بيدارزنى
Photo
🟣 بیانیهی «اتحاد و همبستگی در مخالفت با احکام ارتجاعی اعدام»:
۲۳۵ نفر از اعضای تشکلهای صنفی در بخشهای فعالان حقوق زنان، کانون نویسندگان ایران، فعالان کارگری، معلمان، بازنشستگان، مادران دادخواه و خانوادههای خاوران، هنرمندان، شاعران و دیگر فعالین اجتماعی و مدنی با تدوین بیانیهای، اعدام فعالان بلوچ و کرد در کنار اعدام "محسن شکاری"، "مجیدرضا رهنورد" و صدور احکام محاربه و اعدام سایرِ معترضینِ قیام "زن، زندگی، آزادی" را محکوم کردند.
متن بیانیه:
زن زندگی آزادی یعنی پایان دادن به احکام ارتجاعی «اعدام»، بدون هیچ چونوچرایی
«اعدام و قتل حکومتی «محسن شکاری» و «مجیدرضا رهنورد» از معترضانِ قیام «زن، زندگی، آزادی» در بامداد روز ۱۷ و ۲۰ آذر، تنها یکی از حربههای حکومت برای خاموش کردنِ مردم به ستوهآمده از حکومت سرکوبگر جمهوری اسلامی است که با دست خالی هر روز به خیابانها میآیند و علیه ظلموبیدادگری بر پیکرهی جامعه خود، متحدتر میشوند.
معترضان را در خیابانها با باتوم میزنند، به گلوله میبندند، دستگیر و شکنجه میکنند، مورد تعرض قرار میدهند و بدون داشتن حق وکیل و سیر محاکمهی عادلانه، مطابق با همین قوانین ظالمانهی حاکمیت، به احکام طولانی و اعدام محکوم میکنند. حالا شاهد آن هستیم که در کنار اعدام فعالان بلوچ و کرد، دو نفر دیگر از معترضان را که آنها نیز تنها با خواست آزادی و برابری به میدان آمده بودند، با تعجیل و سرعتی حداکثری و بدون اطلاع به اعضای خانوادهشان، اعدام کردند.
حکومتهای ایدئولوژیک، اعدام را علیه آزادی بیان و تشکلها و برای سرکوب و پیشگیری از اعتراضات مردمی به کار میبرند. در ایران در تمام دورههای ترور و وحشت در حکومتهای ناخواستهمان، شاهد اعدام دگراندیشان و معترضان بودهایم؛ از اعدامهایی که به اعتراضها علیه دیکتاتوری نظام پادشاهی انجامید تا اعدام هزاران زندانی سیاسی در دهه ۶۰ ازسوی مصادرهکنندگان انقلاب و تمامی اعدامهای سه دهه اخیر. در همهی این اعدامها، جان عزیز بسیاری از افراد به صرف داشتن عقایدی برخلاف حکومتهای ستمگر و یا اعتراض علیه وضعیت زمان خود، ستانده شد. در طول تمامی این سالها بسیاری از فعالان اجتماعی و سیاسی بارها مخالفت خود با اعدام را فریاد زدند و گاهی به همین دلیل هم به زندان افتادند.
اعدام یا همان قتل عمد حکومتی، ابزاری برای ایجاد خفقان در جامعه است. اعدامها اغلب در پی محاکمههای ناعادلانه و با نقض اساسیترین حقوق بشر اجرا میشود. این مجازات، منشاء تبعیض آشکار علیه تهیدستترین، محرومترین و آسیبپذیرترین اشخاص، از جمله مهاجران، اقلیتهای عقیدتی/ مذهبی، قومیت/ملیتهای محروم، افرادی با پایگاه اجتماعی-اقتصادی پایین، زنان، اعضای جامعهی +LGBTQ و دیگر اقشار محروم است. هر چه افراد به «قدرت بیشتری» دسترسی داشته باشند، حق برخورداری از محاکمه عادلانهتر یا دور زدن قانون و فرار از این مجازاتِ [غیر انسانی و ارتجاعی] برایشان امکانپذیرتر است. تنها در ده ماه اخیر بیش از ۵۰۰ نفر در ایران اعدام شدند. بسیاری از این اعدامها در سالهای گذشته در ملاءعام انجام شده است تا پیامآور رعب و وحشت در میان مردم باشد و این عمل غیرانسانی را عادیسازی کند. بسیاری از اعدامها با عنوان قصاص و برتریدادن به حس انتقام انجام میشود.
اگر شعار و نام قیامی که با خون (مهسا) ژینا امینی آغاز شد، زن زندگی آزادی است، پس باید هر چه رساتر اعلام کنیم که اعدام یک قتل عمد حکومتی است و هیچ انسانی با هیچ دلیلی نباید اعدام شود. از همینرو با محوریت «اتحاد و همبستگی علیه احکام ارتجاعی اعدام» از تمامی فعالین سیاسی، اجتماعی و تشکلهای صنفی برای تشکیل کارزاری علیه اعدام، دعوت به عمل میآوریم تا شاید اتحاد ما که سالها برای زندگی مبارزه کردهایم، بتواند مانع از قتل جانهای بیگناه دیگری شود، چرا که این مبارزه، وظیفهی ایستادگی در برابر این ظلمِ عیان را برای ما ایجاب کرده است.
مجازات اعدام نه فقط برای معترضین و نیروهای سیاسی، بلکه باید به طور کل لغو شود. ما تنها با تلاش جمعی برای «الغای اعدام» میتوانیم «زندگی» را محقق کنیم. زندگیای که یکی از ارکان اصلی قیام جاری است و علیه ارتجاع، کشتار و عادیسازی از حربهی اعدام در مقام تاکتیکی سرکوبگر علیه اعتراضات برحق مردمی است.»
