Forwarded from زاگاه
زاگاه- چند شب پیش برنامهای با نام نجات آرزوها در برج میلاد تهران برگزار شده است که در آن مخالفان #سقط_جنین با هوا کردن هزار بادکنک، به یاد کودکان سقط شده، مخالفتشان را با سقط جنین اعلام کردند. در حالی که سازمان بهداشت جهانی در روزهای اخیر طی بیانیهای از همه دولتها خواسته بود که خدمات سقط جنین را بطور امن و قانونی در اختیار زنان قرار دهند، برگزاری چنین برنامهای در قلب تهران با خرج بودجهای کلان نشان میدهد که چطور گروههای همسو با سیاستهای جمعیتی و باروری جدید در ایران، از همهگونه حمایت و پشتیبانی برخوردار و میتوانند تجمعی بزرگ تدارک ببینند بدون آنکه با هیچ برخورد امنیتی مواجه شوند.
◽️این یک واقعیت است که محدودسازی دسترسی به شیوهها و لوازم پیشگیری از بارداری تنها به افزایش سقط جنینهای ناامن دامن میزند و حق خودمختاری بدنی زنان از آنان سلب میکند. طبق آمار سازمان جهانی بهداشت، سالانه ۴۷۰۰۰ زن بر اثر عوارض ناشی از سقط خودخواسته غیرایمن جان خود را از دست میدهند.
◽️#سقط_خودخواسته_جنین در ایران همواره غیرقانونی بوده و زنان و پزشکان در صورت انجام آن میتوانند با برخوردهای قضایی مواجه شوند. مطابق ماده شصتویک قانون جدید جوانی جمعیت و تعالی خانواده، «کلیه کسانی که بطور گسترده دارو و وسایل سقط جنین فراهم سازند و یا معاونت و مباشرت وسیع در این امر داشته باشند از مصادیق موضوع ماده ۲۸۶ قانون مجازات اسلامی یعنی افساد فی الارض با مجازات اعدام دانسته میشوند.
◽️حال این سوال مطرح میشود که حاضران در این تجمع به چه چیز اعتراض دارند و از نجات کدام آرزوها حرف میزنند؟ آیا برگزاری چنین تجمعاتی قرار است بیش از این حق انتخاب زنان را محدود کند؟ آیا تجمعکنندگان خواستار مجازات بیشتر مرتکبان سقط جنین هستند؟ بودجه چنین مراسمی که ظاهرا قرار است در شهرهای دیگر ایران نیز برگزار شود از کجا تأمین میشود؟
چرا گروههای مدافع حقوق زنان و موافقان سقط خودخواسته جنین، این امکان را ندارند که جایی در شهر جمع شوند و از مطالباتشان دفاع کنند؟
@zaagaah
◽️این یک واقعیت است که محدودسازی دسترسی به شیوهها و لوازم پیشگیری از بارداری تنها به افزایش سقط جنینهای ناامن دامن میزند و حق خودمختاری بدنی زنان از آنان سلب میکند. طبق آمار سازمان جهانی بهداشت، سالانه ۴۷۰۰۰ زن بر اثر عوارض ناشی از سقط خودخواسته غیرایمن جان خود را از دست میدهند.
◽️#سقط_خودخواسته_جنین در ایران همواره غیرقانونی بوده و زنان و پزشکان در صورت انجام آن میتوانند با برخوردهای قضایی مواجه شوند. مطابق ماده شصتویک قانون جدید جوانی جمعیت و تعالی خانواده، «کلیه کسانی که بطور گسترده دارو و وسایل سقط جنین فراهم سازند و یا معاونت و مباشرت وسیع در این امر داشته باشند از مصادیق موضوع ماده ۲۸۶ قانون مجازات اسلامی یعنی افساد فی الارض با مجازات اعدام دانسته میشوند.
◽️حال این سوال مطرح میشود که حاضران در این تجمع به چه چیز اعتراض دارند و از نجات کدام آرزوها حرف میزنند؟ آیا برگزاری چنین تجمعاتی قرار است بیش از این حق انتخاب زنان را محدود کند؟ آیا تجمعکنندگان خواستار مجازات بیشتر مرتکبان سقط جنین هستند؟ بودجه چنین مراسمی که ظاهرا قرار است در شهرهای دیگر ایران نیز برگزار شود از کجا تأمین میشود؟
چرا گروههای مدافع حقوق زنان و موافقان سقط خودخواسته جنین، این امکان را ندارند که جایی در شهر جمع شوند و از مطالباتشان دفاع کنند؟
@zaagaah
📌 تحولات در زمینه سقط جنین در آمریکای لاتین
✍🏽 مهتاب محبوب
#بیدارزنی: کشورهای آمریکای لاتین و منطقهی کارائیب که اغلب جوامعی با نهاد کلیسای کاتولیک قدرتمند نیز هستند، تاریخاً یکی از سختگیرانهترین قوانین در مورد #سقط_جنین را داشتهاند. با این حال، در پنج سال اخیر و در نتیجه تلاشهای جنبشهای فمینیستی به نفع جرمزدایی از پایان خودخواسته بارداری تحولاتی قانونی در این زمینه صورت گرفته است.
#کوبا تنها کشوری در این جغرافیاست که از ۱۹۶۵ سقط جنین در آن قانونی بوده و از ۱۹۷۹ به صورت رایگان و به سهولت در دسترس تمام زنان قرار داد شده است. اعتراض فمینیستها به فقدان این حق در سایر کشورها به ویژه در آرژانتین، شیلی و مکزیک با شعار سقط جنین «قانون، امن و رایگان» در یک دهه گذشته اغلب با تحریک نهادهای مذهبی و سازماندهی راهپیمایی متقابل مخالفان حق سقط جنین مواجه شده است.
🟣 از متن: «جنبش موج سبز، حدود چهار دهه پس از آنکه کوبا به عنوان اولین کشور آمریکای لاتین و منطقهی کارائیب سقط جنین را برای همهی زنان قانونی کرد، شروع شده است.
اولین موفقیت مهم این جنبش در سال ۲۰۱۲ بود وقتی اروگوئه سقط جنین را برای همه زنان قانونی کرد و اجازه پایان دادن به بارداری تا دوازدههفتگی را به زنان داد.
انتخاب رنگ سبز برای این جنبش اتفاقی نبود. اوایل دهه ۲۰۰۰، فعالان حقوق زنان در آرژانتین تلاش برای قانونی شدن سقط جنین را شروع کردند. آنها از الگوی دیرین #مادران_میدان_مایو الهام گرفتند که با روسریهای سفیدرنگ خود در تظاهرات رسمی در اعتراض به کشتار فعالان سیاسی و ربودن فرزندان آنها در دوران حکومت نظامی آرژانتین (۱۹۷۶ تا ۱۹۸۳) شرکت میکردند. فعالان قانونی شدن سقط جنین هم از این ایده الهام گرفتند اما رنگ آن را تغییر دادند.
در سال ۲۰۱۸، میراندا گونزالس مارتین، مردمشناس و فعال اجتماعی در مصاحبه با روزنامه آرژانتینی لاناسیون گفت «تنها رنگی بود که در طیف رنگها میتوانستیم انتخاب کنیم، رنگهای دیگر در پیشینههای تاریخی به جناحهای گوناگون سیاسی مربوط میشدند». در این سال در جریان مذاکرات در کنگره آرژانتین برای قانونی کردن سقط جنین، فمینیستهای مدافع این طرح در تظاهرات خود از این نماد به صورت گسترده استفاده کردند. از آن زمان چه در خیابان و چه در فضای مجازی (توییتر و غیره) این رنگ به نمادی پیونددهنده در میان تمام مدافعان حق زنان بر بدن خود در این قاره تبدیل شده است».
#حق_سقط_جنین_امن #حق_باروری_آگاهانه
#آمریکای_لاتین #مبارزات_زنان
ادامهی متن را در وبسایت بیدارزنی بخوانید:
https://bidarzani.com/43980
@bidarzani
✍🏽 مهتاب محبوب
#بیدارزنی: کشورهای آمریکای لاتین و منطقهی کارائیب که اغلب جوامعی با نهاد کلیسای کاتولیک قدرتمند نیز هستند، تاریخاً یکی از سختگیرانهترین قوانین در مورد #سقط_جنین را داشتهاند. با این حال، در پنج سال اخیر و در نتیجه تلاشهای جنبشهای فمینیستی به نفع جرمزدایی از پایان خودخواسته بارداری تحولاتی قانونی در این زمینه صورت گرفته است.
#کوبا تنها کشوری در این جغرافیاست که از ۱۹۶۵ سقط جنین در آن قانونی بوده و از ۱۹۷۹ به صورت رایگان و به سهولت در دسترس تمام زنان قرار داد شده است. اعتراض فمینیستها به فقدان این حق در سایر کشورها به ویژه در آرژانتین، شیلی و مکزیک با شعار سقط جنین «قانون، امن و رایگان» در یک دهه گذشته اغلب با تحریک نهادهای مذهبی و سازماندهی راهپیمایی متقابل مخالفان حق سقط جنین مواجه شده است.
🟣 از متن: «جنبش موج سبز، حدود چهار دهه پس از آنکه کوبا به عنوان اولین کشور آمریکای لاتین و منطقهی کارائیب سقط جنین را برای همهی زنان قانونی کرد، شروع شده است.
اولین موفقیت مهم این جنبش در سال ۲۰۱۲ بود وقتی اروگوئه سقط جنین را برای همه زنان قانونی کرد و اجازه پایان دادن به بارداری تا دوازدههفتگی را به زنان داد.
