بیداری از خواب غفلت
#تشرفات (قسمت سوم): 💥صیح به طرف دجله رفتم خود را در کنار دجله شستشو کردم، غسل زیارت نمودم و ظرفی را پر از آب کردم و برخاستم که به طرف حرم مطهر ائمه اطهار علیهم السلام برای زیارت بروم. اما هنوز در خارج شهر بودم که چهار نفر اسب سوار را دیدم، که بطرف من می آیند…
#تشرفات (قسمت چهارم):
💥بهرحال من هنوز در این فکر بودم که ان شخص خم شد و مرا به طرف خود کشید و دستش را به آن زخم گداشت و فشار داد که احساس درد کردم. سپس دستش را برداشت و بر روی زین مانند اول نشست، آن پیرمرد به من گفت: "افلحت یا اسماعیل" یعنی ای اسماعیل رستگار شدی! من گفتم: شما رستگارید، در ضمن تعجب کردم که آنها اسم مرا از کجا می دانند! باز همان پیرمرد گفت: رستگار و خلاص شدی این 'امام زمان' است!
✨💫✨
من با شنیدن این جمله دویدم و ران مقدسش و رکابش را بوسیدم و عقب آنها دویدم. به من فرمود: برگرد. گفتم: از شما هرگز جدا نمی شوم. باز به من فرمود: برگرد مصلحت تو در برگشتن است. گفتم: من هرگز از شما جدا نمی شوم! آن پیرمرد گفت: ای اسماعیل! شرم نمی کنی امام زمانت دوبار به تو فرمودند: برگرد و تو اطاعت نکردی!! من ایستادم، آنها چند قدم از من دور شدند. حضرت بقیة الله روحی فداه ایستاد و رو به من کرد و فرمود...
ادامه دارد.
#نکته اطاعت امر امام واجب است!
@bidary1
💥بهرحال من هنوز در این فکر بودم که ان شخص خم شد و مرا به طرف خود کشید و دستش را به آن زخم گداشت و فشار داد که احساس درد کردم. سپس دستش را برداشت و بر روی زین مانند اول نشست، آن پیرمرد به من گفت: "افلحت یا اسماعیل" یعنی ای اسماعیل رستگار شدی! من گفتم: شما رستگارید، در ضمن تعجب کردم که آنها اسم مرا از کجا می دانند! باز همان پیرمرد گفت: رستگار و خلاص شدی این 'امام زمان' است!
✨💫✨
من با شنیدن این جمله دویدم و ران مقدسش و رکابش را بوسیدم و عقب آنها دویدم. به من فرمود: برگرد. گفتم: از شما هرگز جدا نمی شوم. باز به من فرمود: برگرد مصلحت تو در برگشتن است. گفتم: من هرگز از شما جدا نمی شوم! آن پیرمرد گفت: ای اسماعیل! شرم نمی کنی امام زمانت دوبار به تو فرمودند: برگرد و تو اطاعت نکردی!! من ایستادم، آنها چند قدم از من دور شدند. حضرت بقیة الله روحی فداه ایستاد و رو به من کرد و فرمود...
ادامه دارد.
#نکته اطاعت امر امام واجب است!
@bidary1
بیداری از خواب غفلت
#تشرفات (قسمت هفتم): 💥وقتی که سیدبن طاووس به حال آمد به من گفت: وزیرِ خلیفه، قبل از آمدن تو، مرا طلبیده و گفته که از سامرا کسی می آید که خدا بوسیله حضرت بقیة الله علیه السلام او را شفا داده و او با تو آشنا است، زود خبرش را برای من بیاور. بالاخره مرا نزد…
#تشرفات (قسمت هشتم):
💥وزیر گفت: نزدیک بیایید و ران مرا برهنه کرد و به آنها نشان داد. اطباء تعجب کردند، یکی از آنها مسیحی بود گفت: به خدا قسم این معجزه حضرت مسیح است. بالاخره این خبر به گوش خلیفه رسید. او وزیر را طلبید و دستور داد که مرا نزد او ببرد وزیر مرا نزد "خلیفه مستنصر بالله" برد و او به من گفت که جریانت را نقل کن. من جریان را برای او نقل کردم به خادمش دستور داد کیسه پولی را که هزار دینار بود به من بدهد. من قبول نکردم. خلیفه گفت: از که می ترسی؟ گفتم: از آنکه مرا شفا داده زیرا خود آن حضرت به من فرموده است که از مستنصر چیزی قبول نکن. خلیفه بسیار مکدر شد و گریه کرد.
این بود جریان اسماعیل هرقلی که در کتب متعدده ای نقل شده است.
✨💫✨
📢در این قضیه چند #نکته قابل توجه وجود دارد:
⇦اول آنکه انسان وقتی متوسل به امام عصر ارواحنا فداه بشود آن آقا به او توجه می فرمایند و خودشان به سراغ او می آیند.
⇦دوم آنکه انسان در هر حال باید مطیع و فرمانبردار امام زمانش باشد.
⇦سوم آنکه انسان نباید دست به طرف اموال کسانی که از راه ظلم و ستم و اعمال قدرت پول به دست آورده اند دراز کند و از آنها هدیه ای بگیرد.
