بیداری از خواب غفلت
10.9K subscribers
4.5K photos
275 videos
49 files
293 links
برای بیداری ازخواب غفلت چندعامل مؤثر است:
١. خواندن تشرفات محضر امام زمان
٢. فرمایشات وتذکرات اساتیداخلاق
٣. شرح حال اولیاءخدا

ارتباط با مدیر: @bidari1
مسئول تبادل: @tab_imam_zaman


کپی مطالب اساتید، با ذکر نام شریفشان جایز است.
کپی سایر مطالب: آزاد
Download Telegram
بیداری از خواب غفلت
شیخ غلامرضا یزدی (٢) حاج شیخ غلامرضا از سال (۱۳۱۴ هـ. ق.) تا (۱۳۱۹ هـ. ق.) در اصفهان اقامت گزید. وی در این مدت، بیشتر همت خود را صرف فقه و اصول کرد و از محضر استادانی چون: عبدالکریم گزی (جزی)، آقا نجفی اصفهانی و... استفاده نمود. در این میان تنها محضر درس…
شیخ غلامرضا یزدی (٣)

در سال‌های آخر اقامت حاج شیخ در نجف، مرض «وبا» به صورت وحشتناکی در نجف شیوع پیدا کرد و ترس را بر دل‌ها مستولی نمود و انسان‌ها را چون برگ خزان بر روی زمین ریخت.
⚡️⚡️⚡️
در مدرسه آخوند، که مملو از طلبه‌های غریبه بود ـ که از سراسر کشورهای اسلامی آمده بودند ـ گروه زیادی از طلاب، دچار مرض کشنده وبا شده بودند به حدی که توان نداشتند لباس‌های آلوده خود را بشویند. شیخ غلامرضا، شبانگاه، تمام آن لباس‌ها را بر می‌داشت و درون چادر شب می‌پیچید و برای شستن، پیاده به کنار شط فرات در کوفه می‌برد. وی لباس‌ها را پس از شستن و خشک کردن، دوباره به دوش می‌کشید و به نجف می‌آورد. سپس آن‌ها را، یکی یکی تا کرده و نیمه‌های شب بدون این که کسی بفهمد کنار در اتاق هایشان می‌گذاشت.
⚡️⚡️⚡️
از دیگر نمونه‌های گذشت و خلوص شیخ می‌توان به یکی از خاطره‌های او اشاره نمود:
یکی از دوستانم به مرض سختی دچار و در بیمارستان بستری شد. در آنجا گفتند: ما پرستار نداریم و هیچ کس دیگر هم قبول نکرد پرستاری او را بر عهده بگیرد. من قبول کردم و یک ماه، بالای سر او، برای خدا، پرستاری کردم و از درس خواندن بازماندم. از فضل خدا، بعد از یک ماه، دیدم تمام درس‌هایی را که حضور نداشتم و نخوانده بودم، بهتر از دیگران می‌دانم.

#شرح_حال_اولیاء_خدا
@bidary1
بیداری از خواب غفلت
شیخ غلامرضا یزدی (٣) در سال‌های آخر اقامت حاج شیخ در نجف، مرض «وبا» به صورت وحشتناکی در نجف شیوع پیدا کرد و ترس را بر دل‌ها مستولی نمود و انسان‌ها را چون برگ خزان بر روی زمین ریخت. ⚡️⚡️⚡️ در مدرسه آخوند، که مملو از طلبه‌های غریبه بود ـ که از سراسر کشورهای…
شیخ غلامرضا یزدی (۴)

در ایام تحصیل، شهربانو، مادر شیخ غلامرضا، برای زیارت عتبات و دیدار پسر راهی نجف شد و مدتی در کنار فرزندش ماند. شیخ در ضمن تحصیل به پرستاری و مواظبت از مادر هم می‌پرداخت. او ایام اقامت در نجف را با سختی و تنگدستی سپری نمود و بعد از مدتی، مقدار پولی هم که پدر برای او می‌فرستاد قطع شد. حاج شیخ با قناعت بیشتر زندگی می‌کرد حتی کارش به جایی رسیده بود که گاهی روزها، تنها چند لقمه نان خالی می‌خورد و مجبور بود برای مطالعه در شب از نور چراغ دستشویی استفاده کند.
⚡️⚡️⚡️
از او نقل شده است که روزی از روی تنگدستی، به حضرت امیر علیه‌السّلام شکوه کرد و از ایشان خواست که به وی کمک کند. چندی بعد، گروهی از طلاب کابلی به سفارش استادشان، برای تحصیل به نزد او آمدند. بعد از آن، شیخ به حدی وضعش خوب شد که به دیگر طلاب و استادان کمک مالی می‌کرد.
⚡️⚡️⚡️
دو عامل، شیخ غلامرضا را ناچار کرد تا حوزه پربار نجف را، پس از پنج سال معرفت آموزی در سال ۱۲۸۵ هـ. ش. ترک کند. اولین عامل، چشم درد و ضعف و ناتوانی حاج شیخ و اصرار مادر به بازگشت به ایران و دومین عامل، سفر شیخ محمدباقر استهباناتی به شیراز بود. حاج شیخ علاوه بر این که از شاگردان خاص او بود، مفتون و مجذوب اخلاق و معرفت و منش وی نیز شده بود و لذا در این سفر، پا به پای استاد، راهی شیراز شد.
#شرح_حال_اولیاء_خدا
@bidary1
 
