📌گزارشی درباره تجربه زنان نسلهای مختلف درباره باکرگی
✍🏽 مقاومت روزمره
🟣 معلم دینیمان گفت: اگر به رابطه جنسی فکر کنید حامله میشوید
#بیدارزنی: «باکرگی» تابویی است که به زنان یاد میدهد از بدنشان بترسند. بسیاری از زنان در دوران تحصیل و در خانواده درباره رابطه جنسی و چگونگی آن آموزش نمیبینند. دانستههایشان در این رابطه از حرفهای درگوشی است که با همکلاسیها و دوستانشان مطرح میکنند. به آنها به جای آگاهی درباره بدن، چگونگی به ارگاسم رسیدن، استفاده از لوازم پیشگیری از بارداری و… یاد میدهند که نسبت به بدن خود احساس شرم داشته باشند. شرم داشتن رابطه جنسی در هر نوع رابطهای به جز ازدواج شرعی و قانونی و شرم از دست دادن باکرگی که آنان را تبدیل به لکه ننگی برای خانواده میکند.
برخی از زنان بخاطر ترس از دست دادن باکرگی رابطه جنسی را پیش از ازدواج تجربه نکردند. اهمیت باکرگی تا زمان ازدواج آنقدر زیاد است که بازار دوختن پرده بکارت را ایجاد کرد و بعضی با مراجعه به پزشک زنان اقدام به دوختن بکارت خود میکنند. شدت این شرم بر زنان آنقدر زیاد است که بعضی بخاطر از دست دادن باکرگی خودکشی میکنند و یا کشته میشوند. مانند بسیاری از ظلمهای دیگری که بر زنان تحمیل میشود عرف و حکومت در فشار بر زنان و تنبیه آنان بخاطر از دست دادن باکرگی همدست یکدیگرند. این گزارش به تجربه زنان نسلهای مختلف درباره باکرگی میپردازد:
آوا ۲۳ سال سن دارد و در یک خانواده سنتی زندگی میکند. سختگیریهای پدر و مادرش باعث شده او تاکنون با هیچ پسری دوست نشود. به نظر آوا نقش خانواده در افزایش فشار بر زنان برای حفظ باکرگی تا پیش از ازدواج بسیار پر رنگتر از مدرسه است. او در این مورد گفت: «من دوستانی دارم که با دوست پسرشان رابطه جنسی دارند و خانوادهها در جریان روابط دخترشان هستند؛ آنان حتی با یکدیگر به مسافرت میروند. اما من حتی از اینکه در محل کارم همکار مرد داشته باشم میترسم. زیر مادرم همیشه نگرانم هست. هر وقت میخواهم بیرون بروم چندین مرتبه سفارش میکند. او به گونهای با من رفتار میکنند که من از حرف زدن معمولی با یک پسر واهمه دارم. من و دوستانم هر دو در یک مدرسه درس خواندیم و تحت آموزشهای مذهبی قرار گرفتیم اما آنان چون حمایت خانواده خود را دارند تجربهشان در زندگی متفاوت از من است. مادرم حتی حاضر نشد من را در مورد پریود آگاه کند. اولین مرتبه در کلاس چهارم از دوستم در مورد پریود شنیدم وقتی با مادرم مطرح کردم از پاسخ طفره رفت. حتی زمانی که پریود شدم نیز هیچ اطلاعاتی در این مورد به من نداد. با مقایسه تجربه خودم و دوستانم به این نتیجه میرسم که خانواده نقش مهمتری در دامن زدن به ترس از دست دادن باکرگی بازی میکند». به نظر آوا رابطه جنسی پیش از ازدواج در شهرهای کوچک و روستاها هزینه بسیار سنگینتری را به زنان تحمیل میکند.
#حق_بر_بدن #حقوق_جنسی_و_باروری #تبعیض_جنسیتی #خشونت_علیه_زنان
ادامهی متن را در وبسایت بیدارزنی بخوانید:
https://bidarzani.com/43275
@bidarzani
✍🏽 مقاومت روزمره
🟣 معلم دینیمان گفت: اگر به رابطه جنسی فکر کنید حامله میشوید
#بیدارزنی: «باکرگی» تابویی است که به زنان یاد میدهد از بدنشان بترسند. بسیاری از زنان در دوران تحصیل و در خانواده درباره رابطه جنسی و چگونگی آن آموزش نمیبینند. دانستههایشان در این رابطه از حرفهای درگوشی است که با همکلاسیها و دوستانشان مطرح میکنند. به آنها به جای آگاهی درباره بدن، چگونگی به ارگاسم رسیدن، استفاده از لوازم پیشگیری از بارداری و… یاد میدهند که نسبت به بدن خود احساس شرم داشته باشند. شرم داشتن رابطه جنسی در هر نوع رابطهای به جز ازدواج شرعی و قانونی و شرم از دست دادن باکرگی که آنان را تبدیل به لکه ننگی برای خانواده میکند.
برخی از زنان بخاطر ترس از دست دادن باکرگی رابطه جنسی را پیش از ازدواج تجربه نکردند. اهمیت باکرگی تا زمان ازدواج آنقدر زیاد است که بازار دوختن پرده بکارت را ایجاد کرد و بعضی با مراجعه به پزشک زنان اقدام به دوختن بکارت خود میکنند. شدت این شرم بر زنان آنقدر زیاد است که بعضی بخاطر از دست دادن باکرگی خودکشی میکنند و یا کشته میشوند. مانند بسیاری از ظلمهای دیگری که بر زنان تحمیل میشود عرف و حکومت در فشار بر زنان و تنبیه آنان بخاطر از دست دادن باکرگی همدست یکدیگرند. این گزارش به تجربه زنان نسلهای مختلف درباره باکرگی میپردازد:
آوا ۲۳ سال سن دارد و در یک خانواده سنتی زندگی میکند. سختگیریهای پدر و مادرش باعث شده او تاکنون با هیچ پسری دوست نشود. به نظر آوا نقش خانواده در افزایش فشار بر زنان برای حفظ باکرگی تا پیش از ازدواج بسیار پر رنگتر از مدرسه است. او در این مورد گفت: «من دوستانی دارم که با دوست پسرشان رابطه جنسی دارند و خانوادهها در جریان روابط دخترشان هستند؛ آنان حتی با یکدیگر به مسافرت میروند. اما من حتی از اینکه در محل کارم همکار مرد داشته باشم میترسم. زیر مادرم همیشه نگرانم هست. هر وقت میخواهم بیرون بروم چندین مرتبه سفارش میکند. او به گونهای با من رفتار میکنند که من از حرف زدن معمولی با یک پسر واهمه دارم. من و دوستانم هر دو در یک مدرسه درس خواندیم و تحت آموزشهای مذهبی قرار گرفتیم اما آنان چون حمایت خانواده خود را دارند تجربهشان در زندگی متفاوت از من است. مادرم حتی حاضر نشد من را در مورد پریود آگاه کند. اولین مرتبه در کلاس چهارم از دوستم در مورد پریود شنیدم وقتی با مادرم مطرح کردم از پاسخ طفره رفت. حتی زمانی که پریود شدم نیز هیچ اطلاعاتی در این مورد به من نداد. با مقایسه تجربه خودم و دوستانم به این نتیجه میرسم که خانواده نقش مهمتری در دامن زدن به ترس از دست دادن باکرگی بازی میکند». به نظر آوا رابطه جنسی پیش از ازدواج در شهرهای کوچک و روستاها هزینه بسیار سنگینتری را به زنان تحمیل میکند.
#حق_بر_بدن #حقوق_جنسی_و_باروری #تبعیض_جنسیتی #خشونت_علیه_زنان
ادامهی متن را در وبسایت بیدارزنی بخوانید:
https://bidarzani.com/43275
@bidarzani
بيدارزنى
Photo
🟣 «خواستم، شد» معنا ندارد!
یادمان باشد، آن زنانی که توسط پدر یا شوهرشان کشته شدند، «خواستند» بشود اما «نشد».
هرچند همواره به زنان توصیه میشود که قوی باشند و با اعتماد به نفس و جسارت، برای پیشرفت خود تلاش کنند، اما نباید زنها برای قوی بودن تحت فشار قرار بگیرند و فقط وقتی موفق به حساب بیایند که دقیقا در همان قالبثابت و رایج قرار بگیرند.
