Forwarded from تواناتک Tavaanatech
استیو وزنیاک؛ از بنیانگذاران اپل
استیور وزنیاک پس از پایان دبیرستان برای ادامه تحصیل به شهر پالو آلتو رفت و همزمان در شرکت اچ.پی مشغول به کار شد. همانجا بود که او با استیو جابز آشنا شد و این آشنایی همکاریهای بسیاری به دنبال داشت. آنها چند سال بعد شرکت اپل را بنیان گذاشتند و به پیشرفتهای فراوانی رسیدند. نزدیک یک دهه بعد با بالاگرفتن اختلافات، وزنیاک از اپل جدا شد و پروژههای دیگری را آغاز کرد.
https://youtu.be/WWgdPGklU0I
#پروفایل #وزنیاک #اپل
@tavaanatech
استیور وزنیاک پس از پایان دبیرستان برای ادامه تحصیل به شهر پالو آلتو رفت و همزمان در شرکت اچ.پی مشغول به کار شد. همانجا بود که او با استیو جابز آشنا شد و این آشنایی همکاریهای بسیاری به دنبال داشت. آنها چند سال بعد شرکت اپل را بنیان گذاشتند و به پیشرفتهای فراوانی رسیدند. نزدیک یک دهه بعد با بالاگرفتن اختلافات، وزنیاک از اپل جدا شد و پروژههای دیگری را آغاز کرد.
https://youtu.be/WWgdPGklU0I
#پروفایل #وزنیاک #اپل
@tavaanatech
YouTube
استیور وزنیاک؛ از بنیانگذاران اپل
استیور وزنیاک پس از پایان دبیرستان برای ادامه تحصیل به شهر پالو آلتو رفت و همزمان در شرکت اچ.پی مشغول به کار شد. همانجا بود که او با استیو جابز آشنا شد و این آشنایی همکاریهای بسیاری به دنبال داشت. آنها چند سال بعد شرکت اپل را بنیان گذاشتند و به پیشرفتهای…
Forwarded from تواناتک Tavaanatech
ماسایوشی سان؛ موسس سافتبانک
ماسایوشی سان در سال ۱۹۵۷ در ژاپن در یک خانواده مهاجر کرهای متولد شد. برای تحصیل به آمریکا رفت و در رشته اقتصاد دانشگاه برکلی کالیفرنیا درس خواند. در دوران دانشجویی با واردکردن کنسولهای بازی و اجاره آنها به رستورانها و کافههای محلی، درآمدی یک میلیون دلاری به دست آورد. او بعدها شرکت سافتبانک را در توکیو تاسیس کرد؛ شرکتی که ابتدا به عنوان توزیعکننده نرمافزار فعالیت میکرد و پس از آن در حوزههای مختلفی از جمله ارتباطات مخابراتی، رباتیک و فناوری اینترنت کار خود را ادامه داد.
https://youtu.be/4qwsq6ZMQTM
نسخه نوشتاری:
https://tech.tavaana.org/fa/technologists/masayoshi.son
#پروفایل
@tavaanatech
ماسایوشی سان در سال ۱۹۵۷ در ژاپن در یک خانواده مهاجر کرهای متولد شد. برای تحصیل به آمریکا رفت و در رشته اقتصاد دانشگاه برکلی کالیفرنیا درس خواند. در دوران دانشجویی با واردکردن کنسولهای بازی و اجاره آنها به رستورانها و کافههای محلی، درآمدی یک میلیون دلاری به دست آورد. او بعدها شرکت سافتبانک را در توکیو تاسیس کرد؛ شرکتی که ابتدا به عنوان توزیعکننده نرمافزار فعالیت میکرد و پس از آن در حوزههای مختلفی از جمله ارتباطات مخابراتی، رباتیک و فناوری اینترنت کار خود را ادامه داد.
https://youtu.be/4qwsq6ZMQTM
نسخه نوشتاری:
https://tech.tavaana.org/fa/technologists/masayoshi.son
#پروفایل
@tavaanatech
YouTube
ماسایوشی سان؛ موسس سافتبانک
ماسایوشی سان در سال ۱۹۵۷ در ژاپن در یک خانواده مهاجر کرهای متولد شد. برای تحصیل به آمریکا رفت و در رشته اقتصاد دانشگاه برکلی کالیفرنیا درس خواند. در دوران دانشجویی با واردکردن کنسولهای بازی و اجاره آنها به رستورانها و کافههای محلی، درآمدی یک میلیون دلاری…
Forwarded from تواناتک Tavaanatech
کن تامسون؛ از سازندگان سیستم عامل مولتیکس
کن تامسون، متولد ۱۹۴۳، پس از پایان تحصیلات در رشته مهندسی برق و علوم کامپیوتر در دانشگاه کالیفرنیا در آزمایشگاه بل مشغول به کار شد و در آنجا با دنیس ریچی آشنا شد. آنها با همکاری یکدیگر شروع به ساخت سیستمعامل مولتیکس کردند.
https://youtu.be/a4qP0QoLrhM
نسخه نوشتاری:
https://tech.tavaana.org/fa/technologists/Ken_Thompson
#پروفایل #سیستم_عامل #کن_تامسون #مولتیکس
@tavaanatech
کن تامسون، متولد ۱۹۴۳، پس از پایان تحصیلات در رشته مهندسی برق و علوم کامپیوتر در دانشگاه کالیفرنیا در آزمایشگاه بل مشغول به کار شد و در آنجا با دنیس ریچی آشنا شد. آنها با همکاری یکدیگر شروع به ساخت سیستمعامل مولتیکس کردند.
https://youtu.be/a4qP0QoLrhM
نسخه نوشتاری:
https://tech.tavaana.org/fa/technologists/Ken_Thompson
#پروفایل #سیستم_عامل #کن_تامسون #مولتیکس
@tavaanatech
YouTube
کن تامسون؛ از سازندگان سیستم عامل مولتیکس
کن تامسون، متولد ۱۹۴۳، پس از پایان تحصیلات در رشته مهندسی برق و علوم کامپیوتر در دانشگاه کالیفرنیا در آزمایشگاه بل مشغول به کار شد و در آنجا با دنیس ریچی آشنا شد. آنها با همکاری یکدیگر شروع به ساخت سیستمعامل مولتیکس کردند.
