🔆حضرت اباالفضل العباس علیه السلام از ولادت تا شهادت 🔆
مخالفت با بیعت با یزید
✍در عصر معاویه، با اینکه از شرایط صلح با امام حسن علیهالسلام این بود که معاویه برای خود خلیفه تعیین نکند، معاویه این شرط و شرایط دیگر را زیر پا گذاشت و با کمال گستاخی و خود کامگی مخالفت خود را با خاندان نبوت آشکار ساخت.
او در کوفه بر فراز منبر رفت و آشکارا گفت:
شرطت للحسن شروطها و کلها تحت رجلی؛
یعنی؛ «با حسن علیهالسلام شرطهایی که نمودم، همهی آنها را زیر پایم نهادم»!
✡معاویه که برای نصب فرزندش یزید به عنوان خلیفه، به دنبال فرصت میگشت، در سال 56 هجری، این فرصت را به دست آورد و روزی را تعیین کرد و رسما به یکی از مزدوران جلادش به نام ضحاک بن قیس گفت: ولایت عهدی یزید را در ملأ عام (در مسجد دمشق) اعلام کند و به چند نفر از افراد مشهور فرمان داد که ابلاغ ضحاک را تصدیق نمایند.
آن روز فرا رسید و معاویه ولایت عهدی یزید را که در لوحی نوشته بود، به ضحاک داد، ضحاک آن را در حضور مردم خواند و مردم را به بیعت با یزید دعوت کرد، با توجه به اینکه یزید در این هنگام سی سال داشت.
بعضی از حاضران از روی ترس و بعضی از روی طمع، بیعت کردند وبعضی اعتراض نمودند.
گفتگو در این مورد بسیار شد، حتی مروان اعتراض کرد، معاویه با تطمیع، او را راضی نمود، به مروان گفت: «تو را ولیعهد یزید نمودم».
وقتی که مروان چنین دید، تسلیم شد، معاویه به او دستور داد تا به مدینه برود و فرماندار مدینه شود و مردم حجاز را به پذیرش بیعت با یزید دعوت کند
و مطابق روایات دیگر، عایشه به معاویه اعتراض کرد، معاویه به طور محرمانه در مدینه دستور داد چاهی را کندند و داخل آن را پر از آهک نمودند، سپس شبانه عایش را برای مذاکره، دعوت کرد، وقتی عایشه نزد معاویه آمد، معاویه با ظاهر سازی و پشت هم اندازی و تعارف او را بر سر آن چاه آورد، عایشه به چاه افتاد و در همانجا از دنیا رفت و همانجا قبر او شد و مردم مدتها نمیدانستند که عایشه کجا رفته است.
در مقابل این بیعت گرفتن با زور و اجبار، عدهای آشکارا مخالفت کردند، در رأس آنها امام حسین علیهالسلام بود، که با کمال صراحت مخالفت نمود، حتی درضمن نامهای به معاویه، که بدعتها و مخالفتهای او را اسلام را برمیشمرد، چنین نوشت:
«و ان اخذک الناس ببیعة ابنک یزید و هو غلام حدث،
یشرب الخمر و یلعب بالکلاب، فقد خسرت نفسک و بترت دینک؛
یعنی: «و اگر مردم را با زور و اکراه به بیعت با پسرت یزید میکشانی با اینکه او جوانی بی تجربه، شرابخوار و سگباز است، در حقیقت به ضرر و زیان خود، اقدام کردهای و دین خود را تباه نمودهای».
🔆حضرت عباس علیهالسلام در این ماجرا نیز همچون امام حسین علیهالسلام فکر میکرد و از او اطاعت مینمود و هرگز دیده و شنیده نشد که او بیعت با یزید را بپذیرد، بلکه مو به مو همان خط فکری و عملی امام حسین علیهالسلام را دنبال میکرد.
🔹️🔸️💠🔸️🔹️
#اباالفضل_العباس_از_تولد_تا_شهادت
@BeitolabbasTV
مخالفت با بیعت با یزید
✍در عصر معاویه، با اینکه از شرایط صلح با امام حسن علیهالسلام این بود که معاویه برای خود خلیفه تعیین نکند، معاویه این شرط و شرایط دیگر را زیر پا گذاشت و با کمال گستاخی و خود کامگی مخالفت خود را با خاندان نبوت آشکار ساخت.
او در کوفه بر فراز منبر رفت و آشکارا گفت:
شرطت للحسن شروطها و کلها تحت رجلی؛
یعنی؛ «با حسن علیهالسلام شرطهایی که نمودم، همهی آنها را زیر پایم نهادم»!
✡معاویه که برای نصب فرزندش یزید به عنوان خلیفه، به دنبال فرصت میگشت، در سال 56 هجری، این فرصت را به دست آورد و روزی را تعیین کرد و رسما به یکی از مزدوران جلادش به نام ضحاک بن قیس گفت: ولایت عهدی یزید را در ملأ عام (در مسجد دمشق) اعلام کند و به چند نفر از افراد مشهور فرمان داد که ابلاغ ضحاک را تصدیق نمایند.
آن روز فرا رسید و معاویه ولایت عهدی یزید را که در لوحی نوشته بود، به ضحاک داد، ضحاک آن را در حضور مردم خواند و مردم را به بیعت با یزید دعوت کرد، با توجه به اینکه یزید در این هنگام سی سال داشت.
بعضی از حاضران از روی ترس و بعضی از روی طمع، بیعت کردند وبعضی اعتراض نمودند.
گفتگو در این مورد بسیار شد، حتی مروان اعتراض کرد، معاویه با تطمیع، او را راضی نمود، به مروان گفت: «تو را ولیعهد یزید نمودم».
وقتی که مروان چنین دید، تسلیم شد، معاویه به او دستور داد تا به مدینه برود و فرماندار مدینه شود و مردم حجاز را به پذیرش بیعت با یزید دعوت کند
و مطابق روایات دیگر، عایشه به معاویه اعتراض کرد، معاویه به طور محرمانه در مدینه دستور داد چاهی را کندند و داخل آن را پر از آهک نمودند، سپس شبانه عایش را برای مذاکره، دعوت کرد، وقتی عایشه نزد معاویه آمد، معاویه با ظاهر سازی و پشت هم اندازی و تعارف او را بر سر آن چاه آورد، عایشه به چاه افتاد و در همانجا از دنیا رفت و همانجا قبر او شد و مردم مدتها نمیدانستند که عایشه کجا رفته است.
در مقابل این بیعت گرفتن با زور و اجبار، عدهای آشکارا مخالفت کردند، در رأس آنها امام حسین علیهالسلام بود، که با کمال صراحت مخالفت نمود، حتی درضمن نامهای به معاویه، که بدعتها و مخالفتهای او را اسلام را برمیشمرد، چنین نوشت:
«و ان اخذک الناس ببیعة ابنک یزید و هو غلام حدث،
یشرب الخمر و یلعب بالکلاب، فقد خسرت نفسک و بترت دینک؛
یعنی: «و اگر مردم را با زور و اکراه به بیعت با پسرت یزید میکشانی با اینکه او جوانی بی تجربه، شرابخوار و سگباز است، در حقیقت به ضرر و زیان خود، اقدام کردهای و دین خود را تباه نمودهای».