⇦چهارم آنکه آن حضرت سید بن طاووس را فرزند خود دانسته اند. (یعنی اینکه حضرت همسر و فرزند دارند)
📗ملاقات با امام زمان ص ۵۳
@bidary1
💥وزیر گفت: نزدیک بیایید و ران مرا برهنه کرد و به آنها نشان داد. اطباء تعجب کردند، یکی از آنها مسیحی بود گفت: به خدا قسم این معجزه حضرت مسیح است. بالاخره این خبر به گوش خلیفه رسید. او وزیر را طلبید و دستور داد که مرا نزد او ببرد وزیر مرا نزد "خلیفه مستنصر بالله" برد و او به من گفت که جریانت را نقل کن. من جریان را برای او نقل کردم به خادمش دستور داد کیسه پولی را که هزار دینار بود به من بدهد. من قبول نکردم. خلیفه گفت: از که می ترسی؟ گفتم: از آنکه مرا شفا داده زیرا خود آن حضرت به من فرموده است که از مستنصر چیزی قبول نکن. خلیفه بسیار مکدر شد و گریه کرد.
این بود جریان اسماعیل هرقلی که در کتب متعدده ای نقل شده است.
✨💫✨
📢در این قضیه چند #نکته قابل توجه وجود دارد:
⇦اول آنکه انسان وقتی متوسل به امام عصر ارواحنا فداه بشود آن آقا به او توجه می فرمایند و خودشان به سراغ او می آیند.
⇦دوم آنکه انسان در هر حال باید مطیع و فرمانبردار امام زمانش باشد.
⇦سوم آنکه انسان نباید دست به طرف اموال کسانی که از راه ظلم و ستم و اعمال قدرت پول به دست آورده اند دراز کند و از آنها هدیه ای بگیرد.
⇦چهارم آنکه آن حضرت سید بن طاووس را فرزند خود دانسته اند. (یعنی اینکه حضرت همسر و فرزند دارند)
📗ملاقات با امام زمان ص ۵۳
@bidary1
بیداری از خواب غفلت
#مواردی_از_یقظه_و_بیداری (قسمت سوم): 🍃✨به ایشان می گفتم: مولایم خدای تعالی در قرآن از قول ما گناهکاران فرموده: "و ما ابرئ نفسی ان النفس لامارة بالسوء الا ما رحم ربی" من که هستم که بتوانم خودم! با قدرت خودم! نفسم را از آلودگیها نجات دهم. شما را به حق عصمت…
#مواردی_از_یقظه_و_بیداری (قسمت چهارم):
🍃✨پس از چند روز که دائما گریه می کردم و بسیار متاثر بودم و نمی دانستم چه باید بکنم؟ شبی گوشه فرش اطاقم را کناری زدم و صورتم را روی خاک گذاشتم و اشک می ریختم و تقاضای عفو از گناهانم را می نمودم و استغفار می کردم و خلاصه آنقدر گریه کرده بودم که زمین از اشک چشمم تر شده بود.
🍃✨ناگهان متوجه شدم، شاید هم به خواب رفته بودم و در خواب می دیدم که در بیابانی مرا به زمین با غل و زنجیر کوبیده اند که نمی توانم از جایم بلند شوم، در آنجا به یاد این جملات دعای کمیل افتادم که مولایم فرموده:"و قعدت بی اغلالی" یعنی غلهای گناهانم مرا زمین گیر کرده است.
🍃✨بیشتر محزون شدم، با صدای بلند چندین مرتبه "یاصاحب الزمان" گفتم، پس از چند لحظه احساس کردم که آن وجود مقدس در کنار من است، من تابحال کور بوده ام که او را نمی دیدم. عرض کردم: آقایم، مولایم، سیّدم، سرورم ای جان همه جهانیان به قربان خاک کف کفشت. چه می شود به من کمک کنی؟ لااقل مرا از این غل و زنجیرها نجات دهی که اگر بخواهم بسوی کمالات حرکت کنم با این وضع بهیچوجه برایم ممکن نیست.
🍃✨ناگهان متوجه شدم که باید دعای "...." را بخوانم. آن را فورا خواندم و در وقت زوال صد و هفتاد بار کلمه "..." را گفتم تا از آن غلها و گرفتاریها نجات یافتم.
امید است خدای تعالی همه ما را از #خواب_غفلت بیدار کند.
#نکته : چون داروهای #روح هر شخص مختصّ همان فرد است از ذکر دعاها خودداری شده است.
@bidary1
🍃✨پس از چند روز که دائما گریه می کردم و بسیار متاثر بودم و نمی دانستم چه باید بکنم؟ شبی گوشه فرش اطاقم را کناری زدم و صورتم را روی خاک گذاشتم و اشک می ریختم و تقاضای عفو از گناهانم را می نمودم و استغفار می کردم و خلاصه آنقدر گریه کرده بودم که زمین از اشک چشمم تر شده بود.
🍃✨ناگهان متوجه شدم، شاید هم به خواب رفته بودم و در خواب می دیدم که در بیابانی مرا به زمین با غل و زنجیر کوبیده اند که نمی توانم از جایم بلند شوم، در آنجا به یاد این جملات دعای کمیل افتادم که مولایم فرموده:"و قعدت بی اغلالی" یعنی غلهای گناهانم مرا زمین گیر کرده است.
🍃✨بیشتر محزون شدم، با صدای بلند چندین مرتبه "یاصاحب الزمان" گفتم، پس از چند لحظه احساس کردم که آن وجود مقدس در کنار من است، من تابحال کور بوده ام که او را نمی دیدم. عرض کردم: آقایم، مولایم، سیّدم، سرورم ای جان همه جهانیان به قربان خاک کف کفشت. چه می شود به من کمک کنی؟ لااقل مرا از این غل و زنجیرها نجات دهی که اگر بخواهم بسوی کمالات حرکت کنم با این وضع بهیچوجه برایم ممکن نیست.
