بيدارزنى
Photo
🟣 #بیدارزنی: علیه زنکشی و قتلهای ناموسی بهپاخیزیم
از متن: «در سال ۱۳۸۷ و در پی قتل "دعا خلیل"، زن کُرد ایزدی در کردستان عراق، یک کمیته تحتعنوان «کمیته علیه خشونتهای ناموسی» در مریوان شکل گرفت...در این مدت کوتاه، به دنبال قتل «شهین نصراللهی» این کمیته تشییع جنازه وی را تبدیل به یک راهپمایی اعتراضی کرد و زنان که در مذهب «سنی» نمیتوانند به دنبال جنازه راه بروند، جنازه را همراهی کرده و با در دست گرفتن پلاکارد، زنان و مردان این قتل ناموسی را محکوم و در آخر نیز شعارهایی علیه قوانین تبعیضآمیز سر دادند.»
میتوان گفت که نخستین قدم برای مقابله با قتلهای ناموسی و زنکشی، مرئیسازی این جنایات با تشکیل "کمیتههایی علیه قتلهای ناموسی و زنکشی" در هر استانی است. زمانی که آمار حقیقی زنان، کودکان دختر و اعضای جامعه کوییرِ کشته شده، دیگر تحت عناوینِ خودسوزی، خودکشی و ... مدفون نشوند، آن وقت است که با اتکا به جامعهی آمار حقیقی، هر نوع چشمانداز پیرامون تشکیل شوراهای محلی و مستقل زنان در آینده، ایماژپذیر خواهد شد.
صحبت از "شوراهای منطقه ای زنان"، پیشتر در خلال قیام ژینا و در نسخهی نخست از «مطالبات زنان» توسط جمعی از فمینیستها تهیه و منتشر شده بود. انتشار آن متن منجر به درج یادداشتها، اصلاحیهها و نقدهای ارزشمندی در راستای ارتقای آن شد که همگی حاکی از دورنمای درخشانِ تغییر بنیادین بهدست زنان برای انقلاب آینده است؛ اما صرف بیان مطالبات، چشم بستن بر ضرورتِ بسترسازی انقلابی و عدم تلاش امروز برای ساخت آینده را هرگز توجیه نمیکند.
⚪️ شورا، حکومت شورایی و صحبت از شوراهای زنان، در کلامْ آسان و در عمل، بسیار سخت است. تجربهی بهار عربی در مصر، شوراهای محلی و شوراهای کارخانجات در سال 57 و یا تاریخ کوتاه اما سترگ کمون پاریس، به ما میآموزد که شوراهای مردمی محقق خواهد شد اما شکلگیری و بقای آن مستلزم ساخت ستونهای مستحکم آن در شرایط پیشا انقلابی است.
⚪️ اگر دی ماه ۹۶ را بهعنوان بازه درخشانِ بازیابیِ فعلیت سیاسی تودههای مردمی بپذیریم، آن گاه تداوم سوژگی سیاسی شش سالهی آنان برای دخالت و محقق ساختن حق تعیین سرنوشت با دستان خود را بهتر فهم خواهیم کرد.
در این بازه شش ساله که فساد ساختاری حاکمیت در کنار پیوستگیِ زنجیروار جنبشهای تودهای در اوج خود قرار دارد، ساخت و برآمدن نهادها و کمیتههای مردمی، بیش از پیش ضروری است.
طی این شش سال، کمیتههای محلات و کیمتههای قیامِ معدود اما پرکاربردی در موقیعتهای بحرانی – نظیر سیل و زلزله - و یا برخاسته از خیزشهای تودهای – نظیر قیام ژینا- شکل گرفتند؛ اما رصد امنیتی و یا عدم گشایش به جهت عضوگیری آزادانه منجر شده است تا علیرغم باور و خواست آنان – به اعلام موجودیت علنی و با برنامهعمل فراگیرتر – هنوز این امر محقق نشده باشد. هرچند که این شرایط، منطقا نمیتواند پایدار باشد، چرا که سیل مشکلات اقتصادی و معیشتی در کنار تداوم فاعلیت سیاسیِ تودههای معترض در فواصلی کوتاهتر از همیشه، حاکی از آن است که میتوان نقشپذیریِ کمیتههای محلات را استمراری و نه بهوقتِ بزنگاههای سیاسیْ رویت کرد.
در خلال قیام ژینا، بسیاری از جمعیتهای شناور مردمی در محلات با نامگذاری کمیته بر روی خود، چندین شب اعتراضی را پیش بردند، این مهم از یکسو با اتکا بر بالا بردن امنیت اعترضات در محلات و جلوگیری از بازداشتهای گسترده بهنسبت میادین اصلی شهر بود و از سوی دیگر با خاموش شدن بزنگاههای اعتراضی، بهمحاق رفت؛ اما خواست "ادارهی امور بهدست خود" و یا "مجرای تصمیمگیری و اعلام منافع جمعی از دل مردم و برای مردم" که ماهیت اصلی کمیتهها و شوراهای محلی و مردمی است، از قضا در دل همین شرایط بحرانی خلق خواهد شد.
⚪️ تجربهی قیام حاضر و فراز و فرودهای آن که موقیعت پیشا انقلابی را گاه تا "سرکوب حداکثری" آن نیز پیش برده است، خود گواه آن است که بدون بررسی همه جانبهی دستاوردها و شکستها و پر کردن جای تمامی کاستیها با "سازماندهی گسترده" و "برنامه عمل" ویژه از دل کوچکترین واحدهای تودهای – نظیر محلات و نهادهای کوچک مردمی – هر نوع صحبت از اقسام شوراها، لافی متنی است.
▪️از این منظر، پایان دادن به خشونت سیستماتیک علیه زنان و یا تشکیل "شوراهای زنان" نیز تنها با برشماری ضروریات تعهد به کنوانسیون منع خشونت علیه زنان و ...، محقق نخواهد شد؛ چرا که تعریف، بررسی و درج قوانین برابر و یا سیاستهای اجرایی مقابله با اقسام خشونت، بدون آگاهی از درهم تندیگی سنت، طبقه، جنسیت و اتنیک در جغرافیاهای مختلف، تنها سیاههای مکتوب است. از دیگر سو، مرئیسازی این جنایات با تشکیل "کمیتههایی علیه قتلهای ناموسی و زنکشی" در هر استانی، قدم نخست و بدیهی برای آشکارسازی جنایاتی است که حتی بازنمایی نیز نشده و برای همیشه مدفون میمانند.
#ژن_ژیان_ئازادی
@bidarzani
از متن: «در سال ۱۳۸۷ و در پی قتل "دعا خلیل"، زن کُرد ایزدی در کردستان عراق، یک کمیته تحتعنوان «کمیته علیه خشونتهای ناموسی» در مریوان شکل گرفت...در این مدت کوتاه، به دنبال قتل «شهین نصراللهی» این کمیته تشییع جنازه وی را تبدیل به یک راهپمایی اعتراضی کرد و زنان که در مذهب «سنی» نمیتوانند به دنبال جنازه راه بروند، جنازه را همراهی کرده و با در دست گرفتن پلاکارد، زنان و مردان این قتل ناموسی را محکوم و در آخر نیز شعارهایی علیه قوانین تبعیضآمیز سر دادند.»
میتوان گفت که نخستین قدم برای مقابله با قتلهای ناموسی و زنکشی، مرئیسازی این جنایات با تشکیل "کمیتههایی علیه قتلهای ناموسی و زنکشی" در هر استانی است. زمانی که آمار حقیقی زنان، کودکان دختر و اعضای جامعه کوییرِ کشته شده، دیگر تحت عناوینِ خودسوزی، خودکشی و ... مدفون نشوند، آن وقت است که با اتکا به جامعهی آمار حقیقی، هر نوع چشمانداز پیرامون تشکیل شوراهای محلی و مستقل زنان در آینده، ایماژپذیر خواهد شد.
صحبت از "شوراهای منطقه ای زنان"، پیشتر در خلال قیام ژینا و در نسخهی نخست از «مطالبات زنان» توسط جمعی از فمینیستها تهیه و منتشر شده بود. انتشار آن متن منجر به درج یادداشتها، اصلاحیهها و نقدهای ارزشمندی در راستای ارتقای آن شد که همگی حاکی از دورنمای درخشانِ تغییر بنیادین بهدست زنان برای انقلاب آینده است؛ اما صرف بیان مطالبات، چشم بستن بر ضرورتِ بسترسازی انقلابی و عدم تلاش امروز برای ساخت آینده را هرگز توجیه نمیکند.
⚪️ شورا، حکومت شورایی و صحبت از شوراهای زنان، در کلامْ آسان و در عمل، بسیار سخت است. تجربهی بهار عربی در مصر، شوراهای محلی و شوراهای کارخانجات در سال 57 و یا تاریخ کوتاه اما سترگ کمون پاریس، به ما میآموزد که شوراهای مردمی محقق خواهد شد اما شکلگیری و بقای آن مستلزم ساخت ستونهای مستحکم آن در شرایط پیشا انقلابی است.
⚪️ اگر دی ماه ۹۶ را بهعنوان بازه درخشانِ بازیابیِ فعلیت سیاسی تودههای مردمی بپذیریم، آن گاه تداوم سوژگی سیاسی شش سالهی آنان برای دخالت و محقق ساختن حق تعیین سرنوشت با دستان خود را بهتر فهم خواهیم کرد.
در این بازه شش ساله که فساد ساختاری حاکمیت در کنار پیوستگیِ زنجیروار جنبشهای تودهای در اوج خود قرار دارد، ساخت و برآمدن نهادها و کمیتههای مردمی، بیش از پیش ضروری است.
طی این شش سال، کمیتههای محلات و کیمتههای قیامِ معدود اما پرکاربردی در موقیعتهای بحرانی – نظیر سیل و زلزله - و یا برخاسته از خیزشهای تودهای – نظیر قیام ژینا- شکل گرفتند؛ اما رصد امنیتی و یا عدم گشایش به جهت عضوگیری آزادانه منجر شده است تا علیرغم باور و خواست آنان – به اعلام موجودیت علنی و با برنامهعمل فراگیرتر – هنوز این امر محقق نشده باشد. هرچند که این شرایط، منطقا نمیتواند پایدار باشد، چرا که سیل مشکلات اقتصادی و معیشتی در کنار تداوم فاعلیت سیاسیِ تودههای معترض در فواصلی کوتاهتر از همیشه، حاکی از آن است که میتوان نقشپذیریِ کمیتههای محلات را استمراری و نه بهوقتِ بزنگاههای سیاسیْ رویت کرد.