انتخاب رنگ سبز برای این جنبش اتفاقی نبود. اوایل دهه ۲۰۰۰، فعالان حقوق زنان در آرژانتین تلاش برای قانونی شدن سقط جنین را شروع کردند. آنها از الگوی دیرین #مادران_میدان_مایو الهام گرفتند که با روسریهای سفیدرنگ خود در تظاهرات رسمی در اعتراض به کشتار فعالان سیاسی و ربودن فرزندان آنها در دوران حکومت نظامی آرژانتین (۱۹۷۶ تا ۱۹۸۳) شرکت میکردند. فعالان قانونی شدن سقط جنین هم از این ایده الهام گرفتند اما رنگ آن را تغییر دادند.
در سال ۲۰۱۸، میراندا گونزالس مارتین، مردمشناس و فعال اجتماعی در مصاحبه با روزنامه آرژانتینی لاناسیون گفت «تنها رنگی بود که در طیف رنگها میتوانستیم انتخاب کنیم، رنگهای دیگر در پیشینههای تاریخی به جناحهای گوناگون سیاسی مربوط میشدند». در این سال در جریان مذاکرات در کنگره آرژانتین برای قانونی کردن سقط جنین، فمینیستهای مدافع این طرح در تظاهرات خود از این نماد به صورت گسترده استفاده کردند. از آن زمان چه در خیابان و چه در فضای مجازی (توییتر و غیره) این رنگ به نمادی پیونددهنده در میان تمام مدافعان حق زنان بر بدن خود در این قاره تبدیل شده است».
#حق_سقط_جنین_امن #حق_باروری_آگاهانه
#آمریکای_لاتین #مبارزات_زنان
ادامهی متن را در وبسایت بیدارزنی بخوانید:
https://bidarzani.com/43980
@bidarzani
بیدارزنی
تحولات در زمینه سقط جنین در آمریکای لاتین - مهتاب محبوب - بیدارزنی
این مطلب به دستاوردهای زنان در دستیابی به حق سقط جنین در آمریکای لاتین- کلمبیا،مکزیک، دومنیکن و ... در طول سال گذشته می پردازد.
Forwarded from تاریخ طبقه کارگر
در چنین روزی ۲۶ اسفند ماه ۱۳۹۸، فریبرز رئیس دانا، نویسنده و اقتصاددان مارکسیست درگذشت. او که دانش آموخته مدرسه اقتصاد لندن بود، در کنار پژوهش و تدریس اقتصاد به فعالیت های ادبی و اجتماعی هم می پرداخت. پدر فریبرز رئیس دانا دکتر آزمایشگاهی در تهران و یکی از خان های منطقه بوئین زهرا بود. تجربه های کودکی و مشاهده وضعیت های متفاوت زندگی در فقر و رفاه، باعث نخستین جرقه های تفکر و پرسش او درباره نابرابری های اجتماعی بود.
به گفتهٔ خودش در مقاله «درسی از قصهٔ بوق حمام»، «از این اختلاف پتانسیل اجتماعی، ناخواسته، نیرویی زیادی ذخیره میکردم تا نوبت به پاسخ فراخوانهای سیاسی زمانهام برسد.»
او که تا آخرین روزهای عمرش به فعالیت در جهت دموکراسی و عدالت اجتماعی و مخالفت با سیاست های اقتصادی نولیبرال ادامه داد، نگارنده مقالات و کتاب ها بسیاری از جمله «رویکرد و روش در اقتصاد» و «اقتصاد سیاسی توسعه» بود.
@TarTaKar
به گفتهٔ خودش در مقاله «درسی از قصهٔ بوق حمام»، «از این اختلاف پتانسیل اجتماعی، ناخواسته، نیرویی زیادی ذخیره میکردم تا نوبت به پاسخ فراخوانهای سیاسی زمانهام برسد.»
او که تا آخرین روزهای عمرش به فعالیت در جهت دموکراسی و عدالت اجتماعی و مخالفت با سیاست های اقتصادی نولیبرال ادامه داد، نگارنده مقالات و کتاب ها بسیاری از جمله «رویکرد و روش در اقتصاد» و «اقتصاد سیاسی توسعه» بود.
@TarTaKar
📌 تامین فضای آموزشی و استاندارد، حق اولیه دانشآموزان است
🟣 گفتگو با معلمان مدارسِ کپری و کانکسی از «سیستان بلوچستان»، «هرمزگان» و «کهگیلویه و بویراحمد»
#بیدارزنی : شامگاه ۳۰ دی ماه ۹۹ بود که #مدرسه_کانکسی در روستای کنگرستان بخش سردشت دزفول دچار آتشسوزی شد. در این حادثه، ۶ نفر دچار سوختگی شدند که ۳ نفر معلم و ۳ نفر از دانشآموزان بازمانده از تحصیل بودند که برای کمک به خاموش کردن آتش به آنجا رفتند. یکی از معلمها بر اثر سوختگی شدید فوت کرد. چند روز بعد نیز خبر آمد که دو نفر از آن کودکان نیز بر اثر شدت سوختگی جان باختهاند. آتشسوزی در مدرسه روستای کنگرستان اولین حادثه از ایندست در مدارس کانکسی نبود و آخرین هم نخواهد بود.
حادثهی #آتشسوزی در ساختمان مدرسه شینآباد از توابع شهرستان مرزی پیرانشهر در آذربایجان غربی (۱۵ آذر ۱۳۹۱ خورشیدی) که در این حادثه ۲۸ دانشآموز دختر دچار سوختگی شدند و یک نفر از دانشآموزان هم درگذشت.
آتشسوزی در مدرسه اسوه حسنه در زاهدان (۲۷ آذر ۱۳۹۷ خورشیدی)که باعث مرگ ۳ دانشآموز شد، آتشسوزی در خوابگاه دبیرستان شبانهروزی وابسته به دانشگاه چابهار (آبان ۱۳۹۰ خورشیدی) که در آن یک دانشآموز فوت کرد، آتشسوزی در مدرسه شهید رحیمی درودزن فارس (آذر ۱۳۸۵ خورشیدی) که ۸ دانشآموز دچار سوختگی شدید شدند.
آتشسوزی در مدرسه روستای سفیلان شهرستان لردگان چهارمحال و بختیاری (آبان ۱۳۸۳ خورشیدی) که همه ۱۳ دانشآموز کلاس در آتش محاصره و دچار سوختگی شدید شدند و معلم مدرسه نیز بر اثر سوختگی شدید فوت کرد، آتشسوزی در مدرسه روستای بیجارسر شهرستان شفت گیلان (بهمن ۱۳۷۶خورشیدی) که منجر به سوختگی شدید معلم شد. او به دلیل نجات جان دانشآموزان خود و گیر افتادن در حلقه آتش با سوختگی بالا هرگز نتوانست به کار خود باز گردد.
سقوط پنجره آهنی کلاس کانکسی به سر یکی از دانشآموزان به نام عبدالرحمن در شهرستان سرباز استان سیستان و بلوچستان که منجر به کما رفتن وی و از دست دادن حافظهاش شد (۱۰ مهر ۱۳۹۶)، ریزش کوه بر سر مدرسه کانکسی در روستای کوته کومه آستارا و تخریب کامل این کانکس که خوشبختانه حادثه جانی در پی نداشت اما اگر دانشآموزان و معلمان در آن حاضر بودند یک فاجعه جبران ناپذیر رخ میداد (۲۶ آبان ۱۳۹۹).
اینها تنها موارد اندکی از آتشسوزیها و حوادث جانخراشی است که در مدارس کانکسی اتفاق افتاده است و در هر کدام از اینها دانش آموزان و معلمان دچار آسیبهای جدی جسمی و به تبع روحی شدهاند.
مسئله آتشسوزی و حوادث ناگوار در مدارس از جمله معضلاتی است که دست کم در بیش از ۲۵ سال گذشته نیز بوده است. ایمنسازی مدارس و فراهم آوردن فضای آموزشی ایمن و استاندارد از جمله موارد اولیه و ابتدایی است که وزارت آموزش و پرورش موظف است که برای معلمان و دانشآموزان فراهم کند.
▪️اما میبینیم که نه تنها در این زمینه تلاشی نمیکند بلکه متوسل فعالیتها و کمکهای خیّران مدرسهساز است و مشخص نیست بودجه این وزارتخانه صرف چه چیزی میشود که نه حقوق معلمان را در بالای خط فقر پرداخت میکند و نه مدرسه ایمن و استاندارد در اختیار کادر آموزشی و دانشآموزان میگذارد. اکنون که ما در روزهای پایانی سال ۱۴۰۰ هستیم همچنان مدارس کانکسی وجود دارند؛ مدارسی که به لحاظ ایمنی و امکانات در وضعیت بسیار بدی هستند و معلمان و دانشآموزان بسیاری را در خود جای دادهاند.
طبق گفته وزیر آموزش و پرورش در زمستان ۱۳۹۹ تعداد ۳۹۰۰ مدرسه کانکسی در سطح کشور داریم. یعنی ۳۹۰۰ مکان آموزشی که هر لحظه مستعد هر گونه اتفاق ناگوار است؛ در کشور وجود دارد. همچنین بر اساس گفتههای رئیس سازمان نوسازی، توسعه و تجهیز مدارس در مهر ۱۴۰۰، چهار هزار مدرسه سنگی نا ایمن (خشت و گلی، نیمه کپری، چادر عشایری ) تک کلاسه در ایران وجود دارد که عشایر و کوچروها از آن استفاده میکنند.