بیداری از خواب غفلت
شیخ غلامرضا یزدی (۴) در ایام تحصیل، شهربانو، مادر شیخ غلامرضا، برای زیارت عتبات و دیدار پسر راهی نجف شد و مدتی در کنار فرزندش ماند. شیخ در ضمن تحصیل به پرستاری و مواظبت از مادر هم می‌پرداخت. او ایام اقامت در نجف را با سختی و تنگدستی سپری نمود و بعد از مدتی،…
شیخ غلامرضا یزدی (۵)

حاج شیخ، در سال ۱۲۸۶ ه. ش در سی سالگی وارد یزد شد و به صلاح دید مادر و بستگانش با دختری از خویشاوندان دور خود که ساکن یزد بود ازدواج کرد. چندی بعد، برای زیارت امام رضا علیه‌السّلام و دیدن پدر و مادر و کسب اجازه از پدر برای مراجعت به عتبات، به مشهد مشرف شد. حاج شیخ هر چه اصرار کرد، پدر راضی نشد از این رو به یزد برگشت و به دلیل تشدید بیماری و تاهل، تا پایان عمر در آنجا اقامت گزید.
⚡️⚡️
در آغاز ورود حاج شیخ به یزد مرجعیت تامه مردم بر عهده آیة الله میرزا سید علی مدرسی لب خندقی بود. با گذشت زمان و بر اثر اقدامات و تلاش‌های مجدانه حاج شیخ در راه پاسداری از دین خدا و برپایی مجالس تبلیغ اسلام و دستگیری مستمندان و یاری طلاب و دیگر امور اجتماعی، ریاست دینی مردم، خود به خود، به ایشان واگذار شد.
البته نه تنها حاج شیخ طالب ریاست نبود بلکه او به علت احترام به آیة الله سید علی مدرسی لب خندقی، سال‌ها در درس خارج وی شرکت می‌کرد و بارها می‌گفت:
«من مجتهد نیستم». 
#شرح_حال_اولیاء_خدا
@bidary1
بیداری از خواب غفلت
شیخ غلامرضا یزدی (۵) حاج شیخ، در سال ۱۲۸۶ ه. ش در سی سالگی وارد یزد شد و به صلاح دید مادر و بستگانش با دختری از خویشاوندان دور خود که ساکن یزد بود ازدواج کرد. چندی بعد، برای زیارت امام رضا علیه‌السّلام و دیدن پدر و مادر و کسب اجازه از پدر برای مراجعت به…
شیخ غلامرضا یزدی (۶):

شیخ غلامرضا یزدی با کمال اخلاص و بی‌توجهی به دنیا، در راه تبلیغ اسلام و ارشاد مؤمنین گام برمی‌داشت.
آیت الله سید جمال گلپایگانی که در آن زمان با شیخ هم دوره بودند و در نجف ساکن بودند، خطاب به یزدیها می گفتند:
خوشا بحالتان، خوشا بحالتان! به ایرانیها بگویید شیخ غلامرضا حجت زمان است، مثل من ۲۰ نفر در نجف هست که بعضی مجتهد یا مرجع تقلید شده اند ولی هیچ یک شیخ غلامرضا نمی شوند!
#شرح_حال_اولیاء_خدا
@bidary1
بیداری از خواب غفلت
شیخ غلامرضا یزدی (۶): شیخ غلامرضا یزدی با کمال اخلاص و بی‌توجهی به دنیا، در راه تبلیغ اسلام و ارشاد مؤمنین گام برمی‌داشت. آیت الله سید جمال گلپایگانی که در آن زمان با شیخ هم دوره بودند و در نجف ساکن بودند، خطاب به یزدیها می گفتند: خوشا بحالتان، خوشا بحالتان!…
شیخ غلامرضا یزدی (٧):

