ورود زنانِ بیچادر به مقبرۀ ائمّه ممنوع!، ولی به خانۀ خودِ ائمّه در زمان حیاتشان ،حتّی بیروسری، آزاد!!.
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۵/۱۲/۰۶
t.me/baznegari
امروزه در ایران وقتی زنان قصد بیرون رفتن از خانه را دارند باید روسری بر سر داشته باشند و چنانچه به قصد زیارت مقبرۀ شریف امام رضا و بارگاه حضرت معصومه، رهسپارِ مشهد و قم شوند، دربانان جلوی ورود ایشان را میگیرند و چادر در اختیارشان مینهند تا آن را بر سر کرده و به این وسیله، احترام آن امام یا امامزادۀ متوفّی پاس نهاده شود.
این در حالی است که حضرات ائمّۀ هُدی، هیچیک در زمان حیات و حضورشان چنین مقرراتی برای ورودِ زنان مراجعهکننده، و دیدار با خودِ امامِ زنده، وضع نکرده بودند
و شگفتآورتر آنکه بسیاری از امامان دارای کنیزان و خدمتکارانی بودند که در خانهشان مشغول کار بودند و نه تنها چادر نداشتند بلکه روسری نیز بر سر نداشتند و با همان سرِ برهنه، بیرونِ خانه ظاهر میشدند! و طبیعتاً بسیار میشد که امام در حالیکه کنیزِ سربرهنهاش او را همراهی میکرد، برای امور روزانه از خانه خارج میشد و عالَموآدم، آن دو (امام + کنیزِ سربرهنه) را در کنار هم میدیدند؛ و هیچ ناظری، احساسِ زیرِ پا نهادهشدنِ احترام امام، به ذهنش خطور نمیکرد
و چه شگفتآورتر که بسیاری از فرزندان ائمه (که برخیشان امامِ بعدیِ ما شیعیان شدند) حاصل نکاح امامان با همین کنیزانِ سربرهنۀ یادشدهاند
و از آن بالاتر اینکه برخی از این کنیزان همچنان بر دینِ سابقشان بودند.
گفتنی است مقررات وضعشده توسط تولیتِ مقابر و بارگاههای شریف، گویا حتی با محتوای فقه سنتی نیز سازگاری ندارد.
telegram.me/baznegari/119
.
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۵/۱۲/۰۶
t.me/baznegari
امروزه در ایران وقتی زنان قصد بیرون رفتن از خانه را دارند باید روسری بر سر داشته باشند و چنانچه به قصد زیارت مقبرۀ شریف امام رضا و بارگاه حضرت معصومه، رهسپارِ مشهد و قم شوند، دربانان جلوی ورود ایشان را میگیرند و چادر در اختیارشان مینهند تا آن را بر سر کرده و به این وسیله، احترام آن امام یا امامزادۀ متوفّی پاس نهاده شود.
این در حالی است که حضرات ائمّۀ هُدی، هیچیک در زمان حیات و حضورشان چنین مقرراتی برای ورودِ زنان مراجعهکننده، و دیدار با خودِ امامِ زنده، وضع نکرده بودند
و شگفتآورتر آنکه بسیاری از امامان دارای کنیزان و خدمتکارانی بودند که در خانهشان مشغول کار بودند و نه تنها چادر نداشتند بلکه روسری نیز بر سر نداشتند و با همان سرِ برهنه، بیرونِ خانه ظاهر میشدند! و طبیعتاً بسیار میشد که امام در حالیکه کنیزِ سربرهنهاش او را همراهی میکرد، برای امور روزانه از خانه خارج میشد و عالَموآدم، آن دو (امام + کنیزِ سربرهنه) را در کنار هم میدیدند؛ و هیچ ناظری، احساسِ زیرِ پا نهادهشدنِ احترام امام، به ذهنش خطور نمیکرد
و چه شگفتآورتر که بسیاری از فرزندان ائمه (که برخیشان امامِ بعدیِ ما شیعیان شدند) حاصل نکاح امامان با همین کنیزانِ سربرهنۀ یادشدهاند
و از آن بالاتر اینکه برخی از این کنیزان همچنان بر دینِ سابقشان بودند.
گفتنی است مقررات وضعشده توسط تولیتِ مقابر و بارگاههای شریف، گویا حتی با محتوای فقه سنتی نیز سازگاری ندارد.
telegram.me/baznegari/119
.
Telegram
کانال بازنگری
بازنگری
کانال رسمی امیر ترکاشوند
نویسندۀ کتب:
• حجاب شرعی در عصر پیامبر:
T.me/baznegari/4
• نسخ سنگسار توسط اسلام:
T.me/baznegari/6
و گردآورندهٔ کتاب
• رجمِ سنگسار:
T.me/baznegari/314
• فهرست موضوعیِ یادداشتهای کانال:
T.me/baznegari/1162
.
کانال رسمی امیر ترکاشوند
نویسندۀ کتب:
• حجاب شرعی در عصر پیامبر:
T.me/baznegari/4
• نسخ سنگسار توسط اسلام:
T.me/baznegari/6
و گردآورندهٔ کتاب
• رجمِ سنگسار:
T.me/baznegari/314
• فهرست موضوعیِ یادداشتهای کانال:
T.me/baznegari/1162
.
سَربرهنه و موپریشان!
(بریدهای از کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر)
@baznegari
«سَربرهنه و موپریشان! (احادیث جواز کشفِ مو)»
روایات متعدّدی وجود دارد که "حرامنبودنِ پیداییِ مو ، عادیبودن کشفِ رأس ، جزو حجاب شرعی نبودنِ ستر سر و مو ، و حتّی در مواردی توصیه به ظهور مو و سر" را نشان میدهد. برخی از آنها به قرار زیر است.
الف- تصمیم فاطمه:
حضرت فاطمه پس از خطری که نسبت به سلامت امام علی در جریان شدّت عمل حاکمان برای اخذ بیعت احساس کرد، تصمیم گرفت در صورت عدم خروج آنان از خانهاش موی سر را مکشوف نموده و به درگاه خدا نالۀ استغاثه سر دهد: «پس فاطمه بیرون آمد و گفت: والله لتخرجنّ او لاکشفنّ شعری و لأعجّنّ الی الله. به خدا قسم باید بیرون روید اگر نه مویَم را برهنه سازم و نزد خدا ناله و زاری کنم ...» و یا مطابق گزارش دیگری از همان مورد، تصمیم گرفت همراه با حسن و حسین به نزد قبر پدرش پیامبر رود، موی سرش را [نه تنها مکشوف بلکه آن را] پریشان کند، و به درگاه پروردگار فریاد برآورد: «... والله لئن لمتکفَّ عنه لأنشُرنّ شعری و لأشقّن جیبی و لآتیَنَّ قبر أبی و لأصیحنّ إلی ربّی، فأخذت بید الحسن و الحسین، و خرجت ترید قبر النبیّ ...».
ب- در سوگ امام علی:
زنان بنیهاشم پس از شنیدن خبر شهادتِ امام، با سرهای برهنه و موهای پریشان از خانههاشان خارج شدند: ... و ارتفعت الأصوات بالنیاحة و العویل من أهلبیته و نسائه و هن حاسرات، و خرجت نساء بنیهاشم ... ناشرات الشعور ... از این واقعه که در حضور دو امام معصوم ،امام حسن و امام حسین، رخ داد میتوان حرام نبودن پیدائیِ مو را به دست آورد.
ج- سخنرانی دختران امام علی برای یاران حسین:
زینب و دیگر دختران امام علی و پیامبر، در پی امر امام حسین از خیمهها بیرون آمدند و با موهای آشفته و پیدا، یاران حسین را با سخنان خود تحریض به دفاع در برابر دشمن کردند:...
د- در سوگ حسین (ع):
در این باره چند گزارش میآورم:
1- پیش از شهادت: زینب پس از اینکه از مکالمۀ امامحسین در شب عاشورا دریافت کرد که حضرت فردا به شهادت می رسد به صورت سربرهنه از خیمه خارج، و به سوی وی روانه شد: ...
2- با دیدن اسب بیسوارِ حسین: زنان کربلا پس از مشاهدۀ اسب بیصاحب حسین، موپریشان از خیمهها خارج شدند: ...
3- عزاداری کوفیان: مردان و زنان کوفه در پی ورود کاروان اسرا جمع شدند و با سخنرانی زینب، فاطمه و امکلثوم به عزاداری پرداختند و زنان کوفه ،که یک شهر کاملاً اسلامی بود، سرهای خود را برهنه و موهاشان را آشفته و پریشان کردند: ...
4- عزاداری تمام زنان مدینه: دختران عقیل بن ابیطالب با دریافت خبر شهادت امامحسین، سربرهنه از خانهشان در مدینه خارج شدند و گریهکنان مرثیهسرایی کردند: ...
5- تأسّی شیعیان در قرون بعدی: ...
هـ- نماز حاجت:
برهنه بودنِ سر، چنان عادی و غیر حرام بود که امام باقر گفت اگر زنان حاجتی از درگاه خدا دارند به پشتِبام روند، دو رکعت نماز بخوانند و سر را رو به آسمان مکشوف کنند چه، اگر چنین کنند خدا درخواستشان را اجابت مینماید و ناامیدشان نمیکند: «... قال: إذا کانت للمرأة إلی الله حاجة، صعدت فوق بیتها، و صلت رکعتین، و کشفت رأسها إلی السماء، فإنها إذا فعلت ذلک، استجاب الله لها و لمیخیبها». چنانکه ملاحظه شد اجابت دعای زنان از مسیر کشف رأس میگذرد.
و- التجاء مادر به خدا:
خواهرزادۀ امام صادق به شدّت مریض شد و از او قطع امید کردند. در این حال خواهر، فردی را نزد امام فرستاد و حضرت در محلّ حاضر شد. امام از خواهر خواست به بالای بام رود، مقنعه از سر بردارد، موهایش را نمایان گذارَد و دعای زیر را برای شفای فرزند بخواند او نیز چنین کرد و فرزند شفا یافت: ... فقال ضمی علیک ثیابک ثم ارقی فوق البیت ثم اکشفی قناعک حتی تبرزی شعرک إلی السماء ثم قولی ...
ز- در نماز یومیّه:
امام صادق علاوه بر اینکه خواهرش را دلالت کرد که در زیر پهنۀ آسمان، روسری از سر بردارد و دست به دعا، شفای فرزند را از خدا بخواهد همچنین "نمازِ سربرهنه و بیروسری" را نیز فاقد ایراد می داند:
«... عن ابیعبدالله قال: لا بأس بالمرأة المسلمة الحرّة أنتصلّی و هی مکشوفة الرأس» (اشکالی ندارد که زنان آزادِ مسلمان، سربرهنه نماز بخوانند) و
«عن أبیعبدالله قال: لا بأس أن تصلّی المرأة المسلمة و لیس علی رأسها قناع» (ایرادی ندارد که زن مسلمان ،بدون اینکه مقنعه بر سرش باشد، نماز بخواند).
این در حالی است که سَتر در حین نماز از غیر آن جدّیتر است. مجلسی در ملاذالاخیار، و فیض کاشانی در مفاتیحالشرایع، حدیث اوّل را موثق میدانند.
نتیجه:
از مجموع اخبار فوق نتیجه میگیریم که پیدا بودن مو [در آن روزگار] حرام شرعی تلقّی نمیشد.
(حجاب شرعی در عصر پیامبر، امیر ترکاشوند ص ۷۰۸ تا ۷۱۲)
کانال بازنگری (ترکاشوند) ۱۳۹۵/۱۲/۰۸
Telegram.me/baznegari/120
.
(بریدهای از کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر)
@baznegari
«سَربرهنه و موپریشان! (احادیث جواز کشفِ مو)»
روایات متعدّدی وجود دارد که "حرامنبودنِ پیداییِ مو ، عادیبودن کشفِ رأس ، جزو حجاب شرعی نبودنِ ستر سر و مو ، و حتّی در مواردی توصیه به ظهور مو و سر" را نشان میدهد. برخی از آنها به قرار زیر است.
الف- تصمیم فاطمه:
حضرت فاطمه پس از خطری که نسبت به سلامت امام علی در جریان شدّت عمل حاکمان برای اخذ بیعت احساس کرد، تصمیم گرفت در صورت عدم خروج آنان از خانهاش موی سر را مکشوف نموده و به درگاه خدا نالۀ استغاثه سر دهد: «پس فاطمه بیرون آمد و گفت: والله لتخرجنّ او لاکشفنّ شعری و لأعجّنّ الی الله. به خدا قسم باید بیرون روید اگر نه مویَم را برهنه سازم و نزد خدا ناله و زاری کنم ...» و یا مطابق گزارش دیگری از همان مورد، تصمیم گرفت همراه با حسن و حسین به نزد قبر پدرش پیامبر رود، موی سرش را [نه تنها مکشوف بلکه آن را] پریشان کند، و به درگاه پروردگار فریاد برآورد: «... والله لئن لمتکفَّ عنه لأنشُرنّ شعری و لأشقّن جیبی و لآتیَنَّ قبر أبی و لأصیحنّ إلی ربّی، فأخذت بید الحسن و الحسین، و خرجت ترید قبر النبیّ ...».
ب- در سوگ امام علی:
زنان بنیهاشم پس از شنیدن خبر شهادتِ امام، با سرهای برهنه و موهای پریشان از خانههاشان خارج شدند: ... و ارتفعت الأصوات بالنیاحة و العویل من أهلبیته و نسائه و هن حاسرات، و خرجت نساء بنیهاشم ... ناشرات الشعور ... از این واقعه که در حضور دو امام معصوم ،امام حسن و امام حسین، رخ داد میتوان حرام نبودن پیدائیِ مو را به دست آورد.
ج- سخنرانی دختران امام علی برای یاران حسین:
زینب و دیگر دختران امام علی و پیامبر، در پی امر امام حسین از خیمهها بیرون آمدند و با موهای آشفته و پیدا، یاران حسین را با سخنان خود تحریض به دفاع در برابر دشمن کردند:...
د- در سوگ حسین (ع):
در این باره چند گزارش میآورم:
1- پیش از شهادت: زینب پس از اینکه از مکالمۀ امامحسین در شب عاشورا دریافت کرد که حضرت فردا به شهادت می رسد به صورت سربرهنه از خیمه خارج، و به سوی وی روانه شد: ...
2- با دیدن اسب بیسوارِ حسین: زنان کربلا پس از مشاهدۀ اسب بیصاحب حسین، موپریشان از خیمهها خارج شدند: ...
3- عزاداری کوفیان: مردان و زنان کوفه در پی ورود کاروان اسرا جمع شدند و با سخنرانی زینب، فاطمه و امکلثوم به عزاداری پرداختند و زنان کوفه ،که یک شهر کاملاً اسلامی بود، سرهای خود را برهنه و موهاشان را آشفته و پریشان کردند: ...
4- عزاداری تمام زنان مدینه: دختران عقیل بن ابیطالب با دریافت خبر شهادت امامحسین، سربرهنه از خانهشان در مدینه خارج شدند و گریهکنان مرثیهسرایی کردند: ...
5- تأسّی شیعیان در قرون بعدی: ...
هـ- نماز حاجت:
برهنه بودنِ سر، چنان عادی و غیر حرام بود که امام باقر گفت اگر زنان حاجتی از درگاه خدا دارند به پشتِبام روند، دو رکعت نماز بخوانند و سر را رو به آسمان مکشوف کنند چه، اگر چنین کنند خدا درخواستشان را اجابت مینماید و ناامیدشان نمیکند: «... قال: إذا کانت للمرأة إلی الله حاجة، صعدت فوق بیتها، و صلت رکعتین، و کشفت رأسها إلی السماء، فإنها إذا فعلت ذلک، استجاب الله لها و لمیخیبها». چنانکه ملاحظه شد اجابت دعای زنان از مسیر کشف رأس میگذرد.
و- التجاء مادر به خدا:
خواهرزادۀ امام صادق به شدّت مریض شد و از او قطع امید کردند. در این حال خواهر، فردی را نزد امام فرستاد و حضرت در محلّ حاضر شد. امام از خواهر خواست به بالای بام رود، مقنعه از سر بردارد، موهایش را نمایان گذارَد و دعای زیر را برای شفای فرزند بخواند او نیز چنین کرد و فرزند شفا یافت: ... فقال ضمی علیک ثیابک ثم ارقی فوق البیت ثم اکشفی قناعک حتی تبرزی شعرک إلی السماء ثم قولی ...
ز- در نماز یومیّه:
امام صادق علاوه بر اینکه خواهرش را دلالت کرد که در زیر پهنۀ آسمان، روسری از سر بردارد و دست به دعا، شفای فرزند را از خدا بخواهد همچنین "نمازِ سربرهنه و بیروسری" را نیز فاقد ایراد می داند:
«... عن ابیعبدالله قال: لا بأس بالمرأة المسلمة الحرّة أنتصلّی و هی مکشوفة الرأس» (اشکالی ندارد که زنان آزادِ مسلمان، سربرهنه نماز بخوانند) و
«عن أبیعبدالله قال: لا بأس أن تصلّی المرأة المسلمة و لیس علی رأسها قناع» (ایرادی ندارد که زن مسلمان ،بدون اینکه مقنعه بر سرش باشد، نماز بخواند).