▪️عبارت «خواستم، شد» که پیشتر در برنامهی تدکس تهران توسط «لیلی گلستان» مطرح شده بود و حالا نام کتاب جدیدش است، به جای آنکه جملهای الهامبخش برای زنان باشد، جملهای «خطرناک» است که فقط توانایی و تلاش زنان را دلیل موفقیت آنها نشان میدهد و #ساختار_تبعیضآمیز پیرامونشان را نادیده میگیرد و خود زنان را مقصر ناکامیشان میداند.
در واقع الگوسازی غلط در جهت نمایش زنان قدرتمند که بیتوجه به امتیازات و امکانات ویژهی آنان شکل میگیرد، میتواند به بستری برای تضعیف و سرکوب زنان بدل شود و مخصوصا عرصه را برای زنانی با محدودیتها و محرومیتها که در حاشیه قرار دارند، تنگتر کند و به آنها اجازهی ابراز وجود ندهد. یعنی همهی زنها از ویژگیهای شخصیتی، حمایتهای خانوادگی، موقعیتهای تحصیلی، فرصتهای شغلی و امکانات مالی یکسانی برخوردار نیستند و موفقیت و قدرت برای هر زنی باید بر اساس شرایط و ظرفیتهای موجودش در نظر گرفته شود.
در حالی که غالبا الگوی زن موفق با زن تحصیلکرده و روشنفکر و شاغل که جایگاه اجتماعی و اقتصادی بالایی دارد، تعریف میشود و زنان دیگر که به دلیل شرایط مختلف، امکان حضور در عرصههای اجتماعی، سیاسی، علمی، هنری و ادبی را ندارند، به عنوان زنان ناموفق که هیچ کار مهمی نکردند، مورد بیاعتنایی قرار میگیرند و احساس سرخوردگی و ناتوانی میکنند. زمانی الگوسازی از زن قدرتمند به آگاهی و استقلال و جسارت زنها کمک میکند که هم نویسنده و هنرمند و استاد دانشگاه و ورزشکار و دانشمند و فعال اجتماعی و سیاسی شناخته شده را در بر بگیرد و هم آن زن گمنامی را که در گوشهی خانهاش جاجیم میبافد و سوزندوزی میکند و غذای خانگی میپزد و با کمترین امکانات، میکوشد روی پای خودش بایستد و پیشرفت کند، وضعیت خود و خانوادهاش را بهبود بخشد و به اندازهی خود، اثری در جهان بگذارد را هم در نظر بگیرد.
▪️یادمان بماند، آن زنانی که توسط پدر یا شوهرشان کشته شدند، خواستند بشود اما نشد. چون فقط خواستن زنان کافی نیست و باید عوامل #نابرابری و #تبعیض_سیستماتیک برطرف شود. پس وقتی میتوان از مفهوم موفقیت برای همهی زنان سخن گفت که زنهای ساده و ناشناس نیز به اندازهی زنهای معروف بتوانند که بخواهند. چه بسیار زنانی که حتی اجازهی خواستن ندارند، چه برسد به توانستن.
از صفحهی اینستاگرام نزهت بادی
@bidarzani
یادمان باشد، آن زنانی که توسط پدر یا شوهرشان کشته شدند، «خواستند» بشود اما «نشد».
هرچند همواره به زنان توصیه میشود که قوی باشند و با اعتماد به نفس و جسارت، برای پیشرفت خود تلاش کنند، اما نباید زنها برای قوی بودن تحت فشار قرار بگیرند و فقط وقتی موفق به حساب بیایند که دقیقا در همان قالبثابت و رایج قرار بگیرند.
▪️عبارت «خواستم، شد» که پیشتر در برنامهی تدکس تهران توسط «لیلی گلستان» مطرح شده بود و حالا نام کتاب جدیدش است، به جای آنکه جملهای الهامبخش برای زنان باشد، جملهای «خطرناک» است که فقط توانایی و تلاش زنان را دلیل موفقیت آنها نشان میدهد و #ساختار_تبعیضآمیز پیرامونشان را نادیده میگیرد و خود زنان را مقصر ناکامیشان میداند.
در واقع الگوسازی غلط در جهت نمایش زنان قدرتمند که بیتوجه به امتیازات و امکانات ویژهی آنان شکل میگیرد، میتواند به بستری برای تضعیف و سرکوب زنان بدل شود و مخصوصا عرصه را برای زنانی با محدودیتها و محرومیتها که در حاشیه قرار دارند، تنگتر کند و به آنها اجازهی ابراز وجود ندهد. یعنی همهی زنها از ویژگیهای شخصیتی، حمایتهای خانوادگی، موقعیتهای تحصیلی، فرصتهای شغلی و امکانات مالی یکسانی برخوردار نیستند و موفقیت و قدرت برای هر زنی باید بر اساس شرایط و ظرفیتهای موجودش در نظر گرفته شود.
در حالی که غالبا الگوی زن موفق با زن تحصیلکرده و روشنفکر و شاغل که جایگاه اجتماعی و اقتصادی بالایی دارد، تعریف میشود و زنان دیگر که به دلیل شرایط مختلف، امکان حضور در عرصههای اجتماعی، سیاسی، علمی، هنری و ادبی را ندارند، به عنوان زنان ناموفق که هیچ کار مهمی نکردند، مورد بیاعتنایی قرار میگیرند و احساس سرخوردگی و ناتوانی میکنند. زمانی الگوسازی از زن قدرتمند به آگاهی و استقلال و جسارت زنها کمک میکند که هم نویسنده و هنرمند و استاد دانشگاه و ورزشکار و دانشمند و فعال اجتماعی و سیاسی شناخته شده را در بر بگیرد و هم آن زن گمنامی را که در گوشهی خانهاش جاجیم میبافد و سوزندوزی میکند و غذای خانگی میپزد و با کمترین امکانات، میکوشد روی پای خودش بایستد و پیشرفت کند، وضعیت خود و خانوادهاش را بهبود بخشد و به اندازهی خود، اثری در جهان بگذارد را هم در نظر بگیرد.
▪️یادمان بماند، آن زنانی که توسط پدر یا شوهرشان کشته شدند، خواستند بشود اما نشد. چون فقط خواستن زنان کافی نیست و باید عوامل #نابرابری و #تبعیض_سیستماتیک برطرف شود. پس وقتی میتوان از مفهوم موفقیت برای همهی زنان سخن گفت که زنهای ساده و ناشناس نیز به اندازهی زنهای معروف بتوانند که بخواهند. چه بسیار زنانی که حتی اجازهی خواستن ندارند، چه برسد به توانستن.
از صفحهی اینستاگرام نزهت بادی
@bidarzani
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🟣 انصراف دانشجویان پسر پلیتکنیک از ادامهی مسابقات فوتبال در اعتراض به ممانعت حراست از ورود دختران دانشجو
دانشجویان حاضر در تیمهای فوتبال دانشکدههای عمران، پلیمر، ریاضی و کامپیوتر امیرکبیر، پس از آنکه ماموران حراست، مانع از ورود دانشجویان دختر در قسمت تماشاچیان شدند، از مسابقه انصراف دادند.
دانشجویان هر دو تیم اعلام کردند تا زمانی که دختران دانشجو بین آنان نباشند، در هیچ بازیای شرکت نمیکنند.
#آپارتاید_جنسیتی
#تبعیض_روزمره
@bidarzani
دانشجویان حاضر در تیمهای فوتبال دانشکدههای عمران، پلیمر، ریاضی و کامپیوتر امیرکبیر، پس از آنکه ماموران حراست، مانع از ورود دانشجویان دختر در قسمت تماشاچیان شدند، از مسابقه انصراف دادند.
دانشجویان هر دو تیم اعلام کردند تا زمانی که دختران دانشجو بین آنان نباشند، در هیچ بازیای شرکت نمیکنند.
#آپارتاید_جنسیتی
#تبعیض_روزمره
@bidarzani
🟣 #بیدارزنی: بازنشرِ گزارش «فاطمه کریمی» پیرامون قتل «فائزه ملکینیا»
این گزارش، نام فائزه و دیگر زنانی را برمیشمارد که همگی بهدست پدر، همسر و برادران خود کشته شدند. آنها تا آخرین روز زندگی، علیه اعمال خشونت عریان بر کالبد و حق حیاتشان، جنگیدند:
« اما این گروه از زنان، نه قربانی منفعل، بلکه افرادی بودند که مقابل نُرمهای مسلط جامعه، مقاومت کرده و تلاششان در راستای این بوده است که زندگیشان را بر اساس احترام به خود و خواستههای فردی و انسانیشان تداوم ببخشند. خواستهها و مطالباتی که چندان موافق اسلوب حاکم بر جامعه نیست. در جامعه پدرسالاری که زنان را تنها در چهارچوب خانواده و تحت کنترل مردانِ خانواده میخواهد، این زنانْ مقاومت کرده و هزینه مقاومتشان، تمام زندگیشان بوده است».
