Forwarded from کولبرنیوز | Kolbarnews
▪️قتلهای ناموسی و جمهوریاسلامی
روز جمعه پنجم خردادماه ۱۴۰۲ جمعی از فعالین زنان گیلان و بیدارزنی در سالگرد به خاکسپاری پیکر رومینا اشرفی، گرد آمدند تا یاد او و تمام قربانیان قتلهای ناموسی را گرامی داشته و بر اراده خود برای ادامه مبارزه با عوامل این قتلهای هولناک تاکید بگذارند. رومینا در اول خردادماه ١٣٩٩ توسط پدرش به بهانه دفاع از شرف کشته شد. قاتل ضمن طرحریزی برای قتل رومینا از دامادشان، که وکیل دادگستری میباشد، پرسید که اگر دخترش را بکشد قصاص میشود؟ جواب شنید که مطابق ماده ۳۰۱ قانون مجازات اسلامی، پدر در جایگاه ولی قهری در قتل فرزند قصاص نمیشود.
در همین روز جمعی از فعالان زن مریوان بر مزار فرشته نجاتی حاضر شدند. آنها نیز ضمن گرامیداشت یاد این قربانی بیدفاع و همه قربانیان قتلهای ناموسی خشونت سیستماتیک علیه زنان را محکوم کردند.
فرشته نجاتی اهل مریوان بود. ۱۸ سال داشت و مادرش در یک آسایشگاه روانی بستری بود. دو روز قبل از مرگش با التماس از مسئولین آسایشگاه خواست به او پناه دهند وگرنه کشته خواهد شد. کسی حرفش را جدی نگرفت. فرشته از مادرش خداحافظی کرد، لباسهایش را درون ساکی گذاشت و به زن همسایه گفت برای خداحافظی آمدهام، این لباسها هم یادگاری باشد برای تو، زن همسایه جدیاش نگرفت. روز بعد پدر فرشته به اتهام اینکه او با پسری رابطه داشته سرش را گوش تا گوش برید. پزشکی قانونی، اما گفت: فرشته نجاتی باکره بوده!
فعالین زنان گیلان، فعالان حقوق زنان مریوان و بیدارزنی ضمن گردآمدن بر مزار قربانیان نامبرده در روز جمعه پنجم خرداد بیانیهای مشترک صادر کردند. آنها نوشتند:
"امروز، ما بر مزار رومینا، با ادای احترام به وی و تمامی قربانیان قتلهای ناموسی در سراسر دنیا، پیمان میبندیم تا در مقابل هرگونه قتل، جنایت، بیعدالتی و هرگونه تبعیض و آپارتایدی ایستادگی کنیم و تا رسیدن به جامعهای عاری از ظلم و نابرابری از پای ننشینیم.
مسلماً تا زمانی که تضاد کار و سرمایه، چرخهی تولید نابرابری و تبعیض و اصل ناگسستنی سرمایه برپا باشد، وقوع چنین تراژدی و جنایاتی اجتنابناپذیر و دور از ذهن نیست، پس، میبایست برای ریشهکن کردن چنین جنایاتِ سازمانیافتهای تمام توان خود را برای مبارزه با این ساختار ضدانسانی بهکار بگیریم و با آگاهی خود و دیگران علیه هر نوع ستمی بایستیم و برای برپایی دنیایی بهتر و جهانی عاری از خشونت، از تمامی ابزارهای خود برای سازماندهی همه ستمدیدگان و محذوفان بهره بگیریم".
تحقیقات نشان میدهد که از هر دو زنی که در ایران کشته میشوند یک نفر قربانی قتلهای ناموسی است. جمهوری اسلامی با قوانینش عملاً مشوق این جنایات است. فرهنگ مردسالارانه، که در اسلام نهادینه بوده و مرجع قانونگذاران در جمهوری اسلامیست نقشی اصلی در رواج اینگونه وحشیگریها دارند. اگر فقر، جامعه بحرانزده، تقویت جهل و خرافه مذهبی، فرهنگ عشیرهای و نظایر آنها در ایحاد فضای زنستیز در جامعه نقش دارند، همگی یا توسط جمهوری اسلامی ایجاد و یا تشدید شدهاند. این رژیم سرمایهداری مذهبی به طور مستقیمتر از عوامل یاد شده در قربانی گرفتن زنان نقش دارد.
فعالان و شرکت ککنندگان در "انقلاب ژینا"، بدرستی حواهان برافتادن جمهوری اسلامی به عنوان هموارکننده راه و ایجاد جامعهای هستند که شوراهای مرکب از زنان و مردان آنرا اداره میکنند. حاکمیت کارگران و زحمتکشان بر جامعه اجازه میدهد تا دست استثمارگران معمم و غیر معممِ ایرانی از خرافهپراکنی قطع شود، استثمارگرانی که فقط در شرایط وجود عقبافتادگی، تفرقه و دیکتاتوری امکان غارت دستاوردهای نیروی کار و ثروت جامعه را دارند.
یاد همه قربانیان زنستیزی گرامیست. این یادها توشه راه مبارزهای هستند که این انگلها و فرهنگشان را از صحنه جامعه خواهد روبید.
https://shorturl.at/aeLT1
روز جمعه پنجم خردادماه ۱۴۰۲ جمعی از فعالین زنان گیلان و بیدارزنی در سالگرد به خاکسپاری پیکر رومینا اشرفی، گرد آمدند تا یاد او و تمام قربانیان قتلهای ناموسی را گرامی داشته و بر اراده خود برای ادامه مبارزه با عوامل این قتلهای هولناک تاکید بگذارند. رومینا در اول خردادماه ١٣٩٩ توسط پدرش به بهانه دفاع از شرف کشته شد. قاتل ضمن طرحریزی برای قتل رومینا از دامادشان، که وکیل دادگستری میباشد، پرسید که اگر دخترش را بکشد قصاص میشود؟ جواب شنید که مطابق ماده ۳۰۱ قانون مجازات اسلامی، پدر در جایگاه ولی قهری در قتل فرزند قصاص نمیشود.
در همین روز جمعی از فعالان زن مریوان بر مزار فرشته نجاتی حاضر شدند. آنها نیز ضمن گرامیداشت یاد این قربانی بیدفاع و همه قربانیان قتلهای ناموسی خشونت سیستماتیک علیه زنان را محکوم کردند.
فرشته نجاتی اهل مریوان بود. ۱۸ سال داشت و مادرش در یک آسایشگاه روانی بستری بود. دو روز قبل از مرگش با التماس از مسئولین آسایشگاه خواست به او پناه دهند وگرنه کشته خواهد شد. کسی حرفش را جدی نگرفت. فرشته از مادرش خداحافظی کرد، لباسهایش را درون ساکی گذاشت و به زن همسایه گفت برای خداحافظی آمدهام، این لباسها هم یادگاری باشد برای تو، زن همسایه جدیاش نگرفت. روز بعد پدر فرشته به اتهام اینکه او با پسری رابطه داشته سرش را گوش تا گوش برید. پزشکی قانونی، اما گفت: فرشته نجاتی باکره بوده!
فعالین زنان گیلان، فعالان حقوق زنان مریوان و بیدارزنی ضمن گردآمدن بر مزار قربانیان نامبرده در روز جمعه پنجم خرداد بیانیهای مشترک صادر کردند. آنها نوشتند:
"امروز، ما بر مزار رومینا، با ادای احترام به وی و تمامی قربانیان قتلهای ناموسی در سراسر دنیا، پیمان میبندیم تا در مقابل هرگونه قتل، جنایت، بیعدالتی و هرگونه تبعیض و آپارتایدی ایستادگی کنیم و تا رسیدن به جامعهای عاری از ظلم و نابرابری از پای ننشینیم.
مسلماً تا زمانی که تضاد کار و سرمایه، چرخهی تولید نابرابری و تبعیض و اصل ناگسستنی سرمایه برپا باشد، وقوع چنین تراژدی و جنایاتی اجتنابناپذیر و دور از ذهن نیست، پس، میبایست برای ریشهکن کردن چنین جنایاتِ سازمانیافتهای تمام توان خود را برای مبارزه با این ساختار ضدانسانی بهکار بگیریم و با آگاهی خود و دیگران علیه هر نوع ستمی بایستیم و برای برپایی دنیایی بهتر و جهانی عاری از خشونت، از تمامی ابزارهای خود برای سازماندهی همه ستمدیدگان و محذوفان بهره بگیریم".