این در حالی است که سَتر در حین نماز از غیر آن جدّیتر است. مجلسی در ملاذالاخیار، و فیض کاشانی در مفاتیحالشرایع، حدیث اوّل را موثق میدانند.
نتیجه:
از مجموع اخبار فوق نتیجه میگیریم که پیدا بودن مو [در آن روزگار] حرام شرعی تلقّی نمیشد.
(حجاب شرعی در عصر پیامبر، امیر ترکاشوند ص ۷۰۸ تا ۷۱۲)
کانال بازنگری (ترکاشوند) ۱۳۹۵/۱۲/۰۸
Telegram.me/baznegari/120
.
Telegram
کانال بازنگری
سَربرهنه و موپریشان!
(بریدهای از کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر)
@baznegari
«سَربرهنه و موپریشان! (احادیث جواز کشفِ مو)»
روایات متعدّدی وجود دارد که "حرامنبودنِ پیداییِ مو ، عادیبودن کشفِ رأس ، جزو حجاب شرعی نبودنِ ستر سر و مو ، و حتّی در مواردی توصیه…
(بریدهای از کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر)
@baznegari
«سَربرهنه و موپریشان! (احادیث جواز کشفِ مو)»
روایات متعدّدی وجود دارد که "حرامنبودنِ پیداییِ مو ، عادیبودن کشفِ رأس ، جزو حجاب شرعی نبودنِ ستر سر و مو ، و حتّی در مواردی توصیه…
پوشیه، حجاب فاطمی!؟
(به بهانۀ اجتماع بانوان پوشیهای جهت دفاع از حجاب فاطمی)
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۵/۱۲/۰۹
بنا به خبر دریافتیِ زیر، برخی از خواهرانمان در مشهد قصد اجتماع و دفاع از پوشیه به عنوان حجاب فاطمی را دارند.
گویا دعوا بر سرِ حجاب زنان در آغاز دوران معاصر، از همین مناقشه: «پوشیده بودن یا نبودنِ چهره/صورت/وجه (و یعنی استفاده یا عدم استفاده از پوشیه/روبند/نقاب)» آغاز شد و نواندیشان دینی (در واکنش به نگاه سنّتی) تمام حرفشان در آن بُرهه این بود که پوشاندنِ چهره/وجه/صورت شرعاً لازم و واجب نیست. قاسم امین در مصر با نگارش کتاب تحریرالمرأة (و همزمان برخی تلاشهای دینی مقارن با اقدام رضاشاه در ایران) درصدد اعطای همین حقِ شرعی به زنان بود و نه بیشتر!
شاید زنان و مردانی که قرار است در گردهماییِ اشارهشده شرکت کنند حق داشته باشند زیرا مطابق دیدگاه سنتی، زن اساساً حقِ بیرون آمدن از خانه را ندارد!؛ در واقع مناقشۀ جدّیتر این است که آیا زن آزاد است از خانه بیرون روَد: خریدِ روزانه انجام دهد ، به بستگان سر بزند ، به مدرسه و دانشگاه رود ، به آموزگاری اشتغال یابد ،... و یا نه، نباید پا از درگاهِ خانه بیرون گذارَد و رسماً باید پردهنشین و محبوس باشد؟ پاسخ عموم فقیهان سنّتی تا همین چند دهه پیش، واحد بود و آن لزومِ حبس زنان در خانه! مگر در دو مورد: یکی بیرون رفتن از خانه به قصد حجّ واجب (یکبار در عُمر) و دیگری چنانچه شوهر نتواند خرجِ خانه را تأمین کند و زن، ناچار اجازۀ بیرون رفتن برای تأمین هزینه را مییابد.
بر این اساس خروج زنانِ هوادارِ پوشیه از خانه برای شرکت در اجتماعِ مورد بحث، توافق چندانی با نگاه سنتی به زن ندارد.
امید که در این اجتماع، به ادلۀ لزوم استفاده از پوشیه به عنوان حجاب فاطمی پرداخته شود تا در محافل علمی به بحث و گفتگو درآید و از آن مهمتر علتِ عدول برخی فقهای معاصر از رأی عموم فقهای گذشته که قائل به حبس و پردهنشینی زنان بودند مورد واکاوی و نقادی قرار گیرد.
گفتنی است در صدرِ این اطلاعیه برای تشریع پوشیهداری، اینچنین به آیه ۵۹ سورۀ احزاب استناد شده: «یا ایّها النبیّ قل لأزواجک و بناتک و نساء المؤمنین یُدنین علیهنّ من جلابیبهنّ ذلک أدنی أن یُعرفن فلا یؤذین و کان الله غفوراً رحیماً. (جلباب= پوشش سراسری)». در تضعیف این برداشت، به مباحث مبسوطی که پیرامون این آیه در کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر از صفحۀ ۴۷۱ تا صفحۀ ۵۲۱ آوردم مراجعه شود.
..........................................................
اجتماع بانوان پوشیهای
(جهت دفاع از حجاب فاطمی)
همراه با اهداء پوشیه
زمان: پنجشنبه ۱۳۹۵/۱۲/۱۲ ساعت ۲/۳۰ بعدازظهر
مکان: بیت حضرت آیتالله العظمی مدرسی واقع در گنبد سبز_ آخوند خراسانی ۱۵
آقایان: گنبد سبز_ آخوند خراسانی ۱۵ حسینیه امیرالمؤمنین علیه السلام
🔺اجتماع بانوان پوشیه ای
🔹جهت دفاع از حجاب فاطمی
🔹همراه با اهدای پوشیه
🔹مشهد، دفتر آیت الله مدرسی.
https://telegram.me/namehayehawzavi/2816
.........................................................
دریافت کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر "اینجا"
کانال بازنگری (ترکاشوند):
telegram.me/baznegari/121
.
..........................................................
(به بهانۀ اجتماع بانوان پوشیهای جهت دفاع از حجاب فاطمی)
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۵/۱۲/۰۹
بنا به خبر دریافتیِ زیر، برخی از خواهرانمان در مشهد قصد اجتماع و دفاع از پوشیه به عنوان حجاب فاطمی را دارند.
گویا دعوا بر سرِ حجاب زنان در آغاز دوران معاصر، از همین مناقشه: «پوشیده بودن یا نبودنِ چهره/صورت/وجه (و یعنی استفاده یا عدم استفاده از پوشیه/روبند/نقاب)» آغاز شد و نواندیشان دینی (در واکنش به نگاه سنّتی) تمام حرفشان در آن بُرهه این بود که پوشاندنِ چهره/وجه/صورت شرعاً لازم و واجب نیست. قاسم امین در مصر با نگارش کتاب تحریرالمرأة (و همزمان برخی تلاشهای دینی مقارن با اقدام رضاشاه در ایران) درصدد اعطای همین حقِ شرعی به زنان بود و نه بیشتر!
شاید زنان و مردانی که قرار است در گردهماییِ اشارهشده شرکت کنند حق داشته باشند زیرا مطابق دیدگاه سنتی، زن اساساً حقِ بیرون آمدن از خانه را ندارد!؛ در واقع مناقشۀ جدّیتر این است که آیا زن آزاد است از خانه بیرون روَد: خریدِ روزانه انجام دهد ، به بستگان سر بزند ، به مدرسه و دانشگاه رود ، به آموزگاری اشتغال یابد ،... و یا نه، نباید پا از درگاهِ خانه بیرون گذارَد و رسماً باید پردهنشین و محبوس باشد؟ پاسخ عموم فقیهان سنّتی تا همین چند دهه پیش، واحد بود و آن لزومِ حبس زنان در خانه! مگر در دو مورد: یکی بیرون رفتن از خانه به قصد حجّ واجب (یکبار در عُمر) و دیگری چنانچه شوهر نتواند خرجِ خانه را تأمین کند و زن، ناچار اجازۀ بیرون رفتن برای تأمین هزینه را مییابد.
بر این اساس خروج زنانِ هوادارِ پوشیه از خانه برای شرکت در اجتماعِ مورد بحث، توافق چندانی با نگاه سنتی به زن ندارد.
امید که در این اجتماع، به ادلۀ لزوم استفاده از پوشیه به عنوان حجاب فاطمی پرداخته شود تا در محافل علمی به بحث و گفتگو درآید و از آن مهمتر علتِ عدول برخی فقهای معاصر از رأی عموم فقهای گذشته که قائل به حبس و پردهنشینی زنان بودند مورد واکاوی و نقادی قرار گیرد.
گفتنی است در صدرِ این اطلاعیه برای تشریع پوشیهداری، اینچنین به آیه ۵۹ سورۀ احزاب استناد شده: «یا ایّها النبیّ قل لأزواجک و بناتک و نساء المؤمنین یُدنین علیهنّ من جلابیبهنّ ذلک أدنی أن یُعرفن فلا یؤذین و کان الله غفوراً رحیماً. (جلباب= پوشش سراسری)». در تضعیف این برداشت، به مباحث مبسوطی که پیرامون این آیه در کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر از صفحۀ ۴۷۱ تا صفحۀ ۵۲۱ آوردم مراجعه شود.
..........................................................
اجتماع بانوان پوشیهای
(جهت دفاع از حجاب فاطمی)
همراه با اهداء پوشیه
زمان: پنجشنبه ۱۳۹۵/۱۲/۱۲ ساعت ۲/۳۰ بعدازظهر
مکان: بیت حضرت آیتالله العظمی مدرسی واقع در گنبد سبز_ آخوند خراسانی ۱۵
آقایان: گنبد سبز_ آخوند خراسانی ۱۵ حسینیه امیرالمؤمنین علیه السلام
🔺اجتماع بانوان پوشیه ای
🔹جهت دفاع از حجاب فاطمی
🔹همراه با اهدای پوشیه
🔹مشهد، دفتر آیت الله مدرسی.
https://telegram.me/namehayehawzavi/2816
.........................................................
دریافت کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر "اینجا"
کانال بازنگری (ترکاشوند):
telegram.me/baznegari/121
.
..........................................................
Telegram
نامههای حوزوی
🔺اجتماع بانوان پوشیه ای
🔹جهت دفاع از حجاب فاطمی
🔹همراه با اهدای پوشیه
🔹مشهد، دفتر آیت الله مدرسی.
@namehayehawzavi
🔹جهت دفاع از حجاب فاطمی
🔹همراه با اهدای پوشیه
🔹مشهد، دفتر آیت الله مدرسی.
@namehayehawzavi
بیچاره کافر حربی
(تقدیم به سرایندۀ الجار ثُمّ الدار)
امیر ترکاشوند ۱۳۹۵/۱۲/۱۲
@baznegari
علتِ تقدیم
ما مسلمانها از ناحیۀ آرای فقهای قدیم، به مشکلات زیادی در زندگی فردی خانوادگی اجتماعی و سیاسی برخوردهایم ولی کمتر به پیامدهای وحشتناکِ آن آرا در مورد غیرِمسلمانها(کفار) میاندیشیم؛ به همین خاطر با تأسی به سخن زیبای حضرت فاطمه (الجار ثم الدار) ،که این روزها گرامیداشتِ پرکشیدنش به سوی ملکوت است، اولویت را از خود و مسلمانها به سمت دورترها یعنی نامسلمانها میبَرَم
کافر حربی، مظلومترین گروهِ بیمدافع:
اگر بپرسید مظلومترین گروهِ بیدفاعومدافع در متون فقهیِ علمای قدیم (که همچنان با اُفتوخیز ادامه دارد) کدام گروه است پاسخ میدهم کفار حربی!
چرا؟ برای اینکه:
در اذهان مردم، گذشته از آنکه واژۀ کافر/کفار خودش به تنهایی «تنفّرآمیز ، موجب چِندِش ، و مَجمَعِ همۀ صفات بد» است، همچنین اگر با واژۀ حَربی (جنگجو) ترکیب شود این تصور را پیش میآوَرَد که مراد از آن، این است که یک عِدّه کافرِ ازخدابیخبرِ بیهمهچیز، به منطقهای مسلماننشین حمله کردهاند و دست به کشتار و غارت و اشغال و هتک نوامیس زدهاند! پس چه نشستهاید برخیزید و از مسلمانان مظلوم و ستمدیده در برابر کفارِ فلانوبهمانشده دفاع کنید!
و امّا توضیح خودِ علمای سنتی در این باره چیز دیگری است. آنان میگویند:
هرکس در هر زمان و مکان در هر قَرن و قارّه، اگر به رئوس اعتقادیِ ما مسلمانان «و مشخصاً به پیامبرمان» ایمان نیاورَد و مسلمان نباشد، کافر قلمداد شده و جزو کفار! است.
وحربی نامیدنشان نیز نه از آن رو است که به جایی حمله کرده باشند بلکه از آن رو حربی نامیده میشوند که با ایمان نیاوردن به آخرین فرستادۀ خدا رسماً در مقابل آفریدگار ایستاده و با این نپذیرفتن و مخالفت، عملاً اعلام جنگ به خدا کردهاند! و چون به جنگِ برنامۀ خدا رفتهاند پس بر مسلمین واجب است که بر آنها (در هر قَرن و قارّه که باشند، لااقل سالی یکبار) حمله آورده و وادارشان کنند که اسلام بیاورند تا زمین از لوث کفر و کفار زدوده شود.
بنابراین حکم جهاد ابتدایی برعلیه کفار حربی دقیقاً به خاطر اعتقادات آنهاست و بس!؛ حتّی اگر سرِ سوزنی کار به کارِ ما مسلمانان نداشته باشند!
گفتنی است کافر در لسان فقهی، بسته به موضوع، تقسیمبندیهای متفاوتی دارد:
اگر از منظر نوع اعتقادشان باشد: اهل کتاب و مشرکان (غیر اهل کتاب) و اگر از حیث قِتال با آنها باشد: حربی و ذِمّی (حربی وصف توضیحیِ تمام کفار است إلا اینکه اهل کتابِ تسلیمشده و تن به مقررات ذمهداده، از آن استثنا میشوند و ذمی نامیده میشوند)
🔸الحربي: من لا كتاب له ولا شبهة كتاب من أصناف الكفار. والحربي لا تقبل منه الجزية بخلاف الذمي. فليس معنى الحربي في اصطلاح الفقهاء من أعلن الحرب على المسلمين (المصطلحات، إعداد مركز المعجم الفقهي ص ۹۶۱/ معجم ألفاظ الفقه الجعفري، الدكتور أحمد فتحالله ص ۱۵۷)
🔸الحربي والذمي: وليس معنى الحربي في اصطلاح الفقهاء من أعلن الحرب على المسلمين، فكل من لا كتاب له ولا شبهة كتاب من أصناف الكفار فهو حربي عندهم، وهذا لا تقبل منه الجزية بالاتفاق. أما من له كتاب كاليهودي والنصراني أو شبهة كتاب كالمجوسي فهو على قسمين: ذمي، وهو الذي يقبل شروط الذمة ويلتزم بها، وغير ذمي وهو الذي يمتنع عن قبول هذه الشروط، وحكمه حكم الحربي بإجماع الفقهاء (فقه الإمام جعفر الصادق محمدجواد مغنية ج۲ ص ۲۶۱)
🔸الكافر إذا لم يكن كتابيا فهو حربي، أو كان كتابيا ولم يدخل في ذمة الاسلام. أما الذمي فهو الكتابي الداخل في ذمة الاسلام والتزم بشرائط الذمة (الروضةالبهية ج۸ شرح ص ۲۶ پاورقی)
🔸وينبغي أن يعلم أنه ليس المراد بأهل الحرب يعني من نصب القتال للمسلمين كما هو ظاهر اللفظ ، بل المراد إنما هو من خرج عن طاعة الله ورسوله بثبوته على الكفر وإن لم يقع منه الحرب بمعنى القتال ... وحينئذ فلا فرق في ذلك بين الذمي الغير القائم بشرائط الذمة، ولا غيره من الكفار والمشركين (حدائق، بحراني ج۱۹ ص ۳۷۳)
🔸المراد بأهل الحرب من يجوز قتالهم ومحاربتهم إلى أن يسلموا، وبأهل الذمة، اليهود والنصارى القائمون بشرائط الذمة لو أخلوا بشرائطها صاروا أهل حرب (نهاية المرام سيدمحمد عاملي ج۲ شرح ص ۲۴۳)
🔸ما عدای یهود و نصاری و مجوس حربیاند. و همچنین این سه فرقه اگر مُطیع اسلام نباشند و به شرایط ذمّه عمل نکنند (سؤال و جواب صاحب عروه ج۱ ص ۱۴۲)
🔸وأطلق عليه وصف الحرب بسبب خروجه عن طاعة الله تعالى ورسوله وثبوته على الكفر، وإن لم يقع منه الحرب بمعنى القتال (مسالك الأفهام شهيد ثانی ج۳ شرح ص ۳۷۴)
✅این متن را با یاد کلام گوهرین و فراحقوق بشریِ زهرا «الجار ثمّ الدار»، تا دوردستها و تا فراسوی مرزبندیهای عصر نزول، بازنشر میکنم
(تقدیم به سرایندۀ الجار ثُمّ الدار)
امیر ترکاشوند ۱۳۹۵/۱۲/۱۲
@baznegari
علتِ تقدیم
ما مسلمانها از ناحیۀ آرای فقهای قدیم، به مشکلات زیادی در زندگی فردی خانوادگی اجتماعی و سیاسی برخوردهایم ولی کمتر به پیامدهای وحشتناکِ آن آرا در مورد غیرِمسلمانها(کفار) میاندیشیم؛ به همین خاطر با تأسی به سخن زیبای حضرت فاطمه (الجار ثم الدار) ،که این روزها گرامیداشتِ پرکشیدنش به سوی ملکوت است، اولویت را از خود و مسلمانها به سمت دورترها یعنی نامسلمانها میبَرَم
کافر حربی، مظلومترین گروهِ بیمدافع:
اگر بپرسید مظلومترین گروهِ بیدفاعومدافع در متون فقهیِ علمای قدیم (که همچنان با اُفتوخیز ادامه دارد) کدام گروه است پاسخ میدهم کفار حربی!
