای باریک و منعطف «لی» را درهم میتنند. کنار دست آنها انبوه ساقهها روی هم…
هر ۴۰ دقیقه، یک زن در ایران به سرطان پستان دچار میشود
افسانه اقبالنیا، مؤسس کمپین آگاهی، پیشگیری و مبارزه با سرطان پستان گفته: «در هر ۴۰ دقیقه یک زن در ایران به سرطان پستان دچار میشود به طوری که در حال حاضر، آمار مبتلایان به آن در کشور هشت درصد است یعنی از هر هشت زن دو نفر مبتلا به این سرطان هستند.» /ایرنا
@RaaviOnline
@bidarzani
افسانه اقبالنیا، مؤسس کمپین آگاهی، پیشگیری و مبارزه با سرطان پستان گفته: «در هر ۴۰ دقیقه یک زن در ایران به سرطان پستان دچار میشود به طوری که در حال حاضر، آمار مبتلایان به آن در کشور هشت درصد است یعنی از هر هشت زن دو نفر مبتلا به این سرطان هستند.» /ایرنا
@RaaviOnline
@bidarzani
پروندهی مرضیه در مرحلهی تجدیدنظر تعیین شعبه شد و به شعبهی ۳۶ رفت.
امیدی که به دادگاه عادلانه نیست، ولی خواستهی حداقلی تشکیل جلسهی رسیدگی با حضور مرضیه و وکیلش است، نه تجدیدنظر غیابی.
https://twitter.com/samira__amiri/status/1181538231894073344?s=09
امیدی که به دادگاه عادلانه نیست، ولی خواستهی حداقلی تشکیل جلسهی رسیدگی با حضور مرضیه و وکیلش است، نه تجدیدنظر غیابی.
https://twitter.com/samira__amiri/status/1181538231894073344?s=09
Twitter
Samira Amiri
پروندهی مرضیه در مرحلهی تجدیدنظر تعیین شعبه شد و به شعبهی ۳۶ رفت. امیدی که به دادگاه عادلانه نیست، ولی خواستهی حداقلی تشکیل جلسهی رسیدگی با حضور مرضیه و وکیلش است، نه تجدیدنظر غیابی. #مرضیه_امیری #بازداشتیان_روز_کارگر
فرهنگ ارث بخشی اجباری
سپیده اکبرپوران
از متن
💠 در حوزه جغرافیایی گستردهای از کشورمان به خصوص در روستاها و شهرهای کوچک قواعد نانوشته اجتماعی ایجاب میکند که خواهران حق ارث خود را به برادرانشان ببخشند و ادعایی در خصوص ارث نداشته باشند. مطالبه ارث وقیحانه تلقی شده و طرد می شود. این موضوع در برخی مناطق فقط در مورد زمینها و اراضی کشاورزی صدق میکند و در برخی مناطق شامل کل ارث میشود.
✅ نمیتوان مساله ارثبخشی اجباری را بدون توجه به نظام مردسالار و مردانه بودن مالکیت تحلیل کرد. هر چند در ظاهر با فرهنگ خانوادگی مبتنی بر حمایت و رضایت طرفین مواجه هستیم، اما بنابر نظر کارشناسان ریشه ماجرا را باید در نظام مردسالار جوامع سنتی از یک طرف و مردانه بودن نهاد مالکیت از طرف دیگر جست وجو کرد. در بیشتر این مناطق مالکیت به خصوص مالکیت زمین موضوعی ذاتاً مرادنه تلقی میشود و فرض بر این است که زن نیازی به پول یا ملک ندارد. پرواضح است که سازوکار قدرت در محروم کردن زنان از مالکیت بر منابع مالی در جریان است.
🔰 چه چیزی موثرتر از محرومیت از مالکیت میتواند موقعیت فرودست زنان را تثبیت کند و نظام اجتماعی مردسالار را علیرغم تغییرات اجتماعی گسترده دوره مدرن، سرپا نگه دارد؟ و چه چیزی بهتر از ارزشهای خانودگی میتواند صورت خوشی از چهره واقعی و تلخ ماجرا ارایه کند؟ جای تعجب ندارد که نابرابری و ناعدالتی برآمده از نظام مردسالار خود را زیر نقاب «خانواده گرم و صمیمی» پنهان کند.
🔸 در چنین شرایطی این وظیفه نهادهای دولتی، رسانهها، روشنفکران و نهادهای مردمی است که با مداخله درست افکار عمومی را نسبت به مساله حساس کنند. با آگاهی بخشی به زنان و مردان زمینه احقاق حق زنان را فراهم کنند و ایجاد تغییرات حقوقی و فرهنگی با هدف افزایش عدالت جنسیتی را چشم انداز خود قرار دهند.
@bidarzani
https://www.irna.ir/news/83503561/چرایی-اجبار-زنان-برای-بخشش-ارث
سپیده اکبرپوران
از متن
💠 در حوزه جغرافیایی گستردهای از کشورمان به خصوص در روستاها و شهرهای کوچک قواعد نانوشته اجتماعی ایجاب میکند که خواهران حق ارث خود را به برادرانشان ببخشند و ادعایی در خصوص ارث نداشته باشند. مطالبه ارث وقیحانه تلقی شده و طرد می شود. این موضوع در برخی مناطق فقط در مورد زمینها و اراضی کشاورزی صدق میکند و در برخی مناطق شامل کل ارث میشود.
