کانال بازنگری
19K subscribers
158 photos
80 videos
14 files
1.09K links
بازنگری
کانال رسمی امیر ترکاشوند
نویسندۀ کتب:
• حجاب شرعی در عصر پیامبر:
T.me/baznegari/4

• نسخ سنگسار توسط اسلام:
T.me/baznegari/6
و گردآورندهٔ کتاب
• رجمِ سنگسار:
T.me/baznegari/314

• فهرست موضوعیِ یادداشت‌های کانال:
T.me/baznegari/1162

.
Download Telegram
hejab ordibehesht90.pdf
6.7 MB
حجاب شرعی در عصر پیامبر
نویسنده: امیر ترکاشوند
تاریخ نشر و بارگذاری: اردیبهشت ۱۳۹۰
بازۀ پژوهش: مهر ۱۳۸۴ تا نیمۀ ۱۳۸۹
نوع نشر: مجازی (فایل پی‌دی‌اف)
شمار صفحات: ۱۰۱۷ صفحه
بها: رایگان
.
.
rajm-e sangsar1.pdf
2.3 MB
رجمِ سنگسار۱
موضوع: نقدهای درون‌دینیِ محققان
گردآوری: امیر ترکاشوند
تاریخ نشر و بارگذاری: تیر ۱۳۹۰
نوع نشر: مجازی (فایل پی‌دی‌اف)
شمار صفحات: ۲۵۲ صفحه (A4)
بها: رایگان
.
.
naskheSangsar1.pdf
1.4 MB
نسخ سنگسار توسط اسلام
نویسنده: امیر ترکاشوند
تاریخ نشر و بارگذاری: شهریور ۱۳۹۱
بازه پژوهش: آذر ۸۸ تا شهریور ۹۱ (۱۸ ماه ناپیوسته)
نوع نشر: مجازی (فایل پی‌دی‌اف)
شمار صفحات: ۲۰۰ صفحه
بها: ۳۰۰۰ تومان


توجه
هر سه کتاب در یک پُست گنجانده شد.

کانال بازنگری (ترکاشوند) ۱۴۰۲/۱۱/۲۲
https://t.me/baznegari/1325
درون‌مایه‌های مشترک توحیدیِ مسلمانان و سامریان و مسیحیانِ سریانی‌زبان

نقدی بر پیشینۀ لا اله الا الله (اینجا)

سپهر محمدی، ۲۲ بهمن ۱۴۰۲

به نام خدا
واقعیت این است که شخصا بسیار از مستشرقین آموخته‌ام و همچنان می‌آموزم. تنها فرق رویکرد یک مسلمان با یک مستشرق این است که هر چه مستشرق می‌بیند دال بر این است که اسلام کپی از یهودیت و مسیحیت است و هر چه مسلمان می‌بیند دال بر این است که اسلام و قرآن چقدر دقیق و درست است و با حذف شرکیات از یهودیت و مسیحیت مسیر زیبای توحید را برجسته کرده است. شاید امروزه نیاز به  مسلمانِ "مستغرب" بیشتر شده باشد.

در آن متن، اولا به گونه‌ای صحبت شده است گویا سامریان غیر یهودیان هستند این در حالی است که اگر یهودیان را به مفهوم پیروان موسی بدانیم، سامریان هم یهودی هستند. سامریان پیرو موسی و تورات هستند هر چند تورات آنها با تورات معروف اندک تفاوت‌هایی دارد.
داستان ده قبیله بنی‌اسرائیل (سامریان) که چگونه با خیانت دو قبیله بنی‌اسرائیل (یهودیان) به بردگی رفتند و در تاریخ مفقود شدند در خود عهد عتیق درج است. اما گروه اندک از سامریان هنوز باقی هستند و هنوز هم در اسرائیل زندگی می‌کنند.

اگر به معبد سامریان وارد شوید گمان می‌کنید وارد مسجد شده‌اید! چرا؟ چون آن‌ها مثل مسلمانان کفش‌ها را در بدو ورود به معبد در می‌آورند! چرا؟ چون موسی این کار را کرد وقتی وارد وادی مقدس شد.
آن‌ها مثل مسلمانان سجده می‌کنند،
مثل مسلمانان حج برقرار می‌کنند البته به گرد کوه جرزیم به جای اورشلیم. داستان سامریان در انجیل هم ثبت است.

قبله سامریان با قبله یهودیان متفاوت است و حتی پیش‌بینی تغییر قبله در عهد جدید هم توسط خود حضرت عیسی در گفتگو با یک زن سامری آمده است (انجیل یوحنا فصل ۴).
خط سامریان هم با خط یهودیان تفاوت دارد اما محتوای عبری کاملا مشترک است.

در مورد واژه‌های "اله" و "احد" خوب این واژه‌ها مشترک همه زبان‌های سامی است در تورات هم در شماع ییسرائیل که هر یهودی روزانه در نماز می‌خواند همین واژه‌ها آمده است.
واژه "الله" هم توسط یهودیان و مسیحیان عرب پیش از اسلام استفاده می‌شده است.
واژه "رحمن" هم توسط یهودیان و مسیحیان پیش از اسلام استفاده می‌شده است و دقیقا برای استعاذه به خدا از شر شیطان که اگر در سوره مریم دقت کنید حضرت مریم به "رحمان" استعاذه می‌کند که این عینا یک سنت یهودی بوده و هست؛
همچنین در سنگ نبشته به جا مانده از ابرهه (مسیحی) پیش از اسلام، خدای واحد "رحمان" خطاب شده است.
و قرآن حتی در نقل قول‌ها هم دقیق نقل قول کرده است چنانکه پدر زن موسی هم از او درخواست ۸ حج کارکردن می‌کند (قال إنی اُرید أن اُنکحَک إحدی ابنتی هاتین علی أن تأجُرنی ثمانی حجج) که این نشان از وجود حج حتی پیش از بعثت موسی دارد، و واژه حج عینا در عبری هم به کار رفته است و همین الان هم یهودیانی که به زیارت اورشلیم نائل شده‌اند حاجی خوانده می‌شوند.

نکته زیبا در مورد "نبی چون موسی نیست"، همان چیزی است که در قرآن به عنوان "نبی الرسول الامی" (الذین یتبعون الرسول النبی الامیّ الذی یجدونه مکتوباً عندهم فی التوراة) آمده است: نبی چون موسی از بنی‌اسرائیل بر نخواهد خواست اما از بنی‌اسماعیل برخواهد خواست و این وعده خود تورات است (اینجا را ببینید).
بحث مشابهت‌ها از حیرت‌انگیزترین بحث‌های عهدین و قرآن است.
موسی، نبی بنی‌اسرائیل است.
عیسی، مسیح و پادشاه بنی‌اسرائیل و پسر انسان بوده است.
وعده ظهور نبی مثل موسی از غیر بنی اسرائیل و از امت‌ها (امیین) بوده است و محمد نبی مثل موسی بوده است.
وعده ظهور "شبیه پسر انسان" برای پادشاهی بر همه امت‌ها، هم در خود متن عهدین و قرآن موجود است.

در نهایت خود قرآن اذعان دارد که دین ابراهیم و موسی و عیسی، اسلام بوده است و اسلام چیزی غیر از تسلیم شدن در مقابل حق و حقیقت نیست.

همچنین اشاره به "نیست خدایی جز "مریا" که از ادبیات مسیحیان سریانی زبان، نقل شده است دقیقا عالی و حیرت‌انگیز است! چرا که در نسخه انجیل سریانی بارها و بارها خدای واحد (یهوه) با واژه "مریا"(به معنی سرورْ یهوه) و عیسی (ع) با واژه"مرن"(به معنی سرور ما) اطلاق شده است و حتی یک مورد هم (چون شخصا کل متن را چک کرده‌ام) عیسی با واژه "مریا" خطاب نشده است اما در ترجمه‌های موجود (البته به جز ترجمه‌های توحیدی از کتاب مقدس) همه جا هر دو واژه "مرن" و "مریا" به سرور یا خداوند ترجمه شده است تا عیسی، خدا گمان شود حال آنکه اساسا در متن انجیل سریانی چنین چیزی وجود ندارد.
و همین عبارت دال بر همین موضوع است که کلیسای اصیل سریانی موحد بوده‌اند و بعدا به زور شمشیر و تحریف در متن و ترجمه عیسی‌خدایی شدند.

بگو خدا را بخوانيد يا رحمان را بخوانيد هر كدام را بخوانيد براى او نام‌هاى نيكوتر است (قرآن ۱۷:۱۱۰).

