Akharin_Ostad
@bidary1
⚠️انصافا ما در دانشگاه کره زمین، با آخرین استاد الهی"امامزمانمان"چه کرده ایم؟!
🌟امام زمان منتظر است، از #خواب_غفلت بیدار شویم!
🎤: استاد حاج آقا زعفری زاده
#سخنرانی
#بیداری_از_خواب_غفلت
@bidary1
🌟امام زمان منتظر است، از #خواب_غفلت بیدار شویم!
🎤: استاد حاج آقا زعفری زاده
#سخنرانی
#بیداری_از_خواب_غفلت
@bidary1
🍂🍁🍂🍁🍂
🍁🍂
🍂
🍁
کوفه که شهر علی بود، چنان کرد به من
وای از شـام که بغـض پدرم را دارند
سر هر کوچه معطل شدهام خسته شدم
چشمشان کور! همه قصد تماشا دارند
دست بر دامن من داشت رقیه می گفت
عـمــه جـان! باز هوای زدنـم را دارنـد
جگرم سوخت زمانی که رقیـه می گفت
عمه جان! این همه دختر همه بابا دارند
دخترانی که پس پرده عصمت بودند
بعد تو در وسـط مجلس مـی جا دارند.
🖤آجرک الله یا بقیةالله الاعظم
@bidary1
🍁🍂
🍂
🍁
کوفه که شهر علی بود، چنان کرد به من
وای از شـام که بغـض پدرم را دارند
سر هر کوچه معطل شدهام خسته شدم
چشمشان کور! همه قصد تماشا دارند
دست بر دامن من داشت رقیه می گفت
عـمــه جـان! باز هوای زدنـم را دارنـد
جگرم سوخت زمانی که رقیـه می گفت
عمه جان! این همه دختر همه بابا دارند
دخترانی که پس پرده عصمت بودند
بعد تو در وسـط مجلس مـی جا دارند.
🖤آجرک الله یا بقیةالله الاعظم
@bidary1
بیداری از خواب غفلت
#تشرفات (قسمت اول) آیت الله العظمی خویی نقل فرمودند: حاج محمد یزدی، از اهالی یزد بود. او هر ساله به هر مشقتی که بود به زیارت عتبات عالیات مشرف میشد. حتی در سال هایی که سفر به عتبات ممنوع بود و صدور گذرنامه بسختی انجام می گرفت، او از این اقدام صرف نظر نمی…
#تشرفات (قسمت دوم):
در عالم رؤیا آن بزرگوار را دیدم که فرمودند:«امر کرده ایم به شما گذرنامه بدهند!». به خودم آمدم از خوشحالی سر از پا نمی شناختم، بلافاصله به شهربانی تهران مراجعه کرده، به اتاق گذرنامه رفتم و گفتم: آمده ام برای سفر به عراق گذرنامه بگیرم! مسئول صدور گذرنامه گفت: هنوز دستوری به ما نرسیده است. از اتاق خارج شدم، در گوشه راهرو ایستاده بودم، با خودم فکر میکردم: چطور ممکن است، آن بزرگوار فرمودند امر کرده ایم به شما گذرنامه بدهند!
▪️▫️▪️
دوباره مراجعه کردم، پرسیدند: آقا برای چه آمده اید؟ عرض کردم: گذرنامه می خواهم، مسئول گذرنامه عصبانی شد، با تندی به من پرخاش کرد و گفت: مگر به شما نگفتم گذرنامه نمی دهیم؟! باز از اتاق خارج شدم، این بار محزونتر از گذشته، اما به آنچه وعده داده بودند ایمان داشتم، متحیر و حیران در راهرو شهربانی قدم می زدم، راهی به جز برگشت نبود، ناامید از پله های شهربانی پایین آمدم، می خواستم برگردم که با جوان خوشرویی برخورد کردم، به من سلام کرد و با تبسم گفت: برای چه به اینجا آمده اید؟ عرض کردم: گذرنامه می خواستم، برای سفر به عتبات عالیات، اما ندادند. او دست مرا گرفت و همراه خودش به اتاق گذرنامه برد.