✅ نمیتوان مساله ارثبخشی اجباری را بدون توجه به نظام مردسالار و مردانه بودن مالکیت تحلیل کرد. هر چند در ظاهر با فرهنگ خانوادگی مبتنی بر حمایت و رضایت طرفین مواجه هستیم، اما بنابر نظر کارشناسان ریشه ماجرا را باید در نظام مردسالار جوامع سنتی از یک طرف و مردانه بودن نهاد مالکیت از طرف دیگر جست وجو کرد. در بیشتر این مناطق مالکیت به خصوص مالکیت زمین موضوعی ذاتاً مرادنه تلقی میشود و فرض بر این است که زن نیازی به پول یا ملک ندارد. پرواضح است که سازوکار قدرت در محروم کردن زنان از مالکیت بر منابع مالی در جریان است.
🔰 چه چیزی موثرتر از محرومیت از مالکیت میتواند موقعیت فرودست زنان را تثبیت کند و نظام اجتماعی مردسالار را علیرغم تغییرات اجتماعی گسترده دوره مدرن، سرپا نگه دارد؟ و چه چیزی بهتر از ارزشهای خانودگی میتواند صورت خوشی از چهره واقعی و تلخ ماجرا ارایه کند؟ جای تعجب ندارد که نابرابری و ناعدالتی برآمده از نظام مردسالار خود را زیر نقاب «خانواده گرم و صمیمی» پنهان کند.
🔸 در چنین شرایطی این وظیفه نهادهای دولتی، رسانهها، روشنفکران و نهادهای مردمی است که با مداخله درست افکار عمومی را نسبت به مساله حساس کنند. با آگاهی بخشی به زنان و مردان زمینه احقاق حق زنان را فراهم کنند و ایجاد تغییرات حقوقی و فرهنگی با هدف افزایش عدالت جنسیتی را چشم انداز خود قرار دهند.
@bidarzani
https://www.irna.ir/news/83503561/چرایی-اجبار-زنان-برای-بخشش-ارث
📌 از این لحظه، تا زمانی که به رعایت حقوق انسانی و قانونی زندانیان متعهد نشوید از رعایت آنچه قواعد زندانهای خود میدانید سرباز میزنیم و آن را به رعایت حقوق حداقلیمان توسط شما موکول میکنیم.
📍نامه سرگشاده #محمدحبیبی و #فرهادمیثمی به قوه قضاییه و سازمان زندانها در اعتراض به نقض حقوق زندانیان
به سیاستگذاران قوه قضائیه و سازمان زندانها
طی هفتههای اخیر، زندانیان زندان اوین با مشکلات عدیده و موارد جدیدی از نقض آشکار حقوقشان مواجه شدهاند که شرح آن را پیشتر طی نامهای دادهایم. این مشکلات، از کاهش ملاقاتهای حضوری تمامی زندانیان سیاسی و حذف روز اختصاصی ملاقات مادران زندانی با کودکانشان گرفته تا ممنوعیت غیرقانونی دریافت کتاب و نشریات مجاز، تا محدودیت تماس تلفنی و غیره، مواردی نیستند که بتوان آن را صرفا تصمیماتی شخصی از سوی کسی دانست که اخیرا به ریاست زندان گماردهاید.
ما این موج جدید فشار و زیر پا گذاشتن آشکار حقوق زندانیان را سیاست جدید تصمیم گیران بالادستی میدانیم و به عنوان شهروندانی برخوردار از حقوق انسانی و قانونی، صراحتا به شما اعلام میداریم که: با توجه به نقض صریح مفاد عدیده از آئیننامهی اجرایی سازمان زندانها و سایر قوانین جاری کشور در زمینهی حقوق زندانیان و عدم پاسخگویی رئیس زندان به درخواستهای مکرر زندانیان برای گفتگو در این باره، از این پس خود را ملزم به رعایت قوانین دلبخواهانهی زندانهای شما نمیدانیم.
از این لحظه، تا زمانی که به رعایت حقوق انسانی و قانونی زندانیان متعهد نشوید از رعایت آنچه قواعد زندانهای خود میدانید سرباز میزنیم و آن را به رعایت حقوق حداقلیمان توسط شما موکول میکنیم.
دیگر در صف آمارگیریهای صبح و شب شما نمینشینیم و همزمان با کتابی در دست، گوشهای بیرون از صفها نشسته و به مطالعه میپردازیم. همچنین در مراسم صبحگاه اجباری شما شرکت نمیکنیم. نیک میدانیم تحمل ایستادگی مدنی آن هم در زندان برایتان بسیار سختتر از آن است که به سادگی از کنار آن بگذرید و بعید نمیدانیم آرام در کناری نشستن و کتاب خواندن ما را شورش (!) نام نهید. قضاوت وجدان عمومی جامعه در برابر چنین اتهاماتی از پیش مشخص است.