📌 گزارشی از قتل فائزه: ساحرهای که علیه پدرش میشورد
✍🏽 فاطمه کریمی
#بیدارزنی: در تاریخ یکشنبه ۱۱ مهر ۱۴۰۰ انتشار خبری در صفحه شخصی اینستاگرام یکی از پزشکان بیمارستان کوثر سنندج بهنام «ایمان نوابی» توجه بسیاری را به یکی دیگر از موارد زن کشی جلب کرد. در این پست که مدتی بعد بهدنبال فشار بر این پزشک از صفحه شخصی وی حذف شد، آمده است: «یه دختر ۲۲ ساله رو آوردن که پدرش با بنزین، ۸۵ درصد بدنش رو سوزونده. اونم فقط بهخاطر داشتن دوست پسر…» با این حال، خانواده فائزه خصوصا پدرش، دلیل مرگ وی را «خودسوزی» ناشی از افسردگی اعلام کردند...
کمی بعد جزئیات بیشتری از این زن جوان به آتش کشیده شده توسط پدرش منتشر شد. هویت وی، فائزه ملکینیا، ۲۲ ساله، مجرد و اهل روستای کورکوره (دولت آباد) واقع در شهرستان سنندج ذکر شد. طبق گفتههای برخی از افرادی که از نزدیک این زن جوان را میشناختند، پدر و مادر فائزه سالها قبل از هم جدا شده بودند و فائزه به اجبار پدرش در سن ۱۵ سالگی با مردی بسیار مسنتر از خود ازدواج میکند.
اما این زندگی خیلی دوام نمیآورد و فائزه بعد از دو سال از همسرش جدا میشود. بعدها وی قصد ازدواج با فرد دیگری داشت، اما با مخالفت پدرش مواجه میشود. خانوادهی پسر مورد علاقهی فائزه، چندینبار به خواستگاری وی میروند، اما پدر موافقت نمیکند. به گفتهی برخی از نزدیکان، فائزه برای چند روز با مرد مورد علاقهی خود به یکی از شهرستانهای مرزی استان کردستان میروند، که گویا قصد خروج غیرقانونی از کشور را داشتهاند، اما کمی بعد به اجبار یا با خواست خود برمیگردند...
▪️در ماههای اخیر زنان زیادی به بهانههای مختلف توسط افراد مذکر خانوادههایشان کشته و قربانی تفکر پدرسالارانهای شدند که زنان را حتی از اولیهترین حقوق انسانی خود محروم میکند. با این حال، این زنان برخلاف تفکر کلیشهای که آنها را تنها در حد یک قربانی «منفعل» بازنمایی میکند، زنانی هستند که در زندگی فردی خود دیگر حاضر نیستند تا سرنوشت محتوم خود را بپذیرند و در برابر فشارها و خشونتهای روزانهای که بر آنها وارد میشود، مقاومت میکنند.
#زن_کشی #خشونت_علیه_زنان #تبعیض_سیستماتیک
ادامهی متن را در وبسایت بیدارزنی بخوانید:
https://bidarzani.com/43120
@bidarzani
این گزارش، نام فائزه و دیگر زنانی را برمیشمارد که همگی بهدست پدر، همسر و برادران خود کشته شدند. آنها تا آخرین روز زندگی، علیه اعمال خشونت عریان بر کالبد و حق حیاتشان، جنگیدند:
« اما این گروه از زنان، نه قربانی منفعل، بلکه افرادی بودند که مقابل نُرمهای مسلط جامعه، مقاومت کرده و تلاششان در راستای این بوده است که زندگیشان را بر اساس احترام به خود و خواستههای فردی و انسانیشان تداوم ببخشند. خواستهها و مطالباتی که چندان موافق اسلوب حاکم بر جامعه نیست. در جامعه پدرسالاری که زنان را تنها در چهارچوب خانواده و تحت کنترل مردانِ خانواده میخواهد، این زنانْ مقاومت کرده و هزینه مقاومتشان، تمام زندگیشان بوده است».
📌 گزارشی از قتل فائزه: ساحرهای که علیه پدرش میشورد
✍🏽 فاطمه کریمی
#بیدارزنی: در تاریخ یکشنبه ۱۱ مهر ۱۴۰۰ انتشار خبری در صفحه شخصی اینستاگرام یکی از پزشکان بیمارستان کوثر سنندج بهنام «ایمان نوابی» توجه بسیاری را به یکی دیگر از موارد زن کشی جلب کرد. در این پست که مدتی بعد بهدنبال فشار بر این پزشک از صفحه شخصی وی حذف شد، آمده است: «یه دختر ۲۲ ساله رو آوردن که پدرش با بنزین، ۸۵ درصد بدنش رو سوزونده. اونم فقط بهخاطر داشتن دوست پسر…» با این حال، خانواده فائزه خصوصا پدرش، دلیل مرگ وی را «خودسوزی» ناشی از افسردگی اعلام کردند...
کمی بعد جزئیات بیشتری از این زن جوان به آتش کشیده شده توسط پدرش منتشر شد. هویت وی، فائزه ملکینیا، ۲۲ ساله، مجرد و اهل روستای کورکوره (دولت آباد) واقع در شهرستان سنندج ذکر شد. طبق گفتههای برخی از افرادی که از نزدیک این زن جوان را میشناختند، پدر و مادر فائزه سالها قبل از هم جدا شده بودند و فائزه به اجبار پدرش در سن ۱۵ سالگی با مردی بسیار مسنتر از خود ازدواج میکند.
اما این زندگی خیلی دوام نمیآورد و فائزه بعد از دو سال از همسرش جدا میشود. بعدها وی قصد ازدواج با فرد دیگری داشت، اما با مخالفت پدرش مواجه میشود. خانوادهی پسر مورد علاقهی فائزه، چندینبار به خواستگاری وی میروند، اما پدر موافقت نمیکند. به گفتهی برخی از نزدیکان، فائزه برای چند روز با مرد مورد علاقهی خود به یکی از شهرستانهای مرزی استان کردستان میروند، که گویا قصد خروج غیرقانونی از کشور را داشتهاند، اما کمی بعد به اجبار یا با خواست خود برمیگردند...
▪️در ماههای اخیر زنان زیادی به بهانههای مختلف توسط افراد مذکر خانوادههایشان کشته و قربانی تفکر پدرسالارانهای شدند که زنان را حتی از اولیهترین حقوق انسانی خود محروم میکند. با این حال، این زنان برخلاف تفکر کلیشهای که آنها را تنها در حد یک قربانی «منفعل» بازنمایی میکند، زنانی هستند که در زندگی فردی خود دیگر حاضر نیستند تا سرنوشت محتوم خود را بپذیرند و در برابر فشارها و خشونتهای روزانهای که بر آنها وارد میشود، مقاومت میکنند.
#زن_کشی #خشونت_علیه_زنان #تبعیض_سیستماتیک
ادامهی متن را در وبسایت بیدارزنی بخوانید:
https://bidarzani.com/43120
@bidarzani
بیدارزنی
زن کشی-گزارشی از قتل فائزه: ساحرهای که علیه پدرش میشورد - فاطمه کریمی - بیدارزنی
این مطلب با شرح قتل فائزه توسط پدرش به دلیل اینکه که از ازدواج اجباری خود را رهانید به زن کشی و خشونتهای سیستماتیک علیه زنان اشاره دارد.
بيدارزنى
Photo
🟣 فمینیسم و سیاست منابع اشتراکی
✍🏽 سیلویا فدریچی
مترجم: طلیعه حسینی
از متن: «حداقل از زمانی که زاپاتیستها در ۳۱ دسامبر ۱۹۹۳ زوکالو در سن کریستوبال د لاس کاساس را به تصرف خود درآوردند تا علیه قانون انحلال زمینهای اجیدوی مکزیک قیام کنند، مفهوم «منابع اشتراکی» میان چپهای رادیکال، چه در سطح بینالملل و چه در ایالات متحده، بر سر زبانها افتاد و بدل به مبنایی برای تلاقی آنارشیستها، مارکسیستها، سوسیالیستها، بومشناسان و اکوفمینیستها شد.