کانال بازنگری (ترکاشوند):
https://t.me/baznegari/1328


منبع، کانال نویسنده "اینجا"
رد صلاحیت جمهوری اسلامی در کشورداری؟

امیر ترکاشوند، ۱۴۰۲/۱۱/۲۵

خبر: "حسن روحانی رد صلاحیت شد"؛ خب تعجبی ندارد زیرا رد صلاحیت روحانی و روحانی‌ها عرف مستمر جمهوری اسلامی است؛ دقت کنید:

از آغاز استقرار جمهوری اسلامی تا اکنون که ۴۵ سال از آن می‌گذرد تمام رؤسای دولتِ این حکومت شامل رئیس‌جمهورها و نخست‌وزیرها (که وظیفه‌شان طبیعتا اداره کشور بر اساس همان حکومت است) بدون استثنا تأکید می‌کنم بی‌استثنا رد صلاحیت شده‌اند!!!
آیا این به معنای رد صلاحیت جمهوری اسلامی (با قرائت دینیِ فعلی) برای کشورداری نیست؟
این پرسش را نه از مردم و نه از منتقدان بلکه دقیقا از خودِ متولیان اصلی نظام (که رد صلاحیت‌ها به پای آن‌ها نوشته می‌شود) پرسیدم تا آن‌ها خود کلاه خود قاضی کنند و در خلوت و در برابر وجدان‌شان پاسخ دهند.

به فهرست رؤسای دولت از آغاز پیروزی انقلاب تاکنون (که از یادداشت چند سال پیشَ‌م با عنوان "ردّ صلاحیت همه رؤسای جمهورِ قبلی" گرفتم و فقط بند شماره هشت را به آن افزودم) بنگرید:

یک- مهدی بازرگان
وی از بهمن ۱۳۵۷ تا آبان ۱۳۵۸ به مدت نُه ماه نخست‌وزیر و رئیس دولت موقت بود و سپس کناره‌گیری کرد (تا سه ماه پس از آن، کشور را شورای انقلاب اداره می‌کرد).
او در سال ۱۳۶۴ در چهارمین دورۀ انتخابات ریاست جمهوری ثبت‌نام کرد اما صلاحیتش رد شد

دو- سیدابوالحسن بنی‌صدر
وی از بهمن ۱۳۵۸ تا خرداد ۱۳۶۰ به مدت شانزده ماه رئیس جمهور (اولین رئیس جمهور) بود و سپس استیضاح شد و از ریاست برکنار گردید.
بی‌گمان اگر وی بار دیگر در انتخابات ثبت‌نام می‌کرد صلاحیتش رد می‌شد

سه- محمدعلی رجایی
وی از مرداد ۱۳۶۰ تا شهریور ۱۳۶۰ به مدت یک ماه رئیس‌جمهور (و پیش از آن از مرداد ۱۳۵۹ تا مرداد ۱۳۶۰ به مدت یک سال نخست وزیر و رئیس دولت) بود و در هشتم شهریور در حادثۀ انفجار نخست‌وزیری کشته شد.
او در حینِ ریاستش شهید شد و امکانِ این‌که دوباره بعدها به عنوان رئیس‌جمهورِ سابق ثبت‌نام کند (و تأیید یا رد شدنِ صلاحیتش به دست آید) از میان رفت و در نتیجه اساساً در این آمار قرار نمی‌گیرد.
توجه- محمدجواد باهنر که از مرداد ۱۳۶۰ تا شهریور ۱۳۶۰ کمتر از یکماه نخست‌وزیر بود و همراه رجایی کشته شد را نیز نمی‌توان به (همان دلیل بالا) در این آمار گنجاند

چهار- میرحسین موسوی
وی از آبان ۱۳۶۰ تا مرداد ۱۳۶۸ نزدیک به هشت سال نخست‌وزیر و رئیس دولت بود و کشور را در دوران جنگ تحمیلی اداره می‌کرد.
او چند سالی است جزو سران فتنه (و بلکه رأس فتنه) نامیده می‌شود و به علت ارتکاب جرایم سنگین امنیتی و از جمله شوراندن مردم (با چند درجه تخفیف) در زندان خانگی بسر می‌برَد و پُر واضح است که به طریق اُولی صلاحیتش برای کاندیداتوری ریاست جمهوری تأیید نمی‌شود

پنج- اکبر هاشمی رفسنجانی
وی از مرداد ۱۳۶۸ تا مرداد ۱۳۷۶ به مدت هشت سال رئیس جمهور بود.
او در سال ۱۳۹۲ بار دیگر برای انتخابات ریاست جمهوری ثبت‌نام کرد ولی صلاحیتش رد شد

شش- سیدمحمد خاتمی
وی از مرداد ۱۳۷۶ تا مرداد ۱۳۸۴ به مدت هشت سال رئیس‌جمهور بود.
او چند سالی است جزو سران فتنه معرفی شده و برای جلوگیری از تأثیرات مخرّبش ابتدا به علتِ ارتکاب جرایم امنیّتی سایت وی فیلتر گردید و سپس ممنوع‌الخبر و ممنوع‌التصویر شد. طبیعی است که وی به طریق اُولی صلاحیتش برای کاندیداتوری ریاست‌جمهوری تأیید نمی‌شود

هفت- محمود احمدی‌نژاد
وی از مرداد ۱۳۸۴ تا مرداد ۱۳۹۲ به مدت هشت سال رئیس جمهور بود.
او در فروردین ۱۳۹۶ بار دیگر برای ریاست جمهوری ثبت‌نام کرد ولی صلاحیتش رد شد

هشت- حسن روحانی
وی از مرداد ۱۳۹۲ تا مرداد ۱۴۰۰ به مدت هشت سال رئیس جمهور بود
او هم اینک صلاحیتش برای نامزدی مجلس خبرگان (که از سه دوره پیش تا اکنون عضو آن است) و به طریق اولی برای نامزدی ریاست جمهوری رد شده است


تنها رئیس جمهوری که رد صلاحیت نشد!
سیدعلی خامنه‌ای از مهر ۱۳۶۰ تا مرداد ۱۳۶۸ نزدیک به هشت سال رئیس جمهور بود اما هیچ‌گاه پس از آن ردّ صلاحیت نشد! چرا؟ چون بلافاصله پس از دوران ریاست جمهوری و به دنبال درگذشت بنیانگذار جمهوری اسلامی، جایگزین او شد و طبق قانون اساسی رهبرِ مادام‌العمر جمهوری اسلامی ایران گردید که نه تنها نیازی به تأیید صلاحیت‌های بعدی نداشت بلکه اتفاقاً رد یا تأیید صلاحیت دیگران به دست خودِ او و نهادهای منتصبش افتاد و در نتیجه همانند رجایی و باهنر اساسا نمی‌تواند در این بررسی قرار گیرد.

پایان
با توجه به عرف مستمر و خلل‌ناپذیرِ یادشده، به نظر شما صلاحیت خودِ جمهوری اسلامی در امر کشورداری آیا قابل تأیید است یا نه؟:
الف- تأیید صلاحیت
ب- ردّ صلاحیت
پ- عدم احراز صلاحیت
ت- تردید در صلاحیت (نیازمند بررسی بیشتر)

به نظر شما چرا این افتضاح به عرف‌شان تبدیل شده و به جایی‌شان برنمی‌خورد؟ قطعا آن‌ها برای خود دلیل دینی (درست یا نادرست) دارند لطفا ادله دینی‌شان را استخراج و شناسایی کنید
T.me/baznegari/1329
رهبر خامنه‌ای مردم کشورش را دوست ندارد

امیر ترکاشوند، ۱۴۰۲/۱۱/۲۶

من با خود فکر می‌کردم که حکمرانیِ ما کجای کارش ایراد اساسی دارد؛ سر انجام به این رسیدم که آن ایراد اساسی عبارت از این است که رهبر حکومت‌مان رهبر خامنه‌ای مردم کشورش را چنان‌که باید دوست ندارد! لطفا بد برداشت نکنید چه هرگز و هرگز منظورم این نیست که وی از مردم کشور بدش می‌آید زیرا میان دوست داشتن و متنفر بودن زمین تا آسمان فاصله است. او قطعاً از مردم این کشور بدش نمی‌آید پس من خیلی رک و شفاف فقط یک چیز را می‌خواهم بگویم و آن این است که رهبر کشورمان مردم همین کشوری که بر آن‌ها حکومت می‌کند را دوست ندارد همین و بس. مراد از مردم نیز خیلی روشن است: مردم!. همین مردم که اکثرشان نماز نمی‌خوانند همین ۸۵ میلیون جمعیت که اکثرشان روزه نمی‌گیرند همین زنان و مردان که اکثر قریب به اتفاق‌شان خمس و زکات نمی‌دهند همین مردم که نیمی و بلکه بیشترشان از حکومت دینیِ موجود شدیدا دلسرد شده‌اند همین مردم که اکثرشان با دیدن آخوندها در تلویزیون دولتی، کانال را عوض می‌کنند همین مردم که اکثرشان از بسیاری ظواهر که شما شرع می‌نامید خسته شده‌اند همین مردم که اکثر قاطع‌شان از التهابات پیاپی اقتصادی به تنگ آمده و از تغییر نا امیدند همین مردم که اکثرشان یا کثیری‌شان از  سیاست‌های بین‌المللی نظام و از فدا شدن نسل‌های کشور برای آرمان‌های امت‌محور راضی نیستند همین مردم که با وجود شرکتِ کثیری‌شان در راهپیمایی‌ها اما اکثرشان در آن حضور نمی‌یابند همین مردم که اکثر بسیار قاطع‌شان در نمازهای جمعه شرکت نمی‌کنند همین مردم که اکثرشان چادری نیستند و کثیری‌شان حتی مانتو روسریِ کیپ و ریپ هم نمی‌پوشند و بسا دل‌شان نیز با جبهه‌تان نباشد؛ بله همین مردمِ ۸۵ میلیونی و متنوع و با طیف‌های مختلف ،که البته اکثرشان چنان‌اند، را گفتم و نه مردم‌های دست‌چین شده در فقه سنتی و مطلوب حکومت را؛ که اگر به آن بود درصد کمی از عموم مردم را در بر می‌گرفت و در آن صورت رهبر خامنه‌ای آن مردم دستچین شده (یعنی معتقد و مقید و مطیع) را قطعا دوست می‌داشت.
خامنه‌ای برای رهبر شدن انتخاب قابل درک و توجیه‌پذیری بود زیرا وی در سال ۶۸ پس از دو دوره انتخاب شدن از سوی مردم برای ریاست جمهوری، گزینه‌ای مردمی به شمار می‌رفت اما این یک سوی قضیه است چه سوی دیگر، آن است که آیا وی نیز در طول این ۳۴ سال، رهبری مردمی بوده و یعنی آیا با سیاست‌هایش نشان داده که مردم‌دار است و آنان را دوست داشته و دارد؟ خوب است دفتر رهبری از مردم (عموم مردم و نه مردم دستچین) بپرسد که محبوبیت رهبر خامنه‌ای در میان آنان چقدر است و اگر مشخص شد کم است پس حتم بدانید دلیلش دوست نداشتن مردم و مردم‌دار نبودنِ خودِ اوست.