در خلال قیام ژینا، بسیاری از جمعیتهای شناور مردمی در محلات با نامگذاری کمیته بر روی خود، چندین شب اعتراضی را پیش بردند، این مهم از یکسو با اتکا بر بالا بردن امنیت اعترضات در محلات و جلوگیری از بازداشتهای گسترده بهنسبت میادین اصلی شهر بود و از سوی دیگر با خاموش شدن بزنگاههای اعتراضی، بهمحاق رفت؛ اما خواست "ادارهی امور بهدست خود" و یا "مجرای تصمیمگیری و اعلام منافع جمعی از دل مردم و برای مردم" که ماهیت اصلی کمیتهها و شوراهای محلی و مردمی است، از قضا در دل همین شرایط بحرانی خلق خواهد شد.
⚪️ تجربهی قیام حاضر و فراز و فرودهای آن که موقیعت پیشا انقلابی را گاه تا "سرکوب حداکثری" آن نیز پیش برده است، خود گواه آن است که بدون بررسی همه جانبهی دستاوردها و شکستها و پر کردن جای تمامی کاستیها با "سازماندهی گسترده" و "برنامه عمل" ویژه از دل کوچکترین واحدهای تودهای – نظیر محلات و نهادهای کوچک مردمی – هر نوع صحبت از اقسام شوراها، لافی متنی است.
▪️از این منظر، پایان دادن به خشونت سیستماتیک علیه زنان و یا تشکیل "شوراهای زنان" نیز تنها با برشماری ضروریات تعهد به کنوانسیون منع خشونت علیه زنان و ...، محقق نخواهد شد؛ چرا که تعریف، بررسی و درج قوانین برابر و یا سیاستهای اجرایی مقابله با اقسام خشونت، بدون آگاهی از درهم تندیگی سنت، طبقه، جنسیت و اتنیک در جغرافیاهای مختلف، تنها سیاههای مکتوب است. از دیگر سو، مرئیسازی این جنایات با تشکیل "کمیتههایی علیه قتلهای ناموسی و زنکشی" در هر استانی، قدم نخست و بدیهی برای آشکارسازی جنایاتی است که حتی بازنمایی نیز نشده و برای همیشه مدفون میمانند.
#ژن_ژیان_ئازادی
@bidarzani
Forwarded from کلکتیو ۹۸
🚩 With #Iranian, #Kurdish, and #LatinAmerican feminists, HAU Hebbel am Ufer assembles prominent activist movements, researchers, and cultural workers to frame the feminist project beyond equality – as a method for structural change including the reinvention of popular sovereignty, the decolonialization of urban and rural contexts, planetary cooperation, fighting wars and leading revolutions, as well as anti-capitalist and anti-fascist resistance.
🔻With Sara A. Abbas, Parvin Ardalan, Simone Dede Ayivi, Sandra Bello, Lorena Cabnal, Anna Carastathis, Luci Cavallero, Carmen Cariño, Christina Clemm, Andrea Dip, Dilar Dirik, Anielle Franco, Véronica Gago, María Galindo, #Feminists4jina, #Jineoloji, and others…
🔻From Iran to Kurdistan to Latin America – worldwide it is feminist movements that today, as protagonists, lead the struggles against extractive capitalism, racist authoritarianism and (neo-) colonialism. The gathering brings together a diverse range of feminist movements, including Latin American collectives, Kurdish, Iranian, and North African liberation movements, as well as queer and transfeminist activists and thinkers. Unlike a liberal, predominantly Western feminist agenda does, such movements do not reduce themselves to demanding an equal share for women* and queers in the eroding paradigm of the current toxic way of life. Rather, they understand patriarchy as intersectionally intertwined with ecocide, state violence, or neoliberalism. For such approaches, that are mostly originating in the struggles of the South, feminism, “mulherismo”, or “women’s liberation”, are much more than a question of equality that is exhausted in individual empowerment. It is a political project for comprehensive justice that aims at structural transformation: decolonization and planetary care work, political sovereignty, socialization of social reproduction, and revolutionary democratization of everyday living conditions.
🔻Lectures, workshops, panels and assemblies will focus on war, border politics and revolutions, decolonial ecofeminism and the political economy of “race”, feminist abolitionism, gender violence, hetero-cis normativity or investigative journalism. Following the slogan of the Kurdish liberation movement, we want to give expression to the struggles that reclaim life: “#JinJiyanAzadî.”
🔻“Beyond Equality: Feminisms Reclaiming Life” is curated by a collective of women* situated in struggles like the Iranian Revolution, the Kurdish Liberation Movement, anti-extractivist territorial feminisms in Brazil or diasporic and migrant movements in Berlin. The collective is consisting of Firoozeh Farvardin, Barbara Marcel, Camila Nobrega, Bahar Oghalai, Bafta Sarbo, Elif Sarican and Margarita Tsomou.
🔻The gathering is part of the festival “¡PROTAGONISTAS! Resistance Feminisms Revolution,” which will take place at HAU Hebbel am Ufer from 21.6–2.7. with performances, theatre, films, concerts from Argentina, Chile, Brazil or Columbia by Carolina Bianchi, Chocolate Remix, Ebow, Houseclub/Qzeng Productions, LASTESIS, Lina Meruane, Marina Otero, Peira und Nachbarinnen vom Mehringplatz, and others.
https://www.hebbel-am-ufer.de/programm/festivals-projekte/protagonistas
"¡PROTAGONISTAS! Resistance - Feminisms - Revolution" is a festival of HAU Hebbel am Ufer. Funded as part of the Alliance of International Production Houses by the Federal Government Commissioner for Culture and the Media. Supported by: Goethe-Institut. The Gathering "Beyond Equality" is supported by: Allianz Foundation. In cooperation with: Rosa Luxemburg Foundation, medico international e.V.
@collective98
🔻With Sara A. Abbas, Parvin Ardalan, Simone Dede Ayivi, Sandra Bello, Lorena Cabnal, Anna Carastathis, Luci Cavallero, Carmen Cariño, Christina Clemm, Andrea Dip, Dilar Dirik, Anielle Franco, Véronica Gago, María Galindo, #Feminists4jina, #Jineoloji, and others…
🔻From Iran to Kurdistan to Latin America – worldwide it is feminist movements that today, as protagonists, lead the struggles against extractive capitalism, racist authoritarianism and (neo-) colonialism. The gathering brings together a diverse range of feminist movements, including Latin American collectives, Kurdish, Iranian, and North African liberation movements, as well as queer and transfeminist activists and thinkers. Unlike a liberal, predominantly Western feminist agenda does, such movements do not reduce themselves to demanding an equal share for women* and queers in the eroding paradigm of the current toxic way of life. Rather, they understand patriarchy as intersectionally intertwined with ecocide, state violence, or neoliberalism. For such approaches, that are mostly originating in the struggles of the South, feminism, “mulherismo”, or “women’s liberation”, are much more than a question of equality that is exhausted in individual empowerment. It is a political project for comprehensive justice that aims at structural transformation: decolonization and planetary care work, political sovereignty, socialization of social reproduction, and revolutionary democratization of everyday living conditions.
🔻Lectures, workshops, panels and assemblies will focus on war, border politics and revolutions, decolonial ecofeminism and the political economy of “race”, feminist abolitionism, gender violence, hetero-cis normativity or investigative journalism. Following the slogan of the Kurdish liberation movement, we want to give expression to the struggles that reclaim life: “#JinJiyanAzadî.”
🔻“Beyond Equality: Feminisms Reclaiming Life” is curated by a collective of women* situated in struggles like the Iranian Revolution, the Kurdish Liberation Movement, anti-extractivist territorial feminisms in Brazil or diasporic and migrant movements in Berlin. The collective is consisting of Firoozeh Farvardin, Barbara Marcel, Camila Nobrega, Bahar Oghalai, Bafta Sarbo, Elif Sarican and Margarita Tsomou.
🔻The gathering is part of the festival “¡PROTAGONISTAS! Resistance Feminisms Revolution,” which will take place at HAU Hebbel am Ufer from 21.6–2.7. with performances, theatre, films, concerts from Argentina, Chile, Brazil or Columbia by Carolina Bianchi, Chocolate Remix, Ebow, Houseclub/Qzeng Productions, LASTESIS, Lina Meruane, Marina Otero, Peira und Nachbarinnen vom Mehringplatz, and others.
https://www.hebbel-am-ufer.de/programm/festivals-projekte/protagonistas
"¡PROTAGONISTAS! Resistance - Feminisms - Revolution" is a festival of HAU Hebbel am Ufer. Funded as part of the Alliance of International Production Houses by the Federal Government Commissioner for Culture and the Media. Supported by: Goethe-Institut. The Gathering "Beyond Equality" is supported by: Allianz Foundation. In cooperation with: Rosa Luxemburg Foundation, medico international e.V.
@collective98
www.hebbel-am-ufer.de
HAU Hebbel am Ufer Berlin - ¡PROTAGONISTAS!
Die Seite ¡PROTAGONISTAS! des HAU Hebbel am Ufer Berlin
Forwarded from شوراهای صنفی دانشجویان کشور
.
❌قتل یک دانشجو در سایه پنهانکاری دانشگاه❌
درگذشت #زهرا_جلیلیان از همان ابتدا سوالات بیپاسخ متعددی را بوجود آورد. اما با توجه به خودکشی خواندن حادثه توسط دانشگاه، تمامی مسائل در هالهای از ابهام رها شدند. حال اما خانواده این دانشجوی اهل اسلامآباد غرب کرمانشاه، در گفتگویی با روزنامه اعتماد اذعان کردهاند که بر اساس شواهد موجود این دانشجو به قتل رسیده است.
خانواده زهرا و وکیلشان در این گفتگو به چند دلیل فرضیه خودکشی را مردود میدانند؛
▫️زهرا در میان دوستانش فردی بانشاط و پرتلاش شناخته میشد. اطلاعات دستگاه رایانهای وی نشان از کار و تلاش فراوان او تا پاسی از شب داشت. این کوشش بطور حتم نشاندهنده سلامت روحی و روانی زهرا است و انتساب خودکشی بدلیل «شرایط روحی» وی، کاملا مردود است.