▪️برای دیدن اسامی اولیه و امضای بیانیه به لینک زیر مراجعه کنید:
https://docs.google.com/forms/d/e/1FAIpQLSccMCSbnF4VySVE46RW77EHVZ2pnipyf3zHviBe_Yb8syU12w/viewform
@bidarzani
۲۳۵ نفر از اعضای تشکلهای صنفی در بخشهای فعالان حقوق زنان، کانون نویسندگان ایران، فعالان کارگری، معلمان، بازنشستگان، مادران دادخواه و خانوادههای خاوران، هنرمندان، شاعران و دیگر فعالین اجتماعی و مدنی با تدوین بیانیهای، اعدام فعالان بلوچ و کرد در کنار اعدام "محسن شکاری"، "مجیدرضا رهنورد" و صدور احکام محاربه و اعدام سایرِ معترضینِ قیام "زن، زندگی، آزادی" را محکوم کردند.
متن بیانیه:
زن زندگی آزادی یعنی پایان دادن به احکام ارتجاعی «اعدام»، بدون هیچ چونوچرایی
«اعدام و قتل حکومتی «محسن شکاری» و «مجیدرضا رهنورد» از معترضانِ قیام «زن، زندگی، آزادی» در بامداد روز ۱۷ و ۲۰ آذر، تنها یکی از حربههای حکومت برای خاموش کردنِ مردم به ستوهآمده از حکومت سرکوبگر جمهوری اسلامی است که با دست خالی هر روز به خیابانها میآیند و علیه ظلموبیدادگری بر پیکرهی جامعه خود، متحدتر میشوند.
معترضان را در خیابانها با باتوم میزنند، به گلوله میبندند، دستگیر و شکنجه میکنند، مورد تعرض قرار میدهند و بدون داشتن حق وکیل و سیر محاکمهی عادلانه، مطابق با همین قوانین ظالمانهی حاکمیت، به احکام طولانی و اعدام محکوم میکنند. حالا شاهد آن هستیم که در کنار اعدام فعالان بلوچ و کرد، دو نفر دیگر از معترضان را که آنها نیز تنها با خواست آزادی و برابری به میدان آمده بودند، با تعجیل و سرعتی حداکثری و بدون اطلاع به اعضای خانوادهشان، اعدام کردند.
حکومتهای ایدئولوژیک، اعدام را علیه آزادی بیان و تشکلها و برای سرکوب و پیشگیری از اعتراضات مردمی به کار میبرند. در ایران در تمام دورههای ترور و وحشت در حکومتهای ناخواستهمان، شاهد اعدام دگراندیشان و معترضان بودهایم؛ از اعدامهایی که به اعتراضها علیه دیکتاتوری نظام پادشاهی انجامید تا اعدام هزاران زندانی سیاسی در دهه ۶۰ ازسوی مصادرهکنندگان انقلاب و تمامی اعدامهای سه دهه اخیر. در همهی این اعدامها، جان عزیز بسیاری از افراد به صرف داشتن عقایدی برخلاف حکومتهای ستمگر و یا اعتراض علیه وضعیت زمان خود، ستانده شد. در طول تمامی این سالها بسیاری از فعالان اجتماعی و سیاسی بارها مخالفت خود با اعدام را فریاد زدند و گاهی به همین دلیل هم به زندان افتادند.
اعدام یا همان قتل عمد حکومتی، ابزاری برای ایجاد خفقان در جامعه است. اعدامها اغلب در پی محاکمههای ناعادلانه و با نقض اساسیترین حقوق بشر اجرا میشود. این مجازات، منشاء تبعیض آشکار علیه تهیدستترین، محرومترین و آسیبپذیرترین اشخاص، از جمله مهاجران، اقلیتهای عقیدتی/ مذهبی، قومیت/ملیتهای محروم، افرادی با پایگاه اجتماعی-اقتصادی پایین، زنان، اعضای جامعهی +LGBTQ و دیگر اقشار محروم است. هر چه افراد به «قدرت بیشتری» دسترسی داشته باشند، حق برخورداری از محاکمه عادلانهتر یا دور زدن قانون و فرار از این مجازاتِ [غیر انسانی و ارتجاعی] برایشان امکانپذیرتر است. تنها در ده ماه اخیر بیش از ۵۰۰ نفر در ایران اعدام شدند. بسیاری از این اعدامها در سالهای گذشته در ملاءعام انجام شده است تا پیامآور رعب و وحشت در میان مردم باشد و این عمل غیرانسانی را عادیسازی کند. بسیاری از اعدامها با عنوان قصاص و برتریدادن به حس انتقام انجام میشود.
اگر شعار و نام قیامی که با خون (مهسا) ژینا امینی آغاز شد، زن زندگی آزادی است، پس باید هر چه رساتر اعلام کنیم که اعدام یک قتل عمد حکومتی است و هیچ انسانی با هیچ دلیلی نباید اعدام شود. از همینرو با محوریت «اتحاد و همبستگی علیه احکام ارتجاعی اعدام» از تمامی فعالین سیاسی، اجتماعی و تشکلهای صنفی برای تشکیل کارزاری علیه اعدام، دعوت به عمل میآوریم تا شاید اتحاد ما که سالها برای زندگی مبارزه کردهایم، بتواند مانع از قتل جانهای بیگناه دیگری شود، چرا که این مبارزه، وظیفهی ایستادگی در برابر این ظلمِ عیان را برای ما ایجاب کرده است.
مجازات اعدام نه فقط برای معترضین و نیروهای سیاسی، بلکه باید به طور کل لغو شود. ما تنها با تلاش جمعی برای «الغای اعدام» میتوانیم «زندگی» را محقق کنیم. زندگیای که یکی از ارکان اصلی قیام جاری است و علیه ارتجاع، کشتار و عادیسازی از حربهی اعدام در مقام تاکتیکی سرکوبگر علیه اعتراضات برحق مردمی است.»
▪️برای دیدن اسامی اولیه و امضای بیانیه به لینک زیر مراجعه کنید:
https://docs.google.com/forms/d/e/1FAIpQLSccMCSbnF4VySVE46RW77EHVZ2pnipyf3zHviBe_Yb8syU12w/viewform
@bidarzani
🟣 نامه اعتراضی زندانیان سیاسی سالن ۸ زندان زنان قرچک
ما زندانیان سیاسی سالن هشت زندان قرچک، در اعتراض به وضعیت همبندیهایمان که بیش از یک ماه در بلاتکلیفی به سر میبرند و به پروندههایشان رسیدگی نمیشود، از تاریخ ۲۲ آذرماه ۱۴۰۱، از دریافت وعدههای غذایی زندان امتناع کرده و خواستار رسیدگی فوری به پرونده همبندیهایمان هستیم.