💥از خصوصیات مردان خدا این است که نه تنها از دین و ایمان خود مراقبت می کنند و سعی دارند خود را به خدا نزدیک کنند، بلکه مواظب دین و ایمان مردم هم هستند و تمام همتشان بر این است که مردم را به راه خدا وبه سوی سعادت، راهنمایی و هدایت کنند و از هر فرصتی برای زنده کردن یاد خدا در دل مردم استفاده می کنند.
⚡️⚡️⚡️
در یکی از سفر هایی که شیخ به شهر مقدس مشهد داشتند، همینکه متوجه شدند که یکی از روستاهای دور افتاده ی مشهد واعظ ندارد، سریعا داوطلب رفتن به آن روستا شدند، و وقتی یکی از علما مشهد به ایشان می گوید آقا شما تازه از راه رسیده اید، بهتر است بروید برای زیارت. شیخ در جواب گفته بود: امام رضا علیه السلام همه جا هست حضرت زائر زیاد دارد ولی نوکر کم دارد، من می روم و نوکری امام رضا علیه السلام را می کنم.

#شرح_حال_اولیاء_خدا
@bidary1
بیداری از خواب غفلت
شیخ غلامرضا یزدی (٧): 💥از خصوصیات مردان خدا این است که نه تنها از دین و ایمان خود مراقبت می کنند و سعی دارند خود را به خدا نزدیک کنند، بلکه مواظب دین و ایمان مردم هم هستند و تمام همتشان بر این است که مردم را به راه خدا وبه سوی سعادت، راهنمایی و هدایت کنند…
شیخ غلامرضا یزدی (٨):

خدمتکار منزل شیخ نقل می کرد: زمانی در یزد هفت شبانه روز باران آمد و بسیاری از بناهای خشت و گلی فرو ریخت و مردم به آب انبارها و ساختمان های آجری پناه بردند.

شب هفتم بود که در نیمه های شب دیدم حاج شیخ عمامه شان را برداشته اند و زیر باران، وسط حیاط ایستاده اند و با صدای بلند تضرّع می کنند و می گویند: ای خدا، همه مردم به دنبال کسب و کار و طاعت و عبادتند، در این شهر فقط غلامرضا گناه کار است.
اگر این باران برای عذاب غلامرضا است تو او را ببخش.
درست نیمساعت بعد از دعای شیخ، ابرها به حرکت در می آیند و باران هفت روزه پایان می یابد.
#شرح_حال_اولیاء_خدا
📗پرواز در ملکوت
@bidary1
بیداری از خواب غفلت
شیخ غلامرضا یزدی (٨): خدمتکار منزل شیخ نقل می کرد: زمانی در یزد هفت شبانه روز باران آمد و بسیاری از بناهای خشت و گلی فرو ریخت و مردم به آب انبارها و ساختمان های آجری پناه بردند. شب هفتم بود که در نیمه های شب دیدم حاج شیخ عمامه شان را برداشته اند و زیر…
شیخ غلامرضا یزدی (٩):

💥آقا سید علی طباطبایی عقدایی نقل میکند که: زمانی از یزد به قم رفتم، مأمورین رضاشاه مرا مانند سایر طلاب گرفتند و برای خدمت سربازی به پادگان باغ شاه تهران بردند، در آنجا در مرحله ای از معاینه پزشکی به اشخاص می گفتند لخت شوید، وقتی نوبت به من رسید حیا مانع از آن شد که اطاعت کنم، لذا مرا در اتاقی زندانی کردند.
در آن حال اسارت و در ظلمات زندان، یک دفعه قلبم متوجه وجود مقدس آقا امام زمان علیه السلام شد و و با چشم گریان به وجود نازنینش متوسل شدم و از حضرتش خواستم تا مرا از این مخمصه نجات دهد،
⚡️⚡️⚡️
در همین حال توسل بودم که یک دفعه دیدم درب اتاق باز شد و شیخ غلامرضا داخل شد و فرمود: سیدعلی بیا برویم.
من که مبهوت بودم که شیخ چگونه در مقابل آن همه نگهبان و سرباز پادگان توانسته خود را به من برساند و چطور در را به رویم گشوده، سریعا به دنبالش حرکت کردم، شیخ مرا از سالنی عبور داد که پر از افسران و درجه داران بود، ولی آنها هیچ حرفی به ما نزدند، گویا هیچ کس ما را نمی دید. ما از داخل پادگان خارج شده‌، به دژبانی رسیدیم، ولی در کمال تعجب دژبان ها هم هیچ عکس العملی در برابر ما نشان ندادند و ما به راحتی از پادگان بیرون رفتیم،
⚡️⚡️⚡️
وقتی از پادگان دور شدیم، شیخ غلامرضا به من گفت: برو به قم و دَرست را بخوان، هیچ کس با تو کاری ندارد و راه قم را به من نشان داد، من که هنوز گیج و مبهوت بودم خواستم از شیخ سوال کنم که شما چه طور ماجرای ما رافهمیدید؟
همین که رویم را برگرداندم دیدم شیخ نیست.
آری وقتی انسان با امام زمانش ، ارتباط روحی عمیقی داشته باشد و روحش به روح امام متصل شود ، به امر امام، مأمور انجام وظایف مهمی می شود و برای او غیبت و ظهور امام علیه السلام تفاوتی ندارد و همیشه در خدمت امام زمانش می باشد هر چند به حسب ظاهر مثل بقیه مردم، آن حضرت را نبیند.
#شرح_حال_اولیاء_خدا
@bidary1
بیداری از خواب غفلت
شیخ غلامرضا یزدی (٩): 💥آقا سید علی طباطبایی عقدایی نقل میکند که: زمانی از یزد به قم رفتم، مأمورین رضاشاه مرا مانند سایر طلاب گرفتند و برای خدمت سربازی به پادگان باغ شاه تهران بردند، در آنجا در مرحله ای از معاینه پزشکی به اشخاص می گفتند لخت شوید، وقتی نوبت…
شیخ غلامرضا یزدی (١٠)