🍃✨ناگهان متوجه شدم که باید دعای "...." را بخوانم. آن را فورا خواندم و در وقت زوال صد و هفتاد بار کلمه "..." را گفتم تا از آن غلها و گرفتاریها نجات یافتم.
امید است خدای تعالی همه ما را از #خواب_غفلت بیدار کند.
#نکته : چون داروهای #روح هر شخص مختصّ همان فرد است از ذکر دعاها خودداری شده است.
@bidary1
#اندکی_تأمل
☘یکی از اهل معنا نیمه شبی به شدت از اعمال خویش غصّه دار بود، لذا سر به سجده گذاشته و تا صبح گفته بود:
🍃شرمنده ام شرمنده ام شرمنده...
🌿اذان صبح که گفته شد ندائی از عالم غیب شنید که میفرماید:
✨بخشنده ام بخشنده ام بخشنده...
🌟 #نکته : لا تَقنَطوُا مِن رَحمَةِ الله
از رحمت خدا ناامید نباشید...
@bidary1
☘یکی از اهل معنا نیمه شبی به شدت از اعمال خویش غصّه دار بود، لذا سر به سجده گذاشته و تا صبح گفته بود:
🍃شرمنده ام شرمنده ام شرمنده...
🌿اذان صبح که گفته شد ندائی از عالم غیب شنید که میفرماید:
✨بخشنده ام بخشنده ام بخشنده...
🌟 #نکته : لا تَقنَطوُا مِن رَحمَةِ الله
از رحمت خدا ناامید نباشید...
@bidary1
بیداری از خواب غفلت
#ادب حضور امام(١١) 🔹آقايان به فكر بيفتيد. تحقیق باید کرد. به خدا قسم اگر امام زمان صلواة الله عليه یک دفعه تشريف بياورد و ماها بلد نباشيم، شاید ما را كنار بزند. 🔹ادب داشتن را بلد باشيم. اصلا انسان است و ادبش. انسان است و آدابش. ادب یعنی هر…
#ادب حضور امام (١٢)
🔹سوره حجرات را بخونيد که بی ادبهای آن زمان چه اعمالي نسبت به پيغمبر اكرم انجام ميدادند! آخر سر هم چون پيغمبر خيلي حيا داشت و رویش نميشد خودش به اينها بگوید، خدا خودش به سراغشان آمد و فرمود: «ان الذين ينادونک من وراء الحجرات اكثرهم لا يشعرون.» اينهايي كه از پشت اطاق تو را صدا ميزنند آنهم با كلمه تند، به اسم كوچك «محمد، محمد!!!» اينها شعور ندارند. «اكثرهم لا يشعرون.» اگر شما صبر بكنی خود پيغمبر هر وقت بخواهد و مصلحت بداند می آید. ( #نکته : در برابر امام هم همینطور است، انسان بایستی در برابر اوامر امام مطیع و صبور باشد و دوم اینکه امام را با نام کوچک خطاب نکند.)
🔹خداي تعالي به قلب انسان نگاه ميكند. ببينيد خداي تعالي در اين آيه ميفرمايد: «لم تكن آمنت من قبل» خداي تعالي ميداند كه اين شخص #ایمان ندارد، مياندازدش بيرون.
🔹خودتان را بسازید قبل از اينكه امام عصر بياید. الان يك كاري بكنيد كه وقتي آن حضرت تشريف آورد شما را بعنوان ارشد خودش قرار بدهد. جزء افسران خودش قرار بدهد. او به تحصيلات زياد توجه ندارد. او به هيأتهاي اجتماعي زياد توجه ندارد. او به "ايمانتان"، به "اخلاقتان"، به" تزكيه نفستان"، به "همتتان" توجه دارد.
🔷حضرت استاد آیتالله ابطحی رحمة الله علیه
@bidary1
🔹سوره حجرات را بخونيد که بی ادبهای آن زمان چه اعمالي نسبت به پيغمبر اكرم انجام ميدادند! آخر سر هم چون پيغمبر خيلي حيا داشت و رویش نميشد خودش به اينها بگوید، خدا خودش به سراغشان آمد و فرمود: «ان الذين ينادونک من وراء الحجرات اكثرهم لا يشعرون.» اينهايي كه از پشت اطاق تو را صدا ميزنند آنهم با كلمه تند، به اسم كوچك «محمد، محمد!!!» اينها شعور ندارند. «اكثرهم لا يشعرون.» اگر شما صبر بكنی خود پيغمبر هر وقت بخواهد و مصلحت بداند می آید. ( #نکته : در برابر امام هم همینطور است، انسان بایستی در برابر اوامر امام مطیع و صبور باشد و دوم اینکه امام را با نام کوچک خطاب نکند.)
🔹خداي تعالي به قلب انسان نگاه ميكند. ببينيد خداي تعالي در اين آيه ميفرمايد: «لم تكن آمنت من قبل» خداي تعالي ميداند كه اين شخص #ایمان ندارد، مياندازدش بيرون.
🔹خودتان را بسازید قبل از اينكه امام عصر بياید. الان يك كاري بكنيد كه وقتي آن حضرت تشريف آورد شما را بعنوان ارشد خودش قرار بدهد. جزء افسران خودش قرار بدهد. او به تحصيلات زياد توجه ندارد. او به هيأتهاي اجتماعي زياد توجه ندارد. او به "ايمانتان"، به "اخلاقتان"، به" تزكيه نفستان"، به "همتتان" توجه دارد.