نسخه نوشتاری:
https://tech.…
نسخه نوشتاری:
https://tech.…
Forwarded from آموزشکده توانا
سکینه احمدی؛ مادری دادخواه که از خون پسرش نمیگذرد
«گفتند پسرت تیر خورده ... پابرهنه دویدم توی خیابان، دیدم قیامت است. خودشان گلوله میزنند، مردم را میزنند. زنها را میزنند. هر کسی میگذشت را میزدند. برده بودند بیمارستان شریعتی و وقتی رسیدم دیدم تن بیجان بچه مرا روی زمین، روی سرامیک گذاشتهاند. کسی هم توجهی نداشت. خودم را روی بچهام انداختم. از من گرفتند و بردند سردخانه. دو روز بعد به ما تحویل دادند. تحویل نمیدادند با زور و گریه و زاری و التماس و یاحسین گفتن گرفتیم. برده بودند بهشت سکینه و رفتم زاری کردم، التماس کردم، گفتم بچهام را کشتید، بدهید من ببرم در نهایت دادند. ... گفتهاند نه سروصدا کنید و نه کاری، [تا] جنازه را بدهیم ... شبها بچهها[ش] را بغل میکنم راه میافتم توی خیابانها و لالایی میخوانم.»
این کلمات بخشی از صحبتهای سکینه احمدی، مادر ابراهیم کتابدار، در مصاحبه با کمپین حقوق بشر ایران است.
ویدئوی لحظه تیرخوردن ابراهیم کتابدار در ۲۵ آبان ۱۳۹۸ بهسرعت در همان روزهای اعتراضات سراسری آبان ۹۸ در شبکههای اجتماعی منتشر شد. دوربینهای مداربسته تصویری را از این جوان ۳۰ساله ثبت کردند که نشان میداد مقابل مغازه خود در مهدیآباد کیانمهر کرج ایستاده بود که با شلیک مستقیم گلوله نیروهای سرکوبگر حکومتی به قلبش بر زمین افتاد و درجا جان باخت.
اما آنچه نام ابراهیم را جهانی کرد، سکینه احمدی، مادر باشهامت او بود که تن به سکوت نداد و یکتنه خلاف خواسته نیروهای امنیتی حرکت کرد. اولین فیلمی که از او منتشر شد، تکاندهنده بود. مادر، دستهایش را در هوا تکان میداد، خود را معرفی میکرد و میگفت که پسرش را کشتهاند و حالا باید به چه کسی باید شکایت ببرد؟
او خود چنین میگوید: «ابراهیم رفته بود مغازه و کاسب بود. با خانمش و بچههایش با ما زندگی میکردند. زنگ زدم که برای ناهار بیاید خانه و پدرش هم برای ناهار دنبال او رفته بود. اما ابراهیم همین که از مغازه بیرون آمده بود، هر دو دستش توی جیبهایش بود که گلوله را توی قلبش زده بودند. نه توی درگیری بود نه ربطی به درگیریها داشت اما او را هدف گرفته بودند. از زنگ من به ابراهیم برای ناهار، ده دقیقه هم نشد که به من زنگ زدند گفتند ابراهیم تیر خورده. ... به چه حسابی و چرا بچه مرا زدند؟ من شکایتام را نمیدانم کجا ببرم!»
بیشتر بخوانید:
https://tavaana.org/fa/Sakineh.Ahmadi
#سکینه_احمدی #ابراهیم_کتابدار #آبان۹۸ #داذخواهی #مادران_دادخواه #مادران_ذاغدار #آبان_ادامه_دارد #پروفایل
@Tavaana_TavaanaTech
«گفتند پسرت تیر خورده ... پابرهنه دویدم توی خیابان، دیدم قیامت است. خودشان گلوله میزنند، مردم را میزنند. زنها را میزنند. هر کسی میگذشت را میزدند. برده بودند بیمارستان شریعتی و وقتی رسیدم دیدم تن بیجان بچه مرا روی زمین، روی سرامیک گذاشتهاند. کسی هم توجهی نداشت. خودم را روی بچهام انداختم. از من گرفتند و بردند سردخانه. دو روز بعد به ما تحویل دادند. تحویل نمیدادند با زور و گریه و زاری و التماس و یاحسین گفتن گرفتیم. برده بودند بهشت سکینه و رفتم زاری کردم، التماس کردم، گفتم بچهام را کشتید، بدهید من ببرم در نهایت دادند. ... گفتهاند نه سروصدا کنید و نه کاری، [تا] جنازه را بدهیم ... شبها بچهها[ش] را بغل میکنم راه میافتم توی خیابانها و لالایی میخوانم.»