همچنین خانواده زهرا در این گفتگو از حال روحی مساعد این دانشجو پیش از مرگش خبر دادند؛
-مادر زهرا: «شب قبل از حادثه زهرا با ما تماس گرفت و خيلي خوشحال بود. گفت مقاله سابميت شده و قصد دارد چند روزي براي مرخصي به كرمانشاه بيايد. بعد هم گفت برايم مانتو، عطر و... خريده.»
-برادر زهرا: «برنامه داشت. نزديك شب يلدا بود و ميخواست پيش ما باشد.»
-مادر زهرا: «صبح روز حادثه دو، سه نفر از دوستانش را براي ناهار(شیرینی سابمیت مقالهاش) به رستوران دعوت كرد.»
▫️وکیل خانواده زهرا: «نظريه پزشكي قانوني، گزارشات پليس جنايي نيز فرضيه خودكشي را نفي ميكند.»
همچنین مادر وی جزئیات بیشتری از گزارش پزشکی قانونی را عنوان کرد: «پزشكي قانوني آثار ضربه به قسمت شكم، پهلو و ضربههاي محكم به سر و مهره كمر، همچنين ضربههاي محكم به كبد و كليه و پارگي طحال را تاييد ميكند.» این صدمات نمیتوانند از سقوطی چند متری روی داده باشند. برادر زهرا نیز به وجود آثار خراشیدگی بر روی دست وی اشاره کرده است. جراحاتی که حکایت از زد و خورد پیش از وقوع حادثه دارند.
دانشگاه، مانع اصلی
در این گفتگو یکی از مهمترین موانع و چالشهای خانواده زهرا، مسئولین دانشگاه تهران عنوان شدهاست. به گفته ایشان، دانشگاه با خودکشی خواندن این واقعه در مصاحبههای مختلف باعث شد تا پرونده جدی گرفتهنشود و حقیقت مخدوش بماند. «وقتي خبر خودكشي خواهرم منتشر شد، پليس آگاهي به ماجرا ورود نكرد.»
▫️وکیل این خانواده نیز در توضیح این موضوع به اعتراضات دانشجویی آن زمان اشاره میکند و میگوید «متوليان دانشگاه با ترس و واهمه از باب كنترل بحرانهاي پيشبينينشده و شتابزده فرضيه خودكشي را به افكار عمومي القا ميكنند كه انعكاس اين خبر موجب فشاري طاقتفرسا بر اين خانواده مظلوم ميشود. به گونهاي كه اندوه فراق را مضاعف ميكند.»
▫️برادر زهرا: «دانشگاه در نظر ندارد موضوع را مشخص كند و تا به حال هم هيچ همكاري از سوي دانشگاه با ارگانهاي مختلف صورت نگرفته است.»
سنگاندازیهای دانشگاه به همینجا ختم نمیشود. طبق گفته خانواده زهرا، یکی از مهمترین عوامل مشخصکننده ماجرا میتوانست فیلم دوربینها باشد. اما در کمال شگفتی و علیرغم وجود ۱۳ دوربین در محل وقوع حادثه، هیچ فیلمی بدست آنان نرسیدهاست. تنها فیلمی که به خانواده زهرا نشان دادهشد و تحویل مقامات قضایی قرار گرفت، فیلم دوربین ورودی ساختمان است که ورود و خروج زهرا را نشان میدهد. «چيزي حدود يك ساعت و نيم الي دو ساعت از فيلمها در اختيار ما قرار نگرفته است.» حراست دانشگاه در پاسخ به این مسئله اذعان کردهاست که دوربینهای این ساختمان مدتها خراب بودهاند. ادعایی که به اندازه کافی شبههبرانگیز هست. چراکه در آن برهه دانشگاه در امنیتیترین حالت خود قرار داشت.
«از صحنه، راهپلهها و اتاق خواهرم انگشتنگاري صورت نگرفت. حتي از زير ناخنهاي زهرا نمونهبرداري نكردند كه ببينند آيا درگيري رخ داده با نه؟ اينكه دانشگاه خيلي سريع اعلام كرد زهرا خودكشي كرده، باعث شد، پليس و مقامات قضايي موضوع را آنطور كه بايد بررسي نكنند.»
مسئولین دانشگاه مانع اصلی در مشخصشدن حقیقت ماجرا بودند. این افراد با خودکشی خواندن حادثه، نه تنها بر داغ خانواده زهرا افزودند که موجب شدند مرگ این دانشجو سادهسازی شود. ترجیح دادند تا برای حفظ خود، زندگی یک دختر هیچ شود. حقیقت هرچه باشد، مسئولین دانشگاه و حراست در این ماجرا مقصراند.
#زهرا_جلیلیان دانشجوی دکتری برق دانشگاه تهران بود که سال گذشته در تاریخ ۱۲ آذر بر اثر سقوط از راهپله دانشکده برق درگذشت. در آن زمان و بلافاصله پس از خبری شدن این واقعه، مسئولین دانشگاه طی مصاحبههای مختلف این حادثه را خودکشی خواندند. زهرا جلیلیان در زمان درگذشت تنها ۳۲ سال داشت.
#دانشگاه_تهران
4⃣8⃣5⃣6⃣
🆔@senfi_uni_iran
❌قتل یک دانشجو در سایه پنهانکاری دانشگاه❌
درگذشت #زهرا_جلیلیان از همان ابتدا سوالات بیپاسخ متعددی را بوجود آورد. اما با توجه به خودکشی خواندن حادثه توسط دانشگاه، تمامی مسائل در هالهای از ابهام رها شدند. حال اما خانواده این دانشجوی اهل اسلامآباد غرب کرمانشاه، در گفتگویی با روزنامه اعتماد اذعان کردهاند که بر اساس شواهد موجود این دانشجو به قتل رسیده است.
خانواده زهرا و وکیلشان در این گفتگو به چند دلیل فرضیه خودکشی را مردود میدانند؛
▫️زهرا در میان دوستانش فردی بانشاط و پرتلاش شناخته میشد. اطلاعات دستگاه رایانهای وی نشان از کار و تلاش فراوان او تا پاسی از شب داشت. این کوشش بطور حتم نشاندهنده سلامت روحی و روانی زهرا است و انتساب خودکشی بدلیل «شرایط روحی» وی، کاملا مردود است.
همچنین خانواده زهرا در این گفتگو از حال روحی مساعد این دانشجو پیش از مرگش خبر دادند؛
-مادر زهرا: «شب قبل از حادثه زهرا با ما تماس گرفت و خيلي خوشحال بود. گفت مقاله سابميت شده و قصد دارد چند روزي براي مرخصي به كرمانشاه بيايد. بعد هم گفت برايم مانتو، عطر و... خريده.»
-برادر زهرا: «برنامه داشت. نزديك شب يلدا بود و ميخواست پيش ما باشد.»
-مادر زهرا: «صبح روز حادثه دو، سه نفر از دوستانش را براي ناهار(شیرینی سابمیت مقالهاش) به رستوران دعوت كرد.»
▫️وکیل خانواده زهرا: «نظريه پزشكي قانوني، گزارشات پليس جنايي نيز فرضيه خودكشي را نفي ميكند.»
همچنین مادر وی جزئیات بیشتری از گزارش پزشکی قانونی را عنوان کرد: «پزشكي قانوني آثار ضربه به قسمت شكم، پهلو و ضربههاي محكم به سر و مهره كمر، همچنين ضربههاي محكم به كبد و كليه و پارگي طحال را تاييد ميكند.» این صدمات نمیتوانند از سقوطی چند متری روی داده باشند. برادر زهرا نیز به وجود آثار خراشیدگی بر روی دست وی اشاره کرده است. جراحاتی که حکایت از زد و خورد پیش از وقوع حادثه دارند.
دانشگاه، مانع اصلی
در این گفتگو یکی از مهمترین موانع و چالشهای خانواده زهرا، مسئولین دانشگاه تهران عنوان شدهاست. به گفته ایشان، دانشگاه با خودکشی خواندن این واقعه در مصاحبههای مختلف باعث شد تا پرونده جدی گرفتهنشود و حقیقت مخدوش بماند. «وقتي خبر خودكشي خواهرم منتشر شد، پليس آگاهي به ماجرا ورود نكرد.»
▫️وکیل این خانواده نیز در توضیح این موضوع به اعتراضات دانشجویی آن زمان اشاره میکند و میگوید «متوليان دانشگاه با ترس و واهمه از باب كنترل بحرانهاي پيشبينينشده و شتابزده فرضيه خودكشي را به افكار عمومي القا ميكنند كه انعكاس اين خبر موجب فشاري طاقتفرسا بر اين خانواده مظلوم ميشود. به گونهاي كه اندوه فراق را مضاعف ميكند.»
▫️برادر زهرا: «دانشگاه در نظر ندارد موضوع را مشخص كند و تا به حال هم هيچ همكاري از سوي دانشگاه با ارگانهاي مختلف صورت نگرفته است.»
سنگاندازیهای دانشگاه به همینجا ختم نمیشود. طبق گفته خانواده زهرا، یکی از مهمترین عوامل مشخصکننده ماجرا میتوانست فیلم دوربینها باشد. اما در کمال شگفتی و علیرغم وجود ۱۳ دوربین در محل وقوع حادثه، هیچ فیلمی بدست آنان نرسیدهاست. تنها فیلمی که به خانواده زهرا نشان دادهشد و تحویل مقامات قضایی قرار گرفت، فیلم دوربین ورودی ساختمان است که ورود و خروج زهرا را نشان میدهد. «چيزي حدود يك ساعت و نيم الي دو ساعت از فيلمها در اختيار ما قرار نگرفته است.» حراست دانشگاه در پاسخ به این مسئله اذعان کردهاست که دوربینهای این ساختمان مدتها خراب بودهاند. ادعایی که به اندازه کافی شبههبرانگیز هست. چراکه در آن برهه دانشگاه در امنیتیترین حالت خود قرار داشت.
«از صحنه، راهپلهها و اتاق خواهرم انگشتنگاري صورت نگرفت. حتي از زير ناخنهاي زهرا نمونهبرداري نكردند كه ببينند آيا درگيري رخ داده با نه؟ اينكه دانشگاه خيلي سريع اعلام كرد زهرا خودكشي كرده، باعث شد، پليس و مقامات قضايي موضوع را آنطور كه بايد بررسي نكنند.»