اهمالگری و برخوردِ سلیقهای و کوتاهی در رسیدگی به پروندهها و بلاتکلیفی زندانیانی که بسیارشان دچار بیماریاند؛ بسیاری زیر ۲۰ سال سن دارند؛ بسیاریشان مادرند و فرزندانشان در وضعیت بغرنج قرار گرفتهاند؛ و بسیاری خودسرپرست و سرپرست خانوار هستند که به سبب طولانی شدن بازداشتشان در تنگای شدید مالی قرار گرفته اند، مارا بر آن داشته است تا نسبت به این وضعیت اعتراض کنیم. شرایط پیش آمده نوعی شکنجه است و ما در مقابل این شکنجه سکوت نخواهیم کرد.
در آخر لازم به ذکر است در صورت عدم اقدام مناسب از سمت مسئولین مرتبط، از ابتدای دی ماه، دست به اعتصاب غذای جمعی خواهیم زد.
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتصاب_سراسری
@bidarzani
ما زندانیان سیاسی سالن هشت زندان قرچک، در اعتراض به وضعیت همبندیهایمان که بیش از یک ماه در بلاتکلیفی به سر میبرند و به پروندههایشان رسیدگی نمیشود، از تاریخ ۲۲ آذرماه ۱۴۰۱، از دریافت وعدههای غذایی زندان امتناع کرده و خواستار رسیدگی فوری به پرونده همبندیهایمان هستیم.
اهمالگری و برخوردِ سلیقهای و کوتاهی در رسیدگی به پروندهها و بلاتکلیفی زندانیانی که بسیارشان دچار بیماریاند؛ بسیاری زیر ۲۰ سال سن دارند؛ بسیاریشان مادرند و فرزندانشان در وضعیت بغرنج قرار گرفتهاند؛ و بسیاری خودسرپرست و سرپرست خانوار هستند که به سبب طولانی شدن بازداشتشان در تنگای شدید مالی قرار گرفته اند، مارا بر آن داشته است تا نسبت به این وضعیت اعتراض کنیم. شرایط پیش آمده نوعی شکنجه است و ما در مقابل این شکنجه سکوت نخواهیم کرد.
در آخر لازم به ذکر است در صورت عدم اقدام مناسب از سمت مسئولین مرتبط، از ابتدای دی ماه، دست به اعتصاب غذای جمعی خواهیم زد.
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتصاب_سراسری
@bidarzani
🟣 نامه «بهاره هدایت» از زندان اوین:
«این چندمین متنی است که مینویسم و تمام نمیشود؛ آنقدر جملاتم پر از خشم است که پروا میکنم منطقم را مخدوش کند. اما مهار کردن خشم در وضعیتی که جوان ۲۲ ساله کشور را به خاطر بستن اعتراضی یک خیابان به دار میکشند، کار دشواری است، بسا که شدنی هم نیست، آن هم در مقابل حکومتی که خود شاهراههای حیاتی زیست عادی و شرافتمندانه مردم، خصوصا زنان این سرزمین را سد کرده است...
انقلاب قطعیست.»
ادامهی متن را در لینک زیر بخوانید:
https://bit.ly/3HFv30v
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتصاب_سراسری
@bidarzani
«این چندمین متنی است که مینویسم و تمام نمیشود؛ آنقدر جملاتم پر از خشم است که پروا میکنم منطقم را مخدوش کند. اما مهار کردن خشم در وضعیتی که جوان ۲۲ ساله کشور را به خاطر بستن اعتراضی یک خیابان به دار میکشند، کار دشواری است، بسا که شدنی هم نیست، آن هم در مقابل حکومتی که خود شاهراههای حیاتی زیست عادی و شرافتمندانه مردم، خصوصا زنان این سرزمین را سد کرده است...
انقلاب قطعیست.»
ادامهی متن را در لینک زیر بخوانید:
https://bit.ly/3HFv30v
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتصاب_سراسری
@bidarzani
Telegraph
نامه بهاره هدایت از زندان اوین
این چندمین متنی است که مینویسم و تمام نمیشود؛ آنقدر جملاتم پر از خشم است که پروا میکنم منطقم را مخدوش کند. اما مهار کردن خشم در وضعیتی که جوان ۲۲ ساله کشور را به خاطر بستن اعتراضی یک خیابان به دار میکشند، کار دشواری است، بسا که شدنی هم نیست، آن هم در…
Forwarded from Blackfishvoice (BFV)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
فایل گفتگوی ماشاالله کرمی پدر #محمدمهدی_کرمی زندانی سیاسی محکوم به اعدام
#علیه_سکوت #قیام_علیه_اعدام #جمهوری_اعدام
@Blackfishvoice1
#علیه_سکوت #قیام_علیه_اعدام #جمهوری_اعدام
@Blackfishvoice1
🟣 جان #محمد_بروغنی در خطر است
محمد بروغنی، زندانی ۱۹ سالهی محکوم به اعدام را از بند عمومی رجاییشهر به مکان نامعلومی منتقل کردند.
جمهوری اعدام، تنها راه بقا و تداوم حکمرانی خود را در اشد مجازات ارتجاعی اعدام و پروندهسازیهای سنگین امنیتی میبیند.
▪️جان یک جوان شریف و بیگناه در خطر است، صدایش باشیم
#قیام_علیه_اعدام
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتصاب_سراسری
@bidarzani
محمد بروغنی، زندانی ۱۹ سالهی محکوم به اعدام را از بند عمومی رجاییشهر به مکان نامعلومی منتقل کردند.
جمهوری اعدام، تنها راه بقا و تداوم حکمرانی خود را در اشد مجازات ارتجاعی اعدام و پروندهسازیهای سنگین امنیتی میبیند.
