بيدارزنى
Photo
🟣 فاجعه و بار گرانِ مادری بر دوشهای کم توان کودکان دختر
براساس گزارش مرکز آمار ایران، در بهار امسال ۲۹۳ کودک از مادران کمتر از ۱۵ سال و ۱۵۳۵۵ کودک از مادران ۱۵ تا ۱۹ سال به دنیا آمدهاند. همچنین یک کودک از پدر زیر ۱۵ سال و ۶۷۴ کودک از پدران زیر ۱۹ سال به دنیا آمدهاند.
▪️از سال ۹۶ تا پایان بهار امسال، ۸۴۳۹ کودک از مادران زیر ۱۵ سال و ۴۶۷۱۴۹ از مادران ۱۵ تا ۱۹ سال به دنیا آمدهاند، مادرانی که در زمان ازدواج کودک بودهاند. در دوره زمانی مشابه، ۶۰ کودک از پدران کمتر از ۱۵ سال و ۲۱۱۶۳ کودک از پدران ۱۵ تا ۱۹ سال به دنیا آمدهاند.
ازدواج کودکان و در نتیجه بارداری دختربچهها با محرومیت رابطه تنگاتنگی دارد. نابرابری جنسیتی در کنار فقر مهمترین عامل در ازدواج زودهنگام دانسته میشود. ازآنجاکه ازدواج زودرس در میان دختران بیشتر شایع است نابرابری جنسیتی عامل مؤثر در بروز این پدیده به حساب میآید.
از عوامل دیگر، بیسوادی و کمسوادی خانوادهها است. سطح تحصیلات زن متغیر بسیار مهمی براي ازدواج زودهنگام است. در کشورهایی که دختران تحصیلات بیشتري دارند ازدواج کودکان کمتر است. از سوی دیگر ازدواج زودهنگام در جوامع روستایی بیش از شهري است.
دختران با ازدواج در سن پایین در معرض رابطه جنسی اجباری (که تجاوز محسوب میشود) قرار میگیرند و براي آنها که هنوز ازنظر جسمی و جنسی تکامل نیافتهاند، بهشدت میتواند عواقب تهدیدکننده سلامتی و روانی به همراه داشته باشد.
کودک و نوجوان باردار با خطرهاي جسمی، تکاملی و مسائل جدي روانی و اجتماعی و اقتصادي روبروست. کودکان متأهل معمولاً دارای فاصله سنی زیاد با همسر؛ محدودیت حمایت اجتماعی؛ تحصیلات کمتر؛ فشار زیاد براي باردارشدن و حاملگی زودرس؛ افزایش خطر مرگومیر مادر و کودک؛ نداشتن مهارت براي ورود به بازار کار؛ انزوای اجتماعی؛ دسترسی کمتر به رسانههای جدید؛ افزایش آسیبپذیری در برابر HIV و سایر بیماریهای مقاربتی؛ افزایش خشونت خانوادگی و عدم مهارت در کنترل آن، هستند. این فاجعه، جان، حق حیات و آیندهی کودکان را با نابودی مطلق همراه میکند.
#به_ازدواج_کودکان_پایان_دهید
#حق_کودکی #حق_تحصیل_رایگان
@bidarzani
براساس گزارش مرکز آمار ایران، در بهار امسال ۲۹۳ کودک از مادران کمتر از ۱۵ سال و ۱۵۳۵۵ کودک از مادران ۱۵ تا ۱۹ سال به دنیا آمدهاند. همچنین یک کودک از پدر زیر ۱۵ سال و ۶۷۴ کودک از پدران زیر ۱۹ سال به دنیا آمدهاند.
▪️از سال ۹۶ تا پایان بهار امسال، ۸۴۳۹ کودک از مادران زیر ۱۵ سال و ۴۶۷۱۴۹ از مادران ۱۵ تا ۱۹ سال به دنیا آمدهاند، مادرانی که در زمان ازدواج کودک بودهاند. در دوره زمانی مشابه، ۶۰ کودک از پدران کمتر از ۱۵ سال و ۲۱۱۶۳ کودک از پدران ۱۵ تا ۱۹ سال به دنیا آمدهاند.
ازدواج کودکان و در نتیجه بارداری دختربچهها با محرومیت رابطه تنگاتنگی دارد. نابرابری جنسیتی در کنار فقر مهمترین عامل در ازدواج زودهنگام دانسته میشود. ازآنجاکه ازدواج زودرس در میان دختران بیشتر شایع است نابرابری جنسیتی عامل مؤثر در بروز این پدیده به حساب میآید.
از عوامل دیگر، بیسوادی و کمسوادی خانوادهها است. سطح تحصیلات زن متغیر بسیار مهمی براي ازدواج زودهنگام است. در کشورهایی که دختران تحصیلات بیشتري دارند ازدواج کودکان کمتر است. از سوی دیگر ازدواج زودهنگام در جوامع روستایی بیش از شهري است.
دختران با ازدواج در سن پایین در معرض رابطه جنسی اجباری (که تجاوز محسوب میشود) قرار میگیرند و براي آنها که هنوز ازنظر جسمی و جنسی تکامل نیافتهاند، بهشدت میتواند عواقب تهدیدکننده سلامتی و روانی به همراه داشته باشد.
کودک و نوجوان باردار با خطرهاي جسمی، تکاملی و مسائل جدي روانی و اجتماعی و اقتصادي روبروست. کودکان متأهل معمولاً دارای فاصله سنی زیاد با همسر؛ محدودیت حمایت اجتماعی؛ تحصیلات کمتر؛ فشار زیاد براي باردارشدن و حاملگی زودرس؛ افزایش خطر مرگومیر مادر و کودک؛ نداشتن مهارت براي ورود به بازار کار؛ انزوای اجتماعی؛ دسترسی کمتر به رسانههای جدید؛ افزایش آسیبپذیری در برابر HIV و سایر بیماریهای مقاربتی؛ افزایش خشونت خانوادگی و عدم مهارت در کنترل آن، هستند. این فاجعه، جان، حق حیات و آیندهی کودکان را با نابودی مطلق همراه میکند.
#به_ازدواج_کودکان_پایان_دهید
#حق_کودکی #حق_تحصیل_رایگان
@bidarzani
🟣 در تجمع روز جمعه ۵ آذر ۱۴۰۰، بهمناسبت روز جهانی منع خشونت علیه زنان، در گوێزە کوێر آبیدر سنندج، بیانیه ژیوانو توسط یکی از اعضاء قرائت گردید و در پایان دفترچههای آموزشی تهیه شده توسط ژیوانو به مناسبت ۲۵ نوامبر توزیع شد.
▪️فایل پیدیاف این دفترچه جهت مطالعه در دسترس است.
@jivanowomen
@bidarzani
▪️فایل پیدیاف این دفترچه جهت مطالعه در دسترس است.
@jivanowomen
@bidarzani
بيدارزنى
🟣 در تجمع روز جمعه ۵ آذر ۱۴۰۰، بهمناسبت روز جهانی منع خشونت علیه زنان، در گوێزە کوێر آبیدر سنندج، بیانیه ژیوانو توسط یکی از اعضاء قرائت گردید و در پایان دفترچههای آموزشی تهیه شده توسط ژیوانو به مناسبت ۲۵ نوامبر توزیع شد. ▪️فایل پیدیاف این دفترچه جهت مطالعه…
دفترچه آموزشی ژیوانو.pdf
1.3 MB
🟣 شلیک مستقیم گلولههای ساچمهای فلزی به سر و صورت و چشم معترضان در اصفهان
#سرکوب #گلولهی_ساچمهای #عتراضات_اصفهان
@barkhi_az_honarmandaan
@bidarzani
#سرکوب #گلولهی_ساچمهای #عتراضات_اصفهان
@barkhi_az_honarmandaan
@bidarzani
بيدارزنى
Photo
🟣فدراسیون پرهزینه، بیتوجه به فوتبال زنان
داوران زن لباس گرم ندارند!