مسئولین دانشگاه مانع اصلی در مشخصشدن حقیقت ماجرا بودند. این افراد با خودکشی خواندن حادثه، نه تنها بر داغ خانواده زهرا افزودند که موجب شدند مرگ این دانشجو سادهسازی شود. ترجیح دادند تا برای حفظ خود، زندگی یک دختر هیچ شود. حقیقت هرچه باشد، مسئولین دانشگاه و حراست در این ماجرا مقصراند.
#زهرا_جلیلیان دانشجوی دکتری برق دانشگاه تهران بود که سال گذشته در تاریخ ۱۲ آذر بر اثر سقوط از راهپله دانشکده برق درگذشت. در آن زمان و بلافاصله پس از خبری شدن این واقعه، مسئولین دانشگاه طی مصاحبههای مختلف این حادثه را خودکشی خواندند. زهرا جلیلیان در زمان درگذشت تنها ۳۲ سال داشت.
#دانشگاه_تهران
4⃣8⃣5⃣6⃣
🆔@senfi_uni_iran
بيدارزنى
Photo
🟣 بازداشت جمعی از خانوادههای دادخواه توسط نیروهای امنیتی
روز گذشته جمعی از خانوادههای دادخواه شهرهای دهگلان، سنندج و دیواندره که برای حضور بر مزار جانباختگان اعتراضات سقز و بوکان به این شهرها سفر کرده بودند در زمان بازگشت توسط نیروهای امنیتی بازداشت و به مکانی نامعلوم منتقل شدهاند.
بنا به اطلاع شبکه حقوق بشر کردستان، روز جمعه ۱۹ خرداد، جمعی از خانوادههای دادخواه از شهرهای دهگلان، دیواندره و سنندج بر مزار جانباختگان اعتراضات مردمی در شهرهای بوکان و سقز حضور پیدا کرده و یاد آنها را گرامی داشتند.
جمعی از این خانوادهها که تعداد آنها ۴۰ نفر از جمله چند کودک اعلام شده، در حین بازگشت در وروردی سقز توسط نیروهای امنیتی بازداشت و به مکانی نامعلوم منتقل شدهاند.
▪️اسامی بازداشت شدگان
خانوادهای جانباختگان
- دایە شەریفە مادر رامین حسین پناهی
- حسن امینی برادر محمد امینی همراه با مادر و خانوادە
- صدیق بهمنی پدر شاهو بهمنی همراه با خانوادە
- حیاط مادر مومن زندکریمی همراه با خانوادە
- کوسار، هانا و باران منبری ۱۲ سالە خواهران پیمان منبری
- کیا مرادی و یونا مرادی
- خواهران داریوش علیزادە
- احمد رحیمی پدر یحیی رحیمی
- خواهر شادمان احمدی همراه با خانوادە
- عبدولرحمان نصری با خانوادە
- خواهران و برادران آرام حبیبی
- خواهر ابراهیم لطفالهی
- هاشم ساعدی پدر سارینا ساعدی
- رادا فاتحی خواهر رامین فاتحی
- عدنان فتحی
- بیان
- رانندگان مینیبوسها، جمال و جمیل
- دلنیا بهمنی خواهر شاهو بهمنی
- مائدە نصری خواهر متین نصری
#ژینا_امینی
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتراضات_سراسری
#نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم
@bidarzani
روز گذشته جمعی از خانوادههای دادخواه شهرهای دهگلان، سنندج و دیواندره که برای حضور بر مزار جانباختگان اعتراضات سقز و بوکان به این شهرها سفر کرده بودند در زمان بازگشت توسط نیروهای امنیتی بازداشت و به مکانی نامعلوم منتقل شدهاند.
بنا به اطلاع شبکه حقوق بشر کردستان، روز جمعه ۱۹ خرداد، جمعی از خانوادههای دادخواه از شهرهای دهگلان، دیواندره و سنندج بر مزار جانباختگان اعتراضات مردمی در شهرهای بوکان و سقز حضور پیدا کرده و یاد آنها را گرامی داشتند.
جمعی از این خانوادهها که تعداد آنها ۴۰ نفر از جمله چند کودک اعلام شده، در حین بازگشت در وروردی سقز توسط نیروهای امنیتی بازداشت و به مکانی نامعلوم منتقل شدهاند.
▪️اسامی بازداشت شدگان
خانوادهای جانباختگان
- دایە شەریفە مادر رامین حسین پناهی
- حسن امینی برادر محمد امینی همراه با مادر و خانوادە
- صدیق بهمنی پدر شاهو بهمنی همراه با خانوادە
- حیاط مادر مومن زندکریمی همراه با خانوادە
- کوسار، هانا و باران منبری ۱۲ سالە خواهران پیمان منبری
- کیا مرادی و یونا مرادی
- خواهران داریوش علیزادە
- احمد رحیمی پدر یحیی رحیمی
- خواهر شادمان احمدی همراه با خانوادە
- عبدولرحمان نصری با خانوادە
- خواهران و برادران آرام حبیبی
- خواهر ابراهیم لطفالهی
- هاشم ساعدی پدر سارینا ساعدی
- رادا فاتحی خواهر رامین فاتحی
- عدنان فتحی
- بیان
- رانندگان مینیبوسها، جمال و جمیل
- دلنیا بهمنی خواهر شاهو بهمنی
- مائدە نصری خواهر متین نصری
#ژینا_امینی
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتراضات_سراسری
#نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم
@bidarzani
🟣 #مریم_تقیزاده_دزفولی، از بازداشتشدگان اعتراضات سراسری که پیشتر با قید وثیقه آزاد شده بود، روز ۱۷ خردادماه با حمله نیروهای امنیتی به منزل شخصیاش دستگیر شد.
به گزارش کمیته پیگیری وضعیت بازداشت شدگان، او در میانه قیام ژینا در تاریخ ده آبانماه دستگیر شده بود و اواخر آذر با قرار وثیقه از زندان سپیدار اهواز آزاد شده بود.
مریم تقیزاده در پرونده پیشین خود به «تبلیغ علیه نظام» متهم شده بود و به مدت دو هفته نیز در سلول انفرادی بازداشتگاه سپاه ابوالفضل اهواز نگهداری شد.
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتراضات_سراسری
@bidarzani
به گزارش کمیته پیگیری وضعیت بازداشت شدگان، او در میانه قیام ژینا در تاریخ ده آبانماه دستگیر شده بود و اواخر آذر با قرار وثیقه از زندان سپیدار اهواز آزاد شده بود.
مریم تقیزاده در پرونده پیشین خود به «تبلیغ علیه نظام» متهم شده بود و به مدت دو هفته نیز در سلول انفرادی بازداشتگاه سپاه ابوالفضل اهواز نگهداری شد.
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتراضات_سراسری
@bidarzani
🟣 روز چهارشنبه هفدهم خردادماه، آتنا فرقدانی، نقاش، کارتونیست و فعال مدنی، پس از مراجعه به دادسرای اوین توسط نیروهای امنیتی بازداشت و به زندان قرچک ورامین منتقل شد. از وضعیت فعلیاو خبری در دست نیست.
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتراضات_سراسری
@bidarzani
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتراضات_سراسری
@bidarzani
🟣 دو زن در شهرهای ارومیه و خوی با انگیزه ناموسی توسط پدر و همسر سابق خود به قتل رسیدند
به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از اعتماد، یک زن با انگیزه ناموسی در ارومیه به قتل رسید.
در این گزارش در خصوص قتل این زن آمده است: “در تاریخ نهم اردیبهشت ماه سال جاری یک زن بیست و چهار ساله به نام «شیروان.ه» و اهل روستای صفاییه خوی با انگیزه ناموسی به قتل رسید. در جریان این حادثه پسرعموی شیروان نیز به دلیل ارتباطی که با شیروان داشت، کشته شد.”
⚪️ همچنین یک زن با انگیزه ناموسی توسط شوهر سابق خود به قتل رسید.
بر اساس این گزارش، “در تاریخ سیزدهم اردیبهشت، یک زن به نام «غزال.م» اهل روستای راژان از توابع ارومیه توسط همسر سابق خود مورد اصابت گلوله قرار گرفت و به قتل رسیده است”.
#ژن_ژیان_ئازادی
#قتلهای_ناموسی
#خشونت_سیستماتیک_علیه_زنان
#همبستگی_علیه_نابرابری_فقر_و_خشونت
@bidarzani
به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از اعتماد، یک زن با انگیزه ناموسی در ارومیه به قتل رسید.
در این گزارش در خصوص قتل این زن آمده است: “در تاریخ نهم اردیبهشت ماه سال جاری یک زن بیست و چهار ساله به نام «شیروان.ه» و اهل روستای صفاییه خوی با انگیزه ناموسی به قتل رسید. در جریان این حادثه پسرعموی شیروان نیز به دلیل ارتباطی که با شیروان داشت، کشته شد.”
⚪️ همچنین یک زن با انگیزه ناموسی توسط شوهر سابق خود به قتل رسید.
بر اساس این گزارش، “در تاریخ سیزدهم اردیبهشت، یک زن به نام «غزال.م» اهل روستای راژان از توابع ارومیه توسط همسر سابق خود مورد اصابت گلوله قرار گرفت و به قتل رسیده است”.
#ژن_ژیان_ئازادی
#قتلهای_ناموسی
#خشونت_سیستماتیک_علیه_زنان
#همبستگی_علیه_نابرابری_فقر_و_خشونت
@bidarzani
🟣 #بیدارزنی: #سپیده_فرهان زندانی سیاسی سابق و از بازداشتشدگان اعتراضات دیماه ۹۶ درگذشت.
پیکر بیجان سپیده فرهان (فرحآبادی)، زندانی سیاسی سابق، فعال مدنی و از معترضان دیماه ۱۳۹۶، روز جمعه ۱۹ خرداد در منزل شخصیاش در کرج پیدا شد علت مرگ هنوز مشخص نیست.
@bidarzani
پیکر بیجان سپیده فرهان (فرحآبادی)، زندانی سیاسی سابق، فعال مدنی و از معترضان دیماه ۱۳۹۶، روز جمعه ۱۹ خرداد در منزل شخصیاش در کرج پیدا شد علت مرگ هنوز مشخص نیست.