تحقیقات نشان میدهد که از هر دو زنی که در ایران کشته میشوند یک نفر قربانی قتلهای ناموسی است. جمهوری اسلامی با قوانینش عملاً مشوق این جنایات است. فرهنگ مردسالارانه، که در اسلام نهادینه بوده و مرجع قانونگذاران در جمهوری اسلامیست نقشی اصلی در رواج اینگونه وحشیگریها دارند. اگر فقر، جامعه بحرانزده، تقویت جهل و خرافه مذهبی، فرهنگ عشیرهای و نظایر آنها در ایحاد فضای زنستیز در جامعه نقش دارند، همگی یا توسط جمهوری اسلامی ایجاد و یا تشدید شدهاند. این رژیم سرمایهداری مذهبی به طور مستقیمتر از عوامل یاد شده در قربانی گرفتن زنان نقش دارد.
فعالان و شرکت ککنندگان در "انقلاب ژینا"، بدرستی حواهان برافتادن جمهوری اسلامی به عنوان هموارکننده راه و ایجاد جامعهای هستند که شوراهای مرکب از زنان و مردان آنرا اداره میکنند. حاکمیت کارگران و زحمتکشان بر جامعه اجازه میدهد تا دست استثمارگران معمم و غیر معممِ ایرانی از خرافهپراکنی قطع شود، استثمارگرانی که فقط در شرایط وجود عقبافتادگی، تفرقه و دیکتاتوری امکان غارت دستاوردهای نیروی کار و ثروت جامعه را دارند.
یاد همه قربانیان زنستیزی گرامیست. این یادها توشه راه مبارزهای هستند که این انگلها و فرهنگشان را از صحنه جامعه خواهد روبید.
https://shorturl.at/aeLT1
کولبر نیوز
قتلهای ناموسی و جمهوریاسلامی
روز جمعه پنجم خردادماه ۱۴۰۲ جمعی از فعالین زنان گیلان و بیدارزنی در سالگرد به خاکسپاری پیکر رومینا اشرفی، گرد آمدند تا یاد او و تمام قربانیان قتلهای ناموسی
Forwarded from نقد
▫️ زنان کارگر و سناریوهای سرمایهداری:
▫️ ایدئولوژیهای سلطه، منافع مشترک و سیاست همبستگی
28 می 2023
نوشتهی: چاندرا تالپاد موهانتی
ترجمهی: فرزانه راجی
🔸 «ما رؤیای این را داریم که وقتی سخت کار میکنیم بتوانیم لباس مناسب به فرزندانمان بپوشانیم و باز هم کمی وقت و پول برای خودمان باقی بماند. میخواهیم وقتی مانند دیگران کار میکنیم، رفتار یکسانی با ما داشته باشند، و چون شبیه آنها نیستیم ما را تحقیر نکنند. بعد از خود میپرسیم ”چگونه میتوانیم این چیزها را محقق کنیم؟“ و تا الان فقط به دو تا پاسخ ممکن رسیدهام: برنده شدن در بختآزمایی یا سازماندهی. چه میتوانم بگویم جز اینکه هرگز در مورد اعداد خوششانس نبودهام. بنابراین در کتاب خود بگویید: ممکن است طول بکشد که مردم باور کنند شانس ندارند، بنابراین باید سازماندهی کنند! … زیرا تنها راه برای به دست آوردن اندکی قدرت بر زندگی خود این است که آنرا بهصورت جمعی و با پشتیبانی سایر افرادی انجام دهید که همان نیازهای شما را دارند.» (ایرما، کارگری فیلیپینی در سیلیکونولی، کالیفرنیا)
🔸 رؤیاهای ایرما در مورد یک زندگی آبرومندانه برای فرزندانش و خودش، تمایل او به دیدن رفتاری برابر و کرامت بر اساس کیفیت و شایستگی کارش، اعتقاد او به این که مبارزهی جمعی وسیلهای برای «به دست آوردن اندکی قدرت بر زندگی» خود است، بهطور خلاصه مبارزات زنان کارگر فقیر را در عرصهی جهان سرمایهداری به تصویر میکشد. در این مقاله میخواهم بر استثمار زنان فقیر جهان سوم، بر عاملیت آنها بهعنوان کارگر، بر منافع مشترک زنان کارگر بر اساس درک موقعیت و نیازهای مشترک، و بر استراتژیها/روشهای سازماندهی که هدف استوار و نتیجهی آنها دگرگونی زندگی روزمرهی زنان کارگر است، بهطور جدی تمرکز کنم.
🔸 این مقاله موضوعات تحلیلی و سیاسی زیر را در ارتباط با زنان کارگر جهان سوم در عرصهی جهانی برجسته میکند: ۱) گروه خاصی از زنان کارگر را در تاریخ و در حوزهی عملکرد اقتدار سرمایهداری معاصر تشریح و ثبت میکند؛ ۲) پیوندها و پتانسیلِ همبستگی بین زنان کارگر در سراسر مرزهای دولت-ملتها را بر اساس ابهامزدایی از ایدئولوژی مذکرانگاشتنِ کارگر ترسیم میکند؛ ۳) تعریفی بومی شده از کار زنان جهان سوم به نمایش میگذارد که در واقع استراتژی استعمار مجدد سرمایهداری جهانی است؛ ۴) نشان میدهد که زنان بهعنوان کارگر دارای منافعی مشترک هستند، نه فقط در جهت تحول زندگی کاری و محیطهایشان، بلکه در بازتعریف فضاهای خانه بهگونهای که شغل خانگی بهعنوان کاری برای کسب معاش به رسمیت شناخته شود نه بهعنوان فعالیتی مکمل در اوقات فراغت؛ ۵) نیاز به دانش رهاییبخش فمینیستی را بهعنوان مبنای سازماندهی فمینیستی و مبارزات جمعی برای عدالت اقتصادی و سیاسی ایدهآل و بسیار مهم میداند؛ ۶) تعریفی کاربردی از منافع مشترک زنان کارگر جهان سوم بر مبنای نظریهپردازی هویت اجتماعی مشترک زنان جهان سوم بهعنوان زن/کارگر ارائه میکند و در نهایت ۷) عادات مقاومت، اشکال مبارزهی جمعی و راهبردهای سازماندهی زنان کارگر فقیر جهان سوم را بررسی میکند. ایرما درست میگوید که «تنها راه برای بهدست آوردن اندکی قدرت بر زندگی خود این است که این کار را بهصورت جمعی و با حمایت سایر افرادی انجام دهیم که نیازهای مشترکی با ما دارند.»...
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-3uK
#فمینیسم #جنسیت #زنان_کارگر #سرمایهداری
#فرزانه_راجی #چاندرا_تالپاد_موهانتی
👇🏽
🖋@naghd_com
▫️ ایدئولوژیهای سلطه، منافع مشترک و سیاست همبستگی
28 می 2023
نوشتهی: چاندرا تالپاد موهانتی
ترجمهی: فرزانه راجی
🔸 «ما رؤیای این را داریم که وقتی سخت کار میکنیم بتوانیم لباس مناسب به فرزندانمان بپوشانیم و باز هم کمی وقت و پول برای خودمان باقی بماند. میخواهیم وقتی مانند دیگران کار میکنیم، رفتار یکسانی با ما داشته باشند، و چون شبیه آنها نیستیم ما را تحقیر نکنند. بعد از خود میپرسیم ”چگونه میتوانیم این چیزها را محقق کنیم؟“ و تا الان فقط به دو تا پاسخ ممکن رسیدهام: برنده شدن در بختآزمایی یا سازماندهی. چه میتوانم بگویم جز اینکه هرگز در مورد اعداد خوششانس نبودهام. بنابراین در کتاب خود بگویید: ممکن است طول بکشد که مردم باور کنند شانس ندارند، بنابراین باید سازماندهی کنند! … زیرا تنها راه برای به دست آوردن اندکی قدرت بر زندگی خود این است که آنرا بهصورت جمعی و با پشتیبانی سایر افرادی انجام دهید که همان نیازهای شما را دارند.» (ایرما، کارگری فیلیپینی در سیلیکونولی، کالیفرنیا)
🔸 رؤیاهای ایرما در مورد یک زندگی آبرومندانه برای فرزندانش و خودش، تمایل او به دیدن رفتاری برابر و کرامت بر اساس کیفیت و شایستگی کارش، اعتقاد او به این که مبارزهی جمعی وسیلهای برای «به دست آوردن اندکی قدرت بر زندگی» خود است، بهطور خلاصه مبارزات زنان کارگر فقیر را در عرصهی جهان سرمایهداری به تصویر میکشد. در این مقاله میخواهم بر استثمار زنان فقیر جهان سوم، بر عاملیت آنها بهعنوان کارگر، بر منافع مشترک زنان کارگر بر اساس درک موقعیت و نیازهای مشترک، و بر استراتژیها/روشهای سازماندهی که هدف استوار و نتیجهی آنها دگرگونی زندگی روزمرهی زنان کارگر است، بهطور جدی تمرکز کنم.
