#پارس را دیده پر آب است ز آلام شما
#کرد را اشک به پهنای رخ جمله روان
#لر درین ضایعه میسوزد و دلخون باشد
آتش از سینه ی هر مرد #بلوچ است عیان
#مازنی در غمتان سینه ی خود بخراشد
هر #عرب در غمتان یزله کند خوزستان
#تسلیت گوی شما نی که فقط آیه بود
از غم #آذریان سوگ بود در #ایران
#ایرانم تسلیت🖤
#ستاد_مدیریت_سامانه_پادشاهی
#پاینده_ایران
#جاوید_شاه
#کرد را اشک به پهنای رخ جمله روان
#لر درین ضایعه میسوزد و دلخون باشد
آتش از سینه ی هر مرد #بلوچ است عیان
#مازنی در غمتان سینه ی خود بخراشد
هر #عرب در غمتان یزله کند خوزستان
#تسلیت گوی شما نی که فقط آیه بود
از غم #آذریان سوگ بود در #ایران
#ایرانم تسلیت🖤
#ستاد_مدیریت_سامانه_پادشاهی
#پاینده_ایران
#جاوید_شاه
یک روز #وطن دختر زیبایی بود
آزادترین کشور دنیایی بود
تا دست پدر بر سر این دختر بود
#ژاندارم محله از همه بهتر بود
یک شیخ حرامی دل این دختر برد
نیرنگ زد و حواسمان از سر برد
تا پاسخِ خواستگاریش مثبت شد
آمادهی بدنامیِ این دختر شد
هی گفت پدر، عاقبتش خوبی نیست
این شیخ، تو را دلبر محبوبی نیست
ای دخترکم به دردسر میافتی
از عرش به چاهِ پر خطر میافتی
افسوس که عقل دخترک کار نکرد
شد کور و ندید و نیک، کردار نکرد
تا جشن به ظاهر عقدشان راه افتاد
دردی به تنِ کشورِ بی شاه افتاد
آن شیخ ریاکار عذابش میداد
هی زخم بجای هر جوابش میداد
تا اینکه پدر مرد و #یتیمی آمد
شاهنشه ما رفت و چه تیمی آمد
#صدام حرامی از درِ جنگ آمد
بر پای وطن ز هر رهی سنگ آمد
از جنگ دلِ شیخ حرامی خوش بود
با اینکه تنِ کشورمان ناخوش بود
شیران وطن راهی میدان میکرد
انگار زره از تن ایران میکند
خونخوار، بجای کارِ ایران سازی
با مرگ جوانانِ وطن شد راضی
آخر لب او #زهر_بلا را نوشید
یک چند به ویرانیِ ایران کوشید
تنهای زیادی به تنِ #دار سپرد
جلاد گلی را به تبردار سپرد
تا اینکه خدا پیک اجل نازل کرد
منحوسترین فردِ بشر باطل کرد
یک عده به مجلس ستمها رفتند
از ولایتِ #رهخر_عظما گفتند
اینبار به حجلهگاه شیطان بردند
آن دختر بیچاره به غم افسردند
ضحاک جدید در زمان پیدا شد
کفتارصفت قاتل طوطیها شد
هر کس که ز حق گفت به زندان بردند
لوطی صفتان به دست رندان مردند
این #نوکر_انگلیس و #چین و #روسی
#مفعولِ #چلاقِ مکتبِ آن #طوسی
دریای #خزر به #روسیه بخشید و
با #چفیهاش فلانِ #چین مالید و
#بنزین به بهای سه برابر آورد
شرمندهی خانوادهاش شد هر مرد
تا زنگِ شروع بدبختی خورد
هر مرد و زنی رو به خیابانها برد
پیچید شعارِ داد ما از بیداد
بر باد رود زندگیِ ما فریاد
دامانِ #رضا_شاه به چنگ آوردیم
#شرمنده از اینکه #پسرش آزردیم
ضحاک به #عرزشیِ خود فرمان داد
با کشتنمان به قائله پایان داد
#پویای دلیر در خیابان کشتند
دستان نجس به خونمان آغشتند
لعنت به کسی که سمت ما تیر انداخت
با این حرکت جهنم خود را ساخت
هر روز قیاممان فراتر میشد
هر کودک ما شیر دلاور میشد
چندی به تنفس به کناری ماندیم
هی خشم فرو بردهی خود خواباندیم
با ساز مخالف علنا رقصیدیم
هر چند که در باطن خود رنجیدیم
#ضحاک طمع به خاک ایران میکرد
هر مخالفی کشتهی میدان میکرد
داراییِ میهنم به یغما میبرد
هم #هورالعظیم و رود #کارون میخورد
تا اینکه دوباره #غیرت ما جوشید
#اهواز دوباره رخت جنگی پوشید
آوازهی قوم #بختیاری پیچید
#تبریز برای بختیاری جنگید
#ترک و #عرب و #کرج برای یاری
#شاهین ز #اصفهان پیِ دلداری
شد همدم دیگران #الیگودرزی
#بجنورد چنین پیِ حماسه ورزی