این کلمات بخشی از صحبتهای سکینه احمدی، مادر ابراهیم کتابدار، در مصاحبه با کمپین حقوق بشر ایران است.
ویدئوی لحظه تیرخوردن ابراهیم کتابدار در ۲۵ آبان ۱۳۹۸ بهسرعت در همان روزهای اعتراضات سراسری آبان ۹۸ در شبکههای اجتماعی منتشر شد. دوربینهای مداربسته تصویری را از این جوان ۳۰ساله ثبت کردند که نشان میداد مقابل مغازه خود در مهدیآباد کیانمهر کرج ایستاده بود که با شلیک مستقیم گلوله نیروهای سرکوبگر حکومتی به قلبش بر زمین افتاد و درجا جان باخت.
اما آنچه نام ابراهیم را جهانی کرد، سکینه احمدی، مادر باشهامت او بود که تن به سکوت نداد و یکتنه خلاف خواسته نیروهای امنیتی حرکت کرد. اولین فیلمی که از او منتشر شد، تکاندهنده بود. مادر، دستهایش را در هوا تکان میداد، خود را معرفی میکرد و میگفت که پسرش را کشتهاند و حالا باید به چه کسی باید شکایت ببرد؟
او خود چنین میگوید: «ابراهیم رفته بود مغازه و کاسب بود. با خانمش و بچههایش با ما زندگی میکردند. زنگ زدم که برای ناهار بیاید خانه و پدرش هم برای ناهار دنبال او رفته بود. اما ابراهیم همین که از مغازه بیرون آمده بود، هر دو دستش توی جیبهایش بود که گلوله را توی قلبش زده بودند. نه توی درگیری بود نه ربطی به درگیریها داشت اما او را هدف گرفته بودند. از زنگ من به ابراهیم برای ناهار، ده دقیقه هم نشد که به من زنگ زدند گفتند ابراهیم تیر خورده. ... به چه حسابی و چرا بچه مرا زدند؟ من شکایتام را نمیدانم کجا ببرم!»
بیشتر بخوانید:
https://tavaana.org/fa/Sakineh.Ahmadi
#سکینه_احمدی #ابراهیم_کتابدار #آبان۹۸ #داذخواهی #مادران_دادخواه #مادران_ذاغدار #آبان_ادامه_دارد #پروفایل
@Tavaana_TavaanaTech
Forwarded from آموزشکده توانا
راحله راحمیپور و بیش از ۴۰ سال دادخواهی
راحله راحمیپور یکی از هزاران شهروند ایرانی است که عزیزانشان در دهه شصت در زندانهای جمهوری اسلامی کشته شدهاند. برادرش، حسین راحمیپور و همسر باردار او، از جمله هزاران فعال عقیدتی-سیاسی بودند که توسط جمهوری اسلامی در دهه ۶۰ بازداشت و در اوین زندانی شدند. همسر حسین در زندان دختری به نام «گلرو» به دنیا آورد اما چندی بعد مقامات زندان نوزاد را از والدینش جدا کردند و پس از مدتی اعلام کردند که او مرده است اما هرگز سند و برگهای مبتنی بر گواهی فوت یا حتی جنازه این نوزاد ۷روزه را به خانواده بازنگرداندند.
حسین راحمیپور دندانپزشک بود و در سال ۱۳۶۳ به اتهام عضویت در سازمان راه کارگر، از گروههای سیاسی مخالف جمهوری اسلامی، اعدام شد. همسر او، که کارمند تامین اجتماعی بود، نیز به دلیل صدمات روحی و ابتلا به عارضه شدید قلبی در دیماه ۶۳ از زندان آزاد شد. جمهوری اسلامی نه پیکر حسین را به خانواده تحویل داد و نه نشانی از محل دفن او را. تنها پاسخی که پس از اعدام، از سوی مقامات به خانواده داده شد این بود: «به درک واصل شده، بیایید وسایلش را بگیرید.»
راحله راحمیپور اما بیش از ۴۰ سال است که به دادخواهی خون برادر و نوزاد مفقودشدهاش از پا ننشسته است.
راحله از همان روزهای ابتدای پس از اعدام برادرش در زندان، خواستار روشنشدن سرنوشت دو عزیزش بود. او بهویژه پس از اعتراضات سراسری شهروندان به نتایج انتخابات در سال ۱۳۸۸ در اعتراضات مختلف شرکت کرد و همچنین با تحصن در مقابل زندان اوین، کانون وکلای تهران و کارخانه لاستیک دنا برای پیگیری و پاسخگوکردن حکومت نسبت به روشنشدن وضعیت برادرش و نوزاد او اعتراض کرده و به دادخواهی پرداخته است. او همواره در این اعتراضها پلاکاردی با تصویر برادر به دست میگرفت که بر آن نوشته شده بود: «برادرم را کشتید! با فرزندش چه کردید؟»
فریاد دادخواهی راحله راحمیپور همچون دیگر خانوادههای اعدامشدگان دهه ۶۰ به گوش مقامات جمهوری اسلامی میرسد اما کسی پاسخگو نیست. او چندین بار طی نامههای رسمی به مقامات قضایی جمهوری اسلامی از جمله «دادستان انقلاب و عمومی تهران»، «رئیس مجلس شورای اسلامی» و «رئیس دفتر حقوق بشر قوه قضاییه» خواستار پاسخگویی آنها شد اما پاسخی دریافت نکرد.
.