یکی از دوستان حاج شیخ می‌گوید:
با موتور روانه تفت (تفت، از شهرستانهای یزد است که با یزد حدود چهار فرسخ فاصله دارد.) بودم. در بین راه مشاهده کردم که حاج شیخ سوار بر مرکب همیشگی خود به سوی تفت می‌رود. در همان لحظه اتومبیلی از راه رسید و راننده آن از حاج شیخ درخواست کرد که ایشان را برساند. حاج شیخ تشکر کرد و فرمود: شما بروید! من با همین حیوان می‌آیم. هنگامی که به مقصد رسیدیم، با کمال تعجب دیدم حاج شیخ بالای منبر نشسته و مشغول سخنرانی است.
#شرح_حال_اولیاء_خدا
@bidary1
بیداری از خواب غفلت
شیخ غلامرضا یزدی (١٠) یکی از دوستان حاج شیخ می‌گوید: با موتور روانه تفت (تفت، از شهرستانهای یزد است که با یزد حدود چهار فرسخ فاصله دارد.) بودم. در بین راه مشاهده کردم که حاج شیخ سوار بر مرکب همیشگی خود به سوی تفت می‌رود. در همان لحظه اتومبیلی از راه رسید…
شیخ غلامرضا یزدی(١١):

روزی شیخ با چند تن از دوستانش در مدرسه مصلی یزد بودند، که شیخ به آنها می گوید: الان چند نفر وارد مدرسه می شوند و به حجره ما می آیند، آنها سوالی دارند و سوالشان فلان چیز است، من از پاسخ دادن به آنها معذورم شما پاسخشان را بدهید.
بعد از مدت کوتاهی، همان چند نفر وارد حجره می شوند و در کمال حیرت دوستان شیخ، درست همان سوال را پرسیدند!
⚡️⚡️⚡️
روزی شیخ غلامرضا در منزل، بی خبر از همه جا، به یکی از نزدیکانش می گوید: حاج ملا علی (از اهالی شهر) برایش میهمان آمده و هیچ پولی در خانه ندارد، این پول را برای او ببر تا خجالت زده میهمانانش نشود. وقتی آن فرد به در خانه ملا علی می رسد، در می زند، ملا علی در خانه را باز کرده، سلام می کند و می گوید: برادر من در خانه میهمان دارم. او هم جواب می دهد: می دانم، این پول را شیخ غلامرضا برای خرج میهمانهایت فرستاده است.
#شرح_حال_اولیاء_خدا
@bidary1
بیداری از خواب غفلت
شیخ غلامرضا یزدی(١١): روزی شیخ با چند تن از دوستانش در مدرسه مصلی یزد بودند، که شیخ به آنها می گوید: الان چند نفر وارد مدرسه می شوند و به حجره ما می آیند، آنها سوالی دارند و سوالشان فلان چیز است، من از پاسخ دادن به آنها معذورم شما پاسخشان را بدهید. بعد…
شیخ غلامرضا یزدی (١٢):

