نامه زندانی سیاسی زینب جلالیان به آتنا دائمی و گلرخ ایرایی
#بگونه: متن نامه زندانی سیاسی کرد زینب جلالیان به زندانیان سیاسی تبعید شده به زندان قرچک ورامین آتنا و گلرخ:
درود بر آزادههای دربند
من فریاد آزادیام از پشت دیوارهای قطور و میلههای سرد و سهمناک زندان.
بهترین درودهایم را نثار شما آزادههای دربند میکنم،
رفقای عزیزتر از جانم، گلرخ و آتنا و همه کسانی که به یاد من بودهاید، من صدای پژواکهای شما را از پشت این دیوارهای سهمناک زندان بخوبی میشنوم و این صداها بهترین سمفونی کائناتها برای من بوده است، صدای پژواک شما برای من یادآور کوههای بلند و سرافراز وطنم بوده است و این ارزشمندترین هدیه بود که در طول ده سال زندانم دریافت کردهام. به قول شاعر، فریاد من بی جواب نیست قلب خوب تو جواب فریاد من است.
دوستان عزیز و رفقای نازنینم، وقتی به من گفتند شما پشت میلههای زندان هستید، قلبم به درد آمد و بعدا که بعد از مدتی طولانی خبردار شدم که علیرغم همه درد و خشونت و سختیهای که در زندان بر شما روا داشتهاند من رو از یاد نبردهاید و برایم نامه نوشتهاید، خیلی از شما ممنونم و امیدوارم با مقاومت و تلاشهایم این همه عشق و محبتهای بیدریغ شما را جبران بکنم و به شما قول میدهم و سوگند میخورم تا آخرین قطره خونی که در بدن دارم، مبارزه کنم تا لیاقت، رفاقت شما و همه کسانی که درسختترین شرایط، به یاد من بودهاند، را داشته باشم.
شما به جرم ناکرده در زندان هستید،اگر فکر کردهاند که فریاد آزادی سر دادن جرم است، این جرم چه زیبا و باشکوه است.
به امید آن روز که هیچ آزادیخواهی دربند نباشد.
در پایان من از همه نهادهای حقوق بشری تقاضا دارم نهایت تلاشهای خود را برای آزادی کسانی که به خاطر آزادی و برابری در زندانهای جمهوری اسلامی به سر میبرند، به کار ببندند تا این عزیزان هم مثل من تمام جوانی خود را پشت میلههای زندان سپری نکنند.
مقاومت زندگیست.
زینب جلالیان، زندان خوی
*********
#زندانی_سیاسی_زینب_جلالیان #آتنادائمی #گلرخ_ایرایی #نامه
#بگونه: متن نامه زندانی سیاسی کرد زینب جلالیان به زندانیان سیاسی تبعید شده به زندان قرچک ورامین آتنا و گلرخ:
درود بر آزادههای دربند
من فریاد آزادیام از پشت دیوارهای قطور و میلههای سرد و سهمناک زندان.
بهترین درودهایم را نثار شما آزادههای دربند میکنم،
رفقای عزیزتر از جانم، گلرخ و آتنا و همه کسانی که به یاد من بودهاید، من صدای پژواکهای شما را از پشت این دیوارهای سهمناک زندان بخوبی میشنوم و این صداها بهترین سمفونی کائناتها برای من بوده است، صدای پژواک شما برای من یادآور کوههای بلند و سرافراز وطنم بوده است و این ارزشمندترین هدیه بود که در طول ده سال زندانم دریافت کردهام. به قول شاعر، فریاد من بی جواب نیست قلب خوب تو جواب فریاد من است.
دوستان عزیز و رفقای نازنینم، وقتی به من گفتند شما پشت میلههای زندان هستید، قلبم به درد آمد و بعدا که بعد از مدتی طولانی خبردار شدم که علیرغم همه درد و خشونت و سختیهای که در زندان بر شما روا داشتهاند من رو از یاد نبردهاید و برایم نامه نوشتهاید، خیلی از شما ممنونم و امیدوارم با مقاومت و تلاشهایم این همه عشق و محبتهای بیدریغ شما را جبران بکنم و به شما قول میدهم و سوگند میخورم تا آخرین قطره خونی که در بدن دارم، مبارزه کنم تا لیاقت، رفاقت شما و همه کسانی که درسختترین شرایط، به یاد من بودهاند، را داشته باشم.
شما به جرم ناکرده در زندان هستید،اگر فکر کردهاند که فریاد آزادی سر دادن جرم است، این جرم چه زیبا و باشکوه است.
به امید آن روز که هیچ آزادیخواهی دربند نباشد.
در پایان من از همه نهادهای حقوق بشری تقاضا دارم نهایت تلاشهای خود را برای آزادی کسانی که به خاطر آزادی و برابری در زندانهای جمهوری اسلامی به سر میبرند، به کار ببندند تا این عزیزان هم مثل من تمام جوانی خود را پشت میلههای زندان سپری نکنند.
مقاومت زندگیست.
زینب جلالیان، زندان خوی
*********
#زندانی_سیاسی_زینب_جلالیان #آتنادائمی #گلرخ_ایرایی #نامه
نامه جمعی از مردم و كشاورزان اصفهان به دبيركل ملل متحد، کمیسرعالی حقوق بشر سازمان ملل و اتحادیه بین المللی کشاورزان جوان
جناب آقای آنتونیو گوترز
دبیر کل سازمان ملل متحد
عالیجناب
احتراماً به استحضار می رسانیم، اینجانبان جمعی از مردم و کشاورزان استان اصفهان به سیاست گذاری ها و مدیریت غلط دولت جمهوری اسلامی در حوزه محیط زیست و تقسیم منابع آبی کشور، که باعث خشکاندن رودخانه زاینده رود و تالاب بین المللی گاوخونی شده است معترض هستیم.
خشکاندن رودخانه زاینده رود و تالاب گاوخونی باعث شده تا زندگی ما مردم و کشاورزان استان، بخصوص کشاورزان شرق اصفهان، که بیش از ۵۰۰ سال از طریق کشاورزی با آب زاینده رود و تقسیم آب آن توسط سند معتبر و قانونی و شرعی در زمان شیخ بهایی تأمین معیشت می شد، دچار معضلات و مشکلات فراوانی گردیده بطوریکه به فقر و گرسنگی ما منجر شده و دیگر قادر به ادامه زندگی نیستیم.
از طرفی نیز خشکی تالاب گاوخونی بحرانهای زیست محیطی فراوانی مانند تغییر اقلیم آب و هوایی و نابودی اکوسیستم طبیعی منطقه، افزایش ریزگردهای سرطان زا ناشی از خشکی تالاب و ... را بوجود آورده است که به شدت سلامت و امنیت جانی مردم استان را تهدید می کند.
در واقع اکنون ۲۱ سال است ما را از حقابه ای که بین کشاورزان منطقه سهمیه بندی شده بود محروم کرده اند و برای بهره برداری در صنایع متعلق به ارگانهاي دولتي استانهای مجاور که در خدمت منافع قشر مشخصی در حاکمیت است، استفاده می کنند.