چرا؟ برای اینکه:
در اذهان مردم، گذشته از آنکه واژۀ کافر/کفار خودش به تنهایی «تنفّرآمیز ، موجب چِندِش ، و مَجمَعِ همۀ صفات بد» است، همچنین اگر با واژۀ حَربی (جنگجو) ترکیب شود این تصور را پیش میآوَرَد که مراد از آن، این است که یک عِدّه کافرِ ازخدابیخبرِ بیهمهچیز، به منطقهای مسلماننشین حمله کردهاند و دست به کشتار و غارت و اشغال و هتک نوامیس زدهاند! پس چه نشستهاید برخیزید و از مسلمانان مظلوم و ستمدیده در برابر کفارِ فلانوبهمانشده دفاع کنید!
و امّا توضیح خودِ علمای سنتی در این باره چیز دیگری است. آنان میگویند:
هرکس در هر زمان و مکان در هر قَرن و قارّه، اگر به رئوس اعتقادیِ ما مسلمانان «و مشخصاً به پیامبرمان» ایمان نیاورَد و مسلمان نباشد، کافر قلمداد شده و جزو کفار! است.
وحربی نامیدنشان نیز نه از آن رو است که به جایی حمله کرده باشند بلکه از آن رو حربی نامیده میشوند که با ایمان نیاوردن به آخرین فرستادۀ خدا رسماً در مقابل آفریدگار ایستاده و با این نپذیرفتن و مخالفت، عملاً اعلام جنگ به خدا کردهاند! و چون به جنگِ برنامۀ خدا رفتهاند پس بر مسلمین واجب است که بر آنها (در هر قَرن و قارّه که باشند، لااقل سالی یکبار) حمله آورده و وادارشان کنند که اسلام بیاورند تا زمین از لوث کفر و کفار زدوده شود.
بنابراین حکم جهاد ابتدایی برعلیه کفار حربی دقیقاً به خاطر اعتقادات آنهاست و بس!؛ حتّی اگر سرِ سوزنی کار به کارِ ما مسلمانان نداشته باشند!
گفتنی است کافر در لسان فقهی، بسته به موضوع، تقسیمبندیهای متفاوتی دارد:
اگر از منظر نوع اعتقادشان باشد: اهل کتاب و مشرکان (غیر اهل کتاب) و اگر از حیث قِتال با آنها باشد: حربی و ذِمّی (حربی وصف توضیحیِ تمام کفار است إلا اینکه اهل کتابِ تسلیمشده و تن به مقررات ذمهداده، از آن استثنا میشوند و ذمی نامیده میشوند)
🔸الحربي: من لا كتاب له ولا شبهة كتاب من أصناف الكفار. والحربي لا تقبل منه الجزية بخلاف الذمي. فليس معنى الحربي في اصطلاح الفقهاء من أعلن الحرب على المسلمين (المصطلحات، إعداد مركز المعجم الفقهي ص ۹۶۱/ معجم ألفاظ الفقه الجعفري، الدكتور أحمد فتحالله ص ۱۵۷)
🔸الحربي والذمي: وليس معنى الحربي في اصطلاح الفقهاء من أعلن الحرب على المسلمين، فكل من لا كتاب له ولا شبهة كتاب من أصناف الكفار فهو حربي عندهم، وهذا لا تقبل منه الجزية بالاتفاق. أما من له كتاب كاليهودي والنصراني أو شبهة كتاب كالمجوسي فهو على قسمين: ذمي، وهو الذي يقبل شروط الذمة ويلتزم بها، وغير ذمي وهو الذي يمتنع عن قبول هذه الشروط، وحكمه حكم الحربي بإجماع الفقهاء (فقه الإمام جعفر الصادق محمدجواد مغنية ج۲ ص ۲۶۱)
🔸الكافر إذا لم يكن كتابيا فهو حربي، أو كان كتابيا ولم يدخل في ذمة الاسلام. أما الذمي فهو الكتابي الداخل في ذمة الاسلام والتزم بشرائط الذمة (الروضةالبهية ج۸ شرح ص ۲۶ پاورقی)
🔸وينبغي أن يعلم أنه ليس المراد بأهل الحرب يعني من نصب القتال للمسلمين كما هو ظاهر اللفظ ، بل المراد إنما هو من خرج عن طاعة الله ورسوله بثبوته على الكفر وإن لم يقع منه الحرب بمعنى القتال ... وحينئذ فلا فرق في ذلك بين الذمي الغير القائم بشرائط الذمة، ولا غيره من الكفار والمشركين (حدائق، بحراني ج۱۹ ص ۳۷۳)
🔸المراد بأهل الحرب من يجوز قتالهم ومحاربتهم إلى أن يسلموا، وبأهل الذمة، اليهود والنصارى القائمون بشرائط الذمة لو أخلوا بشرائطها صاروا أهل حرب (نهاية المرام سيدمحمد عاملي ج۲ شرح ص ۲۴۳)
🔸ما عدای یهود و نصاری و مجوس حربیاند. و همچنین این سه فرقه اگر مُطیع اسلام نباشند و به شرایط ذمّه عمل نکنند (سؤال و جواب صاحب عروه ج۱ ص ۱۴۲)
🔸وأطلق عليه وصف الحرب بسبب خروجه عن طاعة الله تعالى ورسوله وثبوته على الكفر، وإن لم يقع منه الحرب بمعنى القتال (مسالك الأفهام شهيد ثانی ج۳ شرح ص ۳۷۴)
✅این متن را با یاد کلام گوهرین و فراحقوق بشریِ زهرا «الجار ثمّ الدار»، تا دوردستها و تا فراسوی مرزبندیهای عصر نزول، بازنشر میکنم
Telegram
کانال بازنگری
بیچاره کافر حربی
(تقدیم به سرایندۀ الجار ثُمّ الدار)
امیر ترکاشوند ۱۳۹۵/۱۲/۱۲
@baznegari
علتِ تقدیم
ما مسلمانها از ناحیۀ آرای فقهای قدیم، به مشکلات زیادی در زندگی فردی خانوادگی اجتماعی و سیاسی برخوردهایم ولی کمتر به پیامدهای وحشتناکِ آن آرا در مورد غی…
(تقدیم به سرایندۀ الجار ثُمّ الدار)
امیر ترکاشوند ۱۳۹۵/۱۲/۱۲
@baznegari
علتِ تقدیم
ما مسلمانها از ناحیۀ آرای فقهای قدیم، به مشکلات زیادی در زندگی فردی خانوادگی اجتماعی و سیاسی برخوردهایم ولی کمتر به پیامدهای وحشتناکِ آن آرا در مورد غی…
خریدوفروشِ انسان در ردیف خریدوفروش چارپایان
(حرفهای بد در کتابهای خوب ۴)
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۵/۱۲/۱۵
T.me/baznegari/123
یکی از فصول کتاب متاجر/آدابالتجارة در متون فقهی، "بیع الحیوان" (خریدوفروش حیوان) است. در آن فصل، ابتدا به احکام و مقررات مربوط به خریدوفروشِ "چارپایان" پرداخته میشود و سپس نوبت به احکام و مقررات مربوط به خریدوفروش "دوپاها" (انسان) میرسد! و در آن، چگونگی به تملک درآوردن افراد بشر ، راههای خریدوفروش و احکام آن و نیز بسیاری فروعات دیگر مطرح میشود.
این فصل همواره در طیّ قرون متمادی در حوزهها تدریس میشده و طلبهها ناچار از یادگیری آن بودند و در هنگام تعلّم، وقتشان به جای نقد و بررسی محتوای متن و ایجاد چالش در ضرورت وجود این بحثها در کتاب دین!!، صرفاً صَرفِ ظاهر آن: "ترجمه ، إعراب کلمات ، کشف مرجع ضمیر ، فهم متن و..." میشد و چه بسا تقدیس متن نیز به عدم رویشِ نقّادیهای اساسی در ذهن طلاب کمک میکرد (در دهههای اخیر إنقُلتهایی به میان آمده است).
محمدباقر وحیدبهبهانی (درگذشتۀ ۱۲۰۵ ق) فقیه بزرگِ مجدِد است که گفته میشود با تلاش علمیاش جلوی رشد اخباریگری را گرفت و دور جدید اصولیگری را رونق بخشید؛ پس باید از وی انتظارات بیشتری داشت ولی از آنجا که در هر صورت در شمارِ فقیهان سنتی میگنجد همان فتاوای پیشینیان را دستنخورده به نسل بعد تحویل داد. اینک بخش کوتاهی از فصل بیع الحیوان را مطابق کتاب آداب التجارةِ وی (رسالۀ عملیه متاجر) با دقت! میخوانیم:
«فصل در مبایعۀ حیوانات: ... "حیوان" مملوک میشود به خریدوفروخت و هبه و صلح و غیر اینها از اسباب تملیک مثل مهرِ زوجه شدن و دیه شدن در خطا یا عمد یا غیر اینها و به زائیده شدن در ملک و اگر وحشی باشد به صید نمودن هم مملوک میشود چه از آب و چه در صحرا؛ و امّا "آدمی" پس مملوک میشود به قهر و غلبه بر آن به گرفتن یا به دزدیدن و حیله یا بدست آمدن به هر نحوی باشد در حالتی که آن کافر حربی بوده نه ذمّی مگر آنکه از ذمّه بیرون رود؛ و بعد از آنکه مملوک شد آن کافر، اعقابوذرّیات ایشان که بعد از مملوکشدن بهم رسیدهاند مملوک هستند تا قیامت اگرچه مسلمان شده باشند یا صغیر یا مجنون باشند و وقتی از مملوکبودن بیرون میآیند که آزاد شوند و از آن جمله است که ... و اصل در آدمی آزاد بودنست و حرّ بودنست مگر آنکه شرعاً ثابت شود که مملوکست و از جملۀ ثبوت شرعی این است که در بازار مسلمانان خریدوفروخت شود مسلمانانی که بدعت در دین نکرده باشند که آزاد شرعی را مملوک ساخته باشند چنانکه الآن اهل سنّت، شیعیان را اسیر و مملوک میدانند و خریدوفروختن ایشان را حلال میدانند تا بحدّی که جهاراً و آشکارا در بازارهای ایشان شیعیان را بلکه ساداتی که ذریۀ حضرت رسولاند خریدوفروخت مینمایند و کیس و پستان و بدنهای زنان را مکشوف مینمایند که مبادا عیبی داشته باشند یا خلاف مرغوب ایشان باشد و اصلاً نه از خدا و نه از رسولخدا و نه از ائمه اثنیعشر و سایر ذرّیت و عترت طاهره حیا نمیکنند ... عجل اللّه فرج آل محمّد و شیعتهم بظهور المهدی کما فرّج عن بنی اسرائیل بظهور موسی و نجاهم عن فرعون الّذی کان یقتل ابنائهم و یستحیی نساءهم ... –کتاب آداب التجارة محمدباقر وحیدبهبهانی ص ۳۵ تا ۳۷-».
عجبا!! واشگفتا!!:
به انحاء مختلف انسان را تصاحب و مالِخود کردن!؟
و آنگاه تجویز خریدوفروشِ او!؟
و راهاندازی بازار برای تحقق آن!؟
تداوم همان وضع در اعقابونوادگانِ خریدوفروششدگان ولو تا قیامت!؟
وراندازکردنِ سینه و اندام و دامن برای بررسی مرغوبیت!؟
و در این واویلا، دلسوزی فقط برای سادات و شیعیان!؟ و مابقی هباءً منثوراً!؟
و دعا برای فرج مهدی که ورق را با همان محتواهای سخیف به نفع ما برگرداند!؟
...!؟
...!؟
پس معلوم شد چرا اعتراضی برعلیهِ خریدوفروش ایزدیها توسط داعش از جایی برنخاست! زیرا آنچه در بارۀ خریدوفروش انسان، نقل کردم متأسفانه رأی عموم فقیهان سنتی است.
ای کاش آهوفغانِ آقاباقر بهبهانی و ابراز تأسف وی از فروش شیعیان و سادات، فقط محدود به آنها نمیشد و آن ناله را برای همۀ همنوعان سر میداد و از دیگران به جُرم دیگر بودن دریغ نمیکرد و بستۀ تجارت انسان را ابلاغ نمیکرد؛ بنیآدم اعضای یک پیکرند که در آفرینش ز یک گوهرند
آیا این سخنِ دبیر شورای نگهبان از سنخ همان آموزهها نیست؟:
«بشر غیر از اسلام همان "حیواناتی" هستند که روی زمین میچرخند و فساد میکنند»:
http://aftabnews.ir/vdcefv8w.jh8pwi9bbj.html
و
https://www.tabnak.ir/fa/news/781823
جمهوری اسلامی ایران از همان آغاز، روابط دیپلماتیک با نظام آپارتایدیِ آفریقای جنوبی (که در آن زمان بر این کشور حاکم بود) را قطع کرد با اینکه در آن کشور نه سفید نه سیاهِشان هیچکدام مسلمان و شیعه و سادات نبودند!
telegram.me/baznegari/123
.
.
(حرفهای بد در کتابهای خوب ۴)
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۵/۱۲/۱۵
T.me/baznegari/123
یکی از فصول کتاب متاجر/آدابالتجارة در متون فقهی، "بیع الحیوان" (خریدوفروش حیوان) است. در آن فصل، ابتدا به احکام و مقررات مربوط به خریدوفروشِ "چارپایان" پرداخته میشود و سپس نوبت به احکام و مقررات مربوط به خریدوفروش "دوپاها" (انسان) میرسد! و در آن، چگونگی به تملک درآوردن افراد بشر ، راههای خریدوفروش و احکام آن و نیز بسیاری فروعات دیگر مطرح میشود.
این فصل همواره در طیّ قرون متمادی در حوزهها تدریس میشده و طلبهها ناچار از یادگیری آن بودند و در هنگام تعلّم، وقتشان به جای نقد و بررسی محتوای متن و ایجاد چالش در ضرورت وجود این بحثها در کتاب دین!!، صرفاً صَرفِ ظاهر آن: "ترجمه ، إعراب کلمات ، کشف مرجع ضمیر ، فهم متن و..." میشد و چه بسا تقدیس متن نیز به عدم رویشِ نقّادیهای اساسی در ذهن طلاب کمک میکرد (در دهههای اخیر إنقُلتهایی به میان آمده است).
محمدباقر وحیدبهبهانی (درگذشتۀ ۱۲۰۵ ق) فقیه بزرگِ مجدِد است که گفته میشود با تلاش علمیاش جلوی رشد اخباریگری را گرفت و دور جدید اصولیگری را رونق بخشید؛ پس باید از وی انتظارات بیشتری داشت ولی از آنجا که در هر صورت در شمارِ فقیهان سنتی میگنجد همان فتاوای پیشینیان را دستنخورده به نسل بعد تحویل داد. اینک بخش کوتاهی از فصل بیع الحیوان را مطابق کتاب آداب التجارةِ وی (رسالۀ عملیه متاجر) با دقت! میخوانیم:
«فصل در مبایعۀ حیوانات: ... "حیوان" مملوک میشود به خریدوفروخت و هبه و صلح و غیر اینها از اسباب تملیک مثل مهرِ زوجه شدن و دیه شدن در خطا یا عمد یا غیر اینها و به زائیده شدن در ملک و اگر وحشی باشد به صید نمودن هم مملوک میشود چه از آب و چه در صحرا؛ و امّا "آدمی" پس مملوک میشود به قهر و غلبه بر آن به گرفتن یا به دزدیدن و حیله یا بدست آمدن به هر نحوی باشد در حالتی که آن کافر حربی بوده نه ذمّی مگر آنکه از ذمّه بیرون رود؛ و بعد از آنکه مملوک شد آن کافر، اعقابوذرّیات ایشان که بعد از مملوکشدن بهم رسیدهاند مملوک هستند تا قیامت اگرچه مسلمان شده باشند یا صغیر یا مجنون باشند و وقتی از مملوکبودن بیرون میآیند که آزاد شوند و از آن جمله است که ... و اصل در آدمی آزاد بودنست و حرّ بودنست مگر آنکه شرعاً ثابت شود که مملوکست و از جملۀ ثبوت شرعی این است که در بازار مسلمانان خریدوفروخت شود مسلمانانی که بدعت در دین نکرده باشند که آزاد شرعی را مملوک ساخته باشند چنانکه الآن اهل سنّت، شیعیان را اسیر و مملوک میدانند و خریدوفروختن ایشان را حلال میدانند تا بحدّی که جهاراً و آشکارا در بازارهای ایشان شیعیان را بلکه ساداتی که ذریۀ حضرت رسولاند خریدوفروخت مینمایند و کیس و پستان و بدنهای زنان را مکشوف مینمایند که مبادا عیبی داشته باشند یا خلاف مرغوب ایشان باشد و اصلاً نه از خدا و نه از رسولخدا و نه از ائمه اثنیعشر و سایر ذرّیت و عترت طاهره حیا نمیکنند ... عجل اللّه فرج آل محمّد و شیعتهم بظهور المهدی کما فرّج عن بنی اسرائیل بظهور موسی و نجاهم عن فرعون الّذی کان یقتل ابنائهم و یستحیی نساءهم ... –کتاب آداب التجارة محمدباقر وحیدبهبهانی ص ۳۵ تا ۳۷-».