⚪️ دلایل بسیاری وجود دارد که چرا چنین ایدهی ظاهراً کهنی، به محور بحثهای سیاسی جنبشهای اجتماعی معاصر بدل شده است، اما دو دلیل به شکل بهخصوصی برجسته است. اولی افول الگوی دولتگرایانه از #انقلاب است، یعنی همان الگویی که دههها تلاشهای جنبشهای رادیکال را جهت ساخت جایگزینی برای سرمایهداری تضعیف میکرد. دیگری این است که تلاش نئولیبرالی برای تنزل هر فرمی از زندگی و دانش به منطق بازار، منجر به افزایش آگاهی ما در مورد خطرات زندگی در دنیایی شده است که در آن، جز از طریق ارتباطهای مالی، به دریاها، درختها، حیوانها و همنوعهایمان دسترسی نداریم. «حصارکشیهای جدید» دنیایی از اموال و روابط مشترک را آشکار کرد که پیش از اینکه در معرض تهدید خصوصیسازی قرار گیرند، بسیاری فکر میکردند منقرض شدهاند یا ارزشی ندارند. حصارکشیهای جدید به شکلی آیرونیک نشان داد که نه تنها منابع اشتراکی ناپدید نشدهاند، بلکه همواره فرمهای جدیدی از مشارکت اجتماعی در حال تولید هستند، همچون ساحتهایی از زندگی که پیش از این وجود نداشت مانند اینترنت.
⚪️ ایدهی منبع/منابع اشتراکی، در چنین بستری، جایگزینی منطقی و تاریخی ارائه میدهد هم برای اموال دولتی و شخصی و هم دولت و بازار، که ما را قادر میسازد تا این افسانهها را رد کنیم که نباید آنها را جزء امکانهای سیاسیمان بدانیم یا اینکه امکانهای سیاسیمان را تنها محدود به آنها بدانیم. این ایده همچنین بهعنوان مفهومی اتحادبخش، عملکردی ایدئولوژیک نیز یافته است که جامعهای مشارکتی را از پیش ترسیم میکند که چپ رادیکال همواره در تلاش برای خلق آن بوده است. با اینحال، علاوه بر تفاوتهای چشمگیر در تفسیرهای مختلف از این مفهوم، ابهاماتی نیز در آنها به چشم میخورد که اگر میخواهیم اصل منابع اشتراکی را به یک پروژهی سیاسی منسجم بدل کنیم باید ابتدا این ابهامات را برطرف سازیم.
⚪️ مثلاً اینکه اصلاً چهچیزی منبعی اشتراکی را برمیسازد؟ ما زمین، آب و هوای مشترک داریم، منابع دیجیتالی مشترک؛ حقوقی که کسب کردهایم (مانند مستمری تأمین اجتماعی)، زبان، کتابخانهها و میراث مشترک فرهنگهای گذشته همگی معمولاً بهمثابه منابعی اشتراکی توصیف میشوند. اما آیا همهی این منابع اشتراکی از نظر بالقوگیهای سیاسیشان با یکدیگر برابرند؟ آیا با یکدیگر قابل قیاسند؟ از کجا مطمئن شویم که آنها طرح وحدتی تحمیلی را در سر ندارند؟ و در نهایت، آیا باید در مورد «منابع اشتراکی» به صورت جمع حرف بزنیم یا مانند پیشنهاد مارکسیستهای خودمختارگرا، از «منبع اشتراکی» نام ببریم، مفهومی که از نظر آنها اشاره به روابطی اجتماعی دارد که مشخصه ی فرم مسلط تولید در عصر پسافوردی است.
▪️من در این مقاله با درنظرداشتن سؤالات بالا، از دیدگاهی فمینیستی به سیاست منابع اشتراکی مینگرم، دیدگاهی که در آن، «فمینیست» به منظری ارجاع دارد که مبارزاتی علیه #تبعیض_جنسی و #کار_بازتولیدی مضاعف آن را شکل داده است. کار بازتولیدی که همچون سنگ بنایی است که جامعه بر آن استوار است و هر الگویی از سازمان اجتماعی را باید از طریق آن محک زد. به نظر من مداخلهای فمینیستی، برای رسیدن به تعریف بهتر در مورد سیاست منابع اشتراکی و همچنین یافتن شرایطی برای بدلکردن این اصل به مبنای مبارزهای ضد سرمایهداری ضروری است. اما دو معضل عمده، اهمیت ویژهی این تلاشها را نشان میدهد».
#مارکسیسم_فمینیسم #اکوفمینیسم
#تبعات_نئولیبرالیسم
ادامهی متن را در وبسایت حلقهی تجریش بخوانید:
https://www.tajrishcircle.org/jou14/
@bidarzani
✍🏽 سیلویا فدریچی
مترجم: طلیعه حسینی
از متن: «حداقل از زمانی که زاپاتیستها در ۳۱ دسامبر ۱۹۹۳ زوکالو در سن کریستوبال د لاس کاساس را به تصرف خود درآوردند تا علیه قانون انحلال زمینهای اجیدوی مکزیک قیام کنند، مفهوم «منابع اشتراکی» میان چپهای رادیکال، چه در سطح بینالملل و چه در ایالات متحده، بر سر زبانها افتاد و بدل به مبنایی برای تلاقی آنارشیستها، مارکسیستها، سوسیالیستها، بومشناسان و اکوفمینیستها شد.
⚪️ دلایل بسیاری وجود دارد که چرا چنین ایدهی ظاهراً کهنی، به محور بحثهای سیاسی جنبشهای اجتماعی معاصر بدل شده است، اما دو دلیل به شکل بهخصوصی برجسته است. اولی افول الگوی دولتگرایانه از #انقلاب است، یعنی همان الگویی که دههها تلاشهای جنبشهای رادیکال را جهت ساخت جایگزینی برای سرمایهداری تضعیف میکرد. دیگری این است که تلاش نئولیبرالی برای تنزل هر فرمی از زندگی و دانش به منطق بازار، منجر به افزایش آگاهی ما در مورد خطرات زندگی در دنیایی شده است که در آن، جز از طریق ارتباطهای مالی، به دریاها، درختها، حیوانها و همنوعهایمان دسترسی نداریم. «حصارکشیهای جدید» دنیایی از اموال و روابط مشترک را آشکار کرد که پیش از اینکه در معرض تهدید خصوصیسازی قرار گیرند، بسیاری فکر میکردند منقرض شدهاند یا ارزشی ندارند. حصارکشیهای جدید به شکلی آیرونیک نشان داد که نه تنها منابع اشتراکی ناپدید نشدهاند، بلکه همواره فرمهای جدیدی از مشارکت اجتماعی در حال تولید هستند، همچون ساحتهایی از زندگی که پیش از این وجود نداشت مانند اینترنت.
⚪️ ایدهی منبع/منابع اشتراکی، در چنین بستری، جایگزینی منطقی و تاریخی ارائه میدهد هم برای اموال دولتی و شخصی و هم دولت و بازار، که ما را قادر میسازد تا این افسانهها را رد کنیم که نباید آنها را جزء امکانهای سیاسیمان بدانیم یا اینکه امکانهای سیاسیمان را تنها محدود به آنها بدانیم. این ایده همچنین بهعنوان مفهومی اتحادبخش، عملکردی ایدئولوژیک نیز یافته است که جامعهای مشارکتی را از پیش ترسیم میکند که چپ رادیکال همواره در تلاش برای خلق آن بوده است. با اینحال، علاوه بر تفاوتهای چشمگیر در تفسیرهای مختلف از این مفهوم، ابهاماتی نیز در آنها به چشم میخورد که اگر میخواهیم اصل منابع اشتراکی را به یک پروژهی سیاسی منسجم بدل کنیم باید ابتدا این ابهامات را برطرف سازیم.