🟡 این شرایط ما را بر آن داشت تا با پنج معلم از سیستان بلوچستان، هرمزگان و کهگیلویه و بویراحمد که در مدرسه کانکسی/کپری درس میدهند یا درس میدادهاند، گفتگو کنیم. در این گفتگو آنها به شرایط تحصیل و تدریس در این کانکسها و تاثیر آن بر دانشآموزان میگویند.
#فقیرسازی_سیستماتیک
#حق_آموزش_رایگان_و_برابر #مدارس_کپری #مدارس_کانکسی
ادامهی متن را در وبسایت بیدارزنی بخوانید:
https://bidarzani.com/44004
@bidarzani
🟣 گفتگو با معلمان مدارسِ کپری و کانکسی از «سیستان بلوچستان»، «هرمزگان» و «کهگیلویه و بویراحمد»
#بیدارزنی : شامگاه ۳۰ دی ماه ۹۹ بود که #مدرسه_کانکسی در روستای کنگرستان بخش سردشت دزفول دچار آتشسوزی شد. در این حادثه، ۶ نفر دچار سوختگی شدند که ۳ نفر معلم و ۳ نفر از دانشآموزان بازمانده از تحصیل بودند که برای کمک به خاموش کردن آتش به آنجا رفتند. یکی از معلمها بر اثر سوختگی شدید فوت کرد. چند روز بعد نیز خبر آمد که دو نفر از آن کودکان نیز بر اثر شدت سوختگی جان باختهاند. آتشسوزی در مدرسه روستای کنگرستان اولین حادثه از ایندست در مدارس کانکسی نبود و آخرین هم نخواهد بود.
حادثهی #آتشسوزی در ساختمان مدرسه شینآباد از توابع شهرستان مرزی پیرانشهر در آذربایجان غربی (۱۵ آذر ۱۳۹۱ خورشیدی) که در این حادثه ۲۸ دانشآموز دختر دچار سوختگی شدند و یک نفر از دانشآموزان هم درگذشت.
آتشسوزی در مدرسه اسوه حسنه در زاهدان (۲۷ آذر ۱۳۹۷ خورشیدی)که باعث مرگ ۳ دانشآموز شد، آتشسوزی در خوابگاه دبیرستان شبانهروزی وابسته به دانشگاه چابهار (آبان ۱۳۹۰ خورشیدی) که در آن یک دانشآموز فوت کرد، آتشسوزی در مدرسه شهید رحیمی درودزن فارس (آذر ۱۳۸۵ خورشیدی) که ۸ دانشآموز دچار سوختگی شدید شدند.
آتشسوزی در مدرسه روستای سفیلان شهرستان لردگان چهارمحال و بختیاری (آبان ۱۳۸۳ خورشیدی) که همه ۱۳ دانشآموز کلاس در آتش محاصره و دچار سوختگی شدید شدند و معلم مدرسه نیز بر اثر سوختگی شدید فوت کرد، آتشسوزی در مدرسه روستای بیجارسر شهرستان شفت گیلان (بهمن ۱۳۷۶خورشیدی) که منجر به سوختگی شدید معلم شد. او به دلیل نجات جان دانشآموزان خود و گیر افتادن در حلقه آتش با سوختگی بالا هرگز نتوانست به کار خود باز گردد.
سقوط پنجره آهنی کلاس کانکسی به سر یکی از دانشآموزان به نام عبدالرحمن در شهرستان سرباز استان سیستان و بلوچستان که منجر به کما رفتن وی و از دست دادن حافظهاش شد (۱۰ مهر ۱۳۹۶)، ریزش کوه بر سر مدرسه کانکسی در روستای کوته کومه آستارا و تخریب کامل این کانکس که خوشبختانه حادثه جانی در پی نداشت اما اگر دانشآموزان و معلمان در آن حاضر بودند یک فاجعه جبران ناپذیر رخ میداد (۲۶ آبان ۱۳۹۹).
اینها تنها موارد اندکی از آتشسوزیها و حوادث جانخراشی است که در مدارس کانکسی اتفاق افتاده است و در هر کدام از اینها دانش آموزان و معلمان دچار آسیبهای جدی جسمی و به تبع روحی شدهاند.
مسئله آتشسوزی و حوادث ناگوار در مدارس از جمله معضلاتی است که دست کم در بیش از ۲۵ سال گذشته نیز بوده است. ایمنسازی مدارس و فراهم آوردن فضای آموزشی ایمن و استاندارد از جمله موارد اولیه و ابتدایی است که وزارت آموزش و پرورش موظف است که برای معلمان و دانشآموزان فراهم کند.
▪️اما میبینیم که نه تنها در این زمینه تلاشی نمیکند بلکه متوسل فعالیتها و کمکهای خیّران مدرسهساز است و مشخص نیست بودجه این وزارتخانه صرف چه چیزی میشود که نه حقوق معلمان را در بالای خط فقر پرداخت میکند و نه مدرسه ایمن و استاندارد در اختیار کادر آموزشی و دانشآموزان میگذارد. اکنون که ما در روزهای پایانی سال ۱۴۰۰ هستیم همچنان مدارس کانکسی وجود دارند؛ مدارسی که به لحاظ ایمنی و امکانات در وضعیت بسیار بدی هستند و معلمان و دانشآموزان بسیاری را در خود جای دادهاند.
طبق گفته وزیر آموزش و پرورش در زمستان ۱۳۹۹ تعداد ۳۹۰۰ مدرسه کانکسی در سطح کشور داریم. یعنی ۳۹۰۰ مکان آموزشی که هر لحظه مستعد هر گونه اتفاق ناگوار است؛ در کشور وجود دارد. همچنین بر اساس گفتههای رئیس سازمان نوسازی، توسعه و تجهیز مدارس در مهر ۱۴۰۰، چهار هزار مدرسه سنگی نا ایمن (خشت و گلی، نیمه کپری، چادر عشایری ) تک کلاسه در ایران وجود دارد که عشایر و کوچروها از آن استفاده میکنند.
🟡 این شرایط ما را بر آن داشت تا با پنج معلم از سیستان بلوچستان، هرمزگان و کهگیلویه و بویراحمد که در مدرسه کانکسی/کپری درس میدهند یا درس میدادهاند، گفتگو کنیم. در این گفتگو آنها به شرایط تحصیل و تدریس در این کانکسها و تاثیر آن بر دانشآموزان میگویند.
#فقیرسازی_سیستماتیک
#حق_آموزش_رایگان_و_برابر #مدارس_کپری #مدارس_کانکسی
ادامهی متن را در وبسایت بیدارزنی بخوانید:
https://bidarzani.com/44004
@bidarzani
بیدارزنی
تامین فضای آموزشی و استاندارد حق اولیه دانشآموزان است - بیدارزنی
در روزهای پایانی سال ۱۴۰۰ هستیم و همچنان مدارس کانکسی وجود دارند؛ مدارسی که به لحاظ ایمنی و امکانات در وضعیت بسیار بدی هستند.
Forwarded from ديدبان آزار
🔻دادخواستی علیه خشونت و تبعیض
🔶 آزار و اذیت در دانشگاه نادیده گرفته میشود
🔹️جمعی از دانشجویان و فارغالتحصیلان رشتههای علوم اجتماعی در کشور بر آن شدند تا نامهای اعتراضی علیه تبعیض و آزار موجود در دانشگاهها منتشر کنند و از سایر دانشجویان خواستهاند که این نامه را امضا کنند. در بخشی از این نامه آمده است: «اغلب ما دانشجویان (اگر نگوییم همه)، در طول مدت تحصیلمان با مواردی از آزار و تبعیض در محیط دانشگاهی روبرو شدهایم. این آزار و تبعیض میتواند ما یا کسی که میشناسیم را نشانه گرفته باشد. مواردی همچون سوءاستفاده از قدرت، آزار کلامی، آزار جنسی، خشونت یا تهدید به خشونت، دریغداشتن اطلاعات از فرد، سوءاستفاده روانی، کارشکنی در کار یا درس، قلدری، شرمسار کردن فرد در معرض عموم، حرمتشکنی و بیاحترامی، افترا بستن، منزویسازی، تهدید آکادمیک، رعایتنکردن حریم خصوصی و... مواردی است که به کرات در دانشگاه رخ داده است. اغلب بدین شکل که کسی که در سلسلهمراتب قدرت در میدان دانشگاهی از جایگاه «فرادست» برخوردار است، به پشتوانه جایگاه خود، به اشخاص «فرودست» خشونت میورزد، آزار میدهد، قلدری میکند و...»
🔹️نویسندگان نامه در پاسخ به دیدبان آزار، هدف خود را از تدوین و انتشار این نامه اینگونه توضیح میدهند: «مسئله آزار، قلدری و تبعیض در فضاهای دانشگاهی، سالها موضوع گفتگوهای دوستانه و غیررسمی دانشجویان و فارغالتحصیلان علوم اجتماعی بوده است؛ اما قطعاً محدود به این رشته دانشگاهی یا یکی دو دانشگاه خاص نیست. با این وجود، مسئلهای با این سطح از گستردگی، مدتهاست که تنها به حلقههای کوچک ما محدود ماندهاست و فراتر از آن طرح و پیگیری نشده است. دلایل بسیاری را میتوان برای این علنینشدن مطرح کرد. از جمله اینکه بسیاری از ما حتی حقی جهت اعتراض به این رویه برای خود قائل نبودیم. اگر هم به صرافت طرح بحث و پیگیری موضوع در نهادها و انجمنهای دانشگاهی میافتادیم، میدانستیم که نه تنها از حمایت و پشتیبانی لازم برخوردار نخواهیم شد، بلکه ممکن است متحمل خشونت بیشتر یا حتی طرد شویم و مجبور شویم بابت آن اعتراض، هزینه گزافی بدهیم. حالا اما انباشت سالها تجارب شخصی و جمعی، ما را به حرکتکردن وا داشته است، به برداشتن قدم اول از طریق اعتراض جمعی به این رویه ریشهدوانده و سیستماتیک در دانشگاه.»