💥شیخ غلامرضا در سفری، پای پیاده به همراه چند تن از دوستانشان عازم حج بودند، در بین راه ذخیره آبشان تمام و همگی دچار تشنگی شدیدی شدند، به گونه ای که نزدیک بود تشنگی زیاد آنها را از پای در آورد. در این میان شیخ به همراهان گفت: من به پشت آن تپه می روم تا جستجو کنم، بلکه آبی بیابم؛ سپس به پشت تپه رفت و بعد از مدتی گفت بیایید اینجا آب هست و کاروانیان تشنه لب همه به طرف تپه دویدند و سیر از آب نوشیدند و دستمال های خود را نیز خیس کردند، تا در هوای گرم روی سرشان بیاندازند و خنک شوند، سپس به طرف مسیر خود باز گشتند،
⚡️⚡️⚡️
در این میان یکی از همراهها می گوید: حالا که آب هست دوباره بروم هم آب بنوشم و هم دستمالم را خیس کنم، به طرف تپه رفت، ولی وقتی به پشت آن تپه رسید دیگر اثری از آن برکه آب ندید؛ با کمال تعجب به طرف شیخ رفت و علت را از ایشان پرسید، شیخ برای انحراف ذهن او از این موضوع گفت: خدا لعنت کند شیطان را بروید صلوات بفرستید.
در نقل دیگری هم هست که بعد از افشای سرش از فرد مطلع تعهد گرفته که تا شیخ زنده است، این ماجرا را جایی نقل نکند، چون هدف شیخ رفع تشنگی زوار بود.
#شرح_حال_اولیاء_خدا
@bidary1
بیداری از خواب غفلت
شیخ غلامرضا یزدی (١٢): 💥شیخ غلامرضا در سفری، پای پیاده به همراه چند تن از دوستانشان عازم حج بودند، در بین راه ذخیره آبشان تمام و همگی دچار تشنگی شدیدی شدند، به گونه ای که نزدیک بود تشنگی زیاد آنها را از پای در آورد. در این میان شیخ به همراهان گفت: من به…
شیخ غلامرضا یزدی(١٣):

💥یکی از صفات بارز اولیاء خدا صبر واستقامت آنان در برابر فشار های مختلف زندگی است. یکی از این فشارها، مصیبت مرگ فرزند دلبندی است که در راه خدا و دین او تلاش می کند و مرحوم حاج شیخ پس از سفر خانه خدا به همراه فرزند دلبندش شیخ محمود به قم مشرف شدند و حضرت ایت الله بروجردی به افتخار ایشان مجلس درسی ترتیب دادند .
⚡️⚡️⚡️
پس از چند روز بیماری سخت فرزند شیخ را راهی بیمارستان کرد و پس از مدت کوتاهی جان به جان آفرین تسلیم کرد و وقتی علمای حوزه به احترام حاج شیخ درس را تعطیل کردند او گفت: ما درس را تعطیل نمی کنیم و پس از درس بر جنازه فرزند عزیزش نماز خواند و وقتی خواستند جنازه را دفن کنند، حاج شیخ محاسن خود را به روی دستش گرفته بود و می گفت: ((بار الها،این امانت را خوب نگهداری کردم،بعد از تشرف به حج و زیارت خانه ات، اینک آن را به تو بر می گردانم.))
⚡️⚡️⚡️
نقل است ایشان بعد از دفن پسرشان،همین که می خواستند قبر را ترک کنند قطرات اشک در چشمان حلقه زد ولی ایشان سرشان را بالا گرفتند و گفتند: ای اشک چرا می آیی؟ مگر اتفاقی افتاده است؟!
#شرح_حال_اولیاء_خدا
@bidary1
بیداری از خواب غفلت
شیخ غلامرضا یزدی(١٣): 💥یکی از صفات بارز اولیاء خدا صبر واستقامت آنان در برابر فشار های مختلف زندگی است. یکی از این فشارها، مصیبت مرگ فرزند دلبندی است که در راه خدا و دین او تلاش می کند و مرحوم حاج شیخ پس از سفر خانه خدا به همراه فرزند دلبندش شیخ محمود به…
شیخ غلامرضا یزدی (١۴)

ایشان می فرمودند: «هرگاه غذای مطبوع، یا لباس مرغوبی به دستم می رسید،‌ آن را کنار می گذاشتم و خطاب به نفس می گفتم: شرط استفاده از این غذا و لباس به جا آوردن فلان عمل عبادى یا امساک یا شب زنده داری است، وقتی آن عمل را انجام می دادم آن لباس و غذا را به طلاب دیگر می دادم و خودم از غذای ساده و لباس معمولی استفاده می کردم و به نفس خطاب کرده می گفتم: که نباید همیشه تو بر من حاکم باشی و خواسته های خودت را به من تحمیل کنى، من هم در مبارزه باید سر تو کلاه بگذارم و غالب شوم».