🔸 این مقاله موضوعات تحلیلی و سیاسی زیر را در ارتباط با زنان کارگر جهان سوم در عرصهی جهانی برجسته میکند: ۱) گروه خاصی از زنان کارگر را در تاریخ و در حوزهی عملکرد اقتدار سرمایهداری معاصر تشریح و ثبت میکند؛ ۲) پیوندها و پتانسیلِ همبستگی بین زنان کارگر در سراسر مرزهای دولت-ملتها را بر اساس ابهامزدایی از ایدئولوژی مذکرانگاشتنِ کارگر ترسیم میکند؛ ۳) تعریفی بومی شده از کار زنان جهان سوم به نمایش میگذارد که در واقع استراتژی استعمار مجدد سرمایهداری جهانی است؛ ۴) نشان میدهد که زنان بهعنوان کارگر دارای منافعی مشترک هستند، نه فقط در جهت تحول زندگی کاری و محیطهایشان، بلکه در بازتعریف فضاهای خانه بهگونهای که شغل خانگی بهعنوان کاری برای کسب معاش به رسمیت شناخته شود نه بهعنوان فعالیتی مکمل در اوقات فراغت؛ ۵) نیاز به دانش رهاییبخش فمینیستی را بهعنوان مبنای سازماندهی فمینیستی و مبارزات جمعی برای عدالت اقتصادی و سیاسی ایدهآل و بسیار مهم میداند؛ ۶) تعریفی کاربردی از منافع مشترک زنان کارگر جهان سوم بر مبنای نظریهپردازی هویت اجتماعی مشترک زنان جهان سوم بهعنوان زن/کارگر ارائه میکند و در نهایت ۷) عادات مقاومت، اشکال مبارزهی جمعی و راهبردهای سازماندهی زنان کارگر فقیر جهان سوم را بررسی میکند. ایرما درست میگوید که «تنها راه برای بهدست آوردن اندکی قدرت بر زندگی خود این است که این کار را بهصورت جمعی و با حمایت سایر افرادی انجام دهیم که نیازهای مشترکی با ما دارند.»...
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-3uK
#فمینیسم #جنسیت #زنان_کارگر #سرمایهداری
#فرزانه_راجی #چاندرا_تالپاد_موهانتی
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
زنان کارگر و سناریوهای سرمایهداری
ایدئولوژیهای سلطه، منافع مشترک و سیاست همبستگی نوشتهی: چاندرا تالپاد موهانتی ترجمهی: فرزانه راجی این مقاله موضوعات تحلیلی و سیاسی زیر را در ارتباط با زنان کارگر جهان سوم در عرصهی جهانی برجسته …
بيدارزنى
Photo
🟣 ممنوع الورودی نزدیک به ۴۰ نفر از دانشجویان دختر دانشگاه هنر تهران
بهگزارش شورای صنفی دانشجویان کشور: «حراست دانشگاه هنر در روندی خلاف قانون، ۴۰ نفر از دانشحویان دختر را ممنوعالورود شده و از دانشکدههای مختلف هستند.
همچنین بر اساس گزارشها، حراست این دانشگاه بدون تذکر قبلی اقدام به ممنوع الورودی دانشجویان کرده است. این اقدام در حالی رخ دادهاست که حراست این دانشگاه هیچ سند و مدرکی مبنی بر تخلف دانشجو ارایه نمیکند و همچنین مشخص نیست که این ممنوعالورودی تا چه زمانی ادامه خواهد داشت.
مضاف بر این تخلف، کندیِ برگزاری کمیتههای انضباطی نیز میتواند ممنوعیت این دانشجویان را به درازا بکشاند.
لازم به ذکر است که بر اساس شیوهنامه انضباطی، ممنوعیت ورود دانشجویان تنها با دستور شخص رئیس دانشگاه ممکن است و حداکثر میتواند تا یک ماه پس از شروع رسیدگی به پرونده دانشجو در کمیته طول بکشد.
ممنوعالورودی اینتعداد دانشجو آن هم در هفتههای پایانی ترم جاری صرفا به هدف سرکوب و مضطرب کردن دانشجویان صورت گرفته است. اینبار اما به وضوح، فشارهای وارده به هدف حذف دانشجو از محیط دانشگاه صورت گرفتهاست. میتوان گفت حذف دانشجویان، این صاحبان اصلی دانشگاه، از محیط دانشگاهی در حال تبدیل به یک رویه در دانشگاههای کشور شده است.»
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتصاب_سراسری
@bidarzani
بهگزارش شورای صنفی دانشجویان کشور: «حراست دانشگاه هنر در روندی خلاف قانون، ۴۰ نفر از دانشحویان دختر را ممنوعالورود شده و از دانشکدههای مختلف هستند.
همچنین بر اساس گزارشها، حراست این دانشگاه بدون تذکر قبلی اقدام به ممنوع الورودی دانشجویان کرده است. این اقدام در حالی رخ دادهاست که حراست این دانشگاه هیچ سند و مدرکی مبنی بر تخلف دانشجو ارایه نمیکند و همچنین مشخص نیست که این ممنوعالورودی تا چه زمانی ادامه خواهد داشت.
مضاف بر این تخلف، کندیِ برگزاری کمیتههای انضباطی نیز میتواند ممنوعیت این دانشجویان را به درازا بکشاند.
لازم به ذکر است که بر اساس شیوهنامه انضباطی، ممنوعیت ورود دانشجویان تنها با دستور شخص رئیس دانشگاه ممکن است و حداکثر میتواند تا یک ماه پس از شروع رسیدگی به پرونده دانشجو در کمیته طول بکشد.
ممنوعالورودی اینتعداد دانشجو آن هم در هفتههای پایانی ترم جاری صرفا به هدف سرکوب و مضطرب کردن دانشجویان صورت گرفته است. اینبار اما به وضوح، فشارهای وارده به هدف حذف دانشجو از محیط دانشگاه صورت گرفتهاست. میتوان گفت حذف دانشجویان، این صاحبان اصلی دانشگاه، از محیط دانشگاهی در حال تبدیل به یک رویه در دانشگاههای کشور شده است.»
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتصاب_سراسری
@bidarzani
🟣 #سپیده_رشنو دانشجوی ورودی ۹۹ نقاشی دانشگاه الزهرا، امروز، هفتم خرداد ماه، در حساب اینستاگرام خود از احضار به دادسرای اوین خبر داد.
وی که اخیرا به جهت بیاعتنایی به حجاب اجباری به مدت دو نیمسال از تحصیل منع شده بود، اعلام کرده که از وی خواسته شده است تا ظرف مدت ۵ روز جهت دفاع از اتهامات انتسابی به شعبه یک دادیاری دادسرای اوین مراجعه کند.
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتصاب_سراسری
@bidarzani
وی که اخیرا به جهت بیاعتنایی به حجاب اجباری به مدت دو نیمسال از تحصیل منع شده بود، اعلام کرده که از وی خواسته شده است تا ظرف مدت ۵ روز جهت دفاع از اتهامات انتسابی به شعبه یک دادیاری دادسرای اوین مراجعه کند.
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتصاب_سراسری
@bidarzani
🟣 #دریا_امیریکیا دانشجوی ادبیات نمایشی دانشگاه سوره، در تاریخ ۶ خرداد توسط کمیته انضباطی این دانشگاه به دو نیمسال منع از تحصیل بدون احتساب سنوات محکوم شد. این حکم حالی اجرا شده است که وی به حکم بدوی اعتراض کرده و درخواست تجدیدنظر دادهاست. اما بدون اطلاع از روند پرونده، محروم از تحصیل شده است.
همچنین حراست دانشگاه سوره مانع از ورود این دانشجو به دانشگاه شده است. حتی گفته شده است که حراست این دانشگاه مانع از حضور دریا امیریکیا در کوچههای اطراف شده است.
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتصاب_سراسری
@bidarzani
همچنین حراست دانشگاه سوره مانع از ورود این دانشجو به دانشگاه شده است. حتی گفته شده است که حراست این دانشگاه مانع از حضور دریا امیریکیا در کوچههای اطراف شده است.
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتصاب_سراسری
@bidarzani
🟣 حجاب، استعارههای جنسی و کنترل بدن
✍🏽 سپیده اکبرپوران
▪️نوشتار به استعارههای جنسی اشاره میکند که از منبرها و تریبونهای مذهبی به عرصه عمومی وارد شد. این استعارهها بدن زنانه را کالایی نشان میدهند که توسط مردها مصرف میشود:
⚪️ از متن:
«انسان جنسی: دستمال و مگس
دههی شصت، وقتی با مقنعههای چانهدار و مانتوهای بلند مدارس دو شیفته را پر کرده بودیم، عفت و پاکدامنی حرف اول را در مدارس میزد. معلمها مشغول نصیحت ما بودند و ما ردیف به ردیف زل زده به تخته سیاه یاد میگرفتیم که مبادا بازیچهی دست پسرهای هوسران شویم. آن سالها قرار بر این بود که پسرها ما را مثل دستمال استفاده کنند و بعد از آنکه کثیف و لکهدار شدیم دورمان بیندازند. البته تشبیه زنان به دستمال سابقه طولانی در ادبیات عامیانه ما دارد...