#دیدبان_آزار
@harasswatch
متن کامل را در لینک زیر بخوانید:
https://harasswatch.com/news/1919
🔶 آزار و اذیت در دانشگاه نادیده گرفته میشود
🔹️جمعی از دانشجویان و فارغالتحصیلان رشتههای علوم اجتماعی در کشور بر آن شدند تا نامهای اعتراضی علیه تبعیض و آزار موجود در دانشگاهها منتشر کنند و از سایر دانشجویان خواستهاند که این نامه را امضا کنند. در بخشی از این نامه آمده است: «اغلب ما دانشجویان (اگر نگوییم همه)، در طول مدت تحصیلمان با مواردی از آزار و تبعیض در محیط دانشگاهی روبرو شدهایم. این آزار و تبعیض میتواند ما یا کسی که میشناسیم را نشانه گرفته باشد. مواردی همچون سوءاستفاده از قدرت، آزار کلامی، آزار جنسی، خشونت یا تهدید به خشونت، دریغداشتن اطلاعات از فرد، سوءاستفاده روانی، کارشکنی در کار یا درس، قلدری، شرمسار کردن فرد در معرض عموم، حرمتشکنی و بیاحترامی، افترا بستن، منزویسازی، تهدید آکادمیک، رعایتنکردن حریم خصوصی و... مواردی است که به کرات در دانشگاه رخ داده است. اغلب بدین شکل که کسی که در سلسلهمراتب قدرت در میدان دانشگاهی از جایگاه «فرادست» برخوردار است، به پشتوانه جایگاه خود، به اشخاص «فرودست» خشونت میورزد، آزار میدهد، قلدری میکند و...»
🔹️نویسندگان نامه در پاسخ به دیدبان آزار، هدف خود را از تدوین و انتشار این نامه اینگونه توضیح میدهند: «مسئله آزار، قلدری و تبعیض در فضاهای دانشگاهی، سالها موضوع گفتگوهای دوستانه و غیررسمی دانشجویان و فارغالتحصیلان علوم اجتماعی بوده است؛ اما قطعاً محدود به این رشته دانشگاهی یا یکی دو دانشگاه خاص نیست. با این وجود، مسئلهای با این سطح از گستردگی، مدتهاست که تنها به حلقههای کوچک ما محدود ماندهاست و فراتر از آن طرح و پیگیری نشده است. دلایل بسیاری را میتوان برای این علنینشدن مطرح کرد. از جمله اینکه بسیاری از ما حتی حقی جهت اعتراض به این رویه برای خود قائل نبودیم. اگر هم به صرافت طرح بحث و پیگیری موضوع در نهادها و انجمنهای دانشگاهی میافتادیم، میدانستیم که نه تنها از حمایت و پشتیبانی لازم برخوردار نخواهیم شد، بلکه ممکن است متحمل خشونت بیشتر یا حتی طرد شویم و مجبور شویم بابت آن اعتراض، هزینه گزافی بدهیم. حالا اما انباشت سالها تجارب شخصی و جمعی، ما را به حرکتکردن وا داشته است، به برداشتن قدم اول از طریق اعتراض جمعی به این رویه ریشهدوانده و سیستماتیک در دانشگاه.»
#دیدبان_آزار
@harasswatch
متن کامل را در لینک زیر بخوانید:
https://harasswatch.com/news/1919
هرس واچ | دیدبان آزار
آزار و اذیت در دانشگاه نادیده گرفته میشود
جمعی از دانشجویان و فارغالتحصیلان رشتههای علوم اجتماعی در کشور بر آن شدند تا نامهای اعتراضی علیه تبعیض و آزار موجود در دانشگاهها منتشر کنند و از سایر دانشجویان خواستهاند که این نامه را امضا کنند.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سال نوی اینسالها چیزی باید باشد شبیه چهرهی غزاله علیزاده در این ویديوی کمدیده شده: گلشیری شعر میخواند، دوربین چهرهی علیزاده را میگیرد: چهرهی او را نمیتوان توضیح داد: اضطراب، خشم با بارقههایی از شعف؟
در اینجا یک تجربهی سینماتوگرافیک اتفاق افتاده. دستکم به سیاق کریس مارکر و یا حتی تارکوفسکی: «تصاویری سینمایی توضیحناپذیرند و احساس، پروردگارشان.»*
سپس غریبترین صحنه کلید میخورد: سپانلو وارد قاب میشود و شعری پیشگویانه میخواند از تقدیرِ غزاله علیزاده، داستان خودکشی علیزاده وقتی خود علیزاده در پسزمینه حضور دارد و زنده است:
زیر انبوه درختانی که پنداری/ یک نفر با وسوسه خودکشی/ تحریک حلق آویز بودن/ چشم میدوزد به هر شاخهاش.
* هر شَعَف راستینی را، کیفیتی از غم و سوگواری همراهی میکند، هالهای از اندوه و حسرت. هر چه مشعوفتر، ردّ غمْ فزونتر میشود تا بجایی که در منتهیالیهها و شدتها، در افقهای دورْ تمامِ احساساتِ متناقض به هم بیآمیزند، در خلسه، در اکستازی.
سال نو مبارک.
منبع: تصویر و زندگی
@poster_cinematography
@bidarzani
در اینجا یک تجربهی سینماتوگرافیک اتفاق افتاده. دستکم به سیاق کریس مارکر و یا حتی تارکوفسکی: «تصاویری سینمایی توضیحناپذیرند و احساس، پروردگارشان.»*
سپس غریبترین صحنه کلید میخورد: سپانلو وارد قاب میشود و شعری پیشگویانه میخواند از تقدیرِ غزاله علیزاده، داستان خودکشی علیزاده وقتی خود علیزاده در پسزمینه حضور دارد و زنده است:
زیر انبوه درختانی که پنداری/ یک نفر با وسوسه خودکشی/ تحریک حلق آویز بودن/ چشم میدوزد به هر شاخهاش.
* هر شَعَف راستینی را، کیفیتی از غم و سوگواری همراهی میکند، هالهای از اندوه و حسرت. هر چه مشعوفتر، ردّ غمْ فزونتر میشود تا بجایی که در منتهیالیهها و شدتها، در افقهای دورْ تمامِ احساساتِ متناقض به هم بیآمیزند، در خلسه، در اکستازی.
سال نو مبارک.
منبع: تصویر و زندگی
@poster_cinematography
@bidarzani
🟣 #بیدارزنی : «بهار» در راه است و زایش دیگربارهی طبیعت، تلنگری بر ارجحیتِ «تغییر» بر استیصال است. بهار، یادآور ضرورتِ پیشروی و سرخم نکردن، باز نایستادن و حرکت است. گویی بهار، همان سرودی است که زمزمهاش، ورای تقویمها جاری است:
«از درون شب تار، میشکوفد گل سرخ،
خنده بر لب، گل خورشید کُنَد، جلوه بر کوه بلند،
نیست تردید زمستان گذرد،
وز پیاش پیک بهار، با هزاران گل سرخ، بیگمان میآید...»
ما نیز با ایمانی راسخ به تحقق برابری، رهایی و حق تعیین سرنوشت، به استقبال بهار میرویم...سال نو مبارک.
▪️تصاویر: دو نقاشی از «فریده لاشایی» (۱۳۲۳_ ۶ اسفند ۱۳۹۱) نقاش نوگرا، نویسنده و مترجم
@bidarzani
«از درون شب تار، میشکوفد گل سرخ،
خنده بر لب، گل خورشید کُنَد، جلوه بر کوه بلند،
نیست تردید زمستان گذرد،
وز پیاش پیک بهار، با هزاران گل سرخ، بیگمان میآید...»
ما نیز با ایمانی راسخ به تحقق برابری، رهایی و حق تعیین سرنوشت، به استقبال بهار میرویم...سال نو مبارک.
