وقتِ رفتـن شد ، پرستوی دلـم بالَش گرفت
رعد و برقی زد نگاهت این دلم آتش گرفت
آتشی بر جان زد وشمعِ دلم راخوب سوخت
عاقبت زین سوختن مرغِ دلم جانش گرفت
مـن شدم مجنـون و لیـلای فـریبایم شدی
وقتِ رفتن، کـودکِ بیچارهام پایش گرفت
مـن سراپـای وجـودم ، آتشِ عشقِ تُ شد
کودکم در سینـه وآغوشِ تُ خوابش گرفت
فقطهمین!
. . .
رعد و برقی زد نگاهت این دلم آتش گرفت
آتشی بر جان زد وشمعِ دلم راخوب سوخت
عاقبت زین سوختن مرغِ دلم جانش گرفت
مـن شدم مجنـون و لیـلای فـریبایم شدی
وقتِ رفتن، کـودکِ بیچارهام پایش گرفت
مـن سراپـای وجـودم ، آتشِ عشقِ تُ شد
کودکم در سینـه وآغوشِ تُ خوابش گرفت
فقطهمین!
. . .
خانم مهسا ولیان استاد رقص ترکی با طرح لباس بر روی نقش نگاره زیباترین فرشهای دستبافت ابریشم شهر تبریز در ایران 🥰
Mrs. Mahsa Valian, Turkish dance teacher, with a costume design on the most beautiful hand-woven silk carpets in Tabriz, Iran.🥰🙏
Mrs. Mahsa Valian, Turkish dance teacher, with a costume design on the most beautiful hand-woven silk carpets in Tabriz, Iran.🥰🙏
بید مجنون، زیر بال خود، پناهم داده بود!
در حریم خلوتی جانبخش، راهم داده بود
تکیه بر بال نسیم و چنگ در گیسوی بید!
مسندی والاتر از ایوانِ شاهم داده بود
شاه بودم، بر سرِ آن تخت، شاهِ وقتِ خویش
یک چمن گل، تا افق، جای سپاهم داده بود!
چتر گردون، سجدهها بر سایبانم برده بود
عطر پیچک، بوسهها بر پیشگاهم داده بود!
آسمان، دریای آبی، ابرها، قوهای مست!
شوقِ یک دریا تماشا بر نگاهم داده بود...!
آه! ای آرامش جاوید! کی آیی به دست؟
آسمان، یک لحظه، حالی دلبخواهم داده بود!
فقطهمین!
. . .
در حریم خلوتی جانبخش، راهم داده بود
تکیه بر بال نسیم و چنگ در گیسوی بید!
مسندی والاتر از ایوانِ شاهم داده بود
شاه بودم، بر سرِ آن تخت، شاهِ وقتِ خویش
یک چمن گل، تا افق، جای سپاهم داده بود!
چتر گردون، سجدهها بر سایبانم برده بود
عطر پیچک، بوسهها بر پیشگاهم داده بود!
آسمان، دریای آبی، ابرها، قوهای مست!
شوقِ یک دریا تماشا بر نگاهم داده بود...!
آه! ای آرامش جاوید! کی آیی به دست؟
آسمان، یک لحظه، حالی دلبخواهم داده بود!
فقطهمین!
. . .