با گذشت سه هفته از لیگ برتر فوتبال زنان هنوز زنان داور لباس جدید از جمله گرمکن دریافت نکردهاند. این موضوع در کنار ریخت و پاشهای فدراسیون در اعزام همراهان تیم ملی فوتبال و پرداخت پاداش به این افراد قابل تامل است.
به گزارش ایسنا، لیگ برتر فوتبال زنان از ۲۲ آبان ماه آغاز شده و تاکنون سه هفته از این رقابتها برگزار شده است، اما زنان داور هنوز لباس قضاوت نگرفتهاند و با لباسهای فصلهای گذشته خود داوری میکنند.
مسابقات لیگ برتر در فصل پاییز و زمستان پیگیری میشود و با توجه به سرمای هوا داوران زن همانند گذشته با مشکل نبود البسه مناسب این فصل درگیر هستند.
عدم تامین البسه کافی و مناسب از سوی فدراسیون فوتبال همیشه یکی از مشکلات داوران زن بوده و علیرغم همه وعدهها همیشه این مساله پابرجا بوده است. این درحالی است که تامین گرمکن ورزشی و یکدست برای همه داوران وظیفه اصلی فدراسیون و کمیته داوران و از نیازهای پایهای و اساسی داوری کردن است، اما شنیده میشود از آخرین باری که کمیته داوران برای داوران زن گرمکن تهیه کرده است حدود چهار سال میگذرد.
البته عدم تامین گرمکن ورزشی تنها کمکاری فدراسیون و کمیته داوران نیست، بلکه زنان هنوز با وجود اینکه سه هفته از لیگ برتر گذشته به مانند سابق با لباسهای فصل گذشته داوری میکنند و این در شرایطی است که همین لباسها از لحاظ تعداد و رنگبندی ناکافی بوده و همیشه داوران در زمین بازی به علت مشابهت رنگ لباس و موجود نبودن رنگ متفاوت با مشکل روبرو شدهاند تا حدی که گاهی تیمها برای هماهنگی با داوران رنگ لباس خود را عوض کرده یا اینکه با همان لباس ادامه دادهاند. این عمل نه تنها غیرقانونی است بلکه در زمین هم بارها مشکلاتی را به وجود آورده؛ سال گذشته یکسان بودن رنگ لباس داوران در یکی از بازیها حساس فصل منجر به اعتراض آشکار و رسمی باشگاه سپاهان شد.
از طرفی هرسال تعدادی داور جوان به لیگ برتر اضافه میشوند که لباس داوری ندارند و مجبورند از داوران مرد لباس به امانت بگیرند.
اگر نگاهی به عکسهای منتشر شده از لیگ برتر زنان بیندازید متوجه تفاوت خواهید شد. برخی داوران با لباس آستین کوتاه قضاوت میکنند که این لباسها برای داوران مرد است چون لباس زنان آستین دار است.
به نظر میرسد که کمیته داوران فدراسیون به عنوان متولی سازماندهی داوران و تهیه ملزومات پایهای و اولیه همچون پوشاک و تجهیزات داوری باید هر سال قبل از شروع فصل امکانات و تجهیزات مورد نیاز نیروهای خود را فراهم کند و در اختیار آنها قرار بدهد اما در انجام این وظیفه کوتاهی میکند، تا آنجا که برای فصل جاری لیگ داوران هنوز لباسی دریافت نکردهاند و از دو دست لباس ناکافی و کهنه سال گذشته خود استفاده میکنند. ضمن اینکه این لباسها کیفیت مناسبی هم ندارد و برای استفاده بیش از یک سال مناسب نیستند.
همه این موارد درحالی است که فدراسیون فوتبال متهم است، در اعزام تیم ملی فوتبال آقایان همواره همراهان بیربط زیادی را اعزام میکند و هزینههای مالی زیادی برای بلیط، اسکان، حق ماموریت دلاری و پاداش این افراد پرداخت میکند.
▪️منبع: ایسنا
#ورزش_زنان
@bidarzani
داوران زن لباس گرم ندارند!
با گذشت سه هفته از لیگ برتر فوتبال زنان هنوز زنان داور لباس جدید از جمله گرمکن دریافت نکردهاند. این موضوع در کنار ریخت و پاشهای فدراسیون در اعزام همراهان تیم ملی فوتبال و پرداخت پاداش به این افراد قابل تامل است.
به گزارش ایسنا، لیگ برتر فوتبال زنان از ۲۲ آبان ماه آغاز شده و تاکنون سه هفته از این رقابتها برگزار شده است، اما زنان داور هنوز لباس قضاوت نگرفتهاند و با لباسهای فصلهای گذشته خود داوری میکنند.
مسابقات لیگ برتر در فصل پاییز و زمستان پیگیری میشود و با توجه به سرمای هوا داوران زن همانند گذشته با مشکل نبود البسه مناسب این فصل درگیر هستند.
عدم تامین البسه کافی و مناسب از سوی فدراسیون فوتبال همیشه یکی از مشکلات داوران زن بوده و علیرغم همه وعدهها همیشه این مساله پابرجا بوده است. این درحالی است که تامین گرمکن ورزشی و یکدست برای همه داوران وظیفه اصلی فدراسیون و کمیته داوران و از نیازهای پایهای و اساسی داوری کردن است، اما شنیده میشود از آخرین باری که کمیته داوران برای داوران زن گرمکن تهیه کرده است حدود چهار سال میگذرد.
البته عدم تامین گرمکن ورزشی تنها کمکاری فدراسیون و کمیته داوران نیست، بلکه زنان هنوز با وجود اینکه سه هفته از لیگ برتر گذشته به مانند سابق با لباسهای فصل گذشته داوری میکنند و این در شرایطی است که همین لباسها از لحاظ تعداد و رنگبندی ناکافی بوده و همیشه داوران در زمین بازی به علت مشابهت رنگ لباس و موجود نبودن رنگ متفاوت با مشکل روبرو شدهاند تا حدی که گاهی تیمها برای هماهنگی با داوران رنگ لباس خود را عوض کرده یا اینکه با همان لباس ادامه دادهاند. این عمل نه تنها غیرقانونی است بلکه در زمین هم بارها مشکلاتی را به وجود آورده؛ سال گذشته یکسان بودن رنگ لباس داوران در یکی از بازیها حساس فصل منجر به اعتراض آشکار و رسمی باشگاه سپاهان شد.
از طرفی هرسال تعدادی داور جوان به لیگ برتر اضافه میشوند که لباس داوری ندارند و مجبورند از داوران مرد لباس به امانت بگیرند.
اگر نگاهی به عکسهای منتشر شده از لیگ برتر زنان بیندازید متوجه تفاوت خواهید شد. برخی داوران با لباس آستین کوتاه قضاوت میکنند که این لباسها برای داوران مرد است چون لباس زنان آستین دار است.
به نظر میرسد که کمیته داوران فدراسیون به عنوان متولی سازماندهی داوران و تهیه ملزومات پایهای و اولیه همچون پوشاک و تجهیزات داوری باید هر سال قبل از شروع فصل امکانات و تجهیزات مورد نیاز نیروهای خود را فراهم کند و در اختیار آنها قرار بدهد اما در انجام این وظیفه کوتاهی میکند، تا آنجا که برای فصل جاری لیگ داوران هنوز لباسی دریافت نکردهاند و از دو دست لباس ناکافی و کهنه سال گذشته خود استفاده میکنند. ضمن اینکه این لباسها کیفیت مناسبی هم ندارد و برای استفاده بیش از یک سال مناسب نیستند.