▪️تصاویر: دو نقاشی از «فریده لاشایی» (۱۳۲۳_ ۶ اسفند ۱۳۹۱) نقاش نوگرا، نویسنده و مترجم
@bidarzani
Forwarded from فراسوی کندوکاو
شماره دوم نشریه کندوکاو.pdf
2 MB
🔴 شماره #دوم #نشریه_کندوکاو منتشر شد
در این شماره میخوانیم :
🌹 بهاران خجسته باد/ پیام تبریک نوروز نشریه🌹
🔹زنگ اول / یادداشتی پیرامون جنبش معلمان ایران
🔹 از مجمع عمومی در خیابان تا سازمانیابی شورایی/ #جعفر_ابراهیمی
🔹دهه نود ، دهه جریانهای صنفی / #ابراهیم_خوشنویس
🔹سهم زنان در جنبش اجتماعی معلمان/ #امرالله_نصراللهی
🔹 مطالبات معلمان و کنشگری زنان معلم / #جلوه_جواهری
🔹 هشت مارس مبارک باد/بیانیه شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران
🔹 افق و مسائل پیش روی جنبش معلمان / #عبدالرضا_امانیفر
🔹 جنبش معلمان و ضرورت آموزش به زبان مادری / #مجید_کریمی
🔹 گفتگو با #شهریار_نادری پیرامون شورای عالی آموزش و پرورش
🔹یک معلم یک شعر / شعری از #شیرین_احمدی
🔹 یک معلم یک نویسنده / معرفی کتاب « در سراب امن و امان » اثری از #محمدرضا_رهبریان
🔻🔻🔻
فراسوی کندوکاو
نگاهی نقادانه به آموزش و پرورش
https://t.me/farasookandokav
در این شماره میخوانیم :
🌹 بهاران خجسته باد/ پیام تبریک نوروز نشریه🌹
🔹زنگ اول / یادداشتی پیرامون جنبش معلمان ایران
🔹 از مجمع عمومی در خیابان تا سازمانیابی شورایی/ #جعفر_ابراهیمی
🔹دهه نود ، دهه جریانهای صنفی / #ابراهیم_خوشنویس
🔹سهم زنان در جنبش اجتماعی معلمان/ #امرالله_نصراللهی
🔹 مطالبات معلمان و کنشگری زنان معلم / #جلوه_جواهری
🔹 هشت مارس مبارک باد/بیانیه شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران
🔹 افق و مسائل پیش روی جنبش معلمان / #عبدالرضا_امانیفر
🔹 جنبش معلمان و ضرورت آموزش به زبان مادری / #مجید_کریمی
🔹 گفتگو با #شهریار_نادری پیرامون شورای عالی آموزش و پرورش
🔹یک معلم یک شعر / شعری از #شیرین_احمدی
🔹 یک معلم یک نویسنده / معرفی کتاب « در سراب امن و امان » اثری از #محمدرضا_رهبریان
🔻🔻🔻
فراسوی کندوکاو
نگاهی نقادانه به آموزش و پرورش
https://t.me/farasookandokav
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🟣 #بیدارزنی : فریادِ «تحصیل، حق ماست» را چه کسانی میشنوند؟
از صبح امروز، وقتی دختران دانشآموز مقاطع ششم به بالای افغانستان، از ورود به مدرسه منع شدند، اعتراض خود را به خیابانها آورده و روبهروی نیروهای طالبان فریاد زدند: «تحصیل حق ماست».
مراحل پلکانیِ قدرتگیریِ ارتجاع و سلب حقوق اساسی بشر، با همان متد همیشگیِ سکوت خبری و عادیسازی از جنایت، بهپیش میرود. دولت نروژ برای سفر نمایندگان طالبان، جت شخصی ارسال کرد، ۱۰ نفر از زنان کابینهی ۱۹ نفرهی نروژ، با مشروعیتبخشی به ارتجاع طالبان، جهت پیشبرد گفتگو با آنان، حجاب بر سر کردند و «۳۲ میلیون دلار، کمک بشردوستانه» به نیروهای طالبان اعطا شد.
آیا این رقم، هزینهی حق تحصیل کودکان دختر افغانستان و برچیده شدن فقر و فلاکت شده است؟ خیر. آنچه که محرز است، صفهای کوچک اما قدرتمند زنان و حالا کودکان ۱۲ سالهای است که برای مدرسه رفتن خود نیز، مشت گرده کرده و علیه طالبان ایستادند. جمعیتی که از جمهوری اسلامی و کشورهای منطقه تا دولتهای اروپا و آمریکا، علیهشان ایستادهاند.
▪️منبع ویدئو: هرات ۲۴
#زنان_حذف_شدنی_نیستند
#حق_تحصیل_کودکان
#ارتجاع #طالبان
@bidarzani
از صبح امروز، وقتی دختران دانشآموز مقاطع ششم به بالای افغانستان، از ورود به مدرسه منع شدند، اعتراض خود را به خیابانها آورده و روبهروی نیروهای طالبان فریاد زدند: «تحصیل حق ماست».
مراحل پلکانیِ قدرتگیریِ ارتجاع و سلب حقوق اساسی بشر، با همان متد همیشگیِ سکوت خبری و عادیسازی از جنایت، بهپیش میرود. دولت نروژ برای سفر نمایندگان طالبان، جت شخصی ارسال کرد، ۱۰ نفر از زنان کابینهی ۱۹ نفرهی نروژ، با مشروعیتبخشی به ارتجاع طالبان، جهت پیشبرد گفتگو با آنان، حجاب بر سر کردند و «۳۲ میلیون دلار، کمک بشردوستانه» به نیروهای طالبان اعطا شد.
آیا این رقم، هزینهی حق تحصیل کودکان دختر افغانستان و برچیده شدن فقر و فلاکت شده است؟ خیر. آنچه که محرز است، صفهای کوچک اما قدرتمند زنان و حالا کودکان ۱۲ سالهای است که برای مدرسه رفتن خود نیز، مشت گرده کرده و علیه طالبان ایستادند. جمعیتی که از جمهوری اسلامی و کشورهای منطقه تا دولتهای اروپا و آمریکا، علیهشان ایستادهاند.
▪️منبع ویدئو: هرات ۲۴
#زنان_حذف_شدنی_نیستند
#حق_تحصیل_کودکان
#ارتجاع #طالبان
@bidarzani
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🟣 رضا براهنی (۲۱ آذر ۱۳۱۴ _ ۵ فروردین ۱۴۰۱)
«به روی کاغذ و دیوار و سنگ و خاک نوشتم که تا نوشته بخوانند
که آفتاب بیاید
نیامد
چو گرگ زوزه کشیدم
چو پوزه در شکمِ روزگارِ خویش دویدم
دریدم
شبانه روز دریدم
که آفتاب بیاید
نیامد
چه عهدِ شومِ غریبی!
زمانه صاحبِ سگ، من سگاش
چو راندم از درِ خانه
ز پشت بامِ وفاداری
درون خانه پریدم
که آفتاب بیاید
نیامد...»
@bidarzani
«به روی کاغذ و دیوار و سنگ و خاک نوشتم که تا نوشته بخوانند
که آفتاب بیاید
نیامد
چو گرگ زوزه کشیدم
چو پوزه در شکمِ روزگارِ خویش دویدم
دریدم
شبانه روز دریدم
که آفتاب بیاید
نیامد
چه عهدِ شومِ غریبی!
زمانه صاحبِ سگ، من سگاش
چو راندم از درِ خانه
ز پشت بامِ وفاداری
درون خانه پریدم
که آفتاب بیاید
نیامد...»
@bidarzani
🟣 این مصاحبه #بیدارزنی با مادران دادخواه بسیار روشنگرانه و البته افشاگرانه است.
این مادران ضمن موضع مترقی، چهره کاسبان حقوق بشر و بوقچیهای مدیای مسلطِ عشق جایزه را که میخواهند به هر قیمت و با هزینه کردن از خون جانباختگان برای خود رزومه و اعتبار کسب نمایند را افشا میکنند.
@kahimeh
@bidarzani
این مادران ضمن موضع مترقی، چهره کاسبان حقوق بشر و بوقچیهای مدیای مسلطِ عشق جایزه را که میخواهند به هر قیمت و با هزینه کردن از خون جانباختگان برای خود رزومه و اعتبار کسب نمایند را افشا میکنند.
@kahimeh
@bidarzani
🟣 قتل زنان، فاجعهای گسترده با موارد انعکاس رسانهای اندک
در روزهای گذشته، «زینت مزیدی»، ۲۰ ساله و ساکن روستای دهنو استان فارس، پس از بازگشت به خانهی پدر و مادرش و اعلام تقاضای طلاق، به طرز خشونتباری توسط پدر خود به قتل رسید. ضربات ممتد میله آهنی بر سر این زن جوان، پاسخ پدر او در قبالِ پناه آوردن وی به آغوش خانوادهاش بوده است.
پیش از آن نیز، یک زن جوان طی آتشسوزی عامدانهی همسرش، جان خود را از دست داد. به گزارش رادیو زمانه، سرهنگ احمد ساکی فرمانده انتظامی ملایر اعلام کرد بر اثر این حریق، زن دچار سوختگی شدید شد و به بیمارستان همدان و از آنجا به تهران انتقال یافت، اما به سبب شدت جراحات در بیمارستان جان خود را از دست داد.
#زن_کشی
#خشونت_علیه_زنان
#همبستگی_علیه_نابرابری_فقر_خشونت
@bidarzani
در روزهای گذشته، «زینت مزیدی»، ۲۰ ساله و ساکن روستای دهنو استان فارس، پس از بازگشت به خانهی پدر و مادرش و اعلام تقاضای طلاق، به طرز خشونتباری توسط پدر خود به قتل رسید. ضربات ممتد میله آهنی بر سر این زن جوان، پاسخ پدر او در قبالِ پناه آوردن وی به آغوش خانوادهاش بوده است.
پیش از آن نیز، یک زن جوان طی آتشسوزی عامدانهی همسرش، جان خود را از دست داد. به گزارش رادیو زمانه، سرهنگ احمد ساکی فرمانده انتظامی ملایر اعلام کرد بر اثر این حریق، زن دچار سوختگی شدید شد و به بیمارستان همدان و از آنجا به تهران انتقال یافت، اما به سبب شدت جراحات در بیمارستان جان خود را از دست داد.