آن‌چه گفتم طبیعتا برداشت من است که شاید دقیق نباشد.

پیشتر (بهمنِ ۶ سال پیش) در یادداشتِ "ولیّ و مولا" به لزوم دوستی دو طرفه میان رهبر و مردم پرداخته‌ام.
https://t.me/baznegari/1330
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
نگاه نکردن به دیگران
مقدّم‌ترین و مهم‌ترین خواست قرآن از دلدادگانش در موضوع حجاب و پوشش عبارت از نگاه نکردن به دیگران و یعنی وارد نکردن چشم به حریم شخصی دیگران است. اگر چشم ناخواسته به دیگری افتاد باید زود نگاه برداشت تا منجر به دیده‌دوزی نشود. و شگفت آن‌که حجاب‌بان‌ها!!! وظیفه ذاتی‌شان دیده دوختن به دیگران است! آنان کدام سمتِ قرآن ایستاده‌اند؟ در خط آن یا در تقابل با آن؟
امیر ترکاشوند ۱۴۰۲/۱۱/۲۹
https://t.me/baznegari/1332
ترجمۀ جلد پنجم کتاب جواد علی

امروز ترجمه جلد پنجمِ "المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام از جواد علی" با عنوان "تاریخ مفصل عرب پیش از اسلام" شامل ۱۱۴۸ صفحه به دستم رسید؛ نگاهی به آن انداختم و سه برگ از آن را تقدیم خوانندگان کانال بازنگری می‌کنم. مطالعه کتابِ جواد علی از آن رو مهم است تا هر چه بیشتر با بستری که قرآن در آن نزول یافت آشنا شویم و به فهم واقع‌بینانه‌تری در مطالعات دست یابیم.

امیر ترکاشوند ۱۴۰۲/۱۲/۰۲

برگ‌هایی از این ترجمه:
《ص ۲۹۲: انحراف جنسی. ... [سادیسم جنسی]. در میان آنان افرادی وجود داشتند که بر پشتِ کنیز خویش می‌زدند (و او را کتک‌کاری می‌کردند) و سپس با وی همبستری می‌نمودند. گویی آنان چنان‌که به نظر می‌رسد بدون کتک‌کاری کنیز خویش، شهوت جنسی را احساس نمی‌کردند؛ و از این مسئله با عبارت "صَلَقَ جاریَتَه" تعبیر کرده‌اند که در بین غربیان در عصر حاضر به سادیسم (Sadism) منسوب به "کنت دی ساد" معروف است، و کنایه از ابتهاج ناشیِ از قساوت، و انحراف جنسی‌ای است که در آن فرد از ایجاد انواع عذاب برای معشوق خویش لذت می‌برد.
[ارتباط جنسی با حیوانات]. یکی دیگر از انواع انحرافات، رابطه‌ی جنسی با حیوان است به طوری که، نقل شده است که بنی‌کلَیب به رابطه جنسی با گوسفند، و بنی‌الأعرج، سُلَیم و أشجع نیز به رابطه جنسی با بز متهم بودند و این امر به صورت واضح در شعر شعرایی همانند نجاشی و فَرَزدَق دیده می‌شود. بنو دارِم نیز به ارتباط جنسی با الاغ ماده متهم بودند. جاحظ نیز در اثنای سخن در باره ازدواج انسان با جن، به این موضوع پرداخته و گفته است: دیده می‌شود که بادیه‌نشین و جوان شَبَق با ماده‌شتر، ماده‌گاو، عَنز [ماده‌بز ...]، ماده گوسفند و انواع دیگر رابطه جنسی برقرار می‌کنند ... بنو فزّاره نیز به ارتباط جنسی با شتر متهم شده‌اند ...

ص ۹۲۶: خیانت زناشویی مستوجب مجازات سخت و محکم بود زیرا چنان‌که سترابون در اثنای سخن در باره‌ی عرب‌ها اشاره کرده زنا و عقوبت آن در نزد عرب‌ها مرگ بود، و زناکار یعنی کسی که که با یک زن متأهل غریبه ارتباط برقرار کند ... زنا در جاهلیت معروف بود و مردان به صورت علنی آن را انجام می‌دادند زیرا این نوع از زنا در نزد آنان حرام و ممنوع نبود و اگر فرزندی از زنا متولد می‌شد و مرد زناکار او را به خود ملحق می‌ساخت، پسر قانونی وی به شمار می‌رفت و دارای همان حقوق فرزندان وی بود که از ازدواج مبتنی بر عقد متولد شده بودند. زنا برای مرد نقص به شمار نمی‌رفت و به خاطر آن مورد عیب قرار نمی‌گرفت زیرا مردْ مرد بود و یکی از حقوق آنان ارتباط با زنان بود. آنان به این کار افتخار می‌کردند. نقل است که نخستین کسی که در جاهلیت حکم کرد که فرزند به فراش تعلق دارد اکثم‌بن‌صیفی حکیم عرب بود ... اخبار نویسان ذکر کرده‌اند که رجم در بین اهل جاهلیت معروف بوده و نخستین فردی که رجم گشت ربیع بن حُدّان بود ...

ص ۹۸۹: سارق در نزد عرب کسی است که مخفیانه به پرچینی برود و چیزی را که از آنِ وی نیست، از آن‌جا بردارد ... سرقت در نزد اهل جاهلیت عیب است اما استیلا به عنف بر مال غیر، یعنی با استعمال زور، سرقت قلمداد نمی‌شود بلکه اگر داخل قبیله باشد غصب و یغما است اما اگر اغتصاب مال شخصی از قبیله‌ی دیگر باشد که با قبیله‌ی اغتصاب کننده هم‌پیمان، هم‌جوار و هم‌عهد نباشد غنیمت و مالی حلال به شمار می‌رود و غصب‌کننده در این کار هیچ‌گونه دنائتی نمی‌بیند بلکه حتی ممکن است آن را شجاعت و افتخار هم محسوب نماید زیرا آن را با زور و شایستگی به دست آورده است و صاحب حق باید حق خود را شخصاً یا با مساعدت خانواده و افراد هم‌عشیره‌ی خود باز پس بگیرد》:

(تاریخ مفصل عرب پیش از اسلام جلد پنجم، نویسنده دکتر جواد علی، مترجم زاهد ویسی، ناشر: ایده نو ۰۲۱۶۶۴۱۴۴۱۵)
https://t.me/baznegari/1333

معرفی چهار جلدِ پیشین " اینجا"
لا یلتفت فیه أحد إلی أحد

(ملاک مغفول فقهی در پوشیدگی و ناپوشیدگی: میزان نگاه و توجه مردم)

امیر ترکاشوند، ۱۴۰۲/۱۲/۰۵

مردم در قیامت عریان‌اند اما کسی به دیگری نگاه و توجه نمی‌کند

رسول‌خدا به دخترش فاطمه گفت مردم در قیامت لخت و عریان‌اند [اما چه باک، زیرا] کسی به کس دیگر توجه ندارد و نگاه نمی‌کند