▪️جان یک جوان شریف و بیگناه در خطر است، صدایش باشیم
#قیام_علیه_اعدام
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتصاب_سراسری
@bidarzani
🟣 وکیل تسخیری #فرهاد_طەزادە و #فرزاد_طەزادە، دو برادر محکوم به اعدام، به مادر آنها گفته است: "حکم اعدام فرزندانت تایید شده و هیچ کاری از دست من بر نمیآید".
▪️زندانیان گمنام و بیصدا، در صف نخست اجرای اعدام قرار دارند، صدای این جانهای شریف باشیم.
#قیام_علیه_اعدام
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتصاب_سراسری
@bidarzani
▪️زندانیان گمنام و بیصدا، در صف نخست اجرای اعدام قرار دارند، صدای این جانهای شریف باشیم.
#قیام_علیه_اعدام
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتصاب_سراسری
@bidarzani
🟣 #سونیا_شریفی نوجوان ۱۷ سالهی اهل #آبدانان پس از ۲ ماه بازداشت، بیخبری و محرومیت از حق دسترسی به وکیل به "محاربه" محکوم شده است. به گزارش شبکه حقوق بشر کردستان، بازداشت وی همراه با ضربوشتم شدید بوده و طی این مدت، با اعترافات اجباری، برای این نوجوان، پرونده محاربه تشکیل دادند.
#قیام_علیه_اعدام
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتصاب_سراسری
@bidarzani
#قیام_علیه_اعدام
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتصاب_سراسری
@bidarzani
🟣 انتقال #محمد_بروغنی، جوان ۱۹ سالهی محکوم به اعدام از بند عمومی زندان رجاییشهر به مکانی نامعلوم، نگرانیها پیرامون سلامت و جان او را افزایش داده است.
▪زندگی و حق حیات یک انسان دیگر در خطر جدی اعدام قرار دارد، صدای او باشیم
#قیام_علیه_اعدام
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتصاب_سراسری
@bidarzani
▪زندگی و حق حیات یک انسان دیگر در خطر جدی اعدام قرار دارد، صدای او باشیم
#قیام_علیه_اعدام
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتصاب_سراسری
@bidarzani
بيدارزنى
Photo
🟣 زاهدان: مبارزه در شهر هفتاد دو ملت
✍🏽 نویسنده: یک زن ساکن زاهدان
«متن ارسالی به بیدارزنی»
«اولین تجمع اعتراضی زن زندگی آزادی در زاهدان، در یکی دو روز اول مهر ۱۴۰۱ و در خیابان بزرگمهر اتفاق افتاد. زمانی که هنوز جمعهی خونین زاهدان اتفاق نیفتاده بود و ماجرای ماهو بلوچ (دختر چابهاری) در زاهدان باعث بروز حساسیت نشده بود. در این تجمع که با حضور تعدادی از دختران و پسران زاهدانی شکل گرفته بود، زاهدانی متشکل از اقوام و مذاهب مختلف که شاید لازم است بیشتر دربارهاش بدانیم. باری مردم شعار زن زندگی آزادی سر دادند، سطل زباله و شال و روسری آتش زدند و پدری هم رو به دخترش که همانشب بازداشت شد گفت: «تو افتخار فامیلی دخترم!»
در آن شب و حتی یکی دو شب بعد دختران زیادی بازدداشت شدند که نام یکی از آنها بیشتر بر سر زبانها افتاد. خبر اعدام محسن شکاری که پیش از آن هیچکس نامش را نشنیده بود، باعث شد خانوادههای زیادی سکوت خود را بشکنند و خبر بازداشت اعضای خانوادهشان را رسانهای کنند و دقیقا در همین زمان بود که نام سه نفر دیگر از زنان زاهدانی که در شب تجمع بزرگمهر بازداشت شده بودند، از طرف نزدیکانشان اعلام شد.
«میترا کیخا»، «آرزو سرگزی» و «هدیه ستوده» سه زن دیگری هستند که در تجمع بزرگمهر بازداشت شدند و تا ۱۰ روز هیچ کس از محل نگهداری و اتهام ایشان خبر نداشت. به خانوادهها گفته شده بود اگر سکوت کنند، آزادشان خواهند کرد و بعد از ۱۰ روز به قید وثیقه آزاد شدند. دیروز اما دوباره احضار شدند.
میترا کیخا سرپرست فرزند کوچکی است و به ۳ سال حبس محکوم شده، درباره آرزو سرگزی و هدیه ستوده چیز بیشتری نمیدانیم، آنها شرایطی مشابه با میترا داشتهاند و هر کدام به ۴ سال حبس محکوم شدهاند و منتظرند تا برای اجرای حکم به زندان بروند.
در پی #جمعه_خونین_زاهدان، چنان وحشت و ناامنی در شهر ایجاد شد که بعد از آن دختران و پسرانی که شعارشان زن، زندگی و آزادی بود، به خیابان نیامدند. اما در یک هفته مانده به شروع اعتصابات و اعتراضات سراسری آبان، پیادهروی پسران و دختران با و بدون حجاب اجباری در خیابان دانشگاه زاهدان شروع شد و روز 24 آبان تجمعی چند ده نفری از دختران و پسران و زنان و مردان فارس و بلوچ شکل گرفت، شعار زن زندگی آزادی سر دادند و مردم در ماشینها و با بوق اعتراضی به آنها پیوستند، خیابان را بند آوردند و مانع بازداشت معترضان پیاده شدند.
البته بهجز یکی دو ویدئو با توضیحات ناقص، اخبار و محتوای این اجتماعات و بازداشتهای آن پوشش داده نشد و زاهدان بیشتر در شکوه جمعههای بعد نمازش معرفی شد. زاهدان شهر ۷۲ ملت است و از زمان شکلگیری به عنوان شهر، جمعیتی متشکل از بلوچ و زابلی و بیرجندی و یزدی و کرمانی و سیک و هندو و افغان و پاکستانی و لر و ترک و دیگر ملیتها و قومیتها داشته است. این آدمها در تمام صد سالی که از عمر زاهدان گذشته است، کنار هم زندگی کردهاند و بیشتر از هر قشری آیین مدارا را بلدند. باری زنانی که در این یادداشت نامشان آمده، بلوچ نیستند اما همچون باقی زاهدانیها در مبارزهای که امروز در آن قرار دارند با حفظ هویت و مطالبات خود همراه اعتراضات شدند، زاهدانیها با توجه به روحیه و توان خود روشهای متفاوت داشتهاند، برخی خیابان بزرگمهر و دانشگاه را انتخاب کردند، شعار زن زندگی آزادی و آتش زدن شال و روسری و اعتصاب را و بعضی حتی با وجود اینکه بلوچ و اهل سنت نبودند، لباس بلوچی پوشیدند و جمعهها به تجمع بعد از نماز مسجد مکی پیوستند و نشان دادند در هر کجای شهر و به هر شکلی که باشند، در مبارزهشان، ساکن شهر هفتاد و دو ملت هستند و معنای همبستگی را میفهمند، زندگی میکنند و با هم ادامه میدهند.