#شرح_حال_اولیاء_خدا
@bidary1
بیداری از خواب غفلت
شیخ غلامرضا یزدی (١۴) ایشان می فرمودند: «هرگاه غذای مطبوع، یا لباس مرغوبی به دستم می رسید،‌ آن را کنار می گذاشتم و خطاب به نفس می گفتم: شرط استفاده از این غذا و لباس به جا آوردن فلان عمل عبادى یا امساک یا شب زنده داری است، وقتی آن عمل را انجام می دادم آن…
شیخ غلامرضا یزدی (۱۵)

💥یکی از مسائلی که مرحوم حاج شیخ به آن اهمیت خاصی می داد، اقامه نماز جماعت بود. ایشان تقریبا همه ایام سال نمازهایشان را به جماعت می خواند.ایشان حتی در حال بیماری و در اواخر عمر با وجود کهولت سن نیز مقید بود نمازش را به جماعت ادا کند.
⚡️⚡️⚡️
در یکی از روزها در ایام بیماری و کهولت سن جناب شیخ، مردم مدتی برای آمدن او برای اقامه نماز منتظر شدند و وقتی انتظار طولانی شد، ایستادند تا نماز را فرادا ادا کنند، درست در همین زمان حاج شیخ با حال بیمار و رنجورش وارد مسجد شد و فرمود: هرگاه دیدید شیخ برای نماز به مسجد نیامد، به خانه اش تابوت ببرید.
همچنین آن مرحوم به ادای نماز مستحبی بسیار اهمیت می داد و از هر فرصتی برای نماز خواندن استفاده می کرد و در پاسخ کسانی که سوال می کردند: ما نمی دانیم شما در نماز چه دیده اید که آنقدر نماز می خوانید؟
⚡️⚡️⚡️
می فرمود: "اگر شما بدانید از این جا تا چند کیلومتر راه، روی زمین اشرفی ریخته است، اولی را که برداشتید، دومی را هم بر می دارید و تا به آخر همین کار را می کنید، نماز ارزشش خیلی بالاتر از اشرفی است، نماز گنج است، ارتباط بنده با آفریننده است، آن هم ارتباط مستقیم!"
لذا جناب شیخ، گاهی وقتی که قرار بود در جایی منتظر کسی باشد، همان جا به نماز می ایستاد و از وقتش برای نیایش با معبود استفاده می کرد.
#شرح_حال_اولیاء_خدا
📗پرواز در ملکوت ص ۱۱۳
@bidary1
بیداری از خواب غفلت
شیخ غلامرضا یزدی (۱۵) 💥یکی از مسائلی که مرحوم حاج شیخ به آن اهمیت خاصی می داد، اقامه نماز جماعت بود. ایشان تقریبا همه ایام سال نمازهایشان را به جماعت می خواند.ایشان حتی در حال بیماری و در اواخر عمر با وجود کهولت سن نیز مقید بود نمازش را به جماعت ادا کند.…
شیخ غلامرضا یزدی (١۶):

شیخ با نور معنویت خود، قلوب یهودی ها و زرتشتیان یزد را نیز مسخر خویش کرده بود، یهودیان یزد الطاف و کرمات بسیاری از شیخ دیده بودند؛ بخصوص در جنگ جهانی دوم، در حالی که فقر شدید و گرسنگی همه را تحت فشار گذاشته بود؛ حاج شیخ کیسه کیسه آرد به خانه مردم شهر می برد، یهودیان را نیز فراموش نمی کرد و برای آنها هم آرد می برد، وقتی اطرافیان شیخ اعتراض می کردند و می گفتند او یهودی است، شیخ می فرمود: مگر یهودی خوراک ندارد!؟ مگر یهودی گرسنگی نمیفهمد؟!
⚡️⚡️⚡️
همین کرامات اخلاقی شیخ سبب شده بود تا یهودیان، متعجب از سیره شیخ، دلباخته او شده و احترام فوق العاده برای ایشان قائل باشند، یکی از یهودیان یزد پیرمردی بود که سالیان سال خادم کنیسه قدیمی شهر یزد بود، این مرد علاقه بسیاری به شیخ داشت و احترام خاصی برای ایشان قائل بود و وقتی مسلمین از علت ارادت او می پرسیدند جواب میداد: در زمان قحطی که نان کم بود، نانواها به خاطر یهودی بودن، نان به ما نمیدادند. وقتی شیخ از این موضوع مطلع شد، باهمکاری فرزندش، نیمه های شب به در خانه ما می آمد و کیسه های آرد را در منزل ما می گذاشت و می رفت؛ لذا برای ما در آن زمان شیخ از موسی هم برای ما بالاتر بود و به همین علت است که ما هرگاه اسم ایشان را می شنویم، برایش طلب آمرزش می کنیم.
⚡️⚡️⚡️
امیرالمومنین حضرت علی ابن ابی طالب علیه السلام در کلمات قصار خود در نهح البلاغه فرمودند: با مردم چنان معاشرت کنید که اگر از دنیا رفتید برای شما صمیمانه گریه کنند و اگر زنده بودید دلشان مشتاق به سوی شما باشد و مرحوم حاج شیخ غلامرضا یزدی حقیقتا مصداق این فرمایش بود، که حتی مردم یهودی و غیر مسلمان نیز مشتاق او بوده و پس از مرگ بر فوت او متأثر بودند.
#شرح_حال_اولیاء_خدا
@bidary1
بیداری از خواب غفلت
شیخ غلامرضا یزدی (١۶): شیخ با نور معنویت خود، قلوب یهودی ها و زرتشتیان یزد را نیز مسخر خویش کرده بود، یهودیان یزد الطاف و کرمات بسیاری از شیخ دیده بودند؛ بخصوص در جنگ جهانی دوم، در حالی که فقر شدید و گرسنگی همه را تحت فشار گذاشته بود؛ حاج شیخ کیسه کیسه آرد…
شیخ غلامرضا یزدی (۱٧):