▪️▫️▪️
همین که وارد اتاق شد، تمام کارکنان آنجا به احترام او بلند شده و سلام کردند، او به آنها فرمود: فورا برای آقا گذرنامه صادر کنید! و آنها عرض کردند: چشم آقا! مدت زیادی نگذشت، هنوز ما در اتاق بودیم که گذرنامه صادر شد! به همراه آن جوان از اتاق خارج شدم، از پله ها که پایین می آمدم ایشان رو به من کردند و گذرنامه را دو دستی به من دادند، بعد التماس دعا گفته و چنین فرمودند:«امام زمان به وعده خود خلاف نمی کند»
و با همان گذرنامه مولایم، امام زمان بود که من به این زیارت مشرف شدم.
📗مجله منتظران شماره ۳۸ ص۲۸
@bidary1
در عالم رؤیا آن بزرگوار را دیدم که فرمودند:«امر کرده ایم به شما گذرنامه بدهند!». به خودم آمدم از خوشحالی سر از پا نمی شناختم، بلافاصله به شهربانی تهران مراجعه کرده، به اتاق گذرنامه رفتم و گفتم: آمده ام برای سفر به عراق گذرنامه بگیرم! مسئول صدور گذرنامه گفت: هنوز دستوری به ما نرسیده است. از اتاق خارج شدم، در گوشه راهرو ایستاده بودم، با خودم فکر میکردم: چطور ممکن است، آن بزرگوار فرمودند امر کرده ایم به شما گذرنامه بدهند!
▪️▫️▪️
دوباره مراجعه کردم، پرسیدند: آقا برای چه آمده اید؟ عرض کردم: گذرنامه می خواهم، مسئول گذرنامه عصبانی شد، با تندی به من پرخاش کرد و گفت: مگر به شما نگفتم گذرنامه نمی دهیم؟! باز از اتاق خارج شدم، این بار محزونتر از گذشته، اما به آنچه وعده داده بودند ایمان داشتم، متحیر و حیران در راهرو شهربانی قدم می زدم، راهی به جز برگشت نبود، ناامید از پله های شهربانی پایین آمدم، می خواستم برگردم که با جوان خوشرویی برخورد کردم، به من سلام کرد و با تبسم گفت: برای چه به اینجا آمده اید؟ عرض کردم: گذرنامه می خواستم، برای سفر به عتبات عالیات، اما ندادند. او دست مرا گرفت و همراه خودش به اتاق گذرنامه برد.
▪️▫️▪️
همین که وارد اتاق شد، تمام کارکنان آنجا به احترام او بلند شده و سلام کردند، او به آنها فرمود: فورا برای آقا گذرنامه صادر کنید! و آنها عرض کردند: چشم آقا! مدت زیادی نگذشت، هنوز ما در اتاق بودیم که گذرنامه صادر شد! به همراه آن جوان از اتاق خارج شدم، از پله ها که پایین می آمدم ایشان رو به من کردند و گذرنامه را دو دستی به من دادند، بعد التماس دعا گفته و چنین فرمودند:«امام زمان به وعده خود خلاف نمی کند»
و با همان گذرنامه مولایم، امام زمان بود که من به این زیارت مشرف شدم.
📗مجله منتظران شماره ۳۸ ص۲۸
@bidary1
Forwarded from غذای روح
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
عنوان کلیپ:
🔹امتحانات الهی در ماه صفر
حضرت آیت الله سید حسن ابطحی (رحمة الله علیه)
تاریخ: ٢ صفرالمظفر ١۴٢٧
🆔 @Ghazayeroohemofid
🔹امتحانات الهی در ماه صفر
حضرت آیت الله سید حسن ابطحی (رحمة الله علیه)
تاریخ: ٢ صفرالمظفر ١۴٢٧
🆔 @Ghazayeroohemofid
#اربعین
🔹خداوند متعال به زوّار امام حسین علیهالسلام مباهات میکند...