⚪️ مثلاً اینکه اصلاً چهچیزی منبعی اشتراکی را برمیسازد؟ ما زمین، آب و هوای مشترک داریم، منابع دیجیتالی مشترک؛ حقوقی که کسب کردهایم (مانند مستمری تأمین اجتماعی)، زبان، کتابخانهها و میراث مشترک فرهنگهای گذشته همگی معمولاً بهمثابه منابعی اشتراکی توصیف میشوند. اما آیا همهی این منابع اشتراکی از نظر بالقوگیهای سیاسیشان با یکدیگر برابرند؟ آیا با یکدیگر قابل قیاسند؟ از کجا مطمئن شویم که آنها طرح وحدتی تحمیلی را در سر ندارند؟ و در نهایت، آیا باید در مورد «منابع اشتراکی» به صورت جمع حرف بزنیم یا مانند پیشنهاد مارکسیستهای خودمختارگرا، از «منبع اشتراکی» نام ببریم، مفهومی که از نظر آنها اشاره به روابطی اجتماعی دارد که مشخصه ی فرم مسلط تولید در عصر پسافوردی است.
▪️من در این مقاله با درنظرداشتن سؤالات بالا، از دیدگاهی فمینیستی به سیاست منابع اشتراکی مینگرم، دیدگاهی که در آن، «فمینیست» به منظری ارجاع دارد که مبارزاتی علیه #تبعیض_جنسی و #کار_بازتولیدی مضاعف آن را شکل داده است. کار بازتولیدی که همچون سنگ بنایی است که جامعه بر آن استوار است و هر الگویی از سازمان اجتماعی را باید از طریق آن محک زد. به نظر من مداخلهای فمینیستی، برای رسیدن به تعریف بهتر در مورد سیاست منابع اشتراکی و همچنین یافتن شرایطی برای بدلکردن این اصل به مبنای مبارزهای ضد سرمایهداری ضروری است. اما دو معضل عمده، اهمیت ویژهی این تلاشها را نشان میدهد».
#مارکسیسم_فمینیسم #اکوفمینیسم
#تبعات_نئولیبرالیسم
ادامهی متن را در وبسایت حلقهی تجریش بخوانید:
https://www.tajrishcircle.org/jou14/
@bidarzani
Forwarded from Blackfishvoice (BFV)
بيدارزنى
Photo
قابل توجهِ انکارکنندگانِ #ستم_مضاعف
روز ششم بهمن، یک زن ۵۳ ساله در شهرستان #فنوج استان #سیستان_و_بلوچستان به خاطر سکته قلبی در صف طولانی توزیع نفت جان خود را از دست داد. برادر زنی که در صف توزیع نفت جان باخت به روزنامه اعتماد گفت: خواهرش «سه روز بود كه برای گرفتن سهميه نفتشان در صف بود و آخر هم نتوانست سهميه نفتشان را بگيرد. بچههايش ازدواج كردند و شوهرش هم برای كارگری به بندرعباس رفته بود. برای همين مجبور بود برای دريافت سهميه نفت خودش اقدام كند». یه گفته برادر این زن او در روز واقعه «به خاطر استرس و سرما قلبش میگيرد و سكته میكند. سه روز بود كه براي دريافت سهميه نفت به شركت نفت میرفت اما نوبت به او نمیرسيد. در اين سه روز دبههايي كه با خود برده بود را پيش يكی از آشنايان گذاشته بود تا روز بعد آنها را بگيرد و دوباره وارد صف شود. روز حادثه وقتي صف طولانی را كه ميبيند حالش بد میشود و اين اتفاق برايش میافتد. اين مشكلاتی است كه ما در شهرستان و استان داريم». معاون سیاسی و امنیتی فرمانداری فنوج هم این واقعه را تایید کرده است. او گفت: «ششم بهمن ماه یک بانوی فنوجی كه براي دريافت سهميه نفت به يكي از جايگاهها مراجعه كرده بود بر اثر عارضه قلبی درگذشت. يكی از مشكلات شهرستان فنوج كمبود مراكز عرضه سوخت است. اين كمبود باعث میشود عرضه سوخت به كندی انجام شود». بنا بر گفته منابع محلی زن متوفی «فقیر بود و برای رفت و آمد به کرمان به خاطر درمان هم دیگران به او کمک میکردند».
#ما_در_یک_قایق_ننشسته_ایم
#بلوچستان #بلوچ_کشی #تبعیض_سیستماتیک #مطرودان #محذوفین #حیات_برهنه
@Blackfishvoice1
روز ششم بهمن، یک زن ۵۳ ساله در شهرستان #فنوج استان #سیستان_و_بلوچستان به خاطر سکته قلبی در صف طولانی توزیع نفت جان خود را از دست داد. برادر زنی که در صف توزیع نفت جان باخت به روزنامه اعتماد گفت: خواهرش «سه روز بود كه برای گرفتن سهميه نفتشان در صف بود و آخر هم نتوانست سهميه نفتشان را بگيرد. بچههايش ازدواج كردند و شوهرش هم برای كارگری به بندرعباس رفته بود. برای همين مجبور بود برای دريافت سهميه نفت خودش اقدام كند». یه گفته برادر این زن او در روز واقعه «به خاطر استرس و سرما قلبش میگيرد و سكته میكند. سه روز بود كه براي دريافت سهميه نفت به شركت نفت میرفت اما نوبت به او نمیرسيد. در اين سه روز دبههايي كه با خود برده بود را پيش يكی از آشنايان گذاشته بود تا روز بعد آنها را بگيرد و دوباره وارد صف شود. روز حادثه وقتي صف طولانی را كه ميبيند حالش بد میشود و اين اتفاق برايش میافتد. اين مشكلاتی است كه ما در شهرستان و استان داريم». معاون سیاسی و امنیتی فرمانداری فنوج هم این واقعه را تایید کرده است. او گفت: «ششم بهمن ماه یک بانوی فنوجی كه براي دريافت سهميه نفت به يكي از جايگاهها مراجعه كرده بود بر اثر عارضه قلبی درگذشت. يكی از مشكلات شهرستان فنوج كمبود مراكز عرضه سوخت است. اين كمبود باعث میشود عرضه سوخت به كندی انجام شود». بنا بر گفته منابع محلی زن متوفی «فقیر بود و برای رفت و آمد به کرمان به خاطر درمان هم دیگران به او کمک میکردند».
#ما_در_یک_قایق_ننشسته_ایم
#بلوچستان #بلوچ_کشی #تبعیض_سیستماتیک #مطرودان #محذوفین #حیات_برهنه
@Blackfishvoice1
🟣 حجاب اجباری، عامل مرگ یک زن کارگر ۲۶ ساله
یک زن کارگر ۲۶ ساله اهل نیشابور، حین کار با دستگاه تزریق پلاستیک مصدوم شد و جان خود را از دست داد.
بهگزارش خبرگزاری ایلنا: «این کارگر در حین کار با دستگاه دکل (تزریق پلاستیک )، به علت گیر کردن شال و کشیده شدن به داخل دستگاه، به شدت مصدوم و دقایقی بعد در محل کار جان باخت».
▪️پیشتر در ۱۷ آبان ۱۴۰۰ نیز، #مرضیه_طاهریان کارگر ۲۱سالهی کارخانهی نساجی کویر سمنان، به علت گیر کردن مقنعه در دستگاه و آسیب مغزی جان خود را از دست داد.
#ژن_ژیان_ئازادی
#زنان_کارگر #حجاب_اجباری
#تبعیض_سیستماتیک
@bidarzani
یک زن کارگر ۲۶ ساله اهل نیشابور، حین کار با دستگاه تزریق پلاستیک مصدوم شد و جان خود را از دست داد.
بهگزارش خبرگزاری ایلنا: «این کارگر در حین کار با دستگاه دکل (تزریق پلاستیک )، به علت گیر کردن شال و کشیده شدن به داخل دستگاه، به شدت مصدوم و دقایقی بعد در محل کار جان باخت».
▪️پیشتر در ۱۷ آبان ۱۴۰۰ نیز، #مرضیه_طاهریان کارگر ۲۱سالهی کارخانهی نساجی کویر سمنان، به علت گیر کردن مقنعه در دستگاه و آسیب مغزی جان خود را از دست داد.