#جنین_زند_آجویی
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتصاب_سراسری
@bidarzani
✍🏽 نویسنده: یک زن ساکن زاهدان
«متن ارسالی به بیدارزنی»
«اولین تجمع اعتراضی زن زندگی آزادی در زاهدان، در یکی دو روز اول مهر ۱۴۰۱ و در خیابان بزرگمهر اتفاق افتاد. زمانی که هنوز جمعهی خونین زاهدان اتفاق نیفتاده بود و ماجرای ماهو بلوچ (دختر چابهاری) در زاهدان باعث بروز حساسیت نشده بود. در این تجمع که با حضور تعدادی از دختران و پسران زاهدانی شکل گرفته بود، زاهدانی متشکل از اقوام و مذاهب مختلف که شاید لازم است بیشتر دربارهاش بدانیم. باری مردم شعار زن زندگی آزادی سر دادند، سطل زباله و شال و روسری آتش زدند و پدری هم رو به دخترش که همانشب بازداشت شد گفت: «تو افتخار فامیلی دخترم!»
در آن شب و حتی یکی دو شب بعد دختران زیادی بازدداشت شدند که نام یکی از آنها بیشتر بر سر زبانها افتاد. خبر اعدام محسن شکاری که پیش از آن هیچکس نامش را نشنیده بود، باعث شد خانوادههای زیادی سکوت خود را بشکنند و خبر بازداشت اعضای خانوادهشان را رسانهای کنند و دقیقا در همین زمان بود که نام سه نفر دیگر از زنان زاهدانی که در شب تجمع بزرگمهر بازداشت شده بودند، از طرف نزدیکانشان اعلام شد.
«میترا کیخا»، «آرزو سرگزی» و «هدیه ستوده» سه زن دیگری هستند که در تجمع بزرگمهر بازداشت شدند و تا ۱۰ روز هیچ کس از محل نگهداری و اتهام ایشان خبر نداشت. به خانوادهها گفته شده بود اگر سکوت کنند، آزادشان خواهند کرد و بعد از ۱۰ روز به قید وثیقه آزاد شدند. دیروز اما دوباره احضار شدند.
میترا کیخا سرپرست فرزند کوچکی است و به ۳ سال حبس محکوم شده، درباره آرزو سرگزی و هدیه ستوده چیز بیشتری نمیدانیم، آنها شرایطی مشابه با میترا داشتهاند و هر کدام به ۴ سال حبس محکوم شدهاند و منتظرند تا برای اجرای حکم به زندان بروند.
در پی #جمعه_خونین_زاهدان، چنان وحشت و ناامنی در شهر ایجاد شد که بعد از آن دختران و پسرانی که شعارشان زن، زندگی و آزادی بود، به خیابان نیامدند. اما در یک هفته مانده به شروع اعتصابات و اعتراضات سراسری آبان، پیادهروی پسران و دختران با و بدون حجاب اجباری در خیابان دانشگاه زاهدان شروع شد و روز 24 آبان تجمعی چند ده نفری از دختران و پسران و زنان و مردان فارس و بلوچ شکل گرفت، شعار زن زندگی آزادی سر دادند و مردم در ماشینها و با بوق اعتراضی به آنها پیوستند، خیابان را بند آوردند و مانع بازداشت معترضان پیاده شدند.
البته بهجز یکی دو ویدئو با توضیحات ناقص، اخبار و محتوای این اجتماعات و بازداشتهای آن پوشش داده نشد و زاهدان بیشتر در شکوه جمعههای بعد نمازش معرفی شد. زاهدان شهر ۷۲ ملت است و از زمان شکلگیری به عنوان شهر، جمعیتی متشکل از بلوچ و زابلی و بیرجندی و یزدی و کرمانی و سیک و هندو و افغان و پاکستانی و لر و ترک و دیگر ملیتها و قومیتها داشته است. این آدمها در تمام صد سالی که از عمر زاهدان گذشته است، کنار هم زندگی کردهاند و بیشتر از هر قشری آیین مدارا را بلدند. باری زنانی که در این یادداشت نامشان آمده، بلوچ نیستند اما همچون باقی زاهدانیها در مبارزهای که امروز در آن قرار دارند با حفظ هویت و مطالبات خود همراه اعتراضات شدند، زاهدانیها با توجه به روحیه و توان خود روشهای متفاوت داشتهاند، برخی خیابان بزرگمهر و دانشگاه را انتخاب کردند، شعار زن زندگی آزادی و آتش زدن شال و روسری و اعتصاب را و بعضی حتی با وجود اینکه بلوچ و اهل سنت نبودند، لباس بلوچی پوشیدند و جمعهها به تجمع بعد از نماز مسجد مکی پیوستند و نشان دادند در هر کجای شهر و به هر شکلی که باشند، در مبارزهشان، ساکن شهر هفتاد و دو ملت هستند و معنای همبستگی را میفهمند، زندگی میکنند و با هم ادامه میدهند.
#جنین_زند_آجویی
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتصاب_سراسری
@bidarzani
Forwarded from Blackfishvoice (BFV)
عباس موسوی وکیل #ماهان_صدرات:
"ماهان صدرات از اعدام نجات یافت و قرار توقف اجرای حکم او مستند به درخواست اعاده دادرسی و موافق ماده ۴۷۶ صادر شد."