از آنجایی که با وجود اعتراضات مداوم و چندساله ما، تاکنون مسئولین دولتی هیچ اقدام جدی و عملی برای حل این بحران نکرده اند و متقابلاً با قوه قهریه و خشونت و شلیک گلوله اقدام به سرکوب این اعتراضات مسالمت آمیز نموده اند، لذا بر آن شدیم تا شکایت خود را نزد شما مطرح نماییم.
بدینوسیله از شما به عنوان بالاترین مرجع رسیدگی به حقوق بشر تقاضا داریم برای رسیدگی و بررسی این موضوع، اقدامات لازم برای فشار به دولت ایران و احقاق حقوق اولیه و انسانی ما به عمل بیاورید.
با احترامات فراوان
جمعی از مردم و کشاورزان اصفهان
رونوشت به:
- زید رئد الحسین کمیسر عالی حقوق بشر ملل متحد
- اتحادیه بین المللی کشاورزان جوان
********
#ایران #کشاورزان #اعتراض #نامه #سازمان_ملل_متحد #کمیسرعالی #اتحادیه_بین_المللی_کشاورزان_جوان #زاینده_رود
جناب آقای آنتونیو گوترز
دبیر کل سازمان ملل متحد
عالیجناب
احتراماً به استحضار می رسانیم، اینجانبان جمعی از مردم و کشاورزان استان اصفهان به سیاست گذاری ها و مدیریت غلط دولت جمهوری اسلامی در حوزه محیط زیست و تقسیم منابع آبی کشور، که باعث خشکاندن رودخانه زاینده رود و تالاب بین المللی گاوخونی شده است معترض هستیم.
خشکاندن رودخانه زاینده رود و تالاب گاوخونی باعث شده تا زندگی ما مردم و کشاورزان استان، بخصوص کشاورزان شرق اصفهان، که بیش از ۵۰۰ سال از طریق کشاورزی با آب زاینده رود و تقسیم آب آن توسط سند معتبر و قانونی و شرعی در زمان شیخ بهایی تأمین معیشت می شد، دچار معضلات و مشکلات فراوانی گردیده بطوریکه به فقر و گرسنگی ما منجر شده و دیگر قادر به ادامه زندگی نیستیم.
از طرفی نیز خشکی تالاب گاوخونی بحرانهای زیست محیطی فراوانی مانند تغییر اقلیم آب و هوایی و نابودی اکوسیستم طبیعی منطقه، افزایش ریزگردهای سرطان زا ناشی از خشکی تالاب و ... را بوجود آورده است که به شدت سلامت و امنیت جانی مردم استان را تهدید می کند.
در واقع اکنون ۲۱ سال است ما را از حقابه ای که بین کشاورزان منطقه سهمیه بندی شده بود محروم کرده اند و برای بهره برداری در صنایع متعلق به ارگانهاي دولتي استانهای مجاور که در خدمت منافع قشر مشخصی در حاکمیت است، استفاده می کنند.
از آنجایی که با وجود اعتراضات مداوم و چندساله ما، تاکنون مسئولین دولتی هیچ اقدام جدی و عملی برای حل این بحران نکرده اند و متقابلاً با قوه قهریه و خشونت و شلیک گلوله اقدام به سرکوب این اعتراضات مسالمت آمیز نموده اند، لذا بر آن شدیم تا شکایت خود را نزد شما مطرح نماییم.
بدینوسیله از شما به عنوان بالاترین مرجع رسیدگی به حقوق بشر تقاضا داریم برای رسیدگی و بررسی این موضوع، اقدامات لازم برای فشار به دولت ایران و احقاق حقوق اولیه و انسانی ما به عمل بیاورید.
با احترامات فراوان
جمعی از مردم و کشاورزان اصفهان
رونوشت به:
- زید رئد الحسین کمیسر عالی حقوق بشر ملل متحد
- اتحادیه بین المللی کشاورزان جوان
********
#ایران #کشاورزان #اعتراض #نامه #سازمان_ملل_متحد #کمیسرعالی #اتحادیه_بین_المللی_کشاورزان_جوان #زاینده_رود
همانطور که گفتم پایان راحتتر از شروع است و این شروع سخت را باید چنان آغاز کنی که هیچ میلهی زندانی نتواند آن را در بند کند و سختی این شروع خواهشیست برای پایان دادن به این گرسنگی خودخواسته برای آنکه باید راوی دردها و تلخیهای زندهمانی زنانی باشی که از بیکسیشان تاکنون کسی برای آنان ننوشته است، بیصدایانی که صدایشان در کنج زندان محبوس گشته و هزاران سال زندان و تنهایی را به دوش کشیدهاند؛ راوی دختری که از نداری پدر به فروش رفت و با قراردادی کاغذی تن به تنفروشی رسمی داد و زندانی خود شد، راوی او که کودک مشت خورده در زهدانش را در توالت به دنیا آورد و ناخواسته خوشههای خشم در وجودش ریشه افکند…
راوی زنی که هنگام همخوابگی با بیگانهای بیخبر از مرگ مادر برای اسکناسی چرکین سینههایش لای پنجههای شهوتپرستی خون شد و بر مزار مادرش نبود تا که بگرید…
راوی درد و نداری، توسریهای پدر و برادر، فقر، جنگ، جسم بیاختیار مرد بودن و انسانیتی که بر باد رفت و باران بلایی که از آسمان بر سر بارید…
راوی آنکس که به خاطر عشقبازی پنهاناش اگر سر از گورستان برنیاورد و رهسپار شهری پر از شبپرست و شهوتپرست شد…
رفیق نازنینم گلرخ جان
گرسنگیات را پایان ده، برای آنکه تو باید تفسیر دردهای دوبارهی احمد شاملو باشی که در این بنبست ابراهیم را در آتش کیفر میدهد و مرثیهی مردهگان، سرود آوارهگان و ترجمان فاجعههاست و ترانههای تاریک غریبانه و شبانه خطابهی تدفین انسان ماه بهمن برای آنکه برفت و آنکس که بر جای ماند و در جدال آیینه و تصویر از قفس و از مرگ سخن نگفت و دخترای ننهدریا که در برابر بیکرانی ساکن میان ماندن و رفتن گریزانند و در هرگز نهراسیدنات از مرگ در سفر و در آستانه و در زندان و جوشان از خشم شکنجهای مضاعف حریقِ سرد شعرِ ناتمامِ مرگِ نازلی را به افق روشن فردا تا شکوفهی سرخِ پیراهن میلاد آنکه عاشقانه بر خاک مُرد و در برخاستنِ زنِ خفته و پدران و فرزندان فصلِ دیگر…
سهشنبه ۸ اسفند ۱۳۹۶
سعید شیرزاد – زندان گوهردشت
*************
#زندانی_سیاسی_سعیدشیرزاد #گلرخ_ایرایی #اعتصاب_غذا #نامه #زندان_گوهردشت #زندان_قرچک_ورامین
راوی زنی که هنگام همخوابگی با بیگانهای بیخبر از مرگ مادر برای اسکناسی چرکین سینههایش لای پنجههای شهوتپرستی خون شد و بر مزار مادرش نبود تا که بگرید…
راوی درد و نداری، توسریهای پدر و برادر، فقر، جنگ، جسم بیاختیار مرد بودن و انسانیتی که بر باد رفت و باران بلایی که از آسمان بر سر بارید…