🔷حضرت استاد آیتالله ابطحی رحمة الله علیه
@bidary1
#نکته مهم
#استاد_لازم_است
⚠️همه مدعیان سیر و سلوک در #صراط_مستقیم نیستند یعنی پیرو هواهای نفسانی مرشد و قطب و مدعیان #استادی می باشند و چون اکثر آنها منحرفند بسیار سفارش شده که از خدا بخواهید که خدا شما را در صراط مستقیم دین قرار دهد.
📗در محضر استاد ج١ ص٢١
@bidary1
#استاد_لازم_است
⚠️همه مدعیان سیر و سلوک در #صراط_مستقیم نیستند یعنی پیرو هواهای نفسانی مرشد و قطب و مدعیان #استادی می باشند و چون اکثر آنها منحرفند بسیار سفارش شده که از خدا بخواهید که خدا شما را در صراط مستقیم دین قرار دهد.
📗در محضر استاد ج١ ص٢١
@bidary1
بیداری از خواب غفلت
#تشرفات (قسمت دوم): در این اثنا از پشت پرده نگاه کردم دیدم سید معمّمی با یک دنیا جلالت و مهابت روی آن پتو نشسته است و همه مردم و حضار، مشغول صحبت بودند و به آن آقا توجهی نمی کردند، حتی همسرم که عادتا از افرادی که وارد می شدند استقبال می نمود و خوشآمد می گفت…
#تشرفات
حضرت آیت الله میرزا مهدی اصفهانی تشرف خود را چنین نقل کرده اند:
در ایّام تحصیل كه در نجف اشرف بودم، در علم اخلاق و تزكیه نفس وسیر وسلوك از محضر سیّد احمد كربلائى كه یكى از فلاسفه بلند پایه بود استفاده مى كردم، تا آنكه در رشد وكمالات معنوى وتزكیه نفس "از نظر ایشان" به حدّ كمال و به اصطلاح به مقام قطبیّت و فناء فى اللّه رسیدم. او به من درجه و سمت دستگیرى از دیگران را داد و مرا استاد در فلسفه اشراق دانست. ولى من كه نمى توانستم خودم را فریب دهم و هنوز از معارف حقّه چیزى نمى دانستم، دلم آرام نگرفته بود و خود را در كمالات ناقص مى دانستم.
✨💫✨
تا آنكه به فكرم رسید كه شبهاى چهارشنبه به مسجد سهله بروم و متوسّل به حضرت بقیّة اللّه ارواحنا فداه بشوم تا حضرت صراط مستقیم را به من نشان بدهد. لذا به مسجد سهله رفتم و از افكار عرفانى متصوّفه و از بافته هاى فلاسفه، خود را خالى كردم و صد در صد با كمال اخلاص و توبه به مقام مقدّس آن حضرت، خود را در اختیار گذاشتم. ناگهان جمال پر نور حضرت بقیّة اللّه ارواحنا فداه ظاهر شد و به من اظهار لطف زیادى فرمود و براى آن كه میزانى در دست داشته باشم و همیشه با آن میزان حركت كنم، این جمله را به من فرمودند:
✨💫✨
طُلبَ المَعارفُ مِن غَیرِ طَریقِنا اَهلَ الْبَیت مُساوٍق لِانْكارِنا یعنى: «جستجوى معارف و شناخت حقایق از غیر طریق ما اهل بیت، مساوى است با انكار ما.» وقتى مرحوم میرزاى اصفهانى این جمله را از آن حضرت مى شنود، متوجّه مى گردد كه باید معارف حقّه را تنها و تنها از "مضامین آیات قرآن" و "روایات اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام" استفاده كند و لذا به مشهد مقدّس مشرّف مى گردد و شاگردانى كه همه اهل معنى و تشرّف و تزكیه نفس و در صراط مستقیم معارف حقّه هستند، به جامعه روحانیّت تحویل مى دهد.
📗ملاقات با امام زمان ص٨٩
#نکته
❌ #فلسفه و #تصوف مورد تایید اهل بیت علیهم السلام نیست!
@bidary1
حضرت آیت الله میرزا مهدی اصفهانی تشرف خود را چنین نقل کرده اند:
در ایّام تحصیل كه در نجف اشرف بودم، در علم اخلاق و تزكیه نفس وسیر وسلوك از محضر سیّد احمد كربلائى كه یكى از فلاسفه بلند پایه بود استفاده مى كردم، تا آنكه در رشد وكمالات معنوى وتزكیه نفس "از نظر ایشان" به حدّ كمال و به اصطلاح به مقام قطبیّت و فناء فى اللّه رسیدم. او به من درجه و سمت دستگیرى از دیگران را داد و مرا استاد در فلسفه اشراق دانست. ولى من كه نمى توانستم خودم را فریب دهم و هنوز از معارف حقّه چیزى نمى دانستم، دلم آرام نگرفته بود و خود را در كمالات ناقص مى دانستم.
