رضا دقتی عکاس سرشناس ایرانی در باره شکنجه در زندانهای رژیم شاه می گوید
#بگونه: در دورهای که دانشجوی معماری دانشکده هنرهای زیبای تهران بودم، فعالیتهای هنری ضدرژیم شاه داشتم.
این فعالیتها در نهایت، بازداشتم را به دنبال داشت و سه سال در دوران پهلوی به زندان افتادم.
پنج ماه اول بازداشت را جایی گذراندم که کمیته مشترک ضدخرابکاری خوانده میشد؛ مخوفترین جایی که ساواک در اختیار داشت.
شکنجه در این زندان، اقدام غریبی نبود و من هم بینصیب نبودم.
برای ماهها، به طور پیوسته میتوانستید صدای مردان، زنان و حتی گاه کودکانی را بشنوید که زیر شکنجه بودند.
من هم از این قاعده استثنا نبودم؛ با کابل به کف پاهایم زده میشد. از بازو یا پا از سقف آویزانم میکردند و به من شوک الکتریکی میدادند.
بعد از نزدیک به ۵ ماه، از این ساختمان به زندان قصر فرستاده شدم؛ جایی که صدها زندانی از سعید سلطانپور، فریدون تنکابنی، محسن یلفانی، محمود دولتآبادی تا آیتالله طالقانی، آیتالله منتظری، محسن مخملباف، علی رجایی و خیلیهای دیگر آنجا بودند.
دادگاه نظامی من را به سه سال زندان محکوم کرد و در نهایت، یک سال قبل از پیروزی انقلاب و بعد از طی کردن کل دوره محکومیتم آزاد شدم.
بعد از آن بود که فعالیتهایم را جدیتر دنبال کردم. بیشتر فعالیتهایم هم در ارتباط با خبرنگاران و فعالیتهای رسانهای بود؛ از جمله به عنوان راهنمای خبرنگاران خارجی که در ایران بودند، فعالیت میکردم.
بعد از آن که انقلاب در ایران پیروز شد، از ادامه تحصیل منصرف و به عنوان معمار مشغول به کار شدم.
اما اندکی بعد، کارم را به عنوان عکاس-خبرنگار برای نیوزویک و شبکه خبری سیپاپرس آغاز کردم.
در آن زمان، اولین جایی که دوست داشتم ببینم، زندان کمیته مشترک بود؛ جایی که مدتها محل بازداشت و شکنجهام بود و برایم یادآور خاطراتی وحشتناک پر از خون و فریاد است.
سرانجام یک روز قرار شد به آنجا برویم؛ به همراه گروه بزرگی از خبرنگاران به ساختمانی رفتم که برای ماهها در آنجا زندانی و شکنجه شده بودم و آنها را به تمام بخشهایی از زندان که میشناختم، بردم.
آن روز، سلول شماره ۱۹ بند ۲ را که در آنجا زندانی بودم، پیدا کردم. در آن زمان، دیوار بین این سلول با سلول بغلی را خراب کرده بودند ، ولی باز میتوانید در عکس، آثار دیوار بین دو پنجره را ببینید.
************
#رضادقتی #عکاس #هنرمند #زندانهای_رژیم_شاه #شکنجه
#بگونه: در دورهای که دانشجوی معماری دانشکده هنرهای زیبای تهران بودم، فعالیتهای هنری ضدرژیم شاه داشتم.
این فعالیتها در نهایت، بازداشتم را به دنبال داشت و سه سال در دوران پهلوی به زندان افتادم.
پنج ماه اول بازداشت را جایی گذراندم که کمیته مشترک ضدخرابکاری خوانده میشد؛ مخوفترین جایی که ساواک در اختیار داشت.
شکنجه در این زندان، اقدام غریبی نبود و من هم بینصیب نبودم.
برای ماهها، به طور پیوسته میتوانستید صدای مردان، زنان و حتی گاه کودکانی را بشنوید که زیر شکنجه بودند.
من هم از این قاعده استثنا نبودم؛ با کابل به کف پاهایم زده میشد. از بازو یا پا از سقف آویزانم میکردند و به من شوک الکتریکی میدادند.
بعد از نزدیک به ۵ ماه، از این ساختمان به زندان قصر فرستاده شدم؛ جایی که صدها زندانی از سعید سلطانپور، فریدون تنکابنی، محسن یلفانی، محمود دولتآبادی تا آیتالله طالقانی، آیتالله منتظری، محسن مخملباف، علی رجایی و خیلیهای دیگر آنجا بودند.
دادگاه نظامی من را به سه سال زندان محکوم کرد و در نهایت، یک سال قبل از پیروزی انقلاب و بعد از طی کردن کل دوره محکومیتم آزاد شدم.
بعد از آن بود که فعالیتهایم را جدیتر دنبال کردم. بیشتر فعالیتهایم هم در ارتباط با خبرنگاران و فعالیتهای رسانهای بود؛ از جمله به عنوان راهنمای خبرنگاران خارجی که در ایران بودند، فعالیت میکردم.
بعد از آن که انقلاب در ایران پیروز شد، از ادامه تحصیل منصرف و به عنوان معمار مشغول به کار شدم.
اما اندکی بعد، کارم را به عنوان عکاس-خبرنگار برای نیوزویک و شبکه خبری سیپاپرس آغاز کردم.
در آن زمان، اولین جایی که دوست داشتم ببینم، زندان کمیته مشترک بود؛ جایی که مدتها محل بازداشت و شکنجهام بود و برایم یادآور خاطراتی وحشتناک پر از خون و فریاد است.
سرانجام یک روز قرار شد به آنجا برویم؛ به همراه گروه بزرگی از خبرنگاران به ساختمانی رفتم که برای ماهها در آنجا زندانی و شکنجه شده بودم و آنها را به تمام بخشهایی از زندان که میشناختم، بردم.
آن روز، سلول شماره ۱۹ بند ۲ را که در آنجا زندانی بودم، پیدا کردم. در آن زمان، دیوار بین این سلول با سلول بغلی را خراب کرده بودند ، ولی باز میتوانید در عکس، آثار دیوار بین دو پنجره را ببینید.
************
#رضادقتی #عکاس #هنرمند #زندانهای_رژیم_شاه #شکنجه