بیشتر بخوانید:
https://tavaana.org/fa/Raheleh_Rahemipuor
#پروفایل #دادخواهی #دهه۶۰ #اعدام #راحله_راحمی_پور
@Tavaana_TavaanaTech
راحله راحمیپور یکی از هزاران شهروند ایرانی است که عزیزانشان در دهه شصت در زندانهای جمهوری اسلامی کشته شدهاند. برادرش، حسین راحمیپور و همسر باردار او، از جمله هزاران فعال عقیدتی-سیاسی بودند که توسط جمهوری اسلامی در دهه ۶۰ بازداشت و در اوین زندانی شدند. همسر حسین در زندان دختری به نام «گلرو» به دنیا آورد اما چندی بعد مقامات زندان نوزاد را از والدینش جدا کردند و پس از مدتی اعلام کردند که او مرده است اما هرگز سند و برگهای مبتنی بر گواهی فوت یا حتی جنازه این نوزاد ۷روزه را به خانواده بازنگرداندند.
حسین راحمیپور دندانپزشک بود و در سال ۱۳۶۳ به اتهام عضویت در سازمان راه کارگر، از گروههای سیاسی مخالف جمهوری اسلامی، اعدام شد. همسر او، که کارمند تامین اجتماعی بود، نیز به دلیل صدمات روحی و ابتلا به عارضه شدید قلبی در دیماه ۶۳ از زندان آزاد شد. جمهوری اسلامی نه پیکر حسین را به خانواده تحویل داد و نه نشانی از محل دفن او را. تنها پاسخی که پس از اعدام، از سوی مقامات به خانواده داده شد این بود: «به درک واصل شده، بیایید وسایلش را بگیرید.»
راحله راحمیپور اما بیش از ۴۰ سال است که به دادخواهی خون برادر و نوزاد مفقودشدهاش از پا ننشسته است.
راحله از همان روزهای ابتدای پس از اعدام برادرش در زندان، خواستار روشنشدن سرنوشت دو عزیزش بود. او بهویژه پس از اعتراضات سراسری شهروندان به نتایج انتخابات در سال ۱۳۸۸ در اعتراضات مختلف شرکت کرد و همچنین با تحصن در مقابل زندان اوین، کانون وکلای تهران و کارخانه لاستیک دنا برای پیگیری و پاسخگوکردن حکومت نسبت به روشنشدن وضعیت برادرش و نوزاد او اعتراض کرده و به دادخواهی پرداخته است. او همواره در این اعتراضها پلاکاردی با تصویر برادر به دست میگرفت که بر آن نوشته شده بود: «برادرم را کشتید! با فرزندش چه کردید؟»
فریاد دادخواهی راحله راحمیپور همچون دیگر خانوادههای اعدامشدگان دهه ۶۰ به گوش مقامات جمهوری اسلامی میرسد اما کسی پاسخگو نیست. او چندین بار طی نامههای رسمی به مقامات قضایی جمهوری اسلامی از جمله «دادستان انقلاب و عمومی تهران»، «رئیس مجلس شورای اسلامی» و «رئیس دفتر حقوق بشر قوه قضاییه» خواستار پاسخگویی آنها شد اما پاسخی دریافت نکرد.
.
بیشتر بخوانید:
https://tavaana.org/fa/Raheleh_Rahemipuor
#پروفایل #دادخواهی #دهه۶۰ #اعدام #راحله_راحمی_پور
@Tavaana_TavaanaTech
Forwarded from تواناتک Tavaanatech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ساندار پیچای؛ از فقر تا مدیرعاملی گوگل
ساندار پیچای سال ۱۹۷۲ در خانوادهای فقیر در شهر مادورای ایالت تامیل در هند به دنیا آمد. او پس از لیسانس، موفق شد بورسیه دانشگاه «استنفورد» را دریافت کند. هزینه پرواز ساندار به آمریکا از دستمزد یک سال پدر او بیشتر بود اما خانوادهاش در نهایت وی را راهی دانشگاه استنفورد کردند. پیچای بعدها مدیرعامل شرکت گوگل شد.
https://tech.tavaana.org/fa/video-tutorials/Sundar_Pichai
در سایت تواناتک:
https://bit.ly/3hPHdHa
نسخه نوشتاری:
https://bit.ly/3yC7miE
#پروفایل #گوگل
@tavaanatech
ساندار پیچای سال ۱۹۷۲ در خانوادهای فقیر در شهر مادورای ایالت تامیل در هند به دنیا آمد. او پس از لیسانس، موفق شد بورسیه دانشگاه «استنفورد» را دریافت کند. هزینه پرواز ساندار به آمریکا از دستمزد یک سال پدر او بیشتر بود اما خانوادهاش در نهایت وی را راهی دانشگاه استنفورد کردند. پیچای بعدها مدیرعامل شرکت گوگل شد.
https://tech.tavaana.org/fa/video-tutorials/Sundar_Pichai
در سایت تواناتک:
https://bit.ly/3hPHdHa
نسخه نوشتاری:
https://bit.ly/3yC7miE
#پروفایل #گوگل
@tavaanatech
Forwarded from آموزشکده توانا
نوید بهبودی؛ ۲۳ سالگی در خون
نوید بهبودی در شهریور ۱۳۷۵ در تهران به دنیا آمد ولی هنوز ۲۳ سال خود را تمام نکرده بود که نیروهای سرکوب در جمهوری اسلامی او را در قلعه حسن خان تهران در جریان اعتراضات سراسری آبان ۹۸ به قتل رساندند.