پانوشت: درود بر #آرش_صادقی که در اوج درد و بیماری از درون زندان خبر صدور حکم اعدام برای ماهان را رسانهای کرد.
به امید آزادی بدون قید و شرط تمامی زندانیان سیاسی
#قیام_علیه_اعدام #زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد
@Blackfishvoice1
"ماهان صدرات از اعدام نجات یافت و قرار توقف اجرای حکم او مستند به درخواست اعاده دادرسی و موافق ماده ۴۷۶ صادر شد."
پانوشت: درود بر #آرش_صادقی که در اوج درد و بیماری از درون زندان خبر صدور حکم اعدام برای ماهان را رسانهای کرد.
به امید آزادی بدون قید و شرط تمامی زندانیان سیاسی
#قیام_علیه_اعدام #زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد
@Blackfishvoice1
🟣 رهایی زن، رهایی جامعه است
✍🏽 مرضیه شکیبا
از متن: «این را به تجربه دیدیم و لمس کردیم که مادران فرزندانِ دههی هفتاد و هشتاد که خود بزرگ شده دهههای خفقان و ترس و سرکوب بودند، فرزندانی حقخواه را در دامان خود پرورش دادند. با اینکه خود ترس و فرورفتن را درک کرده بودند اما برای فرزندان، از جسارت و تسلیم نشدن گفتند تا آنچه که امروز میبینیم از فرزندان دهه هفتاد و هشتاد، کمتر انقیاد سیستماتیک را، گردن مینهند...
وقت نقد همهجانبه است، از آن دست نقد که ما را به مطالباتمان، به آنچه میخواهیم و باید باشد نزدیکتر کند. هر چه میبینم و یا میشنویم از تئوریهای مبارزاتی تا راهکارهای پیشنهادی، همه را نقادانه بنگریم و کاوش کنیم تا دوباره سر از تبعیضی سیستماتیک در نیاوریم.»
ادامهی متن را در وبسایت بیدارزنی بخوانید:
https://bidarzani.com/44303
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتصاب_سراسری
@bidarzani
✍🏽 مرضیه شکیبا
از متن: «این را به تجربه دیدیم و لمس کردیم که مادران فرزندانِ دههی هفتاد و هشتاد که خود بزرگ شده دهههای خفقان و ترس و سرکوب بودند، فرزندانی حقخواه را در دامان خود پرورش دادند. با اینکه خود ترس و فرورفتن را درک کرده بودند اما برای فرزندان، از جسارت و تسلیم نشدن گفتند تا آنچه که امروز میبینیم از فرزندان دهه هفتاد و هشتاد، کمتر انقیاد سیستماتیک را، گردن مینهند...
وقت نقد همهجانبه است، از آن دست نقد که ما را به مطالباتمان، به آنچه میخواهیم و باید باشد نزدیکتر کند. هر چه میبینم و یا میشنویم از تئوریهای مبارزاتی تا راهکارهای پیشنهادی، همه را نقادانه بنگریم و کاوش کنیم تا دوباره سر از تبعیضی سیستماتیک در نیاوریم.»
ادامهی متن را در وبسایت بیدارزنی بخوانید:
https://bidarzani.com/44303
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتصاب_سراسری
@bidarzani
بیدارزنی
رهایی زن، رهایی جامعه است - مرضیه شکیبا- بیدارزنی
وقت نقد همهجانبه است از تئوریهای مبارزاتی تا راهکارهای پیشنهادی تا ما را به مطالباتمان نزدیکتر کند و سر از تبعیضی سیستماتیک در نیاوریم.
🟣 #سونیا_شریفی نوجوان ۱۷ ساله اهل #آبدانان امشب با حضور جمعیت گسترده مردم و «بهدست مردم»، پس از ۲ ماه بازداشت، آزاد شد.
زندهباد #ژن_ژیان_ئازادی
#اعتصاب_سراسری
@bidarzani
زندهباد #ژن_ژیان_ئازادی
#اعتصاب_سراسری
@bidarzani
Forwarded from تز یازدهم
📍تز يازدهم📍
رهنوردان مهتابرو
✍️ صالح نجفی
پانزده ثانیه از دقایق پایانی زندگی مجیدرضا رهنورد ضبط شده است. در این پانزده ثانیه تمام حقایق قیامی که شاهد کوچ جانهای جوان زیبای این دیار است ثبت شده است. سیمای مرد رشیدی را در آستانۀ مرگ، پای چوبۀ دار، میبینیم که چشمهایش را با چشمبند سیاهی بزرگ پوشاندهاند و در دو سویش دو مرد که تمام چهرهشان به جز چشمها با نقاب سیاه پوشانده شده است و صدای بمِ مرگنشانِ خبرنگار-بازجویی روی تصویر میآید که میپرسد، شما در وصیتنامهت چه نوشتهای؟ و مرد جوان با صدای گرم و سرشار از زندگیش پاسخ میدهد که نوشتهام «کجا خاکم کنند. دوست ندارم گریه کنند سرِ مزار». لبهایش تکان میخورد اما دست خبرنگار-بازجو از قاب تصویر خارج میشود و صدایش روی سیمای جوان به گوش میآید که انگار میخواهد حرفهای زیبای او را با صدای زیبای خود او نشنویم: «دوست نداری قرآن بخوانند؟ دوست نداری برات نماز بخوانند؟ درسته؟» جوان تأیید میکند، «نماز نخوانند. شادی کنند. آهنگ شاد پخش کنند». در این پانزده ثانیه تصور/تصویر تازهای از ایدۀ «شهید» شکل میبندد که تمام ارکان گفتار معاملهمحورِ حاکم را به لرزه میافکند، گفتاری که همه چیزش بر مدار «معامله» میگردد و، از جمله، بر مدار تفسیر آیهای از سورۀ توبه که میگوید، خدا از مؤمنان جانها و داراییهایشان را میخرد و در برابرش به ایشان بهشت میدهد و به این سان آنانکه در راه خدا میکشند و کشته میشوند به پرسودترین معامله دست مییازند. در تفسیرهای رسمی میخوانیم، در این معاملۀ بزرگ، خریدار خداوند است و فروشنده بندگان مؤمن و کالای معامله جان مؤمن و قیمت معامله بهشت و سند معامله در کتابهای آسمانی ثبت شده. در یکی از تفسیرهای رسمی میخوانیم، « چنین معاملهاى براستی بزرگ است زیرا خریدار جنسى را که متعلّق به خود اوست به بالاترین قیمتها از فروشنده مىخرد». این است تصویری که از شهید و شهادت در چهار دهۀ اخیر ترسیم کردهاند و اینک جوانی برابر چشمان تمام معاملهگران ایستاده است و در دو جمله بنای معامله را بر هم میزند. در این پانزده ثانیه زندگی با چنان نیرویی موج میزند که خواب از چشم هر ناباوری میدزدد. جوانی در آستانۀ مرگ، بی آنکه صدایش بلرزد، بی آنکه از کسی عذر بخواهد، بی آنکه زندگیش را از کسی گدایی کند، میگوید میخواهد کسی سرِ مزارش گریه نکند، میخواهد کسانی که میخواهند برایش ماتم بگیرند شادی کنند، میخواهد نغمههای شاد گوش کسانی را پر کند که به سوگواریش در هر جای این سرزمین خواهند ایستاد. نمیخواهد برایش نماز بخوانند. نمیخواهد برایش قرآن بخوانند. میخواهد شهادت بدهد بر تصویری زمینی از شهیدی که با هیچ کس، حتی خدا، بر سر هیچ چیز، حتی بهشت، معامله نمیکند. میخواهد شهادت بدهد بر خواهشی که شعلهاش هرگز خاموش نمیشود، بر خواهشی ابدی که او در عمر کوتاهش رهنوردش بوده است. در این پانزده ثانیه تمام وعدهها و وعیدهای دستگاهِ زندگیستیزی که بویی از زندگی و زیبایی و رقص نبرده است نقش بر آب میشود.