ذَریح مُحاربی گوید: به محضر امام صادق صلوات الله علیه عرضه داشتم آنچه را که از خویشان و فرزندانم دیدهام وقتی که به آنان از خیر و خوبیهای رفتن به زیارت امام حسین علیهالسلام خبر میدهم و مرا تکذیب میکنند و میگویند تو بر جعفر بن محمّد (علیهاالسلام) دروغ میبندی! حضرت فرمودند:
⭕️ای ذریح، مردم را رها کن تا به هر سو که میخواهند بروند! به خدا قسم که خداوند متعال به وجود زائران و رهسپارانِ به سوی حسین علیهالسلام بر ملائکهی مقرّبین و حاملینِ عرش خود مباهات میکند و به آنان میفرماید: آیا زوّار مزار حسین (علیهالسلام) را نمیبینید که از روی اشتیاق به او و فاطمه (سلام الله علیها) به سویش میآیند؟ به عزّت و جلالت و عظمتم سوگند که کرامت خویش را بر ایشان واجب میکنم و آنان را به بهشتی که برای اولیاء و انبیاء و رسولانم آماده کردهام، داخل خواهم نمود...
📚كامل الزّيارات ، ص۱۴۳
📚وسائل الشيعة ، ج۱۴، ص۴۹۷
📚بحار الانوار، ج۹۸، ص۷۵
@bidary1
🔹خداوند متعال به زوّار امام حسین علیهالسلام مباهات میکند...
ذَریح مُحاربی گوید: به محضر امام صادق صلوات الله علیه عرضه داشتم آنچه را که از خویشان و فرزندانم دیدهام وقتی که به آنان از خیر و خوبیهای رفتن به زیارت امام حسین علیهالسلام خبر میدهم و مرا تکذیب میکنند و میگویند تو بر جعفر بن محمّد (علیهاالسلام) دروغ میبندی! حضرت فرمودند:
⭕️ای ذریح، مردم را رها کن تا به هر سو که میخواهند بروند! به خدا قسم که خداوند متعال به وجود زائران و رهسپارانِ به سوی حسین علیهالسلام بر ملائکهی مقرّبین و حاملینِ عرش خود مباهات میکند و به آنان میفرماید: آیا زوّار مزار حسین (علیهالسلام) را نمیبینید که از روی اشتیاق به او و فاطمه (سلام الله علیها) به سویش میآیند؟ به عزّت و جلالت و عظمتم سوگند که کرامت خویش را بر ایشان واجب میکنم و آنان را به بهشتی که برای اولیاء و انبیاء و رسولانم آماده کردهام، داخل خواهم نمود...
📚كامل الزّيارات ، ص۱۴۳
📚وسائل الشيعة ، ج۱۴، ص۴۹۷
📚بحار الانوار، ج۹۸، ص۷۵
@bidary1
بعد از مصیبتهای پشت درب ساعات
دروازه ها وا میشود، اَلشّام اَلشّام
زینب که حتی سایهاش را کس نمیدید
دارد تماشا میشود، اَلشّام اَلشّام
آجرک الله یا صاحب الزمان 🖤
@bidary1
دروازه ها وا میشود، اَلشّام اَلشّام
زینب که حتی سایهاش را کس نمیدید
دارد تماشا میشود، اَلشّام اَلشّام
آجرک الله یا صاحب الزمان 🖤
@bidary1
#درسهای_مکتب_عاشورا
✔️همه آن حیوانهای وحشی که در قالب انسان به جنگ با امام حسین علیهالسلام آمدند، از ابتدا پست و پلید و قاتل و شیاد خلق نشده بودند، بی توجهی به #تزکیه_نفس و رشد #صفات_رذیله در روح آنها بود که از آنها موجودی ساخت که هیچ رحمی در او وجود نداشت، کوچکترین گذشتی در این قلبها نبود، حتی به طفل شیرخوار هم رحم نمیکنند. می کشند و لذت هم میبرند!!!
در اثر بیتوجهی به پاکسازی روح است که انسان اینچنین میشود.