دههی هشتاد و نود که کار فرهنگی برای گسترش عفاف و حجاب مد روز بود، سمبلها و استعارههای بسیاری از پستوها بیرون آمد و وارد عرصهی عمومی شد. حرفهایی که پیش از آن در خانهها یا کلاسها پچ پچه میشد، کم کم از منبرها و تریبونهای مذهبی فریاد میشد. سال ۱۳۸۸ آیتالله حسنی، در خطبههای نماز جمعه زنان بیحجاب را مانند اتوبوس دانست.
در همان ایام روحانی معتبر دیگری زنان را به چلوکباب تشبیه کرد و از مردان خواست برای آنکه بقیه هوس نکنند، زن و دختر خود را بپوشانند. به مرور ارگانهای رسمی برای گسترش حجاب به تبلیغات بصری روی آوردند. بنرهای خیابانی، پوسترهای دیجیتال، دیوار مدارس و مانند آن پر از اشکال و طرحهایی شد که سمبلهای موجود در جهانبینی انسان ایرانی را عینیت میبخشید و استعارههای از نظر دورمانده را به سخن در میآورد. از جنجال برانگیزترین این تبلیغات استعاره شکلات و مگس بود. متافورهای مبتنی بر خوراکی به سرعت تکثیر شد و به آجیل هم رسید...»
ادامهی متن را در وبسایت بیدارزنی بخوانید:
https://bidarzani.com/45635/
#ژن_ژیان_ئازادی
@bidarzani
✍🏽 سپیده اکبرپوران
▪️نوشتار به استعارههای جنسی اشاره میکند که از منبرها و تریبونهای مذهبی به عرصه عمومی وارد شد. این استعارهها بدن زنانه را کالایی نشان میدهند که توسط مردها مصرف میشود:
⚪️ از متن:
«انسان جنسی: دستمال و مگس
دههی شصت، وقتی با مقنعههای چانهدار و مانتوهای بلند مدارس دو شیفته را پر کرده بودیم، عفت و پاکدامنی حرف اول را در مدارس میزد. معلمها مشغول نصیحت ما بودند و ما ردیف به ردیف زل زده به تخته سیاه یاد میگرفتیم که مبادا بازیچهی دست پسرهای هوسران شویم. آن سالها قرار بر این بود که پسرها ما را مثل دستمال استفاده کنند و بعد از آنکه کثیف و لکهدار شدیم دورمان بیندازند. البته تشبیه زنان به دستمال سابقه طولانی در ادبیات عامیانه ما دارد...
دههی هشتاد و نود که کار فرهنگی برای گسترش عفاف و حجاب مد روز بود، سمبلها و استعارههای بسیاری از پستوها بیرون آمد و وارد عرصهی عمومی شد. حرفهایی که پیش از آن در خانهها یا کلاسها پچ پچه میشد، کم کم از منبرها و تریبونهای مذهبی فریاد میشد. سال ۱۳۸۸ آیتالله حسنی، در خطبههای نماز جمعه زنان بیحجاب را مانند اتوبوس دانست.
در همان ایام روحانی معتبر دیگری زنان را به چلوکباب تشبیه کرد و از مردان خواست برای آنکه بقیه هوس نکنند، زن و دختر خود را بپوشانند. به مرور ارگانهای رسمی برای گسترش حجاب به تبلیغات بصری روی آوردند. بنرهای خیابانی، پوسترهای دیجیتال، دیوار مدارس و مانند آن پر از اشکال و طرحهایی شد که سمبلهای موجود در جهانبینی انسان ایرانی را عینیت میبخشید و استعارههای از نظر دورمانده را به سخن در میآورد. از جنجال برانگیزترین این تبلیغات استعاره شکلات و مگس بود. متافورهای مبتنی بر خوراکی به سرعت تکثیر شد و به آجیل هم رسید...»
ادامهی متن را در وبسایت بیدارزنی بخوانید:
https://bidarzani.com/45635/
#ژن_ژیان_ئازادی
@bidarzani
بیدارزنی
حجاب، استعارههای جنسی و کنترل بدن - بیدارزنی
نویسنده در این نوشتار به استعارههای جنسی اشاره میکند که از منبرها و تریبونهای مذهبی به عرصه عمومی وارد شد.
🟣 زینب همرنگ سید بگلو معلم بازنشسته به ۵ سال زندان محکوم شد
زینب همرنگ که در مهر ماه سال ۱۴۰۱ آزاد شده بود؛ در تاریخ ۲۱ اسفند ۱۴۰۱ در تهران مجددا بازداشت و به زندان اوین منتقل شد.
بهگزارش شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران: «روز یکشنبه ۷ خرداد حکم صادره از سوی شعبه ۲۶ با ریاست قاضی ایمان افشاری به زینب همرنگ ابلاغ شد و ایشان به اتهام “اجتماع و تبانی” به ۵ سال حبس محکوم شد. زینب همرنگ سیدبگلو معلم بازنشسته با ۵۰ سال سن؛ مبتلا به فشار خون بالا، سیاتیک، سردردهای مزمن و افسردگی است.»
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتصاب_سراسری
@bidarzani
زینب همرنگ که در مهر ماه سال ۱۴۰۱ آزاد شده بود؛ در تاریخ ۲۱ اسفند ۱۴۰۱ در تهران مجددا بازداشت و به زندان اوین منتقل شد.
بهگزارش شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران: «روز یکشنبه ۷ خرداد حکم صادره از سوی شعبه ۲۶ با ریاست قاضی ایمان افشاری به زینب همرنگ ابلاغ شد و ایشان به اتهام “اجتماع و تبانی” به ۵ سال حبس محکوم شد. زینب همرنگ سیدبگلو معلم بازنشسته با ۵۰ سال سن؛ مبتلا به فشار خون بالا، سیاتیک، سردردهای مزمن و افسردگی است.»
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتصاب_سراسری
@bidarzani
🟣 خدیجه مهدیپور، زندانی سیاسی سابق کُرد و اهل شهرستان ایوانغرب از توابع استان ایلام، توسط دادگاه انقلاب ایلام به ٣ ماه حبس تعزیری محکوم شد.
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتصاب_سراسری
@bidarzani
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتصاب_سراسری
@bidarzani
🟣 حمیده زراعی دانشجوی ارشد مدیریت مالی دانشگاه علوم و تحقیقات تهران که پیشتر در تاریخ ۱۲ آبان ۱۴۰۱ در مراسم چهلم #حدیث_نجفی بازداشت شده بود، مجددا روز گذشته دوشنبه ۸ خرداد ۱۴۰۲ توسط ماموران امنیتی در منزل شخصی خود بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شد.
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتصاب_سراسری
@bidarzani
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتصاب_سراسری
@bidarzani
🟣 بنا بر گزارشات محمدحسین آجورلو، همسر نیلوفر حامدی، خبرنگار روزنامه شرق، اولین جلسه دادگاه او در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب و به ریاست قاضی صلواتی و به شکل غیرعلنی برگزار شده است.
به گفته آجورلو، نیلوفر حامدی در دادگاه تمام اتهامات را رد و تاکید کرد: "به عنوان یک خبرنگار به وظایف خود در چارچوب قانون عمل کرده و هیچ اقدامی علیه امنیت ایران انجام نداده است."
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتصاب_سراسری
@bidarzani
به گفته آجورلو، نیلوفر حامدی در دادگاه تمام اتهامات را رد و تاکید کرد: "به عنوان یک خبرنگار به وظایف خود در چارچوب قانون عمل کرده و هیچ اقدامی علیه امنیت ایران انجام نداده است."
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتصاب_سراسری
@bidarzani
🟣 در جریان دادگاهی الهه محمدی، خبرنگار روزنامه هممیهن، وی در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران با حضور وکیل خود شهاب میرلوحی از بابت اتهامات “همکاری با دولت متخاصم، اجتماع و تبانی علیه امنیت ملی و فعالیت تبلیغی علیه نظام” به دفاع از خود پرداخته است.
دادگاه الهه محمدی روز دوشنبه هشتم خرداد برگزار شد. شهاب میرلوحی، وکیل الهه محمدی در مصاحبه با هممهین گفت که به موکلش اجازه صحبت در دادگاه داده نشده است. او همچنین گفت: «ما ایرادات شکلی مهم و جدی در پرونده داشتیم؛ از نظر ما دادگاه انقلاب صلاحیت رسیدگی به این پرونده را ندارد و پرونده باید در دادگاه صالح و با حضور هیات منصفه و به صورت علنی رسیدگی شود.» وکیل الهه محمدی از این شکایت کرده که وقت کافی برای مطالعه پرونده موکلش به او داده نشده است.