راوی آنکس که به خاطر عشقبازی پنهاناش اگر سر از گورستان برنیاورد و رهسپار شهری پر از شبپرست و شهوتپرست شد…
رفیق نازنینم گلرخ جان
گرسنگیات را پایان ده، برای آنکه تو باید تفسیر دردهای دوبارهی احمد شاملو باشی که در این بنبست ابراهیم را در آتش کیفر میدهد و مرثیهی مردهگان، سرود آوارهگان و ترجمان فاجعههاست و ترانههای تاریک غریبانه و شبانه خطابهی تدفین انسان ماه بهمن برای آنکه برفت و آنکس که بر جای ماند و در جدال آیینه و تصویر از قفس و از مرگ سخن نگفت و دخترای ننهدریا که در برابر بیکرانی ساکن میان ماندن و رفتن گریزانند و در هرگز نهراسیدنات از مرگ در سفر و در آستانه و در زندان و جوشان از خشم شکنجهای مضاعف حریقِ سرد شعرِ ناتمامِ مرگِ نازلی را به افق روشن فردا تا شکوفهی سرخِ پیراهن میلاد آنکه عاشقانه بر خاک مُرد و در برخاستنِ زنِ خفته و پدران و فرزندان فصلِ دیگر…
سهشنبه ۸ اسفند ۱۳۹۶
سعید شیرزاد – زندان گوهردشت
*************
#زندانی_سیاسی_سعیدشیرزاد #گلرخ_ایرایی #اعتصاب_غذا #نامه #زندان_گوهردشت #زندان_قرچک_ورامین
نامه ای از رامین حسین پناهی زندانی سیاسی محکوم به اعدام
#بگونه: متن نامه رامین حسین پناهی زندانی سیاسی که در انتظار اجرای حکم جنایتکارانه و ضد انسانی اعدام بسیر میبرد:
بە کسانی کە دوستشان دارم
نمیدانم از کجا شروع کنم، از کشتەشدن اشرف یا از حکم اعدام برادر بزرگمان انور حسینپناهی، شکستەشدن هر روزەی قامت پدر و اشکهای بی پایان مادرم. از خواهران داغدیدە و سایەی ترس و نگرانی کە هر روز و هر ساعت در تک تک لحظاتی کە تنها یا دور هم بودیم، بگویم. دست سرنوشت و تقدیر، من را در مکان و شرایط قرار دادە کە روزی برادر بزرگم انور حسین پناهی، آن را تجربە کرد. شاید ادامەی حرفهایم از اینجا کمی راحتتر است برای اینکە با افشین، برادری کە از من بزرگتر است و با هم در یک زندان هستیم، این نامە را مینویسم. افشین بە هشت سال و نیم زندان محکوم شدە است و در انتظار پایان حکم و بازگشت بە خانە است و من هم بە اعدام محکوم و ممنوع الملاقات شدەام و نمیدانم کە بعدها چە میشود. بیش از هر چیز و هر کس بە قلب داغدیدە و حسرتهای مادرم فکر میکنم از اینکە چگونە این روزها را تحمل کردە است یا تحمل میکند.
زمانی بە این فکر میکردم کە این همە رنج و این همە ترس از کجا میآید و دلیل واقعی ظلمی کە بە خانوادەی من روا میرود چیست. امروز و همەی روزها و لحظاتی تلخی کە از همان نوجوانی تجربە کردەام بیش از پیش جواب روشن این سوالات را میدهند؛ همیشە دوست داشتەایم با کسانی کە میشناسیم، با همسایەها، با افراد جامعە و مردمی کە با آنها در مکانی کە زندگی کردەایم صمیمی باشیم و احساس نزدیکی کنیم و در خوشی و ناخوشی در کنار هم باشیم. امروز فکر میکنم این درسها را پیش از هر کسی از مادر و پدرم یاد گرفتەام. چرا باید کارگران اینگونە زندگی کنند؟ چرا باید کودکان کار کنند و رنج بکشند؟ چرا باید زنان و مادرانمان این همە رنج و مرارت تبعیض را تحمل کنند؟ چرا مکانی کە در آن زندگی میکنیم و در آنجا بزرگ شدەایم آتش بگیرد و آلودە شود؟ و چرا نباید همەی ما آزاد باشیم و در کنار هم آزادی را تجربە کنیم؟
کم نیستند کسانی کە این سوالها را با صدای بلند پرسیده و بە جرمهای گوناگون محکوم شدەاند: محاربە، ضد انقلاب، وابستە بە گروەهای تروریستی، شبکەهای جاسوسی استکبار و عضویت در گروەهای معاند. من هم یکی از همان کسانی هستم کە در جستوجوی جواب این سوالها بودەام و تلاش کردەام کە برای تک تک سوالاتی کە داشتەام پاسخی درخور بیابم؛ از طریق دفاع از فعالیت مدنی و سیاسی، زیست محیطی، حقوق بشری، دفاع از حقوق کودکان، زنان و کارگران و تمامی کسانی کە همدل و همدرد بودەایم.
امروز بیش از هر روز دیگر از این صمیمیت و دوستداشتن و عشق بە مردم لذت میبرم و از اینکە در کنارشان هستم احساس غرور میکنم. اینکە لحظات سخت هشت سال و نیم حبس افشین را میبینم بغض گلویم را میگیرد اما با وجود اینکە انتظار حکم اعدام، لحظات دردآوریست اما ارزش و غرور ایستادن در کنار مردمی کە آنها را دوست دارم، طبیعتی کە در آن زندگی کردەام و کارگرانی کە با آنها کار کردەام، از رنج این لحظات میکاهد و بە من، افشین و خانوادەام غرور میبخشد. برایتان مینویسم.
رامین حسین پناهی - زندان مرکزی سنندج
**********
#زندانی_سیاسی_رامین_حسین_پناهی #نامه #اعدام
#بگونه: متن نامه رامین حسین پناهی زندانی سیاسی که در انتظار اجرای حکم جنایتکارانه و ضد انسانی اعدام بسیر میبرد:
بە کسانی کە دوستشان دارم
نمیدانم از کجا شروع کنم، از کشتەشدن اشرف یا از حکم اعدام برادر بزرگمان انور حسینپناهی، شکستەشدن هر روزەی قامت پدر و اشکهای بی پایان مادرم. از خواهران داغدیدە و سایەی ترس و نگرانی کە هر روز و هر ساعت در تک تک لحظاتی کە تنها یا دور هم بودیم، بگویم. دست سرنوشت و تقدیر، من را در مکان و شرایط قرار دادە کە روزی برادر بزرگم انور حسین پناهی، آن را تجربە کرد. شاید ادامەی حرفهایم از اینجا کمی راحتتر است برای اینکە با افشین، برادری کە از من بزرگتر است و با هم در یک زندان هستیم، این نامە را مینویسم. افشین بە هشت سال و نیم زندان محکوم شدە است و در انتظار پایان حکم و بازگشت بە خانە است و من هم بە اعدام محکوم و ممنوع الملاقات شدەام و نمیدانم کە بعدها چە میشود. بیش از هر چیز و هر کس بە قلب داغدیدە و حسرتهای مادرم فکر میکنم از اینکە چگونە این روزها را تحمل کردە است یا تحمل میکند.