🔲استاد حاج آقا زعفری زاده
@bidary1
✔️همه آن حیوانهای وحشی که در قالب انسان به جنگ با امام حسین علیهالسلام آمدند، از ابتدا پست و پلید و قاتل و شیاد خلق نشده بودند، بی توجهی به #تزکیه_نفس و رشد #صفات_رذیله در روح آنها بود که از آنها موجودی ساخت که هیچ رحمی در او وجود نداشت، کوچکترین گذشتی در این قلبها نبود، حتی به طفل شیرخوار هم رحم نمیکنند. می کشند و لذت هم میبرند!!!
در اثر بیتوجهی به پاکسازی روح است که انسان اینچنین میشود.
🔲استاد حاج آقا زعفری زاده
@bidary1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔳 نقل داستان کسی که کتاب بر رد حضرت رقیه سلام الله علیها نوشته بود
و حضرت سیدالشهداء علیه السلام به او فرمودند:
دست از سر دخترم بردار!!!
@bidary1
و حضرت سیدالشهداء علیه السلام به او فرمودند:
دست از سر دخترم بردار!!!
@bidary1
▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
سلام مولای سفرکرده ی ما !
سلام بر قلب حزین وداغدار این روزهایت که خاطره ی شام هرلحظه برایت در تجلی است ....
خاطره ی آن تنها بازمانده جوانان بنی هاشمی، بلکه آن حجت بالغه الهی، در بند غل جامعه !
خاطره ی دختران امیرالمؤمنین آن عمه های پرشوکتت در اسارت !
خاطره ی مخدره هایی بهشتی با روی های باز در انظار نامحرمان وحشی!
خاطره سه ساله ای کوچک که در خرابه ی شهر شام آخرین نفسهای متبرکش را کشید...
آه! از چشم ترت مولای من!
آقاجانم!
ما برای ظهور شما دعا می کنیم و شما هم برای دوستان کم عزم خود دعا کن که عاقبت از خمار نشئه دنیا بیدار شویم و تمام قامت و محکم برای لشکر انتقام تو صف بیاراییم.
@bidary1
سلام مولای سفرکرده ی ما !
سلام بر قلب حزین وداغدار این روزهایت که خاطره ی شام هرلحظه برایت در تجلی است ....
خاطره ی آن تنها بازمانده جوانان بنی هاشمی، بلکه آن حجت بالغه الهی، در بند غل جامعه !
خاطره ی دختران امیرالمؤمنین آن عمه های پرشوکتت در اسارت !
خاطره ی مخدره هایی بهشتی با روی های باز در انظار نامحرمان وحشی!
خاطره سه ساله ای کوچک که در خرابه ی شهر شام آخرین نفسهای متبرکش را کشید...
آه! از چشم ترت مولای من!
آقاجانم!
ما برای ظهور شما دعا می کنیم و شما هم برای دوستان کم عزم خود دعا کن که عاقبت از خمار نشئه دنیا بیدار شویم و تمام قامت و محکم برای لشکر انتقام تو صف بیاراییم.
@bidary1
#تشرفات
حاج غلامرضا سازگار نقل میکند یکی از علمای روحانی به نام آقای افشار که مردی متدین بود و به صداقتش ایمان داشتم، حدود 40 سال پیش برایم چنین نقل کرد:
در جوانی که روضه میخواندم، جراحتی عمیق در زانویم پیدا شد و بر اثر آن در بیمارستان بستری شدم. پس از گذشت دو ماه، پزشکان چاره ای جز قطع پای من ندیدند. وقتی از این موضوع باخبر شدم، مضطرب گشتم و تصمیم گرفتم به مولایم امام حسین علیه السلام توسل پیدا کنم. برای فراهم آمدن توجه بیشتر، منتظر ماندم که تاریکی شب برسد. شب هنگام با خود گفتم: دختر پیش پدر عزیز است. خوب است از نازدانه امامم بخواهم که از پدر، شفای مرا بخواهد.