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتصاب_سراسری
@bidarzani
دادگاه الهه محمدی روز دوشنبه هشتم خرداد برگزار شد. شهاب میرلوحی، وکیل الهه محمدی در مصاحبه با هممهین گفت که به موکلش اجازه صحبت در دادگاه داده نشده است. او همچنین گفت: «ما ایرادات شکلی مهم و جدی در پرونده داشتیم؛ از نظر ما دادگاه انقلاب صلاحیت رسیدگی به این پرونده را ندارد و پرونده باید در دادگاه صالح و با حضور هیات منصفه و به صورت علنی رسیدگی شود.» وکیل الهه محمدی از این شکایت کرده که وقت کافی برای مطالعه پرونده موکلش به او داده نشده است.
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتصاب_سراسری
@bidarzani
🟣 قرار بازداشت سمانه نوروز مرادی، فعال سیاسی توسط بازپرس شعبه سوم دادسرای اوین، به مدت یک ماه دیگر تمدید شد
به گزارش خبرگزاری هرانا: “اتهامات مطروحه علیه سمانه نوروز مرادی «تبلیغ علیه نظام و اجتماع و تبانی» عنوان شده است.”
سمانه نوروز مرادی روز چهارم اردیبهشت ماه، توسط نیروهای امنیتی در منزل شخصی خود در تهران بازداشت و به زندان اوین منتقل شد.
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتصاب_سراسری
@bidarzani
به گزارش خبرگزاری هرانا: “اتهامات مطروحه علیه سمانه نوروز مرادی «تبلیغ علیه نظام و اجتماع و تبانی» عنوان شده است.”
سمانه نوروز مرادی روز چهارم اردیبهشت ماه، توسط نیروهای امنیتی در منزل شخصی خود در تهران بازداشت و به زندان اوین منتقل شد.
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتصاب_سراسری
@bidarzani
بيدارزنى
Photo
🟣 #بیدارزنی : ما از مادران داغدار به مادران آبان و پس از آن به مادران دادخواه تبدیل شدیم
گفتگو با مادران دادخواه آبان ۹۸
از متن:
▪️جمهوری اسلامی تا به امروز از چه راههایی سعی در خاموش کردن صدای شما داشته است؟
– سرکوب کردن. ترساندن و رعب و وحشت. ما احضار، بازداشت و کتک هم داشتیم. بازداشت ما مربوط به میدان آزادی بود. تجمع فوقالعاده مدنی که اولش سکوت مطلق بود. شعار میدادیم ولی کسی را مخاطب قرار ندادیم. تظاهراتی که در تمام کشورها عادی و قانونی است ولی خب متاسفانه در کشور ما همه چیز جرم است. بزرگترین جرممان هم این بود که قاب عکس فرزندانمان دست ما بود.
– همیشه مامورهایشان در مراسم ما بودند. پروندهسازی میکنند. من را هم احضار کردند. بعد از سال مهدی برای من احضاریه آمد. البته اکثر خانوادههای آبان را احضار کردهاند.
– وقتی من مراسم سال بچهام را نمیتوانم بگیرم. مامور میگذارند و حتی هلی شات در حیاط خانه میفرستند، این عین سرکوب است. من را در روز تولد نوید بازداشت هم کردند.
▪️مادران ۸۸ دستبند سبز را استفاده میکردند که در واقع حمایت از جناح سیاسی مورد نظرشان بود. اما شما دستبد آبی دادخواهی که نماد بینالمللی دادخواهی است را انتخاب کردید. چگونه به این نماد رسیدید؟
_ این نماد رنگ بینالمللیاش به آبی میخورد ولی ما بهخاطر اینکه ما را به جایی نچسپانند مقداری رنگش را تغییر دادیم که سورمهای شد تا به هیچ حزب و جایی متصل نشویم. بگوییم این مال ماست و ربطی به هیچ کس دیگری ندارد.
▪️آیا تلاش کردهاید تا دستبند آبی را در میان مادران نسلهای گذشته ببرید و به اتحاد برسید؟
– اولین کسی که این دستنبد را به دستش بستم #گوهر_عشقی بود. روز کارگر خانه گوهر عشقی رفتیم و احساس کردم اولین دستنبدی که باید بسته شود به دستان این مادر است. چون من گوهر عشقی را سنبل شجاعت میدانم و خیلی احترام خاصی برای ایشان قائلم. غیر از مادران آبان به دست گوهر عشقی بسته شد. سر مزار مطهر مصطفی بودیم که دست مادر مصطفی این دستبند را بستم. دست مادران آبان ۹۸ هم دست به دست چرخیده شد. یک سری که مادر دادخواه نبودند هم از ما حمایت کردند و این دستنبد را به دستشان بستند. دست مادر #نوید_افکاری هم من این نماد را بستم.
#جنبش_مادران_دادخواه
#مادران_دادخواه_آبان
#اعتراضات_آبانخونین_۹۸
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتصاب_سراسری
#نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم
@bidarzani
گفتگو با مادران دادخواه آبان ۹۸
از متن:
▪️جمهوری اسلامی تا به امروز از چه راههایی سعی در خاموش کردن صدای شما داشته است؟
– سرکوب کردن. ترساندن و رعب و وحشت. ما احضار، بازداشت و کتک هم داشتیم. بازداشت ما مربوط به میدان آزادی بود. تجمع فوقالعاده مدنی که اولش سکوت مطلق بود. شعار میدادیم ولی کسی را مخاطب قرار ندادیم. تظاهراتی که در تمام کشورها عادی و قانونی است ولی خب متاسفانه در کشور ما همه چیز جرم است. بزرگترین جرممان هم این بود که قاب عکس فرزندانمان دست ما بود.
– همیشه مامورهایشان در مراسم ما بودند. پروندهسازی میکنند. من را هم احضار کردند. بعد از سال مهدی برای من احضاریه آمد. البته اکثر خانوادههای آبان را احضار کردهاند.
– وقتی من مراسم سال بچهام را نمیتوانم بگیرم. مامور میگذارند و حتی هلی شات در حیاط خانه میفرستند، این عین سرکوب است. من را در روز تولد نوید بازداشت هم کردند.
▪️مادران ۸۸ دستبند سبز را استفاده میکردند که در واقع حمایت از جناح سیاسی مورد نظرشان بود. اما شما دستبد آبی دادخواهی که نماد بینالمللی دادخواهی است را انتخاب کردید. چگونه به این نماد رسیدید؟
_ این نماد رنگ بینالمللیاش به آبی میخورد ولی ما بهخاطر اینکه ما را به جایی نچسپانند مقداری رنگش را تغییر دادیم که سورمهای شد تا به هیچ حزب و جایی متصل نشویم. بگوییم این مال ماست و ربطی به هیچ کس دیگری ندارد.
▪️آیا تلاش کردهاید تا دستبند آبی را در میان مادران نسلهای گذشته ببرید و به اتحاد برسید؟
– اولین کسی که این دستنبد را به دستش بستم #گوهر_عشقی بود. روز کارگر خانه گوهر عشقی رفتیم و احساس کردم اولین دستنبدی که باید بسته شود به دستان این مادر است. چون من گوهر عشقی را سنبل شجاعت میدانم و خیلی احترام خاصی برای ایشان قائلم. غیر از مادران آبان به دست گوهر عشقی بسته شد. سر مزار مطهر مصطفی بودیم که دست مادر مصطفی این دستبند را بستم. دست مادران آبان ۹۸ هم دست به دست چرخیده شد. یک سری که مادر دادخواه نبودند هم از ما حمایت کردند و این دستنبد را به دستشان بستند. دست مادر #نوید_افکاری هم من این نماد را بستم.
#جنبش_مادران_دادخواه
#مادران_دادخواه_آبان
#اعتراضات_آبانخونین_۹۸
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتصاب_سراسری
#نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم
@bidarzani
بيدارزنى
Photo
🟣 #بیدارزنی : فریادی که ۱۲ سال پیش زدم، هنوز هم صدایش شنیده میشود
در جریان اعتراضات سال ۱۳۸۸، بیش از ۱۰۰ تن از معترضین با ضرب گلولهی نیروهای امنیتی، کُشته و صدها تن دیگر نیز بازداشت شدند. همانگونه که ردیف احکام حبس و پروندهسازیهای امنیتی علیه معترضان، به سال ۸۸ محدود نماند، آمار جانباختگان نیز مختص این سال نبود. مجموع جانباختگان در اعتراضات خیابانی ۲۵ خرداد ۸۸، ۳۰ خرداد ۸۸، جانباختگان در پی شکنجه در بازداشتگاهِ کهریزک، عاشورای ۸۸، ۲۵ بهمن ۸۹ و ۱ اسفند ۸۹، همچنین قتل دو پزشک کهریزک (دکتر رامین پوراندرجانی در ۱۹ آبان ۸۸ و دکتر عبدالرضا سودبخش در ۳۰ شهریور ۸۹، که حاضر به انکار شکنجههای اعمال شده علیه بازداشتشدگان در کهریزک و شهادت دروغ، علیه آنان نشدند)، حاکی از آن است که سرکوب تمامقدِ تمامی طیفهای نیروهای معترض در ۸۸، فقط به یک جریان اعتراضی علیه نتیجهی انتخابات، محدود نمیشد.