همه این موارد درحالی است که فدراسیون فوتبال متهم است، در اعزام تیم ملی فوتبال آقایان همواره همراهان بیربط زیادی را اعزام میکند و هزینههای مالی زیادی برای بلیط، اسکان، حق ماموریت دلاری و پاداش این افراد پرداخت میکند.
▪️منبع: ایسنا
#ورزش_زنان
@bidarzani
خشونت خانگی و قتلهای ناموسی
<unknown>
🎙 #فایل_صوتی نشست مجازی در کلاب هاوس دانشجویان متحد
🔻 با موضوع:
🔘 خشونت خانگی و قتلهای ناموسی
🔻 با حضور فعالان حقوق زنان
📆 تاریخ برگزاری: شنبه ۶ آذرماه
🆔 @anjmotahed | دانشجویان متحد
🔻 با موضوع:
🔘 خشونت خانگی و قتلهای ناموسی
🔻 با حضور فعالان حقوق زنان
📆 تاریخ برگزاری: شنبه ۶ آذرماه
🆔 @anjmotahed | دانشجویان متحد
Forwarded from نقد
مشروعیت مبارزهی قهرآمیز با سرکوب
«از آنجاکه چارچوب نهادهای سیاسی و حقوقی وضعِ موجود، بهضمانت ارگانهای سرکوب و دستگاههای ایدئولوژیک حاکم همچون دیوارهایی نفوذناپذیر و سدهایی غیرقابل عبور راه را بر تغییر سازوکار زندگی اجتماعی در راستای خواستهای جنبشهای اجتماعی میبندند، تحمیل این خواستها و فروریزاندن و درهمشکستنِ این دیوارها و سدها تنها بهشیوهای قهرآمیز امکانپذیر است. اما قهرآمیزبودن خیزشها و انقلاب بهمعنای خشونتآمیزبودن آنها، یا بدتر، تجلیل از خشونت، نیست. خشونتِ این رویدادها، در ماهیتِ خویش واکنشی دفاعیست در برابر خشونت دستگاه سرکوب.»
(کمال خسروی؛ «خیزشهای امروز، انقلاب فردا»)
🖋@naghd_com
«از آنجاکه چارچوب نهادهای سیاسی و حقوقی وضعِ موجود، بهضمانت ارگانهای سرکوب و دستگاههای ایدئولوژیک حاکم همچون دیوارهایی نفوذناپذیر و سدهایی غیرقابل عبور راه را بر تغییر سازوکار زندگی اجتماعی در راستای خواستهای جنبشهای اجتماعی میبندند، تحمیل این خواستها و فروریزاندن و درهمشکستنِ این دیوارها و سدها تنها بهشیوهای قهرآمیز امکانپذیر است. اما قهرآمیزبودن خیزشها و انقلاب بهمعنای خشونتآمیزبودن آنها، یا بدتر، تجلیل از خشونت، نیست. خشونتِ این رویدادها، در ماهیتِ خویش واکنشی دفاعیست در برابر خشونت دستگاه سرکوب.»
(کمال خسروی؛ «خیزشهای امروز، انقلاب فردا»)
🖋@naghd_com
بيدارزنى
Photo
🟣 برای نوامبر نارنجی؛ تلاش برای پایان دادن به خشونت علیه زنان
یک ماه؛ سی بزنگاه
✍🏽 مهسا غلامعلیزاده
|بیستونه: نام، نامخانوادگی، نام پدر؛ مادر کجاست؟|
یک بار در یک فرم استخدامی، مقابل نام پدر، اسم پدر و مادرم را همزمان نوشتم؛ یادم نیست سرنوشت آن فرم و کاری که به دنبالش بودم چه شد اما احساس خوبی داشتم. تا قبل از آن با هر نوشتن اسم پدرم به تنهایی، لبریز از عذاب وجدان میشدم. من مقصر نبودم اما گمان میکردم با تن دادن به چنین فرایندِ تبعیضآمیزی، سهمی در بیتوجهی به زنان مخصوصا مادرم دارم. بعضی از مسائل آنقدر گرد تکرار بر ساحتشان مینشیند که کجوکوله و زشت بودنشان از نگاهها پنهان میماند؛ مثلا اینکه چرا پدر همه جا هست و خبری از مادران نیست؟
در یک معرفینامهی ساده از آدم، پدر حضور دو چندان دارد یا شاید حتی تنها حاضر همیشه در صحنه است؛ نام ما که روز تولدمان توسط پدرانمان در شناسنامهها ثبت میشود، نامخانوادگی ما معادل نامخانوادگی پدرمان است و بلافاصله بعد از این دو، از نام کوچک پدرمان میپرسند. مادر کجاست؟ هیچ جا!
▪️این قضایا همگی از تابعان موضوع ولایت قهری پدران هستند؛ مطابق قانون مدنی، ولایت فرزندان با پدر و جد پدری است. منظور از ولایت تسلط و اختیار داشتن بر دیگری است و زمانی که قانون منشا اعطای ولایت باشد، ولایت از نوع قهری خواهد بود. به زبان ساده اختیار زندگی فرزندان مطابق متن صریح قوانین با پدر است.
▪️این حاکمیت پدرانه، مصادیق بیشمار و متنوعی دارد. از تصمیمگیری برای درمان یا جراحی کودک گرفته تا ثبتنام در مدرسه، باز کردن حساب بانکی، خرید سیمکارت، گرفتن کارنامه یا مدرک تحصیلی، همه و همه نیازمند حضور پدر هستند. صحبت اینجا سلب این حقوق از پدران نیست؛ چرا که کودکان تا حد زیادی به دلیل شرایط ویژهای که دارند نیازمند حمایت والدین (هم پدر و هم مادر) جهت رسیدگی به مسائلشان هستند. بحث اینجاست که چرا پدر به صورت انحصاری ولایت فرزندان را به عهده دارد؟ آیا جز این است که مادر و پدر نقشهایی اشتراکی هستند و هر دو در تولد فرزندان سهمی برابر دارند؟
▪️این قاعده در حقوق خانواده معنایی جز اصرار بر سرکوب زنان و ادامهی خشونت علیه آنها ندارد. جالب اینجاست که ادعای سیاستگذاران و اهالی تقنین اتفاقا در حوزهی خانواده، بزرگداشت مقام زن و مادر است. در واقع اگر در سایر حوزهها ابایی از اعمال تبعیض و در بوق و کرنا کردن آن نداشته باشند، در ارتباط با خانواده به عنوان نهادی مقدس و موثر در رسیدن به اهداف متعالیشان، مدام از فرشتهانگاری و تکریم مادران میگویند. اما در عمل و با کنکاش در ریشههای قوانین خانواده، اتفاقا بیشترین نادیدهانگاری و بیاعتنایی به حقوق زنان در ساختار خانواده قابل مشاهده است.
مادران به عنوان کسانی که بار اصلی تولد کودک از دوران بارداری تا بزرگسالی او به عهدهی آنهاست، کمترین نقش را در جلوههای عمومی زندگی فرزندانشان دارند. تمام کارهایی که در پستوی خانهها انجام میشود و شاهدی ندارند از شیر دادن و تعویض کهنهی بچهها تا پرستاری و مراقبت شبانهروزی و رسیدن به امور مدرسهی آنها با زنان است. اما همین که کودک از خانه بیرون میرود و قرار است خودش را به جامعه معرفی کند، همه جا نام یگانهی پدر میدرخشد.