✨💫✨
تا آنكه به فكرم رسید كه شبهاى چهارشنبه به مسجد سهله بروم و متوسّل به حضرت بقیّة اللّه ارواحنا فداه بشوم تا حضرت صراط مستقیم را به من نشان بدهد. لذا به مسجد سهله رفتم و از افكار عرفانى متصوّفه و از بافته هاى فلاسفه، خود را خالى كردم و صد در صد با كمال اخلاص و توبه به مقام مقدّس آن حضرت، خود را در اختیار گذاشتم. ناگهان جمال پر نور حضرت بقیّة اللّه ارواحنا فداه ظاهر شد و به من اظهار لطف زیادى فرمود و براى آن كه میزانى در دست داشته باشم و همیشه با آن میزان حركت كنم، این جمله را به من فرمودند:
✨💫✨
طُلبَ المَعارفُ مِن غَیرِ طَریقِنا اَهلَ الْبَیت مُساوٍق لِانْكارِنا یعنى: «جستجوى معارف و شناخت حقایق از غیر طریق ما اهل بیت، مساوى است با انكار ما.» وقتى مرحوم میرزاى اصفهانى این جمله را از آن حضرت مى شنود، متوجّه مى گردد كه باید معارف حقّه را تنها و تنها از "مضامین آیات قرآن" و "روایات اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام" استفاده كند و لذا به مشهد مقدّس مشرّف مى گردد و شاگردانى كه همه اهل معنى و تشرّف و تزكیه نفس و در صراط مستقیم معارف حقّه هستند، به جامعه روحانیّت تحویل مى دهد.
📗ملاقات با امام زمان ص٨٩
#نکته
❌ #فلسفه و #تصوف مورد تایید اهل بیت علیهم السلام نیست!
@bidary1
بیداری از خواب غفلت
#تشرفات (قسمت چهارم): حالا فردا صبح که به نزد حاکم می روی، به او بگو که من جواب مساله را آورده ام، ولی به کسی نمی گویم، مگر آنکه خودم قبلا به خانه وزیر بروم و جواب را بدهم. آن وقت داخل منزل وزیر می شوی، طرف راست اتاقی است، به حاکم بگو من جواب مساله را در…
#تشرفات
آیتالله حاج شیخ اسماعیل نمازی از ارادتمندان و شیفتگان و علماء عامل و تربیت شده مکتب اهل بیت نقل کردهاند:
محمد رضاشاه برای زیارت به مشهد می امد. وقت نماز ظهر و عصر بود، ما رفتیم در مسجد نماز بخوانیم. هیچکس به مسجد نیامده بود. همه رفته بودند در حاشیه خیابان ایستاده بودند که شاه را ببینند. من وضو گرفته بودم رفتم مسجد، منتظر بودم که یک نفر بیاید که اقلا با من دو نفر بشویم نماز جماعت محقق شود و جماعت بخوانیم. کسی نیامده بود، در این حین دیدم یک آقایی وارد مسجد شد که هیچ جایش دیده نمیشد نه سر، نه صورت، سراسر نور بود.
✨💫✨
آمدند و سلام و روبوسی کردیم. فرمودند: بیا به من اقتدا کن. رفتیم در مسجد و در جای من و محراب من ایستادند. وقتی اذان و اقامه را گفتند من هم رفتم، فرمودند: به من اقتدا کن. گفتم: چشم. دیگر نگفتم شما کی هستید؟ (با اینکه من سابقا پشت سر کسی نماز نمیخواندم چون خودم امام جماعت همان مسجد بودم و ٢٧ سال همانجا نماز جماعت میخواندم.)
نماز ظهر را که با حضرت میخواندیم، دیدم ستون مسجد صدا میکند، در و پیکر مسجد صدا میکند. من خیال کردم میخواهد مسجد خراب بشود، دیدم ستون ذکر میگوید، در و دیوار ذکر می گوید...
✨💫✨
حضرت نماز ظهرشان را خواندند، نماز عصر را فرمودند باید جایی بروم نماز عصر را بعد میخوانم. بعد از نماز تسبیح حضرت زهرا سلام الله علیها را خواندند
"حضرت بصورت خیلی شمرده و با فصاحت می فرمودند: الله اکبر.... الحمدلله.... سبحانالله"
و همینطور در و دیوار ذکر می گفتند و من خیال می کردم زلزله است که مسجد تکان می خورد، من هم با ایشان نماز ظهر را خواندم و به ایشان اقتدا کردم. یک نمازی را که الحمدلله یقین داریم که نماز، نماز بوده است.
📗مجله منتظران شماره٧١
#نکته : مرحوم آقای نمازی می گوید: حضرت ولیعصر ارواحنافداه، تسبیحات حضرت زهرا سلام الله علیها را شمرده شمرده می گفتند نه مثل ماها که تند تند صد مرتبه تسبیحات می گوییم و شاید یک دانه از آنها را هم شمرده و تاثیرگذار نگوییم!
@bidary1
آیتالله حاج شیخ اسماعیل نمازی از ارادتمندان و شیفتگان و علماء عامل و تربیت شده مکتب اهل بیت نقل کردهاند:
محمد رضاشاه برای زیارت به مشهد می امد. وقت نماز ظهر و عصر بود، ما رفتیم در مسجد نماز بخوانیم. هیچکس به مسجد نیامده بود. همه رفته بودند در حاشیه خیابان ایستاده بودند که شاه را ببینند. من وضو گرفته بودم رفتم مسجد، منتظر بودم که یک نفر بیاید که اقلا با من دو نفر بشویم نماز جماعت محقق شود و جماعت بخوانیم. کسی نیامده بود، در این حین دیدم یک آقایی وارد مسجد شد که هیچ جایش دیده نمیشد نه سر، نه صورت، سراسر نور بود.