@bidarzani
بيدارزنى
Photo
🟣 «متنی برای سپیده فرهان»
✍🏽 شکیبا عسگرپور
یک) جیوانی باتیستا نقاش قرن هجدهم، نقاشیای از سنت روک بهتصویر کشیده است: «من از این زخم، نجات پیدا کردم».
سنت روک، در دوران طاعون سیاه به کمک بیماران شتافت، پس از ابتلا به طاعون او را از شهر بیرون کردند. بعد از بهبود باز به شهر بازگشت، اما در پی تغییر چهره بر اثر عوارض بیماری، کسی او را به خاطر نیاورد و به جرم بیگانگی با مردمان، محکوم به زندان شد. سنت روک در نقاشیهای بهجای مانده، همواره در حال نشان دادن زخم طاعون پای خود است. اشارهای همیشگی به ظلمهای متحمل شده و حقانیتی که رنج او خود گواه آن بود.
دو) دی ماه ۹۶، یکی از نقاط عطف خیزش تهیدستان و مطرودین شهری و روستایی در کلیت تاریخ مبارزات آنان در حدفاصل سال ۷۰ تا زمان فعلی است. این اعتراضات، مجرایی برای مرئیسازی و ابراز خشمِ هیچبودگانی بود که به واسطهی "خشم مشروع" خود، نظم مسلط و جنونِ سرکوب را بهلرزه درآورده و در خیابانها و دانشگاهها مرئی و نمایان شدند. از دختران خیابان انقلاب تا تمامی کارگران، دانشجویان، بیثباتکاران و بیشمار جانباختگان این خیزش، همگی به سیاسیترین وجه ممکن با عاملیت و سوژگی سیاسی، مشقِ تعیین حق سرنوشت کردند. اگر این خیزشهای شهری را مادیتیافتگی سیاست ورزیِ تمامی این مطرودان در نظر بگیریم، آنگاه درخواهیم یافت که بازنمود تناقضات ساختاری حاکمیت و فقر حداکثری بر جامعه با افول هر جنبش، هرگز نابود نشد. ایستادن علیه نظامی از فقر، فساد و سرکوب، خشونت و ارتجاع، پیشتر تبعات خود را از خانه تا خیابان متکثر کرده بود و هر زندانی، گواهی تاریخی از مبارزه است.
سه) روال آزادی زندانیان (خاصه سیاسی) بدینصورت است که خانواده و جمعی از رفقا بعد از مراحل اداری و صدور نامهی آزادی با دستههای گل و جمعیتهای چند نفره، پشت درب زندان، منتظر خروج زندانی خود میمانند. شادیِ این مورد بهویژه در زمانیست که آزادی، در پی بازداشت موقت نیست و تهیهی وثیقههای کمرشکن، هنوز رمقی را برای نزدیکان باقی گذاشته است.
عصر روز دوشنبه ۱۴ تیرماه ۱۴۰۰ درب زندان قرچک ورامین باز شد و تو، بیاینکه ضرورتی بر اطلاع رسانی را احساس کنی، تنها و با ساکی در دست با اولین تاکسی به خانه برگشتی. از آنجا بود که به وکیل، رفقای نزدیک و چند دوست آواره و تبعیدی در نقاط مختلف خبر دادی: «دیگه نگهم نداشتن بابا، گفتن آزادی» و خندیدی.
از ۱۲دی ماه ۹۶ که عاصی و متعهد، نعره و فریادت در میان خشم مابقی دانشجویان معترض و مردمِ بُریده از فقر و سرکوب، حل شد تا فردای آزادی و آخرین ساعات زندگیات، زندان و مصائب زندان را به دوش کشیدی. و مگر آزادی با بیرون آمدنِ از زندان حاصل میشود؟ در دادگاههای بدوی و تجدیدنظرت شرکت نکردی، قضات دادگاه انقلاب، در نبود تو برایت حکم بریدند. قاضی احمدزاده ۶ سال حبس و ۷۴ ضربه شلاق صادر کرد که در تجدیدنظر به ۲ سال حبس تعزیری تبدیل شد...تو لجباز بودی، سرسخت بودی، جانسخت بودی، از نگارش هر نامه و تلاشی برای تقلیل ماههای حبس بیزار بودی. از حق یکسوم گذران حبس و آزادی آن استفاده نکردی و با پای مجروح، با تن کتک خورده زیر شوکر و باتومِ ضد شورش قرچک در روز سیاه ۲۳ آذر ۹۹ باز هم حبس کشیدی. آخر، تو و همبندیهایت مانع از ربایش گلرخ ایرایی از بند شده بودی. تو همانی بودی که پیشتر به دستور نگارش نامهی آزادی مشروط از سوی وزارت اطلاعات، «نه» گفته بودی. «نه»ی تو به اطلاعات، منجر به تبعیدت به قرچک شد. ماندی، ماندی، ماندی...حبس کشیدی تا زمانی که اعلام کردند تمام شد: آزادی.
چهار) آزادیات حاصل شد. اما درهمتنیدگی وضعیت نابهسامان سیاسی، اقتصادی و هر آنچه چشمان ناباورت را نگرانتر میکرد، تو را به مهاجرت وا داشت. مهاجرتی از سر استیصال، با شرایط اسفبار ۱۰ ساعت کار در کارخانه تولید پوشاکی در غربت... ایستادی، جنگیدی تا زندگی کنی. به ایران بازگشتی. ژینا را کشتند، قیام شد. خواهران، برادران و کودکانمان را کشتند، چشمان نظارهگر بیشماری را کور کردند و اعدام کردند و شعلههای قیام همهجا سرکشید. برای بقا جنگیدی، زندگی را ناممکن دیدی، زنده نماندی و برای همیشه رفتی.
پنج) سپیده فرهان از فعالان سیاسی متعهد و زندانیان سیاسی سابق، عصر جمعه ۱۹ خردادماه از میان ما رفت. او در زمرهی فعالین بیادعایی بود که ایستادگی و فعالیت به دور از روند سلبریتیبودگی سیاسی را همواره چون اصلی بنیادین در نظر داشت. او چه در زمان بازداشت چه پس از آن، راوی و صدای زندانیان سیاسی و غیرسیاسی بیشماری بود. نگاه موشکافانهی وی از تحلیل شرایط سرکوب خاصه در زندانها در گزارشات و مصاحبههای او برجای مانده است.
سپیده فرهان، راوی طاعون زمانهاش بود. او زخمهای خود را از یاد نبرد، بلکه هر زخم، اشارهای همیشگی به ظلم متحمل شده و حقانیتی شد که رنجاش گواه آن بود.
یادت سرخ و جاویدان
@bidarzani
✍🏽 شکیبا عسگرپور
یک) جیوانی باتیستا نقاش قرن هجدهم، نقاشیای از سنت روک بهتصویر کشیده است: «من از این زخم، نجات پیدا کردم».
سنت روک، در دوران طاعون سیاه به کمک بیماران شتافت، پس از ابتلا به طاعون او را از شهر بیرون کردند. بعد از بهبود باز به شهر بازگشت، اما در پی تغییر چهره بر اثر عوارض بیماری، کسی او را به خاطر نیاورد و به جرم بیگانگی با مردمان، محکوم به زندان شد. سنت روک در نقاشیهای بهجای مانده، همواره در حال نشان دادن زخم طاعون پای خود است. اشارهای همیشگی به ظلمهای متحمل شده و حقانیتی که رنج او خود گواه آن بود.
دو) دی ماه ۹۶، یکی از نقاط عطف خیزش تهیدستان و مطرودین شهری و روستایی در کلیت تاریخ مبارزات آنان در حدفاصل سال ۷۰ تا زمان فعلی است. این اعتراضات، مجرایی برای مرئیسازی و ابراز خشمِ هیچبودگانی بود که به واسطهی "خشم مشروع" خود، نظم مسلط و جنونِ سرکوب را بهلرزه درآورده و در خیابانها و دانشگاهها مرئی و نمایان شدند. از دختران خیابان انقلاب تا تمامی کارگران، دانشجویان، بیثباتکاران و بیشمار جانباختگان این خیزش، همگی به سیاسیترین وجه ممکن با عاملیت و سوژگی سیاسی، مشقِ تعیین حق سرنوشت کردند. اگر این خیزشهای شهری را مادیتیافتگی سیاست ورزیِ تمامی این مطرودان در نظر بگیریم، آنگاه درخواهیم یافت که بازنمود تناقضات ساختاری حاکمیت و فقر حداکثری بر جامعه با افول هر جنبش، هرگز نابود نشد. ایستادن علیه نظامی از فقر، فساد و سرکوب، خشونت و ارتجاع، پیشتر تبعات خود را از خانه تا خیابان متکثر کرده بود و هر زندانی، گواهی تاریخی از مبارزه است.
سه) روال آزادی زندانیان (خاصه سیاسی) بدینصورت است که خانواده و جمعی از رفقا بعد از مراحل اداری و صدور نامهی آزادی با دستههای گل و جمعیتهای چند نفره، پشت درب زندان، منتظر خروج زندانی خود میمانند. شادیِ این مورد بهویژه در زمانیست که آزادی، در پی بازداشت موقت نیست و تهیهی وثیقههای کمرشکن، هنوز رمقی را برای نزدیکان باقی گذاشته است.
عصر روز دوشنبه ۱۴ تیرماه ۱۴۰۰ درب زندان قرچک ورامین باز شد و تو، بیاینکه ضرورتی بر اطلاع رسانی را احساس کنی، تنها و با ساکی در دست با اولین تاکسی به خانه برگشتی. از آنجا بود که به وکیل، رفقای نزدیک و چند دوست آواره و تبعیدی در نقاط مختلف خبر دادی: «دیگه نگهم نداشتن بابا، گفتن آزادی» و خندیدی.