▪️▫️▪️
سپس این شعر صامت بروجردی را خواندم و گریه کردم:
بود و در شهر شام از حسین دختری
آســـیه فطرتی، فاطمه منظــری
همین طور با گریه، شعر ها را ادامه دادم. سپس در حالت خواب و بیداری دیدم مولایم به طرف تخت من می آید و این دختر انگشت پدر را گرفته، او را به سوی من میکشد. حضرت کنار تخت من آمدند و فرمودند: افشار، من این شعر صامت را دوست دارم. برایم بخوان. خواستم بخوانم که فرمودند: بایست. عرض کردم: آقا جان! قریب دو ماه است که نمیتوانم بایستم. فرمودند: اگر ارباب به نوکرش میگوید بایست، میتواند او را شفا دهد. برخیز. من ایستادم و اشعار را خواندم. در حین خواندن ناگهان به خود آمدم و دیدم که ایستاده ام و چند نفر از پزشکان و پرستاران و بیماران، اطرافم گریه می کنند.
▪️▫️▪️
صبح دکتر ها مرا معاینه کردند و گریه کنان، با تعجب گفتند پایت هیچ مشکلی ندارد و می توانی از بیمارستان مرخص شوی. بیماران دیگر اتاق ها از این موضوع با خبر شدند و با عصا و ویلچر به اتاق من آمدند و گفتند: باید این اشعار را دوباره بخوانی تا ما هم گریه کنیم. من اشعار را خواندم و آنان گریه کردند. سپس از همه خداحافظی کردم و مرخص شدم. پس از یک هفته به بیمارستان رفتم تا به دو هم اتاقی خود سری بزنم، اما از آن دو خبری نبود. پس از پرس و جو، مسوولان بیمارستان گفتند: آن روز همه ی بیماران شفا گرفتند و مرخص شدند!
📚ریحانه کربلا/استاد بندانی نیشابوری
@bidary1
حاج غلامرضا سازگار نقل میکند یکی از علمای روحانی به نام آقای افشار که مردی متدین بود و به صداقتش ایمان داشتم، حدود 40 سال پیش برایم چنین نقل کرد:
در جوانی که روضه میخواندم، جراحتی عمیق در زانویم پیدا شد و بر اثر آن در بیمارستان بستری شدم. پس از گذشت دو ماه، پزشکان چاره ای جز قطع پای من ندیدند. وقتی از این موضوع باخبر شدم، مضطرب گشتم و تصمیم گرفتم به مولایم امام حسین علیه السلام توسل پیدا کنم. برای فراهم آمدن توجه بیشتر، منتظر ماندم که تاریکی شب برسد. شب هنگام با خود گفتم: دختر پیش پدر عزیز است. خوب است از نازدانه امامم بخواهم که از پدر، شفای مرا بخواهد.
▪️▫️▪️
سپس این شعر صامت بروجردی را خواندم و گریه کردم:
بود و در شهر شام از حسین دختری
آســـیه فطرتی، فاطمه منظــری
همین طور با گریه، شعر ها را ادامه دادم. سپس در حالت خواب و بیداری دیدم مولایم به طرف تخت من می آید و این دختر انگشت پدر را گرفته، او را به سوی من میکشد. حضرت کنار تخت من آمدند و فرمودند: افشار، من این شعر صامت را دوست دارم. برایم بخوان. خواستم بخوانم که فرمودند: بایست. عرض کردم: آقا جان! قریب دو ماه است که نمیتوانم بایستم. فرمودند: اگر ارباب به نوکرش میگوید بایست، میتواند او را شفا دهد. برخیز. من ایستادم و اشعار را خواندم. در حین خواندن ناگهان به خود آمدم و دیدم که ایستاده ام و چند نفر از پزشکان و پرستاران و بیماران، اطرافم گریه می کنند.
▪️▫️▪️
صبح دکتر ها مرا معاینه کردند و گریه کنان، با تعجب گفتند پایت هیچ مشکلی ندارد و می توانی از بیمارستان مرخص شوی. بیماران دیگر اتاق ها از این موضوع با خبر شدند و با عصا و ویلچر به اتاق من آمدند و گفتند: باید این اشعار را دوباره بخوانی تا ما هم گریه کنیم. من اشعار را خواندم و آنان گریه کردند. سپس از همه خداحافظی کردم و مرخص شدم. پس از یک هفته به بیمارستان رفتم تا به دو هم اتاقی خود سری بزنم، اما از آن دو خبری نبود. پس از پرس و جو، مسوولان بیمارستان گفتند: آن روز همه ی بیماران شفا گرفتند و مرخص شدند!