زمانی بە این فکر میکردم کە این همە رنج و این همە ترس از کجا میآید و دلیل واقعی ظلمی کە بە خانوادەی من روا میرود چیست. امروز و همەی روزها و لحظاتی تلخی کە از همان نوجوانی تجربە کردەام بیش از پیش جواب روشن این سوالات را میدهند؛ همیشە دوست داشتەایم با کسانی کە میشناسیم، با همسایەها، با افراد جامعە و مردمی کە با آنها در مکانی کە زندگی کردەایم صمیمی باشیم و احساس نزدیکی کنیم و در خوشی و ناخوشی در کنار هم باشیم. امروز فکر میکنم این درسها را پیش از هر کسی از مادر و پدرم یاد گرفتەام. چرا باید کارگران اینگونە زندگی کنند؟ چرا باید کودکان کار کنند و رنج بکشند؟ چرا باید زنان و مادرانمان این همە رنج و مرارت تبعیض را تحمل کنند؟ چرا مکانی کە در آن زندگی میکنیم و در آنجا بزرگ شدەایم آتش بگیرد و آلودە شود؟ و چرا نباید همەی ما آزاد باشیم و در کنار هم آزادی را تجربە کنیم؟
کم نیستند کسانی کە این سوالها را با صدای بلند پرسیده و بە جرمهای گوناگون محکوم شدەاند: محاربە، ضد انقلاب، وابستە بە گروەهای تروریستی، شبکەهای جاسوسی استکبار و عضویت در گروەهای معاند. من هم یکی از همان کسانی هستم کە در جستوجوی جواب این سوالها بودەام و تلاش کردەام کە برای تک تک سوالاتی کە داشتەام پاسخی درخور بیابم؛ از طریق دفاع از فعالیت مدنی و سیاسی، زیست محیطی، حقوق بشری، دفاع از حقوق کودکان، زنان و کارگران و تمامی کسانی کە همدل و همدرد بودەایم.
امروز بیش از هر روز دیگر از این صمیمیت و دوستداشتن و عشق بە مردم لذت میبرم و از اینکە در کنارشان هستم احساس غرور میکنم. اینکە لحظات سخت هشت سال و نیم حبس افشین را میبینم بغض گلویم را میگیرد اما با وجود اینکە انتظار حکم اعدام، لحظات دردآوریست اما ارزش و غرور ایستادن در کنار مردمی کە آنها را دوست دارم، طبیعتی کە در آن زندگی کردەام و کارگرانی کە با آنها کار کردەام، از رنج این لحظات میکاهد و بە من، افشین و خانوادەام غرور میبخشد. برایتان مینویسم.
رامین حسین پناهی - زندان مرکزی سنندج
**********
#زندانی_سیاسی_رامین_حسین_پناهی #نامه #اعدام
پیامی کوتاە از طرف دایە شریفە مادر زندانی سیاسی زیر حکم اعدام رامین حسین پناهی
#بگونه: به گزارش کمپین حمایت از رامین حسین پناهی شب گذشتە کسانی از طرف وزارت اطلاعات شایعە پراکنی کردند کە رامین اعدام شدە است، صبح امروز با عجلە بە زندان مراجعە کردم کە خوشبختانە رامین سالم بود، بهم اجازە ندادند کە پسرم را ببینم کە نهایتا بە دادگاە مراجعە کردم و اجازە دادند، باهاش تلفونی صحبت کنم و خوشبختانە از روحیەی بالای برخوردار بود و بە همه کسانی کە صدای او هستند سلام رساند و گفت من ترسی از اعدام ندارم و اگر واقعا مشکل این کشور با اعدام من درست میشود، خوب من آمادە اعدام هستم. من کە از ماموستا فرزاد و احسان مهم تر نیستم.
#زندانی_سیاسی_رامین_حسین_پناهی #نامه #اعدام #دایه_شریفه_مادرزندانی_سیاسی
#بگونه: به گزارش کمپین حمایت از رامین حسین پناهی شب گذشتە کسانی از طرف وزارت اطلاعات شایعە پراکنی کردند کە رامین اعدام شدە است، صبح امروز با عجلە بە زندان مراجعە کردم کە خوشبختانە رامین سالم بود، بهم اجازە ندادند کە پسرم را ببینم کە نهایتا بە دادگاە مراجعە کردم و اجازە دادند، باهاش تلفونی صحبت کنم و خوشبختانە از روحیەی بالای برخوردار بود و بە همه کسانی کە صدای او هستند سلام رساند و گفت من ترسی از اعدام ندارم و اگر واقعا مشکل این کشور با اعدام من درست میشود، خوب من آمادە اعدام هستم. من کە از ماموستا فرزاد و احسان مهم تر نیستم.
#زندانی_سیاسی_رامین_حسین_پناهی #نامه #اعدام #دایه_شریفه_مادرزندانی_سیاسی
نامه ۶ تن از زندانیان سیاسی به تمامی وجدانهای بیدار، برای حمایت از گلرخ ایرایی
#بگونه:
بیش از ۶۰ روز از اعتصاب غذای گلرخ ایرایی میگذرد و نامبرده که تنها به دلیل نوشتن داستانی منتشر نشده بازداشت و به ۵ سال زندان محکوم شده است، بهمن ماه سال گذشته به همراه دیگر همبندی خود آتنا دائمی پس از ضرب و شتم به زندان قرچک ورامین منتقل شد. این تبعید که در پی پروندهسازی آشکار به دلیل طرح شکایت ساختگی عوامل زندان اوین صورت گرفت و مغایر با تمامی موازین انسانی و حقوقی بوده و جز اعمال فشار و سرکوب بیشتر زندانیان سیاسی معنای دیگری ندارد. اکنون که بیش از ۶۰ روز از اعتصاب غذای گلرخ ایرایی میگذرد، به دلیل طولانی شدن مدت اعتصاب و شرایط وخیم وی هر لحظه احتمال وقوع حادثهای ناگوار دور از انتظار نیست. ما زندانیان سیاسی زندان گوهردشت، ضمن اعلام نگرانی شدید از وضعیت جسمی گلرخ ایرایی و آتنا دائمی، از تمامی وجدانهای بیدار، خواهان توجه و رسیدگی فوری به وضعیت این زندانیان هستیم که خواستهای جز انتقال به زندان محل سکونت (زندان اوین) و تفکیک جرایم ندارند.
از گلرخ ایرایی نیز خواستاریم تا به اعتصاب خود پایان دهد؛ چرا که در این مسیر دشوار برای رسیدن به آزادی و برابری، حفظ سلامتی وی ضروری است و بی شک به واسطه این اعتصاب غذا صدای او به گوش تمام وجدانهای بیدار رسیده است و صدای دادخواهی و مظلومیت وی با پایان این اعتصاب خاموش نخواهد شد.