هر هموطنی جام شجاعت نوشید
از خون جوانان وطن گل رویید
این آتش کینه رو به خاموشی نیست
بر داغ وطن چاره فراموشی نیست
تهرانی و کرد و مازن و تبریزیم
یا گیلک و لر، بلوچ یا نیریزیم
پر کینه از #آبان همان پاییزیم
ای #خامنهای خون تو را میریزیم
#جاوید_شاه
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#اتحاد_برای_براندازی
@be_eshghe_vatan
آزادترین کشور دنیایی بود
تا دست پدر بر سر این دختر بود
#ژاندارم محله از همه بهتر بود
یک شیخ حرامی دل این دختر برد
نیرنگ زد و حواسمان از سر برد
تا پاسخِ خواستگاریش مثبت شد
آمادهی بدنامیِ این دختر شد
هی گفت پدر، عاقبتش خوبی نیست
این شیخ، تو را دلبر محبوبی نیست
ای دخترکم به دردسر میافتی
از عرش به چاهِ پر خطر میافتی
افسوس که عقل دخترک کار نکرد
شد کور و ندید و نیک، کردار نکرد
تا جشن به ظاهر عقدشان راه افتاد
دردی به تنِ کشورِ بی شاه افتاد
آن شیخ ریاکار عذابش میداد
هی زخم بجای هر جوابش میداد
تا اینکه پدر مرد و #یتیمی آمد
شاهنشه ما رفت و چه تیمی آمد
#صدام حرامی از درِ جنگ آمد
بر پای وطن ز هر رهی سنگ آمد
از جنگ دلِ شیخ حرامی خوش بود
با اینکه تنِ کشورمان ناخوش بود
شیران وطن راهی میدان میکرد
انگار زره از تن ایران میکند
خونخوار، بجای کارِ ایران سازی
با مرگ جوانانِ وطن شد راضی
آخر لب او #زهر_بلا را نوشید
یک چند به ویرانیِ ایران کوشید
تنهای زیادی به تنِ #دار سپرد
جلاد گلی را به تبردار سپرد
تا اینکه خدا پیک اجل نازل کرد
منحوسترین فردِ بشر باطل کرد
یک عده به مجلس ستمها رفتند
از ولایتِ #رهخر_عظما گفتند
اینبار به حجلهگاه شیطان بردند
آن دختر بیچاره به غم افسردند
ضحاک جدید در زمان پیدا شد
کفتارصفت قاتل طوطیها شد
هر کس که ز حق گفت به زندان بردند
لوطی صفتان به دست رندان مردند
این #نوکر_انگلیس و #چین و #روسی
#مفعولِ #چلاقِ مکتبِ آن #طوسی
دریای #خزر به #روسیه بخشید و
با #چفیهاش فلانِ #چین مالید و
#بنزین به بهای سه برابر آورد
شرمندهی خانوادهاش شد هر مرد
تا زنگِ شروع بدبختی خورد
هر مرد و زنی رو به خیابانها برد
پیچید شعارِ داد ما از بیداد
بر باد رود زندگیِ ما فریاد
دامانِ #رضا_شاه به چنگ آوردیم
#شرمنده از اینکه #پسرش آزردیم
ضحاک به #عرزشیِ خود فرمان داد
با کشتنمان به قائله پایان داد
#پویای دلیر در خیابان کشتند
دستان نجس به خونمان آغشتند
لعنت به کسی که سمت ما تیر انداخت
با این حرکت جهنم خود را ساخت
هر روز قیاممان فراتر میشد
هر کودک ما شیر دلاور میشد
چندی به تنفس به کناری ماندیم
هی خشم فرو بردهی خود خواباندیم
با ساز مخالف علنا رقصیدیم
هر چند که در باطن خود رنجیدیم
#ضحاک طمع به خاک ایران میکرد
هر مخالفی کشتهی میدان میکرد
داراییِ میهنم به یغما میبرد
هم #هورالعظیم و رود #کارون میخورد
تا اینکه دوباره #غیرت ما جوشید
#اهواز دوباره رخت جنگی پوشید
آوازهی قوم #بختیاری پیچید
#تبریز برای بختیاری جنگید
#ترک و #عرب و #کرج برای یاری
#شاهین ز #اصفهان پیِ دلداری
شد همدم دیگران #الیگودرزی
#بجنورد چنین پیِ حماسه ورزی
هر هموطنی جام شجاعت نوشید
از خون جوانان وطن گل رویید
این آتش کینه رو به خاموشی نیست
بر داغ وطن چاره فراموشی نیست
تهرانی و کرد و مازن و تبریزیم
یا گیلک و لر، بلوچ یا نیریزیم
پر کینه از #آبان همان پاییزیم
ای #خامنهای خون تو را میریزیم
#جاوید_شاه
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#اتحاد_برای_براندازی
@be_eshghe_vatan