🔆حضرت عباس علیهالسلام در این ماجرا نیز همچون امام حسین علیهالسلام فکر میکرد و از او اطاعت مینمود و هرگز دیده و شنیده نشد که او بیعت با یزید را بپذیرد، بلکه مو به مو همان خط فکری و عملی امام حسین علیهالسلام را دنبال میکرد.
🔹️🔸️💠🔸️🔹️
#اباالفضل_العباس_از_تولد_تا_شهادت
@BeitolabbasTV
🔆حضرت اباالفضل العباس علیه السلام از ولادت تا شهادت 🔆
🔹️قاطعیت در پیروی از امام حسین علیه السلام
✍هنگامی که پس از مرگ معاویه یزید برای ولید فرماندار مدینه نامه نوشت و از او خواست که: «از حسین علیهالسلام بیعت بگیر وگرنه گردنش را بزن»، ولید نیمههای شب با شتاب «عمرو بن عثمان بن عفان» را احضار کرد و به او دستور داد همان سرعت حرکت کند و «حسین علیهالسلام، «محمد حنفیه»، «عباس علیهالسلام» و «عبدالله بن زبیر» را هر کجا یافت نزد او بیاورد.
🔻پسر عثمان شبانه به سراغ آنها رفت، پس از پرس و جو، دریافت که امام حسین و عباس علیهما السلام و دیگران به عادت همیشگی در حرم رسول خدا صلی الله علیه و آله در کنار مسجد هستند، به آنجا رفت و پیام ولید را به آنها ابلاغ کرد، امام حسین علیهالسلام به او فرمود: «تو برو من خودم میآیم».
پس از رفتن مأمور، «عبدالله بن زبیر» احساس خطر کرد و به امام حسین علیهالسلام گفت: «احضار ما در این وقت شب، برای چیست جز اینکه توطئهای در کار باشد»؟!
🔸️امام حسین علیهالسلام فرمود: «من احتمال زیاد میدهم که خبر مرگ معاویه رسیده و ولید میخواهد از ما برای یزید بیعت بگیرد، ولی ولید باید بداند که هرگز به این آرزو نخواهد رسید».
حضرت عباس علیهالسلام که در آنجا حاضر بود، دنبال سخن امام حسین علیهالسلام را تکرار کرد و گفت: «آری او هرگز به آرزوی خود نخواهد رسید و ما بیعت نمیکنیم».
سرانجام امام حسین علیهالسلام نزد ولید رفت، ولید خبر مرگ معاویه را به او داد و از او خواست با یزید بیعت کند، امام حسین علیهالسلام فرمود: «لابد بنا بر این است که شخصی مثل من، آشکارا با یزید بیعت کند، بنابراین هرگاه بیعت عمومی برای مردم تشکیل دادی، مرا هم به همراه مردم دعوت کن».
🔻ولید این پیشنهاد را پذیرفت، مروان که در آنجا حاضر بود، به ولید گفت: «نگذار حسین علیهالسلام از اینجا بیرون رود، جز اینکه بیعت کند و گرنه دست به او نخواهی یافت تا خونها ریخته شود، اکنون اگر بیعت نکرد گردنش را بزن»!
🔹️امام حسین علیهالسلام برآشفت و بر سر مروان فریاد کشید و فرمود: «ای پسر زنی که زرقاء نام داشت (یعنی همان زنی که در زمان جاهلیت پرچم زناکاری بر بالای خانهاش نصب کرده بود) آیا تو میخواهی مرا بکشی یا ولید؟! این سخن دروغ و فسق است».
فریاد امام حسین علیهالسلام باعث شد که حضرت عباس علیهالسلام و همراهان که در درگاه ساختمان فرمانداری آماده باش کامل بودند، وارد ساختمان شده و امام حسین علیهالسلام را از گزند دشمن رهانیدند و آن حضرت با همراهان از نزد ولید بیرون آمد.
به این ترتیب حضرت عباس علیهالسلام دوش به دوش امام حسین علیهالسلام بیعت با یزید را رد کردند و با قاطعیت در برابر ولید، ایستادگی نمودند.
🔷️مرحوم علامهی محقق سید عبدالرزاق مقرم (متوفی سال 1391 هجری قمری) در مورد مقام اطاعت حضرت عباس علیهالسلام از امام حسین علیهالسلام پس از بیان بخشی از فضایل حضرت عباس علیهالسلام مینویسد: «این فضیلتها همه از پرتو انوار سید الشهداء امام حسین علیهالسلام بود، که حضرت عباس علیهالسلام بر اثر پیروی از او کسب نموده و آیینهی تمام نمای وجود امام حسین علیهالسلام شده بود و بی شک امام حسین و حضرت عباس علیهماالسلام از مصادیق بارز این آیات قرآن بودند که خداوند متعال در آیه 1 و 2 سورهی شمس میفرماید:
🌿«و الشمس و ضحیهاو القمر اذا تلیها؛».
یعنی: «سوگند به خورشید و آن هنگام که فروغ میبخشدو سوگند به ماه و آن زمان که دنبال خورشید روان است».
🔆خورشید، امام حسین علیهالسلام است و ماه، حضرت عباس علیهالسلام، چرا که حضرت عباس علیهالسلام هیچ سخنی نمیگفت مگر آنکه قبلا از برادرش شنیده باشد و هیچ عملی انجام نمیداد، مگر اینکه به جهت پیروی از امامش انجام پذیرد و در یک کلام، حضرت عباس علیهالسلام هیچگاه خویش را بر وجود مقدس امام حسین علیهالسلام مقدم نمیداشت و به عبارت روشنتر: عظمت و شخصیت معنوی حضرت اباالفضل علیهالسلام به خاطر نور مقدس امام حسین علیهالسلام بود که در آینهی وجود پیراستهاش، تابیده بود».
به عبارت روشنتر همانگونه که حضرت امام علی علیهالسلام نسبت به پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بود و فرمود:
«و لقد کنت اتبعه اتباع الفصیل اثر امه، یرفع لی فی کل یوم من اخلاقه علما؛»
یعنی: «من همچون شتر بچهای دنبال مادرش (سایه به سایه) به دنبال پیامبر صلی الله علیه و
آله حرکت کردم، و او هر روز، نکته تازهای از اخلاق نیک را برای من آشکار میساخت».
💠💠💠
حضرت عباس علیهالسلام نیز از امام حسین علیهالسلام این گونه پیروی میکرد، و از محضر او در همهی لحظههای عمرش، بهرهمند میشد.
