#یک_قسمت_از_یک_کتاب
🔸رستم به مناجات درآمد که ناگاه از دور باغی نمایان شد و چون نزدیک آمد، خوشباغی به هوای لطیف و حوض آبی دید و چهار درخت دید که سایه افکنده و بر لب حوض فرشهای پاکیزه گسترانیده و صراحی می ناب نهاده، سفره نیز نهاده و تنبوری بر شاخه درخت آویخته بود.
🔸رستم شکر باری تعالی را به جا آورد و از رخش فرود آمد، بر کنارحوض نشسته و از آن مرغهای بریان تناول نموده، بعد از آن تنبور را از شاخ درخت برداشت و پیاله چندی درکشید، گفت: «بار خدایا! همه چیزی مهیا کردی و یک ساقی گلچهره نیز برسان.»
🔸و در این سخن بود که نازنینی چون سرو خرامان از کنار باغ نمودار شد. به نزد رستم آمد؛ سلام کرد و گفت: «ای جوان! خوش آمدی و کلبه ما را منور ساختی»...
📚 #طومار_جامع_نقالی_شاهنامه 📚
🖊نویسنده: #محمدشریف_نایگلی 🖊
📗ناشر: #به_نشر 📗
📘قطع: وزیری📘
📙شمارگان: 500 نسخه📙
💰قیمت: 250 هزار ریال💰
👈این #کتاب را میتوانید از www.Behnashr.com و فروشگاههای #کتاب #به_نشر #انتشارات_آستان_قدس_رضوی تهیه کنید.
🆔 @behnashr
📩30003209
http://uupload.ir/files/4yds_1.jpg
🔸رستم به مناجات درآمد که ناگاه از دور باغی نمایان شد و چون نزدیک آمد، خوشباغی به هوای لطیف و حوض آبی دید و چهار درخت دید که سایه افکنده و بر لب حوض فرشهای پاکیزه گسترانیده و صراحی می ناب نهاده، سفره نیز نهاده و تنبوری بر شاخه درخت آویخته بود.
🔸رستم شکر باری تعالی را به جا آورد و از رخش فرود آمد، بر کنارحوض نشسته و از آن مرغهای بریان تناول نموده، بعد از آن تنبور را از شاخ درخت برداشت و پیاله چندی درکشید، گفت: «بار خدایا! همه چیزی مهیا کردی و یک ساقی گلچهره نیز برسان.»
🔸و در این سخن بود که نازنینی چون سرو خرامان از کنار باغ نمودار شد. به نزد رستم آمد؛ سلام کرد و گفت: «ای جوان! خوش آمدی و کلبه ما را منور ساختی»...
📚 #طومار_جامع_نقالی_شاهنامه 📚
🖊نویسنده: #محمدشریف_نایگلی 🖊
📗ناشر: #به_نشر 📗
📘قطع: وزیری📘
📙شمارگان: 500 نسخه📙
💰قیمت: 250 هزار ریال💰
👈این #کتاب را میتوانید از www.Behnashr.com و فروشگاههای #کتاب #به_نشر #انتشارات_آستان_قدس_رضوی تهیه کنید.
🆔 @behnashr
📩30003209
http://uupload.ir/files/4yds_1.jpg