#زن_کشی
#خشونت_علیه_زنان
#همبستگی_علیه_نابرابری_فقر_خشونت
@bidarzani
Forwarded from صدای ماهی سیاه (BFV)
#زن_کشی به خودیِ خود نفرتانگیز هست ولی با برگزاری مراسم ترحیم و معرفی پدرِ قاتل بهعنوان صاحب عزا دوچندان نفرتانگیز میشود.
این آگهی ترحیم تمام مؤلفههای فرهنگِ زنستیز را یکجا در خود دارد و "مجنونپنداری" زنِ سرکش را هم از قلم نینداخته است.
عکس زنِ مقتول که در آگهی نیست هیچ با شعری که از زبانِ او روایت شده، نوشتهاند: قدر جوانی را ندانستم و با دیوانگی کامم را تلخ کردم.
@Blackfishvoice
این آگهی ترحیم تمام مؤلفههای فرهنگِ زنستیز را یکجا در خود دارد و "مجنونپنداری" زنِ سرکش را هم از قلم نینداخته است.
عکس زنِ مقتول که در آگهی نیست هیچ با شعری که از زبانِ او روایت شده، نوشتهاند: قدر جوانی را ندانستم و با دیوانگی کامم را تلخ کردم.
@Blackfishvoice
Forwarded from صدای ماهی سیاه (BFV)
ما از مادران داغدار به مادران آبان و پس از آن به مادران دادخواه تبدیل شدیم
گفتگو با مادران دادخواه آبان ۹۸
کارِ مستندِ درخشانِ گروه بیدارزنی دقیقا نقطهی مقابلِ قربانیسازی و ابژهسازی از #مادران_دادخواه است. گفتگوهای ثبت شده بر مسیری پرتو میافکند که نمونهاش را در سازماندهی مادران میدان مایو در آرژانتین شاهد هستیم. امیدواریم چنین رویکردی در نقضِ منویاتِ #صنعت_حقوق_بشر مستمر باشد و از دلِ زمینِ مبارزه امکانهای مقاومت/مبارزه را استخراج کند.
به نوبهی خود از گردانندگان سایت بیدارزنی بابت انجام این گفتگوها و مستندسازیهای فوقِ ارزشمند قدردانی میکنیم.
فرازی از سخنان یکی از مادران:
امیدوارم بتوانیم مثل آنها صبور باشیم ولی خب من این صبوری را دوست ندارم. من میگویم شاید مادر ۸۸ صبوری کرد که ۹۶ پیش آمد. مادر ۹۶ صبوری کرد که ۹۸ آمد. من دوست ندارم که ما صبوری کنیم و یک سال دیگری بوجود بیاید. من دوست دارم ما فریاد بزنیم تا چند سال دیگر یک مادر مثل من محبوبه نیاید و بشود مادر پژمان و بگوید که من نمیدانستم ۹۸ چه خبر بوده. مثل منی که میگفتم من ۸۸ و ۹۶ را نمیدانستم. وقتی فرزند من کشته شد فهمیدم که چه خبر بوده. من میگویم اگر ۸۸ یا ۹۶ مادرها بلند فریاد میزدند شاید به گوش من میرسید و ۹۸ پیش نمیآمد. کاش خانوادههای ۹۸ آنقدر بلند فریاد بزنند تا هیچ سالی مثل ۹۸ نباشد.
https://bidarzani.com/43831
#آبان_ادامه_دارد #دادخواهی #علیه_فراموشی #علیه_سکوت #خاوران_هنوز_سرخ_است
@Blackfishvoice
گفتگو با مادران دادخواه آبان ۹۸
کارِ مستندِ درخشانِ گروه بیدارزنی دقیقا نقطهی مقابلِ قربانیسازی و ابژهسازی از #مادران_دادخواه است. گفتگوهای ثبت شده بر مسیری پرتو میافکند که نمونهاش را در سازماندهی مادران میدان مایو در آرژانتین شاهد هستیم. امیدواریم چنین رویکردی در نقضِ منویاتِ #صنعت_حقوق_بشر مستمر باشد و از دلِ زمینِ مبارزه امکانهای مقاومت/مبارزه را استخراج کند.
به نوبهی خود از گردانندگان سایت بیدارزنی بابت انجام این گفتگوها و مستندسازیهای فوقِ ارزشمند قدردانی میکنیم.
فرازی از سخنان یکی از مادران:
امیدوارم بتوانیم مثل آنها صبور باشیم ولی خب من این صبوری را دوست ندارم. من میگویم شاید مادر ۸۸ صبوری کرد که ۹۶ پیش آمد. مادر ۹۶ صبوری کرد که ۹۸ آمد. من دوست ندارم که ما صبوری کنیم و یک سال دیگری بوجود بیاید. من دوست دارم ما فریاد بزنیم تا چند سال دیگر یک مادر مثل من محبوبه نیاید و بشود مادر پژمان و بگوید که من نمیدانستم ۹۸ چه خبر بوده. مثل منی که میگفتم من ۸۸ و ۹۶ را نمیدانستم. وقتی فرزند من کشته شد فهمیدم که چه خبر بوده. من میگویم اگر ۸۸ یا ۹۶ مادرها بلند فریاد میزدند شاید به گوش من میرسید و ۹۸ پیش نمیآمد. کاش خانوادههای ۹۸ آنقدر بلند فریاد بزنند تا هیچ سالی مثل ۹۸ نباشد.
https://bidarzani.com/43831
#آبان_ادامه_دارد #دادخواهی #علیه_فراموشی #علیه_سکوت #خاوران_هنوز_سرخ_است
@Blackfishvoice
بیدارزنی
ما از مادران داغدار به مادران آبان و پس از آن به مادران دادخواه تبدیل شدیم - بیدارزنی
مادران دادخواه آبان مانند مادران نسلهای پیشین پا به میدان دادخواهی گذاشتهاند و مبارزهای طولانی و جانفرسا را آغاز کردهاند.
Forwarded from فراسوی کندوکاو
🔴 مطالبات معلمان و کنشگری زنان معلم
✍ #جلوه_جواهری
March 25, 2022
🔹 شماره دوم #نشریه_فراسوی_کندوکاو
« جنبش معلمان زمانی رهاییبخش است که حامل خواستههای ذینفعان فرودست خود باشد. »
در تبلیغات فردگرایانهی نظامهای توتالیتر و سرمایهداری بسیار میشنویم که اگر زنان (بخوانید هر گروه و طبقه و قشر تحت ستم و فرودست) بتوانند بهطور شخصی قوی باشند، بر مشکلاتشان غلبه خواهند کرد. برای همین انواع و اقسام ابرقهرمانها را میسازند. اینیک گزاره است که آدرسی کاملاً اشتباه را برای حل مسائل پیچیده و درهمتنیده مقابل روی ما میگذارد؛ اما درون این گزاره که میخواهد مبارزه جمعی را با یک امر فردی تاخت بزند یک حقیقت نهفته است؛ اینکه مبارزات جمعی خار چشمهایی است که میدانند بهواسطه آن نظامهای سلطه بهتدریج تضعیف خواهند شد؛ نظامهای برآمده از مناسبات نابرابر. نظامهایی که برای توجیه این نابرابری، انواع کلیشههای جنسیتی/ طبقاتی/ قومیتی و ... را بهواسطهی نهادهای خود که حامل این مناسبات نابرابر هستند؛ همچون آموزشوپرورش، خانواده، قوانین، مذهب، رسانه، محیطهای کاری و ... دائماً بازتولید میکنند.
📌 ادامه یادداشت را در لینک زیر بخوانید 👇👇
https://bit.ly/3NiW4Hw
📣 لطفا نظر خود را در مورد این یادداشت بنویسید.
🔻🔻🔻
فراسوی کندوکاو
نگاهی نقادانه به آموزش و پرورش
https://t.me/farasookandokav
✍ #جلوه_جواهری
March 25, 2022
🔹 شماره دوم #نشریه_فراسوی_کندوکاو
« جنبش معلمان زمانی رهاییبخش است که حامل خواستههای ذینفعان فرودست خود باشد. »
در تبلیغات فردگرایانهی نظامهای توتالیتر و سرمایهداری بسیار میشنویم که اگر زنان (بخوانید هر گروه و طبقه و قشر تحت ستم و فرودست) بتوانند بهطور شخصی قوی باشند، بر مشکلاتشان غلبه خواهند کرد. برای همین انواع و اقسام ابرقهرمانها را میسازند. اینیک گزاره است که آدرسی کاملاً اشتباه را برای حل مسائل پیچیده و درهمتنیده مقابل روی ما میگذارد؛ اما درون این گزاره که میخواهد مبارزه جمعی را با یک امر فردی تاخت بزند یک حقیقت نهفته است؛ اینکه مبارزات جمعی خار چشمهایی است که میدانند بهواسطه آن نظامهای سلطه بهتدریج تضعیف خواهند شد؛ نظامهای برآمده از مناسبات نابرابر. نظامهایی که برای توجیه این نابرابری، انواع کلیشههای جنسیتی/ طبقاتی/ قومیتی و ... را بهواسطهی نهادهای خود که حامل این مناسبات نابرابر هستند؛ همچون آموزشوپرورش، خانواده، قوانین، مذهب، رسانه، محیطهای کاری و ... دائماً بازتولید میکنند.
📌 ادامه یادداشت را در لینک زیر بخوانید 👇👇
https://bit.ly/3NiW4Hw
📣 لطفا نظر خود را در مورد این یادداشت بنویسید.