🔹️🔸️💠🔸️🔹️
#اباالفضل_العباس_از_تولد_تا_شهادت
#قسمت_۲۱
@BeitolabbasTV
🔹️قاطعیت در پیروی از امام حسین علیه السلام
✍هنگامی که پس از مرگ معاویه یزید برای ولید فرماندار مدینه نامه نوشت و از او خواست که: «از حسین علیهالسلام بیعت بگیر وگرنه گردنش را بزن»، ولید نیمههای شب با شتاب «عمرو بن عثمان بن عفان» را احضار کرد و به او دستور داد همان سرعت حرکت کند و «حسین علیهالسلام، «محمد حنفیه»، «عباس علیهالسلام» و «عبدالله بن زبیر» را هر کجا یافت نزد او بیاورد.
🔻پسر عثمان شبانه به سراغ آنها رفت، پس از پرس و جو، دریافت که امام حسین و عباس علیهما السلام و دیگران به عادت همیشگی در حرم رسول خدا صلی الله علیه و آله در کنار مسجد هستند، به آنجا رفت و پیام ولید را به آنها ابلاغ کرد، امام حسین علیهالسلام به او فرمود: «تو برو من خودم میآیم».
پس از رفتن مأمور، «عبدالله بن زبیر» احساس خطر کرد و به امام حسین علیهالسلام گفت: «احضار ما در این وقت شب، برای چیست جز اینکه توطئهای در کار باشد»؟!
🔸️امام حسین علیهالسلام فرمود: «من احتمال زیاد میدهم که خبر مرگ معاویه رسیده و ولید میخواهد از ما برای یزید بیعت بگیرد، ولی ولید باید بداند که هرگز به این آرزو نخواهد رسید».
حضرت عباس علیهالسلام که در آنجا حاضر بود، دنبال سخن امام حسین علیهالسلام را تکرار کرد و گفت: «آری او هرگز به آرزوی خود نخواهد رسید و ما بیعت نمیکنیم».
سرانجام امام حسین علیهالسلام نزد ولید رفت، ولید خبر مرگ معاویه را به او داد و از او خواست با یزید بیعت کند، امام حسین علیهالسلام فرمود: «لابد بنا بر این است که شخصی مثل من، آشکارا با یزید بیعت کند، بنابراین هرگاه بیعت عمومی برای مردم تشکیل دادی، مرا هم به همراه مردم دعوت کن».
🔻ولید این پیشنهاد را پذیرفت، مروان که در آنجا حاضر بود، به ولید گفت: «نگذار حسین علیهالسلام از اینجا بیرون رود، جز اینکه بیعت کند و گرنه دست به او نخواهی یافت تا خونها ریخته شود، اکنون اگر بیعت نکرد گردنش را بزن»!
🔹️امام حسین علیهالسلام برآشفت و بر سر مروان فریاد کشید و فرمود: «ای پسر زنی که زرقاء نام داشت (یعنی همان زنی که در زمان جاهلیت پرچم زناکاری بر بالای خانهاش نصب کرده بود) آیا تو میخواهی مرا بکشی یا ولید؟! این سخن دروغ و فسق است».
فریاد امام حسین علیهالسلام باعث شد که حضرت عباس علیهالسلام و همراهان که در درگاه ساختمان فرمانداری آماده باش کامل بودند، وارد ساختمان شده و امام حسین علیهالسلام را از گزند دشمن رهانیدند و آن حضرت با همراهان از نزد ولید بیرون آمد.
به این ترتیب حضرت عباس علیهالسلام دوش به دوش امام حسین علیهالسلام بیعت با یزید را رد کردند و با قاطعیت در برابر ولید، ایستادگی نمودند.
🔷️مرحوم علامهی محقق سید عبدالرزاق مقرم (متوفی سال 1391 هجری قمری) در مورد مقام اطاعت حضرت عباس علیهالسلام از امام حسین علیهالسلام پس از بیان بخشی از فضایل حضرت عباس علیهالسلام مینویسد: «این فضیلتها همه از پرتو انوار سید الشهداء امام حسین علیهالسلام بود، که حضرت عباس علیهالسلام بر اثر پیروی از او کسب نموده و آیینهی تمام نمای وجود امام حسین علیهالسلام شده بود و بی شک امام حسین و حضرت عباس علیهماالسلام از مصادیق بارز این آیات قرآن بودند که خداوند متعال در آیه 1 و 2 سورهی شمس میفرماید:
🌿«و الشمس و ضحیهاو القمر اذا تلیها؛».
یعنی: «سوگند به خورشید و آن هنگام که فروغ میبخشدو سوگند به ماه و آن زمان که دنبال خورشید روان است».
🔆خورشید، امام حسین علیهالسلام است و ماه، حضرت عباس علیهالسلام، چرا که حضرت عباس علیهالسلام هیچ سخنی نمیگفت مگر آنکه قبلا از برادرش شنیده باشد و هیچ عملی انجام نمیداد، مگر اینکه به جهت پیروی از امامش انجام پذیرد و در یک کلام، حضرت عباس علیهالسلام هیچگاه خویش را بر وجود مقدس امام حسین علیهالسلام مقدم نمیداشت و به عبارت روشنتر: عظمت و شخصیت معنوی حضرت اباالفضل علیهالسلام به خاطر نور مقدس امام حسین علیهالسلام بود که در آینهی وجود پیراستهاش، تابیده بود».
به عبارت روشنتر همانگونه که حضرت امام علی علیهالسلام نسبت به پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بود و فرمود:
«و لقد کنت اتبعه اتباع الفصیل اثر امه، یرفع لی فی کل یوم من اخلاقه علما؛»
یعنی: «من همچون شتر بچهای دنبال مادرش (سایه به سایه) به دنبال پیامبر صلی الله علیه و
آله حرکت کردم، و او هر روز، نکته تازهای از اخلاق نیک را برای من آشکار میساخت».
💠💠💠
حضرت عباس علیهالسلام نیز از امام حسین علیهالسلام این گونه پیروی میکرد، و از محضر او در همهی لحظههای عمرش، بهرهمند میشد.
🔹️🔸️💠🔸️🔹️
#اباالفضل_العباس_از_تولد_تا_شهادت
#قسمت_۲۱
@BeitolabbasTV
🔆حضرت اباالفضل العباس علیه السلام از ولادت تا شهادت 🔆
حرکت در پیشاپیش کاروان امام حسین به سوی مکه
✍پس از احضار امام حسین علیهالسلام برای اخذ بیعت و جواب شدید آن حضرت در رد بیعت، امام خود را در مدینه، در خطر شدید دید، تصمیم گرفت شبانه مدینه را به قصد مکه ترک کند، محرمانه بستگان و شیعیان خود را دید و آنها را دعوت به حرکت کرد، بعضی معذور بودند از این رو در مدینه ماندند، ولی بعضی با اظهار عذرهای غیر مقبول، نه تنها از دعوت امام حسین علیهالسلام سرپیچی کردند، بلکه تحت عنوان نصیحت و خیرخواهی، آن حضرت را از سفر باز میداشتند.
🔸️ولی حضرت عباس علیهالسلام بدون چون و چرا در پیشاپیش کاروان امام حسین علیهالسلام حرکت نمود و در همه جا دوش به دوش امام، به حرکت خود ادامه داد.