خانواده او تنها دو فرزند داشتند و نوید برادر بزرگتر بود. از لحاظ تحصیلی بسیار موفق بود. دوره تحصیلات خود پیش از دانشگاه را در مدرسه تیزهوشان گذراند و در کنکور ریاضیفیزیک رتبه دو رقمی آورد و رشته مهندسی مکانیک را انتخاب کرد.
به علت برخورداری از جذابیت ظاهری مدتی نیز به عنوان مدل لباسهای مردانه برای برای یک برند لباس ترکیهای به نام «بازلی» فعالیت کرد. صفحه اینستاگرام او نشان میدهد این شغل را دوست داشت ولی گویا از میزان حقوقی که میپرداختند رضایتی نداشت و از آنجا بیرون آمد و به اصفهان رفت و در نمایشگاه بینالمللی این شهر یک غرفه کتاب را میگرداند.
در ۲۵ آبان ۱۳۹۸ برای حضور در مراسم عروسی یکی از دوستانش به قلعه حسن خان آمد. شهری که محل زندگی خانواده نوید نیز بود و در ادبیات رسمی جمهوری اسلامی به عنوان «شهر قدس» شناخته میشود. فردای آن روز یعنی ۲۶ آبان شهر مملو از حضور مردم معترض میشود. نیروهای سرکوب تیراندازی را آغاز میکنند و نوید به واسطه شلیک یکی از نیروهای لباس شخصی در خیابان عمارت در قلعه حسن خان، کشته میشود.
قلعه حسن خان از جمله شهرهایی بود که علیرغم کوچکی و میزان جمعیت بالنسبه پایین شهر، میزان بسیار بالایی از سرکوب و قتل معترضان را تحمل کرد. این شهر همان شهری است که «لیلا واثقی» - فرماندار آن - در آذر ۹۸ صراحتا گفته بود که او دستور قتل مردم را داده بود: «سینه سپر کرده بودند و میگفتند اگر میتوانید ما را بزنید. چون میدانستند دستور شلیک را از بالا به نیروی انتظامی ندادهاند. اما ما داده بودیم؛ من گفته بودم هر که از در فرمانداری به داخل وارد شد را بزنید.»
به هر روی در چنین جوی بود که نیروهای امنیتی پیکر نوید را به پزشکی قانونی کهریزک انتقال میدهند. در پزشکی قانونی به گفته یکی از نزدیکان خانواده، پیکر نوید را از چند ناحیه شکافته بودند.
یکی از نزدیکان خانواده بهبودی تاکید میکند که نیروهای سرکوب پیکر را به راحتی به خانواده تحویل ندادند. آنها ابتدا از خانواده بهبودی تعهد گرفتند که پیکر نوید به هیچ عنوان نباید در قلعه حسن خان دفن شود. آنها همچنین از این خانواده داغدار تعهد گرفتند که برای نوید هیچ مراسم یادبودی برگزار نشود.
بیشتر بخوانید:
https://tavaana.org/fa/Navid_Behboudi
#پروفایل #نوید_بهبودی #آبان۹۸ #آبان_زنده_است
@Tavaana_TavaanaTech
نوید بهبودی در شهریور ۱۳۷۵ در تهران به دنیا آمد ولی هنوز ۲۳ سال خود را تمام نکرده بود که نیروهای سرکوب در جمهوری اسلامی او را در قلعه حسن خان تهران در جریان اعتراضات سراسری آبان ۹۸ به قتل رساندند.
خانواده او تنها دو فرزند داشتند و نوید برادر بزرگتر بود. از لحاظ تحصیلی بسیار موفق بود. دوره تحصیلات خود پیش از دانشگاه را در مدرسه تیزهوشان گذراند و در کنکور ریاضیفیزیک رتبه دو رقمی آورد و رشته مهندسی مکانیک را انتخاب کرد.
به علت برخورداری از جذابیت ظاهری مدتی نیز به عنوان مدل لباسهای مردانه برای برای یک برند لباس ترکیهای به نام «بازلی» فعالیت کرد. صفحه اینستاگرام او نشان میدهد این شغل را دوست داشت ولی گویا از میزان حقوقی که میپرداختند رضایتی نداشت و از آنجا بیرون آمد و به اصفهان رفت و در نمایشگاه بینالمللی این شهر یک غرفه کتاب را میگرداند.
در ۲۵ آبان ۱۳۹۸ برای حضور در مراسم عروسی یکی از دوستانش به قلعه حسن خان آمد. شهری که محل زندگی خانواده نوید نیز بود و در ادبیات رسمی جمهوری اسلامی به عنوان «شهر قدس» شناخته میشود. فردای آن روز یعنی ۲۶ آبان شهر مملو از حضور مردم معترض میشود. نیروهای سرکوب تیراندازی را آغاز میکنند و نوید به واسطه شلیک یکی از نیروهای لباس شخصی در خیابان عمارت در قلعه حسن خان، کشته میشود.
قلعه حسن خان از جمله شهرهایی بود که علیرغم کوچکی و میزان جمعیت بالنسبه پایین شهر، میزان بسیار بالایی از سرکوب و قتل معترضان را تحمل کرد. این شهر همان شهری است که «لیلا واثقی» - فرماندار آن - در آذر ۹۸ صراحتا گفته بود که او دستور قتل مردم را داده بود: «سینه سپر کرده بودند و میگفتند اگر میتوانید ما را بزنید. چون میدانستند دستور شلیک را از بالا به نیروی انتظامی ندادهاند. اما ما داده بودیم؛ من گفته بودم هر که از در فرمانداری به داخل وارد شد را بزنید.»