#ژن_ژیان_ئازادی
#زنان_کارگر #حجاب_اجباری
#تبعیض_سیستماتیک
@bidarzani
بيدارزنى
Photo
🟣 حجاب اجباری زنان را میکشد: روایت جانباختن زهرا قرباغی، کارگر کارگاه تولید لوله پولیکا
حجاب اجباری یک عامل ناامنکننده در فضاهای کارگری است. تاکنون چند زن به دلیل حجاب اجباری جان خود را در محیطهای کاری از دست دادهاند. این روایتی درباره زهرا قرباغی است:
⚪️ زهرا قرباغی، کارگر ۲۶ ساله، متولد روستای تقی آباد سالار از توابع شهر فیروزه در استان خراسان رضوی، از مدتی پیش بههمراه همسرش، ابوالفضل و دو فرزند خردسالش، برای کار در یک کارگاه تولید لولههای پولیکا به نیشابور نقل مکان کرده بود. او روز یکشنبه ۱۴ خرداد ۱۴۰۲، بهدلیل گیر کردن شال (حجاب اجباری) در دستگاه دکلِ تزریق پلاستیک، جان خود را از دست داد و یکروز بعد در روستای زادگاهش بهخاک سپرده شد.
این روایت، خلاصهای از زندگی و مرگ یک زن کارگر در نیشابور است که توسط زمانه احراز هویت شده است.
یک منبع نزدیک به این کارگر جانباخته در نیشابور که نخواست نامش فاش شود، درباره چگونگی جانباختن زهرا قرباغی به زمانه میگوید:
▪️زهرا همیشه با مقنعه باید سرکار حاضر میشد اما آن روز برای اینکه فرزند خود را به دکتر ببرد، مرخصی ساعتی گرفت و یک ربع مانده به پایان شیفت کاری به کارگاه بازگشت. زهرا با عجله به سرکار خود برگشت و فرصت نداشت تا شال خود را با مقنعه عوض کند.
بهگفته این منبع مطلع، شال زهرا ناگهان داخل دستگاه تزریق پلاستیک گیر کرد و سر او کاملا متلاشی شد. همسر کارفرما هم همانموقع در کارگاه بود که با دیدن این صحنه غش کرد. پس از جانباختن این کارگر جوان، بهدنبال تماس با مرکز ۱۱۰، مأموران انتظامی به کارگاه آمده و بعد از تنظیم صورتجلسه، کارگاه را پلمپ کردند.
برپایه اعلام رسانههای دولتی در ایران، رضا علیزاده، جانشین فرمانده انتظامی شهرستان نیشابور، روز یکشنبه ۱۴ خرداد ماه، از تشکیل پرونده قضائی برای این رویداد خبر داده است.
یکی از منابع مطلع اما در رابطه با آغاز روند قضائی این پرونده به زمانه میگوید:
کارفرما در برابر مأموران انتظامی اعلام کرد که تا فیلم دوربینهای مداربسته بازبینی نشود، هیچ چیزی را نمیپذیرد. یک روز بعد و بهدنبال شکایت خانواده زهرا قرباغی، پس از بررسی فیلم دوربینها توسط قاضی دادگاه، کارفرما، "اتفاقی بودن حادثه" را تأیید و پرداخت غرامت نقدی را قبول کرد.
این منبع نزدیک به زهرا قرباغی، درباره وضعیت بیمه این کارگر جانباخته به زمانه میگوید:
زهرا پیش از این در یک تالار پذیرایی مشغول بهکار بود و همسرش هم در یک مبلشویی کار میکرد. او قبلا بیمه نداشت و کارفرمای تولید لوله پولیکا برای زهرا بیمه رد نکرده بود و فقط کارگاه خودش را بیمه کرده بود.
طبق تحقیقات انجام شده، در منطقه صنعتی کریمآباد، واقع در بلوار رسالت در شهرستان نیشابور، شمار زیادی کارگاه غیر مجاز، عمدتا برای تبدیل ضایعات پلاستیک به لوازم پلاستیکی نظیر لولههای آبیاری، جعبههای میوه و تولید کلید و پریز وجود دارد که اکثر کارگران شاغل در این کارگاهها، فاقد بیمه و با حداقل دستمزد مشغول بهکار هستند. همچنین پرس و جوها نشان میدهد درصد بالایی از این کارگران، زن هستند که کارفرمایان برای پرداخت دستمزد کمتر، آنها را استخدام کردهاند.
▪️برپایه اعلام منابع نزدیک به خانواده زهرا قرباغی، برادر ۱۶ ساله این زن کارگر هم که زیر سن قانونی و احتمالا بدون بیمه در پروژه در حال ساختِ «پدیده شاندیز» مشغول بهکار بوده، بهدلیل سقوط از ارتفاع، جان خود را از دست داده است.
⚪️ منبع: زمانه
#ژن_ژیان_ئازادی
#زنان_کارگر
#تبعیض_سیستماتیک
#همبستگی_علیه_نابرابری_فقر_و_خشونت
@bidarzani
حجاب اجباری یک عامل ناامنکننده در فضاهای کارگری است. تاکنون چند زن به دلیل حجاب اجباری جان خود را در محیطهای کاری از دست دادهاند. این روایتی درباره زهرا قرباغی است:
⚪️ زهرا قرباغی، کارگر ۲۶ ساله، متولد روستای تقی آباد سالار از توابع شهر فیروزه در استان خراسان رضوی، از مدتی پیش بههمراه همسرش، ابوالفضل و دو فرزند خردسالش، برای کار در یک کارگاه تولید لولههای پولیکا به نیشابور نقل مکان کرده بود. او روز یکشنبه ۱۴ خرداد ۱۴۰۲، بهدلیل گیر کردن شال (حجاب اجباری) در دستگاه دکلِ تزریق پلاستیک، جان خود را از دست داد و یکروز بعد در روستای زادگاهش بهخاک سپرده شد.
این روایت، خلاصهای از زندگی و مرگ یک زن کارگر در نیشابور است که توسط زمانه احراز هویت شده است.
یک منبع نزدیک به این کارگر جانباخته در نیشابور که نخواست نامش فاش شود، درباره چگونگی جانباختن زهرا قرباغی به زمانه میگوید:
▪️زهرا همیشه با مقنعه باید سرکار حاضر میشد اما آن روز برای اینکه فرزند خود را به دکتر ببرد، مرخصی ساعتی گرفت و یک ربع مانده به پایان شیفت کاری به کارگاه بازگشت. زهرا با عجله به سرکار خود برگشت و فرصت نداشت تا شال خود را با مقنعه عوض کند.
بهگفته این منبع مطلع، شال زهرا ناگهان داخل دستگاه تزریق پلاستیک گیر کرد و سر او کاملا متلاشی شد. همسر کارفرما هم همانموقع در کارگاه بود که با دیدن این صحنه غش کرد. پس از جانباختن این کارگر جوان، بهدنبال تماس با مرکز ۱۱۰، مأموران انتظامی به کارگاه آمده و بعد از تنظیم صورتجلسه، کارگاه را پلمپ کردند.
برپایه اعلام رسانههای دولتی در ایران، رضا علیزاده، جانشین فرمانده انتظامی شهرستان نیشابور، روز یکشنبه ۱۴ خرداد ماه، از تشکیل پرونده قضائی برای این رویداد خبر داده است.
یکی از منابع مطلع اما در رابطه با آغاز روند قضائی این پرونده به زمانه میگوید:
کارفرما در برابر مأموران انتظامی اعلام کرد که تا فیلم دوربینهای مداربسته بازبینی نشود، هیچ چیزی را نمیپذیرد. یک روز بعد و بهدنبال شکایت خانواده زهرا قرباغی، پس از بررسی فیلم دوربینها توسط قاضی دادگاه، کارفرما، "اتفاقی بودن حادثه" را تأیید و پرداخت غرامت نقدی را قبول کرد.
این منبع نزدیک به زهرا قرباغی، درباره وضعیت بیمه این کارگر جانباخته به زمانه میگوید:
زهرا پیش از این در یک تالار پذیرایی مشغول بهکار بود و همسرش هم در یک مبلشویی کار میکرد. او قبلا بیمه نداشت و کارفرمای تولید لوله پولیکا برای زهرا بیمه رد نکرده بود و فقط کارگاه خودش را بیمه کرده بود.
طبق تحقیقات انجام شده، در منطقه صنعتی کریمآباد، واقع در بلوار رسالت در شهرستان نیشابور، شمار زیادی کارگاه غیر مجاز، عمدتا برای تبدیل ضایعات پلاستیک به لوازم پلاستیکی نظیر لولههای آبیاری، جعبههای میوه و تولید کلید و پریز وجود دارد که اکثر کارگران شاغل در این کارگاهها، فاقد بیمه و با حداقل دستمزد مشغول بهکار هستند. همچنین پرس و جوها نشان میدهد درصد بالایی از این کارگران، زن هستند که کارفرمایان برای پرداخت دستمزد کمتر، آنها را استخدام کردهاند.