اِربِلی محدث و ادیب شیعیِ قرن هفتم در کتاب معروفش "کشف الغمه فی معرفة الائمه"  به نقل سخنی از پیامبر گرامی خطاب به دختش فاطمه پرداخته که ترجمه‌اش چنین است:
«...  فاطمه گفت: ای پدر! آیا مردم در روز قیامت برهنه‏اند؟ پیامبر پاسخ داد: بله دخترم. فاطمه ادامه داد: من نیز همین‏طور؟ حضرت گفت: آری تو نیز برهنه‏ای؛ ولی [نگران مباش زیرا] هیچ‏کس به دیگری توجّه ندارد. فاطمه در این حین به پدر گفت: ای وای از برهنگیِ اندام و عورتین در آن روز! فاطمه هنوز از نزد پیامبر نرفته بود که جبرئیل بر حضرت نازل شد و بدلیل حیاء فاطمه، وعده‏ی اعطاء دو قطعه حلّه به او در قیامت را داد ...»
(... قالت فاطمة: فقلت: یا أبة أهل‏الدنیا یوم‏القیامة عراةٌ؟ فقال: نعم یا بنیة، فقلت: و أنا عریانة؟ قال: نعم و أنت عریانة و أنه لایلتفت فیه أحد إلی أحد، قالت فاطمة: فقلت له: وا سوأتاه یومئذ من الله عزوجل فما خرجت حتی قال لي: هبط علي جبرئیل الروح الأمین فقال لي: یا محمد اقرأ فاطمة السلام و أعلمها أنها استحیت من الله تبارک و تعالی فاستحیی الله منها فقد وعدها أن یکسوها یوم‏القیامة حلتین من نور قال علی: فقلت لها: فهلا سألتیه عن ابن‏عمک؟ فقالت: قد فعلت فقال: إن علیا أکرم علی الله عزوجل من أن یعریه یوم‏القیامة ...)

[منبع: کشف الغمه ج ۱ ص ۴۶۹ و ۴۹۷ ، حجاب شرعی در عصر پیامبر ص ۲۶۳]

احکام بر پایه مصالح و مفاسد و اقتضائات و ظرف و واقعیاتی وضع می‌شود و بی‌گمان اگر شأن و اخلاق و آداب جامعه‌ای (همچو ایران عزیزمان در چند سال اخیر نسبت به یکی دو دهه پیش) چنان شود که زنان از نگاه‌ها و آزارها ایمن شوند در این صورت چرا نتوان همسطح رشد اخلاق مردم و خیره نشدن‌شان به اندام دیگران، از تکلّف‌های پوششی فاصله گرفت تا از آفتاب مهر بیشتری برخوردار شوند و نسیم باد بیشتری بر آن‌ها وزد؟

نیمه شعبان به کام‌تان باد
https://t.me/baznegari/1334
چگونه آبروی حلاج برده شد

(نیمه شعبان به کام‌تان باد  بخش۲)

امیر ترکاشوند، ۱۴۰۲/۱۲/۰۸
@baznegari

با این‌که می‌دانیم برخی پژوهشگران و مورخان (برخلاف روایات و راویان سنتی)، با استناد به تحقیقات قضایی و حکومتی که پس از درگذشت امام حسن عسکری انجام گرفت و اعلام شد که آن امام اساساً فرزند و مولودی از خود به جا نگذاشته، اما منصور حلاج عارف نامی قرن سوم هجری گویا قائل به ولادت امام دوازدهم بود زیرا بعدها خود را چنان به آن مولودِ بالغ‌شده نزدیک می‌دانست و مرید و شیعه وی بود که خویش را نایب و وکیل او معرفی کرد.

مچ‌گیری
ابوسهل نوبختی (فقیه بزرگ زمانه) به حلاج گفت: اگر راست می‌گویی و واقعا نایب امام دوازدهم هستی باید معجزه بیاوری و موهای مرا (که سفید است) مشکی کنی. این مچ‌گیری (که از آن به مفتضح کردن حلاج و بی‌آبرو کردن او یاد شده) بسیار به مذاق طرفداران نواب اربعه چه در آن زمان و یکی دو قرن بعد و چه تا اکنون خوش آمده است اما

تعمیم مچ‌گیری
اگر سیاه کردن موهای سپید و امثال این دست معجزات را بتوان گواه درستی یا نادرستی ادعای وکالت و نیابت امام زمان شمرد پس نباید هیچ یک از نواب اربعه که یکی پس از دیگری خود را نایب مهدیِ مخفی و غایب معرفی می‌کردند را به واقع نایب او شمرد زیرا هیچ کدام نه موی سپیدی را مشکی کردند و نه هیچ معجزه دیگری به نمایش درآوردند.

وفات امام دوازدهم
حلاج اما قائل بود که آن امام سرانجام (در اواخر قرن سوم) رحلت کرد و ...
برای وفات مهدی چند روایت نیز وجود دارد که پیشتر در یادداشتِ "وفات اول مهدی" بدان‌ها اشاره شد.
علاءالدوله سمنانی دیگر عارف نامی نیز قائل به ولادت و البته سپس وفاتِ امام دوازدهم (فرزند حسن عسکری) است.

زندگی زاهدانه و عارفانه
علاءالدوله سمنانی معتقد است امام دوازدهم در حین غیبت و اختفا و زندگی مخفی، به عرفان و تصوف روی آورد و مدارج را یکی پس از دیگری سپری کرد و سرانجام قطب‌شان شد و نوزده سال در این کسوت بود که درگذشت و در مدینه به خاک سپرده شد.

بنابراین به صِرف برخی گزارشات اداریِ تاریخی نمی‌توان با قاطعیت حکم به عدم ولادت امام دوازدهم کرد زیرا اگر چنین باشد بسیاری از ائمه اسماعیلی که در قرن دوم و سوم در دوران ستر و اختفا به دنیا آمدند را نیز باید نادیده گرفت و نامتولد شمرد.
https://t.me/baznegari/1335
درگذشت مهدی و امامت فرزندِ او نزد ابوسهل نوبختی

(نیمه شعبان به کام‌تان باد  بخش۳)

امیر ترکاشوند، ۱۴۰۲/۱۲/۰۹

ابوسهل نوبختی عالم بزرگ شیعی (٢٣٧ تا ۳۱۱ هجری) همان کسی است که ادعای حلاج در نایب امام دوازدهم بودن را نپذیرفت و بعدها علمای طراز اول شیعه، همین نپذیرفتن ابوسهل اسماعیل نوبختی را اصلی‌ترین سند در رد ادعای حلاج دانستند.
اما او نیز حرف بسیار مهم و متفاوتی دارد! لطفا ابتدا به تاریخ زندگی وی دقت کنید تا دریابیم وی دقیقا معاصر امام دوازدهم بوده و همه تحولات را از نزدیک زیر نظر داشته زیرا پیش از مهدی به دنیا آمده و اکثر یا تمام دوران غیبت و اختفای وی را زنده بوده و به خاطر ویژه شدن امامت ناشی از اختفا، طبیعتا مسائل را دقیق پی می‌گرفته است.


امام سیزدهم، امام چهاردهم، ...
ابوسهل نوبختی در باره موضوع‌مان شش سخن مهم دارد:
۱- امام دوازدهم (محمد بن الحسن العسکری) به دنیا آمده
۲- او زندگی مخفی دارد و رشد و نمو و بلوغش در همان اختفا سپری شد
۳- با وجود غیبت و در اختفا بودن اما با این حال، او امام است
۴- او پس از عمری طبیعی (حدود اواخر قرن سوم) درگذشت
۵- پس از درگذشت وی، فرزندش (که این یکی نیز در اختفا بود) امام بعدی یعنی سیزدهمین امام است و همینطور امامت به نسل‌های بعدی او منتقل می‌شود
۶- عمر امام همانند دیگر انسان‌ها بوده و عمری متعارف است.
به نظر می‌رسد نوبختی این عالم برجسته امامیه در باره نوار امامت به چیزی مانند شیعیان اسماعیلی که همچنان نوار امامت در میان آنان از نسل اسماعیل فرزند ارشد امام جعفر صادق تا اکنون که امام چهل و نهم‌شان (در شاخه نزاریه) است اعتقاد داشته و یعنی قائل به تداوم نوار امامت در میان امامیه از نسل موسی کاظم دیگر فرزند امام جعفر صادق تا امام دوازدهم (محمد بن حسن عسکری) و سپس از او (امام اثنی‌عشر) که آغازگر دوران اختفا و غیبت بود در میان فرزندانش تا آینده‌ها بوده است.

