وَ لاَ تُصَلِّ عَلَیٰٓ أَحَدٍ مِّنْهُم مَّاتَ أَبَدًا وَ لاَ تَقُمْ عَلَیٰ قَبْرِهِۦٓۖ إِنَّهُمْ كَفَرُوا۟ بِٱللَّهِ وَ رَسُولِهِۦ وَ مَاتُوا۟ وَ هُمْ فَٰسِقُونَ
یک لحظه تصور اینکه مصداق آیه باشیم، آدم دلش میخواد بمیره... 😭
یک لحظه تصور اینکه مصداق آیه باشیم، آدم دلش میخواد بمیره... 😭
بین شخصیتهای تاریخی، بیش از همه زلیخا را میفهمم.
نمیدانم چرا، اما با او حس قرابت خاصی دارم.
حتی افق معنوی من هم زلیخاست، در آن انتهای مسیر، که حتی یوسف را نمیدید.
آن نقطهای که زلیخا آنقدر به استغنا رسید که یوسف را «هم» به او دادند.
نمیدانم چرا، اما با او حس قرابت خاصی دارم.
حتی افق معنوی من هم زلیخاست، در آن انتهای مسیر، که حتی یوسف را نمیدید.
آن نقطهای که زلیخا آنقدر به استغنا رسید که یوسف را «هم» به او دادند.
از شنیدن، وقتی نمیگویم
از بودن، وقتی با نبود یکی است
از انتظار، وقتی که پیش رو سراب است
از امید، وقتی مقدمهی ناامیدی بزرگتر است.
از این همه چیزی که میخواهم بشوم، و نمیشوم...
از بودن، وقتی با نبود یکی است
از انتظار، وقتی که پیش رو سراب است
از امید، وقتی مقدمهی ناامیدی بزرگتر است.
از این همه چیزی که میخواهم بشوم، و نمیشوم...
زیر آب مثل رَحِم مادر میمونه،
ساکت، بیخبر و بدون دسترسی.
استخر، میتونه جایگزین غار باشه در فضای شهری، برای مراقبه؛
#مراقبه_های_زیر_آب
ساکت، بیخبر و بدون دسترسی.
استخر، میتونه جایگزین غار باشه در فضای شهری، برای مراقبه؛
#مراقبه_های_زیر_آب
در به روی خانهی تاریک باز شد.
غصه ریخت توی وجودم
نسخهی آزمایشی فقدان بود
خدایا، نیاور...
غصه ریخت توی وجودم
نسخهی آزمایشی فقدان بود
خدایا، نیاور...