ای صمیمی، ای دوست
گاه و بیگاه لب پنجره خاطرهام میآیی...
دیدنت حتی از دور
آب بر آتش دل میپاشد...
آنقدر تشنه دیدار توام
که به یک جرعه نگاه تو قناعت دارم...
دل من لک زده است
گرمی دست تو را محتاجم...
سهرابسپهری
گاه و بیگاه لب پنجره خاطرهام میآیی...
دیدنت حتی از دور
آب بر آتش دل میپاشد...
آنقدر تشنه دیدار توام
که به یک جرعه نگاه تو قناعت دارم...
دل من لک زده است
گرمی دست تو را محتاجم...
سهرابسپهری
✵اَلّلهُمّ عجِّل لِوَلیِّڪَ الفَرَج✵
اے غایب از نظر بہ خدا میسپارمت
جانم بسوختی و بہ جان دوست دارمت
تا دامن ڪفن نڪشم زیر پاے خاڪ
باور مڪن ڪہ دست زِ دامــن بدارمت
#حافظ
#میݪادمهدےموعودمبارڪ
اے غایب از نظر بہ خدا میسپارمت
جانم بسوختی و بہ جان دوست دارمت
تا دامن ڪفن نڪشم زیر پاے خاڪ
باور مڪن ڪہ دست زِ دامــن بدارمت
#حافظ
#میݪادمهدےموعودمبارڪ
جایی گمان کنم دلمان گیر کرده است
جایی میان ما و گمان گیر کرده است
در گفتن سه واژه ی "من ، دوست ، دارمت"
بال و پرم به سقف دهان گیر کرده است
تقدیر ما شبیه غزال است و تیرها
بین قضا و دست و کمان ، گیر کرده است
از لاک پشت سیر و سلوکم سوال کن
این راه در کجای زمان گیر کرده است
ما از کنار پنجره جستیم و شیخ شهر
بین مناره های اذان گیر کرده است ... !
#امیر_عزیزی
جایی میان ما و گمان گیر کرده است
در گفتن سه واژه ی "من ، دوست ، دارمت"
بال و پرم به سقف دهان گیر کرده است
تقدیر ما شبیه غزال است و تیرها
بین قضا و دست و کمان ، گیر کرده است
از لاک پشت سیر و سلوکم سوال کن
این راه در کجای زمان گیر کرده است
ما از کنار پنجره جستیم و شیخ شهر
بین مناره های اذان گیر کرده است ... !
#امیر_عزیزی
احساسِ لطیفِ
با تُو بودن گنجی ست،
در چشمِ تُو گنجنامه خوابیده
احساسِ لطیفِ
با تُو بودن عطری ست
از بادِ بهار در شبِ فردوس
هر چیزِ دِگَر
برای من ویرانی ست ،
هر چیزِ دِگَر
برای من تنهایی ست ،
تنها ، احساسِ لطیفِ
با تُو بودن تنهایی نیست
خاموشی محوِ
برکه ای متروک
در هاله ی یاسها و
سوسنهاست
احساسِ لطیفِ
با تُو بودن
#رضا_براهنی
با تُو بودن گنجی ست،
در چشمِ تُو گنجنامه خوابیده
احساسِ لطیفِ
با تُو بودن عطری ست
از بادِ بهار در شبِ فردوس
هر چیزِ دِگَر
برای من ویرانی ست ،
هر چیزِ دِگَر
برای من تنهایی ست ،
تنها ، احساسِ لطیفِ
با تُو بودن تنهایی نیست
خاموشی محوِ
برکه ای متروک
در هاله ی یاسها و
سوسنهاست
احساسِ لطیفِ
با تُو بودن
#رضا_براهنی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
برقصا و بیفشا پایکوبان
که این شادی بماند در دل و جان💞
هاشمی
که این شادی بماند در دل و جان💞
هاشمی
آن شاعران که از #تو،به توصیف تن خوشند
کورند آنقدر که به یک پیرهن خوشند
#زیبایی_ات وسیع تر از حدِّ وصف ماست
بدبخت مردمی که به اشعار من خوشند !
#حسین_زحمتکش
کورند آنقدر که به یک پیرهن خوشند
#زیبایی_ات وسیع تر از حدِّ وصف ماست
بدبخت مردمی که به اشعار من خوشند !
#حسین_زحمتکش
از کوچههای تاریک چون بیرون میآیم
و در رخسارهٔ آفتابیش نظر میافکنم
مفهوم آفرینش را
به صراحت در مییابم
باشد که همه چیز در حضور او
خوابیست که به چشمان خفتگان میگذرد
و خدایان را هراسی آشکار در بر میگیرد
از آن که خلق
مبادا بر او نماز بگذارند
و عشق هیچ نیست
مگر او و آفتاب هیچ نیست
مگر روشنایی تدبیر روزهای بزرگش...
#شمس_لنگرودی
از کوچههای تاریک چون بیرون میآیم
و در رخسارهٔ آفتابیش نظر میافکنم
مفهوم آفرینش را
به صراحت در مییابم
باشد که همه چیز در حضور او
خوابیست که به چشمان خفتگان میگذرد
و خدایان را هراسی آشکار در بر میگیرد
از آن که خلق
مبادا بر او نماز بگذارند
و عشق هیچ نیست
مگر او و آفتاب هیچ نیست
مگر روشنایی تدبیر روزهای بزرگش...
#شمس_لنگرودی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اکنون من و او دو پارهی یک واقعیتیم
در روشنایی زیبا
در تاریکی زیباست
در روشنایی دوستش میدارم
و در تاریکی دوستش میدارم
#احمد_شاملو
در روشنایی زیبا
در تاریکی زیباست
در روشنایی دوستش میدارم
و در تاریکی دوستش میدارم
#احمد_شاملو
بیبی جانمان میگفت:
«به قاعده حرف بزن.
حرفِ دل، نانِ تنوری است؛
زود بیرون بیاید، خمیر است و وا میرود،
دیر بیرون بیاید، سوخته است.
وقت دارد حرفِ دل زدن.
تصدقت.»
#حامد_عسگری
«به قاعده حرف بزن.
حرفِ دل، نانِ تنوری است؛
زود بیرون بیاید، خمیر است و وا میرود،
دیر بیرون بیاید، سوخته است.
وقت دارد حرفِ دل زدن.
تصدقت.»
#حامد_عسگری