مجید اسدی، پیام شکیبا، سعید ماسوری، سعید شیرزاد، زانیار مرادی، لقمان مرادی
زندان گوهردشت
۱۴ فروردین ۱۳۹۷
********
#زندان_گوهردشت #زندانی_سیاسی #گلرخ_ایرایی #نامه
#بگونه:
بیش از ۶۰ روز از اعتصاب غذای گلرخ ایرایی میگذرد و نامبرده که تنها به دلیل نوشتن داستانی منتشر نشده بازداشت و به ۵ سال زندان محکوم شده است، بهمن ماه سال گذشته به همراه دیگر همبندی خود آتنا دائمی پس از ضرب و شتم به زندان قرچک ورامین منتقل شد. این تبعید که در پی پروندهسازی آشکار به دلیل طرح شکایت ساختگی عوامل زندان اوین صورت گرفت و مغایر با تمامی موازین انسانی و حقوقی بوده و جز اعمال فشار و سرکوب بیشتر زندانیان سیاسی معنای دیگری ندارد. اکنون که بیش از ۶۰ روز از اعتصاب غذای گلرخ ایرایی میگذرد، به دلیل طولانی شدن مدت اعتصاب و شرایط وخیم وی هر لحظه احتمال وقوع حادثهای ناگوار دور از انتظار نیست. ما زندانیان سیاسی زندان گوهردشت، ضمن اعلام نگرانی شدید از وضعیت جسمی گلرخ ایرایی و آتنا دائمی، از تمامی وجدانهای بیدار، خواهان توجه و رسیدگی فوری به وضعیت این زندانیان هستیم که خواستهای جز انتقال به زندان محل سکونت (زندان اوین) و تفکیک جرایم ندارند.
از گلرخ ایرایی نیز خواستاریم تا به اعتصاب خود پایان دهد؛ چرا که در این مسیر دشوار برای رسیدن به آزادی و برابری، حفظ سلامتی وی ضروری است و بی شک به واسطه این اعتصاب غذا صدای او به گوش تمام وجدانهای بیدار رسیده است و صدای دادخواهی و مظلومیت وی با پایان این اعتصاب خاموش نخواهد شد.
مجید اسدی، پیام شکیبا، سعید ماسوری، سعید شیرزاد، زانیار مرادی، لقمان مرادی
زندان گوهردشت
۱۴ فروردین ۱۳۹۷
********
#زندان_گوهردشت #زندانی_سیاسی #گلرخ_ایرایی #نامه
جعفر عظیم زاده: به مبارز سترگ “گلرخ ایرایی” بپیوندیم و با تمام توان مرگ آوران را رسوا کنیم
#بگونه: جعفر عظیم زاده فعال کارگری با نوشتن نامه ای از همگان خواست که به حمایت از مقاومت گلرخ ایرایی برخیزند.
متن کامل نامه به شرح زیر می باشد:
"به مبارزه سترگ گلرخ ایرائی بپیوندیم و با تمام توان مرگ آوران را رسوا کنیم"
امروز ۱۸ فروردین ماه ۱۳۹۷ شصت و چهارمین روز اعتصاب غذای گلرخ ایرائی است.
شصت و چهار روز است گلرخ ایرائی توسط نهادهای امنیتی و قضائی زیر شکنجه گرسنگی قرار دارد و اینک در مقابل چشمان میلیونها انسان در معرض زجرآورترین شکلی از مرگ قرار گرفته است.
گلرخ در شرایطی در حال دست و پنجه نرم کردن با هیولای مرگ است که مرگ آوران در حال احتضار، بی شرمانه دم از وجود آزادی بیان و عقیده و انتقاد در این مملکت میزنند.
باید تصویر گلرخ و پرونده این انسان آزادیخواه و برابری طلب را مقابل چشمان میلیاردها انسان و مدعیان حقوق بشر در پارلمانهای مدعی دموکراسی گذاشت.
باید به جهانیان گفت گلرخ ایرائی فقط به جرم نوشته ای منتشر نشده علیه سنگسار به زندانی طویل المدت محکوم شده و اینک مسئولین قضائی و حکومتی در ایران او را در چنان شرایط سخت و شکنجه آوری قرار داده اند که شصت و چهار روز است لب بر غذا فرو بسته و با به کف گرفتن جانش در حال دفاع از حق آزادی بیان و عقیده است.
گلرخ ایرائی با اعتصاب غذا و با جانفشانی، نماینده پرشور افشاگری علیه حکومتگرانی است که بی شرمانه چشم در چشم میلیاردها انسان دم از وجود آزادی بیان و انتقاد در این مملکت میزنند.
به مبارزه سترگ گلرخ ایرائی بپیوندیم و با تمام توان در ایران و سرتاسر جهان مرگ آوران را رسوا و گلرخ را به آزادی پیوند زنیم.
ننگ بر مرگ آوران
زنده باد گلرخ ایرائی
*********
#گلرخ_ایرایی #اعتصاب_غذا #زندان_قرچک #جعفرعظیم_زاده #نامه
#بگونه: جعفر عظیم زاده فعال کارگری با نوشتن نامه ای از همگان خواست که به حمایت از مقاومت گلرخ ایرایی برخیزند.
متن کامل نامه به شرح زیر می باشد:
"به مبارزه سترگ گلرخ ایرائی بپیوندیم و با تمام توان مرگ آوران را رسوا کنیم"
امروز ۱۸ فروردین ماه ۱۳۹۷ شصت و چهارمین روز اعتصاب غذای گلرخ ایرائی است.
شصت و چهار روز است گلرخ ایرائی توسط نهادهای امنیتی و قضائی زیر شکنجه گرسنگی قرار دارد و اینک در مقابل چشمان میلیونها انسان در معرض زجرآورترین شکلی از مرگ قرار گرفته است.
گلرخ در شرایطی در حال دست و پنجه نرم کردن با هیولای مرگ است که مرگ آوران در حال احتضار، بی شرمانه دم از وجود آزادی بیان و عقیده و انتقاد در این مملکت میزنند.
باید تصویر گلرخ و پرونده این انسان آزادیخواه و برابری طلب را مقابل چشمان میلیاردها انسان و مدعیان حقوق بشر در پارلمانهای مدعی دموکراسی گذاشت.
باید به جهانیان گفت گلرخ ایرائی فقط به جرم نوشته ای منتشر نشده علیه سنگسار به زندانی طویل المدت محکوم شده و اینک مسئولین قضائی و حکومتی در ایران او را در چنان شرایط سخت و شکنجه آوری قرار داده اند که شصت و چهار روز است لب بر غذا فرو بسته و با به کف گرفتن جانش در حال دفاع از حق آزادی بیان و عقیده است.
گلرخ ایرائی با اعتصاب غذا و با جانفشانی، نماینده پرشور افشاگری علیه حکومتگرانی است که بی شرمانه چشم در چشم میلیاردها انسان دم از وجود آزادی بیان و انتقاد در این مملکت میزنند.
به مبارزه سترگ گلرخ ایرائی بپیوندیم و با تمام توان در ایران و سرتاسر جهان مرگ آوران را رسوا و گلرخ را به آزادی پیوند زنیم.
ننگ بر مرگ آوران
زنده باد گلرخ ایرائی
*********
#گلرخ_ایرایی #اعتصاب_غذا #زندان_قرچک #جعفرعظیم_زاده #نامه
نامه زندانیان سیاسی زانیار مرادی و رامین حسین پناهی به فعالین سیاسی، مدنی، حقوق بشری و مردم
#بگونه: به گزارش شبکه حقوق بشر کردستان، زانیار مرادی و رامین حسین پناهی دو زندانی سیاسی کُرد محکوم به اعدام با انتشار نامهایی سرگشاده به افکار عمومی ایران اجرای «مجازات اعدام» از تاریخ مشروطه تا به امروز را از سوی دولتهای مختلف به عنوان «رعبآورترین ابزار حذف دگراندیشان» دانستهاند.