جناب شیخ به نقل از دوستان، علاوه بر ارتباط روحی، توفیق زیارت آقا امام زمان ارواحنا فداه را نیز یافته بود و مورد توجهات خاص آن حضرت بود.

پسر ایشان نقل می کند که: چندین بار در سفرها یا در شهر به دنبال مرکب حاج شیخ در حرکت بودم که یک دفعه می دیدم ایشان غیب می شوند و دوباره بر می گردند. وقتی از ایشان سؤال می کردم که آقا شما به کجا می روید که من دیگر شما را نمی بینم، می فرمودند: به دیدار آقا امام زمان رفته بودم، تا چند سؤال فقهی از ایشان بپرسم!
#شرح_حال_اولیاء_خدا
📗پرواز در ملکوت
@bidary1
بیداری از خواب غفلت
شیخ غلامرضا یزدی (۱٧): جناب شیخ به نقل از دوستان، علاوه بر ارتباط روحی، توفیق زیارت آقا امام زمان ارواحنا فداه را نیز یافته بود و مورد توجهات خاص آن حضرت بود. پسر ایشان نقل می کند که: چندین بار در سفرها یا در شهر به دنبال مرکب حاج شیخ در حرکت بودم که یک…
شیخ غلامرضا یزدی(١٨):

💥جناب حاج شیخ علاوه بر دستگیری از نیازمندان شهر، به روستا یا شهرهای مجاور نیز سفر می کرد و از احوال مستضعفین جویا می شد، یکی از این افراد پیرزنی بود که در روستایی تنها و بی کس زندگی می کرد و حاج شیخ سالیانه به او مبلغی کمک می کرد، تا اینکه یک سال حاج شیخ بیمار شد و نتوانست به آن روستا سفر کند. از قضا پیرزن که خانه نشین بود، از اینکه شیخ کمک هر ساله را به او نرسانده دلگیر بود و با خود می گفت: گویا شیخ غلامرضا هم ما را از یاد برده است.
⚡️⚡️⚡️
آن شب پیرزن وقتی برای نماز صبح بیدار می شود، یک دفعه کوبه در به صدا در می آید؛ او به سختی خود را به در می رساند و بعد از گشودن در سیدی می بیند که با کیسه ای در دست دم در ایستاده است. سید به پیرزن می گوید: اینقدر نگو حاج شیخ من را فراموش کرده است او شما را از یاد نبرده بلکه به علت بیماری نتوانسته مقرری شما را برساند. عجیب اینکه مبلغی که سید به پیرزن می دهد هرچند مقدار معینی بوده، ولی تا آخر عمر کفاف مخارج زن را می دهد و او دیگر هیچ گاه نیاز مند نمی شود، البته شایان ذکر است که آن پیک از طرف شیخ نبوده و جناب شیخ آن زمان در بستر بیماری بوده اند
⚡️⚡️⚡️
نظیر این ماجرا درباره دیگر اولیا خدا و یاران امام زمان علیه السلام نیز دیده و نقل شده آن چه مهم است ،آن است که خداوند متعال آبروی یاران امام زمان علیه السلام و نوکران واقعی آن حضرت را همیشه حفظ می کند و با کمک های ملائکه و مامورین ویژه امام علیه السلام عظمت و محبوبیت این اولیا الهی را نزد مردم حفظ می فرماید.
#شرح_حال_اولیاء_خدا
@bidary1
بیداری از خواب غفلت
شیخ غلامرضا یزدی(١٨): 💥جناب حاج شیخ علاوه بر دستگیری از نیازمندان شهر، به روستا یا شهرهای مجاور نیز سفر می کرد و از احوال مستضعفین جویا می شد، یکی از این افراد پیرزنی بود که در روستایی تنها و بی کس زندگی می کرد و حاج شیخ سالیانه به او مبلغی کمک می کرد، تا…
شیخ غلامرصا یزدی (۱٩):