حالا، اگر به موازات ۴۳ سال گذشته، به روند دادخواهی مادران هر ۴ دهه نظری بیافکنیم، درخواهیم یافت که «جنبش مادران پارک لاله» و سایر مادران دادخواه ۸۸، نقطهی اتصالی مهم در تکامل جنبش مادران دادخواه از خاوران تا آبان و پس از آن است.
یکی از مادرانی که طی این دهه، با تحمل هزینههای زندان و پروندهسازیهای امنیتی، قدم در مسیر دادخواهی گذاشت، «شهناز اکملی» مادر جاویدنام «مصطفی کریمبیگی»است. مصطفی کریمبیگی (متولد ۲۱ اردیبهشت ۱۳۶۲ – جانباخته ۶ دی ۱۳۸۸ در تظاهرات عاشورا) با اصابت گلوله، جان خود را از دست داد.
شهناز اکملی در روند دادخواهی فرزند خود، با بازداشت، تحمل حبس در زندان اوین و مورد اخیر هجوم ماموران امنیتی به منزل و پروندهسازی علیه مریم کریمبیگی، دختر خود مواجه بوده است. شهناز اکملی، نخستینبار در ۶ بهمن ۹۵ در محل کار خود، توسط نیروهای امنیتی بازداشت و در ۳۰ بهمن ۹۶ با قرار وثیقه، آزاد شد. وی در ۲۵ دی ۹۸، جهت تحمل حبس، راهی زندان اوین شد…
در این مصاحبه با شهناز اکملی، از چگونگی مسیر دادخواهی فرزندش، ارتباط با دیگر مادران دادخواه ۴۳ سال گذشته و انتظار او از سایر مردم و فعالان مدنی به گفتگو پرداختیم.
از متن:
▪️انتظار شما بهعنوان یک مادر دادخواه، از مردم یا فعالان مدنی چیست؟ آیا جنبش دادخواهی را متعلق به تمامی مردم میدانید؟
_ انتظارم از مردم و فعالان این است که دادخواهی را زمانی شروع نکنند که فرزندی یا عزیزی را از دست داده باشند، دادخواهی برای تمام مردم است، دادخواهیِ زندگیِ معمولیای که میتوانستیم داشته باشیم و از ما گرفتند، ستمی که به تک تک ما روا داشتند… دادخواهی برای تمام ظلمی که به همهی ما شده و باید همیشه در جریان باشد...
#جنبش_مادران_دادخواه
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتصاب_سراسری
#نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم
@bidarzani
در جریان اعتراضات سال ۱۳۸۸، بیش از ۱۰۰ تن از معترضین با ضرب گلولهی نیروهای امنیتی، کُشته و صدها تن دیگر نیز بازداشت شدند. همانگونه که ردیف احکام حبس و پروندهسازیهای امنیتی علیه معترضان، به سال ۸۸ محدود نماند، آمار جانباختگان نیز مختص این سال نبود. مجموع جانباختگان در اعتراضات خیابانی ۲۵ خرداد ۸۸، ۳۰ خرداد ۸۸، جانباختگان در پی شکنجه در بازداشتگاهِ کهریزک، عاشورای ۸۸، ۲۵ بهمن ۸۹ و ۱ اسفند ۸۹، همچنین قتل دو پزشک کهریزک (دکتر رامین پوراندرجانی در ۱۹ آبان ۸۸ و دکتر عبدالرضا سودبخش در ۳۰ شهریور ۸۹، که حاضر به انکار شکنجههای اعمال شده علیه بازداشتشدگان در کهریزک و شهادت دروغ، علیه آنان نشدند)، حاکی از آن است که سرکوب تمامقدِ تمامی طیفهای نیروهای معترض در ۸۸، فقط به یک جریان اعتراضی علیه نتیجهی انتخابات، محدود نمیشد.
حالا، اگر به موازات ۴۳ سال گذشته، به روند دادخواهی مادران هر ۴ دهه نظری بیافکنیم، درخواهیم یافت که «جنبش مادران پارک لاله» و سایر مادران دادخواه ۸۸، نقطهی اتصالی مهم در تکامل جنبش مادران دادخواه از خاوران تا آبان و پس از آن است.
یکی از مادرانی که طی این دهه، با تحمل هزینههای زندان و پروندهسازیهای امنیتی، قدم در مسیر دادخواهی گذاشت، «شهناز اکملی» مادر جاویدنام «مصطفی کریمبیگی»است. مصطفی کریمبیگی (متولد ۲۱ اردیبهشت ۱۳۶۲ – جانباخته ۶ دی ۱۳۸۸ در تظاهرات عاشورا) با اصابت گلوله، جان خود را از دست داد.
شهناز اکملی در روند دادخواهی فرزند خود، با بازداشت، تحمل حبس در زندان اوین و مورد اخیر هجوم ماموران امنیتی به منزل و پروندهسازی علیه مریم کریمبیگی، دختر خود مواجه بوده است. شهناز اکملی، نخستینبار در ۶ بهمن ۹۵ در محل کار خود، توسط نیروهای امنیتی بازداشت و در ۳۰ بهمن ۹۶ با قرار وثیقه، آزاد شد. وی در ۲۵ دی ۹۸، جهت تحمل حبس، راهی زندان اوین شد…
در این مصاحبه با شهناز اکملی، از چگونگی مسیر دادخواهی فرزندش، ارتباط با دیگر مادران دادخواه ۴۳ سال گذشته و انتظار او از سایر مردم و فعالان مدنی به گفتگو پرداختیم.
از متن:
▪️انتظار شما بهعنوان یک مادر دادخواه، از مردم یا فعالان مدنی چیست؟ آیا جنبش دادخواهی را متعلق به تمامی مردم میدانید؟
_ انتظارم از مردم و فعالان این است که دادخواهی را زمانی شروع نکنند که فرزندی یا عزیزی را از دست داده باشند، دادخواهی برای تمام مردم است، دادخواهیِ زندگیِ معمولیای که میتوانستیم داشته باشیم و از ما گرفتند، ستمی که به تک تک ما روا داشتند… دادخواهی برای تمام ظلمی که به همهی ما شده و باید همیشه در جریان باشد...
#جنبش_مادران_دادخواه
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتصاب_سراسری
#نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم
@bidarzani
بيدارزنى
Photo
🟣 #بیدارزنی : «آنها که ماندهاند استقامت میکنند و استقامت، نَفَس طولانی میخواهد»
گفتگو با پرستو فروهر درباره فصل دادخواهی قتلهای سیاسی پاییز ۷۷
از متن:
▪️دادگاههایی مثل میکونوس و دادگاههایی که در حال حاضر در محکومیت حمید نوری برای کشتار سیاسی ۶۷ برگزار میشود، فکر میکنید مجموعا چه تأثیری دارند؟
_ به نظرم این دادگاهها دستآوردهای بسیار بزرگی داشتهاند. دادگاه میکونوس به لحاظ تاریخی یک نقطه عطف ساخت و دادگاه نوری هم که حالا در جریان است، اثباتیست بر امکان دستیابی به عدالت. و به طور کلی تمامی تلاشهایی که برای جمع کردن سندها و شهادتها انجام شده، تمام روایتهای شاهدان عینی بسیار ارزشمند هستند. همانطور که تلاشی که ما در پیگیری قضایی پرونده قتلهای سیاسی کردیم، دستاوردهای مهمی داشت. از جمله افشای حقایقی هولناک از پشتپردههای قتلهای سیاسی؛ اینکه کارمندان رسمی وزارت اطلاعات در اعترافهای خود، به دستخط خود در آن پرونده نوشتهاند که «حذف فیزیکی» جزو وظایف سازمانی آنها بوده است، این که سالها چنین عملیاتی را در درون و بیرون ایران انجام میدادند و برای آن پاداشهای رسمی میگرفتند، این که این عملیات را به تبعیت از ساختار ایدئولوژیک حکومت انجام میدادند و … این اعترافها اثبات میکند که ما با جنایتهای ساختاری روبرو هستیم، نه محفلی یا خودسرانه. اثبات میکند که قتل دگراندیشان یک سازوکار حکومتی بوده است که به صورت سیستماتیک، اجرا میشده. اینها حقایق افشاشدهای هستند که دیگر نمیتوانند انکار شوند. برای اینکه ما آن پرونده (که البته پر از نقص و آش و لاش بود) را خواندهایم و محتوای آن را بازگو کردهایم. اینها همه دستاوردهای جنبش دادخواهی هستند.