عجبا!! واشگفتا!!:
به انحاء مختلف انسان را تصاحب و مالِخود کردن!؟
و آنگاه تجویز خریدوفروشِ او!؟
و راهاندازی بازار برای تحقق آن!؟
تداوم همان وضع در اعقابونوادگانِ خریدوفروششدگان ولو تا قیامت!؟
وراندازکردنِ سینه و اندام و دامن برای بررسی مرغوبیت!؟
و در این واویلا، دلسوزی فقط برای سادات و شیعیان!؟ و مابقی هباءً منثوراً!؟
و دعا برای فرج مهدی که ورق را با همان محتواهای سخیف به نفع ما برگرداند!؟
...!؟
...!؟
پس معلوم شد چرا اعتراضی برعلیهِ خریدوفروش ایزدیها توسط داعش از جایی برنخاست! زیرا آنچه در بارۀ خریدوفروش انسان، نقل کردم متأسفانه رأی عموم فقیهان سنتی است.
ای کاش آهوفغانِ آقاباقر بهبهانی و ابراز تأسف وی از فروش شیعیان و سادات، فقط محدود به آنها نمیشد و آن ناله را برای همۀ همنوعان سر میداد و از دیگران به جُرم دیگر بودن دریغ نمیکرد و بستۀ تجارت انسان را ابلاغ نمیکرد؛ بنیآدم اعضای یک پیکرند که در آفرینش ز یک گوهرند
آیا این سخنِ دبیر شورای نگهبان از سنخ همان آموزهها نیست؟:
«بشر غیر از اسلام همان "حیواناتی" هستند که روی زمین میچرخند و فساد میکنند»:
http://aftabnews.ir/vdcefv8w.jh8pwi9bbj.html
و
https://www.tabnak.ir/fa/news/781823
جمهوری اسلامی ایران از همان آغاز، روابط دیپلماتیک با نظام آپارتایدیِ آفریقای جنوبی (که در آن زمان بر این کشور حاکم بود) را قطع کرد با اینکه در آن کشور نه سفید نه سیاهِشان هیچکدام مسلمان و شیعه و سادات نبودند!
telegram.me/baznegari/123
.
.
Telegram
کانال بازنگری
خریدوفروشِ انسان در ردیف خریدوفروش چارپایان
(حرفهای بد در کتابهای خوب ۴)
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۵/۱۲/۱۵
T.me/baznegari/123
یکی از فصول کتاب متاجر/آدابالتجارة در متون فقهی، "بیع الحیوان" (خریدوفروش حیوان) است. در آن فصل، ابتدا به احکام و مقررات مربوط به خریدوفروشِ…
(حرفهای بد در کتابهای خوب ۴)
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۵/۱۲/۱۵
T.me/baznegari/123
یکی از فصول کتاب متاجر/آدابالتجارة در متون فقهی، "بیع الحیوان" (خریدوفروش حیوان) است. در آن فصل، ابتدا به احکام و مقررات مربوط به خریدوفروشِ…
چشمانِ ابر💧💦
چشم ابر از لای آن، نگاهی به زمینِ مکه و مدینه انداخت،
محمّد امین و فوج انسانها را دید،
در دار الإسلامِ وی (ص) نیمی از زنان ،کمتر یا بیشتر، بیروسری بودند (فوج کنیزانومملوکان ، اهل کتاب ، مشرکان ، قبایل بدَوی ، روستانشینان ، بسیاری از مؤمنات و...) مردان را نیز که نگو! و نیمِ دیگر از زنان ،کمتر یا بیشتر، اما سراندازی بر سر داشتند؛
اشک ،از شوق این رنگارنگی، از چشمان ابر باریدن گرفت
مردم از قطراتش شادمان شدند و سرود بارانِ ما را سردادند:
باز باران با ترانه با گهرهای فراوان مىخورد بر بام خانه یادم آرَد روز باران گردش یک روز دیرین ...
چشم از زاریِ شوق باز ایستاد و پلک بر هم نهاد و ابر به حرکت در آمد؛
قرون و قارّهها را در نوردید تا به شرق و غربِ زمین رسید:
ایتالیا ، ژاپن ، مالزی ، کانادا ، استرالیا ،....؛
چشم باز کرد و دید هرکس راه خود را میرود:
بسیاری بیسرانداز و اندکی با سرانداز
و باز چنان از شوق گریست که کس نیست که نداند
سَرِ راه اما به سرایِ ما رسید،
زنانی همه و همه یکدست روسریپوشوبیشترپوش؛ گرچه نیمی ،کمتر یا بیشتر، نه از دل بل به دستور!،
ابر غُصّهاش گرفت از این گونه وحدت،
خواست زار زار از غم بگرید چنانکه پیشتر؛ امّا دیگر نشد،
چه، از غصّه دِق کرد و آبی یا نمِاشکی نه به شوق بلکه نه حتی به زار فرو نفرستاد
و زمین را همه خشک و بیآب کرد از مرگِ خود؛
و زمینِ تفتیده از سوگ و فقدانش، خاک بر سر پاشید، چنان خاکی که نگو!،
و ریزگردِ این خاکِ بههوابرخاسته را، پیکِ خویش کرد تا این آگهی ترحیم را به شهرها و کویها و دوربینها و دوردستها برَد که:
ابر،
از اینهمه یکرنگیِ نایکرنگ،
از اینهمه وحدتِ بیکثرت،
دِق کرد
نماز باران هم بیدارش نمیکند
(امیر ترکاشوند، ۱۳۹۵/۱۲/۱۷)
telegram.me/baznegari/124
.
.
چشم ابر از لای آن، نگاهی به زمینِ مکه و مدینه انداخت،
محمّد امین و فوج انسانها را دید،
در دار الإسلامِ وی (ص) نیمی از زنان ،کمتر یا بیشتر، بیروسری بودند (فوج کنیزانومملوکان ، اهل کتاب ، مشرکان ، قبایل بدَوی ، روستانشینان ، بسیاری از مؤمنات و...) مردان را نیز که نگو! و نیمِ دیگر از زنان ،کمتر یا بیشتر، اما سراندازی بر سر داشتند؛
اشک ،از شوق این رنگارنگی، از چشمان ابر باریدن گرفت
مردم از قطراتش شادمان شدند و سرود بارانِ ما را سردادند:
باز باران با ترانه با گهرهای فراوان مىخورد بر بام خانه یادم آرَد روز باران گردش یک روز دیرین ...
چشم از زاریِ شوق باز ایستاد و پلک بر هم نهاد و ابر به حرکت در آمد؛
قرون و قارّهها را در نوردید تا به شرق و غربِ زمین رسید:
ایتالیا ، ژاپن ، مالزی ، کانادا ، استرالیا ،....؛
چشم باز کرد و دید هرکس راه خود را میرود:
بسیاری بیسرانداز و اندکی با سرانداز
و باز چنان از شوق گریست که کس نیست که نداند
سَرِ راه اما به سرایِ ما رسید،
زنانی همه و همه یکدست روسریپوشوبیشترپوش؛ گرچه نیمی ،کمتر یا بیشتر، نه از دل بل به دستور!،
ابر غُصّهاش گرفت از این گونه وحدت،
خواست زار زار از غم بگرید چنانکه پیشتر؛ امّا دیگر نشد،
چه، از غصّه دِق کرد و آبی یا نمِاشکی نه به شوق بلکه نه حتی به زار فرو نفرستاد
و زمین را همه خشک و بیآب کرد از مرگِ خود؛
و زمینِ تفتیده از سوگ و فقدانش، خاک بر سر پاشید، چنان خاکی که نگو!،
و ریزگردِ این خاکِ بههوابرخاسته را، پیکِ خویش کرد تا این آگهی ترحیم را به شهرها و کویها و دوربینها و دوردستها برَد که:
ابر،
از اینهمه یکرنگیِ نایکرنگ،
از اینهمه وحدتِ بیکثرت،
دِق کرد
نماز باران هم بیدارش نمیکند
(امیر ترکاشوند، ۱۳۹۵/۱۲/۱۷)
telegram.me/baznegari/124
.
.
Telegram
کانال بازنگری
چشمانِ ابر💧💦
چشم ابر از لای آن، نگاهی به زمینِ مکه و مدینه انداخت،
محمّد امین و فوج انسانها را دید،
در دار الإسلامِ وی (ص) نیمی از زنان ،کمتر یا بیشتر، بیروسری بودند (فوج کنیزانومملوکان ، اهل کتاب ، مشرکان ، قبایل بدَوی ، روستانشینان ، بسیاری از مؤمنات…
چشم ابر از لای آن، نگاهی به زمینِ مکه و مدینه انداخت،
محمّد امین و فوج انسانها را دید،
در دار الإسلامِ وی (ص) نیمی از زنان ،کمتر یا بیشتر، بیروسری بودند (فوج کنیزانومملوکان ، اهل کتاب ، مشرکان ، قبایل بدَوی ، روستانشینان ، بسیاری از مؤمنات…
خودداریِ اسماء از سوارشدن بر تَرک پیامبر
t.me/baznegari
[دعوت پیامبر از اسماء برای سوار شدن بر تَرک مَرکبش]
پیامبر بهراحتی، بیهیچ تکلّف، و کاملاً عادی با زنان و جمعِ آنها به گفتگو مینشست (حتی اگر حجاب مورد پسندِ متشرّعان را رعایت نمیکردند): «استأذن عمربنالخطاب علی رسولالله(ص)، و عنده نسوةٌ من قریش یُکلّمنه و یستکثرنه، عالیة اصواتهنّ علی صوته، فلمّا استأذن عمربنالخطاب، قُمن فبادَرن الحجاب... : عمربنخطاب درخواستِ ورود از رسولالله کرد در حالیکه نزد رسولالله زنانی از قریش بودند که با حضرت صحبت میکردند. زنان، زیاد سخن میگفتند و طنین صدایشان نیز بلندتر از صدای رسولالله بود. چون عمر اذن دخول خواست، آنان اقدام به حجاب (و رفتن به پشتِ پرده) کردند. حضرت به عمر اجازۀ ورود داد در حالیکه مشغول خندیدن بود. پس عمر گفت: خدا شما را همیشه خندان کند. رسولخدا گفت: در شگفت هستم از این زنانی که نزد من بودند و هنگامی که صدای تو را شنیدند مبادرت به حجاب (و رفتن به پشتِ پرده) کردند. عمر گفت: ای رسولخدا، سزاوارتر این است که از تو بترسند. سپس عمر [خطاب به آن زنان] گفت: ای دشمنان خود! آیا از من میترسید ولی از رسولخدا ترس و حذر ندارید؟ زنان گفتند: بله [زیرا] تو از رسولخدا تُندخوتر و خشنتر هستی. رسولخدا خطاب به عمر گفت: (بس کن ای پسر خطاب! ...»
و گاه در خلوت، با تکنفرشان به مکالمه میپرداخت و سخنان محبتآمیز، در جوّی بیشبهه نثارشان میکرد: «جاءت امرأة من الانصار الی النبی(ص) فخلا بها، فقال: والله إنکنّ لأحب الناس إلیّ ...: زنی از انصار نزد پیامبر آمد و حضرت با او خلوت کرد و [در ضمنِ سخنانش به وی] گفت: شما زنان، دوست داشتنیترین مردم در نزد من هستید».
و بعضاً پیش میآمد در حالیکه سوار بر مَرکب، همراهِ یارانش در حرکت بود در اینحال چنانچه با بانوی آشنایی در بیرون از شهر روبرو میشد؛ حضرت از درِ نوعدوستی و خویشاوندی به آن بانو پیشنهاد میکرد که بر تَرک وی! سوار شود تا او را به خانهاش برساند: «حدیث اسماء بنت ابیبکر، قالت: ... فجئت یوماً و النوی علی رأسی، فلقیت رسولالله(ص) و معه نفر من الانصار فدعانی... لیَحمِلنی خَلفَه فاستحییت أنأسیرَ مع الرجال...» ...
زبیر مرا [اسماء دختر ابوبکر را] به همسری گرفت در حالیکه نه مال داشت و نه برده و نه چیز دیگری و فقط اسبی داشت و من بودم که اسب او را علف میدادم و زحمت مراقبت از آن را از دوش زبیر برمیداشتم، اسب را تیمار میکردم و دانههای خرماهای تازه را برای اسب میکوبیدم... من هستههای خرما را از زمین زبیر که پیامبر(ص) در اختیارش نهاده بودند جمع میکردم و سبد را بر سر مینهادم و از آن زمین که با مدینه دوسوم فرسنگ فاصله داشت پیاده به مدینه میآمدم، روزی در همان حال که سبد هستهها بر سرم بود و پیاده میآمدم با رسولخدا(ص) که سواره و همراه تنی چند از یارانش به مدینه میآمد برخوردم، آن حضرت نخست برای من دعا فرمود و سپس خواست شترش را بخواباند که مرا تَرک خود سوار کند من آزرم کردم که همراه آن مردان باشم وانگهی غیرت زبیر را به یاد آوردم که از غیرتمندتر مردم بود، و پیامبر(ص) احساس فرمودند که من آزرم کردم و به راه خود ادامه دادند و رفتند، من پیش زبیر آمدم و گفتم پیامبر(ص) مرا در حالیکه هستههای خرما بر سرم بود و تنی چند از همراهانش با ایشان بودند دیدند و شتر خود را خواباند که همراه وی سوار شوم من آزرم کردم و غیرت تو را به یاد آوردم. زبیر گفت به خدا سوگند دانهکشیدنِ تو بر من دشوارتر از سوار شدنِ تو همراه او است» (... فدعا لي ثم قال إخ إخ لیحملني خلفه فاستحییت أنأسیر مع الرجال و ذکرت الزبیر و غیرته و کان من اغیر الناس ... فأناخ لأرکب معه فاستحییت و عرفت غیرتک فقال والله لحملک النوی کان أشد علي من رکوبک معه).
کانال بازنگری
(برگرفته از کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر نوشتۀ امیر ترکاشوند ص ۲۵۶ و صفحات ۸۸۴ ، ۲۲۰ و ۴۵۳).
telegram.me/baznegari/125
.
.
t.me/baznegari
[دعوت پیامبر از اسماء برای سوار شدن بر تَرک مَرکبش]
پیامبر بهراحتی، بیهیچ تکلّف، و کاملاً عادی با زنان و جمعِ آنها به گفتگو مینشست (حتی اگر حجاب مورد پسندِ متشرّعان را رعایت نمیکردند): «استأذن عمربنالخطاب علی رسولالله(ص)، و عنده نسوةٌ من قریش یُکلّمنه و یستکثرنه، عالیة اصواتهنّ علی صوته، فلمّا استأذن عمربنالخطاب، قُمن فبادَرن الحجاب... : عمربنخطاب درخواستِ ورود از رسولالله کرد در حالیکه نزد رسولالله زنانی از قریش بودند که با حضرت صحبت میکردند. زنان، زیاد سخن میگفتند و طنین صدایشان نیز بلندتر از صدای رسولالله بود. چون عمر اذن دخول خواست، آنان اقدام به حجاب (و رفتن به پشتِ پرده) کردند. حضرت به عمر اجازۀ ورود داد در حالیکه مشغول خندیدن بود. پس عمر گفت: خدا شما را همیشه خندان کند. رسولخدا گفت: در شگفت هستم از این زنانی که نزد من بودند و هنگامی که صدای تو را شنیدند مبادرت به حجاب (و رفتن به پشتِ پرده) کردند. عمر گفت: ای رسولخدا، سزاوارتر این است که از تو بترسند. سپس عمر [خطاب به آن زنان] گفت: ای دشمنان خود! آیا از من میترسید ولی از رسولخدا ترس و حذر ندارید؟ زنان گفتند: بله [زیرا] تو از رسولخدا تُندخوتر و خشنتر هستی. رسولخدا خطاب به عمر گفت: (بس کن ای پسر خطاب! ...»
و گاه در خلوت، با تکنفرشان به مکالمه میپرداخت و سخنان محبتآمیز، در جوّی بیشبهه نثارشان میکرد: «جاءت امرأة من الانصار الی النبی(ص) فخلا بها، فقال: والله إنکنّ لأحب الناس إلیّ ...: زنی از انصار نزد پیامبر آمد و حضرت با او خلوت کرد و [در ضمنِ سخنانش به وی] گفت: شما زنان، دوست داشتنیترین مردم در نزد من هستید».
و بعضاً پیش میآمد در حالیکه سوار بر مَرکب، همراهِ یارانش در حرکت بود در اینحال چنانچه با بانوی آشنایی در بیرون از شهر روبرو میشد؛ حضرت از درِ نوعدوستی و خویشاوندی به آن بانو پیشنهاد میکرد که بر تَرک وی! سوار شود تا او را به خانهاش برساند: «حدیث اسماء بنت ابیبکر، قالت: ... فجئت یوماً و النوی علی رأسی، فلقیت رسولالله(ص) و معه نفر من الانصار فدعانی... لیَحمِلنی خَلفَه فاستحییت أنأسیرَ مع الرجال...» ...