در حقیقت گویی اختیار و ولایت تنها جلوههای بیرونی دارند. باورهای پایهای این جریان میپندارند حضور در اجتماع نیازمند شایستگی و صلاحیتی پر صلابت و قدرتمند است که عموما برای یک زن زیادی است. هیچکس نمیپرسد این تفکیک زندگی به دو شاَن عمومی و خصوصی و تعلق داشتن زنان به نوع خصوصی آن از کجا آمده و با کدام شاهد و مثال، به چنین درجه از اثبات و قطعیت رسیده است؟
کودکان به عنوان افرادی نیازمند به حمایت، میبایست از حضور شانهبهشانهی پدر و مادرشان در تمام شؤون زندگی بهرهمند باشند. حذف مادران و تحقیر آنها در امور مختلف، نه تنها خشونتی بلاتوجیه در حق زنان این کشور است بلکه نوعی نقض حق کودکان و تعمیق کلیشههای تبعیضآمیز و مردسالار در وجود آنها تلقی میشود.
برابری زنان و مردان در خانواده، نخستین آموزشی است که میتواند نوید آیندهای روشن برای کودکان این سرزمین باشد!
به سیکل تبعیض و آموزش تبعیض پایان دهیم!
#همبستگی_علیه_نابرابری_فقر_خشونت
#بیست_و_پنج_نوامبر
@bidarzani
یک ماه؛ سی بزنگاه
✍🏽 مهسا غلامعلیزاده
|بیستونه: نام، نامخانوادگی، نام پدر؛ مادر کجاست؟|
یک بار در یک فرم استخدامی، مقابل نام پدر، اسم پدر و مادرم را همزمان نوشتم؛ یادم نیست سرنوشت آن فرم و کاری که به دنبالش بودم چه شد اما احساس خوبی داشتم. تا قبل از آن با هر نوشتن اسم پدرم به تنهایی، لبریز از عذاب وجدان میشدم. من مقصر نبودم اما گمان میکردم با تن دادن به چنین فرایندِ تبعیضآمیزی، سهمی در بیتوجهی به زنان مخصوصا مادرم دارم. بعضی از مسائل آنقدر گرد تکرار بر ساحتشان مینشیند که کجوکوله و زشت بودنشان از نگاهها پنهان میماند؛ مثلا اینکه چرا پدر همه جا هست و خبری از مادران نیست؟
در یک معرفینامهی ساده از آدم، پدر حضور دو چندان دارد یا شاید حتی تنها حاضر همیشه در صحنه است؛ نام ما که روز تولدمان توسط پدرانمان در شناسنامهها ثبت میشود، نامخانوادگی ما معادل نامخانوادگی پدرمان است و بلافاصله بعد از این دو، از نام کوچک پدرمان میپرسند. مادر کجاست؟ هیچ جا!
▪️این قضایا همگی از تابعان موضوع ولایت قهری پدران هستند؛ مطابق قانون مدنی، ولایت فرزندان با پدر و جد پدری است. منظور از ولایت تسلط و اختیار داشتن بر دیگری است و زمانی که قانون منشا اعطای ولایت باشد، ولایت از نوع قهری خواهد بود. به زبان ساده اختیار زندگی فرزندان مطابق متن صریح قوانین با پدر است.
▪️این حاکمیت پدرانه، مصادیق بیشمار و متنوعی دارد. از تصمیمگیری برای درمان یا جراحی کودک گرفته تا ثبتنام در مدرسه، باز کردن حساب بانکی، خرید سیمکارت، گرفتن کارنامه یا مدرک تحصیلی، همه و همه نیازمند حضور پدر هستند. صحبت اینجا سلب این حقوق از پدران نیست؛ چرا که کودکان تا حد زیادی به دلیل شرایط ویژهای که دارند نیازمند حمایت والدین (هم پدر و هم مادر) جهت رسیدگی به مسائلشان هستند. بحث اینجاست که چرا پدر به صورت انحصاری ولایت فرزندان را به عهده دارد؟ آیا جز این است که مادر و پدر نقشهایی اشتراکی هستند و هر دو در تولد فرزندان سهمی برابر دارند؟
▪️این قاعده در حقوق خانواده معنایی جز اصرار بر سرکوب زنان و ادامهی خشونت علیه آنها ندارد. جالب اینجاست که ادعای سیاستگذاران و اهالی تقنین اتفاقا در حوزهی خانواده، بزرگداشت مقام زن و مادر است. در واقع اگر در سایر حوزهها ابایی از اعمال تبعیض و در بوق و کرنا کردن آن نداشته باشند، در ارتباط با خانواده به عنوان نهادی مقدس و موثر در رسیدن به اهداف متعالیشان، مدام از فرشتهانگاری و تکریم مادران میگویند. اما در عمل و با کنکاش در ریشههای قوانین خانواده، اتفاقا بیشترین نادیدهانگاری و بیاعتنایی به حقوق زنان در ساختار خانواده قابل مشاهده است.
مادران به عنوان کسانی که بار اصلی تولد کودک از دوران بارداری تا بزرگسالی او به عهدهی آنهاست، کمترین نقش را در جلوههای عمومی زندگی فرزندانشان دارند. تمام کارهایی که در پستوی خانهها انجام میشود و شاهدی ندارند از شیر دادن و تعویض کهنهی بچهها تا پرستاری و مراقبت شبانهروزی و رسیدن به امور مدرسهی آنها با زنان است. اما همین که کودک از خانه بیرون میرود و قرار است خودش را به جامعه معرفی کند، همه جا نام یگانهی پدر میدرخشد.
در حقیقت گویی اختیار و ولایت تنها جلوههای بیرونی دارند. باورهای پایهای این جریان میپندارند حضور در اجتماع نیازمند شایستگی و صلاحیتی پر صلابت و قدرتمند است که عموما برای یک زن زیادی است. هیچکس نمیپرسد این تفکیک زندگی به دو شاَن عمومی و خصوصی و تعلق داشتن زنان به نوع خصوصی آن از کجا آمده و با کدام شاهد و مثال، به چنین درجه از اثبات و قطعیت رسیده است؟
کودکان به عنوان افرادی نیازمند به حمایت، میبایست از حضور شانهبهشانهی پدر و مادرشان در تمام شؤون زندگی بهرهمند باشند. حذف مادران و تحقیر آنها در امور مختلف، نه تنها خشونتی بلاتوجیه در حق زنان این کشور است بلکه نوعی نقض حق کودکان و تعمیق کلیشههای تبعیضآمیز و مردسالار در وجود آنها تلقی میشود.
برابری زنان و مردان در خانواده، نخستین آموزشی است که میتواند نوید آیندهای روشن برای کودکان این سرزمین باشد!
به سیکل تبعیض و آموزش تبعیض پایان دهیم!
#همبستگی_علیه_نابرابری_فقر_خشونت
#بیست_و_پنج_نوامبر
@bidarzani
بيدارزنى
Photo
🟣 گزارشی از وضعیت بند زنان زندان ارومیه (معروف به زندان دریا)
به گزارش خبرگزاری هرانا، بند زنان زندان ارومیه واقع در مجموعه این زندان در جاده کلانتری ارومیه و در ۱۵ کیلومتری مرکز این شهر است. نزدیک ۳۰۰ الی ۳۵۰ زندانی با جرائم گوناگون در این بند نگهداری میشوند. اقلام فروشگاه زندان حتی لوازم بهداشتی به صورت بسیار محدود و با چند برابر قیمت اصلی در فروشگاه زندان عرضه میشود. کیفیت و کمیت غذای زندان بسیار پایین است و بارها در غذای زندان توسط ساکنین این بند برخی موجودات دیده شده است. همچنین آب نامناسب زندان موجب بروز بیماریهای کلیوی در میان زندانیان میشود.