در روز رحلت شیخ، عده ای از یزدیها که به کربلا مشرف شده بودند در حرم متوجه می شوند که عده ای از مردم جنازه ای را دور حرم امام حسین علیه السلام طواف می دهند. آنها می پرسند: این جنازه کیست؟ جواب می دهند: جنازه شیخ غلامرضا یزدی است که امروز فوت کرده است و بعد از چند دور طواف جنازه به دور حرم مطهر سیدالشهدا علیه السلام آن را به بیرون حرم می برند.
⚡️⚡️⚡️
زائرین یزدی به دنبال طواف کنندگان از حرم بیرون می آیند، ولی نه اثری از جنازه می بینند و نه از طواف کنندگان، آنها که غرق در حیرت و تعجب بودند برای اینکه مطمئن شوند تلگرافی به یزد می زنند و از حال شیخ می پرسند که در جواب می شنوند شیخ در همان روز فوت کرده است.
یقینا این ملائکه بودند که پیکرش را به عطر حریم حسینی معطر می نمودند و با تربت کربلا متبرک می کردند.
#شرح_حال_اولیاء_خدا
📗پرواز در ملکوت
@bidary1
بیداری از خواب غفلت
شیخ غلامرصا یزدی (۱٩): در روز رحلت شیخ، عده ای از یزدیها که به کربلا مشرف شده بودند در حرم متوجه می شوند که عده ای از مردم جنازه ای را دور حرم امام حسین علیه السلام طواف می دهند. آنها می پرسند: این جنازه کیست؟ جواب می دهند: جنازه شیخ غلامرضا یزدی است که…
شیخ غلامرضا یزدی (٢٠):

جنازه شریف ایشان را پس از ارتحال در قریه طزرجان، در ۴۵ کیلومتری یزد،‌ مردم بالای دست و با پای پیاده و با شکوهی وصف ناشدنی به شهرستان یزد منتقل و در جوار حضرت امام زاده جعفر از فرزندان امام صادق(علیه السلام) دفن کردند. ایشان بقعه ای مخصوص دارند، و اطراف قبر شریفشان قبور علمای بزرگ و سادات شریف است. مردم برای برآمدن حوایجشان به آن جا می روند و روحانیت خاص و معنویت قابل توجهی در آن جا مشاهده می شود.
⚡️⚡️⚡️
یکی از آشنایان شیخ نقل می کند: زمانی که برای فرستادن افراد به خدمت سربازی قرعه کشی میشد، من به مقبره شیخ رفتم و عرض کردم: شما می دانید که من فقط همین یک پسر را دارم و جز او کس دیگری را ندارم، فردا روز قرعه کشی است، شما به درگاه خدا واسطه شوید تا پسرم از خدمت معاف شود. فردای همان روز با پسرم به پادگان رفتم.
⚡️⚡️⚡️
ناگهان دیدم پسرم در حالی که برافروخته و ناراحت است، پیش من آمد و گفت: یک نفر از صفهای جلو آمد و بزور شماره مرا که ۷ بود گرفت و شماره خودش را که ۹ بود، به من داد. من به پسرم گفتم: ناراحت نباش! صبر کن تا اسامی را بخوانند. وقتی اسامی را از بلندگو اعلام کردند، گفتند شماره ۷ سرباز و شماره ۹ معاف است. این بود کرامت شیخ در برآوردن حاجت من!
#شرح_حال_اولیاء_خدا

@bidary1
#شرح_حال_اولیاء_خدا

از جناب شیخ مجتبی قزوینی رحمة الله علیه پرسیدند:" آیا راهی برای دیدار امام زمان وجود دارد؟"
فرمود: بله بستگی دارد به خود آدم و تقوای آدم.
سپس می فرمود: "دو چیز را باید رعایت کنید:
۱. هرچه برای حضرت می گویید راست بگویید. یعنی حاضر باشید جان و مال خود را در راه امام زمان در طَبق اخلاص بگذارید.
چون این امتحان دارد. آماده باشید که در این راه امتحان سختی خواهید شد.

۲.از حریم حضرت دفاع کنید.

می فرمود: *ما وظیفه داریم نام حضرت را بلند کنیم.*
در زمان خانه نشینی حضرت امیر، شیعیان برای احیای نام حضرت موقع بلند شدن"یا علی" می گفتند.
👌الان زمان خانه نشینی حضرت بقیة الله است و باید برای احیای نام حضرت تلاش کرد.
👌در همه حال بگویید:"یا ولی عصر"
خودشان هم هرگاه از جا بلند می شدند، می گفتند: "یا ولی عصر"
@bidary1
ماجرای تاثیرگزار سید شفتی و آبگوشت
@Maddahionlin
♨️ ماجرای تأثیرگزار فقر و ثروت سید شفتی

👌کوتاه و شنیدنی

🎙حجت الاسلام عالی

#شرح_حال_اولیاء_خدا
@bidary1
●➼‌┅═❧═┅┅───┄