زبیر مرا [اسماء دختر ابوبکر را] به همسری گرفت در حالیکه نه مال داشت و نه برده و نه چیز دیگری و فقط اسبی داشت و من بودم که اسب او را علف میدادم و زحمت مراقبت از آن را از دوش زبیر برمیداشتم، اسب را تیمار میکردم و دانههای خرماهای تازه را برای اسب میکوبیدم... من هستههای خرما را از زمین زبیر که پیامبر(ص) در اختیارش نهاده بودند جمع میکردم و سبد را بر سر مینهادم و از آن زمین که با مدینه دوسوم فرسنگ فاصله داشت پیاده به مدینه میآمدم، روزی در همان حال که سبد هستهها بر سرم بود و پیاده میآمدم با رسولخدا(ص) که سواره و همراه تنی چند از یارانش به مدینه میآمد برخوردم، آن حضرت نخست برای من دعا فرمود و سپس خواست شترش را بخواباند که مرا تَرک خود سوار کند من آزرم کردم که همراه آن مردان باشم وانگهی غیرت زبیر را به یاد آوردم که از غیرتمندتر مردم بود، و پیامبر(ص) احساس فرمودند که من آزرم کردم و به راه خود ادامه دادند و رفتند، من پیش زبیر آمدم و گفتم پیامبر(ص) مرا در حالیکه هستههای خرما بر سرم بود و تنی چند از همراهانش با ایشان بودند دیدند و شتر خود را خواباند که همراه وی سوار شوم من آزرم کردم و غیرت تو را به یاد آوردم. زبیر گفت به خدا سوگند دانهکشیدنِ تو بر من دشوارتر از سوار شدنِ تو همراه او است» (... فدعا لي ثم قال إخ إخ لیحملني خلفه فاستحییت أنأسیر مع الرجال و ذکرت الزبیر و غیرته و کان من اغیر الناس ... فأناخ لأرکب معه فاستحییت و عرفت غیرتک فقال والله لحملک النوی کان أشد علي من رکوبک معه).
کانال بازنگری
(برگرفته از کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر نوشتۀ امیر ترکاشوند ص ۲۵۶ و صفحات ۸۸۴ ، ۲۲۰ و ۴۵۳).
telegram.me/baznegari/125
.
.
Telegram
کانال بازنگری
بازنگری
کانال رسمی امیر ترکاشوند
نویسندۀ کتب:
• حجاب شرعی در عصر پیامبر:
T.me/baznegari/4
• نسخ سنگسار توسط اسلام:
T.me/baznegari/6
و گردآورندهٔ کتاب
• رجمِ سنگسار:
T.me/baznegari/314
• فهرست موضوعیِ یادداشتهای کانال:
T.me/baznegari/1162
.
کانال رسمی امیر ترکاشوند
نویسندۀ کتب:
• حجاب شرعی در عصر پیامبر:
T.me/baznegari/4
• نسخ سنگسار توسط اسلام:
T.me/baznegari/6
و گردآورندهٔ کتاب
• رجمِ سنگسار:
T.me/baznegari/314
• فهرست موضوعیِ یادداشتهای کانال:
T.me/baznegari/1162
.
تحریم آزارِ کافران در فتوای مکارمشیرازی
t.me/baznegari
از دیدگاه فقیهان سنّتی، کفّار یا حربیاند یا ذِمّی:
ذمّیها آن دسته از اهل کتاب را گویند که تسلیم مسلمانان و مقرراتشان میباشند
و حربیها مابقیِ کفار (: غیر اهل کتاب عموماً و نیز اهل کتابِ تسلیمناشده) را گویند که احکام کفر: «واجبالقتال بودن» و «محترم نبودنِ جان و مال و آبرو» در بارهشان وجود دارد.
«آزار کافران حرام است»
امّا مرجع مکارمشیرازی، تسلیم رأی گذشتگان نشده و قائل به "امنیتِ" عموم نامسلمانان ،جز آنانی که در حال جنگ با مسلماناناند، میباشد!
و یعنی "حلال بودنِ" ایجاد ناامنیِ جانی و مالی و عِرضی برای کافران بیگناه و غیر جنگافروز را ناروا، غیر شرعی و به نوعی "حرام" میشمارد.
وی برخلاف مشهور فقها، کافران را به چهار گروهِ اصلی تقسیم میکند و علاوه بر کافر ذمّی همچنین کافر معاهَد (بلادی که با مسلمین پیمان و مبادله دارند) و کافر بیطرف/مهادن (فاقدین پیمان و مبادله با مسلمین اما غیرجنگافروز) را محترم و محفوظ میداند. گفتنی است معاهد و مهادن در کلام گذشتگان نیز وجود داشت ولی آن را همان کافران حربیای میدانستند که مسلمین در خلال تهاجم به آنها، از حیث عِدّه و عُدّه دچار کمبود میشدند و تا تجدید قوا و حملۀ دوباره (که بنا به مشهور نباید از سه ماه تجاوز میکرد) اجازۀ پیمان آتشبس موقت (و نه صلح دائم) با آنها را مییافتند حال آنکه در تبیین این مرجع، معاهَد و مهادن/بیطرف دارای تعریفی متفاوت و موسّع بوده و موضع اسلامی در قبال آنها یک سیاست دائمی و نه از سرِ ناچاری در وقت جنگ، است.
سخن ایشان:
پرسش: آیا در تقسیم متعارفِ کافر به ذمّى و حربى که غیر ذمّى را حربى مىدانند، مىتوان به همۀ احکام آن ملتزم شد که کفّارى که در حکومت جمهورى اسلامى هستند، ذمّى و بقیّه در هر کجاى دنیا که باشند حربى باشند و همه اقدامات دربارۀ کافر حربى درباره آنان جایز باشد، یا حربى اختصاص دارد به حالت محاربه و در غیر حالت جنگ، قسم سوّمى داریم که نه ذمّى و نه حربى است و جان و مال و عرض آنان که در جنگ نیستند محترم است؟
پاسخ: کافر، قسم سوّم و چهارمى نیز دارد:
و قسم سوّم آن کافر معاهد است و بسیارى از دول امروز که با ما روابط سیاسى دارند و با ما در حال جنگ نیستند مصداق آن محسوب مىشوند و مادام که به نحوى از آنحا با مسلمین وارد محاربه نشوند همه چیزِ آنها و جان و مالشان محترم است، زیرا طبق تعهّداتى که از طریق روابط سیاسى و قوانین پذیرفتهشدۀ بینالمللى با آنان داریم داخل در معاهد هستند.
در ضمن باید توجّه داشت که کافر معاهد بر خلاف آنچه بعضى گفتهاند زمان محدودى ندارد و شامل اهل كتاب و غیر اهل كتاب نیز مىشود …
قسم چهارم، کفّارى هستند که نه جزء کفّار ذمّى مى باشند و نه معاهد و نه حربى و در واقع در بىطرفى کامل نسبت به مسلمین به سر مىبرند که مىتوان آنها را کفّار بىطرف نامید که در دو آیه از قرآن به وضع آنها اشاره شده است، در سوره ممتحنه آیه 8 مىفرماید: (لاَیَنْهَاکُمُ اللّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقَاتِلُوکُمْ فِى الدِّینِ وَ لَمْ یُخْرجُوکُمْ مِنْ دِیَارِکُمْ اَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا الَیْهِمْ انَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ) و سوره نساء آیه 90 بعد از اشاره به کفّار حربى مىفرماید: (اِلاَّ الَّذِینَ یَصِلُونَ اِلَى قَوْمِ بَیْنَکُمْ وَبَیْنَهُمْ میِثَاقٌ اَوْ جَاءُوکُمْ مَاحَصِرَتْ صُدُورُهْم اَنْ یُقَاتِلُوکُمْ اَوْ یُقَاتِلُوا قَوْمَهُمْ ... فَاِنِ اعْتَزَلُوکُمْ فَلَمْ یُقَاتِلُوکُمْ وَ الْقَوا اِلَیْکُمْ السَّلَمَ فَمَا جَعَلَ اللّهُ لَکُمْ عَلَیْهِمْ سَبِیلاً)... کافر بىطرف هم، جان و مال و ناموسش محفوظ است ...
پاسخِ [دوم]:
کفار به چهار گروه تقسیم میشوند:
گروه اول: کفار ذمی
آنها اهل کتابی هستند که در کشور اسلامی زندگی میکنند ... حکومت اسلامی، جان و مال و ناموس آنها را مانند سایر شهروندان حفظ میکند.
گروه دوم: کفار معاهَد
کفاری که خارج از کشورهای اسلامی هستند ولی با مسلمانان عهد و پیمان دارند و در زمان حاضر، مبادله سفیر و کاردار و مانند آن نوعی عهد و پیمان محسوب میشود. مسلمانان با این گروه نیز با مسالمت و رعایت حقوق یکدیگر مراوده میکنند.
گروه سوم: کفار مهادِن
کفاری که نه با مسلمانان عهد و پیمانی دارند و نه در جنگ هستند ... این گروه نیز در امنیت قرار دارند ...
گروه چهارم: کفار محارب
کفاری که در حال جنگ با مسلمانان هستند یا به محاربین کمک میکنند ... ما مسئول حفظ امنیت این گروه نیستیم. ولی نباید جز به سربازان و مهاجمین آنها، آنهم در میدان جنگ، آسیب رساند ...
http://makarem.ir/main.aspx?typeinfo=21&lid=0&catid=991&mid=110732
http://makarem.ir/main.aspx?typeinfo=21&lid=0&catid=991&mid=190017
...
امیر ترکاشوند، 1395.12.21
Telegram.me/baznegari/126
.
.
t.me/baznegari
از دیدگاه فقیهان سنّتی، کفّار یا حربیاند یا ذِمّی:
ذمّیها آن دسته از اهل کتاب را گویند که تسلیم مسلمانان و مقرراتشان میباشند
و حربیها مابقیِ کفار (: غیر اهل کتاب عموماً و نیز اهل کتابِ تسلیمناشده) را گویند که احکام کفر: «واجبالقتال بودن» و «محترم نبودنِ جان و مال و آبرو» در بارهشان وجود دارد.
«آزار کافران حرام است»
امّا مرجع مکارمشیرازی، تسلیم رأی گذشتگان نشده و قائل به "امنیتِ" عموم نامسلمانان ،جز آنانی که در حال جنگ با مسلماناناند، میباشد!
و یعنی "حلال بودنِ" ایجاد ناامنیِ جانی و مالی و عِرضی برای کافران بیگناه و غیر جنگافروز را ناروا، غیر شرعی و به نوعی "حرام" میشمارد.
وی برخلاف مشهور فقها، کافران را به چهار گروهِ اصلی تقسیم میکند و علاوه بر کافر ذمّی همچنین کافر معاهَد (بلادی که با مسلمین پیمان و مبادله دارند) و کافر بیطرف/مهادن (فاقدین پیمان و مبادله با مسلمین اما غیرجنگافروز) را محترم و محفوظ میداند. گفتنی است معاهد و مهادن در کلام گذشتگان نیز وجود داشت ولی آن را همان کافران حربیای میدانستند که مسلمین در خلال تهاجم به آنها، از حیث عِدّه و عُدّه دچار کمبود میشدند و تا تجدید قوا و حملۀ دوباره (که بنا به مشهور نباید از سه ماه تجاوز میکرد) اجازۀ پیمان آتشبس موقت (و نه صلح دائم) با آنها را مییافتند حال آنکه در تبیین این مرجع، معاهَد و مهادن/بیطرف دارای تعریفی متفاوت و موسّع بوده و موضع اسلامی در قبال آنها یک سیاست دائمی و نه از سرِ ناچاری در وقت جنگ، است.
سخن ایشان:
پرسش: آیا در تقسیم متعارفِ کافر به ذمّى و حربى که غیر ذمّى را حربى مىدانند، مىتوان به همۀ احکام آن ملتزم شد که کفّارى که در حکومت جمهورى اسلامى هستند، ذمّى و بقیّه در هر کجاى دنیا که باشند حربى باشند و همه اقدامات دربارۀ کافر حربى درباره آنان جایز باشد، یا حربى اختصاص دارد به حالت محاربه و در غیر حالت جنگ، قسم سوّمى داریم که نه ذمّى و نه حربى است و جان و مال و عرض آنان که در جنگ نیستند محترم است؟
پاسخ: کافر، قسم سوّم و چهارمى نیز دارد:
و قسم سوّم آن کافر معاهد است و بسیارى از دول امروز که با ما روابط سیاسى دارند و با ما در حال جنگ نیستند مصداق آن محسوب مىشوند و مادام که به نحوى از آنحا با مسلمین وارد محاربه نشوند همه چیزِ آنها و جان و مالشان محترم است، زیرا طبق تعهّداتى که از طریق روابط سیاسى و قوانین پذیرفتهشدۀ بینالمللى با آنان داریم داخل در معاهد هستند.
در ضمن باید توجّه داشت که کافر معاهد بر خلاف آنچه بعضى گفتهاند زمان محدودى ندارد و شامل اهل كتاب و غیر اهل كتاب نیز مىشود …
قسم چهارم، کفّارى هستند که نه جزء کفّار ذمّى مى باشند و نه معاهد و نه حربى و در واقع در بىطرفى کامل نسبت به مسلمین به سر مىبرند که مىتوان آنها را کفّار بىطرف نامید که در دو آیه از قرآن به وضع آنها اشاره شده است، در سوره ممتحنه آیه 8 مىفرماید: (لاَیَنْهَاکُمُ اللّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقَاتِلُوکُمْ فِى الدِّینِ وَ لَمْ یُخْرجُوکُمْ مِنْ دِیَارِکُمْ اَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا الَیْهِمْ انَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ) و سوره نساء آیه 90 بعد از اشاره به کفّار حربى مىفرماید: (اِلاَّ الَّذِینَ یَصِلُونَ اِلَى قَوْمِ بَیْنَکُمْ وَبَیْنَهُمْ میِثَاقٌ اَوْ جَاءُوکُمْ مَاحَصِرَتْ صُدُورُهْم اَنْ یُقَاتِلُوکُمْ اَوْ یُقَاتِلُوا قَوْمَهُمْ ... فَاِنِ اعْتَزَلُوکُمْ فَلَمْ یُقَاتِلُوکُمْ وَ الْقَوا اِلَیْکُمْ السَّلَمَ فَمَا جَعَلَ اللّهُ لَکُمْ عَلَیْهِمْ سَبِیلاً)... کافر بىطرف هم، جان و مال و ناموسش محفوظ است ...
پاسخِ [دوم]:
کفار به چهار گروه تقسیم میشوند:
گروه اول: کفار ذمی
آنها اهل کتابی هستند که در کشور اسلامی زندگی میکنند ... حکومت اسلامی، جان و مال و ناموس آنها را مانند سایر شهروندان حفظ میکند.
گروه دوم: کفار معاهَد
کفاری که خارج از کشورهای اسلامی هستند ولی با مسلمانان عهد و پیمان دارند و در زمان حاضر، مبادله سفیر و کاردار و مانند آن نوعی عهد و پیمان محسوب میشود. مسلمانان با این گروه نیز با مسالمت و رعایت حقوق یکدیگر مراوده میکنند.
گروه سوم: کفار مهادِن
کفاری که نه با مسلمانان عهد و پیمانی دارند و نه در جنگ هستند ... این گروه نیز در امنیت قرار دارند ...
گروه چهارم: کفار محارب
کفاری که در حال جنگ با مسلمانان هستند یا به محاربین کمک میکنند ... ما مسئول حفظ امنیت این گروه نیستیم. ولی نباید جز به سربازان و مهاجمین آنها، آنهم در میدان جنگ، آسیب رساند ...
http://makarem.ir/main.aspx?typeinfo=21&lid=0&catid=991&mid=110732
http://makarem.ir/main.aspx?typeinfo=21&lid=0&catid=991&mid=190017
...
امیر ترکاشوند، 1395.12.21
Telegram.me/baznegari/126
.
.
Telegram
کانال بازنگری
بازنگری
کانال رسمی امیر ترکاشوند
نویسندۀ کتب:
• حجاب شرعی در عصر پیامبر:
T.me/baznegari/4
• نسخ سنگسار توسط اسلام:
T.me/baznegari/6
و گردآورندهٔ کتاب
• رجمِ سنگسار:
T.me/baznegari/314
• فهرست موضوعیِ یادداشتهای کانال:
T.me/baznegari/1162
.
کانال رسمی امیر ترکاشوند
نویسندۀ کتب:
• حجاب شرعی در عصر پیامبر:
T.me/baznegari/4
• نسخ سنگسار توسط اسلام:
T.me/baznegari/6
و گردآورندهٔ کتاب
• رجمِ سنگسار:
T.me/baznegari/314
• فهرست موضوعیِ یادداشتهای کانال:
T.me/baznegari/1162
.