از ۱۲دی ماه ۹۶ که عاصی و متعهد، نعره و فریادت در میان خشم مابقی دانشجویان معترض و مردمِ بُریده از فقر و سرکوب، حل شد تا فردای آزادی و آخرین ساعات زندگیات، زندان و مصائب زندان را به دوش کشیدی. و مگر آزادی با بیرون آمدنِ از زندان حاصل میشود؟ در دادگاههای بدوی و تجدیدنظرت شرکت نکردی، قضات دادگاه انقلاب، در نبود تو برایت حکم بریدند. قاضی احمدزاده ۶ سال حبس و ۷۴ ضربه شلاق صادر کرد که در تجدیدنظر به ۲ سال حبس تعزیری تبدیل شد...تو لجباز بودی، سرسخت بودی، جانسخت بودی، از نگارش هر نامه و تلاشی برای تقلیل ماههای حبس بیزار بودی. از حق یکسوم گذران حبس و آزادی آن استفاده نکردی و با پای مجروح، با تن کتک خورده زیر شوکر و باتومِ ضد شورش قرچک در روز سیاه ۲۳ آذر ۹۹ باز هم حبس کشیدی. آخر، تو و همبندیهایت مانع از ربایش گلرخ ایرایی از بند شده بودی. تو همانی بودی که پیشتر به دستور نگارش نامهی آزادی مشروط از سوی وزارت اطلاعات، «نه» گفته بودی. «نه»ی تو به اطلاعات، منجر به تبعیدت به قرچک شد. ماندی، ماندی، ماندی...حبس کشیدی تا زمانی که اعلام کردند تمام شد: آزادی.
چهار) آزادیات حاصل شد. اما درهمتنیدگی وضعیت نابهسامان سیاسی، اقتصادی و هر آنچه چشمان ناباورت را نگرانتر میکرد، تو را به مهاجرت وا داشت. مهاجرتی از سر استیصال، با شرایط اسفبار ۱۰ ساعت کار در کارخانه تولید پوشاکی در غربت... ایستادی، جنگیدی تا زندگی کنی. به ایران بازگشتی. ژینا را کشتند، قیام شد. خواهران، برادران و کودکانمان را کشتند، چشمان نظارهگر بیشماری را کور کردند و اعدام کردند و شعلههای قیام همهجا سرکشید. برای بقا جنگیدی، زندگی را ناممکن دیدی، زنده نماندی و برای همیشه رفتی.
پنج) سپیده فرهان از فعالان سیاسی متعهد و زندانیان سیاسی سابق، عصر جمعه ۱۹ خردادماه از میان ما رفت. او در زمرهی فعالین بیادعایی بود که ایستادگی و فعالیت به دور از روند سلبریتیبودگی سیاسی را همواره چون اصلی بنیادین در نظر داشت. او چه در زمان بازداشت چه پس از آن، راوی و صدای زندانیان سیاسی و غیرسیاسی بیشماری بود. نگاه موشکافانهی وی از تحلیل شرایط سرکوب خاصه در زندانها در گزارشات و مصاحبههای او برجای مانده است.
سپیده فرهان، راوی طاعون زمانهاش بود. او زخمهای خود را از یاد نبرد، بلکه هر زخم، اشارهای همیشگی به ظلم متحمل شده و حقانیتی شد که رنجاش گواه آن بود.
یادت سرخ و جاویدان
@bidarzani
Forwarded from مطالعات انتقادی معلولیت و اوتیسم
درباره عوامل اصلی اقدامات انسانیتزدایانه در مراکز خصوصی تحت مجوز بهزیستی
مساله چیست؟ سوسکها و نان خشک و اتاق تاریک ساختمان قدیمی و اتو یا رفتارگرایی و تعدیلساختاری؟
برای مطالعه روی لینک یا دکمه instant view بزنید
https://shorturl.at/aMTZ8
@Criticaldisabilitystudies
مساله چیست؟ سوسکها و نان خشک و اتاق تاریک ساختمان قدیمی و اتو یا رفتارگرایی و تعدیلساختاری؟
برای مطالعه روی لینک یا دکمه instant view بزنید
https://shorturl.at/aMTZ8
@Criticaldisabilitystudies
Telegraph
درباره عوامل اصلی اقدامات انسانیتزدایانه در مراکز خصوصی تحت مجوز بهزیستی: مساله چیست؟ سوسکها و نان خشک و اتاق تاریک ساختمان قدیمی…
هرازگاهی، خبری از آزار کودکان، سالمندان یا معلولان در مراکز نگهداری منتشر میشود. ظاهر موضوع همیشه این طور بازنمایی میشود که آدم یا آدمهایی سواستفاده کننده یا قسیالقلب به آن مراکز و نظام نگهداری راه یافتهاند که نباید راه مییافتهاند و آنها مسئول این…
Forwarded from شوراهای صنفی دانشجویان کشور
❌تحصن همچنان ادامه دارد! تهدید و فشار مضاعف بر دانشجویان
بنا بر گزارشات واصله، حدود ۵۰ نفر از دانشجویان دانشگاه هنر حوالی ساعت ۵ عصر در پردیس باغ ملی این دانشگاه در اعتراض به اجباری شدن مقنعه، دست به تحصن زدند که پس از گذشت بیش از ۷ ساعت همچنان ادامه دارد.
در ساعات اولیه تحصن رئیس حراست این دانشگاه، دانشجویان را به باز کردن درهای دانشگاه به روی مامورین امنیتی تهدید کرد. اما دانشجویان به تحصن خود تا بدین لحظه ادامه دادهاند.
در حال حاضر وضعیت این دانشجویان مساعد نیست. آب دانشگاه قطع شدهاست و به دیگر دانشجویان اجازهی رساندن آب و غذا و حتی استفاده از سرویس بهداشتی به این دانشجویان داده نمیشود. حضور پرتعداد نیروهای حفاظت فیزیکی در داخل دانشگاه و حضور همزمان نیروهای لباس شخصی در خارج از دانشگاه فشار مضاعفی بر دانشجویان وارد کردهاست.
مسئولیت صدمات وارده به دانشجویان متحصن بر عهدهی حراست این دانشگاه است.
#دانشگاه_هنر
#اعتراضات_دانشجویی
4⃣8⃣7⃣0⃣
🆔@senfi_uni_iran
بنا بر گزارشات واصله، حدود ۵۰ نفر از دانشجویان دانشگاه هنر حوالی ساعت ۵ عصر در پردیس باغ ملی این دانشگاه در اعتراض به اجباری شدن مقنعه، دست به تحصن زدند که پس از گذشت بیش از ۷ ساعت همچنان ادامه دارد.
در ساعات اولیه تحصن رئیس حراست این دانشگاه، دانشجویان را به باز کردن درهای دانشگاه به روی مامورین امنیتی تهدید کرد. اما دانشجویان به تحصن خود تا بدین لحظه ادامه دادهاند.
در حال حاضر وضعیت این دانشجویان مساعد نیست. آب دانشگاه قطع شدهاست و به دیگر دانشجویان اجازهی رساندن آب و غذا و حتی استفاده از سرویس بهداشتی به این دانشجویان داده نمیشود. حضور پرتعداد نیروهای حفاظت فیزیکی در داخل دانشگاه و حضور همزمان نیروهای لباس شخصی در خارج از دانشگاه فشار مضاعفی بر دانشجویان وارد کردهاست.
مسئولیت صدمات وارده به دانشجویان متحصن بر عهدهی حراست این دانشگاه است.
#دانشگاه_هنر
#اعتراضات_دانشجویی
4⃣8⃣7⃣0⃣
🆔@senfi_uni_iran
Forwarded from Blackfishvoice (BFV)
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
سپیده فرهان،
گلویِ سرخِ اعتراض و سرودخوانِ آزادی
(نسخهی کمحجم)
تعهد به پرنسیب سیاسی و ایمان و باور به فعالیت سیاسیِ به دور از روند سلبریتی شدگی و بوق و کرنای رسانهای، همچون دُرّی نایاب در زمانهی فعلی است. این مهم، خاصه یکی از اسلوبهای همیشگی و ارزشهای نیروهای چپ به درازای تاریخ مبارزات سیاسی چپ بوده است.
سپیده فرهان عصر روز جمعه ۱۹ خردادماه از میان ما رفت. زنی سرشار از زندگی و تجسمِ مقاومت که دقیقهای همرنگ بازار رسانههای حقوق بشری و «پابلیک فیگور سیاسی بودن» نشد. ما در صدای ماهی سیاه یاد رفیق مبارز و متعهدمان را تا همیشه و به نام آزادی، زنده نگاه خواهیم داشت.
@Blackfishvoice1
گلویِ سرخِ اعتراض و سرودخوانِ آزادی
(نسخهی کمحجم)
تعهد به پرنسیب سیاسی و ایمان و باور به فعالیت سیاسیِ به دور از روند سلبریتی شدگی و بوق و کرنای رسانهای، همچون دُرّی نایاب در زمانهی فعلی است. این مهم، خاصه یکی از اسلوبهای همیشگی و ارزشهای نیروهای چپ به درازای تاریخ مبارزات سیاسی چپ بوده است.
سپیده فرهان عصر روز جمعه ۱۹ خردادماه از میان ما رفت. زنی سرشار از زندگی و تجسمِ مقاومت که دقیقهای همرنگ بازار رسانههای حقوق بشری و «پابلیک فیگور سیاسی بودن» نشد. ما در صدای ماهی سیاه یاد رفیق مبارز و متعهدمان را تا همیشه و به نام آزادی، زنده نگاه خواهیم داشت.
@Blackfishvoice1
Forwarded from نقد
▫️ نقش پویایی خواستها
▫️ پیرامون «منشور»ها و «برنامه»ها
14 ژوئن 2023
نوشتهی: کمال خسروی
🔸 تحلیل مشخص از شرایط مشخص به معنای عزیمت از وضع موجود نیست، عزیمت از امر مشخص است. تعّیناتی که همراهی، همهنگامی و همدوسیشان به امر مشخص در مقام مشخصِ اندیشیده هویت میبخشند، فقط مرکب از امور واقع نیستند. در ترکیب تعیّناتِ امر مشخصْ هم امور واقع دخیلاند، هم فرانمودهایی که خود را همچون امر واقع مینمایانند و هم، مهمتر از هر چیز دیگر، گرایشهای رو به زوال یا به سوی بالندگی، و بالقوگیهای رو به انکشاف. جایگزین کردن وضع موجود بهجای امر مشخص و عزیمت از آن با ادعای «واقعبینی»، نه فقط به ابتذالِ سطحینگری فرو میافتد و خودْ به جزئی ایدئولوژیک در ترکیب امر مشخص بدل میشود، بلکه مهمتر از هر چیز دیگر، گرایشها و بالقوگیهای پویای امر واقع را نادیده میگیرد. بیگمان بزرگترین دشواری تحلیل امر مشخص، تشخیص امور واقع از گرایشهای پویای آن است. اینجاست که خطاها ممکن، بسا گریزناپذیر، میشوند. یگانه راه تشخیص و تمایز گرایشها و بالقوگیها، تاریخیتِ امر مشخص است، بیآنکه تاریخیت به دام تاریخ و تاریخیگری افتد: چه در استناد به پیشینه و چه در عطف به پیشگوییِ غایتشناختی. کشف همدوسیهای بنیادینِ امر مشخص، و از آنجا، استنتاج چیزی که بتوان آن را منطق ویژهی موضوعِ ویژه نامید، کاری است دشوار و نه همواره قرین کامیابی. از این رو، چه در طرح تعیّنها و چه در نقد واکاویها چارهای جز تلاش و فروتنی نیست.