📚ریحانه کربلا/استاد بندانی نیشابوری
@bidary1
🖤هنگامی که خیمهها را آتش زدند ٢٣ طفل کوچک از خیمهها بیرون آمدند، که از شدت تشنگی و خوف می لرزیدند؛ یکی از بزرگان لشکر، به عمر سعد گفت: اگر خیال داری اینها را نزد یزید ببری یک نفرشان زنده به شام نمی رسد، دستور بده به اینها آب بدهند که از تشنگی هلاک می شوند.عمر سعد گفت: به ایشان آب بدهید.
سقاها مشک پر آب کردند و نزد زنها آوردند.
ظرف آبی به رقیه دادند که از همه کوچکتر بود، رقیه آب را گرفت و روانهی قتلگاه شد.
گفتند: کجا میروی؟
گفت: پدرم هنگامی که به میدان رفت، لبش تشنه بود، میخواهم این آب را به او بدهم.
📓مقتل سحاب رحمت(یزدی) 636
📓تحفة الذاکرین (کرمانشاهی)
📓لسان الواعظین
@bidary1
سقاها مشک پر آب کردند و نزد زنها آوردند.
ظرف آبی به رقیه دادند که از همه کوچکتر بود، رقیه آب را گرفت و روانهی قتلگاه شد.
گفتند: کجا میروی؟
گفت: پدرم هنگامی که به میدان رفت، لبش تشنه بود، میخواهم این آب را به او بدهم.
📓مقتل سحاب رحمت(یزدی) 636
📓تحفة الذاکرین (کرمانشاهی)
📓لسان الواعظین
@bidary1
Forwarded from بیداری از خواب غفلت
خواب دیدم که شدم زائر بین الحرمین
صبح گفتم به خودم، هرچه صلاح است حسین
آرزوی حرمت کرد مرا دیوانه
انت مولا و أنا، هرچه صلاح است، حسین
@bidary1
صبح گفتم به خودم، هرچه صلاح است حسین
آرزوی حرمت کرد مرا دیوانه
انت مولا و أنا، هرچه صلاح است، حسین
@bidary1
دیده اهل حقیقت چو حقیقت بین است.
در تو بینند حقیقت که حقیقت این است.
ماسوی عاشق رنگند، سوای تو حسین
که جَبین و کَفَت از خون سرت رنگین است.
خردلی بار غمت از دل عالم نکشد
آه از این بار مصیبت که عجب سنگین است.
🖤آجرک الله یا صاحب الزمان
@bidary1
در تو بینند حقیقت که حقیقت این است.
ماسوی عاشق رنگند، سوای تو حسین
که جَبین و کَفَت از خون سرت رنگین است.
خردلی بار غمت از دل عالم نکشد
آه از این بار مصیبت که عجب سنگین است.
🖤آجرک الله یا صاحب الزمان
@bidary1
🖤در هنگام بازگشت اهل بیت امام حسین علیه السلام به مدینه، زنان شام ازدحام كردند و در حالیكه سیاه پوش شده بودند براى بدرقه اهل بیت علیهم السلام از خانه ها بیرون آمدند. صداى ناله و گریه آنها از هر سو شنیده مى شد و با كمال شرمندگى با اهل بیت علیهم السلام وداع نمودند. در این هنگام زینب كبرى علیهاالسلام سر از محمل بیرون آورد و خطاب به مردم شام فرمودند: «اى اهل شام! از ما در این خرابه امانتى مانده است، جان شما و جان این امانت. (او در این دیار غریب است) هرگاه كنار قبرش بروید آبى بر سر مزارش بپاشید و چراغى در كنار قبرش روشن كنید».