ما آماده آن هستیم که هرگونه برخورد و مجازات واکنشی شما را با صبوری تحمل کنیم: از محرومیت ملاقات یا انتقال به بندها و زندانهای دیگر گرفته تا ایزوله کردن ما در آن مکان زیر قرنطینه و یا حتی محبوس کردنمان در انفرادی، تبعید، یا صدور احکام جدید و افزودن بر طول سالهای زندانمان. با علم به همهی اینها، پای در این راه میگذاریم؛ و مگر نه این است که ما را به هر بند یا زندان دیگری هم تبعید کنید نهایتا آن زندان شما هم قواعد و قوانینی دارد که ما همچنان از رعایتشان سرباز خواهیم زد؟ این یعنی دیگر نمیتوانید ما را در یک زندان عمومی نگاه دارید مگر با بازگشت از این رویهی ناصواب و تعهدتان به رعایت حقوق حداقلی زندانیان.
از آنجایی که ما “بی قدرتان” قطرههایی از دریای همان ملتی هستیم که از دیرزمانی پیش از جنبش مشروطه تجربه انباشتهی تلاش مدنی و ایستادگی مدنی خشونت پرهیز در برابر نقض حقوق مردمان دارد از آن خزانه ارزشمند، این را برگرفتهایم که چگونه باید استوار بر سر پیمان ایستاد؛ پس در برابر تمام آنچه که میدانیم بر ما روا خواهید داشت، تا انتهای راه چیزی جز این از ما نخواهید شنید که: به خودسری پایان دهید و به رعایت حقوق انسانها و به رعایت قانون گردن نهید. والسلام
امضا کنندگان اولیه/ محمد حبیبی – فرهاد میثمی”.
@kahabibi
@bidarzani
📍نامه سرگشاده #محمدحبیبی و #فرهادمیثمی به قوه قضاییه و سازمان زندانها در اعتراض به نقض حقوق زندانیان
به سیاستگذاران قوه قضائیه و سازمان زندانها
طی هفتههای اخیر، زندانیان زندان اوین با مشکلات عدیده و موارد جدیدی از نقض آشکار حقوقشان مواجه شدهاند که شرح آن را پیشتر طی نامهای دادهایم. این مشکلات، از کاهش ملاقاتهای حضوری تمامی زندانیان سیاسی و حذف روز اختصاصی ملاقات مادران زندانی با کودکانشان گرفته تا ممنوعیت غیرقانونی دریافت کتاب و نشریات مجاز، تا محدودیت تماس تلفنی و غیره، مواردی نیستند که بتوان آن را صرفا تصمیماتی شخصی از سوی کسی دانست که اخیرا به ریاست زندان گماردهاید.
ما این موج جدید فشار و زیر پا گذاشتن آشکار حقوق زندانیان را سیاست جدید تصمیم گیران بالادستی میدانیم و به عنوان شهروندانی برخوردار از حقوق انسانی و قانونی، صراحتا به شما اعلام میداریم که: با توجه به نقض صریح مفاد عدیده از آئیننامهی اجرایی سازمان زندانها و سایر قوانین جاری کشور در زمینهی حقوق زندانیان و عدم پاسخگویی رئیس زندان به درخواستهای مکرر زندانیان برای گفتگو در این باره، از این پس خود را ملزم به رعایت قوانین دلبخواهانهی زندانهای شما نمیدانیم.
از این لحظه، تا زمانی که به رعایت حقوق انسانی و قانونی زندانیان متعهد نشوید از رعایت آنچه قواعد زندانهای خود میدانید سرباز میزنیم و آن را به رعایت حقوق حداقلیمان توسط شما موکول میکنیم.
دیگر در صف آمارگیریهای صبح و شب شما نمینشینیم و همزمان با کتابی در دست، گوشهای بیرون از صفها نشسته و به مطالعه میپردازیم. همچنین در مراسم صبحگاه اجباری شما شرکت نمیکنیم. نیک میدانیم تحمل ایستادگی مدنی آن هم در زندان برایتان بسیار سختتر از آن است که به سادگی از کنار آن بگذرید و بعید نمیدانیم آرام در کناری نشستن و کتاب خواندن ما را شورش (!) نام نهید. قضاوت وجدان عمومی جامعه در برابر چنین اتهاماتی از پیش مشخص است.
ما آماده آن هستیم که هرگونه برخورد و مجازات واکنشی شما را با صبوری تحمل کنیم: از محرومیت ملاقات یا انتقال به بندها و زندانهای دیگر گرفته تا ایزوله کردن ما در آن مکان زیر قرنطینه و یا حتی محبوس کردنمان در انفرادی، تبعید، یا صدور احکام جدید و افزودن بر طول سالهای زندانمان. با علم به همهی اینها، پای در این راه میگذاریم؛ و مگر نه این است که ما را به هر بند یا زندان دیگری هم تبعید کنید نهایتا آن زندان شما هم قواعد و قوانینی دارد که ما همچنان از رعایتشان سرباز خواهیم زد؟ این یعنی دیگر نمیتوانید ما را در یک زندان عمومی نگاه دارید مگر با بازگشت از این رویهی ناصواب و تعهدتان به رعایت حقوق حداقلی زندانیان.