متن نامه زانیار مرادی و رامین حسین پناهی:
خطاب به فعالین سیاسی، مدنی، حقوق بشری و مردم شریف ایران
اعدام و حذف فیزیکی انسان از شیوههای کهن مجازات در دنیای سنتی و سدههای باستان است. دولتهای مرکزی ایران از همان ابتدای شکلگیری انقلاب مشروطه، که در منطقه بیسابقه بود و میتوانست جامعهای دموکراتیک را به دنبال داشته باشد، با توهمات ملیگرایانه توام با سرکوب، مجازات اعدام را به عنوان ابزاری برای حذف مخالفان سیاسی خود مفروض و این رویه تا به امروز تداوم داشته و به مجازات اعدام، این رعبآورترین ابزار حذف دگراندیشان، توسل جستهاند.
متاسفانه در گذشتەای نه چندان دور برای اکثریت جمعیت ایرانی غیر کُرد، اعدام یک کُرد اتفاقی خاص نبوده چون همیشه تحت تاثیر رسانەهای دولتی و حکومتی، کُردها را تجزیەطلب و خشونتطلب مینامیدند در صورتی که از همان ابتدای انقلاب ۵۷، احزاب کُرد و فعالان سیاسی شناخته شده ماهها بر سر حقوق کُردها با دولت مرکزی مذاکره کردند و سرانجا جنگی ویرانگر بر کردستان تحمیل شد.
جنگ در کردستان عملا به جمهوری اسلامی کمک کرد تا به بهانه مقابله با تجزیهطلبی و مبارزه با ضدانقلاب و اشرار و از طریق تهییج ملی، تحریک احساسات مذهبی و اعلام شرایط فوقالعاده، زمینه سرکوب تمام جریانهای سیاسی رقیب را، در ابتدای دهه ۶۰ فراهم کند. از همین رو، جوانان کُردستان را به بهانههای واهی از جمله تجزیهطلبی یا فعالیت تروریستی محکوم به اعدام میکنند. از باب نمونه میتوان به فرزاد کمانگر، معلم وارسته و انسان باور، اشاره کرد.
با توجه به نکاتی که بسیار کلی و به اجمال ذکر شد ما دو تن از زندانیان سیاسی محکوم به اعدام، نه تنها در جغرافیای به اسم کُردستان بلکه به عنوان زندانیان سیاسی برای رسیدن به جامعهای دمکراتیک در ایران، از فعالین حقوق بشری و سیاسی ایران انتظار داریم با کمی تعقل و تحقیق در مورد این اتهامات ناروا و احکام ضدبشری و فراقضایی و ناعادلانه سکوت خود را شکسته تا دیگر سیستم و حاکمیت آن نتواند از ناآگاهی سیاسی و تحریف اذهان عمومی و با ایجاد تفرقه در میان مردم، به سیاستهای تاکنونی خود ادامه دهد.
امیدواریم فعالین سیاسی، مدنی و حقوق بشری و عموم خلق شریف ایران، ضمن هم دردی و حمایت از خواستههای مردم کُرد با ذکاوت و صبر از ما حمایت و از بیاعتنایی نسبت به اعدام و سرکوبهای موجود و جاری در کُردستان بکاهند.
امیدواریم مسئله اعدامهای سیاسی در کردستان، که متاسفانه در این سالها به امری عادی مبدل گشته، منجر به اتحادی یکپارچه علیه اعدامها و سرکوبها گردد. همچنین آرزومندیم در آیندهای نه چندان دور در ایران شاهد تحقق دولتی مبتنی بر آزادی و برابری با حفظ به رسمیتشناختن حقوق تمامی خلقهای ایران باشیم که دمکراسی، آزادی و صلح پایدار را به ارمغان بیاورد.
زانیار مرادی – زندان رجایی شهر
رامین حسینپناهی، زندان مرکزی سنندج
**********
#نامه #زندانیان_سیاسی #حکم_اعدام #زانیارمرادی #رامین_حسین_پناهی #کردستان #حقوق_بشر #فعالان_سیاسی
#بگونه: به گزارش شبکه حقوق بشر کردستان، زانیار مرادی و رامین حسین پناهی دو زندانی سیاسی کُرد محکوم به اعدام با انتشار نامهایی سرگشاده به افکار عمومی ایران اجرای «مجازات اعدام» از تاریخ مشروطه تا به امروز را از سوی دولتهای مختلف به عنوان «رعبآورترین ابزار حذف دگراندیشان» دانستهاند.
متن نامه زانیار مرادی و رامین حسین پناهی:
خطاب به فعالین سیاسی، مدنی، حقوق بشری و مردم شریف ایران
اعدام و حذف فیزیکی انسان از شیوههای کهن مجازات در دنیای سنتی و سدههای باستان است. دولتهای مرکزی ایران از همان ابتدای شکلگیری انقلاب مشروطه، که در منطقه بیسابقه بود و میتوانست جامعهای دموکراتیک را به دنبال داشته باشد، با توهمات ملیگرایانه توام با سرکوب، مجازات اعدام را به عنوان ابزاری برای حذف مخالفان سیاسی خود مفروض و این رویه تا به امروز تداوم داشته و به مجازات اعدام، این رعبآورترین ابزار حذف دگراندیشان، توسل جستهاند.
متاسفانه در گذشتەای نه چندان دور برای اکثریت جمعیت ایرانی غیر کُرد، اعدام یک کُرد اتفاقی خاص نبوده چون همیشه تحت تاثیر رسانەهای دولتی و حکومتی، کُردها را تجزیەطلب و خشونتطلب مینامیدند در صورتی که از همان ابتدای انقلاب ۵۷، احزاب کُرد و فعالان سیاسی شناخته شده ماهها بر سر حقوق کُردها با دولت مرکزی مذاکره کردند و سرانجا جنگی ویرانگر بر کردستان تحمیل شد.
جنگ در کردستان عملا به جمهوری اسلامی کمک کرد تا به بهانه مقابله با تجزیهطلبی و مبارزه با ضدانقلاب و اشرار و از طریق تهییج ملی، تحریک احساسات مذهبی و اعلام شرایط فوقالعاده، زمینه سرکوب تمام جریانهای سیاسی رقیب را، در ابتدای دهه ۶۰ فراهم کند. از همین رو، جوانان کُردستان را به بهانههای واهی از جمله تجزیهطلبی یا فعالیت تروریستی محکوم به اعدام میکنند. از باب نمونه میتوان به فرزاد کمانگر، معلم وارسته و انسان باور، اشاره کرد.
با توجه به نکاتی که بسیار کلی و به اجمال ذکر شد ما دو تن از زندانیان سیاسی محکوم به اعدام، نه تنها در جغرافیای به اسم کُردستان بلکه به عنوان زندانیان سیاسی برای رسیدن به جامعهای دمکراتیک در ایران، از فعالین حقوق بشری و سیاسی ایران انتظار داریم با کمی تعقل و تحقیق در مورد این اتهامات ناروا و احکام ضدبشری و فراقضایی و ناعادلانه سکوت خود را شکسته تا دیگر سیستم و حاکمیت آن نتواند از ناآگاهی سیاسی و تحریف اذهان عمومی و با ایجاد تفرقه در میان مردم، به سیاستهای تاکنونی خود ادامه دهد.