در نیمۀ تیرماه سال 71 آلبومی درآمد با عنوان «مطرب مهتابرو». شنیدنیترین قطعۀ این آلبوم بر مبنای شعر غریبی از مولوی بود که گفتی باید سه دهه صبر میکرد تا از آسمان نواها و صداها به زمین تصویرها و سیماهای قیامی مردمی پای بگذارد، در لحظهای که جان زیبای جوانی در آستانۀ اعدام مفهوم «شهید» را از معنایی که ماشین سرکوب در طی چهار دهه بر این کلمه بار کرده است خالی میکند، جوانی که از برادران و خواهران همرزمش میخواهد در ماتمش جشن بگیرند، در عزایش پا بکوبند. شاعر از زبان مجیدرضا گفته بود که «ز خاک من اگر گندم برآید/ از آن گر نان پزی مستی فزاید. خمیر و نانوا دیوانه گردد/ تنورش بیت مستانه سراید. اگر بر گور من آیی زیارت/ تو را خرپشتهام رقصان نماید. میا بیدف به گور من برادر/ که در بزم خدا غمگین نشاید. زنخ بربسته و در گور خفته/ دهان افیون و نقل یار خاید. بدَرّی زان کفن بر سینه بندی/ خراباتی ز جانت درگشاید ...» در بزم خدای آزادی، در رزم زندگی، غمگین نباید بود. مجیدرضا خواهش رقصیدن در خیابانها را، خواهش رزمیدن برای آزادی تا پای جان را، ابدی کرده است. میتوان جان جوانان شریف را گرفت اما آتش شرافت را با تمام ذخایر آبِ گفتاری که همه چیزش را مرهونِ ترس و معامله است خاموش نتوان کرد. حاکمانِ بیمخورده چارهای جز در خاک کردن تنهای شریف این «مطربان مهتابرو» ندارند اما شبهای نومیدی و خستگی ما به نور روی این رهنوردان از همیشه روشنتر است ...
@thesis11site
رهنوردان مهتابرو
✍️ صالح نجفی
پانزده ثانیه از دقایق پایانی زندگی مجیدرضا رهنورد ضبط شده است. در این پانزده ثانیه تمام حقایق قیامی که شاهد کوچ جانهای جوان زیبای این دیار است ثبت شده است. سیمای مرد رشیدی را در آستانۀ مرگ، پای چوبۀ دار، میبینیم که چشمهایش را با چشمبند سیاهی بزرگ پوشاندهاند و در دو سویش دو مرد که تمام چهرهشان به جز چشمها با نقاب سیاه پوشانده شده است و صدای بمِ مرگنشانِ خبرنگار-بازجویی روی تصویر میآید که میپرسد، شما در وصیتنامهت چه نوشتهای؟ و مرد جوان با صدای گرم و سرشار از زندگیش پاسخ میدهد که نوشتهام «کجا خاکم کنند. دوست ندارم گریه کنند سرِ مزار». لبهایش تکان میخورد اما دست خبرنگار-بازجو از قاب تصویر خارج میشود و صدایش روی سیمای جوان به گوش میآید که انگار میخواهد حرفهای زیبای او را با صدای زیبای خود او نشنویم: «دوست نداری قرآن بخوانند؟ دوست نداری برات نماز بخوانند؟ درسته؟» جوان تأیید میکند، «نماز نخوانند. شادی کنند. آهنگ شاد پخش کنند». در این پانزده ثانیه تصور/تصویر تازهای از ایدۀ «شهید» شکل میبندد که تمام ارکان گفتار معاملهمحورِ حاکم را به لرزه میافکند، گفتاری که همه چیزش بر مدار «معامله» میگردد و، از جمله، بر مدار تفسیر آیهای از سورۀ توبه که میگوید، خدا از مؤمنان جانها و داراییهایشان را میخرد و در برابرش به ایشان بهشت میدهد و به این سان آنانکه در راه خدا میکشند و کشته میشوند به پرسودترین معامله دست مییازند. در تفسیرهای رسمی میخوانیم، در این معاملۀ بزرگ، خریدار خداوند است و فروشنده بندگان مؤمن و کالای معامله جان مؤمن و قیمت معامله بهشت و سند معامله در کتابهای آسمانی ثبت شده. در یکی از تفسیرهای رسمی میخوانیم، « چنین معاملهاى براستی بزرگ است زیرا خریدار جنسى را که متعلّق به خود اوست به بالاترین قیمتها از فروشنده مىخرد». این است تصویری که از شهید و شهادت در چهار دهۀ اخیر ترسیم کردهاند و اینک جوانی برابر چشمان تمام معاملهگران ایستاده است و در دو جمله بنای معامله را بر هم میزند. در این پانزده ثانیه زندگی با چنان نیرویی موج میزند که خواب از چشم هر ناباوری میدزدد. جوانی در آستانۀ مرگ، بی آنکه صدایش بلرزد، بی آنکه از کسی عذر بخواهد، بی آنکه زندگیش را از کسی گدایی کند، میگوید میخواهد کسی سرِ مزارش گریه نکند، میخواهد کسانی که میخواهند برایش ماتم بگیرند شادی کنند، میخواهد نغمههای شاد گوش کسانی را پر کند که به سوگواریش در هر جای این سرزمین خواهند ایستاد. نمیخواهد برایش نماز بخوانند. نمیخواهد برایش قرآن بخوانند. میخواهد شهادت بدهد بر تصویری زمینی از شهیدی که با هیچ کس، حتی خدا، بر سر هیچ چیز، حتی بهشت، معامله نمیکند. میخواهد شهادت بدهد بر خواهشی که شعلهاش هرگز خاموش نمیشود، بر خواهشی ابدی که او در عمر کوتاهش رهنوردش بوده است. در این پانزده ثانیه تمام وعدهها و وعیدهای دستگاهِ زندگیستیزی که بویی از زندگی و زیبایی و رقص نبرده است نقش بر آب میشود.