از آنجایی که ما “بی قدرتان” قطرههایی از دریای همان ملتی هستیم که از دیرزمانی پیش از جنبش مشروطه تجربه انباشتهی تلاش مدنی و ایستادگی مدنی خشونت پرهیز در برابر نقض حقوق مردمان دارد از آن خزانه ارزشمند، این را برگرفتهایم که چگونه باید استوار بر سر پیمان ایستاد؛ پس در برابر تمام آنچه که میدانیم بر ما روا خواهید داشت، تا انتهای راه چیزی جز این از ما نخواهید شنید که: به خودسری پایان دهید و به رعایت حقوق انسانها و به رعایت قانون گردن نهید. والسلام
امضا کنندگان اولیه/ محمد حبیبی – فرهاد میثمی”.
@kahabibi
@bidarzani
📌اینفوگرافی سرطان سینه
اکتبر ماه اطلاعرسانی درباره سرطان سینه است. این سرطان شایعترین نوع سرطان در بین زنان است.
📍در ایران از هر ۳۵ زن ۱ نفر مبتلا به سرطان سینه است.
📍۴۰٪از مبتلایان به سرطان سینه در ایران دیر متوجه بیماری خود میشوند.
@bidarzani
@etemadonline
اکتبر ماه اطلاعرسانی درباره سرطان سینه است. این سرطان شایعترین نوع سرطان در بین زنان است.
📍در ایران از هر ۳۵ زن ۱ نفر مبتلا به سرطان سینه است.
📍۴۰٪از مبتلایان به سرطان سینه در ایران دیر متوجه بیماری خود میشوند.
@bidarzani
@etemadonline
🔴 آزادی را گالاتاسرای میکنیم
✍🏼 سیمین فروهر
@bidarzani
📌 بیدارزنی: صبح اول وقت از هتلمان در حوالی میدان تقسیم بیرون زده بودیم. روی نقشه موزه معصومیت را نشان کرده بودیم و قصد داشتیم پیاده از کوچه پسکوچههای قشنگ شهر بگذریم تا به موزه برسیم. راه بسیار دراز بود و بسیار زیبا. از محلههای قدیمی گذشتیم و از پلههای رنگارنگ بالا و پایین رفتیم تا رسیدیم. در راه برگشت هم دلربایی کوچههای سنگفرششده و عتیقهفروشیهای اسرارآمیز و کافههای دنج مات و مبهوتمان کرده بود. همه جا به طرز غمانگیزی زیبا بود. روز از نیمه گذشته بود و حسابی خسته بودیم. در کافهای نشستیم و گلویی تازه کردیم. حوالی ساعت ۵ عصر به میدان شهر رسیدیم که ناگهان به هجوم هواداران زرد و قرمزپوش تیم فوتبال گالاتاسرای برخوردیم که بطری به دست به سمت ایستگاه مترو سرازیر بودند. دختران و پسران میرفتند تا بازی تیم محبوبشان را از نزدیک تماشا کنند. چشماندازی منحصر بهفرد از میدان تقسیم بود که شاید کمتر خارجیای دیده باشد، یکسره زرد و قرمز. نزدیک جمعی از پسرکان پرچم به دست شدیم تا ساعت بازی را بپرسیم. هفت.
📌 به وجد آمده بود. بین تیمهای ترکیهای طرفدار گالاتاسرای بود. پرشور گفت: بریم ببینیم؟ به سرمان زده بود که برویم بازی را ببینیم اما خسته بودم. ۷، ۸ ساعت پیاده روی و آن کافه و … بلیط هم که نداشتیم و معلوم نبود دم در ورزشگاه گیر بیاید. خیلی مشتاق رفتن بودم اما دوراندیشی و راحتطلبی مانع شد. گفتم تو برو که نرفت اما با خودش عهد بست که هیچ وقت از ملامت کردنم دست نکشد! این شد بزرگترین حسرت فوتبالی من. اگر از پیش، برنامه بازیهای سوپرلیگ ترکیه را چک کرده بودیم دیدن آن بازی را از دست نمیدادیم. من از گالاتاسرای و بشیکتاش و فنرباغچه چیز زیادی نمیدانستم. او گهگاه تعریفهایی کرده بود یا از زبان اورهان پاموک شنیده بودم اما بیشتر از اینکه گالاتاسرای مهم باشد آن بی قیدوبند به ورزشگاه رفتن ارزشمند بود که حالا از آن چیزی جز افسوسی نمانده است. بعد از آن سفر همیشه با خودم میگفتم من که به این شهر مسحورکننده بازخواهم گشت، پس یادم باشد از پیش، برنامه بازیها را چک کنم. فکر میکردم احتمالاً اولین تجربه ورزشگاه رفتن من برای دیدن مسابقه فوتبال، همین تیم گالاتاسرای باشد، آب در دست و زلف در باد و یار در کنار. اما اینطور نشد. ورق برگشت و حالا من، ما، فردا -پنجشنبه هجدهم مهر ۱۳۹۸- برای دیدن بازی ایران و کامبوج به آزادی میرویم.