بنابراین ادعای وفات امام دوازدهم، چیز عجیبی نبوده و جزو مناطق ممنوعه نیست بلکه عجیب آن است که عمر انسانی را بی‌بحث و گفتگو ۱۲ قرن اعلام کنیم و به هر چالش و پرسشی در این باره کج کج نگاه کنیم.
سخن ابوسهل نوبختی، این تایید روایی را نیز با خود دارد که امام رضا در نفی عمر نامتعارف گفت: اگر خدا می‌خواست عمر کسی را به خاطر نیاز مردم به او طولانی کند باید این کار را در مورد رسول‌خدا انجام می‌داد

ابو سهل اسماعیل بن علی بن نوبخت من کبار الشیعة ... و له رأی فی القائم من آل محمد لم یسبق الیه و هو انه کان یقول: انا اقول ان الإمام محمد بن الحسن ولکنه مات فی الغیبة و قام بالامر فی الغیبة ابنه و کذلک فیما بعد من ولده الی ان ینفذ الله حکمه فی اظهاره (فهرست ابن الندیم ص ۲۲۵)

و ليس في دعوانا هذه غيبة الإمام إكذاب للحس و لا محال و لا دعوى تنكرها العقول و لا تخرج من العادات و له إلى هذا الوقت من يدعي من شيعته الثقات المستورين أنه باب إليه و سبب يؤدي عنه إلى شيعته أمره و نهيه و لم تطل‌ المدة في الغيبة طولا يخرج من عادات من غاب (کمال الدین ص ۹۳ ، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم ص۲۲۲)
https://t.me/baznegari/1336
رهبر خامنه‌ای: دور این مسأله را خط بکشید❗️

(پایان توهمِ موروثی شدنِ رهبری)

امیر ترکاشوند، ۱۴۰۲/۱۲/۰۹
@baznegari

شش سال پیش (۱۲ فروردین ۱۳۹۷) در یادداشتی با عنوان "سلطنت‌گرایی درونِ جمهوریت" (اینجا) شدیداً به کسانی که در سر هوایِ آن دارند که نوه امام خمینی یا پسرِ رهبر خامنه‌ای را به جایگاه رهبری برسانند تاختم و آنان را "سلطنت‌گرای موروثی‌خواه" شمردم و هر چه بد و بیراه دمِ دستم بود نثارشان کردم. آن‌گاه سه سال پیش که نوه بنیانگذار به نزد رهبری رفت تا برای نامزدی ریاست جمهوری شدن از ایشان اذن بگیرد و: «ایشان هم صلاح را در این کار تشخیص نمی‌دهند و می‌فرمایند: اگر هریک از فرزندان من از من مشورت می‌گرفتند من همان را می‌گفتم»، نتیجه گرفتم که رهبر خامنه‌ای مخالف رهبر شدن و قدرت گرفتن فرزندان خود و امام است و یادداشتِ "سخن رهبری و استنتاج ممنوعیتِ رهبر شدنِ فرزندان امام و رهبری (اعتبار پدر نباید سکوی اوج گرفتن فرزند شود)" (اینجا) را نوشتم.

سرانجام محمود محمدی عراقی عضو مجلس خبرگان رهبری در گفتگو با خبرگزاری کار ایران (ایلنا) آشکارا به نقل سخنی از رهبری مبنی بر مخالفت ایشان با مطرح بودن نام فرزندش به عنوان یکی از گزینه‌های رهبری در کمیته انتخاب رهبر آینده‌ی مجلس خبرگان رهبری (که خبرش به ایشان رسیده بود) پرداخت و علت مخالفت را شبهه موروثی شدن رهبری شمرد و شفاف اعلام کردند که دور این مسئله را خط بکشید!

در زیر متن خبر خبرگزاری ایلنا آورده می‌شود:

《محمدی‌عراقی در گفت‌وگو با ایلنا مطرح کرد:
مخالفت آیت‌الله خامنه‌ای با بررسی پرونده فرزندش در کمیته ۳ نفره خبرگان رهبری
آیت‌الله محمود محمدی‌عراقی عضو مجلس خبرگان رهبری در گفت‌وگو با خبرنگار ایلنا ..‌.
وی در مورد ادعای برخی در مورد مطرح شدن نام یکی از فرزندان آیت الله خامنه‌ای برای رهبری آینده و اینکه آیا مجلس خبرگان درباره این موضوع بحثی داشته است، گفت: من خدمت شما عرض کنم که من اینجور شنیدم، یکبار در زمان مرحوم آیت‌الله یزدی چون ایشان عضو کمیسیون اصل ۱۰۷ و ۱۰۹ بوده که در مورد کسانی که در مورد رهبری آینده بررسی و تحقیق می‌کنند، گویا در بین آن کمیته سه نفره درباره یکی از فرزندان رهبری که از نظر علمی در سطح بالایی است، بحثی می‌شود. این خبر به گوش رهبری می‌رسد و ایشان نهی می‌کنند و می‌گویند این کاری که شما می‌کنید شبهه مسأله موروثی بودن رهبری را مطرح می‌کند، بنابراین حتی اجازه بررسی هم نمی‌دهند. این عضو خبرگان رهبری افزود: در مورد دیگر اینطور شنیدم از رهبر انقلاب کسب اجازه می‌کنند که آیا شما اجازه می‌دهید ما در مورد شخصی که منسوب به شما است بررسی را انجام دهیم که در پاسخ می‌گویند نخیر، دور این مسأله را خط بکشید. بنابراین ابدا و مطلقا چنین چیزی مطرح نبوده و ملاک مسأله شایستگی است. حضرت آقا ۴ پسر دارند و این ۴ نفر همه روحانی و طلبه هستند. آن زمان که ما در دهه ۷۰ در دانشگاه تهران بودیم، یکی از فرزندان رهبری دانشجوی دانشگاه تهران بود و بعد هم به حوزه رفتند. اما هیچ‌کدام از آنان هیچ مسئولیتی در کشور ندارند. این موضوع نشان می‌دهد که سیاست رهبری این است که افراد وابسته و نزدیک ایشان به ویژه فرزندان ایشان هیچ‌گونه سمتی را قبول نکنند》: منبع "اینجا".
https://t.me/baznegari/1337
بداء پیاپی در وعدۀ فَرَج

(قرار بود ظهور و فرَج شود اما نشد که نشد)

امیر ترکاشوند، ۱۴۰۲/۱۲/۱۲


تمام فرقه‌ها و خاندان‌ها در صدر اسلام به دنبال ظهور مهدی موعود از درون طایفه خود بودند: حنفیه‌ها، اموی‌ها، عباسیان، فاطمی‌ها و اسماعیلی‌ها، امامیه و عسکریه.. ؛ و برای انطباق، لقب پیشوای مورد نظر یا مورد انتظارشان را مهدی می‌گذاشتند.

در اینجا کوتاه و فهرست‌وار نگاهی به تاریخ‌های وعده‌شده برای تحقق آن ظهور در روایات شیعیِ خودمان می‌اندازیم:

یکم- وعده برای سال ۷۰
امام باقر می‌گوید بله قرار بود آن امر چنان‌که علی (ع) گفت در سال ۷۰ عملی شود اما از آنجا که حسین (در سال ۶۱) کشته شد، خدا بر مردم غضب کرد و به تأخیرش انداخت
قلتُ لأبی‌جعفر ان عليّاً (ع) كان يقول إلى السبعين بلاء وكان يقول بعد البلاء رخاء وقد مضت السبعون ولم نر رخاء ... فقال أبوجعفر .. ان الله تعالى كان وقت هذا الامر فی السبعين فلما قتل الحسين اشتد غضب الله على اهل الأرض فاخره ... (الغیبة شیخ طوسی ص ۴۲۸)

دوم- وعده برای سال ۱۴۰
امام باقر افزود و چون چنان شد، آن امر به سال ۱۴۰ موکول شد اما چون تاریخ جدید را به شما گفتیم و شما هم شایع کردید، راز برملا شد پس دوباره خدا آن را به وقتی دیگر که به ما نگفت موکول کرد:
فاخره إلى أربعين ومائة سنة فحدثناكم فأذعتم الحديث وكشفتم قناع السر فاخره الله ولم يجعل له بعد ذلك عندنا وقتا ..

توجه
از آن پس سیاست رسمی ائمه تکذیب تعیین وقت برای آن امر بود به ویژه که وقتش از خودِ امامان نیز دریغ شده بود. امام باقر مشکلات تعیین و تغییر وقت را با مثال میقات موسی که ابتدا ۳۰ روز تعیین و سپس ۱۰ روز تمدید شد و در همین فاصله قوم او چه‌ها که نکردند بیان کرد:
قلت لهذا الأمر وقت؟ فقال کذب الوقاتون کذب الوقاتون  كذب الوقاتون إن موسى لما خرج وافدا إلى ربه واعدهم ثلاثين يوما فلما زاده الله على الثلاثين عشرا قال قومه قد أخلفنا موسى فصنعوا ما صنعوا (کافی ج۲ ص۲۴۳)

و اما
گذشت و گذشت تا امام یازدهم وفات کرد و فرزندش در جایگاه امام دوازدهم! قرار گرفت. با رسیدن نوبت به دوازدهمین فرد، دوباره موضوع ظهور و فَرَج و تحققِ آن امر بزرگ زنده شد و تعیین زمان دقیق قیام این امام برجسته گردید زیرا همان‌طور که فرقه‌ها و طوایف به دنبال یافتن موعود و مهدی در خاندان خود بودند همچنین عدد ۱۲ نیز در میان آن‌ها (امویان، عباسیان، فاطمیان، امامیه، ...) مهم بود و اشاره به آن داشت که فرَج و گشایش به دست او رقم می‌خورد.
و اینک ادامه وعده‌های وقت ظهور با تولد امام دوازدهم:

سوم- وعدۀ منطبق بر سال ۲۶۶ (با کم و زیادش)
امام علی در باره فرزند یازدهمش مهدی (امام دوازدهم) از غیبتی که برایش رخ می‌دهد و نهایتاً پس از ۶ سال برخواهد گشت و زمینِ مملو از جور و ظلم را پر از عدل و قسط خواهد کرد، سخن می‌گوید:
... فكرت فی مولود يكون من ظهری الحادی‌عشر من ولدی هو المهدی الذی یملأ الأرض عدلا و قسطا كما ملئت جورا وظلما تكون له غیبة وحیرة ... كم تكون الحيرة والغيبة قال ستة أيام أو ستة أشهر أو ست سنين ... (کافی ج۱ ص ۳۳۸ ش۷)

چهارم- وعدۀ منطبق بر سال ۲۷۵ حدودا
امام باقر در پاسخ، توضیح داد که ما ائمه همه‌مان قائم، مهدی، صاحب‌السیف و وارث شمشیریم اما اون امامی که گفتی دشمنان خدا را می‌کشد و دوستان خدا را عزیز می‌کند و دین خدا را چیره می‌گرداند منِ ۴۵ ساله نیستم بلکه عهده‌دار آن امر، جوانی چابک (و نورس) است:
... كيف أكون أنا و قد بلغت خمسا و أربعين و إن صاحب هذا الأمر أقرب عهدا باللبن منی و أخف على ظهر الدابة
(کافی ج۱ ص۵۳۶)
دخلت.. على أبی‌عبدالله.. فقلت.: أنت صاحبنا؟ فقال: إنی لصاحبكم!؟ ثم أخذ جلدة عضده فمدها فقال: أنا شيخ كبير، وصاحبكم شاب حدث
(قرب الاسناد حمیری ج۱ ص۴۴)

پنجم- وعدۀ منطبق بر سال ۲۹۵
امام می‌گوید سنّ صاحب این امر در وقت قیام نهایتا ۴۰ سال است اگر سن هر امامی از چهل گذشت او (با وجودی که امام هست اما) صاحب آن امر نیست:
قوله (ع): إن صاحب هذا الأمر ابن ثلاثين سنة أو إحدى وثلاثين سنة أو أربعين سنة، فان جاز الأربعين فليس بصاحب هذا الأمر
(الإمامة والتبصرة ج۱ ص۱۴).
اعتقاد عموم شیعیان نیز همین بود که مهدی در زمان حیات بزرگان و معتمدین پدرش که گواه ولادت و امامت او (مهدی) بودند (و می‌توانستند وی را در بازگشت، بازشناسی کنند) ظهور خواهد کرد:
ان اعتقاد العموم أن القائم يظهر فی زمان حياة الاكابر و المعتمدين من أصحاب العسكری الذين رءوا بشخصه و عرفوه و شهدوا علی ولادته و امامته
(موعود الادیان، منتظری ج۱ ص۴۸۶)

پایان
وعده‌های مربوط به مهدی و قرن سوم سر آمد اما او نیامد! و این چیز تازه‌ای نیست زیرا پیشتر در قرن اول و دوم (سال ۷۰ و ۱۴۰) در حضور و به اعتراف خودِ امامان نیز در وعده‌های فرَج، بدا حاصل شده بود و آسمان به زمین نیامده بود

ششم- در فترت ائمه (در دوران ائمه‌ای دیگر)

ادامه دارد
https://t.me/baznegari/1338
فقدان سرویس بهداشتی در نجفِ چند ده سال پیش

مرحوم نصرالله شاه‌آبادی سال ۱۳۲۹ش برای طلبگی به نجف رفت و تا ۱۳۴۹ آنجا ماند. خاطرات وی از آن دوران گردآوری شده و اینک دو خاطره را می‌خوانیم:
امیر ترکاشوند ۱۴۰۲/۱۲/۱۳


خاطراتی از اخلاقیات کسبهٔ نجف
شهر نجف از نظر اخلاقی و اجتماعی فوق‌العاده بود. برای نمونه، کسبهٔ نجف –چه عرب و چه عجم– از نظر انصاف و مساعدت به مشتری بسیار خوب بودند. من جایی را ندیدم که به اندازهٔ نجف اشرف به افراد نسیه بدهند حتّی در تهران، کاسب محلّ خودمان با اینکه مرا کاملاً می‌شناخت و به دعای کمیل من خیلی علاقه‌مند بود و اگر شب جمعه‌ای دعای کمیل نمی‌خواندم فردا اوّل کسی که اعتراض می‌کرد همین کاسب بود، با این همه اگر نسيهٔ ما زیاد می‌شد از طریقی اعتراض خودش را می‌رساند اما در نجف این‌گونه نبود؛ همهٔ طلبه‌ها –بدون اینکه نام و نشانی داشته باشند– از مغازه‌دار نسیه می‌گرفتند. فقط گاهی اوقات، مغازه‌دار نام آنها را می‌پرسید تا در دفترش ثبت نماید. در خاطرم هست که آقای میرزا ابوالقاسم گرجی با آقای میرزا علی فلسفی هم‌کلاس و رفیق بودند. روزی در دفتر نسیهٔ آشیخ عباس بقّال دیدم که نوشته: شیخ عَرَقی، رفیق آقای فلسفی! از آشیخ عباس پرسیدم: این شیخ عرقی کیست؟ گفت: همین که با آقای فلسفی رفت. فهمیدم منظور آشیخ عباس، همان آقای گرجی است. چون سرش مو نداشت و روی سرش عرق می‌نشست و از طرفی بقال خجالت می‌کشید که اسم آقای گرجی را بپرسد، او را با این نام در دفتر ثبت کرده بود! این برنامه فقط مخصوص طلّاب نبود بلکه کسبهٔ نجف نسبت به زوّار هم به همین شکل برخورد می‌کردند. به یاد دارم پسرخاله‌ام به نجف آمده بود. روزی از یکی از مغازه‌دارها جنس فراوانی خریده بود ولی موقع محاسبه متوجه شده بود که کتش را عوض کرده و پول همراهش نیست وقتی به منزل ما برگشت با تعجب می‌گفت: این‌ها چه موجودات عجیبی هستند! من به قدر صد دینار جنس خریدم ناگهان متوجّه شدم پول همراهم نیست به فروشنده گفتم: عصر پولش را می‌آورم و جنس‌ها را می‌برم او گفت نه! ببر و عصر پولش را بیاور! هرچه به او اصرار کردم فایده‌ای نداشت به او گفتم آخر تو مرا نمی‌شناسی، شاید پولت را خوردم، گفت برو بخور. تو زائر امیرالمؤمنین هستی. آقا امیرالمؤمنين هست، من از ایشان می‌گیرم.
نمونهٔ دیگر، اجاره منزل بود. یکی از ویژگی‌های نجفی‌ها این بود که اگر کسی مغازه یا منزلی را اجاره می‌کرد مادامی که در آن بود ولو ۱۰ یا ۱۵ سال طول می‌کشید یک قران اجاره‌بها افزایش پیدا نمی‌کرد. افزایش اجاره‌بها تنها پس از تخلیه و اجاره به شخص دیگر صورت می‌گرفت. در سامرّا نیز چنین برنامه‌ای بود. سنّی‌های آنجا در نسیه دادن و قرض دادن نیز این رسم را داشتند و غیر از نجف و سامرّا در جای دیگر چنین برنامه‌ای ندیدم. به هر حال این رسم خوب مردم نجف بسیار راه‌گشا بود. اگر بگویم در طول ۲۰ سال اقامت در نجف، فقط با قرض و نسیه زندگی کردم اغراق نکرده‌ام. نکتهٔ مهم در این نسیه‌ها این بود که بی‌منّت بود. به یاد دارم روزی برای خرید شکر به عطاری رفتم و مدتی معطل شدم با ناراحتی به صاحب مغازه گفتم مثل اینکه نسیه‌خورها باید معطّل شوند! و رفتم. وقتی سرش خلوت شد برگشتم. صاحب مغازه با رخساری برافروخته گفت این چه حرفی بود که به من گفتی به همین امیرالمؤمنین قسم اگر سر مرا بخواهی به تو می‌دهم این حرف‌ها چیست؟ همهٔ زندگی من مال توست. به او گفتم: من به شوخی و مزاح این را گفتم او گفت: دیگر از این شوخی‌ها نکن