🔸 معضل فراهمآوری، تدوین و صورتبندی مواد «منشور»ها و «برنامه»ها و تناقضات صوری و محتواییِ مواد آنها در اساس ناشی از همین تنش بین تعین ناظر بر امر واقع و تعین معطوف به گرایش و بالقوگی در چارچوب یک بند یا بین بندهاست. حتی تناقضاتی صوری از این دست که روشن نیست مادهای از منشور یا برنامه بهمثابهی «خواسته» صورتبندی شده یا بهعنوان «فرمان»، یعنی روشن نیست که این ماده، صورتبندی «خواسته»ای از یک مرجع قدرت (نهادین، سیاسی یا اقتصادی) است یا فرمانی برنامهای برای وضع یا برنهادن موقعیتی نهادین، سیاسی یا اقتصادی، از این تنش منشاء میگیرند که نقطهی عزیمت آنها بین وضع جاری امور یا بالقوگیهای تحول و تطور آن در نوسان است. همین نوسان بین «خواسته» و «فرمان» است که به تناقضات صوری دیگر راه میبرد. مثلاً موجب میشود بندها یا موادی از منشور بهمثابهی «حداقل» توصیف شوند، در حالی که بنا بر ترکیب بانیان منشور، شکل «حداکثر» آنها قابل تصور نیست. یا موادی بهمثابهی «فرمان» طرح میشوند، در حالی که ضامن اجرایی یا نیروی سیاسی و اجتماعی پشتوانهی آنها بهروشنی تعریف نشده است. معضل از یک سو تلاش برای تقلیل نیافتن و محدود نماندن به بهاصطلاح «واقعبینی» و سطح موجود «خواست»هاست، و از سوی دیگر، فاصله گرفتن از خیالپردازیهای سیاسی و اجتماعیای که از افق مبارزهی سیاسی فراتر میروند یا چیزی جز تکرار کلیشههای بیهوده و بیمحتوا نیستند. حل این کشاکش از یک سو مستلزم به رسمیت شناختن مشروعیت منشورها و برنامههای مترقیِ متفاوت و گاه متناقض، و از سوی دیگر، گفتوگوی انتقادی بین آنها و پیرامون آنهاست.
🔸 تلاش جُستار پیشِ رو کاوش در سرشت خواستها و ژرفکاوی در معیارهای تمایز تعینات ناظر بر امر واقع و بر گرایشها و ادای سهمی در این گفتوگوی انتقادی است. هدفْ واکاوی و نقدِ چالشی است که رویکرد چپ انقلابی در کشاکش و تنش بین «وضع موجود» و چشمانداز رهایی با آن روبهروست و پیشنهادن معیار تازهای برای سرشتنشان خواستهای جنبش انقلابی، همراه با طرح نمونهوار صورتبندی برخی خواستها بر پایهی این معیار.
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-3wn
#کمال_خسروی
#قدرت_انقلابی #مبارزه_طبقاتی #چپ_رادیکال
#منشور #برنامه_حداقل
👇🏽
🖋@naghd_com
▫️ پیرامون «منشور»ها و «برنامه»ها
14 ژوئن 2023
نوشتهی: کمال خسروی
🔸 تحلیل مشخص از شرایط مشخص به معنای عزیمت از وضع موجود نیست، عزیمت از امر مشخص است. تعّیناتی که همراهی، همهنگامی و همدوسیشان به امر مشخص در مقام مشخصِ اندیشیده هویت میبخشند، فقط مرکب از امور واقع نیستند. در ترکیب تعیّناتِ امر مشخصْ هم امور واقع دخیلاند، هم فرانمودهایی که خود را همچون امر واقع مینمایانند و هم، مهمتر از هر چیز دیگر، گرایشهای رو به زوال یا به سوی بالندگی، و بالقوگیهای رو به انکشاف. جایگزین کردن وضع موجود بهجای امر مشخص و عزیمت از آن با ادعای «واقعبینی»، نه فقط به ابتذالِ سطحینگری فرو میافتد و خودْ به جزئی ایدئولوژیک در ترکیب امر مشخص بدل میشود، بلکه مهمتر از هر چیز دیگر، گرایشها و بالقوگیهای پویای امر واقع را نادیده میگیرد. بیگمان بزرگترین دشواری تحلیل امر مشخص، تشخیص امور واقع از گرایشهای پویای آن است. اینجاست که خطاها ممکن، بسا گریزناپذیر، میشوند. یگانه راه تشخیص و تمایز گرایشها و بالقوگیها، تاریخیتِ امر مشخص است، بیآنکه تاریخیت به دام تاریخ و تاریخیگری افتد: چه در استناد به پیشینه و چه در عطف به پیشگوییِ غایتشناختی. کشف همدوسیهای بنیادینِ امر مشخص، و از آنجا، استنتاج چیزی که بتوان آن را منطق ویژهی موضوعِ ویژه نامید، کاری است دشوار و نه همواره قرین کامیابی. از این رو، چه در طرح تعیّنها و چه در نقد واکاویها چارهای جز تلاش و فروتنی نیست.
🔸 معضل فراهمآوری، تدوین و صورتبندی مواد «منشور»ها و «برنامه»ها و تناقضات صوری و محتواییِ مواد آنها در اساس ناشی از همین تنش بین تعین ناظر بر امر واقع و تعین معطوف به گرایش و بالقوگی در چارچوب یک بند یا بین بندهاست. حتی تناقضاتی صوری از این دست که روشن نیست مادهای از منشور یا برنامه بهمثابهی «خواسته» صورتبندی شده یا بهعنوان «فرمان»، یعنی روشن نیست که این ماده، صورتبندی «خواسته»ای از یک مرجع قدرت (نهادین، سیاسی یا اقتصادی) است یا فرمانی برنامهای برای وضع یا برنهادن موقعیتی نهادین، سیاسی یا اقتصادی، از این تنش منشاء میگیرند که نقطهی عزیمت آنها بین وضع جاری امور یا بالقوگیهای تحول و تطور آن در نوسان است. همین نوسان بین «خواسته» و «فرمان» است که به تناقضات صوری دیگر راه میبرد. مثلاً موجب میشود بندها یا موادی از منشور بهمثابهی «حداقل» توصیف شوند، در حالی که بنا بر ترکیب بانیان منشور، شکل «حداکثر» آنها قابل تصور نیست. یا موادی بهمثابهی «فرمان» طرح میشوند، در حالی که ضامن اجرایی یا نیروی سیاسی و اجتماعی پشتوانهی آنها بهروشنی تعریف نشده است. معضل از یک سو تلاش برای تقلیل نیافتن و محدود نماندن به بهاصطلاح «واقعبینی» و سطح موجود «خواست»هاست، و از سوی دیگر، فاصله گرفتن از خیالپردازیهای سیاسی و اجتماعیای که از افق مبارزهی سیاسی فراتر میروند یا چیزی جز تکرار کلیشههای بیهوده و بیمحتوا نیستند. حل این کشاکش از یک سو مستلزم به رسمیت شناختن مشروعیت منشورها و برنامههای مترقیِ متفاوت و گاه متناقض، و از سوی دیگر، گفتوگوی انتقادی بین آنها و پیرامون آنهاست.
🔸 تلاش جُستار پیشِ رو کاوش در سرشت خواستها و ژرفکاوی در معیارهای تمایز تعینات ناظر بر امر واقع و بر گرایشها و ادای سهمی در این گفتوگوی انتقادی است. هدفْ واکاوی و نقدِ چالشی است که رویکرد چپ انقلابی در کشاکش و تنش بین «وضع موجود» و چشمانداز رهایی با آن روبهروست و پیشنهادن معیار تازهای برای سرشتنشان خواستهای جنبش انقلابی، همراه با طرح نمونهوار صورتبندی برخی خواستها بر پایهی این معیار.
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-3wn
#کمال_خسروی
#قدرت_انقلابی #مبارزه_طبقاتی #چپ_رادیکال
#منشور #برنامه_حداقل
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
نقش پویایی خواستها
پیرامون «منشور»ها و «برنامه»ها نوشتهی: کمال خسروی میتوان با عزیمت از امر مشخص، بهمثابهی همدوسیِ تعینات ناظر بر امر واقع و تعینات معطوف بر بالقوگیها، اهمیت نقش پویاییِ خواستها را طرح و تعریف …
Forwarded from شوراهای صنفی دانشجویان کشور
❌ضرب و شتم شدید دانشجویان متحصن در دانشگاه هنر
بنا بر اخبار واصله حدود ساعت ۲:۳۰ بامداد دانشجویان متحصن در دانشگاه هنر توسط حمزه برزویی کوتنایی، رئیس حراست این، دانشگاه مورد ضرب و شتم شدید قرار گرفتهاند. همچنین حال چند تن از دانشجویان وخیم گزارش شدهاست.
با وجود فشار و تهدیدهای مدوام حراست دانشجویان هنوز در دانشگاه هستند و اجازهی خروج به دانشجویان داده نمیشود.
پیش از این هم حراست دانشگاه مانع از رساندن آب و غذا به دانشجویان و استفاده از سرویسهای بهداشتی شده بود. همچنین حراست تهدید کردهاست که به مامورین لباس شخصی اجازه ورود خواهد داد.