📚الخصائص الزینبیه، ص ٢٩۶
@bidary1
📚الخصائص الزینبیه، ص ٢٩۶
@bidary1
#درسهای_مکتب_عاشورا
√خداوند در هر زمانی مردم را با امام زمانشان تنها گذاشت و امروز حضرت بقیة الله را با ما تنها گذاشته و ما را در تاریکی شب غیبت رها کرده است، تا اگر می خواهیم امانت را ضایع کنیم، چنین کنیم! که متاسفانه اکثریت مردم این امانت را ضایع کرده اند و آن حضرت را غریب و تنها در بیابان عصر غیبت رها کرده و طوری زندگی می کنند که با #امام_زمان ارتباط ندارند.
√امتحان کربلا را امروز در زندگی خودتان جدی بگیرید، تاریکی غیبت امام زمان شما را فریب ندهد تا فکر کنید که آزاد هستید و هر طور خواستید می توانید زندگی کنید.
√این امتحان امتحان سختی است که بعضیها در آن مردود می شوند و بعضیها قبول! لذا انسان باید از خدای تعالی بخواهد او را در این امتحان سربلند قرار دهد.
◾️حضرت آیتالله سید حسن ابطحی رحمة الله علیه
@bidary1
√خداوند در هر زمانی مردم را با امام زمانشان تنها گذاشت و امروز حضرت بقیة الله را با ما تنها گذاشته و ما را در تاریکی شب غیبت رها کرده است، تا اگر می خواهیم امانت را ضایع کنیم، چنین کنیم! که متاسفانه اکثریت مردم این امانت را ضایع کرده اند و آن حضرت را غریب و تنها در بیابان عصر غیبت رها کرده و طوری زندگی می کنند که با #امام_زمان ارتباط ندارند.
√امتحان کربلا را امروز در زندگی خودتان جدی بگیرید، تاریکی غیبت امام زمان شما را فریب ندهد تا فکر کنید که آزاد هستید و هر طور خواستید می توانید زندگی کنید.
√این امتحان امتحان سختی است که بعضیها در آن مردود می شوند و بعضیها قبول! لذا انسان باید از خدای تعالی بخواهد او را در این امتحان سربلند قرار دهد.
◾️حضرت آیتالله سید حسن ابطحی رحمة الله علیه
@bidary1
بیداری از خواب غفلت
☘شیخ حسنعلی نخودکی (٣٩) کرامات شیخ حسنعلی نخودکی چگونه حاصل شد؟ 🎤: استاد فاطمی نیا زمان : ١:۴٧ #شرح_حال_اولیاء_خدا @bidary1
Telegram.me/sharabetahuor
Telegram.me/sharabetahuor
☘شیخ حسنعلی نخودکی (۴٠)
امام رضا علیه السلام شیخ نخودکی را به جوان عطار حواله فرمودند که از هرچه مریض شفا دادهای توبه کن!!!
ایشان در اواخر عمرشان به صمیمی ترین رفیقش آیت الله رضوی گفته بودند: ای کاش دخالت نمیکردم در تقدیرات خدا!
کاش به جای این ریاضت ها، سرمایه عمرم را صرف تقرّب به حضرت صاحب الزمان علیه السلام کرده بودم».
#شرح_حال_اولیاء_خدا
@bidary1
امام رضا علیه السلام شیخ نخودکی را به جوان عطار حواله فرمودند که از هرچه مریض شفا دادهای توبه کن!!!
ایشان در اواخر عمرشان به صمیمی ترین رفیقش آیت الله رضوی گفته بودند: ای کاش دخالت نمیکردم در تقدیرات خدا!
کاش به جای این ریاضت ها، سرمایه عمرم را صرف تقرّب به حضرت صاحب الزمان علیه السلام کرده بودم».
#شرح_حال_اولیاء_خدا
@bidary1
❤️سلام امام زمانم!