▪️ زندان ارومیه معروف به زندان دریا، در جاده ارومیه به تبریز و در ۱۵ کیلومتری مرکز شهر ارومیه واقع شده است. بند زنان که با عنوان بند ۱۵ نیز شناخته میشود، دارای حدود ۱۲۰ تخت است و نزدیک به ۳۰۰ تا ۳۵۰ زندانی در آن نگهداری میشوند. این زندانیان تنها صبحها از ساعت ۱۰:۳۰ تا ۱۳:۳۰ و عصرها از ساعت ۱۶ تا ۱۷:۳۰ به هواخوری دسترسی دارند. در هر اتاق آن دستکم ۳۰ زندانی در کنار یکدیگر زندگی میکند. به گفته یک منبع مطلع در برخی از این اتاق ها دستکم ۲۰ نفر سیگاری هستند و این امر در کنار محدود بودن زمان هواخوری نفس کشیدن در فضای اتاق را غیرممکن کرده است.
▪️کیفیت و کمیت غذای این زندان نامناسب است و تنوع پایینی دارد. پیشتر هرانا در گزارشی از مشاهده چندباره موش و سوسک در آشپزخانه زندان خبر داده بود. همچنین کیفیت آب شرب زندان پایین است و به گفته زندانیان آب شرب از چاه زندان تهیه میشود و به دلیل املاح بالا، اغلب زندانیان پس از مدتی به مشکلات کلیوی دچار میشوند. از سوی دیگر به دلیل قیمت بالای آب معدنی در فروشگاه، اکثر زندانیان ناچار به نوشیدن از همین آب هستند.
▪️به ازای هر صد نفر در زندان تنها یک دستگاه تلفن وجود دارد. تلفنها هر روزه از ساعت ۸ صبح تا ۸ عصر دایر هستند و هر زندانی میتواند حداکثر به مدت ۱۰ دقیقه از تلفن استفاده کند. این امر باعث شده است که امکان برقراری تماس با خانواده برای زندانیان کاهش پیدا کند.
به گفته یکی از اعضای خانواده یک زن محبوس در این زندان، مسئولان بند زنان زندان ارومیه در پاسخ به اعتراض زندانیان در خصوص کم بودن زمان مکالمه روزانه برای هر نفر گفته اند که محدودیت برای این است که شما با دوست پسرهایتان صحبت نکنید!
▪️اقلام فروشگاه زندان حتی لوازم بهداشتی به صورت محدود و به چند برابر قیمت اصلی به زندانیان فروخته میشود. این امر به دلیل نیاز زنان زندانی به لوازم بهداشتی همچون نوار بهداشتی سبب شده است که تمامی زندانیان علیرغم وضعیت نامناسب مالی مجبور به خرید این اقلام با قیمت بالا از فروشگاه زندان شوند.
حدودا هر سال یکبار گوشت قرمز و ماهی در فروشگاه زندان با چند برابر قیمت اصلی به زندانیان عرضه شود. مرغ و میوه هر سه ماه یکبار و آن نیز با قیمتهایی چند برابر واقعی به زندانیان فروخته میشود. با وجود آنکه دوبار در سال و آن نیز در میزان محدود فرصت تحویل لباس وجود دارد. فروشگاه زندان نیز به جز لباس زیر (با قیمتهای بسیار گران) از عرضه پوشاک به زندانیان امتناع میکند.
به گفته یک منبع مطلع برای اعزام زندانیان به مرخصی سختگیریهای شدیدی میشود و به در این بین نیز تبعیض قائل میشوند. به گفته او: «اعتراض زندانیان به این ناکارآمدیها و مشکلات نیز همیشه با واکنش بد مسئولان و فحاشی به زندانیان ختم میشود.»
#زنان_زندانی
#سرکوب_سیستماتیک_زنان
#فقر_و_تبعیض
@bidarzani
به گزارش خبرگزاری هرانا، بند زنان زندان ارومیه واقع در مجموعه این زندان در جاده کلانتری ارومیه و در ۱۵ کیلومتری مرکز این شهر است. نزدیک ۳۰۰ الی ۳۵۰ زندانی با جرائم گوناگون در این بند نگهداری میشوند. اقلام فروشگاه زندان حتی لوازم بهداشتی به صورت بسیار محدود و با چند برابر قیمت اصلی در فروشگاه زندان عرضه میشود. کیفیت و کمیت غذای زندان بسیار پایین است و بارها در غذای زندان توسط ساکنین این بند برخی موجودات دیده شده است. همچنین آب نامناسب زندان موجب بروز بیماریهای کلیوی در میان زندانیان میشود.
▪️ زندان ارومیه معروف به زندان دریا، در جاده ارومیه به تبریز و در ۱۵ کیلومتری مرکز شهر ارومیه واقع شده است. بند زنان که با عنوان بند ۱۵ نیز شناخته میشود، دارای حدود ۱۲۰ تخت است و نزدیک به ۳۰۰ تا ۳۵۰ زندانی در آن نگهداری میشوند. این زندانیان تنها صبحها از ساعت ۱۰:۳۰ تا ۱۳:۳۰ و عصرها از ساعت ۱۶ تا ۱۷:۳۰ به هواخوری دسترسی دارند. در هر اتاق آن دستکم ۳۰ زندانی در کنار یکدیگر زندگی میکند. به گفته یک منبع مطلع در برخی از این اتاق ها دستکم ۲۰ نفر سیگاری هستند و این امر در کنار محدود بودن زمان هواخوری نفس کشیدن در فضای اتاق را غیرممکن کرده است.
▪️کیفیت و کمیت غذای این زندان نامناسب است و تنوع پایینی دارد. پیشتر هرانا در گزارشی از مشاهده چندباره موش و سوسک در آشپزخانه زندان خبر داده بود. همچنین کیفیت آب شرب زندان پایین است و به گفته زندانیان آب شرب از چاه زندان تهیه میشود و به دلیل املاح بالا، اغلب زندانیان پس از مدتی به مشکلات کلیوی دچار میشوند. از سوی دیگر به دلیل قیمت بالای آب معدنی در فروشگاه، اکثر زندانیان ناچار به نوشیدن از همین آب هستند.
▪️به ازای هر صد نفر در زندان تنها یک دستگاه تلفن وجود دارد. تلفنها هر روزه از ساعت ۸ صبح تا ۸ عصر دایر هستند و هر زندانی میتواند حداکثر به مدت ۱۰ دقیقه از تلفن استفاده کند. این امر باعث شده است که امکان برقراری تماس با خانواده برای زندانیان کاهش پیدا کند.
به گفته یکی از اعضای خانواده یک زن محبوس در این زندان، مسئولان بند زنان زندان ارومیه در پاسخ به اعتراض زندانیان در خصوص کم بودن زمان مکالمه روزانه برای هر نفر گفته اند که محدودیت برای این است که شما با دوست پسرهایتان صحبت نکنید!
▪️اقلام فروشگاه زندان حتی لوازم بهداشتی به صورت محدود و به چند برابر قیمت اصلی به زندانیان فروخته میشود. این امر به دلیل نیاز زنان زندانی به لوازم بهداشتی همچون نوار بهداشتی سبب شده است که تمامی زندانیان علیرغم وضعیت نامناسب مالی مجبور به خرید این اقلام با قیمت بالا از فروشگاه زندان شوند.
حدودا هر سال یکبار گوشت قرمز و ماهی در فروشگاه زندان با چند برابر قیمت اصلی به زندانیان عرضه شود. مرغ و میوه هر سه ماه یکبار و آن نیز با قیمتهایی چند برابر واقعی به زندانیان فروخته میشود. با وجود آنکه دوبار در سال و آن نیز در میزان محدود فرصت تحویل لباس وجود دارد. فروشگاه زندان نیز به جز لباس زیر (با قیمتهای بسیار گران) از عرضه پوشاک به زندانیان امتناع میکند.
به گفته یک منبع مطلع برای اعزام زندانیان به مرخصی سختگیریهای شدیدی میشود و به در این بین نیز تبعیض قائل میشوند. به گفته او: «اعتراض زندانیان به این ناکارآمدیها و مشکلات نیز همیشه با واکنش بد مسئولان و فحاشی به زندانیان ختم میشود.»