✨💫✨
آمدند و سلام و روبوسی کردیم. فرمودند: بیا به من اقتدا کن. رفتیم در مسجد و در جای من و محراب من ایستادند. وقتی اذان و اقامه را گفتند من هم رفتم، فرمودند: به من اقتدا کن. گفتم: چشم. دیگر نگفتم شما کی هستید؟ (با اینکه من سابقا پشت سر کسی نماز نمیخواندم چون خودم امام جماعت همان مسجد بودم و ٢٧ سال همانجا نماز جماعت میخواندم.)
نماز ظهر را که با حضرت میخواندیم، دیدم ستون مسجد صدا میکند، در و پیکر مسجد صدا میکند. من خیال کردم میخواهد مسجد خراب بشود، دیدم ستون ذکر میگوید، در و دیوار ذکر می گوید...
✨💫✨
حضرت نماز ظهرشان را خواندند، نماز عصر را فرمودند باید جایی بروم نماز عصر را بعد میخوانم. بعد از نماز تسبیح حضرت زهرا سلام الله علیها را خواندند
"حضرت بصورت خیلی شمرده و با فصاحت می فرمودند: الله اکبر.... الحمدلله.... سبحانالله"
و همینطور در و دیوار ذکر می گفتند و من خیال می کردم زلزله است که مسجد تکان می خورد، من هم با ایشان نماز ظهر را خواندم و به ایشان اقتدا کردم. یک نمازی را که الحمدلله یقین داریم که نماز، نماز بوده است.
📗مجله منتظران شماره٧١
#نکته : مرحوم آقای نمازی می گوید: حضرت ولیعصر ارواحنافداه، تسبیحات حضرت زهرا سلام الله علیها را شمرده شمرده می گفتند نه مثل ماها که تند تند صد مرتبه تسبیحات می گوییم و شاید یک دانه از آنها را هم شمرده و تاثیرگذار نگوییم!
@bidary1
بیداری از خواب غفلت
☘شیخ جعفر آقای مجتهدی (۴۴) جناب آقای حاج رضا قرآن نویس نقل کردهاند: شبی در خدمت آقای مجتهدی بودم، در آن موقع ایشان حال دگرگونی داشتند، بعد از مدتی که در خدمتشان بودم فرمودند: دیدم ناوگانهای آمریکا به خلیج فارس آمدند. و مجدداً سکوت اختیار کردند. بعد از اینکه…
☘شیخ جعفر آقای مجتهدی (۴۵)
حضرت آقای مجتهدی در مورد چای سلیقه مخصوصی داشتند و نوع خاصی از آن را می پسندیدند. آقای رضا بیگدلی تعریف می کردند: روزی حضرت آقای مجتهدی سی تومان به من دادند تا یک بسته نیم کیلویی چای گلابی نشان بخرم. دو سه روزی از این قضیه گذشت و با اینکه دکان چای فروش مورد نظر روبروی مغازه ام قرار داشت فراموش می کردم که از او چای گلابی نشان بخرم. آن روز وقتی که به خدمت آن ولی خدا شرفیاب شدم فرمودند: آقا جان! دیروز به مولا عرض کردم آقا رضا که به فکر ما نیست، خودتان یک بسته چای گلابی نشان را توسط دوستانی که دارید برای من بفرستید، دیگر لازم نیست شما چای تهیه کنید!
⚡️⚡️⚡️
مدتی گذشت و زنگ در خانه به صدا درآمد، فرمودند: در را باز کنید چای گلابی نشان آوردند. هنگامي که در را باز کردم دیدم که حضرت آیت الله عظمی مرعشی نجفی در پشت در هستند، عرض کردم: بفرمایید مانعی نیست، فرمودند: اول از آقای مجتهدی اجازه بگیرید. هنگامی که برای حضرت آقای مجتهدی ماجرای آمدن ایشان را تعریف کردم، فرمودند: فوراً ایشان را راهنمایی کنید. آیت الله نجفی رحمت الله علیه وارد اطاق شدند و پس از معانقه با آقای مجتهدی گفتند: دیشب در عالم رویا مشاهده کردم که من و شما در بیت الله الحرام حضور داریم گاهی شما و گاهی من مرثیه می خوانیم و برای مظلومیت جدم گریه می کنیم.
⚡️⚡️⚡️
بعد از زیر عبای خود یک بسته چای گلابی نشان بیرون آورد و به آقای مجتهدی گفتند: این هم چای گلابی نشان که از حضرت خواسته بودید. حضرت آقای مجتهدی بستهٔ چای را از ایشان گرفتند و به من دادند و فرمودند: آقا رضا جان! این چای خوردن دارد از این چای برای ما دم کنید. آیت الله نجفی رحمت الله علیه پس از صرف چای برخاستند و با آقای مجتهدی خداحافظی کردند و به هنگام خروج از اطاق در حالی که دست خود را بر سر من می کشیدند به من فرمودند: فرزندم! قدر این مرد را بدان خدمت به ایشان مغتنم و ارزشمند است.
#شرح_حال_اولیاء_خدا
📗در محضر لاهوتیان
#نکته: همانطور که دستور هم هست نمک آشتان را هم از اهل بیت علیهم السلام بخواهید.