در کوی تو به ملک جهانم نیاز نیست
با روی تو، به باغ جنانم نیاز نیست
تنها نشان عاشق تو، بینشانی است
من عاشقم، به نام و نشانم نیاز نیست
از هرچه غیر دوست دگر دل بریدهام
جز دیدن امام زمانم نیاز نیست
#نوای_دلتنگی
@bidary1
در کوی تو به ملک جهانم نیاز نیست
با روی تو، به باغ جنانم نیاز نیست
تنها نشان عاشق تو، بینشانی است
من عاشقم، به نام و نشانم نیاز نیست
از هرچه غیر دوست دگر دل بریدهام
جز دیدن امام زمانم نیاز نیست
#نوای_دلتنگی
@bidary1
⁉️هفتم صفر ولادت یا شهادت
امروز بنا به روایتی روز ولادت امام موسی بن جعفر علیهالسلام است و بنا به روایتی شهادت امام مجتبی علیه السلام. در هر صورت متعلق است به دو امام بزرگوار. و ما چه قائل به ولادت باشیم و چه قائل به شهادت، این یک جنبهاش اظهار محبت است که انسان را متصل میکند به موالیانش و یک جنبهاش تعظیم شعائر که از تقوای قلب نشأت میگیرد که انسان بی توجه نباشد به ایامی که متعلق به اهل بیت است.
⚠️انسانهایی که در خواب غفلت هستند برایشان بیتفاوت است که امروز متعلق به اهل بیت است، شهادت باشد یا ولادت برایشان فرقی ندارد.
🔅شما چه در قالب فرح و شادیِ ولادت اظهار محبت کنید و چه در قالب حزن و اندوه شهادت، اهل بیت نیازی ندارند بلکه این داروی تقویتی است برای درمان روح ما که در این قالب به ما میدهند.
〽️چه ولادت باشد و چه شهادت شما باید پی به عمق مساله ببرید که از هر دو کانال میخواهند شما را به امامتان وصل کنند که اگر وصل شدید و معرفت پیدا کردید، این معرفت شما را از صراط عبور می دهد. چه فرقی میکند شما با اشک از صراط عبور کنی یا با شادی و سرور.
مهم این است که تو بر این صراط مستقیم باشی. دو طرف این صراط آتش است، جهنم است.
میفرمایند تو بیا به طرف ما اهل بیت، چه با شادی و چه با گریه!
متصل شو به اهل بیت، این در واقع اظهار محبت است و همین محبت شما را رشد می دهد و بالا میبرد.
⚜استاد حاج آقا زعفری زاده
@bidary1
امروز بنا به روایتی روز ولادت امام موسی بن جعفر علیهالسلام است و بنا به روایتی شهادت امام مجتبی علیه السلام. در هر صورت متعلق است به دو امام بزرگوار. و ما چه قائل به ولادت باشیم و چه قائل به شهادت، این یک جنبهاش اظهار محبت است که انسان را متصل میکند به موالیانش و یک جنبهاش تعظیم شعائر که از تقوای قلب نشأت میگیرد که انسان بی توجه نباشد به ایامی که متعلق به اهل بیت است.
⚠️انسانهایی که در خواب غفلت هستند برایشان بیتفاوت است که امروز متعلق به اهل بیت است، شهادت باشد یا ولادت برایشان فرقی ندارد.
🔅شما چه در قالب فرح و شادیِ ولادت اظهار محبت کنید و چه در قالب حزن و اندوه شهادت، اهل بیت نیازی ندارند بلکه این داروی تقویتی است برای درمان روح ما که در این قالب به ما میدهند.
〽️چه ولادت باشد و چه شهادت شما باید پی به عمق مساله ببرید که از هر دو کانال میخواهند شما را به امامتان وصل کنند که اگر وصل شدید و معرفت پیدا کردید، این معرفت شما را از صراط عبور می دهد. چه فرقی میکند شما با اشک از صراط عبور کنی یا با شادی و سرور.
مهم این است که تو بر این صراط مستقیم باشی. دو طرف این صراط آتش است، جهنم است.
میفرمایند تو بیا به طرف ما اهل بیت، چه با شادی و چه با گریه!
متصل شو به اهل بیت، این در واقع اظهار محبت است و همین محبت شما را رشد می دهد و بالا میبرد.
⚜استاد حاج آقا زعفری زاده
@bidary1
Forwarded from بینام
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM