ای جای دلنشین تو مهمان سرای چشم
یک دم چراغ دل شو و بنشین به جای چشم

#محتشم_کاشانی

دردی است درد عشق، درمان نمی بینم
مرحم بر این قلب، ویران نمی بینم

آمد نشست بر جان ، پنهان زِ هر دیده
من عاشق و اما ، عصیان نمی بینم


هاشمی

انصاف نیست با صدای مهستی

دل که بیابان گرفت چشم ندارد به راه
سر که صراحی کشید گوش ندارد به پند

#سعدی

می‌تراود ز لب کوزه شب آب سکوت
ما به یاد تو به شب غرق نگاهیم بیا

#شمس_لنگرودی

أُریدُ یَدَیْكِ لأَحْمِل قَلْبِي...

دستانت را میخواهم برای
به دوش کشیدن قَلبم...
#محمود_درویش

چه کسی گفت که مستی فقط از جام شراب است
من ز میخانه‌ی چشمان تو هر لحظه خرابم

محمدرضا محتشم

دل تنگم و دلتنگ نبودى که بدانى چه کشیدم
عاشق نشدى، لنگ نبودى که بدانى چه کشیدم
کو قطره اشکى که به پاى تو بریزم که بمانى؟
بى‌اسلحه در جنگ نبودى که بدانى چه کشیدم
تو آن بت مغرور پیمبر شکنى، داغ ندیدى
دل بسته به یک سنگ نبودى که بدانى چه کشیدم
تو تابلوى حاصل دستان هنرمند خدایى
نقاشى بى‌رنگ نبودى که بدانى چه کشیدم
گشتم همه جا را پى چشمان پر از شوق تو اما 
فرسنگ به فرسنگ نبودى که بدانى چه کشیدم

سید تقی سیدی

و سلام بر آنان که زخم های ما را دیدند
و تبر به دست نگرفتند
که خم شدند و آن ها را بوسیدند.

الهه نوروزی

رگ به رگ بازوانت را می بوسم
مهمان ناخوانده ی اندامت می شوم

از کرانه ی لبانت مرا ببر به عمق تنت
جایی همانند پیچ آغوشت که
داغ و شرجی ترین است

تا بوسه های خیال انگیز
تا طوفان تن ها مان..

‌
ای فصل غیر منتظر داستان من!
معشوق ناگهانی دور از گمان من

ای مطلع امید من ای چشم روشنت
زیبا‌ترین ستاره‌ی هفت آسمان من

آه ای همیشه گل که به سرخی در این خزان
گل کرده‌ای به باغچه‌ی بازوان من

در فترت ملال و سکوتی که داشتم
عشق تو طُرفه حادثه‌ی ناگهان من

ای در فصول مرثیه و سوگ باز هم
شوقت نهاده قول و غزل بر زبان من

حس کردنی‌ست قصه‌ی عشقم نه گفتنی
ای قاصر از حکایت حسنت بیان من

با من بمان و سایه ی مهر از سرم مگیر
من زنده‌ام به مهر تو ای مهربان من!

کی می‌رسد زمان عزیز یگانگی
تا من از آن تو شوم و تو از آن من


#حسین_منزوی
‌

گاه با بیصدا ترین واژه ها
تو را می‌خوانم .
ای صدای تپش قلب و تنم

هاشمی🕊️

بهترینها در
کانال عاشقانه عارفانه شعر 💞

مرا یک گلّه دل‌تنگی است، کو هِی های چوپانم؟
چنان مویی که در آتش بسوزد؛ سوختی جانم

چو زنبوری که از کندو به گل می‌رفت و برمی‌گشت
میان چشم و لب‌های تو سرگردان و حیرانم

شبیه شانه در موی پریشان، راه گم کردم
خدایا! راه بیرون‌شد، نمی‌دانم نمی‌دانم

چو تیری در کمان باشد مردد، حال من این است
نمی‌دانم تو را، من نیمه‌ی خالیِ لیوانم

هدف وقتی‌که حرکت می‌کند من می‌روم از حال
تو از وقتی شکار من شدی، دائم غزل‌خوانم

که من چون شیرهای عاشقم، درگیر آهویم
غذایم غنچه‌ی گل‌هاست، مصنوعی است دندانم.

#حسین_شیردل

بوسه هم دیگر نمی‌بخشد به دل آرامشی
دست بگشا و مرا در کنج آغوشت نشان...

شاهد سنقری

ز حد گذشت جدایی میان ما ای دوست

سعدی

نفرینِ دگر در خورِ این جور ندارم
عاشق نشود آنکه مرا از تو جدا کرد...

حزین لاهیجی

‌
‌
تمامِ مدتی که نگاهت می‌کردم،
خنده‌هایت بهانه‌ام بودند،
بهانه‌ای برای بیشتر دوست داشتنت...!

#سید_علی_صالحی

صد طبیب آمد
ندانست دردِ این شوریده دل
کیستی تا آمدی صد دردِ ما درمان بشد..؟

راحم تبریزی

این نصیحت واقعا به دردت میخوره🥰
ولی چه‌قدر زیباست این شعر...، بیا سرنوشت بسازیم واسه هم🌱♥️

برای غربت چشمانت
برای دل پر دردت
دلتنگم
بعد از من
چه کسی خواهد دید
غم و رنج نهفته ی نهانت را ....

هاشمی