حتی برادران مادریاش «عبدالله»، «جعفر»، «عثمان»، و افراد خانوادهاش را نیز به همراه خود حرکت داد و به عنوان بزرگترین شریک امام حسین علیهالسلام در تحقق نهضت عظیم کربلا، همانند وفای امام علی علیهالسلام نسبت به پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ، با کمال اخلاص و وفاداری، با ارادهای قوی حرکت کرد.
🔹️مطابق بعضی از تواریخ حضرت عباس علیهالسلام آب رسانی به کاروانیان را از آغاز سفر (از مدینه تا مکه) و از مکه تا کربلا و تا آخر نهضت، برعهده گرفت.
🔆کاروان امام حسین علیهالسلام در شب 28 رجب سال 60 هجری قمری از مدینه به سوی مکه روانه شدند و روز سوم شعبان سال 60 هجری قمری به مکه رسیدند.
💠مردم کوفه از ورود امام حسین علیهالسلام به مکه باخبر شدند و نامههای بسیار برای امام حسین علیهالسلام فرستادند و آن حضرت را به کوفه دعوت کردند، سرانجام آن حضرت و همراهان در روز هشتم ذیحجه سال 60 - پس از توقف چهار ماه و پنج روز در مکه - به سوی کوفه حرکت نمودند و دوم محرم سال 61 به سرزمین کربلا رسیدند و ناگزیر در همانجا سکونت نمودند و ماجرای خونین کربلا به پیش آمد.
حضرت عباس علیهالسلام در این سفر (از مکه به کربلا) نیز که پر از حوادث خطیر بود، و بعضی فرار را بر قرار ترجیح دادند و بعضی کنار کشیدند و...
💠💠💠
در این آزمایش الهی به خوبی پذیرفته شد و لحظهای امام حسین علیهالسلام و آرمان آن حضرت را فراموش نکرد و از آن حضرت کنار نکشید.
🔹️🔸️💠🔸️🔹️
#اباالفضل_العباس_از_تولد_تا_شهادت
@BeitolabbasTV
حرکت در پیشاپیش کاروان امام حسین به سوی مکه
✍پس از احضار امام حسین علیهالسلام برای اخذ بیعت و جواب شدید آن حضرت در رد بیعت، امام خود را در مدینه، در خطر شدید دید، تصمیم گرفت شبانه مدینه را به قصد مکه ترک کند، محرمانه بستگان و شیعیان خود را دید و آنها را دعوت به حرکت کرد، بعضی معذور بودند از این رو در مدینه ماندند، ولی بعضی با اظهار عذرهای غیر مقبول، نه تنها از دعوت امام حسین علیهالسلام سرپیچی کردند، بلکه تحت عنوان نصیحت و خیرخواهی، آن حضرت را از سفر باز میداشتند.
🔸️ولی حضرت عباس علیهالسلام بدون چون و چرا در پیشاپیش کاروان امام حسین علیهالسلام حرکت نمود و در همه جا دوش به دوش امام، به حرکت خود ادامه داد.
حتی برادران مادریاش «عبدالله»، «جعفر»، «عثمان»، و افراد خانوادهاش را نیز به همراه خود حرکت داد و به عنوان بزرگترین شریک امام حسین علیهالسلام در تحقق نهضت عظیم کربلا، همانند وفای امام علی علیهالسلام نسبت به پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ، با کمال اخلاص و وفاداری، با ارادهای قوی حرکت کرد.
🔹️مطابق بعضی از تواریخ حضرت عباس علیهالسلام آب رسانی به کاروانیان را از آغاز سفر (از مدینه تا مکه) و از مکه تا کربلا و تا آخر نهضت، برعهده گرفت.
🔆کاروان امام حسین علیهالسلام در شب 28 رجب سال 60 هجری قمری از مدینه به سوی مکه روانه شدند و روز سوم شعبان سال 60 هجری قمری به مکه رسیدند.
💠مردم کوفه از ورود امام حسین علیهالسلام به مکه باخبر شدند و نامههای بسیار برای امام حسین علیهالسلام فرستادند و آن حضرت را به کوفه دعوت کردند، سرانجام آن حضرت و همراهان در روز هشتم ذیحجه سال 60 - پس از توقف چهار ماه و پنج روز در مکه - به سوی کوفه حرکت نمودند و دوم محرم سال 61 به سرزمین کربلا رسیدند و ناگزیر در همانجا سکونت نمودند و ماجرای خونین کربلا به پیش آمد.
حضرت عباس علیهالسلام در این سفر (از مکه به کربلا) نیز که پر از حوادث خطیر بود، و بعضی فرار را بر قرار ترجیح دادند و بعضی کنار کشیدند و...
💠💠💠
در این آزمایش الهی به خوبی پذیرفته شد و لحظهای امام حسین علیهالسلام و آرمان آن حضرت را فراموش نکرد و از آن حضرت کنار نکشید.
🔹️🔸️💠🔸️🔹️
#اباالفضل_العباس_از_تولد_تا_شهادت
@BeitolabbasTV
🔅حضرت اباالفضل العباس علیه السلام از ولادت تا شهادت 🔅
آغاز مسئولیت علمداری از شهر مدینه
✍«عبدالله بن سنان کوفی»، از پدرش، و او از جدش روایت میکند که گفت:
«من، نامهای از اهل کوفه، به خدمت امام حسین علیهالسلام در مدینه، آوردهام».
وقتی که امام حسین علیهالسلام، نامه را خواند و از مضمون آن، مطلع شد، به من فرمود: «سه روز، به من مهلت بده»!
من، در مدینه ماندم، تا آنکه امام حسین علیهالسلام، عازم حرکت به سمت عراق گردید.
🔸️ پیش خود گفتم: «بروم و چگونه حرکت «سلطان حجاز» و جلالت و شوکت او را ببینم».
من، نزد درب منزل امام حسین علیهالسلام آمده، دیدم، مرکبها را زین زدهاند، مردان ایستادهاند، امام حسین علیهالسلام بر یک کرسی نشسته، بنیهاشم، اطراف امام حسین علیهالسلام را گرفتهاند، آن حضرت مانند ماه شب چهاردهم در میان آنان میدرخشید، و حدود چهل محمل را دیدم که با پارچههای حریر و دیبا، زینت داده شده بودند!
🔅در این هنگام، امام حسین علیهالسلام، به بنیهاشم امر فرمود که آنها، زنهای محارم خود را بر محملها سوار نمایند.
در همان حالی که من، به آن منظره نگاه میکردم، ناگهان دیدم، از خانهی امام حسین علیهالسلام، جوانی با قامتی بلند، که بر گونهاش علامتی بود، و صورتش مانند ماه شب چهاردهم میدرخشید، بیرون آمد، در حالی که میگفت: «ای بنیهاشم! کنار بروید»!
در آن هنگام، دو نفر زن، دامن کشان و با حیا، از منزل بیرون آمدند، و کنیزان، اطراف آن دو زن را محاصره کرده بودند.