خاطرات جالبی از وضعیت نظافت شهر نجف
با همهٔ این ویژگی‌های مثبت، نجف شهر نظیفی نبود و این عدم نظافت، فرهنگ شده بود. به یاد دارم آقای آشیخ مرتضی انصاری قمی به نجف آمده بود و بر فراز منبر از وضع نامناسب نظافت نجف گلایه کرد. آشیخ عبدالکریم زنجانی که پای منبر نشسته بود همان‌جا به من گفت منظورش این است که من اقدام کنم، و من جوابش را خواهم داد وقتی آشیخ مرتضی از منبر پایین آمد آقای آشیخ عبدالکریم رو به ایشان کرد و گفت همیشه جلوگیری از منکرات فرع اعتراف و اعتقاد شخص به وجود منکر است یعنی تا منکر را منکر ندانند جلوگیری از آن امکان ندارد. در نجف عدم نظافت فرهنگ است. بچه‌ها تا سن ۱۲ ، ۱۳ سالگی داخل کوچه و بعد از آن روی پشت بام قضای حاجت می‌کنند و این کار را قبیح نمی‌دانند! آيةالل‍ه شیخ مجتبی لنکرانی می‌گفت: یکی از شیوخ عرب در نجف، مرا برای افطار دعوت کرد. در منزل وی نیاز به سرویس بهداشتی پیدا کردم. دیدم سرویس بهداشتی نو است. از او پرسیدم در منزل شما چند تا توالت است؟ گفت همین یکی است گفتم این خیلی نو است، تازه درست کردی؟ گفت نه. بعد هم با لهجهٔ عربی محلّی گفت: هذا مخصوص اِلکُم خُطُّار؛ الصّبيان يگعدون بالاگد و نحن نگعد بالسّطح. یعنی این مخصوص شما مهمان‌ها است؛ بچه‌ها در کوچه و ما هم در پشت بام قضای حاجت می‌کنیم.
T.me/baznegari/1339

منبع: چراغ مطالعه اینجا و اینجا
کانال بازنگری
بداء پیاپی در وعدۀ فَرَج (قرار بود ظهور و فرَج شود اما نشد که نشد) امیر ترکاشوند، ۱۴۰۲/۱۲/۱۲ تمام فرقه‌ها و خاندان‌ها در صدر اسلام به دنبال ظهور مهدی موعود از درون طایفه خود بودند: حنفیه‌ها، اموی‌ها، عباسیان، فاطمی‌ها و اسماعیلی‌ها، امامیه و عسکریه.. ؛…
ششم- در پیِ فترت ائمه

(امامی نو، قرن‌ها پس از امام دوازدهم)

امیر ترکاشوند، ۱۴۰۲/۱۲/۱۶

فَترَت
فترت به معنای فاصله و وقفه میان دو دوره و پدید آمدنِ خلأ و گسست در آن میان است: زمان بین دو نوبت تب، مدت زمان وقفه بین بر تخت نشستن دو پادشاه، مدت زمان وقفه بین ظهور دو پیامبر، مدت زمانی که در وحی بر پیامبر گرامی وقفه افتاد (انقطاع وحی) و سپس دوباره پس از آن از سر گرفته شد، در فرهنگ سیاسی معاصر ایران نیز وقفه و فاصله میان دو دوره مجلس که مجلس قبلی تعطیل شده و مجلس تازه شروع نشده است.

فترت رسل
دوره‌ای که پیامبری برانگیخته نشده باشد و میان پیغمبر قبلی و بعدی فاصله افتاده را فترت رسل گویند. گرچه این فترت پیش‌تر نیز وجود داشته اما مشخصا در باره فاصلهٔ زمانی میان حضرت عیسی و حضرت محمد که رسولی مبعوث نشد اطلاق می‌شود.
قرآن در این باره می‌گوید:
یا اهل الکتاب قد جاءکم رسولنا یبین لکم علی فترة من الرسل أن تقولوا ما جاءنا من بشیر و لا نذیر فقد جاءکم بشیر و نذیر و الله علی کل شیء قدیر (ای اهل کتاب! رسول ما در پیِ فترت/خلأ/نبودِ رسولان، برای تبیین آمد شما را که [بهانه نیاورید و] بگویید: هیچ مبشر و بیم‌رسانی نیامد ما را ... -سوره مائده آیه ۱۹-)

آیه به روشنی از فقدان رسول بلافاصله پیش از حضرت محمد یاد می‌کند و آن را با جملات بعدی‌اش روشن‌تر می‌کند پس فترت رسول عبارت از آن است که پیش از حضرت محمد تا مثلا حضرت عیسی رسولی مبعوث نگردیده و یعنی زمین خالی از رسول بوده است

فترت ائمه
به همان ترتیب، فترت ائمه به معنای آن است که پس از امام دوازدهم، دورانی آغاز می‌شود که زمین خالی از امام است تا این‌که پس از مدت‌ها دوباره امامی زمام امور در دست گیرد. امام جعفر صادق با نفی وجود امام موعود در میان امامانِ بعدیِ متصل به خودش، او را مربوط به دوران پس از فترت و خلأ می‌داند:
ابوحمزه گفت بر ابوعبدالله [امام صادق] وارد شدم؛ از او پرسیدم آیا صاحب آن امر شمایی؟ گفت: نه؛ گفتم پس پسرت می‌باشد؟ پاسخ داد: نه؛ گفتم پسرِ پسرت است؟ گفت: نه؛ پرسیدم پس پسرِ پسرِ پسرت است؟ پاسخ داد: نه؛ گفتم پس او کیست؟ پاسخ داد: آنی که زمینِ مملو از ظلم و جور را پر از عدالت می‌کند، پس از خلأ و فترت ائمه خواهد بود چنان‌که رسول‌الله نیز پس از خلأ و فترت رسولان مبعوث شد (: عن أبی‌حمزة قال دخلت على أبی‌عبدالله فقلت له أنت صاحب هذا الأمر فقال لا فقلت فولدك فقال لا فقلت فولد ولدك هو قال لا فقلت فولد ولد ولدك فقال لا قلت من هو قال الذي يملأها عدلا كما ملئت ظلما و جورا على فترة من الأئمة كما أن رسول‌الله بعث على فَتْرَةٍ من الرُّسُل -کافی ج۱ ص۳۴۱ ش۲۱-)

چنان‌که خواندید امام صادق با صداقت هر چه تمام‌تر، موضوع گسترش عدل و داد توسط صاحب آن امر را، از سلسله امامانِ متصل به خود برداشت و به زمانی نامعلوم در دورترها حواله داد.

هر زمامداری بتواند آن وعده مقدس در برچیدن ستم و بیداد و در برپایی عدالت و انصاف را محقق کند همو صاحب آن امر از جانب خدای تعالی است
https://t.me/baznegari/1341


یادداشت قبلی (که این یادداشت ادامه‌ی آن است) با عنوان: بداء پیاپی در وعدۀ فَرَج "اینجا"
جریمۀ سه میلیون تومانیِ فاقدین روسری

(یادتان می‌آید؟  بخش۳)

امیر ترکاشوند، ۱۴۰۲/۱۲/۱۹


دستگاه ویدئو
یادتان می‌آید چهل سال پیش که ویدئو تازه آمده بود را؟ یادتان می‌آید که داشتن آن جرم بود!؟ یادتان می‌آید چه با ترس و لرز از آن کالای قاچاقی استفاده می‌شد و خرید و فروش می‌گردید!؟ سال‌ها گذشت تا ویدئو از لیست سیاه خارج شد، تا جایی که به چشم خود دیدم همین دستگاه‌های سابقاً ممنوعه و قاچاق، در فروشگاه‌های نهادهای انقلابی به فروش می‌رسید و حتی برای خریدش می‌شد قسط‌بندی کرد!!!

آنتن ماهواره
این را که دیگر بیشتری‌ها یادشان هست و هنوز جوهر رفعِ جرم‌انگاریش خشک نشده؛ دیش ماهواره را می‌گویم که با گیرنده‌هایش می‌توانست صدها شبکه تلویزیونی از سراسر جهان را وارد خانه‌ها کند. حتما یادتان هست هر از گاه چقدر دیش‌ها از پشت‌بام‌ها توسط مأموران جمع‌آوری می‌شد و احیاناً پرونده‌سازی‌ها و ...؛ چرا؟ چون داشتنِ اون بشقاب‌ها برای تماشای شبکه‌هایی به جز شبکه‌های خودمان جرم بود. سال‌ها شکستند و بردند و پرونده ساختیم تا سرانجام دست از سر مردم برداشته شد تا بتوانند بی‌نگرانی از آن گیرنده‌ها استفاده کنند

روپوش و مانتو
دهه شصت و سال‌های نخست پس از انقلاب را یادتان می‌آید که پوشیدن مانتوی جلوبسته/دکمه‌دار که تا نزدیکی‌های قوزک پا باید امتداد می‌داشت، الزامی بود؟ یادتان می‌آید گشت منحوس ضد ارشاد چگونه سال‌ها دختران سرزمین‌مان را به خاطر کوتاهی مانتو یا جلوباز بودنش یا نبستن دکمه‌اش تحت پیگرد قرار می‌داد؟ یادتان می‌آید چه مهساها را به خاطر همین یک قلم که بازداشت نکردند و به آموزشگاه پلیس نبردند و تعهد نستاندند و ...‌؛ تا سرانجام آه مردم به خاطر معصومیت آن دختر، گرفت‌تان و وادار به عقب‌نشینی شدید و دست از جرم‌انگاری فقدان مانتو/روپوش برداشتید