در نیمۀ تیرماه سال 71 آلبومی درآمد با عنوان «مطرب مهتابرو». شنیدنیترین قطعۀ این آلبوم بر مبنای شعر غریبی از مولوی بود که گفتی باید سه دهه صبر میکرد تا از آسمان نواها و صداها به زمین تصویرها و سیماهای قیامی مردمی پای بگذارد، در لحظهای که جان زیبای جوانی در آستانۀ اعدام مفهوم «شهید» را از معنایی که ماشین سرکوب در طی چهار دهه بر این کلمه بار کرده است خالی میکند، جوانی که از برادران و خواهران همرزمش میخواهد در ماتمش جشن بگیرند، در عزایش پا بکوبند. شاعر از زبان مجیدرضا گفته بود که «ز خاک من اگر گندم برآید/ از آن گر نان پزی مستی فزاید. خمیر و نانوا دیوانه گردد/ تنورش بیت مستانه سراید. اگر بر گور من آیی زیارت/ تو را خرپشتهام رقصان نماید. میا بیدف به گور من برادر/ که در بزم خدا غمگین نشاید. زنخ بربسته و در گور خفته/ دهان افیون و نقل یار خاید. بدَرّی زان کفن بر سینه بندی/ خراباتی ز جانت درگشاید ...» در بزم خدای آزادی، در رزم زندگی، غمگین نباید بود. مجیدرضا خواهش رقصیدن در خیابانها را، خواهش رزمیدن برای آزادی تا پای جان را، ابدی کرده است. میتوان جان جوانان شریف را گرفت اما آتش شرافت را با تمام ذخایر آبِ گفتاری که همه چیزش را مرهونِ ترس و معامله است خاموش نتوان کرد. حاکمانِ بیمخورده چارهای جز در خاک کردن تنهای شریف این «مطربان مهتابرو» ندارند اما شبهای نومیدی و خستگی ما به نور روی این رهنوردان از همیشه روشنتر است ...
@thesis11site
🟣 #تینا_خدری دانشجوی سال اول رشته گرافیک دانشکده فنی دخترانه سنندج و اهل جوانرود که به همراه سه تن دیگر از دانشجویان این دانشکدە به نامهای ثنا خدامرادی، هانیه چهاردولی و رضوان بازانی، روز چهارشنبە ۲۳ آذر مقابل درب خوابگاه توسط نیروهای لباس شخصی ربوده شدهاند، همچنان در وضعیت نامشخصی بهسر میبرند.
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتصاب_سراسری
@bidarzani
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتصاب_سراسری
@bidarzani
🟣 #رضوان_بازانی دانشجوی سال اول رشته گرافیک دانشکده فنی دخترانه سنندج و اهل جوانرود که به همراه سه تن دیگر از دانشجویان این دانشکدە به نامهای تینا خدری، ثنا خدامرادی و هانیه چهاردولی، روز چهارشنبە ۲۳ آذر مقابل درب خوابگاه توسط نیروهای لباس شخصی ربوده شدهاند، همچنان در وضعیت نامشخصی بهسر میبرد.
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتصاب_سراسری
@birarzani
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتصاب_سراسری
@birarzani
🟣 #مریم_بلالپور دانشجوی مدیریت مالی دانشگاه شهید بهشتی ورودی ۹۸، در تاریخ ۲۱ آذر توسط نیروهای امنیتی بازداشت و به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل شدهاست.
از وضعیت فعلی و نهاد بازداشتکننده ایشان اطلاع دقیقی در دست نیست.
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتصاب_سراسری
@bidarzani
از وضعیت فعلی و نهاد بازداشتکننده ایشان اطلاع دقیقی در دست نیست.
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتصاب_سراسری
@bidarzani
🟣 #وجیهه_پری_زنگنه، تصویرگر که از روز ۹ مهرماه در بازداشت به سر میبرد به شش سال حبس تعزیری محکوم شد.
زنگنه این جمله علی خامنهای که گفته بود «باید خون گریست بر جامعه اسلامی که حتی احتمال کسی مثل بنده در آن مطرح شود» را بر روی لباس خود گلدوزی کرده بود و این از اتهاماتش بوده است.
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتصاب_سراسری
@bidarzani
زنگنه این جمله علی خامنهای که گفته بود «باید خون گریست بر جامعه اسلامی که حتی احتمال کسی مثل بنده در آن مطرح شود» را بر روی لباس خود گلدوزی کرده بود و این از اتهاماتش بوده است.
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتصاب_سراسری
@bidarzani