آن جوان، جلو آمد، و در نزدیک یکی از محملها زانو زد و بازوی آن دو زن را گرفت و آنها را بر روی محمل نشانید.
🔹️من، از بعضی از مردم پرسیدم، «این دو زن کیستند؟! و این جوان کیست»؟!
آنها پاسخ دادند: «آن دو زن، یکی «حضرت زینب» علیهاالسلام، و دیگری «امکلثوم» علیهاالسلام، دختران امیرمؤمنان، هستند، و آن جوان، «قمر بنیهاشم»، حضرت عباس علیهالسلام است».
هنگامی که آنها، همه را بر روی محملها سوار نمودند، امام حسین علیهالسلام فرمود: «برادرم کجاست؟ سردار لشکرم کجاست؟ قمر بنیهاشم کجاست»؟
«ابوالفضل» علیهالسلام، عرض کرد: «لبیک لبیک، ای سرور من»!
امام حسین علیهالسلام، به او فرمود: «برادرم! اسب مرا بیاور»!
«حضرت عباس» علیهالسلام، در حالی که «بنیهاشم» دور او را گرفته بودند، اسب را آورد، و رکاب اسب را گرفت، تا امام حسین علیهالسلام، بر اسب سوار شد.
سپس بنیهاشم، همه بر مرکبها سوار شدند، و حضرت «عباس» علیهالسلام نیزسوار بر مرکب خود شد، و علم (پرچم) را پیش روی حضرت سیدالشهداء علیهالسلام، برافراشت.
🔹️اهل مدینه، یک پارچه، صدا به گریه بلند نمودند.
و صدای بنیهاشم نیز به گریه و ناله بلند گردید، و گفتند: «الوداع، الوداع! امروز روز جدائی است».
«اباالفضل» علیهالسلام فرمود: «آری، به خدا سوگند! که امروز، روز جدایی است، و ملاقات (ما با شما) در روز قیامت است».
پس از آن، امام حسین علیهالسلام، به همراه عیال، و همهی فرزندان خود، به سوی کربلا، راه افتاد.
🔹️🔸️💠🔸️🔹️
#اباالفضل_العباس_از_تولد_تا_شهادت
t.me/beitolabbastv
آغاز مسئولیت علمداری از شهر مدینه
✍«عبدالله بن سنان کوفی»، از پدرش، و او از جدش روایت میکند که گفت:
«من، نامهای از اهل کوفه، به خدمت امام حسین علیهالسلام در مدینه، آوردهام».
وقتی که امام حسین علیهالسلام، نامه را خواند و از مضمون آن، مطلع شد، به من فرمود: «سه روز، به من مهلت بده»!
من، در مدینه ماندم، تا آنکه امام حسین علیهالسلام، عازم حرکت به سمت عراق گردید.
🔸️ پیش خود گفتم: «بروم و چگونه حرکت «سلطان حجاز» و جلالت و شوکت او را ببینم».
من، نزد درب منزل امام حسین علیهالسلام آمده، دیدم، مرکبها را زین زدهاند، مردان ایستادهاند، امام حسین علیهالسلام بر یک کرسی نشسته، بنیهاشم، اطراف امام حسین علیهالسلام را گرفتهاند، آن حضرت مانند ماه شب چهاردهم در میان آنان میدرخشید، و حدود چهل محمل را دیدم که با پارچههای حریر و دیبا، زینت داده شده بودند!
🔅در این هنگام، امام حسین علیهالسلام، به بنیهاشم امر فرمود که آنها، زنهای محارم خود را بر محملها سوار نمایند.
در همان حالی که من، به آن منظره نگاه میکردم، ناگهان دیدم، از خانهی امام حسین علیهالسلام، جوانی با قامتی بلند، که بر گونهاش علامتی بود، و صورتش مانند ماه شب چهاردهم میدرخشید، بیرون آمد، در حالی که میگفت: «ای بنیهاشم! کنار بروید»!
در آن هنگام، دو نفر زن، دامن کشان و با حیا، از منزل بیرون آمدند، و کنیزان، اطراف آن دو زن را محاصره کرده بودند.
آن جوان، جلو آمد، و در نزدیک یکی از محملها زانو زد و بازوی آن دو زن را گرفت و آنها را بر روی محمل نشانید.
🔹️من، از بعضی از مردم پرسیدم، «این دو زن کیستند؟! و این جوان کیست»؟!
آنها پاسخ دادند: «آن دو زن، یکی «حضرت زینب» علیهاالسلام، و دیگری «امکلثوم» علیهاالسلام، دختران امیرمؤمنان، هستند، و آن جوان، «قمر بنیهاشم»، حضرت عباس علیهالسلام است».
هنگامی که آنها، همه را بر روی محملها سوار نمودند، امام حسین علیهالسلام فرمود: «برادرم کجاست؟ سردار لشکرم کجاست؟ قمر بنیهاشم کجاست»؟
«ابوالفضل» علیهالسلام، عرض کرد: «لبیک لبیک، ای سرور من»!
امام حسین علیهالسلام، به او فرمود: «برادرم! اسب مرا بیاور»!
«حضرت عباس» علیهالسلام، در حالی که «بنیهاشم» دور او را گرفته بودند، اسب را آورد، و رکاب اسب را گرفت، تا امام حسین علیهالسلام، بر اسب سوار شد.
سپس بنیهاشم، همه بر مرکبها سوار شدند، و حضرت «عباس» علیهالسلام نیزسوار بر مرکب خود شد، و علم (پرچم) را پیش روی حضرت سیدالشهداء علیهالسلام، برافراشت.
🔹️اهل مدینه، یک پارچه، صدا به گریه بلند نمودند.
و صدای بنیهاشم نیز به گریه و ناله بلند گردید، و گفتند: «الوداع، الوداع! امروز روز جدائی است».
«اباالفضل» علیهالسلام فرمود: «آری، به خدا سوگند! که امروز، روز جدایی است، و ملاقات (ما با شما) در روز قیامت است».
پس از آن، امام حسین علیهالسلام، به همراه عیال، و همهی فرزندان خود، به سوی کربلا، راه افتاد.
🔹️🔸️💠🔸️🔹️
#اباالفضل_العباس_از_تولد_تا_شهادت
t.me/beitolabbastv
Telegram
شبکه جهانی بیت العباس علیه السلام
صفحه رسمی درآپارات:
http://aparat.com/beitolabbastv
ادمین 1_ انتقادات و پیشنهادات
@Beitolabbas_media
ادمین 2_ همیاری مالی
@dakhil_133
📞روابط عمومی
{واتس آپ - تلگرام}
ایران +989901647686
خارج +9647828885444
http://aparat.com/beitolabbastv
ادمین 1_ انتقادات و پیشنهادات
@Beitolabbas_media
ادمین 2_ همیاری مالی
@dakhil_133
📞روابط عمومی
{واتس آپ - تلگرام}
ایران +989901647686
خارج +9647828885444
🔅حضرت اباالفضل العباس علیه السلام از ولادت تا شهادت 🔅
🔸️تأثیر سخن زهیر
✍قمر بنیهاشم علیهالسلام، در روز عاشورا، سوار بر اسب، در اطراف خیمهها میگشت و نگهبانی میکرد، و مراقب بود تا دشمن جلو خیمهها نیاید.