ولی به نظر من دادخواهی، محدود به دادرسی قضایی نیست. دادخواهی یک حرکت اجتماعی هم هست؛ شکلگیری یک تعهد اجتماعیست برای احقاق حق دگراندیشی، آزادی بیان و برابری حقوقی برای همه طیفهای اجتماعی. تلاشی است برای به رسمیت شناخته شدن این حقوق از سوی ساختار قدرت. در این مسیر، احساس مسئولیت اجتماعی برای دفاع از حقوق دگراندیشان و همهی طیفهایی که در ساختار قدرت سیاسی و فرهنگی جامعه «دیگری» به حساب آمدهاند، رشد میکند، تاریخ تبعیض و سرکوب این طیفها به رسمیت شناخته میشود و مذموم خوانده میشود. این چالش، شریانی از حرکت دموکراتیک در درون جامعه ایران را میسازد. با این نگاه، دادخواهی جنایتهای سیاسی، تلاشی است که رو به آینده دارد. یعنی صرفاً محدود به دادرسی جنایتهای گذشته نیست؛ میخواهد حق دگراندیشی و حفظ حریم دگراندیشان را در جامعه جا بیندازد، پای حقوقشان بایستد و جلوی تکرار چنین فجایعی را در آینده بگیرد...
⚪️ توضیحات تصویر: شهناز اکملی (مادر مصطفی کریمبیگی از کشتهشدگان ۸۸ و از دادخواهان ۸۸)، منصوره بهکیش (خواهر ۴ برادر و یک خواهر کشته شده در سرکوب دهه ۶۰ و از دادخواهان خاوران)، پرستو فروهر، اکرم نقابی (مادر سعید زینالی از ناپدیدشدگان ۱۸ تیر ۷۸) و … در مراسم مادر میلانی از مادران خاوران
#جنبش_دادخواهی_ایران
#قتلهای_زنجیرهای
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتصاب_سراسری
#نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم
@bidarzani
گفتگو با پرستو فروهر درباره فصل دادخواهی قتلهای سیاسی پاییز ۷۷
از متن:
▪️دادگاههایی مثل میکونوس و دادگاههایی که در حال حاضر در محکومیت حمید نوری برای کشتار سیاسی ۶۷ برگزار میشود، فکر میکنید مجموعا چه تأثیری دارند؟
_ به نظرم این دادگاهها دستآوردهای بسیار بزرگی داشتهاند. دادگاه میکونوس به لحاظ تاریخی یک نقطه عطف ساخت و دادگاه نوری هم که حالا در جریان است، اثباتیست بر امکان دستیابی به عدالت. و به طور کلی تمامی تلاشهایی که برای جمع کردن سندها و شهادتها انجام شده، تمام روایتهای شاهدان عینی بسیار ارزشمند هستند. همانطور که تلاشی که ما در پیگیری قضایی پرونده قتلهای سیاسی کردیم، دستاوردهای مهمی داشت. از جمله افشای حقایقی هولناک از پشتپردههای قتلهای سیاسی؛ اینکه کارمندان رسمی وزارت اطلاعات در اعترافهای خود، به دستخط خود در آن پرونده نوشتهاند که «حذف فیزیکی» جزو وظایف سازمانی آنها بوده است، این که سالها چنین عملیاتی را در درون و بیرون ایران انجام میدادند و برای آن پاداشهای رسمی میگرفتند، این که این عملیات را به تبعیت از ساختار ایدئولوژیک حکومت انجام میدادند و … این اعترافها اثبات میکند که ما با جنایتهای ساختاری روبرو هستیم، نه محفلی یا خودسرانه. اثبات میکند که قتل دگراندیشان یک سازوکار حکومتی بوده است که به صورت سیستماتیک، اجرا میشده. اینها حقایق افشاشدهای هستند که دیگر نمیتوانند انکار شوند. برای اینکه ما آن پرونده (که البته پر از نقص و آش و لاش بود) را خواندهایم و محتوای آن را بازگو کردهایم. اینها همه دستاوردهای جنبش دادخواهی هستند.
ولی به نظر من دادخواهی، محدود به دادرسی قضایی نیست. دادخواهی یک حرکت اجتماعی هم هست؛ شکلگیری یک تعهد اجتماعیست برای احقاق حق دگراندیشی، آزادی بیان و برابری حقوقی برای همه طیفهای اجتماعی. تلاشی است برای به رسمیت شناخته شدن این حقوق از سوی ساختار قدرت. در این مسیر، احساس مسئولیت اجتماعی برای دفاع از حقوق دگراندیشان و همهی طیفهایی که در ساختار قدرت سیاسی و فرهنگی جامعه «دیگری» به حساب آمدهاند، رشد میکند، تاریخ تبعیض و سرکوب این طیفها به رسمیت شناخته میشود و مذموم خوانده میشود. این چالش، شریانی از حرکت دموکراتیک در درون جامعه ایران را میسازد. با این نگاه، دادخواهی جنایتهای سیاسی، تلاشی است که رو به آینده دارد. یعنی صرفاً محدود به دادرسی جنایتهای گذشته نیست؛ میخواهد حق دگراندیشی و حفظ حریم دگراندیشان را در جامعه جا بیندازد، پای حقوقشان بایستد و جلوی تکرار چنین فجایعی را در آینده بگیرد...
⚪️ توضیحات تصویر: شهناز اکملی (مادر مصطفی کریمبیگی از کشتهشدگان ۸۸ و از دادخواهان ۸۸)، منصوره بهکیش (خواهر ۴ برادر و یک خواهر کشته شده در سرکوب دهه ۶۰ و از دادخواهان خاوران)، پرستو فروهر، اکرم نقابی (مادر سعید زینالی از ناپدیدشدگان ۱۸ تیر ۷۸) و … در مراسم مادر میلانی از مادران خاوران
#جنبش_دادخواهی_ایران
#قتلهای_زنجیرهای
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتصاب_سراسری
#نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم
@bidarzani
بيدارزنى
Photo
🟣 #بیدارزنی: خاوران، خُفته در دامنات، طوفان زمان
گفتگو با منصوره بهکیش از دادخواهان خاوران
از متن:
▪️خانم بهکیش عزیز، «دادخواهی» اولینبار چگونه به جمعتان رسید؟ آیا از مادران دیگر هم این مطالبه را داشتید؟
به نظر من دادخواهی یک روند اعتراضی و مبارزاتی و ایستادگی در برابر سرکوبها، بازداشتها، شکنجهها و جنایتهای سیاسی قدرتها و دولتها به اشکال مختلف است و شاید بتوان گفت دادخواهی مقاومت، افشاگری و ایستادگی در برابر وحشیانهترین نوع جنایتهای حکومتها و قدرتها و پیامدهای مستقیم و غیرمستقیم آن جنایتهاست. دادخواهی سکوت نکردن در برابر جنایتهاست. دادخواهی برای کشف حقیقت و پایان دادن به جنایتها، بیعدالتیها و جلوگیری از تکرار جنایت است. دادخواهی پاسخگو کردن و مسئولیتپذیری آمران و عاملان شریک در جنایتها و پایان دادن به مصونیت از مجازات است.
به نظر من تمام مبارزات، مقاومتها و ایستادگیهای مادران و خانوادههای خاوران از همان ابتدای کشتار زندانیان سیاسی چپ که عزیزانشان را مخفیانه در گورهای فردی و جمعی خاوران پنهان کردند و خانوادهها گورها را کاویدند تا نشانی از عزیزان خود بیابند و در برابر سرکوبهای مداوم مزدوران حکومت شجاعانه ایستادند، یا به شکلی بسیار ساده ولی مداوم به خاوران رفتند تا نام عزیزانشان را زنده نگاه دارند، مبارزهشان برای یادآوری و دادخواهی بوده است. اگر آن ایستادگیها و مقاومتها و حضور مداوم خانوادهها در خاوران قبل از قتلعام زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷ نبود، خانوادهها گورهای جمعی را در خاوران نمیدیدند و در این مورد اطلاعرسانی نمیشد. ولی معتقدم که نقطه عطف و شروع جنبش دادخواهی در ایران در دوران جمهوری اسلامی ایران با حضور جمعی و یکپارچه تعدادی از مادران و خانوادههای خاوران پس از کشتار زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷ بوده است که از مفهوم دادخواهی در فضای عمومی صحبت کردند. شما اگر به نامه اعتراضی مادران و خانوادههای خاوران در پنجم دیماه ۱۳۶۷ توجه کنید، مطالبات دادخواهانه مادران و خانوادهها را بهروشنی میتوانید ببینید. پیش از آن نیز همین خانوادهها در جلوی زندانها و در جلوی خانه آقای منتظری در قم و جلوی دفتر سازمان ملل و دادستانی و دادگستری و دیگر ادارات و جلوی زندانها اعتراضهایی را برای پیگیری وضعیت عزیزانشان در زندانها بهصورت جمعی داشتند و آنجا همدیگر را یافتند.