@bidary1
حضرت آقای مجتهدی در مورد چای سلیقه مخصوصی داشتند و نوع خاصی از آن را می پسندیدند. آقای رضا بیگدلی تعریف می کردند: روزی حضرت آقای مجتهدی سی تومان به من دادند تا یک بسته نیم کیلویی چای گلابی نشان بخرم. دو سه روزی از این قضیه گذشت و با اینکه دکان چای فروش مورد نظر روبروی مغازه ام قرار داشت فراموش می کردم که از او چای گلابی نشان بخرم. آن روز وقتی که به خدمت آن ولی خدا شرفیاب شدم فرمودند: آقا جان! دیروز به مولا عرض کردم آقا رضا که به فکر ما نیست، خودتان یک بسته چای گلابی نشان را توسط دوستانی که دارید برای من بفرستید، دیگر لازم نیست شما چای تهیه کنید!
⚡️⚡️⚡️
مدتی گذشت و زنگ در خانه به صدا درآمد، فرمودند: در را باز کنید چای گلابی نشان آوردند. هنگامي که در را باز کردم دیدم که حضرت آیت الله عظمی مرعشی نجفی در پشت در هستند، عرض کردم: بفرمایید مانعی نیست، فرمودند: اول از آقای مجتهدی اجازه بگیرید. هنگامی که برای حضرت آقای مجتهدی ماجرای آمدن ایشان را تعریف کردم، فرمودند: فوراً ایشان را راهنمایی کنید. آیت الله نجفی رحمت الله علیه وارد اطاق شدند و پس از معانقه با آقای مجتهدی گفتند: دیشب در عالم رویا مشاهده کردم که من و شما در بیت الله الحرام حضور داریم گاهی شما و گاهی من مرثیه می خوانیم و برای مظلومیت جدم گریه می کنیم.
⚡️⚡️⚡️
بعد از زیر عبای خود یک بسته چای گلابی نشان بیرون آورد و به آقای مجتهدی گفتند: این هم چای گلابی نشان که از حضرت خواسته بودید. حضرت آقای مجتهدی بستهٔ چای را از ایشان گرفتند و به من دادند و فرمودند: آقا رضا جان! این چای خوردن دارد از این چای برای ما دم کنید. آیت الله نجفی رحمت الله علیه پس از صرف چای برخاستند و با آقای مجتهدی خداحافظی کردند و به هنگام خروج از اطاق در حالی که دست خود را بر سر من می کشیدند به من فرمودند: فرزندم! قدر این مرد را بدان خدمت به ایشان مغتنم و ارزشمند است.
#شرح_حال_اولیاء_خدا
📗در محضر لاهوتیان
#نکته: همانطور که دستور هم هست نمک آشتان را هم از اهل بیت علیهم السلام بخواهید.
@bidary1
❓از خدا چه مقدار حاجت بطلبیم؟
1⃣: در حدیث قدسی آمده است که خداوند به موسی(علیه السلام) فرمود: " هر چه را که احتیاج داری از من بخواه حتی علف گوسفند و نمک طعامت را ".
2⃣: پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله:
"برای هر حاجتی که دارید، حتّی اگر بند کفش باشد، دست خواهش به سوی خداوند عز وجل دراز کنید؛ زیرا تا او آن را آسان نگرداند آسان (و برآورده) نشود...
3⃣: پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله:
" از خداوند بخواهید؛ و زیاد بخواهید، زیرا هیچ چیز برای او زیاد و بزرگ نیست".
4⃣: امام باقرعلیه السلام:
"هیچ خواستهای را زیاد مشمارید؛ زیرا آنچه نزد خداست بیش از آن است که میپندارید".
📚منابع:
1- وسایل الشیعه، ج ٧، ص ٣٢
2- منتخب میزان الحکمة ص١٩٨
3- بحار الأنوار: 93 / 302 / 39 منتخب میزان الحکمة ص ١٩٨
4- بحار الأنوار : 93 / 295 / 23
منتخب میزان الحکمة، ص ١٩۶
#نکته
از امام زمان ارواحنافداه حاجت بخواهیم، انگار از خدا خواستهایم.
فَلِلّهِ الْاَسماءُ الحُسْنی فَادعوُهُ بِها
@bidary1
1⃣: در حدیث قدسی آمده است که خداوند به موسی(علیه السلام) فرمود: " هر چه را که احتیاج داری از من بخواه حتی علف گوسفند و نمک طعامت را ".
2⃣: پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله:
"برای هر حاجتی که دارید، حتّی اگر بند کفش باشد، دست خواهش به سوی خداوند عز وجل دراز کنید؛ زیرا تا او آن را آسان نگرداند آسان (و برآورده) نشود...
3⃣: پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله:
" از خداوند بخواهید؛ و زیاد بخواهید، زیرا هیچ چیز برای او زیاد و بزرگ نیست".
4⃣: امام باقرعلیه السلام:
"هیچ خواستهای را زیاد مشمارید؛ زیرا آنچه نزد خداست بیش از آن است که میپندارید".
📚منابع:
1- وسایل الشیعه، ج ٧، ص ٣٢
2- منتخب میزان الحکمة ص١٩٨
3- بحار الأنوار: 93 / 302 / 39 منتخب میزان الحکمة ص ١٩٨
4- بحار الأنوار : 93 / 295 / 23
منتخب میزان الحکمة، ص ١٩۶
#نکته
از امام زمان ارواحنافداه حاجت بخواهیم، انگار از خدا خواستهایم.