⚡️ ادامه مطلب را در INSTANT VIEW بخوانید ⏬
https://t.me/iv?url=http%3A%2F%2Fbidarzani.com/29530&rhash=3ec4f87be6d7d1
✍🏼 سیمین فروهر
@bidarzani
📌 بیدارزنی: صبح اول وقت از هتلمان در حوالی میدان تقسیم بیرون زده بودیم. روی نقشه موزه معصومیت را نشان کرده بودیم و قصد داشتیم پیاده از کوچه پسکوچههای قشنگ شهر بگذریم تا به موزه برسیم. راه بسیار دراز بود و بسیار زیبا. از محلههای قدیمی گذشتیم و از پلههای رنگارنگ بالا و پایین رفتیم تا رسیدیم. در راه برگشت هم دلربایی کوچههای سنگفرششده و عتیقهفروشیهای اسرارآمیز و کافههای دنج مات و مبهوتمان کرده بود. همه جا به طرز غمانگیزی زیبا بود. روز از نیمه گذشته بود و حسابی خسته بودیم. در کافهای نشستیم و گلویی تازه کردیم. حوالی ساعت ۵ عصر به میدان شهر رسیدیم که ناگهان به هجوم هواداران زرد و قرمزپوش تیم فوتبال گالاتاسرای برخوردیم که بطری به دست به سمت ایستگاه مترو سرازیر بودند. دختران و پسران میرفتند تا بازی تیم محبوبشان را از نزدیک تماشا کنند. چشماندازی منحصر بهفرد از میدان تقسیم بود که شاید کمتر خارجیای دیده باشد، یکسره زرد و قرمز. نزدیک جمعی از پسرکان پرچم به دست شدیم تا ساعت بازی را بپرسیم. هفت.
📌 به وجد آمده بود. بین تیمهای ترکیهای طرفدار گالاتاسرای بود. پرشور گفت: بریم ببینیم؟ به سرمان زده بود که برویم بازی را ببینیم اما خسته بودم. ۷، ۸ ساعت پیاده روی و آن کافه و … بلیط هم که نداشتیم و معلوم نبود دم در ورزشگاه گیر بیاید. خیلی مشتاق رفتن بودم اما دوراندیشی و راحتطلبی مانع شد. گفتم تو برو که نرفت اما با خودش عهد بست که هیچ وقت از ملامت کردنم دست نکشد! این شد بزرگترین حسرت فوتبالی من. اگر از پیش، برنامه بازیهای سوپرلیگ ترکیه را چک کرده بودیم دیدن آن بازی را از دست نمیدادیم. من از گالاتاسرای و بشیکتاش و فنرباغچه چیز زیادی نمیدانستم. او گهگاه تعریفهایی کرده بود یا از زبان اورهان پاموک شنیده بودم اما بیشتر از اینکه گالاتاسرای مهم باشد آن بی قیدوبند به ورزشگاه رفتن ارزشمند بود که حالا از آن چیزی جز افسوسی نمانده است. بعد از آن سفر همیشه با خودم میگفتم من که به این شهر مسحورکننده بازخواهم گشت، پس یادم باشد از پیش، برنامه بازیها را چک کنم. فکر میکردم احتمالاً اولین تجربه ورزشگاه رفتن من برای دیدن مسابقه فوتبال، همین تیم گالاتاسرای باشد، آب در دست و زلف در باد و یار در کنار. اما اینطور نشد. ورق برگشت و حالا من، ما، فردا -پنجشنبه هجدهم مهر ۱۳۹۸- برای دیدن بازی ایران و کامبوج به آزادی میرویم.
⚡️ ادامه مطلب را در INSTANT VIEW بخوانید ⏬
https://t.me/iv?url=http%3A%2F%2Fbidarzani.com/29530&rhash=3ec4f87be6d7d1
بیدارزنی
آزادی را گالاتاسرای میکنیم - بیدارزنی
من از گالاتاسرای و بشیکتاش و فنرباغچه چیز زیادی نمیدانستم. او گهگاه تعریفهایی کرده بود یا از زبان اورهان پاموک شنیده بودم اما بیشتر از اینکه گالاتاسرای مهم باشد آن بی قیدوبند به ورزشگاه رفتن ارزشمند بود که حالا از آن چیزی جز افسوسی نمانده است.
🔻پرونده عاطفه رنگریز در مرحلهی تجدیدنظر، تعیین شعبه شد.
▪️پرونده #عاطفه_رنگریز برای رسیدگی در مرحله تجدیدنظر به شعبه ۳۶ دادگاه تجدیدنظر استان تهران ارجاع داده شد.
▪️عاطفه رنگریز از بازداشتشدگان تجمع مسالمتآمیز روز کارگر در دادگاه بدوی به ۱۱ سال و شش ماه زندان و ۷۴ ضربه شلاق محکوم شد و با اعتراض خانم رنگریز به این حکم، پرونده به دادگاه تجدید نظر ارسال شد.
▪️دادگاه بدوی عاطفه رنگریز در شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب و به ریاست قاضی مقیسه برگزار شده بود. عاطفه رنگریز در حالی همچنان در بازداشت به سر می برد که برای او در دادگاه بدوی وثیقه دو میلیاردی صادر شده بود، اما قاضی پرونده به صورت کاملا غیر قانونی از دریافت آن امتناع کرد.
@Maydayarrests
@bidarzani
▪️پرونده #عاطفه_رنگریز برای رسیدگی در مرحله تجدیدنظر به شعبه ۳۶ دادگاه تجدیدنظر استان تهران ارجاع داده شد.
▪️عاطفه رنگریز از بازداشتشدگان تجمع مسالمتآمیز روز کارگر در دادگاه بدوی به ۱۱ سال و شش ماه زندان و ۷۴ ضربه شلاق محکوم شد و با اعتراض خانم رنگریز به این حکم، پرونده به دادگاه تجدید نظر ارسال شد.
▪️دادگاه بدوی عاطفه رنگریز در شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب و به ریاست قاضی مقیسه برگزار شده بود. عاطفه رنگریز در حالی همچنان در بازداشت به سر می برد که برای او در دادگاه بدوی وثیقه دو میلیاردی صادر شده بود، اما قاضی پرونده به صورت کاملا غیر قانونی از دریافت آن امتناع کرد.
@Maydayarrests
@bidarzani
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🌀 مردم دربارهٔ #فمینیسم در کشور شما یا کشور مورد مطالعهٔ شما دچار چه اشتباهاتی میشوند؟
#جنبش_فمینیستی
@bidarzani
#جنبش_فمینیستی
@bidarzani
نخستین تیزر رسمی نمایش «آشویتس زنان» به نویسندگی" علی صفری" و کارگردانی" رها حاجی زینل "رونمایی شد که "صادق کندری" فیلمساز و تدوینگر سینما ساخت این تیزر را بر عهده داشته است.
نمایش آشویتس زنان روایت زندگی و مرگ سه زن در جریان جنگ جهانی دوم و حضور در اردوگاههای کار اجباری آلمان نازی است، اثری که به تازگی توسط نشر" آماره" راهی بازار شده و زمستان امسال چاپ دوم خود را تجربه خواهد کرد.
صبا سرور، رها حاجی زینل، شایلین اسدالهی و علی صفری بازیگرانی هستند که در نمایش «آشویتس زنان» به ایفای نقش خواهند پرداخت/ایلنا
@bidarzani
نمایش آشویتس زنان روایت زندگی و مرگ سه زن در جریان جنگ جهانی دوم و حضور در اردوگاههای کار اجباری آلمان نازی است، اثری که به تازگی توسط نشر" آماره" راهی بازار شده و زمستان امسال چاپ دوم خود را تجربه خواهد کرد.
صبا سرور، رها حاجی زینل، شایلین اسدالهی و علی صفری بازیگرانی هستند که در نمایش «آشویتس زنان» به ایفای نقش خواهند پرداخت/ایلنا
@bidarzani
زنان پس از ۱۳۸۸۰ روز، امروز بلیت بهدست در ورزشگاه
🔸در سال های اخیر و در بازی های متفاوت، زنان چند بازی ملی را از نزدیک تماشا کردند اما هیچگاه بلیت فروشی نشده بود و حالا پس از ۱۳۸۸۰ روز زنان می توانند با خرید بلیت وارد استادیوم شوند.
🔸آخرین بار زنان در تاریخ ۱۷ مهر ۱۳۶۰ با خرید بلیت وارد استادیوم شدند و حالا ۱۸ مهر ۱۳۹۸ دوباره این اتفاق رخ خواهد داد./روزنامه پیروزی
@bidarzani #حضور_زنان_در_ورزشگاه
🔸در سال های اخیر و در بازی های متفاوت، زنان چند بازی ملی را از نزدیک تماشا کردند اما هیچگاه بلیت فروشی نشده بود و حالا پس از ۱۳۸۸۰ روز زنان می توانند با خرید بلیت وارد استادیوم شوند.
🔸آخرین بار زنان در تاریخ ۱۷ مهر ۱۳۶۰ با خرید بلیت وارد استادیوم شدند و حالا ۱۸ مهر ۱۳۹۸ دوباره این اتفاق رخ خواهد داد./روزنامه پیروزی
@bidarzani #حضور_زنان_در_ورزشگاه
🔸تمهیدات مترو برای فوتبال ایران و کامبوج
مدیر ارتباطات و امور بین الملل مترو:
▫️ به منظور تسهیل تردد و رفاه حال شهروندان و تماشاگران، در صورت ازدحام جمعیت در ایستگاه ورزشگاه آزادی قطار فوقالعاده اعزام خواهد شد.
▫️دیدار تیمهای ملی فوتبال ایران و کامبوج در مرحله انتخابی جام جهانی از ساعت ۱۷ در ورزشگاه آزادی برگزار میشود. خبرآنلاین
@bidarzani
#حضور_زنان_در_ورزشگاه
مدیر ارتباطات و امور بین الملل مترو:
▫️ به منظور تسهیل تردد و رفاه حال شهروندان و تماشاگران، در صورت ازدحام جمعیت در ایستگاه ورزشگاه آزادی قطار فوقالعاده اعزام خواهد شد.
▫️دیدار تیمهای ملی فوتبال ایران و کامبوج در مرحله انتخابی جام جهانی از ساعت ۱۷ در ورزشگاه آزادی برگزار میشود. خبرآنلاین
@bidarzani
#حضور_زنان_در_ورزشگاه
قرار بوده ساعت ۱۳ در ورزشگاه باز بشه. ۱۳:۲۵ دقیقه است و پلیس سعی میکنه افرادی رو که بلیت ندارند متفرق کنه. تهدید هم کرد که می بره وزرا. پلیس میگه امروز خانمها اومدن همه چی بهم ریخته.
https://t.co/v73xFShCXX
https://twitter.com/maryampapi1/status/1182234171101585408?s=09
https://t.co/v73xFShCXX
https://twitter.com/maryampapi1/status/1182234171101585408?s=09
Twitter
Maryampapi
قرار بوده ساعت ۱۳ در ورزشگاه باز بشه. ۱۳:۲۵ دقیقه است و پلیس سعی میکنه افرادی رو که بلیت ندارند متفرق کنه. تهدید هم کرد که می بره وزرا. پلیس میگه امروز خانمها اومدن همه چی بهم ریخته.
Dokhtare Abi
Arash Sohrevardi
زنان ایران امروز به آزادی میروند. همراه با دختر آبی که در بین آنها نیست ولی بیشتر از هر زمان هست. دختر آبی را از آرش سهروردی بشنوید که برای نخستین بار در میدان منتشر میشود.
@bidarzani
@meidaandot
@bidarzani
@meidaandot
🔴 دلنوشته ای از یک جامانده از استادیوم
✍ فرانک حیدری
کنج خانه ت می نشینی، کنترل تلویزیون را بر می داری، خبرنگار بی بی سی که شروع کرد به خواندن رویدادهای روز، گوشی ات را دستت می گیری، با اشاره انگشت، توییتر یا اینستاگرامت را باز می کنی و همزمان با گوش دادن به اخبار و غرولندی درباره اوضاع این روزهای خودت و جامعه پستی می گذاری، به این امید که روزت به تباهی نرفته، چراکه با یک # چهار فرد ناآگاه را از وضعیت خودت و دیگران آگاه کرده ای.
به این می گویند گفت و گپی در راستای آگاه سازی که زمانی بین اعضای خانواده و دوستان face to face صورت می گرفت و حالا در جامعه بزرگتری مانند اینستاگرام یا توییتر مدرنیزه شده اش اتفاق می افتد.
به شخصه از این اخلاقیات به دورم و روزانه وقتم صرف کارهای مهم و غیرمهم دیگری می شود و این ها همه مقدمه ای بود که با خیال راحت بگویم شکوه نمی کنم و اتفاقا طی اتفاقات و تجربیات این سال هایم گاهی به این نتیجه می رسم شاید بهتر بود من هم سبک و سیاق زندگی این روزهای دیگر مردمان را پیش می گرفتم که شاید لااقل امروز مثل خیلی های دیگر در کنار #زنان_سرزمینم در ورزشگاه حاضر بودم!
سعی نمی کنم از این حرف ها به نتیجه خاصی برسم اما خواسته یا ناخواسته سبکی که از زندگی ام گزینش کرده ام روی بسیاری از تصمیمات و اتفاقات خوشایند زندگی ام تاثیرگذار بوده است.
داستان از اینجا شروع می شود که هفته گذشته خبر فیفا مبنی بر حضور زنان در ورزشگاه را در یکی از کانال های خبری تلگرام خواندم (تنها مکان اجتماعی برای خبردار شدن از وقایع روزمره). هرچند فوتبالی نیستم و نبودم اما مایل بودم در استادیوم حضور داشته باشم، به هزاران دلیل شخصی و عمومی.
از آن روز به بعد فرصت سر زدن به تلگرام پیش نیامد. با خودم گفتم تا آنوقت که سایت فروش بلیط باز شود خبری از دوست و آشنا می رسد یا به شخصه به سایت های اطلاع رسانی برای گرفتن آمار فروش بلیط سر می زنم.
خبر از کسی نرسید و صادقانه، سر زدن به سایت های رسمی هم به کل از خاطرم پرید.
ماندم بی بلیط و دست به گریبان افرادی که شاید خبری از جایی مبنی بر فروش بلیط بیاورند یا لااقل کسی باشد که بلیطش را نخواهد که این دومی جزو محالات بود.
دو روز است که سر کار دستم به هیچ کاری نمی رود و این دو روز تنها غرهای مدیرم برای انجام ندادن کارهای عقب مانده ام را می شنوم و همکارانم مسخره ام می کنند برای تعصب نابجایی که روی فوتبال دارم!؟
من و فوتبال!؟ آیا تنها دلیل رفتنم به استادیوم باید همین باشد? اینکه عاشق فوتبال باشم؟ از ۱۵ سالگی تا حالا که سی و چند سالم است، به یاد ندارم بیشتر از دو بار پای مسابقه فوتبال نشسته باشم.