🔻🔻🔻
فراسوی کندوکاو
نگاهی نقادانه به آموزش و پرورش
https://t.me/farasookandokav
Telegraph
مطالبات معلمان و کنشگری زنان معلم
جنبش معلمان زمانی رهاییبخش است که حامل خواستههای ذینفعان فرودست خود باشد در تبلیغات فردگرایانهی نظامهای توتالیتر و سرمایهداری بسیار میشنویم که اگر زنان (بخوانید هر گروه و طبقه و قشر تحت ستم و فرودست) بتوانند بهطور شخصی قوی باشند، بر مشکلاتشان غلبه…
Forwarded from فراسوی کندوکاو
🔴 سهم زنان در جنبش اجتماعی معلمان
✍ #امرالله_نصرالهی، معلم
March 2, 2022
🔹شماره دوم #نشریه_فراسوی_کندوکاو
سیمون دوبوار با این انگارهی بهشدت تبعیضآمیز که زنان "جنس دوم" جوامع محسوب میشوند، سخت مخالفت میورزید. میگفت؛ "ما زن به دنیا نمیآییم، زن میشویم" بانوی فمینیست فرانسوی که غلظت اگزیستانسیالیسم(وجودگرایی) سارتر را با اندیشههای فمینیستی خود ترکیب کرده بود هرگز به زیر بار جنس دوم بودن خویش نرفت. اینسان زنان انقلابی و همعصر خود را نیز به انقلابی دیگر فراخواند. نوال سعداوی پزشک چپ فمینیست و مبارز مصری نیز در جهان عرب دستکمی از دوبوار نداشت. او در راه افکار فمینیستی خود چنان یکه بود که هرگز نمیپذیرفت بر او عنوان و لقب سیمون دوبوار عرب بنهند. میگفت من نوال سعداوی هستم، سیمون دوبوار نیستم.
📌 ادامه مطلب را در لینک زیر بخوانید :
https://bit.ly/3NjAF0X
📣 لطفا نظر خود را در مورد این یادداشت بنویسید.
🔻🔻🔻
فراسوی کندوکاو
نگاهی نقادانه به آموزش و پرورش
https://t.me/farasookandokav
✍ #امرالله_نصرالهی، معلم
March 2, 2022
🔹شماره دوم #نشریه_فراسوی_کندوکاو
سیمون دوبوار با این انگارهی بهشدت تبعیضآمیز که زنان "جنس دوم" جوامع محسوب میشوند، سخت مخالفت میورزید. میگفت؛ "ما زن به دنیا نمیآییم، زن میشویم" بانوی فمینیست فرانسوی که غلظت اگزیستانسیالیسم(وجودگرایی) سارتر را با اندیشههای فمینیستی خود ترکیب کرده بود هرگز به زیر بار جنس دوم بودن خویش نرفت. اینسان زنان انقلابی و همعصر خود را نیز به انقلابی دیگر فراخواند. نوال سعداوی پزشک چپ فمینیست و مبارز مصری نیز در جهان عرب دستکمی از دوبوار نداشت. او در راه افکار فمینیستی خود چنان یکه بود که هرگز نمیپذیرفت بر او عنوان و لقب سیمون دوبوار عرب بنهند. میگفت من نوال سعداوی هستم، سیمون دوبوار نیستم.
📌 ادامه مطلب را در لینک زیر بخوانید :
https://bit.ly/3NjAF0X
📣 لطفا نظر خود را در مورد این یادداشت بنویسید.
🔻🔻🔻
فراسوی کندوکاو
نگاهی نقادانه به آموزش و پرورش
https://t.me/farasookandokav
Telegraph
سهم زنان در جنبش اجتماعی معلمان
سیمون دوبوار با این انگارهی بهشدت تبعیضآمیز که زنان "جنس دوم" جوامع محسوب میشوند، سخت مخالفت میورزید. میگفت؛ "ما زن به دنیا نمیآییم، زن میشویم" بانوی فمینیست فرانسوی که غلظت اگزیستانسیالیسم(وجودگرایی) سارتر را با اندیشههای فمینیستی خود ترکیب کرده…
بيدارزنى
Photo
🟣 روایت سپیده فرهان از رنج انکارشده زندانیان عادی و ستاندن هویت انسانی در زندان قرچک
سپیده فرهان در گفتوگو با زمانه از شرایط بسیار ناگوار زندان قرچک ورامین میگوید. از فقدان امکانات تا شغلهای غیرانسانی که زندانیان برای داشتن درآمدی ناچیز به آنها تن میدهند. به گفته او رنج زندانیان بندهای عمومی زندان قرچک انکار میشود و هویت انسانی از آنان گرفته شده است.
سپیده فرهان در ادامه به یکی از اتفاقهای ناگوار در زندان قرچک اشاره میکند که مربوط به تبعید گلرخ ایرایی است. گلرخ ایرایی را در تاریخ ۲۳ آذر ۱۳۹۹ با فریب و ضرب و جرح از زندان قرچک به بند دو الف زندان اوین و نهایتا زندان آمل تبعید کردند.
«مأموران امنیتی از گلرخ ایرایی خواسته بودند برای بازجویی به بند دو الف زندان اوین برود اما او مخالفت کرده بود که این مخالفت منجر به این شد که گارد زندان به بند هشت زندان قرچک یورش ببرد و زندانیان سیاسی را به شدت مورد ضرب و شتم قرار دهد:
▪️از متن : «۲۰ نفر از مأمورها با شوکر و باتون به داخل بند ریختند و همه بچهها را کتک زدند تا بتوانند گلرخ را با خودشان ببرند. این اتفاق سادهای نبود. ما ۲۰ زن زندانی سیاسی بودیم و آنها به بند حمله کردند و میخواستند همبندی ما را بدزدند. ما همه مقاومت کردیم اما به وحشیانهترین شکل ممکن با ما برخورد کردند. این درگیری حدود یک ساعتونیم طول کشید تا توانستند گلرخ را از بند بیرون ببرند؛ آن هم آخر سر خود گلرخ دید بقیه را خیلی دارند کتک میزنند و همه لت و پار شدهاند .... در نهایت گلرخ را قپانی زدند و بردند. شخصی به نام “جواد فعلیگری” که رئیس گارد زندان بود، جلوی در ایستاده بود و هر کسی را که رد میشد، کتک میزد. هر بار که من را میانداختند بیرون این آقای فعلیگری یک شوکر به بدنم میچسباند. من پایم مشکل داشت و وسط درگیری میلنگیدم. او پوتینش را میگذاشت روی همان پایم که درد داشت و محکم فشار میداد. یکی از بچهها تشنج کرد و به زمین افتاده بود. به یکی از مأمورهای زن گفتم کتکش نزن! گفت این را نزنم؟ بعد شوکر را به او چسباند و خندید. موهای یکی دیگر از زندانیان را در دستش گرفته بود و به قدری چرخاند که وقتی جدا شد مشتاش پر از موهای کنده شده سرش بود. تمام ما ۲۰ نفر تا مدتها آثار کبودی روی بدنمان بود.»
▪️سپیده فرهان میگوید در نهایت بعد از اینکه با خشونت بسیار گلرخ ایرایی را تبعید کردند، زندانیانی که از او حمایت کرده بودند توسط زندانبانها تهدید شدند و درخواست آزادی مشروط برخی از آنها که منتظر دریافت آن بودند، لغو شد و مسئولان زندان در پاسخ به آنها گفتند: «میخواستید از همدیگر حمایت نکنید! ...»
▪️سپیده فرهان میگوید در زندان قرچک «مقاومت و انسجام زنانه» را دیده و این شیوه برخورد و تبعید زندانیان سیاسی با توسل به زور از آن به بعد به روش نیروهای امنیتی و زندانبانها تبدیل شده است:
«دفعات بعدی وقتی میخواستند یک زندانی را ببرند، میآمدند و باتون را به چارچوب در میچسباندند که یعنی ما بدانیم چه چیزی در انتظارمان است ....»
بنا بر تجربیات سپیده فرهان، زندانبانها در زندان قرچک برخورد به مراتب سختگیرانهتری با زندانیان سیاسی دارند زیرا نمیخواهند مشابه تشکل منسجم و مقاومی که در بین زنان زندانی سیاسی در اوین شکل گرفته، در زندان قرچک نیز به وجود بیاید:
«به همین دلیل در قرچک زندانبانها و بازجوها ارتباط نزدیکتری دارند. همیشه بازجوها میآیند در حفاظت زندان قرچک زندانیان را برای بازجویی احضار میکنند و از لحاظ روانی به آنها فشار میآورند. همین اتفاق بارها برای من در قرچک افتاد و یک بار طی دو هفته من را سه بار احضار کردند. زندانیان را تهدید میکردند اگر نروند برایشان پرونده جدید باز میکنند.»
#زندان_قرچک_ورامین #نابرابری_و_تبعیض
ادامهی متن را در وبسایت رادیو زمانه بخوانید:
https://www.radiozamaneh.com/709525/
@bidarzani
سپیده فرهان در گفتوگو با زمانه از شرایط بسیار ناگوار زندان قرچک ورامین میگوید. از فقدان امکانات تا شغلهای غیرانسانی که زندانیان برای داشتن درآمدی ناچیز به آنها تن میدهند. به گفته او رنج زندانیان بندهای عمومی زندان قرچک انکار میشود و هویت انسانی از آنان گرفته شده است.