امیدواریم فعالین سیاسی، مدنی و حقوق بشری و عموم خلق شریف ایران، ضمن هم دردی و حمایت از خواستههای مردم کُرد با ذکاوت و صبر از ما حمایت و از بیاعتنایی نسبت به اعدام و سرکوبهای موجود و جاری در کُردستان بکاهند.
امیدواریم مسئله اعدامهای سیاسی در کردستان، که متاسفانه در این سالها به امری عادی مبدل گشته، منجر به اتحادی یکپارچه علیه اعدامها و سرکوبها گردد. همچنین آرزومندیم در آیندهای نه چندان دور در ایران شاهد تحقق دولتی مبتنی بر آزادی و برابری با حفظ به رسمیتشناختن حقوق تمامی خلقهای ایران باشیم که دمکراسی، آزادی و صلح پایدار را به ارمغان بیاورد.
زانیار مرادی – زندان رجایی شهر
رامین حسینپناهی، زندان مرکزی سنندج
**********
#نامه #زندانیان_سیاسی #حکم_اعدام #زانیارمرادی #رامین_حسین_پناهی #کردستان #حقوق_بشر #فعالان_سیاسی
نامه عبدالفتاح سلطانی، محمود بهشتی و اسماعیل عبدی به روحانی در اعتراض به تحوه دستگیری و توهین به معلمان معترض
#بگونه: یک وکیل دادگستری و دو معلم زندانی در اوین، در نامهای به حسن روحانی رئیس جمهوری ایران نسبت به نحوه دستگیری و برخورد با محمد حبیبی و معلمانی که مقابل سازمان برنامه و بودجه تجمع کرده بودند، اعتراض کردند.
عبدالفتاح سلطانی عضو سابق هیات مدیره کانون وکلای دادگستری، محمود بهشتی سخنگوی کانون صنفی معلمان تهران، و اسماعیل عبدی دبیرکل اسبق کانون صنفی معلمان تهران، در این نامه نحوه بازداشت محمد حبیبی و انتقال با دستبند و پابند به زندان اوین را توهین آمیز و «اوج ارادت حاکمیت به فرهنگیان» خواندهاند.
این سه زندانی در نامه چهارشنبه ۹ خرداد خود، ضمن مقایسه وضعیت برخورد با غارتگران صندوق فرهنگیان و معلمان زندانی از حسن روحانی به عنوان کسی که سوگند یاد کرده است تا پاسدار قانون اساسی و اجرای صحیح آن باشد خواستهاند با ورود به این موضوع، نسبت به فراهم کردن مقدمات مختومه شدن پرونده تمامی معلمان بازداشت شده و همچنین آزادی محمد حبیبی، یا دست کم انتقال او به زندان اوین، اقدامی انجام دهد.
محمد حبیبی، عضو هیئت مدیره کانون صنفی معلمان تهران، به همراه تعدادی از معلمان و بازنشستگان فرهنگیان، ۲۰ اردیبهشت ماه به مناسبت هفته معلم در تجمعی مقابل سازمان برنامه و بودجه شرکت کرد. ۱۶ تن از شرکت کنندگان در تجمع از جمله محمد حبیبی بازداشت شدند، اما چندی بعد تمام بازداشت شدگان غیر از آقای حبیبی با قرار وثیقه آزاد شدند.
حسین تاج، وکیل آقای حبیبی، ۲۹ اردیبهشت ماه درباره وضعیت او گفت که پروسه صدور قرار و عدم اعطای زمان مقتضی برای تامین وثیقه بسیار نامتعارف بوده است.
به گفته او نحوه دستگیری و برخورد با موکلش نیز باید تحت پیگرد قرار گیرد، زیرا همسر آقای حبیبی که برای پیگیری به دادسرا رفته بود به طور اتفاقی آقای حبیبی را پابرهنه و با لباسهای پاره دیده بود، در حالی که هنوز آثار ضرب و جرح روی صورت وی مشهود بود.
این در حالی است که این وکیل دادگستری تاکید کرده بود، معلمان تجمع کننده تنها خواستار تحقق مطالبات صنفی و قانونی خود بودهاند.
آقای حبیبی اسفند ماه سال گذشته نیز در محل کار خود بازداشت، اما پس از حدود ۴۰ روز با قرار وثیقه آزاد شده بود.
شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران در پی حمله نیروهای امنیتی به تجمع معلمان و بازداشت تعدادی از آنها در بیانیهای این اقدام را «حادثهای تلخ» توصیف کرد.
تجمع های کارگری و دیگر اصناف از جمله معلمان طی یک سال گذشته و با بالاگرفتن مشکلات اقتصادی افزایش یافته است.
سایت صدای آمریکا
****************
#زندانی_سیاسی #معبم #نامه #اعتراض #زندان_اوین
#بگونه: یک وکیل دادگستری و دو معلم زندانی در اوین، در نامهای به حسن روحانی رئیس جمهوری ایران نسبت به نحوه دستگیری و برخورد با محمد حبیبی و معلمانی که مقابل سازمان برنامه و بودجه تجمع کرده بودند، اعتراض کردند.
عبدالفتاح سلطانی عضو سابق هیات مدیره کانون وکلای دادگستری، محمود بهشتی سخنگوی کانون صنفی معلمان تهران، و اسماعیل عبدی دبیرکل اسبق کانون صنفی معلمان تهران، در این نامه نحوه بازداشت محمد حبیبی و انتقال با دستبند و پابند به زندان اوین را توهین آمیز و «اوج ارادت حاکمیت به فرهنگیان» خواندهاند.
این سه زندانی در نامه چهارشنبه ۹ خرداد خود، ضمن مقایسه وضعیت برخورد با غارتگران صندوق فرهنگیان و معلمان زندانی از حسن روحانی به عنوان کسی که سوگند یاد کرده است تا پاسدار قانون اساسی و اجرای صحیح آن باشد خواستهاند با ورود به این موضوع، نسبت به فراهم کردن مقدمات مختومه شدن پرونده تمامی معلمان بازداشت شده و همچنین آزادی محمد حبیبی، یا دست کم انتقال او به زندان اوین، اقدامی انجام دهد.
محمد حبیبی، عضو هیئت مدیره کانون صنفی معلمان تهران، به همراه تعدادی از معلمان و بازنشستگان فرهنگیان، ۲۰ اردیبهشت ماه به مناسبت هفته معلم در تجمعی مقابل سازمان برنامه و بودجه شرکت کرد. ۱۶ تن از شرکت کنندگان در تجمع از جمله محمد حبیبی بازداشت شدند، اما چندی بعد تمام بازداشت شدگان غیر از آقای حبیبی با قرار وثیقه آزاد شدند.
حسین تاج، وکیل آقای حبیبی، ۲۹ اردیبهشت ماه درباره وضعیت او گفت که پروسه صدور قرار و عدم اعطای زمان مقتضی برای تامین وثیقه بسیار نامتعارف بوده است.
به گفته او نحوه دستگیری و برخورد با موکلش نیز باید تحت پیگرد قرار گیرد، زیرا همسر آقای حبیبی که برای پیگیری به دادسرا رفته بود به طور اتفاقی آقای حبیبی را پابرهنه و با لباسهای پاره دیده بود، در حالی که هنوز آثار ضرب و جرح روی صورت وی مشهود بود.