در این هنگام، «زهیر بن قین»، یکی از یاران با وفای امام حسین علیهالسلام، نزد آن حضرت آمد و عرض کرد: «اینک، من آمدهام، تا تو را به یاد وصیت پدرت امیرمؤمنان، علی علیهالسلام بیندازم»!
قمر بنیهاشم علیهالسلام که میدید خیام اهلبیت امام حسین علیهالسلام در خطر تهدید دشمن ناپاک است، از اسب پیاده نشد، و فرمود:
«فرصت پیاده شدن نیست، و درنگ کردن در برابر دشمن، روا نیست، ولی چون تو، نام پدر گرامیام را بردی، من نمیتوانم از گفتارش بگذرم. زود بگو که من، سواره سخنان تو را میشنوم».
🔹️«زهیر» گفت: «امیرمؤمنان علیهالسلام، هنگامی که خواست با مادرت «امالبنین» ازدواج کند، از برادرش «عقیل» که نسب شناس بود، تقاضا کرد، تا زنی از خاندان بزرگ و شجاع عرب را برایش برگزیند، تا از او پسری جنگجو و تکسوار پدید آید، و این، نبود مگر برای این که آن فرزند، حامی و ایثارگر و فداکار برادرش حسین علیهالسلام باشد.
بنابراین، ای عباس! پدرت، تو را برای چنین روزی (روز عاشورا) خواسته است، مبادا (تو در این روز) کوتاهی کنی.
🔅غیرت حضرت عباس علیهالسلام، با شنیدن سخنان «زهیر»، به جوش آمد، و چنان پا در رکاب اسب زد، که تسمهی رکاب، پاره شد.
آنگاه، خطاب به «زهیر» فرمود: «ای زهیر! آیا تو با این گفتار، میخواهی به من جرأت بدهی؟! سوگند به خدای بزرگ! که من، هرگز دست از حمایت برادرم حسین علیهالسلام، برنمیدارم، و در حمایت از او، لحظهای درنگ نخواهم نمود»!
🌿«و الله لأریتک شیئا، ما رأیته قط».
یعنی: «به خدا قسم! من، فداکاری خود را برای تو، به گونهای ابراز کنم، که تو، هرگز نظیر آن را ندیده باشی»!
سپس قمر بنیهاشم علیهالسلام، به سوی دشمن کافر، چون شیری غضبناک حملهور شد، آن گونه که گویی، شمشیری از آتش است که در نیزار، افتاده است!
🔹️🔸️💠🔸️🔹️
#اباالفضل_العباس_از_تولد_تا_شهادت
t.me/beitolabbastv
🔸️تأثیر سخن زهیر
✍قمر بنیهاشم علیهالسلام، در روز عاشورا، سوار بر اسب، در اطراف خیمهها میگشت و نگهبانی میکرد، و مراقب بود تا دشمن جلو خیمهها نیاید.
در این هنگام، «زهیر بن قین»، یکی از یاران با وفای امام حسین علیهالسلام، نزد آن حضرت آمد و عرض کرد: «اینک، من آمدهام، تا تو را به یاد وصیت پدرت امیرمؤمنان، علی علیهالسلام بیندازم»!
قمر بنیهاشم علیهالسلام که میدید خیام اهلبیت امام حسین علیهالسلام در خطر تهدید دشمن ناپاک است، از اسب پیاده نشد، و فرمود:
«فرصت پیاده شدن نیست، و درنگ کردن در برابر دشمن، روا نیست، ولی چون تو، نام پدر گرامیام را بردی، من نمیتوانم از گفتارش بگذرم. زود بگو که من، سواره سخنان تو را میشنوم».
🔹️«زهیر» گفت: «امیرمؤمنان علیهالسلام، هنگامی که خواست با مادرت «امالبنین» ازدواج کند، از برادرش «عقیل» که نسب شناس بود، تقاضا کرد، تا زنی از خاندان بزرگ و شجاع عرب را برایش برگزیند، تا از او پسری جنگجو و تکسوار پدید آید، و این، نبود مگر برای این که آن فرزند، حامی و ایثارگر و فداکار برادرش حسین علیهالسلام باشد.
بنابراین، ای عباس! پدرت، تو را برای چنین روزی (روز عاشورا) خواسته است، مبادا (تو در این روز) کوتاهی کنی.
🔅غیرت حضرت عباس علیهالسلام، با شنیدن سخنان «زهیر»، به جوش آمد، و چنان پا در رکاب اسب زد، که تسمهی رکاب، پاره شد.
آنگاه، خطاب به «زهیر» فرمود: «ای زهیر! آیا تو با این گفتار، میخواهی به من جرأت بدهی؟! سوگند به خدای بزرگ! که من، هرگز دست از حمایت برادرم حسین علیهالسلام، برنمیدارم، و در حمایت از او، لحظهای درنگ نخواهم نمود»!
🌿«و الله لأریتک شیئا، ما رأیته قط».
یعنی: «به خدا قسم! من، فداکاری خود را برای تو، به گونهای ابراز کنم، که تو، هرگز نظیر آن را ندیده باشی»!
سپس قمر بنیهاشم علیهالسلام، به سوی دشمن کافر، چون شیری غضبناک حملهور شد، آن گونه که گویی، شمشیری از آتش است که در نیزار، افتاده است!
🔹️🔸️💠🔸️🔹️
#اباالفضل_العباس_از_تولد_تا_شهادت
t.me/beitolabbastv
Telegram
شبکه جهانی بیت العباس علیه السلام
صفحه رسمی درآپارات:
http://aparat.com/beitolabbastv
ادمین 1_ انتقادات و پیشنهادات
@Beitolabbas_media
ادمین 2_ همیاری مالی
@dakhil_133
📞روابط عمومی
{واتس آپ - تلگرام}
ایران +989901647686
خارج +9647828885444
http://aparat.com/beitolabbastv
ادمین 1_ انتقادات و پیشنهادات
@Beitolabbas_media
ادمین 2_ همیاری مالی
@dakhil_133
📞روابط عمومی
{واتس آپ - تلگرام}
ایران +989901647686
خارج +9647828885444
🔆حضرت اباالفضل العباس علیه السلام از ولادت تا شهادت 🔆
🔸️اتمام حجت امام حسین با اباالفضل العبّاس علیهم السلام
✍امام حسین علیه السلام بعد از آن که خبر دار شد شمر برای برادرانش امان آورده و بر ایشان عرضه کرده و جواب شنیده، حضرت اباالفضل العبّاس علیه السلام را طلبیدند، ایشان بسیار خجالت زده از واقعه پیش آمده خدمت امام حسین علیه السلام آمدند، وقتی امام حسین علیه السلام چشمش به حضرت اباالفضل العبّاس علیه السلام افتاد، اشک محبت در دیدگانش جمع گردید.
