تو آرزوی بلندی و، دست من کوتاه
تو دوردست امیدی و پای من خستهست.
همه وجود تو مهر است و جانِ من محروم
چراغِ چشم تو سبزست و راه من بسته است
#فریدون_مشیری
🕊️
تو دوردست امیدی و پای من خستهست.
همه وجود تو مهر است و جانِ من محروم
چراغِ چشم تو سبزست و راه من بسته است
#فریدون_مشیری
🕊️
شب آنچنان زلال،
که میشد ستاره چید..!
دستم به هر ستاره که میخواست ،
میرسید..
نه از فرااز بام،
که از پای بوتهها
میشد تو را در آینهی هر ستاره دید..!
در بیکران دشت ،در نیمههای شب
جز من که با خیال تو میگشتم..
جزمن ،که در کنار تو میسوختم غریب..!!
تنها ستاره بود که میسوخت...
تنها نسیم بود که میگشت...
#فریدون_مشیری
که میشد ستاره چید..!
دستم به هر ستاره که میخواست ،
میرسید..
نه از فرااز بام،
که از پای بوتهها
میشد تو را در آینهی هر ستاره دید..!
در بیکران دشت ،در نیمههای شب
جز من که با خیال تو میگشتم..
جزمن ،که در کنار تو میسوختم غریب..!!
تنها ستاره بود که میسوخت...
تنها نسیم بود که میگشت...
#فریدون_مشیری