به هر روی در چنین جوی بود که نیروهای امنیتی پیکر نوید را به پزشکی قانونی کهریزک انتقال میدهند. در پزشکی قانونی به گفته یکی از نزدیکان خانواده، پیکر نوید را از چند ناحیه شکافته بودند.
یکی از نزدیکان خانواده بهبودی تاکید میکند که نیروهای سرکوب پیکر را به راحتی به خانواده تحویل ندادند. آنها ابتدا از خانواده بهبودی تعهد گرفتند که پیکر نوید به هیچ عنوان نباید در قلعه حسن خان دفن شود. آنها همچنین از این خانواده داغدار تعهد گرفتند که برای نوید هیچ مراسم یادبودی برگزار نشود.
بیشتر بخوانید:
https://tavaana.org/fa/Navid_Behboudi
#پروفایل #نوید_بهبودی #آبان۹۸ #آبان_زنده_است
@Tavaana_TavaanaTech
Forwarded from آموزشکده توانا
رضا دقتی و روایت جنگ و صلح از دریچه دوربین
«اعتقاد خیلی خیلی قوی دارم که یکی از سلاحهای مهم فکری برای بهبود آینده، این ارتباط از طریق عکس است. دولتها به همین دلیل که من میگویم، میترسند. چون میدانند که [عکس] یک قدرتی دارد که میتواند اینها را از بین ببرد. چشم و گوش مردم را باز میکند. همین خود چشم و گوش مردم را بازکردن، یکی از چیزهایی است که هیچ دولتی در دنیا نمیخواهد وجود داشته باشد. عکس این کار را میکند.»
این بخشی از سخنان رضا دقتی است؛ عکاس خبری ایرانی که یک چهره شناختهشده بینالمللی است. او که دانشآموخته رشته معماری از دانشگاه تهران است، با عکاسی در روزهای منتهی به انقلاب ۱۳۵۷، تبدیل به یک عکاس خبری شد. دقتی تا کنون در بیش از صد و ده کشور جهان عکاسی کرده است و از سال ۱۹۹۱ با نشریه نشنالجئوگرافیک همکاری میکند. عکسهای او در بسیاری از نشریات معتبر بینالمللی مانند «نیوزویک» منتشر شده است.
او در بیشتر جنگها و انقلابهای چند دهه اخیر در جهان حضور داشته و مصائب و رنج مردمان، بهویژه کودکان این کشورها را در کارهایش منعکس کرده است. او همچنین به عنوان عکاس-خبرنگاری شناخته میشود که با ۳۰ سال سفر به برخی از کشورهای جهان، شاهد جنگ و صلح مردمان این سرزمینها بوده است. بخش بزرگ فعالیت او نیز پیرامون موضوعات حقوق بشری است.
رضا دقتی در سال ۱۳۳۱ از یک خانواده اردبیلی در تبریز به دنیا آمد. از نوجوانی به طور خودآموز عکاسی را فراگرفت و سپس برای تحصیل به دانشگاه رفت.
او پس از اتمام تحصیلات به خارج از ایران رفت و در سطح بینالمللی به کار عکاسی خبری مشغول شد و اکنون در کشور فرانسه زندگی میکند.
یکی از ارزشمندترین کتابهای رضا دقتی به نام «رضا، جنگ و صلح» در سال ۲۰۰۸ منتشر شد. کتابی که نتیجه سفرهای سی سالهاش به مناطق آشوبزده جهان است.
دقتی بین سالهای ۱۳۶۲ تا ۱۳۶۷ در نشریه «تایم» به عنوان خبرنگار خاورمیانه مشغول به کار بود. در سال ۱۳۶۹ نیز به عنوان مشاور سازمان ملل در بخش کمکهای حقوق بشری جامعه بینالملل به افغانستان برگزیده شد. در طی این مسئولیت او در سال ۱۳۸۰ «بنیاد فرهنگی آینه» را در شهر کابل تاسیس کرد.
او در طول فعالیت خود به عنوان عکاسـخبرنگار، جوایز بینالمللی بسیاری را کسب کرده است.
در سال ٢۰۰۶ نیز برای خدمات موثرش در روزنامهنگاری مدال افتخار روزنامهنگاری دانشگاه میسوری- کلمبیا را به دست آورد؛ این جایزه بالاترین نشان روزنامهنگاری در جهان است.
بیشتر بخوانید:
https://tavaana.org/fa/Reza_Deghati
#رضا_دقتی #پروفایل
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«اعتقاد خیلی خیلی قوی دارم که یکی از سلاحهای مهم فکری برای بهبود آینده، این ارتباط از طریق عکس است. دولتها به همین دلیل که من میگویم، میترسند. چون میدانند که [عکس] یک قدرتی دارد که میتواند اینها را از بین ببرد. چشم و گوش مردم را باز میکند. همین خود چشم و گوش مردم را بازکردن، یکی از چیزهایی است که هیچ دولتی در دنیا نمیخواهد وجود داشته باشد. عکس این کار را میکند.»
این بخشی از سخنان رضا دقتی است؛ عکاس خبری ایرانی که یک چهره شناختهشده بینالمللی است. او که دانشآموخته رشته معماری از دانشگاه تهران است، با عکاسی در روزهای منتهی به انقلاب ۱۳۵۷، تبدیل به یک عکاس خبری شد. دقتی تا کنون در بیش از صد و ده کشور جهان عکاسی کرده است و از سال ۱۹۹۱ با نشریه نشنالجئوگرافیک همکاری میکند. عکسهای او در بسیاری از نشریات معتبر بینالمللی مانند «نیوزویک» منتشر شده است.