مقنعه و روسری
یادتان می‌آید که از پیدا بودن مو چه کم چه زیادش جرم‌تراشی می‌کردید؟ آنقدر گرفتید و گرفتید تا خسته شدید و پیدا بودنِ اندکش را تخفیف دادید ولی باز گرفتید و گرفتید تا دوباره عقب نشستید و به روسری نیم‌بند که صرفا نقش نماد را بازی کند اکتفا کردید!
اینک برای همین نمادِ صِرف، سه میلیون جریمه در نظر گرفته‌اید (اینجا) بی‌آن‌که به پیشینه‌ی رسوای‌تان در جرم‌تراشی برای ویدئو و ماهواره و مانتو و مقنعه‌های قدیمی توجه کنید و بابت آن‌همه پرونده‌سازی‌ها هیچ احساس شرم به خود راه دهید!؛ راستی کدام‌تان تاکنون بابت جرم بودن دستگاه ویدئو از مردم پوزش خواسته‌اید؟
اگر این سیاست تقابلی ادامه یابد احتمالِ گام به گام غربی شدنِ زیّ و پوشش، و دورتر شدن از لباس ایرانی وجود دارد.
https://t.me/baznegari/1342
عکسبرداری یواشکی از بانویی که درون درمانگاه، بچه‌بغل به گوشه‌ای رفته و چه بسا مشغول شیر دادن به نوزاد یا آرام کردن او است، اگر جرم نیست پس چیست!؟
تلاش برای پاک نمودن آن عکس‌های یواشکی اگر بجا و ستودنی نیست پس چیست!؟
لطفا حساب تذکر لسانی در موضوع امر به معروف و نهی از منکر را به آن رخداد تلخ ربط ندهید.
طبق احکام دینی، مردان حق ندارند به زنان نگاه بدوزند! نگاه ندوختن مقدم بر موضوع پوشش است.
تذکر لسانی (اگر همچنان بر آن پافشاری می‌شود) فقط باید از سوی زنان باشد و نه مردانی که حق نگاهِ درنگ‌آمیز از آنان سلب شده!

امیر ترکاشوند ۱۴۰۲/۱۲/۲۰
https://t.me/baznegari/1343

ویدئو "اینجا"
[ممنوعیت دیدار زنان با دو مرجعِ نجف‌نشین]

《امروز در نجف اشرف به دیدار دو عالم نام‌دار شیعه رفتیم. آیت‌الله فیاض و آیت‌الله بشیر نجفی. هر دو از شاگردان و نزدیکان مرحوم آیت‌الله العظمی خویی بوده‌اند. منزل هر دوعالم بسیار ساده و قدیمی بود، بویژه منزل آیت‌الله بشیر ... پیش از هر چیز بگویم که ورود خانم‌ها به دفتر هر دو عالم ممنوع بود، به همین دلیل، خانم‌ها اجازه نیافتند در این دیدار حاضر باشند ... آیت‌الله بشیر نجفی سخنان خود را با ستایش مقام سیادت آغاز کرد و به یکی دو نفر سیدی که با جمع همراه بودند گفت که "روز قیامت از مادرتان فاطمه‌ی زهرا(س) بخواهید که اجازه دهد من زمین زیر پای‌شان را ببوسم. کمی بغض کرد ... در نهایت نیز به یکی دو نفر از همراهان که ریش‌شان را کوتاه کرده بودند توصیه کرد، ریش خود را بلندتر کنند》:
یادداشت مهراب صادق‌نیا با عنوانِ دو جهان در یک کوچه "اینجا" و "اینجا".

در مدت ملاقات، بانوان همراه که اجازه ورود به دفتر آن دو مرجع را نیافتند کجا سرگردان بودند!؟

امیر ترکاشوند، ۱۴۰۲/۱۲/۲۱
https://t.me/baznegari/1344
Forwarded from در جستجوی حقیقت (دکتر محمد باقر تاج الدین)
☸️اگر من جای آن طلبۀ جوان بودم

✍️محمدباقر تاج الدین

در شبکه های مجازی فیلمی از مواجهۀ یک طلبۀ جوان و خانمی بچه در بغل پخش شده است که آن طلبۀ جوان مثلا برای انجام امر به معروف و نهی از منکر اقدام به فیلم برداری از آن خانمی که در یک لحظه بی حجاب شده بود، کرده است و در نهایت آن خانم نیز درخواست گرفتن گوشی برای پاک کردن فیلم کذایی را نمود. اما اگر من جای آن طلبۀ جوان و سایر طلبه ها و افرادی که خود را موظف به انجام امر به معروف و نهی از منکر می دانند، بودم اقدام به چند عمل مهم زیر می کردم:
1.نخست این که می رفتم نزد آن خانم حوانی که بچه ای در بغل دارد و برای لحظاتی به صورت ناخواسته شالش افتاد با احترام درخواست می کردم که بیاید بر روی یکی از صندلی ها بنشیند تا هم خودش و هم نوزادی که در بغل دارد آرام بگیرند و از آن وضع دشوار و ناراحت کننده در محیطی درمانی بیرون بیاید که این اقدام در جای خودش بهترین معروف و عمل خیر و انسانی است. با این اقدام قطعاً آن خانم نیز احترامش به آن طلبه و در کل روحانیت و دین بیش تر می شد و پس از آن اگر آن طلبه از ایشان درخواست محترمانه می کرد که بهتر است شال را بر سرش بگذارد و به اصطلاح حجاب خود را حفظ کند قطعاً با رویی گشاده مورد پذیرش قرار می گرفت. اما هزاران افسوس که آن طلبۀ جوان چنین نکرد که در نهایت به برخوردی زشت و زننده بدل شد!!!

2.اگر من جای آن طلبۀ جوان بودم کمی بیش تر دربارۀ دین و اخلاق و برخورد با انسان های دیگر مطالعه می کردم و برای شروع این کار دو کتاب "دین در ترازوی اخلاق" و "اخلاق دین شناسی" آقای دکتر ابوالقاسم فنایی و یا کتاب "امر به معروف و نهی از منکر" اثر دانشمند آمریکایی مایکل کوک و یا کتاب ارزشمئد "حجاب شرعی در عصر پیامبر: اثر امیر ترکاشوند را به خوبی در مطالعه می گرفتم تا هر چه بهتر و دقیق تر نسبت به اهمیت اخلاق و انسانیت پی می بردم و از این جهل مقدّسی که گرفتارش بودم، بیرون می آمدم. اما هزاران دریغ و درد که این طلبۀ جوان و برخی از هم صنفان ایشان گرفتار جهل مقدّس هستند و هیچ بله تأکید می کنم هیچ درک درستی از دین و دینداری و اخلاق دین شناسی و اخلاق دینداری و حتی امر به معروف و نهی از منکر ندارند!!

3.اگر من جای آن طلبۀ جوان بودم به جای فیلم برداری از یک زن جوانی که ناخواسته حجابش کنار رفته بود می رفتم در محله های فقر زده و حاشیه ای قم و یا شهرهای دیگر از فقر و محرومیت گسترده و عمیق فقرا و محرومین فیلم می گرفتم و برای مسئولین امر می فرستادم تا به وضع این فقرا هر چه زودتر رسیدگی کنند که این اقدام بهترین امر به معروف و نهی از منکر تلقی می شود. اما افسوس که این طلبه درکی از چنین مسائل و مشکلات ندارد چرا که دین و حجاب را مهم تر و برتر از انسان و انسانیت و اخلاق پنداشته است!!!

4.اگر من جای آن طلبۀ جوان و خام بودم به جای چنین اقدام غیر اخلاقی و غیر انسانی می رفتم مدارا و هم زیستی مسالمت آمیز با دیگرانی که مانند من نمی اندیشند و عمل نمی کنند را آموزش می دیدم و یاد می گرفتم تا بتوانم با همگان رفتاری اخلاقی و انسانی داشته باشم و با چنین رفتار ارزشمندی به صورت غیر مستقیم دیگران را به دین دعوت می کردم و نه به صورت ناشیانه و مستقیم که منجر به چنین رفتار نادرست و غیر اخلاقی بشود!!!ضمن این که یاد می گرفتم حقوق انسان ها و به ویژه حقوق زنان را هر چه بیش تر و بهتر پاس بدارم و جایگاه ارزشمندشان را بهتر درک کنم!!

5.اگر من جای آن طلبۀ جوان بودم می رفتم هر چه بیش تر وقت می گذاشتم و با مطالعۀ کتاب های مربوط به مدرنیته و جهان مدرن هرچه بیش تر و عمیق تر با نحوه و سبک زندگی مدرن آشنا می شدم و در می یافتم که نوع و نحوۀ دینداری در جهان مدرن با جهان سنتی و پیشامدرن بسیار متفاوت شده است و نتیجه این که می فهمیدم تکثرگرایی در زیست انسان ها سبب تکثر و تنوع در دینداری شده است و این گونه نیست که فقط نحوه و سبک دینداری من بهترین نحوۀ دینداری باشد. اما هزاران دریغ و درد که این طلبۀ جوان به دلیل بی اطلاعی از سبک زندگی انسان ها در جهان مدرن چنین نکرده است که اگر می کرد چنین مواجهه ای هرگز رخ نمی داد!!!

#جهل_مقدس
#طلبه_جوان
#اخلاق_دین_شناسی
#اخلاق_دینداری
#امر_به_معروف
#نهی_از_منکر
#دین_شناسی
#دینداری


@tajeddin_mohammadbagher