🔹️حضرت زینب کبری علیها السلام به حضرت اباالفضل العبّاس علیه السلام فرمودند: ای برادر چه تصمیمی داری؟ آیا می خواهی برادرت حسین علیه السلام را تنها گذاشته و خواهرانت را به دشمن بسپاری؟
🔆حضرت اباالفضل العبّاس علیه السلام وقتی این جملات را از حضرت زینب کبری علیها السلام شنیدند سر به زیر انداخته و گریه کردند.
💠امام حسین علیه السلام برای اتمام حجت به ایشان فرمود: ای برادر! اگر میل داری به لشکر عمر بن سعد ملحق شو و از موقعیتی که به دست می آوری استفاده کن و فردا که من در این سرزمین کشته شدم خواهرها و خواهر زاده ها و برادر زاده هایت را حفظ و نگهداری نما و نگذار کسی دست بی حرمتی به جانب ایشان دراز کند و این زنان و کودکان را اذیت و آزار رساند، و در زیر سایه تو و برادرهایت آسوده باشند.
🔻زمانی که حضرت اباالفضل العبّاس علیه السلام این سخنان را از امام حسین علیه السلام شنید، آن قدر خجالت زده و ناراحت شد که نزدیک بود از غصه دق کند، بغض عجیبی راه گلویش را گرفت و با بغض گلو و اشک چشم عرض کرد: ای مولای من، نوکر خود را از در خانه ات جواب می کنی؟!
چشم عبّاس کور شود اگر به غیر جمال شما نظر اندازد و قدم هایش بریده شود که
پا از آستانه شما بیرون نگذارد.
✅آیا به خاطر داری شب بیست و یکم ماه رمضان که پدرم در آستانه شهادت بود شما و من را نزد خود طلبید، دست مرا در میان دست شما نهاد و فرمود: عبّاس! این مظلوم را تنها نگذار و دست از دامنش بر ندار، جان خود را در راه حسین من نثار کن که من تو را از برای آن روز ذخیره کرده ام، برادر! در وقت جنگ معلوم می شود که عبّاس چگونه نوکر باوفایی بوده؟!
🔆حضرت اباالفضل العبّاس این جملات را خدمت امام حسین علیه السلام عرض کرد و بلند بلند شروع به گریه نمود و مانند باران بهاری اشک از چشمان مبارکش جاری شد، امام حسین علیه السلام و حضرت زینب کبری علیها السلام از گریه های حضرت اباالفضل العبّاس علیه السلام گریه شان گرفت و هر سه به گریه افتادند.
📚 ریاض القدس جلد: 1 صفحه: 279 الی 281
🔹️🔸️💠🔸️🔹️
#اباالفضل_العباس_از_تواد_تا_شهادت
t.me/beitolabbastv
🔸️اتمام حجت امام حسین با اباالفضل العبّاس علیهم السلام
✍امام حسین علیه السلام بعد از آن که خبر دار شد شمر برای برادرانش امان آورده و بر ایشان عرضه کرده و جواب شنیده، حضرت اباالفضل العبّاس علیه السلام را طلبیدند، ایشان بسیار خجالت زده از واقعه پیش آمده خدمت امام حسین علیه السلام آمدند، وقتی امام حسین علیه السلام چشمش به حضرت اباالفضل العبّاس علیه السلام افتاد، اشک محبت در دیدگانش جمع گردید.
🔹️حضرت زینب کبری علیها السلام به حضرت اباالفضل العبّاس علیه السلام فرمودند: ای برادر چه تصمیمی داری؟ آیا می خواهی برادرت حسین علیه السلام را تنها گذاشته و خواهرانت را به دشمن بسپاری؟
🔆حضرت اباالفضل العبّاس علیه السلام وقتی این جملات را از حضرت زینب کبری علیها السلام شنیدند سر به زیر انداخته و گریه کردند.
💠امام حسین علیه السلام برای اتمام حجت به ایشان فرمود: ای برادر! اگر میل داری به لشکر عمر بن سعد ملحق شو و از موقعیتی که به دست می آوری استفاده کن و فردا که من در این سرزمین کشته شدم خواهرها و خواهر زاده ها و برادر زاده هایت را حفظ و نگهداری نما و نگذار کسی دست بی حرمتی به جانب ایشان دراز کند و این زنان و کودکان را اذیت و آزار رساند، و در زیر سایه تو و برادرهایت آسوده باشند.
🔻زمانی که حضرت اباالفضل العبّاس علیه السلام این سخنان را از امام حسین علیه السلام شنید، آن قدر خجالت زده و ناراحت شد که نزدیک بود از غصه دق کند، بغض عجیبی راه گلویش را گرفت و با بغض گلو و اشک چشم عرض کرد: ای مولای من، نوکر خود را از در خانه ات جواب می کنی؟!
چشم عبّاس کور شود اگر به غیر جمال شما نظر اندازد و قدم هایش بریده شود که
پا از آستانه شما بیرون نگذارد.
✅آیا به خاطر داری شب بیست و یکم ماه رمضان که پدرم در آستانه شهادت بود شما و من را نزد خود طلبید، دست مرا در میان دست شما نهاد و فرمود: عبّاس! این مظلوم را تنها نگذار و دست از دامنش بر ندار، جان خود را در راه حسین من نثار کن که من تو را از برای آن روز ذخیره کرده ام، برادر! در وقت جنگ معلوم می شود که عبّاس چگونه نوکر باوفایی بوده؟!
🔆حضرت اباالفضل العبّاس این جملات را خدمت امام حسین علیه السلام عرض کرد و بلند بلند شروع به گریه نمود و مانند باران بهاری اشک از چشمان مبارکش جاری شد، امام حسین علیه السلام و حضرت زینب کبری علیها السلام از گریه های حضرت اباالفضل العبّاس علیه السلام گریه شان گرفت و هر سه به گریه افتادند.