#دانشگاه_هنر
#اعتراضات_دانشجویی
4⃣8⃣7⃣1⃣
🆔@senfi_uni_iran
بنا بر اخبار واصله حدود ساعت ۲:۳۰ بامداد دانشجویان متحصن در دانشگاه هنر توسط حمزه برزویی کوتنایی، رئیس حراست این، دانشگاه مورد ضرب و شتم شدید قرار گرفتهاند. همچنین حال چند تن از دانشجویان وخیم گزارش شدهاست.
با وجود فشار و تهدیدهای مدوام حراست دانشجویان هنوز در دانشگاه هستند و اجازهی خروج به دانشجویان داده نمیشود.
پیش از این هم حراست دانشگاه مانع از رساندن آب و غذا به دانشجویان و استفاده از سرویسهای بهداشتی شده بود. همچنین حراست تهدید کردهاست که به مامورین لباس شخصی اجازه ورود خواهد داد.
#دانشگاه_هنر
#اعتراضات_دانشجویی
4⃣8⃣7⃣1⃣
🆔@senfi_uni_iran
بيدارزنى
Photo
🟣 حجاب اجباری زنان را میکشد: روایت جانباختن زهرا قرباغی، کارگر کارگاه تولید لوله پولیکا
حجاب اجباری یک عامل ناامنکننده در فضاهای کارگری است. تاکنون چند زن به دلیل حجاب اجباری جان خود را در محیطهای کاری از دست دادهاند. این روایتی درباره زهرا قرباغی است:
⚪️ زهرا قرباغی، کارگر ۲۶ ساله، متولد روستای تقی آباد سالار از توابع شهر فیروزه در استان خراسان رضوی، از مدتی پیش بههمراه همسرش، ابوالفضل و دو فرزند خردسالش، برای کار در یک کارگاه تولید لولههای پولیکا به نیشابور نقل مکان کرده بود. او روز یکشنبه ۱۴ خرداد ۱۴۰۲، بهدلیل گیر کردن شال (حجاب اجباری) در دستگاه دکلِ تزریق پلاستیک، جان خود را از دست داد و یکروز بعد در روستای زادگاهش بهخاک سپرده شد.
این روایت، خلاصهای از زندگی و مرگ یک زن کارگر در نیشابور است که توسط زمانه احراز هویت شده است.
یک منبع نزدیک به این کارگر جانباخته در نیشابور که نخواست نامش فاش شود، درباره چگونگی جانباختن زهرا قرباغی به زمانه میگوید:
▪️زهرا همیشه با مقنعه باید سرکار حاضر میشد اما آن روز برای اینکه فرزند خود را به دکتر ببرد، مرخصی ساعتی گرفت و یک ربع مانده به پایان شیفت کاری به کارگاه بازگشت. زهرا با عجله به سرکار خود برگشت و فرصت نداشت تا شال خود را با مقنعه عوض کند.
بهگفته این منبع مطلع، شال زهرا ناگهان داخل دستگاه تزریق پلاستیک گیر کرد و سر او کاملا متلاشی شد. همسر کارفرما هم همانموقع در کارگاه بود که با دیدن این صحنه غش کرد. پس از جانباختن این کارگر جوان، بهدنبال تماس با مرکز ۱۱۰، مأموران انتظامی به کارگاه آمده و بعد از تنظیم صورتجلسه، کارگاه را پلمپ کردند.
برپایه اعلام رسانههای دولتی در ایران، رضا علیزاده، جانشین فرمانده انتظامی شهرستان نیشابور، روز یکشنبه ۱۴ خرداد ماه، از تشکیل پرونده قضائی برای این رویداد خبر داده است.
یکی از منابع مطلع اما در رابطه با آغاز روند قضائی این پرونده به زمانه میگوید:
کارفرما در برابر مأموران انتظامی اعلام کرد که تا فیلم دوربینهای مداربسته بازبینی نشود، هیچ چیزی را نمیپذیرد. یک روز بعد و بهدنبال شکایت خانواده زهرا قرباغی، پس از بررسی فیلم دوربینها توسط قاضی دادگاه، کارفرما، "اتفاقی بودن حادثه" را تأیید و پرداخت غرامت نقدی را قبول کرد.
این منبع نزدیک به زهرا قرباغی، درباره وضعیت بیمه این کارگر جانباخته به زمانه میگوید:
زهرا پیش از این در یک تالار پذیرایی مشغول بهکار بود و همسرش هم در یک مبلشویی کار میکرد. او قبلا بیمه نداشت و کارفرمای تولید لوله پولیکا برای زهرا بیمه رد نکرده بود و فقط کارگاه خودش را بیمه کرده بود.
طبق تحقیقات انجام شده، در منطقه صنعتی کریمآباد، واقع در بلوار رسالت در شهرستان نیشابور، شمار زیادی کارگاه غیر مجاز، عمدتا برای تبدیل ضایعات پلاستیک به لوازم پلاستیکی نظیر لولههای آبیاری، جعبههای میوه و تولید کلید و پریز وجود دارد که اکثر کارگران شاغل در این کارگاهها، فاقد بیمه و با حداقل دستمزد مشغول بهکار هستند. همچنین پرس و جوها نشان میدهد درصد بالایی از این کارگران، زن هستند که کارفرمایان برای پرداخت دستمزد کمتر، آنها را استخدام کردهاند.
▪️برپایه اعلام منابع نزدیک به خانواده زهرا قرباغی، برادر ۱۶ ساله این زن کارگر هم که زیر سن قانونی و احتمالا بدون بیمه در پروژه در حال ساختِ «پدیده شاندیز» مشغول بهکار بوده، بهدلیل سقوط از ارتفاع، جان خود را از دست داده است.
⚪️ منبع: زمانه
#ژن_ژیان_ئازادی
#زنان_کارگر
#تبعیض_سیستماتیک
#همبستگی_علیه_نابرابری_فقر_و_خشونت
@bidarzani
حجاب اجباری یک عامل ناامنکننده در فضاهای کارگری است. تاکنون چند زن به دلیل حجاب اجباری جان خود را در محیطهای کاری از دست دادهاند. این روایتی درباره زهرا قرباغی است:
⚪️ زهرا قرباغی، کارگر ۲۶ ساله، متولد روستای تقی آباد سالار از توابع شهر فیروزه در استان خراسان رضوی، از مدتی پیش بههمراه همسرش، ابوالفضل و دو فرزند خردسالش، برای کار در یک کارگاه تولید لولههای پولیکا به نیشابور نقل مکان کرده بود. او روز یکشنبه ۱۴ خرداد ۱۴۰۲، بهدلیل گیر کردن شال (حجاب اجباری) در دستگاه دکلِ تزریق پلاستیک، جان خود را از دست داد و یکروز بعد در روستای زادگاهش بهخاک سپرده شد.
این روایت، خلاصهای از زندگی و مرگ یک زن کارگر در نیشابور است که توسط زمانه احراز هویت شده است.
یک منبع نزدیک به این کارگر جانباخته در نیشابور که نخواست نامش فاش شود، درباره چگونگی جانباختن زهرا قرباغی به زمانه میگوید:
▪️زهرا همیشه با مقنعه باید سرکار حاضر میشد اما آن روز برای اینکه فرزند خود را به دکتر ببرد، مرخصی ساعتی گرفت و یک ربع مانده به پایان شیفت کاری به کارگاه بازگشت. زهرا با عجله به سرکار خود برگشت و فرصت نداشت تا شال خود را با مقنعه عوض کند.
بهگفته این منبع مطلع، شال زهرا ناگهان داخل دستگاه تزریق پلاستیک گیر کرد و سر او کاملا متلاشی شد. همسر کارفرما هم همانموقع در کارگاه بود که با دیدن این صحنه غش کرد. پس از جانباختن این کارگر جوان، بهدنبال تماس با مرکز ۱۱۰، مأموران انتظامی به کارگاه آمده و بعد از تنظیم صورتجلسه، کارگاه را پلمپ کردند.
برپایه اعلام رسانههای دولتی در ایران، رضا علیزاده، جانشین فرمانده انتظامی شهرستان نیشابور، روز یکشنبه ۱۴ خرداد ماه، از تشکیل پرونده قضائی برای این رویداد خبر داده است.
یکی از منابع مطلع اما در رابطه با آغاز روند قضائی این پرونده به زمانه میگوید:
کارفرما در برابر مأموران انتظامی اعلام کرد که تا فیلم دوربینهای مداربسته بازبینی نشود، هیچ چیزی را نمیپذیرد. یک روز بعد و بهدنبال شکایت خانواده زهرا قرباغی، پس از بررسی فیلم دوربینها توسط قاضی دادگاه، کارفرما، "اتفاقی بودن حادثه" را تأیید و پرداخت غرامت نقدی را قبول کرد.
این منبع نزدیک به زهرا قرباغی، درباره وضعیت بیمه این کارگر جانباخته به زمانه میگوید:
زهرا پیش از این در یک تالار پذیرایی مشغول بهکار بود و همسرش هم در یک مبلشویی کار میکرد. او قبلا بیمه نداشت و کارفرمای تولید لوله پولیکا برای زهرا بیمه رد نکرده بود و فقط کارگاه خودش را بیمه کرده بود.
طبق تحقیقات انجام شده، در منطقه صنعتی کریمآباد، واقع در بلوار رسالت در شهرستان نیشابور، شمار زیادی کارگاه غیر مجاز، عمدتا برای تبدیل ضایعات پلاستیک به لوازم پلاستیکی نظیر لولههای آبیاری، جعبههای میوه و تولید کلید و پریز وجود دارد که اکثر کارگران شاغل در این کارگاهها، فاقد بیمه و با حداقل دستمزد مشغول بهکار هستند. همچنین پرس و جوها نشان میدهد درصد بالایی از این کارگران، زن هستند که کارفرمایان برای پرداخت دستمزد کمتر، آنها را استخدام کردهاند.
▪️برپایه اعلام منابع نزدیک به خانواده زهرا قرباغی، برادر ۱۶ ساله این زن کارگر هم که زیر سن قانونی و احتمالا بدون بیمه در پروژه در حال ساختِ «پدیده شاندیز» مشغول بهکار بوده، بهدلیل سقوط از ارتفاع، جان خود را از دست داده است.
⚪️ منبع: زمانه
#ژن_ژیان_ئازادی
#زنان_کارگر
#تبعیض_سیستماتیک
#همبستگی_علیه_نابرابری_فقر_و_خشونت
@bidarzani