آیا تمام آنهایی که امروز به استادیوم می روند عاشق فوتبالند؟ این کسانی که به من می خندند و نهایت حرفشان این است که «اصلا بت نمیاد اهل فوتبال باشی»، حقیقتا دلیل دیگری در پافشاری من برای رسیدن به یک جایگاه در استادیوم نمی بینند؟
بسیار خودم را سرزنش کردم اما در این لحظات پایانی که فقط انتظار یک معجزه و رسیدن بلیطی از غیب را می توانم داشته باشم، تنها با این حرف است که می توانم خودم را قانع کنم:
جایت را دادی به همه آن دخترهای فوتبال دوستی که آرزوی دیدن یک روز فوتبال، حتی از پشت فنس های ورزشگاه را داشتند. نوش جانشان
@bidarzani
#جای_ما_خالی
#فیفا_بیدار_شو
#فوتبال
#زنان
✍ فرانک حیدری
کنج خانه ت می نشینی، کنترل تلویزیون را بر می داری، خبرنگار بی بی سی که شروع کرد به خواندن رویدادهای روز، گوشی ات را دستت می گیری، با اشاره انگشت، توییتر یا اینستاگرامت را باز می کنی و همزمان با گوش دادن به اخبار و غرولندی درباره اوضاع این روزهای خودت و جامعه پستی می گذاری، به این امید که روزت به تباهی نرفته، چراکه با یک # چهار فرد ناآگاه را از وضعیت خودت و دیگران آگاه کرده ای.
به این می گویند گفت و گپی در راستای آگاه سازی که زمانی بین اعضای خانواده و دوستان face to face صورت می گرفت و حالا در جامعه بزرگتری مانند اینستاگرام یا توییتر مدرنیزه شده اش اتفاق می افتد.
به شخصه از این اخلاقیات به دورم و روزانه وقتم صرف کارهای مهم و غیرمهم دیگری می شود و این ها همه مقدمه ای بود که با خیال راحت بگویم شکوه نمی کنم و اتفاقا طی اتفاقات و تجربیات این سال هایم گاهی به این نتیجه می رسم شاید بهتر بود من هم سبک و سیاق زندگی این روزهای دیگر مردمان را پیش می گرفتم که شاید لااقل امروز مثل خیلی های دیگر در کنار #زنان_سرزمینم در ورزشگاه حاضر بودم!
سعی نمی کنم از این حرف ها به نتیجه خاصی برسم اما خواسته یا ناخواسته سبکی که از زندگی ام گزینش کرده ام روی بسیاری از تصمیمات و اتفاقات خوشایند زندگی ام تاثیرگذار بوده است.
داستان از اینجا شروع می شود که هفته گذشته خبر فیفا مبنی بر حضور زنان در ورزشگاه را در یکی از کانال های خبری تلگرام خواندم (تنها مکان اجتماعی برای خبردار شدن از وقایع روزمره). هرچند فوتبالی نیستم و نبودم اما مایل بودم در استادیوم حضور داشته باشم، به هزاران دلیل شخصی و عمومی.
از آن روز به بعد فرصت سر زدن به تلگرام پیش نیامد. با خودم گفتم تا آنوقت که سایت فروش بلیط باز شود خبری از دوست و آشنا می رسد یا به شخصه به سایت های اطلاع رسانی برای گرفتن آمار فروش بلیط سر می زنم.
خبر از کسی نرسید و صادقانه، سر زدن به سایت های رسمی هم به کل از خاطرم پرید.
ماندم بی بلیط و دست به گریبان افرادی که شاید خبری از جایی مبنی بر فروش بلیط بیاورند یا لااقل کسی باشد که بلیطش را نخواهد که این دومی جزو محالات بود.
دو روز است که سر کار دستم به هیچ کاری نمی رود و این دو روز تنها غرهای مدیرم برای انجام ندادن کارهای عقب مانده ام را می شنوم و همکارانم مسخره ام می کنند برای تعصب نابجایی که روی فوتبال دارم!؟
من و فوتبال!؟ آیا تنها دلیل رفتنم به استادیوم باید همین باشد? اینکه عاشق فوتبال باشم؟ از ۱۵ سالگی تا حالا که سی و چند سالم است، به یاد ندارم بیشتر از دو بار پای مسابقه فوتبال نشسته باشم.
آیا تمام آنهایی که امروز به استادیوم می روند عاشق فوتبالند؟ این کسانی که به من می خندند و نهایت حرفشان این است که «اصلا بت نمیاد اهل فوتبال باشی»، حقیقتا دلیل دیگری در پافشاری من برای رسیدن به یک جایگاه در استادیوم نمی بینند؟
بسیار خودم را سرزنش کردم اما در این لحظات پایانی که فقط انتظار یک معجزه و رسیدن بلیطی از غیب را می توانم داشته باشم، تنها با این حرف است که می توانم خودم را قانع کنم:
جایت را دادی به همه آن دخترهای فوتبال دوستی که آرزوی دیدن یک روز فوتبال، حتی از پشت فنس های ورزشگاه را داشتند. نوش جانشان
@bidarzani
#جای_ما_خالی
#فیفا_بیدار_شو
#فوتبال
#زنان
تصاویری از حضور زنان در ورزشگاه آزادی برای تماشای مسابقه فوتبال تیم های ملی #ایران_کامبوج #حضور_زنان_در_ورزشگاه
@bidarzani
@bidarzani