▪️برپایه اعلام منابع نزدیک به خانواده زهرا قرباغی، برادر ۱۶ ساله این زن کارگر هم که زیر سن قانونی و احتمالا بدون بیمه در پروژه در حال ساختِ «پدیده شاندیز» مشغول بهکار بوده، بهدلیل سقوط از ارتفاع، جان خود را از دست داده است.
⚪️ منبع: زمانه
#ژن_ژیان_ئازادی
#زنان_کارگر
#تبعیض_سیستماتیک
#همبستگی_علیه_نابرابری_فقر_و_خشونت
@bidarzani
بيدارزنى
Photo
🟣 استعارهی جهنم در زندان قرچک به واقعیت تبدیل شده است
⚪️ گزارش ارسالی به #بیدارزنی
«امروز بیستوپنجم خردادماه، پنجمین روزی است که تعدادی از بندهای زندان قرچک به سیستم سرمایشی (کولر) دسترسی ندارند. تحمل فضای داخل بندها بسیار دشوار بوده و حضور در هواخوری نیز به سبب گرمای طاقتفرسا ناممکن است.
رعایت بهداشت شخصی برای همهی زندانیان عملا ناممکن شده، شرایط بند و اقلام بهداشتی موجود، جوابگو نیستند و تعداد حمامهای سالم و قابلاستفاده پاسخگوی تعداد زندانیان بندهایی که سیستم سرمایشی ندارند، نیست. اقلام بهداشتی مانند مام، با کیفیت بسیار پایین عرضه میشود و آن هم گاهی با تعداد کم.
شرایط در این روزها به نحوی است که زندانیان متوسل به استفاده از بطریهای یخزدهی آب شدهاند و بطریهای یخزده را روی تن و صورتشان میگذارند تا از گرمازدگی جلوگیری کنند؛ اما تعداد یخچالهای موجود و سالم هم جوابگوی یخزدن تعداد بطریهای آب موردنیاز نیست.
اگر پیشتر، استعارهی جهنم را برای توصیف شرایط زندان قرچک به کار میبردیم، در ۵روز گذشته این استعاره به واقعیت قرچک تبدیل شده است.
▪️این در حالی است که دو هفتهی گذشته و در روز بازدید سهساعتهی مقامات خارجی _ متشکل از ۳۶ سفیر و دیپلمات و نماینده سازمانهای بینالمللی _ که با هدف نشان دادن خدمات و تسهیلات متنوع و بیشائبه به زندانیان زن و آشنایی بازدیدکنندگان با اصول زندانبانی اسلامی انجام شد، تمامی فضاهایی که به بازدیدکنندگان نشان دادند، مجهز به وسایل سرمایشی بودند، وسایلی که پس از بازدید به انبار زندان انتقال داده شدند!
همچنین سال گذشته نیز ۱۲ عدد کولرگازی توسط خیرین خریداری و به زندان تحویل داده شد که این کولرها در اتاقهای مسئولان زندان نصب شدند؛ همان اتاقهایی که در ماههای اخیر به کمک مبالغ دریافتی از خیرین نوسازی، عریضتر و مجهزتر شدند.
پیشتر و به هنگام حضور زندانیان سیاسی در بند هشت این زندان، امکان اطلاعرسانی درخصوص وضعیت اسفناک تاحدی ممکن بود؛ اما امروز به سبب نبود هیچ زندانی تریبونداری در قرچک، زندانیان این زندان در سکوت خبری با مشکلات بیشمارشان دست به گریبانند و بهنوعی رها شدهاند:
صدای زندانیان بیصدای زندان زنان قرچک باشیم.»
#ژن_ژیان_ئازادی
#زندان_قرچک_ورامین
#تبعیض_سیستماتیک
@bidarzani
⚪️ گزارش ارسالی به #بیدارزنی
«امروز بیستوپنجم خردادماه، پنجمین روزی است که تعدادی از بندهای زندان قرچک به سیستم سرمایشی (کولر) دسترسی ندارند. تحمل فضای داخل بندها بسیار دشوار بوده و حضور در هواخوری نیز به سبب گرمای طاقتفرسا ناممکن است.
رعایت بهداشت شخصی برای همهی زندانیان عملا ناممکن شده، شرایط بند و اقلام بهداشتی موجود، جوابگو نیستند و تعداد حمامهای سالم و قابلاستفاده پاسخگوی تعداد زندانیان بندهایی که سیستم سرمایشی ندارند، نیست. اقلام بهداشتی مانند مام، با کیفیت بسیار پایین عرضه میشود و آن هم گاهی با تعداد کم.
شرایط در این روزها به نحوی است که زندانیان متوسل به استفاده از بطریهای یخزدهی آب شدهاند و بطریهای یخزده را روی تن و صورتشان میگذارند تا از گرمازدگی جلوگیری کنند؛ اما تعداد یخچالهای موجود و سالم هم جوابگوی یخزدن تعداد بطریهای آب موردنیاز نیست.
اگر پیشتر، استعارهی جهنم را برای توصیف شرایط زندان قرچک به کار میبردیم، در ۵روز گذشته این استعاره به واقعیت قرچک تبدیل شده است.
▪️این در حالی است که دو هفتهی گذشته و در روز بازدید سهساعتهی مقامات خارجی _ متشکل از ۳۶ سفیر و دیپلمات و نماینده سازمانهای بینالمللی _ که با هدف نشان دادن خدمات و تسهیلات متنوع و بیشائبه به زندانیان زن و آشنایی بازدیدکنندگان با اصول زندانبانی اسلامی انجام شد، تمامی فضاهایی که به بازدیدکنندگان نشان دادند، مجهز به وسایل سرمایشی بودند، وسایلی که پس از بازدید به انبار زندان انتقال داده شدند!
همچنین سال گذشته نیز ۱۲ عدد کولرگازی توسط خیرین خریداری و به زندان تحویل داده شد که این کولرها در اتاقهای مسئولان زندان نصب شدند؛ همان اتاقهایی که در ماههای اخیر به کمک مبالغ دریافتی از خیرین نوسازی، عریضتر و مجهزتر شدند.
پیشتر و به هنگام حضور زندانیان سیاسی در بند هشت این زندان، امکان اطلاعرسانی درخصوص وضعیت اسفناک تاحدی ممکن بود؛ اما امروز به سبب نبود هیچ زندانی تریبونداری در قرچک، زندانیان این زندان در سکوت خبری با مشکلات بیشمارشان دست به گریبانند و بهنوعی رها شدهاند:
صدای زندانیان بیصدای زندان زنان قرچک باشیم.»
#ژن_ژیان_ئازادی
#زندان_قرچک_ورامین
#تبعیض_سیستماتیک
@bidarzani
🟣 #بیدارزنی: برساختن زن خانهدار تحصیلکرده در ایران
✍🏽 نویسنده: افسانه نجمآبادی
✍🏽 برگردان: زهره اسدپور
از متن: «ترجمهی این مقاله، به سالها پیش و جستجویی جمعی برای دریافتن رابطهی میان جنسیت و ملیت، باز میگردد. این که چگونه در هنگامهی مشروطه و خیزش مردمی برای برساختن ایران مدرن، مسالهی زن، صورتبندی و به شكل زن خانهدار تحصیلکرده، در خدمت ایدهی پیشرفت قرار میگیرد، به خوبی در این مقاله بحث و بررسی شده است. انتشار این ترجمه، در این هنگامه، که طرح مسالهی زن، طلایهدار درافکندن طرحی جدید از ایران شده است، در حد خود، تاکیدی است برپیشینهی پیوند مسالهی زن با ایدهی پیشرفت. (توضیح مترجم)
⚪️ برساختن زن خانهدار تحصیلکرده در ایران
از میان مطالبی که این سالها دربارهی زنان خاورمیانه در آغاز قرن بیستم نوشته شده شماری توجه داشتهاند که در این دوره موضوع مادری و همسری، بهویژه ساماندهی آن به مدد راهنماهای علوم خانهداری، در مباحث مربوط به مفهوم «زن» اهمیت محوری داشته است. خواه گفته شود زنان خود این فرایند مدرنسازی و علمیکردن را برای بالا بردن منزلتشان در جامعه به کار بستند، یا بگویند این فرایند کارمایههای فمینیستیِ ممکن برای بیداری زنان را مهار و بیاثر کرد، یا حتی علمیشدن را فرایندی انضباطی و سامانبخش بدانند که استادانه زنانگی مدرنی در تقابل کامل با زنانگی سنتی پدید آورد، در هر صورت هیچ یک از این استدلالها توجه کافی به تغییرات مهمی ندارند که مفاهیم مادری و همسری از سر گذراندند تا این گفتمان را به وجود آورند....»