#زنان_زندانی
#سرکوب_سیستماتیک_زنان
#فقر_و_تبعیض
@bidarzani
بيدارزنى
Photo
🟣 پایان سی بزنگاه، برای نوامبر نارنجی؛ تلاش برای پایان دادن به خشونت علیه زنان
|سی: تو چراغ خود برافروز!|
✍🏽 مهسا غلامعلیزاده
▪️یک ماه گذشت و ما در سی بزنگاه، توقف کردیم و از خشونت علیه زنان گفتیم.
آیا همهچیز را گفتیم؟
خیر!
آیا چیزی مانده که بگوییم؟
قطعا بله!
خشونت علیه زنان، خشونتی فراگیر و جهانی است. خشونت خوراک هرروزهی زنان دنیاست. رنجِ دختران و زنان در سیهزار کتاب هم نمیگنجد چه برسد به سی یادداشت هشتصد کلمهای! ما در دنیایی زندگی میکنیم که در آن از هر ۳ زن، یک زن تجربهی انواع خشونت را دارد؛ دنیایی که با وقایعی نظیر جنگ و فروپاشی و پاندمی کرونا و ...، خشونت بیشتری را به زنان تحمیل میکند.
در یک سال گذشته ۲۴۳ میلیون زن و دختر توسط همسر یا یکی از نزدیکانشان مورد آزار قرار گرفتهاند؛ از این تعداد کمتر از ۴۰ درصدشان تقاضای کمک کرده یا خشونت مذکور را گزارش کردهاند.
خشونت علیه زنان دارای پیامدهای فوری و بلندمدت بر سلامت جسمی، جنسی و روانی آنهاست؛ پیامدهایی که میتوانند تا حد مرگ ویرانکننده باشند.
در این میان زن بودن به عنوان یکی از ریشههای تبعیض میتواند در سایر زمینههای تبعیض نظیر تبعیض طبقاتی و نژادی تنیده شود و ستمی دوچندان را نصیب زنان کند. به بیان سادهتر زنها ممکن است علاوه بر ستم جنسیتی، به علت تعلق همزمان به دیگر گروههای مورد تبعیض، متحمل ظلمی مضاعف شوند. برای مثال زنانِ کارگر، زنانِ مهاجر یا زنان دارای معلولیت، قطعا بیش از سایر زنان مورد خشونت واقع میشوند و نقض حقوق اولیهشان را تجربه میکنند.
از سوی دیگر حقوق بشر به طور کلی، یک مجموعهی درهمتنیده و منسجم است. تمام حقوقی که مطابق اسناد بینالمللی برای انسانها به رسمیت شناخته شدهاند، به یک اندازه اهمیت و ضرورت دارند. به تعبیر دیگر، حقوق بشر مقولهای انتخابی نیست. ما نمیتوانیم با توجه به شرایط شخصی و اعتقاداتی که داریم، بخشی از این حقوق را دستچین کرده و سایر آنها را نادیده بگیریم. همانطور که در ابتدا گفتیم، این سی یادداشت ناظر به تمام حقوق زنان نبود اما احتمالا برای بعضی از شماها اغراقآمیز و زیادی به نظر رسیده است. شاید با خودتان بگویید قرار نیست تمام این موارد و سایر حقوقی که از این متنها غایب بودند، را بپذیرید. اما همین جا به شما خواهم گفت که نمیتوانید! حقوق بشر، محل چانهزنی ما نیست. زنان و دیگران به محض تولد صاحب این حقوق هستند. این حقوق در ملکیت و تحت ولایت هیچ فرد یا نهادی نیست. بنابراین صحبت از این حقوق به معنای تلاش برای رسیدن به یک توافق برد-برد نیست. ما خواهان حقوقی هستیم که به غلط و ظالمانه از ما گرفته شده است. ما خواهان پس گرفتن حقوق بدیهی و مسلم خود هستیم؛ قرار نیست در ازای دارا شدن این حقوق، هزینه یا تضمینی بدهیم. در نتیجه اگر مقابل ما ایستادهاید و بر عرف و قوانین تبعیضآمیز تکیه زدهاید، یک بار برای همیشه بدون تعصب و خرافه، این یادداشتها و نظایر بیشمارش را بخوانید، بشنوید، ببینید و بعد بدون ترس، با سری برافراشته به سمت ما و برابری حرکت کنید!
باور کنید دنیای لبریز از برابری، برای همهی ما دنیای زیباتر و آرامتری است. تبعیض و خشونت دنیا را با هر آنکه روی آن زندگی میکند، میبلعد و نشخوار میکند! ما همه با کموکیف متفاوت قربانی خشونت هستیم. به جای انکار و یا دامن زدن به این خشونتِ جاری، هر جا که هستیم،
به هر چیزی که اعتقاد داریم،
در هر حوزهای که فعالیت میکنیم،
و با هر میزان قدرتی که در دست داریم،
برای برابری و پایان دادن به خشونت علیه زنان، تلاش کنیم!
|تو نگو همه به جنگاند و ز صلح من چه آید
تو یکی نِهای، هزاری تو چراغ خود برافروز|
#همبستگی_علیه_نابرابری_فقر_خشونت
#بیست_و_پنج_نوامبر
@bidarzani
|سی: تو چراغ خود برافروز!|
✍🏽 مهسا غلامعلیزاده
▪️یک ماه گذشت و ما در سی بزنگاه، توقف کردیم و از خشونت علیه زنان گفتیم.
آیا همهچیز را گفتیم؟
خیر!
آیا چیزی مانده که بگوییم؟
قطعا بله!
خشونت علیه زنان، خشونتی فراگیر و جهانی است. خشونت خوراک هرروزهی زنان دنیاست. رنجِ دختران و زنان در سیهزار کتاب هم نمیگنجد چه برسد به سی یادداشت هشتصد کلمهای! ما در دنیایی زندگی میکنیم که در آن از هر ۳ زن، یک زن تجربهی انواع خشونت را دارد؛ دنیایی که با وقایعی نظیر جنگ و فروپاشی و پاندمی کرونا و ...، خشونت بیشتری را به زنان تحمیل میکند.
در یک سال گذشته ۲۴۳ میلیون زن و دختر توسط همسر یا یکی از نزدیکانشان مورد آزار قرار گرفتهاند؛ از این تعداد کمتر از ۴۰ درصدشان تقاضای کمک کرده یا خشونت مذکور را گزارش کردهاند.
خشونت علیه زنان دارای پیامدهای فوری و بلندمدت بر سلامت جسمی، جنسی و روانی آنهاست؛ پیامدهایی که میتوانند تا حد مرگ ویرانکننده باشند.
در این میان زن بودن به عنوان یکی از ریشههای تبعیض میتواند در سایر زمینههای تبعیض نظیر تبعیض طبقاتی و نژادی تنیده شود و ستمی دوچندان را نصیب زنان کند. به بیان سادهتر زنها ممکن است علاوه بر ستم جنسیتی، به علت تعلق همزمان به دیگر گروههای مورد تبعیض، متحمل ظلمی مضاعف شوند. برای مثال زنانِ کارگر، زنانِ مهاجر یا زنان دارای معلولیت، قطعا بیش از سایر زنان مورد خشونت واقع میشوند و نقض حقوق اولیهشان را تجربه میکنند.