تغییر مفهوم باحجاب بیحجاب در یکصدسالِ اخیر
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۵.۱۲.۲۶
T.me/baznegari
به چه زنی باحجاب گفته میشود و کدام را بیحجاب گویند؟ تعریف متدیّنان ایرانزمین در این باره چیست؟ میزان پوشش یا ناپوشیدگی که به ترتیب موجبِ محجّبه یا بیحجاب شمردن زنان در نزد مؤمنان است چه قدر و اندازهای است و چه جاهایی از اندام و پیکر را شامل میشود؟
شاید برایتان شگفت باشد که بگویم استاندارد باحجاب بیحجاب در نزد متشرعان در این یک سده، تغییر معناداری به شرح زیر داشته است:
یک- چادر+پوشیه:
در آغاز این قرن (و همچنین پیش از آن) زن را تنها در صورتی باحجاب میشمردند که خود را با «چادرِ سرتاسری + روبند/پوشیه» میپوشانید و هیچ جایی ولو اندک از جسمش نمایان نمیشد؛ و اگر بیپوشیه (حتی با چادر) تردّد میکرد و یعنی صورت/چهرهاش نمایان بود وی را بیحجاب میشمردند. جملۀ «رو تو بگیر = رویَت را بپوشان» که تا چندین سال پیش نیز گاهی رواج داشت یادگار همان روزگار است.
کانونیترین خواستِ آن روزِ فعالانِ این حوزه، تلاش برای حذف پوشیه و در نتیجه باز بودنِ چهرۀ زنان بود. ببینید این شعرِ آن دوران از ایرجمیرزا را:
پیمبر آنچه فرمودست آن کُن
نه زینت فاش و نه صورت نهان کن
چند دهه پیش از آن، بانوی شاعر زرینتاج قزوینی (که در باب مهدویت عقاید خاصی داشت) نیز گویا در همین حد، اقدام به سنتشکنیِ معهود در عصر قجری کرد و در واقعۀ بدشت روبند/پوشیه را کنار زد و چهره نمایان کرد؛
در رهِ عشقت ای صنم شیفتۀ بلا منم
چند مغایرت کنی با غمت آشنا منم ...
دو- چادر:
تلاش فعالان و سیاستمداران به کرسی نشست و حجاب عصر قجری شکست! و اکثریت قاطع زنان (حتی پس از لغو قانون کشف حجاب رضاشاه از سوی فرزندش) پوشیه و روبند را به اختیارِ خود کنار گذاردند و تعریفِ استاندارد متدینان نیز از میزان حجاب تغییر کرد. در دوران محمدرضا شاه و نیز تا اوایل جمهوری اسلامی، به کسی باحجاب میگفتند که چادر به سر میکرد و به کمتر از آن (چه با روسری چه بیروسری) بیحجاب میگفتند.
سه- روسریِ پوشا:
سپس پوشش زنانی که مانتوی بلند + روسریِ پوشانندۀ تمام مو میپوشیدند، آرام آرام مقبول افتاد و متشرعان، اینان را نیز جزو باحجابها قلمداد کردند و فقط به زنانی بیحجاب اطلاق میشد که روسری را به خوبی نمیبستند و بخشهایی از مویشان ،کم یا زیاد، نمایان میشد و مانتوشان نیز رضایت مؤمنان را فراهم نمیکرد.
جالب اینکه امروزه زنان چادری و زنان مانتوروسری، با تنظیم مقاله و یا ایراد سخنرانی، بر علیه اقدام فعالان دورهٔ نخست موضعگیری میکنند حال آنکه میزان حجاب همین ناقدان کنونی، در آن دوران، مصداق بیحجابی و بیحیایی بود!
چهار- سرانداز:
اگر در کشورمان رعایت پوشش الزامی نمیبود و این روال ادامه مییافت در آن صورت، باحجاب در نزد مذهبیها زنانی بودند که دستِکم با سراندازی به عنوان نماد!، تردّد میکردند و فقط زنان بیسرانداز را بیحجاب میدانستند.
پس مراحل تغییر مفهوم باحجاب بیحجاب در این قرن از آغاز تاکنون و بر اساس انتظارات متدینان چنین است:
۱) باحجاب: چادر+پوشیه
بیحجاب: چادر منهای پوشیه (و پایینتر از آن).
۲) باحجاب: چادر
بیحجاب: مانتوروسریِ کامل (و پایینتر از آن).
۳) باحجاب: مانتوروسریِ کامل
بیحجاب: روسریبهسرکنانِ موپیدا (و پایینتر از آن).
۴) ادامۀ سریال- با حجاب: روسری به عنوان نماد و نه لزوماً پوشانندهٔ مو
بیحجاب: بیسرانداز
۵) تعریف باحجاب بیحجاب، ورای روسری نمادین (این مرحله در روند تغییر نگاه مذهبیها بسیار زمانبر روی میدهد).
گفتنی است هیچیک از کاهشهای تدریجی فوق، حتی کاهش پنجم، مطابق آنچه در کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر آوردم، در آن عصر گناه شرعی به شمار نمیآمده است.
Telegram.me/baznegari/127
.
.
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۵.۱۲.۲۶
T.me/baznegari
به چه زنی باحجاب گفته میشود و کدام را بیحجاب گویند؟ تعریف متدیّنان ایرانزمین در این باره چیست؟ میزان پوشش یا ناپوشیدگی که به ترتیب موجبِ محجّبه یا بیحجاب شمردن زنان در نزد مؤمنان است چه قدر و اندازهای است و چه جاهایی از اندام و پیکر را شامل میشود؟
شاید برایتان شگفت باشد که بگویم استاندارد باحجاب بیحجاب در نزد متشرعان در این یک سده، تغییر معناداری به شرح زیر داشته است:
یک- چادر+پوشیه:
در آغاز این قرن (و همچنین پیش از آن) زن را تنها در صورتی باحجاب میشمردند که خود را با «چادرِ سرتاسری + روبند/پوشیه» میپوشانید و هیچ جایی ولو اندک از جسمش نمایان نمیشد؛ و اگر بیپوشیه (حتی با چادر) تردّد میکرد و یعنی صورت/چهرهاش نمایان بود وی را بیحجاب میشمردند. جملۀ «رو تو بگیر = رویَت را بپوشان» که تا چندین سال پیش نیز گاهی رواج داشت یادگار همان روزگار است.
کانونیترین خواستِ آن روزِ فعالانِ این حوزه، تلاش برای حذف پوشیه و در نتیجه باز بودنِ چهرۀ زنان بود. ببینید این شعرِ آن دوران از ایرجمیرزا را:
پیمبر آنچه فرمودست آن کُن
نه زینت فاش و نه صورت نهان کن
چند دهه پیش از آن، بانوی شاعر زرینتاج قزوینی (که در باب مهدویت عقاید خاصی داشت) نیز گویا در همین حد، اقدام به سنتشکنیِ معهود در عصر قجری کرد و در واقعۀ بدشت روبند/پوشیه را کنار زد و چهره نمایان کرد؛
در رهِ عشقت ای صنم شیفتۀ بلا منم
چند مغایرت کنی با غمت آشنا منم ...
دو- چادر:
تلاش فعالان و سیاستمداران به کرسی نشست و حجاب عصر قجری شکست! و اکثریت قاطع زنان (حتی پس از لغو قانون کشف حجاب رضاشاه از سوی فرزندش) پوشیه و روبند را به اختیارِ خود کنار گذاردند و تعریفِ استاندارد متدینان نیز از میزان حجاب تغییر کرد. در دوران محمدرضا شاه و نیز تا اوایل جمهوری اسلامی، به کسی باحجاب میگفتند که چادر به سر میکرد و به کمتر از آن (چه با روسری چه بیروسری) بیحجاب میگفتند.
سه- روسریِ پوشا:
سپس پوشش زنانی که مانتوی بلند + روسریِ پوشانندۀ تمام مو میپوشیدند، آرام آرام مقبول افتاد و متشرعان، اینان را نیز جزو باحجابها قلمداد کردند و فقط به زنانی بیحجاب اطلاق میشد که روسری را به خوبی نمیبستند و بخشهایی از مویشان ،کم یا زیاد، نمایان میشد و مانتوشان نیز رضایت مؤمنان را فراهم نمیکرد.
جالب اینکه امروزه زنان چادری و زنان مانتوروسری، با تنظیم مقاله و یا ایراد سخنرانی، بر علیه اقدام فعالان دورهٔ نخست موضعگیری میکنند حال آنکه میزان حجاب همین ناقدان کنونی، در آن دوران، مصداق بیحجابی و بیحیایی بود!
چهار- سرانداز:
اگر در کشورمان رعایت پوشش الزامی نمیبود و این روال ادامه مییافت در آن صورت، باحجاب در نزد مذهبیها زنانی بودند که دستِکم با سراندازی به عنوان نماد!، تردّد میکردند و فقط زنان بیسرانداز را بیحجاب میدانستند.
پس مراحل تغییر مفهوم باحجاب بیحجاب در این قرن از آغاز تاکنون و بر اساس انتظارات متدینان چنین است:
۱) باحجاب: چادر+پوشیه
بیحجاب: چادر منهای پوشیه (و پایینتر از آن).
۲) باحجاب: چادر
بیحجاب: مانتوروسریِ کامل (و پایینتر از آن).
۳) باحجاب: مانتوروسریِ کامل
بیحجاب: روسریبهسرکنانِ موپیدا (و پایینتر از آن).
۴) ادامۀ سریال- با حجاب: روسری به عنوان نماد و نه لزوماً پوشانندهٔ مو
بیحجاب: بیسرانداز
۵) تعریف باحجاب بیحجاب، ورای روسری نمادین (این مرحله در روند تغییر نگاه مذهبیها بسیار زمانبر روی میدهد).
گفتنی است هیچیک از کاهشهای تدریجی فوق، حتی کاهش پنجم، مطابق آنچه در کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر آوردم، در آن عصر گناه شرعی به شمار نمیآمده است.
Telegram.me/baznegari/127
.
.
Telegram
کانال بازنگری
بازنگری
کانال رسمی امیر ترکاشوند
نویسندۀ کتب:
• حجاب شرعی در عصر پیامبر:
T.me/baznegari/4
• نسخ سنگسار توسط اسلام:
T.me/baznegari/6
و گردآورندهٔ کتاب
• رجمِ سنگسار:
T.me/baznegari/314
• فهرست موضوعیِ یادداشتهای کانال:
T.me/baznegari/1162
.
کانال رسمی امیر ترکاشوند
نویسندۀ کتب:
• حجاب شرعی در عصر پیامبر:
T.me/baznegari/4
• نسخ سنگسار توسط اسلام:
T.me/baznegari/6
و گردآورندهٔ کتاب
• رجمِ سنگسار:
T.me/baznegari/314
• فهرست موضوعیِ یادداشتهای کانال:
T.me/baznegari/1162
.
کانال بازنگری via @vote
نظرسنجیِ کانال بازنگری: رساترین جمله پیرامون کتاب "حجاب شرعی در عصر پیامبر" نوشتۀ امیر ترکاشوند، کدام است؟
anonymous poll
یک- نشان داد حتّی مسلّمانگاشتهشدهترین موضوعات فقهی نیز نیاز به بازپژوهی و بررسی دوباره دارد t.me/baznegari – 575
👍👍👍👍👍👍👍 74%
سه- این کتاب دستِکم موجب "تردید" خواننده نسبت به تاریخ حجاب در عصر نزول شد و نشانداد نباید به مشهورات تاریخی اعتماد کرد – 101
👍 13%
دو- پرسش در بارۀ حجاب نباید محدود به موضوعِ "اختیاری یا اجباری" بودنِ آن باشد بلکه باید خودِ حجاب اختیاری نیز دقیقاً استخراجشود – 71
👍 9%
چهار- به خاطر نو و حساس بودنِ موضوعش شور و نشاط در میان محققان و محافل پژوهشی به بار آمد – 33
▫️ 4%
👥 780 people voted so far.
anonymous poll
یک- نشان داد حتّی مسلّمانگاشتهشدهترین موضوعات فقهی نیز نیاز به بازپژوهی و بررسی دوباره دارد t.me/baznegari – 575
👍👍👍👍👍👍👍 74%
سه- این کتاب دستِکم موجب "تردید" خواننده نسبت به تاریخ حجاب در عصر نزول شد و نشانداد نباید به مشهورات تاریخی اعتماد کرد – 101
👍 13%
دو- پرسش در بارۀ حجاب نباید محدود به موضوعِ "اختیاری یا اجباری" بودنِ آن باشد بلکه باید خودِ حجاب اختیاری نیز دقیقاً استخراجشود – 71
👍 9%
چهار- به خاطر نو و حساس بودنِ موضوعش شور و نشاط در میان محققان و محافل پژوهشی به بار آمد – 33
▫️ 4%
👥 780 people voted so far.
تقدیم به بانوان خوشحجابِ کشورم
t.me/baznegari/129
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سلام فاطمه، سلام زهرا، سلام صدیقه، سلام مرضیه
سلام بر تو که هم اسمهای خوب داشتی و هم رسمهای خوب.
امروز زادروز توست و فردا زادروز طبیعت یعنی نوروز. میخواهم این قِران سعدین را به فال نیک بگیرم و با استفاده از رسمهای خوب تو، برای بانوان کشورم پیشنهادی بدهم.
میدانیم که امروزه میلیونها زن و دختر ایرانی، حجابشان به گونهای است که موهایشان از زیر روسری کاملاً نمایان است؛ گویی همانند حجاب بینظیر بوتو ، شیخ حَسینه واجد ، ایندیرا گاندی و دیگر زنان پاکستانی و بنگلادشی و تاجیک و لبنانی و...،این سبک از حجاب نیز برای زنان ایرانی به صورت یک عرف نمادین درآمده است و نشانِ عُرفیِ تمایز یک نسل از نسلهای پیشین است.
اما ای بانوی بزرگ، متأسفانه برخی از مذهبیها بیاعتنا و بیاطلاع از اقوال فقهای سلف (همچو فیض کاشانی ، مقدس اردبیلی و عموم فقهای ماقبلِ شهید اول، که این حد از حجاب و گاه حتی کمتر از آن را غیر شرعی نمیدانستند)، این حجاب را قبول ندارند و دائم از زنان و دخترانی که حجاب نمادین زمانۀ خود (استفاده از سرانداز بدون تأکید بر خصوصِ پوشش مو) را دارند، بد میگویند و با موضعگیری و واکنشهای منفی، دختران ما را در هجوم تبلیغاتی و تنگنای روحی قرار میدهند و فشار روانی و اجتماعی سنگینی را بر این خیلِ کثیر تحمیل میکنند.
بانوی بزرگ، اگر از این متشرعان بپرسیم چرا به پوشش آنان نگاهِ منفی دارید و اینچنین زندگی را بر ایشان سخت میگیرید، پاسخ را به حجابِ تو و لزومِ الگوبرداری از تو حواله میدهند:
«ای زن به تو از فاطمه اینگونه خطاب است / ارزندهترین زینت زن حفظ حجاب است» و اندر باب حجابت حکایتها نقل میکنند که غلوها روا میدارند. اما بانوی عزیز، تو می دانی که چنین نبوده است که آنان تبلیغ می کنند. آخر، مگر این نقلها در بارۀ تو به ما نرسیده است:
فاطمه با پیراهن و روسریای نماز خواند در حالیکه روسریاش چندان بلند نبود که بتواند به غیر از مویِ [واقع بر کاسۀ] سرش و گوشهایش [چیز دیگری] را بپوشاند (عن أبیجعفر قال: صلّت فاطمة فی درع و خمارها علی رأسها لیس علیها أکثر ممّا وارت به شعرها و أذنیها -وسائلالشیعه ح 5537-).
فاطمه هنگامی که از تصمیم حکومت در بارۀ فدک باخبر شد روسریاش را «دورِ سر»!!، و تنپوش را گِرد بدن پیچید و از خانه بیرون زد و... (عن عائشة قالت: لما بلغ فاطمة إجماع أبیبکر علی منعها فدک لاثت خمارها علی رأسها واشتملت بجلبابها –شرح نهجالبلاغه ابنأبیالحدید ج 16 ص 249-).
در روایت است که فاطمه گاهی اوقات فاقد جامهای بود که با آن اندامش را بپوشاند (روي أنها [فاطمة] ما کانت فی بعض الاوقات مالکة ما تغطي جسدها – مصابیحالظلام فی شرح مفاتیحالشرایع محمدباقر وحیدبهبهانی ج 6 ص 157-).
ای بانوی بزرگ، اگر امروز تو بودی و این حدیثها، مذهبیهای یادشدۀ زمان ما، تو را نیز بدحجاب مینامیدند و به تو اهانت میکردند و در تو احساس گناه و طردشدگی ایجاد میکردند. همان کاری که امروز با میلیونها بانوی ایرانی میکنند. و این رفتاری است که از نظر اقتصاددانان ما، در دنیای مدرن حتی مانع توسعۀ یک جامعه میشود.
دکتر محسن رنانی که از تاثیر ضد توسعۀ اینهمه فشار روانی علیهِ دختران و زنان کشورش نگران است و از القاب آزاردهنده در حقِ آنان گلایه دارد، معتقد است که از ظرفیت اختلاف فتاوا و برداشتها باید به نفع زنان و دختران کشورمان بهره برد و بارِ روانی نگاههای تند و القاب بدحجاب و بیحجاب را برداشت و در همین باره، عنوان «خوشحجاب» را برایشان پیشنهاد میکند. او می گوید:
ادامۀ یادداشت در پُستِ زیر، به این نشانی:
telegram.me/baznegari/130
t.me/baznegari/129
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سلام فاطمه، سلام زهرا، سلام صدیقه، سلام مرضیه
سلام بر تو که هم اسمهای خوب داشتی و هم رسمهای خوب.