فَلِلّهِ الْاَسماءُ الحُسْنی فَادعوُهُ بِها
@bidary1
بیداری از خواب غفلت
☘شیخ حسنعلی نخودکی (٣٨) مرحوم شيخ حسن علي اصفهاني نخودکی فرمودند: من با قدرت زيادي براي توفيق تشرّف به پيشگاه حضرت بقية اللّه ارواحنا فداه تلاش كردم و در اين راه ذكر و دعا و توسّلي كه بلد بودم فرو نگذاشتم ولي توفيق حاصل نشد، شبي در عالم رؤيا به من گفته شد:…
☘شیخ حسنعلی نخودکی (٣٩)
چيزي نگذشت وجود مقدّس حضرت بقية اللّه ارواحنا فداه را در هالهاي از نور بر فراز تپه ديدم، فرمودند: اگر بخواهي يكبار ديگر مرا ببيني وعده من و شما در حرم مطهّر جدّ بزرگوارم علي بن موسي الرضا علیه السلام، اين را فرمودند و از چشمم غايب شد، مدتها گريستم و مهيّاي سفر شدم، در مدت چهل روز خودم را به مشهد مقدس رسانيدم، غسل كردم و وارد حرم شدم، كعبه مقصودم را باز در بالاي سر امام رضا علیه السلام ديدار كردم
⚡️⚡️⚡️
حضرت فرمودند: وعدة من و شما در حرم مطهر جدّ بزرگوارم «امام» حسين عليه السلام اين را فرمودند و از چشمم غايب شدند، شروع كردم به سر و صورت خود زدن، جمعيتي در اطراف من گرد آمدند كه چه شده؟ به هر شكلي بود بر خودم مسلط شدم و از ميان جمعيت بيرون رفتم، ده روز در مشهد اقامت نمودم و سپس راهي عتبات عاليات شدم.
دو ماه در راه بودم و بعد از دو ماه به سرزمين مقدس كربلا رسيدم، غسل كردم، وارد حرم حسيني شدم، خورشيد امامت را در حرم امام حسين عليه السلام زيارت كردم و خود را بر قدمهاي مباركش انداختم.
⚡️⚡️⚡️
حضرت فرمودند: شيخ حسن حاجتت چيست؟ گفتم: آقا آنچه من فقط از شما ميخواهم اين است كه هر كجا باشم بتوانم شما را زيارت كنم، فرمودند: هر وقت خواستي مرا زيارت كني آيات آخر سوره مباركه حشر را با دعاي عهد بخوان، اين آيهها عبارتند از آية «لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلي جَبَلٍ» تا آخر سوره حشر از آيه ٢١ الي ٢۴ و دعاي عهد عبارت است از دعاي «اَلّلهُمَّ رَبِّ النُّورِ الْعَظيم» كه محدث قمي در اواخر مفاتيح آورده است.
📗سرگذشتهاي تلخ و شيرين قرآن: ج ٢، ص۶۵
#شرح_حال_اولیاء_خدا
#نکته: دستور حضرت مخصوص شیخ حسنعلی نخودکی بوده و برای هرکس انجام شدنی نیست.
@bidary1
چيزي نگذشت وجود مقدّس حضرت بقية اللّه ارواحنا فداه را در هالهاي از نور بر فراز تپه ديدم، فرمودند: اگر بخواهي يكبار ديگر مرا ببيني وعده من و شما در حرم مطهّر جدّ بزرگوارم علي بن موسي الرضا علیه السلام، اين را فرمودند و از چشمم غايب شد، مدتها گريستم و مهيّاي سفر شدم، در مدت چهل روز خودم را به مشهد مقدس رسانيدم، غسل كردم و وارد حرم شدم، كعبه مقصودم را باز در بالاي سر امام رضا علیه السلام ديدار كردم
⚡️⚡️⚡️
حضرت فرمودند: وعدة من و شما در حرم مطهر جدّ بزرگوارم «امام» حسين عليه السلام اين را فرمودند و از چشمم غايب شدند، شروع كردم به سر و صورت خود زدن، جمعيتي در اطراف من گرد آمدند كه چه شده؟ به هر شكلي بود بر خودم مسلط شدم و از ميان جمعيت بيرون رفتم، ده روز در مشهد اقامت نمودم و سپس راهي عتبات عاليات شدم.
دو ماه در راه بودم و بعد از دو ماه به سرزمين مقدس كربلا رسيدم، غسل كردم، وارد حرم حسيني شدم، خورشيد امامت را در حرم امام حسين عليه السلام زيارت كردم و خود را بر قدمهاي مباركش انداختم.
⚡️⚡️⚡️
حضرت فرمودند: شيخ حسن حاجتت چيست؟ گفتم: آقا آنچه من فقط از شما ميخواهم اين است كه هر كجا باشم بتوانم شما را زيارت كنم، فرمودند: هر وقت خواستي مرا زيارت كني آيات آخر سوره مباركه حشر را با دعاي عهد بخوان، اين آيهها عبارتند از آية «لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلي جَبَلٍ» تا آخر سوره حشر از آيه ٢١ الي ٢۴ و دعاي عهد عبارت است از دعاي «اَلّلهُمَّ رَبِّ النُّورِ الْعَظيم» كه محدث قمي در اواخر مفاتيح آورده است.
📗سرگذشتهاي تلخ و شيرين قرآن: ج ٢، ص۶۵
#شرح_حال_اولیاء_خدا
#نکته: دستور حضرت مخصوص شیخ حسنعلی نخودکی بوده و برای هرکس انجام شدنی نیست.
@bidary1