او در بیشتر جنگها و انقلابهای چند دهه اخیر در جهان حضور داشته و مصائب و رنج مردمان، بهویژه کودکان این کشورها را در کارهایش منعکس کرده است. او همچنین به عنوان عکاس-خبرنگاری شناخته میشود که با ۳۰ سال سفر به برخی از کشورهای جهان، شاهد جنگ و صلح مردمان این سرزمینها بوده است. بخش بزرگ فعالیت او نیز پیرامون موضوعات حقوق بشری است.
رضا دقتی در سال ۱۳۳۱ از یک خانواده اردبیلی در تبریز به دنیا آمد. از نوجوانی به طور خودآموز عکاسی را فراگرفت و سپس برای تحصیل به دانشگاه رفت.
او پس از اتمام تحصیلات به خارج از ایران رفت و در سطح بینالمللی به کار عکاسی خبری مشغول شد و اکنون در کشور فرانسه زندگی میکند.
یکی از ارزشمندترین کتابهای رضا دقتی به نام «رضا، جنگ و صلح» در سال ۲۰۰۸ منتشر شد. کتابی که نتیجه سفرهای سی سالهاش به مناطق آشوبزده جهان است.
دقتی بین سالهای ۱۳۶۲ تا ۱۳۶۷ در نشریه «تایم» به عنوان خبرنگار خاورمیانه مشغول به کار بود. در سال ۱۳۶۹ نیز به عنوان مشاور سازمان ملل در بخش کمکهای حقوق بشری جامعه بینالملل به افغانستان برگزیده شد. در طی این مسئولیت او در سال ۱۳۸۰ «بنیاد فرهنگی آینه» را در شهر کابل تاسیس کرد.
او در طول فعالیت خود به عنوان عکاسـخبرنگار، جوایز بینالمللی بسیاری را کسب کرده است.
در سال ٢۰۰۶ نیز برای خدمات موثرش در روزنامهنگاری مدال افتخار روزنامهنگاری دانشگاه میسوری- کلمبیا را به دست آورد؛ این جایزه بالاترین نشان روزنامهنگاری در جهان است.
بیشتر بخوانید:
https://tavaana.org/fa/Reza_Deghati
#رضا_دقتی #پروفایل
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
Forwarded from تواناتک Tavaanatech
ورنر هایزنبرگ؛ از پایهگذاران مکانیک کوانتوم
ورنر کارل هایزنبرگ (Werner Heisenberg) پنجم دسامبر ۱۹۰۱ در وورتسبورگ آلمان متولد شد. پدرش، آگوست هایزنبرگ، پروفسور دانشگاه مونیخ بود و مادرش آنا وکلین نام داشت.
ورنر پیش از رسیدن به پنجسالگی تحصیلات ابتدایی خود را در مدرسه وورتسبورگ آغاز کرد و سه سال بعد در مدرسه Elisabethenschule مونیخ ثبت نام کرد. او در دوره دبیرستان به مدرسه ماکسیمیلیان رفت. ریاضیات، فیزیک و مذهب از دروس مورد علاقه او در آن سالها بود.
او طی مطالعات شخصی خود به نظریه اعداد علاقهمند شد. در دوران دبیرستان مدیر یک انجمن دانشآموزی بود که بعدها این انجمن به رهبری جنبش جوانان باواریابی تبدیل شد. نمرات بالایش در دروس ریاضی و فیزیک نیز سبب شد تا بورسیه دانشگاه مونیخ را دریافت کند.
او از سال ۱۹۲۰ مطالعات فیزیک نظری خود را آغاز کرد و در کنار آن در زمینه نسبیت نیز مطالعه میکرد. ورنر در سال ۱۹۲۲ به گوتینگن رفت و به همراه مکس بورن مقالهای درباره گاز هلیوم منتشر کرد. پس از آن در سال ۱۹۲۳ از تز دکترای خود در زمینه آشفتگی سیالات دفاع کرد.
ورنر پس از دریافت مدرک دکترا به عنوان دستیار نزد مکس بورن مشغول به کار شد و با ملاقات نیلز بور در سال ۱۹۲۴ تحقیقات خود را در کنار این فیزیکدان بزرگ به مدت یک سال ادامه داد. این تحقیقات و مطالعات موجب شد تا مکانیک کوانتوم به صورت مکانیک ماتریسی توسط ورنر معرفی شود. در سال ۱۹۲۶ ورنر به همراه بورن و پاسکال جوردن سه مقاله در زمینه مکانیک ماتریسی منتشر کرد. یافتهها و تحقیقات او در سال ۱۹۲۶ منجر به کسب کرسی تدریس در دانشگاه کپنهاک شد.
در سال ۱۹۲۷ ورنر نظریه عدم قطعیت را مطرح کرد؛ این نظریه مربوط به خطاهای سرعت و موقعیت ذرات بود. در همین سال ورنر پروفسور فیزیک نظری و رئیس بخش فیزیک در دانشگاه لایپزیک شد. او تا سال ۱۹۴۱، که به عنوان مدیر موسسه فیزیک کایزر ویلهلم برلین انتخاب شد، در این سمت باقی ماند. در اوایل سال ۱۹۲۹ او و پائولی یکی از دو مقالهای را که پایه و اساس نظریه میدان کوانتومی نسبیتی بود ارائه کردند.