امروز زادروز توست و فردا زادروز طبیعت یعنی نوروز. میخواهم این قِران سعدین را به فال نیک بگیرم و با استفاده از رسمهای خوب تو، برای بانوان کشورم پیشنهادی بدهم.
میدانیم که امروزه میلیونها زن و دختر ایرانی، حجابشان به گونهای است که موهایشان از زیر روسری کاملاً نمایان است؛ گویی همانند حجاب بینظیر بوتو ، شیخ حَسینه واجد ، ایندیرا گاندی و دیگر زنان پاکستانی و بنگلادشی و تاجیک و لبنانی و...،این سبک از حجاب نیز برای زنان ایرانی به صورت یک عرف نمادین درآمده است و نشانِ عُرفیِ تمایز یک نسل از نسلهای پیشین است.
اما ای بانوی بزرگ، متأسفانه برخی از مذهبیها بیاعتنا و بیاطلاع از اقوال فقهای سلف (همچو فیض کاشانی ، مقدس اردبیلی و عموم فقهای ماقبلِ شهید اول، که این حد از حجاب و گاه حتی کمتر از آن را غیر شرعی نمیدانستند)، این حجاب را قبول ندارند و دائم از زنان و دخترانی که حجاب نمادین زمانۀ خود (استفاده از سرانداز بدون تأکید بر خصوصِ پوشش مو) را دارند، بد میگویند و با موضعگیری و واکنشهای منفی، دختران ما را در هجوم تبلیغاتی و تنگنای روحی قرار میدهند و فشار روانی و اجتماعی سنگینی را بر این خیلِ کثیر تحمیل میکنند.
بانوی بزرگ، اگر از این متشرعان بپرسیم چرا به پوشش آنان نگاهِ منفی دارید و اینچنین زندگی را بر ایشان سخت میگیرید، پاسخ را به حجابِ تو و لزومِ الگوبرداری از تو حواله میدهند:
«ای زن به تو از فاطمه اینگونه خطاب است / ارزندهترین زینت زن حفظ حجاب است» و اندر باب حجابت حکایتها نقل میکنند که غلوها روا میدارند. اما بانوی عزیز، تو می دانی که چنین نبوده است که آنان تبلیغ می کنند. آخر، مگر این نقلها در بارۀ تو به ما نرسیده است:
فاطمه با پیراهن و روسریای نماز خواند در حالیکه روسریاش چندان بلند نبود که بتواند به غیر از مویِ [واقع بر کاسۀ] سرش و گوشهایش [چیز دیگری] را بپوشاند (عن أبیجعفر قال: صلّت فاطمة فی درع و خمارها علی رأسها لیس علیها أکثر ممّا وارت به شعرها و أذنیها -وسائلالشیعه ح 5537-).
فاطمه هنگامی که از تصمیم حکومت در بارۀ فدک باخبر شد روسریاش را «دورِ سر»!!، و تنپوش را گِرد بدن پیچید و از خانه بیرون زد و... (عن عائشة قالت: لما بلغ فاطمة إجماع أبیبکر علی منعها فدک لاثت خمارها علی رأسها واشتملت بجلبابها –شرح نهجالبلاغه ابنأبیالحدید ج 16 ص 249-).
در روایت است که فاطمه گاهی اوقات فاقد جامهای بود که با آن اندامش را بپوشاند (روي أنها [فاطمة] ما کانت فی بعض الاوقات مالکة ما تغطي جسدها – مصابیحالظلام فی شرح مفاتیحالشرایع محمدباقر وحیدبهبهانی ج 6 ص 157-).
ای بانوی بزرگ، اگر امروز تو بودی و این حدیثها، مذهبیهای یادشدۀ زمان ما، تو را نیز بدحجاب مینامیدند و به تو اهانت میکردند و در تو احساس گناه و طردشدگی ایجاد میکردند. همان کاری که امروز با میلیونها بانوی ایرانی میکنند. و این رفتاری است که از نظر اقتصاددانان ما، در دنیای مدرن حتی مانع توسعۀ یک جامعه میشود.
دکتر محسن رنانی که از تاثیر ضد توسعۀ اینهمه فشار روانی علیهِ دختران و زنان کشورش نگران است و از القاب آزاردهنده در حقِ آنان گلایه دارد، معتقد است که از ظرفیت اختلاف فتاوا و برداشتها باید به نفع زنان و دختران کشورمان بهره برد و بارِ روانی نگاههای تند و القاب بدحجاب و بیحجاب را برداشت و در همین باره، عنوان «خوشحجاب» را برایشان پیشنهاد میکند. او می گوید:
ادامۀ یادداشت در پُستِ زیر، به این نشانی:
telegram.me/baznegari/130
Telegram
کانال بازنگری
تقدیم به بانوان خوشحجابِ کشورم
t.me/baznegari/129
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سلام فاطمه، سلام زهرا، سلام صدیقه، سلام مرضیه
سلام بر تو که هم اسمهای خوب داشتی و هم رسمهای خوب.
امروز زادروز توست و فردا زادروز طبیعت یعنی نوروز.…
t.me/baznegari/129
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سلام فاطمه، سلام زهرا، سلام صدیقه، سلام مرضیه
سلام بر تو که هم اسمهای خوب داشتی و هم رسمهای خوب.
امروز زادروز توست و فردا زادروز طبیعت یعنی نوروز.…
«از نقش قانون و حقوق در توسعه کم گفته شده است. قوانین و محدودیتها، هم میتوانند آشکارا و مستقیم، و هم پنهان و غیرمستقیم توسعه را محدود یا تخریب کنند. جامعهای که قوانیناش چنان محدود کننده است که بخش بزرگی از شهروندانش مجرم یا گناهگار محسوب میشوند، راه را بر مشارکت موثر و خلاق شهروندانِ گناهکارش! در فرایند توسعه کشور میبندد. مجرمان و گناهکاران نه تنها احساس تعهد و تعلقی به محیط و جامعۀ خویش ندارند، بلکه تمام انرژی و خلاقیت خود را به کار میگیرند تا یا از آن جامعهای که آنان را گناهکار میشمارد بگریزند یا آن را تخریب کنند تا از آن انتقام بگیرند و حقانیت خود را ثابت کرده باشند و یا مرزهای محدودیتها را بشکنند تا آن را بیحرمت کنند. گناهکار چنان درگیر واکنش یا مدیریت فشارهای محیط میشود که دیگر انرژی و خلاقیتی برای ساختن خود و جامعۀ خود ندارد. انسانهایی که با هر حرکتی به دیواری محدود کننده از قانون برمیخورند هیچ انگیزهای برای ساختن ندارند آنان فقط به فکر حذف و تخریب محدودیتها هستند. خلاقیت سازنده و مستمر، فقط در آزادی انتخاب و اختیار و امید و نشاط رخ میدهد. حتی شکل غیر رسمی برخی محدودیتها هم میتواند مخرب باشد. مثلا وقتی بخش بزرگی از جمعیت دخترانمان را که حجابی در دامنه صفر تا صدی دارند که فقهای شیعه مجاز دانستهاند، به خاطر آن که بخشی از موی سرشان بیرون است، «بد حجاب» میخوانیم آن بخش از جامعه را از دایره تعلق و خلاقیت و تعهد اجتماعی حذف کردهایم. این چه فشار روانی است که ما بر دخترانمان وارد میکنیم و با انواع انگها آنها را به موجوداتی بیانگیزه و منفعل و گریزان وخسته و فرسوده تبدیل میکنیم؟ این برخورد را من تخریب خاموش یک نسل می نامم. با این دامنه و مجال فراخی که فقهای ما در مورد حجاب ایجاد کردهاند (که از حجاب حداکثری پوشیه، تا ستر اجمالی سر و عدم خصوصیت مو و حتی نمادین بودنِ روسری، امتداد دارد) باید برای ایجاد بستر اجتماعی فراخی برای خروج میلیونها دختر ایرانی از فشار روانی و اجتماعی ناشی از احساس گناهکاری اقدام کنیم. چرا به دخترانمان که در دامنۀ شرع لباس میپوشند و به نوع مشخص و محدودی از حجاب معتقد نیستند نگوییم «خوش حجاب»؟ مگر در فرهنگ و ادبیات ایرانی، کسانی که در امری سهل گیرند را با واژۀ "خوش" توصیف نمیکنیم؟ و مثلا میگوییم "خوشمشرب" ، "خوشمنش" ، "خوشاخلاق" و نظایر این. پس چرا در مورد دخترانی که در دامنۀ مجاز فقیهان، در مورد حجابشان سهلگیرند واژۀ "خوشحجاب" را به کار نبریم تا میلیونها دختر و بانوی ایرانی را از حس گناهگاری و فشار روانی و اجتماعی آزاد کنیم؟» (رنانی، درسگفتارهای توسعه).
البته گام نخست این تغییر نگرش، سالها پیش توسط رهبرِ حاضر (گمانم در زمان ریاست جمهوریشان) برداشته شد آنجا که وقتی در سالهای نخست پس از انقلاب، عدهای آنان را بیحجاب مینامیدند ایشان آن را تصحیح کرد و واژه «بدحجاب» را جایگزین «بیحجاب» کرد و جالب اینکه سالها بعدتر در بارۀ همینها آورد که: «او یک نقصی دارد. مگر من نقص ندارم؟ نقص او ظاهر است، نقصهای این حقیر باطن است؛ نمیبینند. گفتا شیخا هر آنچه گوئی هستم / آیا تو چنان که مینمائی هستی؟. ما هم یک نقص داریم، او هم یک نقص دارد. با این نگاه و با این روحیه برخورد کنید». (مهر ۱۳۹۱ در دیدار با روحانیان خراسان شمالی).
این بدان معنی است که بخشی از نقصها اصولا در سطح اجتماعی نقص نیستند و اگر هم باشند نباید اسباب فشار گروه اجتماعی بر گروه اجتماعی دیگری تلقی شود. بنابراین در راستای زدودن فشار روانی و اجتماعی از دهها میلیون بانوی ایرانی، با الهام از ظرفیتهای موجود در منابع دینیمان، از این پس آنان را "خوشحجاب" مینامیم.
پس ای ایرانیان وطن دوست، فارسی را پاس بدارید و از این پس به جای واژۀ آزاردهنده و ضدِ توسعۀ "بدحجاب" یا "بیحجاب" ، از واژۀ اخلاقی و انسانی و واقعگرایانهتر"خوشحجاب" استفاده کنید.
به گمانم بسیاری از زنان مؤمن عصر نزول و نیز گهگاه خودِ حضرت زهرا، آنگونه که امامان ما نقل کردهاند، بانویی خوشحجاب بودهاند.
تقدیم به زنان ایرانزمین که روزگاری بیرونرفتنشان از خانه ، بیپوشیه بودنشان ، بیچادر بودنشان، قدمزدن و خندیدنشان، رانندگی کردنشان، درس خواندنشان، پزشکشدنشان، همه و همه گناه بود و سپس با پایداری آنان، یک به یک حلال شد.
تقدیم به زنان ایرانزمین که با پایداری خویش، «خوشحجابی» را از گناه متشرّعانه به کنشی توسعهآفرینانه تبدیل میکنند.
گفتنی است نویسندۀ کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر، با آوردن روایاتی در بارۀ کیفیّت حجاب حضرت زهرا، نشان میدهد که حضرت علاوه بر صورت و دست همچنین پیدا بودن مو، گردن، ساعد، قدم و ساق را حرام! نمیشمرد (امیر ترکاشوند، ص 775).
تنظیمشده در کانال بازنگری
Telegram.me/baznegari/129
Telegram.me/baznegari/130
البته گام نخست این تغییر نگرش، سالها پیش توسط رهبرِ حاضر (گمانم در زمان ریاست جمهوریشان) برداشته شد آنجا که وقتی در سالهای نخست پس از انقلاب، عدهای آنان را بیحجاب مینامیدند ایشان آن را تصحیح کرد و واژه «بدحجاب» را جایگزین «بیحجاب» کرد و جالب اینکه سالها بعدتر در بارۀ همینها آورد که: «او یک نقصی دارد. مگر من نقص ندارم؟ نقص او ظاهر است، نقصهای این حقیر باطن است؛ نمیبینند. گفتا شیخا هر آنچه گوئی هستم / آیا تو چنان که مینمائی هستی؟. ما هم یک نقص داریم، او هم یک نقص دارد. با این نگاه و با این روحیه برخورد کنید». (مهر ۱۳۹۱ در دیدار با روحانیان خراسان شمالی).
این بدان معنی است که بخشی از نقصها اصولا در سطح اجتماعی نقص نیستند و اگر هم باشند نباید اسباب فشار گروه اجتماعی بر گروه اجتماعی دیگری تلقی شود. بنابراین در راستای زدودن فشار روانی و اجتماعی از دهها میلیون بانوی ایرانی، با الهام از ظرفیتهای موجود در منابع دینیمان، از این پس آنان را "خوشحجاب" مینامیم.
پس ای ایرانیان وطن دوست، فارسی را پاس بدارید و از این پس به جای واژۀ آزاردهنده و ضدِ توسعۀ "بدحجاب" یا "بیحجاب" ، از واژۀ اخلاقی و انسانی و واقعگرایانهتر"خوشحجاب" استفاده کنید.
به گمانم بسیاری از زنان مؤمن عصر نزول و نیز گهگاه خودِ حضرت زهرا، آنگونه که امامان ما نقل کردهاند، بانویی خوشحجاب بودهاند.
تقدیم به زنان ایرانزمین که روزگاری بیرونرفتنشان از خانه ، بیپوشیه بودنشان ، بیچادر بودنشان، قدمزدن و خندیدنشان، رانندگی کردنشان، درس خواندنشان، پزشکشدنشان، همه و همه گناه بود و سپس با پایداری آنان، یک به یک حلال شد.
تقدیم به زنان ایرانزمین که با پایداری خویش، «خوشحجابی» را از گناه متشرّعانه به کنشی توسعهآفرینانه تبدیل میکنند.
گفتنی است نویسندۀ کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر، با آوردن روایاتی در بارۀ کیفیّت حجاب حضرت زهرا، نشان میدهد که حضرت علاوه بر صورت و دست همچنین پیدا بودن مو، گردن، ساعد، قدم و ساق را حرام! نمیشمرد (امیر ترکاشوند، ص 775).
تنظیمشده در کانال بازنگری
Telegram.me/baznegari/129
Telegram.me/baznegari/130
Telegram
کانال بازنگری
تقدیم به بانوان خوشحجابِ کشورم
t.me/baznegari/129
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سلام فاطمه، سلام زهرا، سلام صدیقه، سلام مرضیه
سلام بر تو که هم اسمهای خوب داشتی و هم رسمهای خوب.
امروز زادروز توست و فردا زادروز طبیعت یعنی نوروز.…
t.me/baznegari/129
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سلام فاطمه، سلام زهرا، سلام صدیقه، سلام مرضیه
سلام بر تو که هم اسمهای خوب داشتی و هم رسمهای خوب.
امروز زادروز توست و فردا زادروز طبیعت یعنی نوروز.…
نوروز باید مندرس شود و کسی نام آن را نبرد
(اعلام جنگ اماممحمد غزالی در کیمیای سعادت!! بر علیهِ نوروز و آیینهای ممالک اشغالشده)
t.me/baznegari/131
برخی هنوز در این گیر کردهاند که آیا نوروز و پاسداشتِ آن، امری شرعی! است یا نه؟؛ اینان خوبی و بدی همهچیز را از میراث شرعی آدرس میگیرند.
کسی نیست بپرسد مگر
اینهمه احکام نادرست و دور ریختنی (که خوشبختانه محققان به درستی در تلاش برای زدودن این انتسابات زشت و نادرست از دامان دین محمدی و اسلاماند) در این میراث قطور و قَدخَمکن نیامده!؟ خُب تردید در بارۀ خوبی نوروز هم در همین میراثِ سوءپیشینهدار آمده است!.
در ادامه، دو یادداشت کوتاه که در فضای تلگرام به دستم رسید را تقدیم میکنم:
اولی تحریم نوروز از سوی غزالی
و دومی توصیفات علمی پدیدۀ نوروز و تحویل سال.
—------------------------------------------------------------—
امام محمد غزالی و اندیشهی امحای نوروز ایرانی:
«منکرات بازارها: ... و شمشیر و سپر چوبین فروشند برای نوروز، و بوق سفالین برای سده … اما آنچه برای سده و نوروز فروشند، چون سپر و شمشیر چوبین و بوق سفالین، این در نفسِ خود حرام نیست ولیکن اظهار شعارِ گبران حرام است و مخالف شرع است، و هر چه برای آن کنند نشاید؛ بلکه افراط کردن در آراستن بازارها به سبب نوروز و قطایفِ بسیار کردن، و تکلفهای نو افزودن برای نوروز نشاید؛ بلکه "نوروز و سده باید که مندرس شود و کسی نام آن نبرد"، تا گروهی از سلف گفتهاند که "نوروز روزه باید داشت تا از آن طعامها خورده نباید و شبِ سده چراغ فرا نباید گرفت تا اصلاً آتش نبینند" و محققان گفتهاند که "روزه داشتن این روز هم ذکرِ این روز بُوَد، و نشاید که نام این روز برند به هیچ وجه، بلکه با روزهای دیگر برابر باید داشت، و شبِ سده همچنین، چنانکه از وی نام و نشان نماند"».