پس از کشتارجمعی زندانیان سیاسی در تابستان ۱۳۶۷ و پنهان کردن زندانیان به دار کشیده شده با لباسهایشان در گورهای جمعی خاوران، اعتراضهای دادخواهانه مادران و خانوادههای خاوران، بخصوص پس از آذر ۱۳۶۷ که خبر اعدام زندانیان سیاسی را به شکل شفاهی در جلوی زندانها و در کمیتههای مختلف تهران به خانوادهها دادند، علیرغم تهدیدهای مداوم حکومت برای جلوگیری از برگزاری مراسمها، ولی مادران و خانوادهها هر روز در خانههایشان مراسم گرامیداشت عزیزانشان را برگزار میکردند و از این خانه به آن خانه میرفتند و با همدیگر فریاد میزدند و بر سر چه باید کردها با همدیگر گفتوگو میکردند و در این جمعها ضرورت یک کار جمعی دادخواهانه پیگیر و پایدار و مستمر را دریافتند. شاید اگر حکومت گورستانی مجزا برای زندانیان سیاسی چپ تدارک نمیدید و عزیزان ما را بهصورت پراکنده در گورهای فردی و جمعی گورستانهای عمومی مانند بهشتزهرا و غیره دفن میکردند، همان کاری که به نظر میرسد با زندانیان سیاسی قتلعام شده مجاهد کردهاند، جنبش دادخواهی مادران و خانوادههای خاوران نمیتوانست اینچنین مؤثر شکل بگیرد و صدای دادخواهی در ایران بلند شود...
در اینجا میخواهم از زندهیاد زینت حیدری (مادر ریاحی) یادی کنم که در ۲۵ اسفند ۸۲ از میان ما رفت. او یکی از مادران فعال و دادخواه خاوران بود که سه پسرش را در دهه شصت کشتند. علی ریاحی را در سال ۶۱ اعدام کردند و در خاوران است، جعفر و محمدصادق ریاحی را در کشتار زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷ در زندان گوهردشت دار کشیدند و احتمالاً در خاوران هستند. مادر ریاحی عزیز در بخشی از خاطراتش از بازجویی اینگونه میگوید:
او گفت: «ما که نمیگیم مراسم نگیر، ما که نمیگیم سر خاک نرید، چرا دستهجمعی؟» من گفتم: «شما ما رو دستهجمعی آشنا کردید. هشت سال ملاقات با هم آشنا شدیم، یک ساله که بچههای ما را کشتید و در گورستان خاوران با هم آشنا شدیم.»
⚪️ تصویر: منزل پروانه میلانی
#جنبش_مادران_دادخواه
#دادخواهان_خاوران
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتصاب_سراسری
#نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم
@bidarzani
گفتگو با منصوره بهکیش از دادخواهان خاوران
از متن:
▪️خانم بهکیش عزیز، «دادخواهی» اولینبار چگونه به جمعتان رسید؟ آیا از مادران دیگر هم این مطالبه را داشتید؟
به نظر من دادخواهی یک روند اعتراضی و مبارزاتی و ایستادگی در برابر سرکوبها، بازداشتها، شکنجهها و جنایتهای سیاسی قدرتها و دولتها به اشکال مختلف است و شاید بتوان گفت دادخواهی مقاومت، افشاگری و ایستادگی در برابر وحشیانهترین نوع جنایتهای حکومتها و قدرتها و پیامدهای مستقیم و غیرمستقیم آن جنایتهاست. دادخواهی سکوت نکردن در برابر جنایتهاست. دادخواهی برای کشف حقیقت و پایان دادن به جنایتها، بیعدالتیها و جلوگیری از تکرار جنایت است. دادخواهی پاسخگو کردن و مسئولیتپذیری آمران و عاملان شریک در جنایتها و پایان دادن به مصونیت از مجازات است.
به نظر من تمام مبارزات، مقاومتها و ایستادگیهای مادران و خانوادههای خاوران از همان ابتدای کشتار زندانیان سیاسی چپ که عزیزانشان را مخفیانه در گورهای فردی و جمعی خاوران پنهان کردند و خانوادهها گورها را کاویدند تا نشانی از عزیزان خود بیابند و در برابر سرکوبهای مداوم مزدوران حکومت شجاعانه ایستادند، یا به شکلی بسیار ساده ولی مداوم به خاوران رفتند تا نام عزیزانشان را زنده نگاه دارند، مبارزهشان برای یادآوری و دادخواهی بوده است. اگر آن ایستادگیها و مقاومتها و حضور مداوم خانوادهها در خاوران قبل از قتلعام زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷ نبود، خانوادهها گورهای جمعی را در خاوران نمیدیدند و در این مورد اطلاعرسانی نمیشد. ولی معتقدم که نقطه عطف و شروع جنبش دادخواهی در ایران در دوران جمهوری اسلامی ایران با حضور جمعی و یکپارچه تعدادی از مادران و خانوادههای خاوران پس از کشتار زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷ بوده است که از مفهوم دادخواهی در فضای عمومی صحبت کردند. شما اگر به نامه اعتراضی مادران و خانوادههای خاوران در پنجم دیماه ۱۳۶۷ توجه کنید، مطالبات دادخواهانه مادران و خانوادهها را بهروشنی میتوانید ببینید. پیش از آن نیز همین خانوادهها در جلوی زندانها و در جلوی خانه آقای منتظری در قم و جلوی دفتر سازمان ملل و دادستانی و دادگستری و دیگر ادارات و جلوی زندانها اعتراضهایی را برای پیگیری وضعیت عزیزانشان در زندانها بهصورت جمعی داشتند و آنجا همدیگر را یافتند.
پس از کشتارجمعی زندانیان سیاسی در تابستان ۱۳۶۷ و پنهان کردن زندانیان به دار کشیده شده با لباسهایشان در گورهای جمعی خاوران، اعتراضهای دادخواهانه مادران و خانوادههای خاوران، بخصوص پس از آذر ۱۳۶۷ که خبر اعدام زندانیان سیاسی را به شکل شفاهی در جلوی زندانها و در کمیتههای مختلف تهران به خانوادهها دادند، علیرغم تهدیدهای مداوم حکومت برای جلوگیری از برگزاری مراسمها، ولی مادران و خانوادهها هر روز در خانههایشان مراسم گرامیداشت عزیزانشان را برگزار میکردند و از این خانه به آن خانه میرفتند و با همدیگر فریاد میزدند و بر سر چه باید کردها با همدیگر گفتوگو میکردند و در این جمعها ضرورت یک کار جمعی دادخواهانه پیگیر و پایدار و مستمر را دریافتند. شاید اگر حکومت گورستانی مجزا برای زندانیان سیاسی چپ تدارک نمیدید و عزیزان ما را بهصورت پراکنده در گورهای فردی و جمعی گورستانهای عمومی مانند بهشتزهرا و غیره دفن میکردند، همان کاری که به نظر میرسد با زندانیان سیاسی قتلعام شده مجاهد کردهاند، جنبش دادخواهی مادران و خانوادههای خاوران نمیتوانست اینچنین مؤثر شکل بگیرد و صدای دادخواهی در ایران بلند شود...
در اینجا میخواهم از زندهیاد زینت حیدری (مادر ریاحی) یادی کنم که در ۲۵ اسفند ۸۲ از میان ما رفت. او یکی از مادران فعال و دادخواه خاوران بود که سه پسرش را در دهه شصت کشتند. علی ریاحی را در سال ۶۱ اعدام کردند و در خاوران است، جعفر و محمدصادق ریاحی را در کشتار زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷ در زندان گوهردشت دار کشیدند و احتمالاً در خاوران هستند. مادر ریاحی عزیز در بخشی از خاطراتش از بازجویی اینگونه میگوید:
او گفت: «ما که نمیگیم مراسم نگیر، ما که نمیگیم سر خاک نرید، چرا دستهجمعی؟» من گفتم: «شما ما رو دستهجمعی آشنا کردید. هشت سال ملاقات با هم آشنا شدیم، یک ساله که بچههای ما را کشتید و در گورستان خاوران با هم آشنا شدیم.»
⚪️ تصویر: منزل پروانه میلانی
#جنبش_مادران_دادخواه
#دادخواهان_خاوران
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتصاب_سراسری
#نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم
@bidarzani