سپیده فرهان در ادامه به یکی از اتفاقهای ناگوار در زندان قرچک اشاره میکند که مربوط به تبعید گلرخ ایرایی است. گلرخ ایرایی را در تاریخ ۲۳ آذر ۱۳۹۹ با فریب و ضرب و جرح از زندان قرچک به بند دو الف زندان اوین و نهایتا زندان آمل تبعید کردند.
«مأموران امنیتی از گلرخ ایرایی خواسته بودند برای بازجویی به بند دو الف زندان اوین برود اما او مخالفت کرده بود که این مخالفت منجر به این شد که گارد زندان به بند هشت زندان قرچک یورش ببرد و زندانیان سیاسی را به شدت مورد ضرب و شتم قرار دهد:
▪️از متن : «۲۰ نفر از مأمورها با شوکر و باتون به داخل بند ریختند و همه بچهها را کتک زدند تا بتوانند گلرخ را با خودشان ببرند. این اتفاق سادهای نبود. ما ۲۰ زن زندانی سیاسی بودیم و آنها به بند حمله کردند و میخواستند همبندی ما را بدزدند. ما همه مقاومت کردیم اما به وحشیانهترین شکل ممکن با ما برخورد کردند. این درگیری حدود یک ساعتونیم طول کشید تا توانستند گلرخ را از بند بیرون ببرند؛ آن هم آخر سر خود گلرخ دید بقیه را خیلی دارند کتک میزنند و همه لت و پار شدهاند .... در نهایت گلرخ را قپانی زدند و بردند. شخصی به نام “جواد فعلیگری” که رئیس گارد زندان بود، جلوی در ایستاده بود و هر کسی را که رد میشد، کتک میزد. هر بار که من را میانداختند بیرون این آقای فعلیگری یک شوکر به بدنم میچسباند. من پایم مشکل داشت و وسط درگیری میلنگیدم. او پوتینش را میگذاشت روی همان پایم که درد داشت و محکم فشار میداد. یکی از بچهها تشنج کرد و به زمین افتاده بود. به یکی از مأمورهای زن گفتم کتکش نزن! گفت این را نزنم؟ بعد شوکر را به او چسباند و خندید. موهای یکی دیگر از زندانیان را در دستش گرفته بود و به قدری چرخاند که وقتی جدا شد مشتاش پر از موهای کنده شده سرش بود. تمام ما ۲۰ نفر تا مدتها آثار کبودی روی بدنمان بود.»
▪️سپیده فرهان میگوید در نهایت بعد از اینکه با خشونت بسیار گلرخ ایرایی را تبعید کردند، زندانیانی که از او حمایت کرده بودند توسط زندانبانها تهدید شدند و درخواست آزادی مشروط برخی از آنها که منتظر دریافت آن بودند، لغو شد و مسئولان زندان در پاسخ به آنها گفتند: «میخواستید از همدیگر حمایت نکنید! ...»
▪️سپیده فرهان میگوید در زندان قرچک «مقاومت و انسجام زنانه» را دیده و این شیوه برخورد و تبعید زندانیان سیاسی با توسل به زور از آن به بعد به روش نیروهای امنیتی و زندانبانها تبدیل شده است:
«دفعات بعدی وقتی میخواستند یک زندانی را ببرند، میآمدند و باتون را به چارچوب در میچسباندند که یعنی ما بدانیم چه چیزی در انتظارمان است ....»
بنا بر تجربیات سپیده فرهان، زندانبانها در زندان قرچک برخورد به مراتب سختگیرانهتری با زندانیان سیاسی دارند زیرا نمیخواهند مشابه تشکل منسجم و مقاومی که در بین زنان زندانی سیاسی در اوین شکل گرفته، در زندان قرچک نیز به وجود بیاید:
«به همین دلیل در قرچک زندانبانها و بازجوها ارتباط نزدیکتری دارند. همیشه بازجوها میآیند در حفاظت زندان قرچک زندانیان را برای بازجویی احضار میکنند و از لحاظ روانی به آنها فشار میآورند. همین اتفاق بارها برای من در قرچک افتاد و یک بار طی دو هفته من را سه بار احضار کردند. زندانیان را تهدید میکردند اگر نروند برایشان پرونده جدید باز میکنند.»
#زندان_قرچک_ورامین #نابرابری_و_تبعیض
ادامهی متن را در وبسایت رادیو زمانه بخوانید:
https://www.radiozamaneh.com/709525/
@bidarzani
Radiozamaneh
روایت سپیده فرهان از رنج انکارشده زندانیان عادی و ستاندن هویت انسانی در زندان قرچک
سپیده فرهان در گفتوگو با زمانه از شرایط بسیار ناگوار زندان قرچک ورامین میگوید. از فقدان امکانات تا شغلهای غیرانسانی که زندانیان برای داشتن درآمدی ناچیز به آنها تن میدهند. به گفته او رنج زندانیان بندهای عمومی زندان قرچک انکار میشود و هویت انسانی از آنان…
📌 ویژهنامهی بیداد موریانهها (ویژه شعر زن)
به سعیِ نگین فرهود
#بیدارزنی: بیداد موریانهها با احترام به نام پرشکوه و شریف «دکتر رضا براهنی»، «بکتاش آبتین» و «فراز بهزادی»، شاعران سه نسل عزیز، ویژه نامهی نوسالش را تقدیم میکند به جانهای شیفته و پرپرشدهی ساجده کشمیری، شیما تیمار، شبنم سلطانی و فاطمه سادات حسینی.
شعر میگوییم و نه شادمانایم که اندوه رفیق ماست همهی این سالیان ترس و تلخ. زنزیستن و شهروند جهانی که زن را نزیسته بودن دشوار است. بیداد موریانهها به جویدن این جهان جان میکَند تا حیاتمان سزاوار عقوبتی چنین رن جکشیده باشد.
بیداد موریانهها نه یک تکلیف و تعارف که غلبهی اندیشهایست که در پی تعریف تازهای از جریان شعر امروز زنان است. بیداد موریانهها تمرکز بر رویکردهای گوناگونیست که بیهیچ دخالت، قضاوت و ابراز سلیقهای معرفی شدهاند و مجال مغتنمیست برای تبادل توانشها و تجربتهایی که پیش از این دورتر از یکدیگر اتفاق افتادهاند. جغرافیای این تلاش بزرگ عالم عظیمیست که در هر گوشهی دور و نزدیکاش شاعری پارسینویس خودش را و جهانش را به کلمه آفریده است.
جهانی که در زنانگیها خلاصه نشده است و به بهتر بودن حال و مقال جامعه میاندیشیده است، پیوسته…
هفت سال گذشته و این بیداد شنیدهتر شده است، پس به صداهای عاصی و امیدوارتان سلام…
ویژهنامه بیداد موریانهها در ۲۱۴ صفحه به سعیِ نگین فرهود، طراحی جلد هوشنگ پزشکنیا و طراحی گرافیک هاله تهرانی تهیه شده است.
@bidaademooriyanehaa
ادامهی متن و فایل پیدیاف این مجموعه را از وبسایت بیدارزنی دریافت کنید:
https://bidarzani.com/44012
@bidarzani
به سعیِ نگین فرهود
#بیدارزنی: بیداد موریانهها با احترام به نام پرشکوه و شریف «دکتر رضا براهنی»، «بکتاش آبتین» و «فراز بهزادی»، شاعران سه نسل عزیز، ویژه نامهی نوسالش را تقدیم میکند به جانهای شیفته و پرپرشدهی ساجده کشمیری، شیما تیمار، شبنم سلطانی و فاطمه سادات حسینی.
شعر میگوییم و نه شادمانایم که اندوه رفیق ماست همهی این سالیان ترس و تلخ. زنزیستن و شهروند جهانی که زن را نزیسته بودن دشوار است. بیداد موریانهها به جویدن این جهان جان میکَند تا حیاتمان سزاوار عقوبتی چنین رن جکشیده باشد.
بیداد موریانهها نه یک تکلیف و تعارف که غلبهی اندیشهایست که در پی تعریف تازهای از جریان شعر امروز زنان است. بیداد موریانهها تمرکز بر رویکردهای گوناگونیست که بیهیچ دخالت، قضاوت و ابراز سلیقهای معرفی شدهاند و مجال مغتنمیست برای تبادل توانشها و تجربتهایی که پیش از این دورتر از یکدیگر اتفاق افتادهاند. جغرافیای این تلاش بزرگ عالم عظیمیست که در هر گوشهی دور و نزدیکاش شاعری پارسینویس خودش را و جهانش را به کلمه آفریده است.
جهانی که در زنانگیها خلاصه نشده است و به بهتر بودن حال و مقال جامعه میاندیشیده است، پیوسته…
هفت سال گذشته و این بیداد شنیدهتر شده است، پس به صداهای عاصی و امیدوارتان سلام…
ویژهنامه بیداد موریانهها در ۲۱۴ صفحه به سعیِ نگین فرهود، طراحی جلد هوشنگ پزشکنیا و طراحی گرافیک هاله تهرانی تهیه شده است.
@bidaademooriyanehaa
ادامهی متن و فایل پیدیاف این مجموعه را از وبسایت بیدارزنی دریافت کنید:
https://bidarzani.com/44012
@bidarzani
بیدارزنی
ویژهنامهی بیداد موریانهها (ویژه شعر زن) - به سعیِ نگین فرهود - بیدارزنی
بیداد موریانهها ویژه شعر زن در پی تعریف تازهای از جریان شعر امروز زنان است و این شماره ویژهنامه فروردین ۱۴۰۱ است که تقدیم میشود به...