از سوی دیگر حقوق بشر به طور کلی، یک مجموعهی درهمتنیده و منسجم است. تمام حقوقی که مطابق اسناد بینالمللی برای انسانها به رسمیت شناخته شدهاند، به یک اندازه اهمیت و ضرورت دارند. به تعبیر دیگر، حقوق بشر مقولهای انتخابی نیست. ما نمیتوانیم با توجه به شرایط شخصی و اعتقاداتی که داریم، بخشی از این حقوق را دستچین کرده و سایر آنها را نادیده بگیریم. همانطور که در ابتدا گفتیم، این سی یادداشت ناظر به تمام حقوق زنان نبود اما احتمالا برای بعضی از شماها اغراقآمیز و زیادی به نظر رسیده است. شاید با خودتان بگویید قرار نیست تمام این موارد و سایر حقوقی که از این متنها غایب بودند، را بپذیرید. اما همین جا به شما خواهم گفت که نمیتوانید! حقوق بشر، محل چانهزنی ما نیست. زنان و دیگران به محض تولد صاحب این حقوق هستند. این حقوق در ملکیت و تحت ولایت هیچ فرد یا نهادی نیست. بنابراین صحبت از این حقوق به معنای تلاش برای رسیدن به یک توافق برد-برد نیست. ما خواهان حقوقی هستیم که به غلط و ظالمانه از ما گرفته شده است. ما خواهان پس گرفتن حقوق بدیهی و مسلم خود هستیم؛ قرار نیست در ازای دارا شدن این حقوق، هزینه یا تضمینی بدهیم. در نتیجه اگر مقابل ما ایستادهاید و بر عرف و قوانین تبعیضآمیز تکیه زدهاید، یک بار برای همیشه بدون تعصب و خرافه، این یادداشتها و نظایر بیشمارش را بخوانید، بشنوید، ببینید و بعد بدون ترس، با سری برافراشته به سمت ما و برابری حرکت کنید!
باور کنید دنیای لبریز از برابری، برای همهی ما دنیای زیباتر و آرامتری است. تبعیض و خشونت دنیا را با هر آنکه روی آن زندگی میکند، میبلعد و نشخوار میکند! ما همه با کموکیف متفاوت قربانی خشونت هستیم. به جای انکار و یا دامن زدن به این خشونتِ جاری، هر جا که هستیم،
به هر چیزی که اعتقاد داریم،
در هر حوزهای که فعالیت میکنیم،
و با هر میزان قدرتی که در دست داریم،
برای برابری و پایان دادن به خشونت علیه زنان، تلاش کنیم!
|تو نگو همه به جنگاند و ز صلح من چه آید
تو یکی نِهای، هزاری تو چراغ خود برافروز|
#همبستگی_علیه_نابرابری_فقر_خشونت
#بیست_و_پنج_نوامبر
@bidarzani
بيدارزنى
Photo
🌐 بحران آب : ساختاری و سراسری
خیزش آب در #خوزستان، #لرستان و اینک #اصفهان و #چهارمحال_و_بختیاری (آن هم ظرف کمتر از چند ماه از پی هم)، نماهایی از یک بحران با ریشههای واحدند. جزئی دیدن و زوم کردن بر مسائل درون یک منطقه بدون پیوند با سرزمینهای اطرافش همانقدر میتواند تقلیلگرایانه و ناقص باشد که کلی دیدن بحران محیطزیستی ایران بدون توجه به ویژگیهای خاص و نامتوازنِ آن در هر منطقه.
#نابودی_جنگلها و پوششهای طبیعی، مرگ تالابهای #جازموریان و #گاوخونی و #هورالعظیم و تبدیلشان به کارخانۀ تولید #ریزگرد، تغییرات اقلیمی، خشکیدن سرچشمهها و رودها و دریاچهها، #فرسایش_خاک، اتمام ذخیرۀ آبهای زیرزمینی، #فرونشست_زمین و غیره همگی نشان از آن دارد که اولاً با بحرانی ساختاری و سراسری طرف هستیم و ثانیاً این عوارض (از جمله کاهش بیسابقۀ سطح آب سدها که امسال خود را نشان داده) تنها نوک کوه یخی است که به سرعت در شُرف تصادم با آنیم، بدون اینکه هنوز ابعاد هولناکش را به تمامی به ما نشان داده باشد.
جهانی بودن پدیدۀ #گرمایش_زمین و شکست آخرین تقلای دولتها برای نجات از این سقوط آزاد (#کنفرانس_گلاسکو) یعنی ما با مشکلی همهشمول و ساختاری طرفیم که قابل تقلیل به شکل این یا آن حکومت به تنهایی نیست. آنچه از ایران تا ترکیه و چین و آمریکا را در این بحران سهیم کرده، #سازماندهی_تولید_اقتصادی به شیوهای است که در آن همیشه #سود مقدم بر #خیر_عمومی و محیطزیست است. شکل حکمرانی میتواند شدت بحران را تغییر دهد، اما اصل بحرانزایی را تغییر نمیدهد.
حالا کشوری را تصور کنید که تمام منابعش به سمت رقابت در حوزۀ هستهای و موشکی و جاسوسی رفته، درحالیکه کشاورزیاش چنان سنتی و پُکیده مانده که باید ۹۲% از کل آب شیرین کشور را ببلعد تا سرپا بماند و تازه همین #کشاورزی_عقبمانده هم به هر ضرب و زوری شده گسترش مییابد تا رؤیای «خودکفایی غذایی» را محقق کند. دردناکتر آنست که بدانیم #مدرنکردن_روشهای_آبیاری، برخلاف صنایع نظامی و هستهای و خودروسازی و غیره، نیاز به زیرساخت و تکنولوژی ویژه یا سرمایههای سنگین ندارد، به طوریکه کل اراضی کشاورزی ایران را با هزینهای کمتر از بودجۀ نظامیِ فقط یک سال جمهوری اسلامی، میتوان مدرن و دگرگون کرد.
اما چرا تاکنون از این کار اجتناب شده؟ چون منابع در گروگانِ منافع فوری اقلیت حاکم است. در این ساختار بدیهی است که قانون و مجلس و سازمان محیطزیست و غیره هم همگی در خدمت جا زدن «سود اقلیت» به عنوان «منافع اکثریت» باشند.
جایگاهِ سیزدهمین کشور دارای سد دنیا و پنجمین کشور سدساز جهان باید به تنهایی آشکار کند که چه صنعت پرسودی در این حوزه سرپاست و چه ذینفعان مهمی (به پیشرانی سپاه) در هدایت بودجههای عمومی به این سمت اثرگذار بودهاند. بعد از اشباع شدن تقریبی سازههای سدی کشور، نوبت اپیدمی ساخت تونلهای گرانقیمت انتقال آب بینحوضهای و حتی از خلیج به کویر رسیده! مافیایی که حتی در فجایع هم دنبال پر کردن جیب از خلق فاجعۀ بدتر است. تراژدی دریاچه ارومیه را به یاد بیاورید! درحالیکه سدبندی بر مجاری دریاچه خود بخشی از علت بحران بود، حکومت با تعریفِ پروژۀ جدیدی به اسم «احیای دریاچه ارومیه»، با تزریق چندین هزار میلیارد تومان بودجه، مجدداً سفارش ساختِ سازههای غولپیکری را داده که این بار با انتقال صدها میلیون متر مکعب آب از رود زاب، دریاچه را زنده کند. سیاستی که البته دردی از ارومیه دوا نکرد، اما باعث خلق بحرانی جدید در حوضۀ آبی دیگری شد!
🔻توسعهیافتگی وارونۀ اکولوژیکی
نقشۀ اکولوژیکی ایران را باز کنید. با هر منطق مادّی و اقتصادی که نگاه کنیم، مراکز متراکم جمعیتی و شهری و صنعتی باید بر خطوط نواحی سبزرنگ (زاگرسی، عمانی، هیرکانی و ارسباران) قرار میگرفتند. حالا به واقعیت موجود نگاه کنید! تمامی کلانشهرها و قطبهای صنعتی و جمعیتی کشور در نواحی کویری بنا شدهاند که اصولاً ظرفیت اکولوژیکیِ این حد از توسعهیافتگی شهری و صنعتی را نداشتند. این توسعهیافتگی معکوسِ اکولوژیکی را با چه منطقی میتوان توضیح داد مگر گرایش دولت مرکزی به ایزولهکردن مناطق اقلیتهای ملی از صنعتیسازی؟ تسریع و تشدید بحران زیستمحیطی ایران، واکنش جبری زمین به این توسعۀ بیمنطق بودهاست.