📚 ریاض القدس جلد: 1 صفحه: 279 الی 281
🔹️🔸️💠🔸️🔹️
#اباالفضل_العباس_از_تواد_تا_شهادت
t.me/beitolabbastv
Telegram
شبکه جهانی بیت العباس علیه السلام
صفحه رسمی درآپارات:
http://aparat.com/beitolabbastv
ادمین 1_ انتقادات و پیشنهادات
@Beitolabbas_media
ادمین 2_ همیاری مالی
@dakhil_133
📞روابط عمومی
{واتس آپ - تلگرام}
ایران +989901647686
خارج +9647828885444
http://aparat.com/beitolabbastv
ادمین 1_ انتقادات و پیشنهادات
@Beitolabbas_media
ادمین 2_ همیاری مالی
@dakhil_133
📞روابط عمومی
{واتس آپ - تلگرام}
ایران +989901647686
خارج +9647828885444
چقَدَر خوب كه غارتگر ِ دلها شدهاي
حيدري زاده، پسر خواندهي زهرا شدهاي
حضرتِ ماه كه خورشيد پناهنده يِ توست
كاشف الكَربِ ولي الَهِ عُظما شدهاي
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#قمر_بنی_هاشم
#اباالفضل_العباس
#کربلا
#علمدار
#حضرت_عباس
@BeitolAbbasTV
حيدري زاده، پسر خواندهي زهرا شدهاي
حضرتِ ماه كه خورشيد پناهنده يِ توست
كاشف الكَربِ ولي الَهِ عُظما شدهاي
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#قمر_بنی_هاشم
#اباالفضل_العباس
#کربلا
#علمدار
#حضرت_عباس
@BeitolAbbasTV
چقَدَر خوب كه غارتگر ِ دلها شدهاي
حيدري زاده، پسر خواندهي زهرا شدهاي
حضرتِ ماه كه خورشيد پناهنده يِ توست
كاشف الكَربِ ولي الَهِ عُظما شدهاي
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#قمر_بنی_هاشم
#اباالفضل_العباس
#کربلا
#علمدار
#حضرت_عباس
@BeitolAbbasTV
حيدري زاده، پسر خواندهي زهرا شدهاي
حضرتِ ماه كه خورشيد پناهنده يِ توست
كاشف الكَربِ ولي الَهِ عُظما شدهاي
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#قمر_بنی_هاشم
#اباالفضل_العباس
#کربلا
#علمدار
#حضرت_عباس
@BeitolAbbasTV
السّلام علیک یا ساقی عطاشا کربلاء یا اباالفضل العبّاس
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#قمر_بنی_هاشم
#اباالفضل_العباس
#کربلا
#علمدار
#حضرت_عباس
@BeitolAbbasTV
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#قمر_بنی_هاشم
#اباالفضل_العباس
#کربلا
#علمدار
#حضرت_عباس
@BeitolAbbasTV
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دو خط روضه حضرت رقیه
🎤محمد حسن فیضی
تهیه و پخش از شبکه جهانی بیت العباس علیه السلام
#محرم1400
#کربلا
#امام_حسین
#محرم
#عزا
#اباالفضل
#زیارت_امام_حسین
#پرچم_عزا
#هیئت
#مداحی_محرم
#فیضی
#شب_سوم_محرم
#حضرت_رقیه
#رقیه_خاتون
#دمشق
#شام
#روضه_حضرت_رقیه
#روضه
#ورود_به_کربلا
#شبکه_جهانی_بیت_العباس_علیه_السلام
◾️ @beitolabbastv
🎤محمد حسن فیضی
تهیه و پخش از شبکه جهانی بیت العباس علیه السلام
#محرم1400
#کربلا
#امام_حسین
#محرم
#عزا
#اباالفضل
#زیارت_امام_حسین
#پرچم_عزا
#هیئت
#مداحی_محرم
#فیضی
#شب_سوم_محرم
#حضرت_رقیه
#رقیه_خاتون
#دمشق
#شام
#روضه_حضرت_رقیه
#روضه
#ورود_به_کربلا
#شبکه_جهانی_بیت_العباس_علیه_السلام
◾️ @beitolabbastv
🏴 خیلی گران تمام شد این آب خواستنها...
یک مشک از قبیله ما یک عمو گرفت...
✅ با ما همراه باشید....
#شبکه_جهانی_بیت_العباس_علیه_السلام
#حضرت_عباس
#اباالفضل_العباس
#قمر_بنی_هاشم
#علمدارکربلا
#منیر_قمر_بنی_هاشم
#ساقی_عطاشی_کربلا
#ساقی_لب_تشنگان
@beitolabbastv
یک مشک از قبیله ما یک عمو گرفت...
✅ با ما همراه باشید....
#شبکه_جهانی_بیت_العباس_علیه_السلام
#حضرت_عباس
#اباالفضل_العباس
#قمر_بنی_هاشم
#علمدارکربلا
#منیر_قمر_بنی_هاشم
#ساقی_عطاشی_کربلا
#ساقی_لب_تشنگان
@beitolabbastv
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
◾️روضه قمر بنی هاشم حضرت اباالفضل العباس علیه السلام
💠 علی پاکدامن
✅ با ما همراه باشید....
#شبکه_جهانی_بیت_العباس_علیه_السلام
#حضرت_عباس
#اباالفضل_العباس
#قمر_بنی_هاشم
#علمدارکربلا
#منیر_قمر_بنی_هاشم
#ساقی_عطاشی_کربلا
#ساقی_لب_تشنگان
#روضه
#مرثیه_سرایی
#علی_پاکدامن
@beitolabbastv
💠 علی پاکدامن
✅ با ما همراه باشید....
#شبکه_جهانی_بیت_العباس_علیه_السلام
#حضرت_عباس
#اباالفضل_العباس
#قمر_بنی_هاشم
#علمدارکربلا
#منیر_قمر_بنی_هاشم
#ساقی_عطاشی_کربلا
#ساقی_لب_تشنگان
#روضه
#مرثیه_سرایی
#علی_پاکدامن
@beitolabbastv
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ای اهل حرم میرو و علمدار نیامد
✅ با ما همراه باشید....
#شبکه_جهانی_بیت_العباس_علیه_السلام
#اهل_حرم
#میروعلمدار
#حضرت_عباس
#اباالفضل_العباس
#قمر_بنی_هاشم
#علمدارکربلا
#منیر_قمر_بنی_هاشم
#ساقی_عطاشی_کربلا
#ساقی_لب_تشنگان
#پیشنهاد_وضعیت_واتساپ
#پیشنهاد_استوری_اینستاگرام
#شبکه_جهانی_بیت_العباس_علیه_السلام
◾️@beitolabbastv
✅ با ما همراه باشید....
#شبکه_جهانی_بیت_العباس_علیه_السلام
#اهل_حرم
#میروعلمدار
#حضرت_عباس
#اباالفضل_العباس
#قمر_بنی_هاشم
#علمدارکربلا
#منیر_قمر_بنی_هاشم
#ساقی_عطاشی_کربلا
#ساقی_لب_تشنگان
#پیشنهاد_وضعیت_واتساپ
#پیشنهاد_استوری_اینستاگرام
#شبکه_جهانی_بیت_العباس_علیه_السلام
◾️@beitolabbastv
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
◾️ عشق است اباالفضل
بياد همه قدیمی ها و همه کسانی که دستشون از دنیا کوتاهه
انشاءالله همه گذشتگان سر سفره حضرت عباس میهمان باشند
بیاد مرحوم سید جواد ذاکر
✅ با ما همراه باشید....
#شبکه_جهانی_بیت_العباس_علیه_السلام
#ذاکر
#سید_جواد
#اباالفضل
#کربلا
@beitolabbastv
بياد همه قدیمی ها و همه کسانی که دستشون از دنیا کوتاهه
انشاءالله همه گذشتگان سر سفره حضرت عباس میهمان باشند
بیاد مرحوم سید جواد ذاکر
✅ با ما همراه باشید....
#شبکه_جهانی_بیت_العباس_علیه_السلام
#ذاکر
#سید_جواد
#اباالفضل
#کربلا
@beitolabbastv