بیشتر بخوانید:
https://tech.tavaana.org/fa/technologists/Werner_Heisenberg
#پروفایل #یاری_مدنی_توانا #عدم_قطعیت #هایزنبرگ
@tavaanatech
ورنر کارل هایزنبرگ (Werner Heisenberg) پنجم دسامبر ۱۹۰۱ در وورتسبورگ آلمان متولد شد. پدرش، آگوست هایزنبرگ، پروفسور دانشگاه مونیخ بود و مادرش آنا وکلین نام داشت.
ورنر پیش از رسیدن به پنجسالگی تحصیلات ابتدایی خود را در مدرسه وورتسبورگ آغاز کرد و سه سال بعد در مدرسه Elisabethenschule مونیخ ثبت نام کرد. او در دوره دبیرستان به مدرسه ماکسیمیلیان رفت. ریاضیات، فیزیک و مذهب از دروس مورد علاقه او در آن سالها بود.
او طی مطالعات شخصی خود به نظریه اعداد علاقهمند شد. در دوران دبیرستان مدیر یک انجمن دانشآموزی بود که بعدها این انجمن به رهبری جنبش جوانان باواریابی تبدیل شد. نمرات بالایش در دروس ریاضی و فیزیک نیز سبب شد تا بورسیه دانشگاه مونیخ را دریافت کند.
او از سال ۱۹۲۰ مطالعات فیزیک نظری خود را آغاز کرد و در کنار آن در زمینه نسبیت نیز مطالعه میکرد. ورنر در سال ۱۹۲۲ به گوتینگن رفت و به همراه مکس بورن مقالهای درباره گاز هلیوم منتشر کرد. پس از آن در سال ۱۹۲۳ از تز دکترای خود در زمینه آشفتگی سیالات دفاع کرد.
ورنر پس از دریافت مدرک دکترا به عنوان دستیار نزد مکس بورن مشغول به کار شد و با ملاقات نیلز بور در سال ۱۹۲۴ تحقیقات خود را در کنار این فیزیکدان بزرگ به مدت یک سال ادامه داد. این تحقیقات و مطالعات موجب شد تا مکانیک کوانتوم به صورت مکانیک ماتریسی توسط ورنر معرفی شود. در سال ۱۹۲۶ ورنر به همراه بورن و پاسکال جوردن سه مقاله در زمینه مکانیک ماتریسی منتشر کرد. یافتهها و تحقیقات او در سال ۱۹۲۶ منجر به کسب کرسی تدریس در دانشگاه کپنهاک شد.
در سال ۱۹۲۷ ورنر نظریه عدم قطعیت را مطرح کرد؛ این نظریه مربوط به خطاهای سرعت و موقعیت ذرات بود. در همین سال ورنر پروفسور فیزیک نظری و رئیس بخش فیزیک در دانشگاه لایپزیک شد. او تا سال ۱۹۴۱، که به عنوان مدیر موسسه فیزیک کایزر ویلهلم برلین انتخاب شد، در این سمت باقی ماند. در اوایل سال ۱۹۲۹ او و پائولی یکی از دو مقالهای را که پایه و اساس نظریه میدان کوانتومی نسبیتی بود ارائه کردند.
بیشتر بخوانید:
https://tech.tavaana.org/fa/technologists/Werner_Heisenberg
#پروفایل #یاری_مدنی_توانا #عدم_قطعیت #هایزنبرگ
@tavaanatech
Forwarded from تواناتک Tavaanatech
فرانسیس آلن؛ نخستین زن برنده جایزه تورینگ
فرانسیس آلن، متولد ۱۹۳۲ در آمریکا است. او در دوران دبیرستان به ریاضیات علاقهمند شد و در دانشگاه تحصیلات خود را در همین رشته ادامه داد. بیشتر سالهای کاری آلن به توسعه کامپایلر زبان برنامهنویسی پیشرفته گذشت. او نخستین زنی است که جایزه تورینگ - بالاترین افتخار در علم کامپیوتر است - کسب کرده است.
https://youtu.be/uJaiLHXWBSk
نسخه نوشتاری:
https://tech.tavaana.org/fa/technologists/Frances_Allen
#پروفایل #یاری_مدنی_توانا #فرانسیس_الن #جایزه_تورینگ #زنان_در_تکنولوژی
@tavaanatech
فرانسیس آلن، متولد ۱۹۳۲ در آمریکا است. او در دوران دبیرستان به ریاضیات علاقهمند شد و در دانشگاه تحصیلات خود را در همین رشته ادامه داد. بیشتر سالهای کاری آلن به توسعه کامپایلر زبان برنامهنویسی پیشرفته گذشت. او نخستین زنی است که جایزه تورینگ - بالاترین افتخار در علم کامپیوتر است - کسب کرده است.
https://youtu.be/uJaiLHXWBSk
نسخه نوشتاری:
https://tech.tavaana.org/fa/technologists/Frances_Allen
#پروفایل #یاری_مدنی_توانا #فرانسیس_الن #جایزه_تورینگ #زنان_در_تکنولوژی
@tavaanatech
YouTube
فرانسیس آلن؛ نخستین زن برنده جایزه تورینگ
فرانسیس آلن، متولد ۱۹۳۲ در آمریکا است. او در دوران دبیرستان به ریاضیات علاقهمند شد و در دانشگاه تحصیلات خود را در همین رشته ادامه داد. بیشتر سالهای کاری آلن به توسعه کامپایلر زبان برنامهنویسی پیشرفته گذشت. او نخستین زنی است که جایزه تورینگ (بالاترین افتخار…