#ژن_ژیان_ئازادی #جنبش_زنان
#کار_خانگی #تبعیض_سیستماتیک
ادامهی متن را در وبسایت بیدارزنی بخوانید:
https://bidarzani.com/46145/
@bidarzani
✍🏽 نویسنده: افسانه نجمآبادی
✍🏽 برگردان: زهره اسدپور
از متن: «ترجمهی این مقاله، به سالها پیش و جستجویی جمعی برای دریافتن رابطهی میان جنسیت و ملیت، باز میگردد. این که چگونه در هنگامهی مشروطه و خیزش مردمی برای برساختن ایران مدرن، مسالهی زن، صورتبندی و به شكل زن خانهدار تحصیلکرده، در خدمت ایدهی پیشرفت قرار میگیرد، به خوبی در این مقاله بحث و بررسی شده است. انتشار این ترجمه، در این هنگامه، که طرح مسالهی زن، طلایهدار درافکندن طرحی جدید از ایران شده است، در حد خود، تاکیدی است برپیشینهی پیوند مسالهی زن با ایدهی پیشرفت. (توضیح مترجم)
⚪️ برساختن زن خانهدار تحصیلکرده در ایران
از میان مطالبی که این سالها دربارهی زنان خاورمیانه در آغاز قرن بیستم نوشته شده شماری توجه داشتهاند که در این دوره موضوع مادری و همسری، بهویژه ساماندهی آن به مدد راهنماهای علوم خانهداری، در مباحث مربوط به مفهوم «زن» اهمیت محوری داشته است. خواه گفته شود زنان خود این فرایند مدرنسازی و علمیکردن را برای بالا بردن منزلتشان در جامعه به کار بستند، یا بگویند این فرایند کارمایههای فمینیستیِ ممکن برای بیداری زنان را مهار و بیاثر کرد، یا حتی علمیشدن را فرایندی انضباطی و سامانبخش بدانند که استادانه زنانگی مدرنی در تقابل کامل با زنانگی سنتی پدید آورد، در هر صورت هیچ یک از این استدلالها توجه کافی به تغییرات مهمی ندارند که مفاهیم مادری و همسری از سر گذراندند تا این گفتمان را به وجود آورند....»
#ژن_ژیان_ئازادی #جنبش_زنان
#کار_خانگی #تبعیض_سیستماتیک
ادامهی متن را در وبسایت بیدارزنی بخوانید:
https://bidarzani.com/46145/
@bidarzani
بیدارزنی
برساختن زن خانهدار تحصیلکرده در ایران - بیدارزنی
افسانه نجم آبادی در این مقاله نشان میدهد که چطور مفهوم زن مدرن به عنوان زن خانهدار تحصیلکرده به نفع مدرنیته به کار گرفته شد.
Forwarded from Blackfishvoice (BFV)
بيدارزنى
Photo
تصویر حیرتانگیزی که میبینید، مربوط است به مراسم استقبال دانشآموزانِ یک مدرسه از #علیرضا_فیروزفر شهردارِ #زنجان.
بدون هیچگونه تعارفی دانشآموزان/کودکانِ را پیشِ پایِ یک مرد زنستیز وادار به تعظیم و تقدیم گل کردهاند؛ بازسازیِ کاملِ بدویترین مناسکِ بیعت با نرِ مسلطِ قبیله.
🔺این مناسکِ تحقیرآمیز دقیقا آنروی سکهی توحشِ گشتاپوی شریعت در خیابانها برای لت و پار کردنِ زنانیست که گردن به فرامینِ نرِ کبیر/رهبرِ حقیر نمینهند. انتقامِ رذیلانهایست از دخترانِ دانشآموز که در جریان قیام #زن_زندگی_آزادی کلِ ایدئولوژی مذهبی حاکم را لگدمال کرده و مدارس را به سنگر رسواسازیِ پادشاهِ عریان تبدیل کردند.
🔺این دقیقا همان "چیز"یست که حاکمیت جمهوری اسلامی از زن میخواهد. حاکمیتی که با مخدوش رتوریکهای ضدِ سرمایهداری از جمله مبارزه با #کالاسازی_زنان، خود زن را چیزی بیش از یک باربیِ اسلامیزهشده نمیخواهد؛ باربیای کفنپیچشده در حجاب اسلامی، غایب از صحنهی کنشگری اجتماعی، مطیع و تحتِ انقیاد و در یک کلام، ماشینِ معاشقه و تولید مثل برای امتِ شیعه-آریایی.
🔺در قاموسِ زنستیزان، تهی کردن زنان از سوژگی یعنی خودِ تکریم: زن بهمثابهی مادرِ زایندهی نیروی کار ارزانقیمت و البته که سرباز رایگان برای جنگآوری و دفاع از منافع غارتگران. هرجا که حاکمِ مذهبی گفت: "خواستار تکریم زنانیم" یعنی خواهانِ انسانزدایی کامل از زن هستیم. #اولین_رید فمینیست مارکسیست بهدرستی گفته بود که:
"تقدس و تحقیرِ اجتماعی، دو روی همان سکهی محرومیتِ اجتماعی زنان در جامعهی طبقاتی هستند."
#زن_ستیزی #خشونت_علیه_زنان #انقیاد_زنان #تبعیض_سیستماتیک #کار_خانگی #استثمار_مضاعف #باربی_اسلامی #زن_زندگی_آزادی
@Blackfishvoice1
بدون هیچگونه تعارفی دانشآموزان/کودکانِ را پیشِ پایِ یک مرد زنستیز وادار به تعظیم و تقدیم گل کردهاند؛ بازسازیِ کاملِ بدویترین مناسکِ بیعت با نرِ مسلطِ قبیله.
🔺این مناسکِ تحقیرآمیز دقیقا آنروی سکهی توحشِ گشتاپوی شریعت در خیابانها برای لت و پار کردنِ زنانیست که گردن به فرامینِ نرِ کبیر/رهبرِ حقیر نمینهند. انتقامِ رذیلانهایست از دخترانِ دانشآموز که در جریان قیام #زن_زندگی_آزادی کلِ ایدئولوژی مذهبی حاکم را لگدمال کرده و مدارس را به سنگر رسواسازیِ پادشاهِ عریان تبدیل کردند.
🔺این دقیقا همان "چیز"یست که حاکمیت جمهوری اسلامی از زن میخواهد. حاکمیتی که با مخدوش رتوریکهای ضدِ سرمایهداری از جمله مبارزه با #کالاسازی_زنان، خود زن را چیزی بیش از یک باربیِ اسلامیزهشده نمیخواهد؛ باربیای کفنپیچشده در حجاب اسلامی، غایب از صحنهی کنشگری اجتماعی، مطیع و تحتِ انقیاد و در یک کلام، ماشینِ معاشقه و تولید مثل برای امتِ شیعه-آریایی.
🔺در قاموسِ زنستیزان، تهی کردن زنان از سوژگی یعنی خودِ تکریم: زن بهمثابهی مادرِ زایندهی نیروی کار ارزانقیمت و البته که سرباز رایگان برای جنگآوری و دفاع از منافع غارتگران. هرجا که حاکمِ مذهبی گفت: "خواستار تکریم زنانیم" یعنی خواهانِ انسانزدایی کامل از زن هستیم. #اولین_رید فمینیست مارکسیست بهدرستی گفته بود که:
"تقدس و تحقیرِ اجتماعی، دو روی همان سکهی محرومیتِ اجتماعی زنان در جامعهی طبقاتی هستند."
#زن_ستیزی #خشونت_علیه_زنان #انقیاد_زنان #تبعیض_سیستماتیک #کار_خانگی #استثمار_مضاعف #باربی_اسلامی #زن_زندگی_آزادی
@Blackfishvoice1