این در حالی است که این وکیل دادگستری تاکید کرده بود، معلمان تجمع کننده تنها خواستار تحقق مطالبات صنفی و قانونی خود بودهاند.
آقای حبیبی اسفند ماه سال گذشته نیز در محل کار خود بازداشت، اما پس از حدود ۴۰ روز با قرار وثیقه آزاد شده بود.
شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران در پی حمله نیروهای امنیتی به تجمع معلمان و بازداشت تعدادی از آنها در بیانیهای این اقدام را «حادثهای تلخ» توصیف کرد.
تجمع های کارگری و دیگر اصناف از جمله معلمان طی یک سال گذشته و با بالاگرفتن مشکلات اقتصادی افزایش یافته است.
سایت صدای آمریکا
****************
#زندانی_سیاسی #معبم #نامه #اعتراض #زندان_اوین
نامه زندانی سیاسی مجید اسدی در اعتراض به کارشکنی زندانبانان در درمان آرش صادقی
#بگونه: زندانی سیاسی آرش صادقی که بر زندان دچار سرطان شده است، نیاز فوری به بستری و درمان شدن دارد و بهداری زندان بارها درخواست بستری او را داده اما دادستانی تمام قد در برابر آن ایستاده است تا شاید همچون محسن دگمهچی انتقام گفتن یک “نه” را از او بگیرند.
مجید اسدی، زندانی سیاسی محبوس در سالن ۱۰ زندان گوهردشت در اعتراض به کارشکنی مسئولان زندان در روند درمان آرش صادقی که به تازگی مشخص شده به سرطان استخوان مبتلاست، نامهای نوشته است .
متن کامل نامه مجید اسدی زندانی سیاسی:
“وقتی دوست و عزیزی در کنارت از درد دارد آب میشود و دست آویزی هم آخر نیست تا فراچنگش آوری، خاصه آنکه در میانه نهتوی دیوار زندان باشی و در مطلق حصر و حصار و محرومیت، دیگر از چه چیز سخن باید گفت؟!
آرش سرطان دارد. این را پزشکان بیمارستان گفتهاند و رئیس بهداری زندان از پیش روی آن به صراحت هشدار داده است. او نیاز فوری به بستری شدن دارد و بهداری زندان بارها درخواست بستری او را داده اما دادستانی تمام قد در برابر آن ایستاده است تا شاید همچون محسن دگمهچی انتقام گفتن یک “نه” را از او بگیرند.
جرم آرش این است که چون دوستان و یارانش با هر حلقه طناب دار بر گردن یک انسان بغضی از خشم در گلویش گره میخورد و با هر ضجه مادری دلخون و دلسوخته، پنجهای از درد بر چهرهاش خنج میکشد. هر چند دردهای لحظه به لحظه کشندهاش را با برق تیغ لبخند پاسخ میدهد اما رواست آیا تا با سکوتی خفتبار به سوی احتضار بدرقهاش کنیم؟
آی خلایق! بیگناهی، اسیری دست بسته در این سوی دیوار دارد میمیرد.
با شما هستیم! میشنوید!
مجید اسدی/ زندان گوهردشت/ چهارشنبه ۳۰ خرداد ۱۳۹۷
روز دوشنبه ۲۸ خردادماه نتیجه آزمایش آرش صادقی زندانی سیاسی گوهردشت به او اعلام شده و مشخص شد وی به سرطان استخوان مبتلاست و تکثیر آن در ناحیه بازو محتمل است.
در چنین وضعیتی مسئولان زندان در حالی که بیمارستان مدنی کرج تجهیزات لازم بری درمان این نوع از بیماری را ندارد، تنها اجازه اعزام وی به این بیمارستان را دادهاند و با درخواست خانواده او که حتی هزینه بیمارستان و پروسه اداری آن را متقبل شدهاند مخالف میورزند. کارشکنی در روند درمان آرش صادقی در مرحله جاری که نیاز به تشخیص شدت بیماری و اقدامات زودهنگام دارد میتواند به رساندن وضعیت سلامتی او به وضعیت غیرقابل بازگشت منجر شود.
***********
#زندانیان_سیاسی #آرش_صادقی #مجیداسدی #نامه #اعتراض #براندازم
#بگونه: زندانی سیاسی آرش صادقی که بر زندان دچار سرطان شده است، نیاز فوری به بستری و درمان شدن دارد و بهداری زندان بارها درخواست بستری او را داده اما دادستانی تمام قد در برابر آن ایستاده است تا شاید همچون محسن دگمهچی انتقام گفتن یک “نه” را از او بگیرند.
مجید اسدی، زندانی سیاسی محبوس در سالن ۱۰ زندان گوهردشت در اعتراض به کارشکنی مسئولان زندان در روند درمان آرش صادقی که به تازگی مشخص شده به سرطان استخوان مبتلاست، نامهای نوشته است .
متن کامل نامه مجید اسدی زندانی سیاسی:
“وقتی دوست و عزیزی در کنارت از درد دارد آب میشود و دست آویزی هم آخر نیست تا فراچنگش آوری، خاصه آنکه در میانه نهتوی دیوار زندان باشی و در مطلق حصر و حصار و محرومیت، دیگر از چه چیز سخن باید گفت؟!
آرش سرطان دارد. این را پزشکان بیمارستان گفتهاند و رئیس بهداری زندان از پیش روی آن به صراحت هشدار داده است. او نیاز فوری به بستری شدن دارد و بهداری زندان بارها درخواست بستری او را داده اما دادستانی تمام قد در برابر آن ایستاده است تا شاید همچون محسن دگمهچی انتقام گفتن یک “نه” را از او بگیرند.
جرم آرش این است که چون دوستان و یارانش با هر حلقه طناب دار بر گردن یک انسان بغضی از خشم در گلویش گره میخورد و با هر ضجه مادری دلخون و دلسوخته، پنجهای از درد بر چهرهاش خنج میکشد. هر چند دردهای لحظه به لحظه کشندهاش را با برق تیغ لبخند پاسخ میدهد اما رواست آیا تا با سکوتی خفتبار به سوی احتضار بدرقهاش کنیم؟
آی خلایق! بیگناهی، اسیری دست بسته در این سوی دیوار دارد میمیرد.
با شما هستیم! میشنوید!
مجید اسدی/ زندان گوهردشت/ چهارشنبه ۳۰ خرداد ۱۳۹۷
روز دوشنبه ۲۸ خردادماه نتیجه آزمایش آرش صادقی زندانی سیاسی گوهردشت به او اعلام شده و مشخص شد وی به سرطان استخوان مبتلاست و تکثیر آن در ناحیه بازو محتمل است.
در چنین وضعیتی مسئولان زندان در حالی که بیمارستان مدنی کرج تجهیزات لازم بری درمان این نوع از بیماری را ندارد، تنها اجازه اعزام وی به این بیمارستان را دادهاند و با درخواست خانواده او که حتی هزینه بیمارستان و پروسه اداری آن را متقبل شدهاند مخالف میورزند. کارشکنی در روند درمان آرش صادقی در مرحله جاری که نیاز به تشخیص شدت بیماری و اقدامات زودهنگام دارد میتواند به رساندن وضعیت سلامتی او به وضعیت غیرقابل بازگشت منجر شود.
***********
#زندانیان_سیاسی #آرش_صادقی #مجیداسدی #نامه #اعتراض #براندازم