[۱] هزینۀ نصب تجهیزات آبیاری قطرهای برای هر هکتار در سال ۱۴۰۰، معادل ۴۰ میلیون تومان بود. به عبارتی با بودجهای معادل ۱۸۰ هزار میلیارد تومان میتوان کل اراضی کشت سنتی را مجهز به سیستم آبیاری قطرهای کرد. این در حالی است که بودجه (واقعی) بخش نظامی در سال ۱۴۰۰ معادل ۲۶۱ هزار میلیارد تومان بود.
🔵 دو قسمت دیگر «زایندهخون: نگاهی به عوامل زاینده بحران آب اصفهان» و «اتحاد زحمتکشان در خیزشهای آبی: بر سر چه؟» در کانال تلگرامی کمیته عمل سازمانده کارگری در دسترس است.
@KSazmandeh
@bidarzani
خیزش آب در #خوزستان، #لرستان و اینک #اصفهان و #چهارمحال_و_بختیاری (آن هم ظرف کمتر از چند ماه از پی هم)، نماهایی از یک بحران با ریشههای واحدند. جزئی دیدن و زوم کردن بر مسائل درون یک منطقه بدون پیوند با سرزمینهای اطرافش همانقدر میتواند تقلیلگرایانه و ناقص باشد که کلی دیدن بحران محیطزیستی ایران بدون توجه به ویژگیهای خاص و نامتوازنِ آن در هر منطقه.
#نابودی_جنگلها و پوششهای طبیعی، مرگ تالابهای #جازموریان و #گاوخونی و #هورالعظیم و تبدیلشان به کارخانۀ تولید #ریزگرد، تغییرات اقلیمی، خشکیدن سرچشمهها و رودها و دریاچهها، #فرسایش_خاک، اتمام ذخیرۀ آبهای زیرزمینی، #فرونشست_زمین و غیره همگی نشان از آن دارد که اولاً با بحرانی ساختاری و سراسری طرف هستیم و ثانیاً این عوارض (از جمله کاهش بیسابقۀ سطح آب سدها که امسال خود را نشان داده) تنها نوک کوه یخی است که به سرعت در شُرف تصادم با آنیم، بدون اینکه هنوز ابعاد هولناکش را به تمامی به ما نشان داده باشد.
جهانی بودن پدیدۀ #گرمایش_زمین و شکست آخرین تقلای دولتها برای نجات از این سقوط آزاد (#کنفرانس_گلاسکو) یعنی ما با مشکلی همهشمول و ساختاری طرفیم که قابل تقلیل به شکل این یا آن حکومت به تنهایی نیست. آنچه از ایران تا ترکیه و چین و آمریکا را در این بحران سهیم کرده، #سازماندهی_تولید_اقتصادی به شیوهای است که در آن همیشه #سود مقدم بر #خیر_عمومی و محیطزیست است. شکل حکمرانی میتواند شدت بحران را تغییر دهد، اما اصل بحرانزایی را تغییر نمیدهد.
حالا کشوری را تصور کنید که تمام منابعش به سمت رقابت در حوزۀ هستهای و موشکی و جاسوسی رفته، درحالیکه کشاورزیاش چنان سنتی و پُکیده مانده که باید ۹۲% از کل آب شیرین کشور را ببلعد تا سرپا بماند و تازه همین #کشاورزی_عقبمانده هم به هر ضرب و زوری شده گسترش مییابد تا رؤیای «خودکفایی غذایی» را محقق کند. دردناکتر آنست که بدانیم #مدرنکردن_روشهای_آبیاری، برخلاف صنایع نظامی و هستهای و خودروسازی و غیره، نیاز به زیرساخت و تکنولوژی ویژه یا سرمایههای سنگین ندارد، به طوریکه کل اراضی کشاورزی ایران را با هزینهای کمتر از بودجۀ نظامیِ فقط یک سال جمهوری اسلامی، میتوان مدرن و دگرگون کرد.
اما چرا تاکنون از این کار اجتناب شده؟ چون منابع در گروگانِ منافع فوری اقلیت حاکم است. در این ساختار بدیهی است که قانون و مجلس و سازمان محیطزیست و غیره هم همگی در خدمت جا زدن «سود اقلیت» به عنوان «منافع اکثریت» باشند.
جایگاهِ سیزدهمین کشور دارای سد دنیا و پنجمین کشور سدساز جهان باید به تنهایی آشکار کند که چه صنعت پرسودی در این حوزه سرپاست و چه ذینفعان مهمی (به پیشرانی سپاه) در هدایت بودجههای عمومی به این سمت اثرگذار بودهاند. بعد از اشباع شدن تقریبی سازههای سدی کشور، نوبت اپیدمی ساخت تونلهای گرانقیمت انتقال آب بینحوضهای و حتی از خلیج به کویر رسیده! مافیایی که حتی در فجایع هم دنبال پر کردن جیب از خلق فاجعۀ بدتر است. تراژدی دریاچه ارومیه را به یاد بیاورید! درحالیکه سدبندی بر مجاری دریاچه خود بخشی از علت بحران بود، حکومت با تعریفِ پروژۀ جدیدی به اسم «احیای دریاچه ارومیه»، با تزریق چندین هزار میلیارد تومان بودجه، مجدداً سفارش ساختِ سازههای غولپیکری را داده که این بار با انتقال صدها میلیون متر مکعب آب از رود زاب، دریاچه را زنده کند. سیاستی که البته دردی از ارومیه دوا نکرد، اما باعث خلق بحرانی جدید در حوضۀ آبی دیگری شد!
🔻توسعهیافتگی وارونۀ اکولوژیکی
نقشۀ اکولوژیکی ایران را باز کنید. با هر منطق مادّی و اقتصادی که نگاه کنیم، مراکز متراکم جمعیتی و شهری و صنعتی باید بر خطوط نواحی سبزرنگ (زاگرسی، عمانی، هیرکانی و ارسباران) قرار میگرفتند. حالا به واقعیت موجود نگاه کنید! تمامی کلانشهرها و قطبهای صنعتی و جمعیتی کشور در نواحی کویری بنا شدهاند که اصولاً ظرفیت اکولوژیکیِ این حد از توسعهیافتگی شهری و صنعتی را نداشتند. این توسعهیافتگی معکوسِ اکولوژیکی را با چه منطقی میتوان توضیح داد مگر گرایش دولت مرکزی به ایزولهکردن مناطق اقلیتهای ملی از صنعتیسازی؟ تسریع و تشدید بحران زیستمحیطی ایران، واکنش جبری زمین به این توسعۀ بیمنطق بودهاست.
[۱] هزینۀ نصب تجهیزات آبیاری قطرهای برای هر هکتار در سال ۱۴۰۰، معادل ۴۰ میلیون تومان بود. به عبارتی با بودجهای معادل ۱۸۰ هزار میلیارد تومان میتوان کل اراضی کشت سنتی را مجهز به سیستم آبیاری قطرهای کرد. این در حالی است که بودجه (واقعی) بخش نظامی در سال ۱۴۰۰ معادل ۲۶۱ هزار میلیارد تومان بود.
🔵 دو قسمت دیگر «زایندهخون: نگاهی به عوامل زاینده بحران آب اصفهان» و «اتحاد زحمتکشان در خیزشهای آبی: بر سر چه؟» در کانال تلگرامی کمیته عمل سازمانده کارگری در دسترس است.
@KSazmandeh
@bidarzani