(غزالی، کیمیای سعادت، به کوشش حسین خدیوجم، جلد اول، برگ ۵۲۲).
مَن أهدَی إلی الإنسانِ شیئاً و أرادَ تعظیمَ النَّیروز، کفر!!.
جامع الفاظ الکفر، ص۸۶
مَن أشتری یومَ النّیروز شیئا و لم یکن یَشتَریه قبلَ ذلک و أراد به تعظیم النیروز، کفر!.
—------------------------------------------------
یادداشتی منتشرشده در کانال آنسو ، در بارۀ اهمیّت نوروز:
https://telegram.me/AnSoo/1970
چند نکته جالب در بارۀ لحظهی تحویل سال:
- فردا در لحظهای که سال تحویل میشود، یعنی دقیقا در ساعت ۱۳:۵۸:۴۰ نور خورشید تمام کره زمین را از نقطهی هندسی قطب شمال تا قطب جنوب روشن میکند! و لحظهای بعد نقطهی هندسی قطب جنوب برای شش ماه کامل در تاریکی فرو میرود، تا اول پاییز! در قطب شمال هم خورشید پیوسته در آسمان میماند بیغروب، تا همان اول پاییز!
- طول روز اول بهار در تمام کرهی زمین ۱۲ ساعت است و نیز روز اول پاییز. فقط در همین دو روز است که تمام نقاط زمین طول روز یکسان یعنی ۱۲ ساعت را تجربه میکنند!
- روز اول بهار بهترین روز برای تعیین دقیق مشرق جغرافیایی در افق مکانی است که شما زندگی میکنید. فقط در همین روز (و البته روز اول پاییز) است که خورشید در تمام نقاط کره زمین دقیقا از مشرق جغرافیایی هر افق طلوع و دقیقا در مغرب جغرافیایی آن غروب میکند. بنابراین در لحظه طلوع اگر دستان خود را به طرفین کاملا باز کنید و انگشتان دست راستتان رو به خورشید باشند صورت شما دقیقا رو به شمال خواهد بود. برای داشتن همین وضعیت در غروب، انگشتان دست چپتان باید رو به خورشید باشند.
- چون مسیر زمین به دور خورشید بیضی شکل است که خورشید دریکی از کانونهای آن قرار دارد، نیمه اول سال تقریبا شش روز از نیمه دوم سال طولانیتر است. به همین ترتیب فصل بهار و تابستان از فصلهای پاییز و زمستان طولانیترند.
همیشه بهاری باشید.
دکتر حسین ثنایینژاد
استاد جغرافی دانشگاه فردوسی
—------------------------------------------------
درک نوروز و برگزاری جشن برای آن، نشاندهندۀ فهم دقیق و زیبای نیاکان این مرز و بوم از "طبیعت ، گردش ایام، و رستاخیز و آغاز رویش دوباره" است. این همان چیزی است که در فاهمۀ کیمیانویسانِ سعادتشعار نمیگنجد.
نوروز در قرآن:
نوروز نه عید بلکه بزرگترین عید الهی انسانی اخلاقی طبیعی و البته تفریحی است. هیچ عیدی به اندازۀ نوروز تفکربرانگیز نیست.
زیباترین قطعات رستاخیزیِ طبیعت را میتوان در آیات قرآن سراغ گرفت. هیچ عیدی در قرآن به اندازۀ نوروز مورد توجه قرار نگرفته است
درود بر نوروز و بهار و تکتکِ ماههای ایرانی: فروردین اردیبهشت خرداد تیر امرداد شهریور مهر آبان آذر دی بهمن اسفند
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۶/۰۱/۰۲
telegram.me/baznegari/131
.
(اعلام جنگ اماممحمد غزالی در کیمیای سعادت!! بر علیهِ نوروز و آیینهای ممالک اشغالشده)
t.me/baznegari/131
برخی هنوز در این گیر کردهاند که آیا نوروز و پاسداشتِ آن، امری شرعی! است یا نه؟؛ اینان خوبی و بدی همهچیز را از میراث شرعی آدرس میگیرند.
کسی نیست بپرسد مگر
اینهمه احکام نادرست و دور ریختنی (که خوشبختانه محققان به درستی در تلاش برای زدودن این انتسابات زشت و نادرست از دامان دین محمدی و اسلاماند) در این میراث قطور و قَدخَمکن نیامده!؟ خُب تردید در بارۀ خوبی نوروز هم در همین میراثِ سوءپیشینهدار آمده است!.
در ادامه، دو یادداشت کوتاه که در فضای تلگرام به دستم رسید را تقدیم میکنم:
اولی تحریم نوروز از سوی غزالی
و دومی توصیفات علمی پدیدۀ نوروز و تحویل سال.
—------------------------------------------------------------—
امام محمد غزالی و اندیشهی امحای نوروز ایرانی:
«منکرات بازارها: ... و شمشیر و سپر چوبین فروشند برای نوروز، و بوق سفالین برای سده … اما آنچه برای سده و نوروز فروشند، چون سپر و شمشیر چوبین و بوق سفالین، این در نفسِ خود حرام نیست ولیکن اظهار شعارِ گبران حرام است و مخالف شرع است، و هر چه برای آن کنند نشاید؛ بلکه افراط کردن در آراستن بازارها به سبب نوروز و قطایفِ بسیار کردن، و تکلفهای نو افزودن برای نوروز نشاید؛ بلکه "نوروز و سده باید که مندرس شود و کسی نام آن نبرد"، تا گروهی از سلف گفتهاند که "نوروز روزه باید داشت تا از آن طعامها خورده نباید و شبِ سده چراغ فرا نباید گرفت تا اصلاً آتش نبینند" و محققان گفتهاند که "روزه داشتن این روز هم ذکرِ این روز بُوَد، و نشاید که نام این روز برند به هیچ وجه، بلکه با روزهای دیگر برابر باید داشت، و شبِ سده همچنین، چنانکه از وی نام و نشان نماند"».
(غزالی، کیمیای سعادت، به کوشش حسین خدیوجم، جلد اول، برگ ۵۲۲).
مَن أهدَی إلی الإنسانِ شیئاً و أرادَ تعظیمَ النَّیروز، کفر!!.
جامع الفاظ الکفر، ص۸۶
مَن أشتری یومَ النّیروز شیئا و لم یکن یَشتَریه قبلَ ذلک و أراد به تعظیم النیروز، کفر!.
—------------------------------------------------
یادداشتی منتشرشده در کانال آنسو ، در بارۀ اهمیّت نوروز:
https://telegram.me/AnSoo/1970
چند نکته جالب در بارۀ لحظهی تحویل سال:
- فردا در لحظهای که سال تحویل میشود، یعنی دقیقا در ساعت ۱۳:۵۸:۴۰ نور خورشید تمام کره زمین را از نقطهی هندسی قطب شمال تا قطب جنوب روشن میکند! و لحظهای بعد نقطهی هندسی قطب جنوب برای شش ماه کامل در تاریکی فرو میرود، تا اول پاییز! در قطب شمال هم خورشید پیوسته در آسمان میماند بیغروب، تا همان اول پاییز!
- طول روز اول بهار در تمام کرهی زمین ۱۲ ساعت است و نیز روز اول پاییز. فقط در همین دو روز است که تمام نقاط زمین طول روز یکسان یعنی ۱۲ ساعت را تجربه میکنند!
- روز اول بهار بهترین روز برای تعیین دقیق مشرق جغرافیایی در افق مکانی است که شما زندگی میکنید. فقط در همین روز (و البته روز اول پاییز) است که خورشید در تمام نقاط کره زمین دقیقا از مشرق جغرافیایی هر افق طلوع و دقیقا در مغرب جغرافیایی آن غروب میکند. بنابراین در لحظه طلوع اگر دستان خود را به طرفین کاملا باز کنید و انگشتان دست راستتان رو به خورشید باشند صورت شما دقیقا رو به شمال خواهد بود. برای داشتن همین وضعیت در غروب، انگشتان دست چپتان باید رو به خورشید باشند.
- چون مسیر زمین به دور خورشید بیضی شکل است که خورشید دریکی از کانونهای آن قرار دارد، نیمه اول سال تقریبا شش روز از نیمه دوم سال طولانیتر است. به همین ترتیب فصل بهار و تابستان از فصلهای پاییز و زمستان طولانیترند.
همیشه بهاری باشید.
دکتر حسین ثنایینژاد
استاد جغرافی دانشگاه فردوسی
—------------------------------------------------
درک نوروز و برگزاری جشن برای آن، نشاندهندۀ فهم دقیق و زیبای نیاکان این مرز و بوم از "طبیعت ، گردش ایام، و رستاخیز و آغاز رویش دوباره" است. این همان چیزی است که در فاهمۀ کیمیانویسانِ سعادتشعار نمیگنجد.
نوروز در قرآن:
نوروز نه عید بلکه بزرگترین عید الهی انسانی اخلاقی طبیعی و البته تفریحی است. هیچ عیدی به اندازۀ نوروز تفکربرانگیز نیست.
زیباترین قطعات رستاخیزیِ طبیعت را میتوان در آیات قرآن سراغ گرفت. هیچ عیدی در قرآن به اندازۀ نوروز مورد توجه قرار نگرفته است
درود بر نوروز و بهار و تکتکِ ماههای ایرانی: فروردین اردیبهشت خرداد تیر امرداد شهریور مهر آبان آذر دی بهمن اسفند
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۶/۰۱/۰۲
telegram.me/baznegari/131
.
Telegram
کانال بازنگری
نوروز باید مندرس شود و کسی نام آن را نبرد
(اعلام جنگ اماممحمد غزالی در کیمیای سعادت!! بر علیهِ نوروز و آیینهای ممالک اشغالشده)
t.me/baznegari/131
برخی هنوز در این گیر کردهاند که آیا نوروز و پاسداشتِ آن، امری شرعی! است یا نه؟؛ اینان خوبی و بدی همهچیز…
(اعلام جنگ اماممحمد غزالی در کیمیای سعادت!! بر علیهِ نوروز و آیینهای ممالک اشغالشده)
t.me/baznegari/131
برخی هنوز در این گیر کردهاند که آیا نوروز و پاسداشتِ آن، امری شرعی! است یا نه؟؛ اینان خوبی و بدی همهچیز…
افزایش گامبهگامِ افسانهپردازی در روایات رجعت
(... و برای هر شیعهٔ علی ۱۰۰۰ پسر به دنیا میآید)
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۶/۰۱/۰۵
@baznegari
رجعت در نزد غُلاة شیعه یعنی بازگشت امامان و غاصبان حقِشان (خلفای بنیامیه و بنیعباس و ماقبلتر) به همراهِ اصحاب طرفین؛ و سپس انتقامگیری و تثبیت حق در جایگاهش و...
در بخشی از کتاب بررسی رجعت در قرآن و حدیث (پایاننامۀ کارشناسی ارشدم) چند نمونه از افزایش صعودی و پلّهپلّۀ جعل حدیث در موضوع رجعت را با عنوان "سیر غلوّ و جعل» استخراج کردم که میتواند برای کارگاه حدیثشناسی مورد استفاده قرار گیرد.
اینک یکی از همانها در صفحۀ ۲۱۹:
ب ـ «از بازگشت فردى تا رجعت لشگرى و گردانى!»
گام۱- بكيربناعين مىگويد كه امام باقر به من فرمود: رسولالله و على باز خواهند گشت
گام۲- امام صادق: به خدا سوگند! هيچ پيامبر و رسولى را خداوند از زمان آدم تا خاتم، مبعوث نكرده است، مگر اينكه همه آنها به دنيا باز مىگردند
گام۳- امام صادق: اوّل كسى كه به دنيا باز مىگردد حسينبنعلى است
گام۴- امام صادق: اولين كسانى كه به دنيا رجعت مىكنند حسينبنعلى و يزيدبنمعاويه به همراه سپاهيان خود مىباشند آن گاه امام حسين، آنها را مىكشد
گام۵- امام صادق: در رجعت، باز نمىگردند مگر كسانى كه در ايمان یا شرک به حدّ محض رسيده باشند
گام۶- امام صادق: هيچ امامى نيست مگر اين كه با اهل عصر خويش برمىگردد و نيك و بد، همه با او زنده مىشوند
گام۷- از امام صادق در باره كلمه «يوم» در آيه: «فى يوم كان مقداره خمسين الف سنة» پرسيده شد و ايشان فرمودند: آن عبارت است از رجعت رسول اكرم، بنابراين مدت حكومت رسول اكرم در روزگار رجعت، پنجاه هزار سال مىباشد و نيز اميرالمؤمنين در روزگار رجعت چهل و چهار هزار سال فرمانروايى مىكند.
گام۸- امام صادق: اميرالمؤمنين چهل و چهار هزار سال حكومت خواهد كرد (در رجعت) و براى هر يك از شيعيان على، هزار پسر به دنيا مىآيد
ارزيابى:
مگر رجعت چيز بدى است؟ خير، اتفاقاً خيلى هم خوب است. پس حالا كه خوب است، چرا فقط پيامبر اكرم و على، رجعت كنند (اشاره به حديث اوّل)،
چه اشكالى دارد كه پيامبران قبلى نيز به دنيا بازگردند؟ (حديث دوّم).
راستى امام حسين كه اين همه به او ارادت داريم چرا برنگردد كه بازگشت او موجب تشفّى خاطر مؤمنان شود (حديث سوّم).
حال كه امام حسين بر مىگردد بهتر است دشمن او هم برگردد، نه فقط دشمن او بلكه تمام سپاه او نيز برگردد تا در همين دنيا از او انتقام گرفته شود، كو تا قيامت! (حديث چهارم).
حال كه در همين دنيا مىشود انتقام از مشركين محض، همچون يزيد و سپاهيانش گرفت، چرا اصلاً همۀ مشركينِ محض نيايند تا در همينجا به وسيله مؤمنين محض، شكنجه شوند (حديث پنجم).
چرا سختگيرى مىكنيد حالا كه امكان مؤاخذه آدمهاى خيلى بد و تشكّر از آدمهاى خيلى خوب وجود دارد، چه دليلى دارد كه فقط اينان رجعت كنند، بهتر است قيد محض را برداريم و همه خوبها و بدها را رجعت دهيم (حديث ششم).
حال كه همهچيز مهيا شده و همۀ بدها و خوبها برگشتهاند و حكومت نيز به دست پاکترين انسانها افتاده، چرا مدّت حكومت ايشان، اندک باشد، اصلاً اين اعداد و ارقام بزرگ در قرآن براى چه وقت مورد استفاده واقع مىشود؟ حتماً مربوط به روزگار رجعت پيامبر و خاصّ مدت حكمرانى او مىباشد (حديث هفتم).
از اين بهتر نمىشود، تنبيه همۀ آدمهاى شرور و پاداش و تشويق همه آدمهاى خوب در طول تاريخ، وجود حكمرانانى بىنظير با دورههاى حكومتى تمامنشدنى، فقط يك چيز ديگر اگر بود، «نور على نور» مىشد نكند يک زمانى آدمهاى بد، كه هميشه از خوبها و شيعيان بيشتر بودهاند، دستبهيكى كنند و عليه حكومت قيام كنند! پس بهتر است هر فرد شيعهاى، اين امكان را داشته باشد كه حداقل بتواند هزار تا بچه درست كند آنهم نه دختر، بلكه پسر؛ زيرا پسر هم مىتواند بجنگد و هم نور چشم پدرش! مىباشد (حديث هشتم).
... گذشته از مضامين بىاعتبار احاديث منسوب به امام صادق آيا مىتوان قبول كرد كه ايشان اين جزئيات را به راويان ضعيف و دروغگو و نيز غالى گفته باشد امّا در جواب يكى از برجستهترين راويان، يعنى زراره كه از ايشان درباره رجعت و امثال اين امور مهم، سؤال كرده بود تنها بگويد: آنچه كه مىپرسيد، هنوز وقتش نرسيده است...
نيز در حديث اوّل، فقط سخن از بازگشت پيامبر اكرم و على است و مخاطب حديث نيز فرد مورد اعتمادى همچون بكير بن اعين مىباشد. اگر مطلب بيشترى وجود دارد، چرا امام باقر به وى نگفت.
آيا راويانى كه در كتب رجالى، هيچ اعتمادى به آنها نيست و بعضاً از جاعلين حديث و غاليان هستند، مورد اعتماد امام مىباشند امّا امثال بكير بن اعين و زراره، غريبهاند!
تأكيد مىشود كه اين بيان به معناى پذيرش حديث اوّل نيست.
https://t.me/baznegari/132
.
(... و برای هر شیعهٔ علی ۱۰۰۰ پسر به دنیا میآید)
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۶/۰۱/۰۵
@baznegari
رجعت در نزد غُلاة شیعه یعنی بازگشت امامان و غاصبان حقِشان (خلفای بنیامیه و بنیعباس و ماقبلتر) به همراهِ اصحاب طرفین؛ و سپس انتقامگیری و تثبیت حق در جایگاهش و...
در بخشی از کتاب بررسی رجعت در قرآن و حدیث (پایاننامۀ کارشناسی ارشدم) چند نمونه از افزایش صعودی و پلّهپلّۀ جعل حدیث در موضوع رجعت را با عنوان "سیر غلوّ و جعل» استخراج کردم که میتواند برای کارگاه حدیثشناسی مورد استفاده قرار گیرد.
اینک یکی از همانها در صفحۀ ۲۱۹:
ب ـ «از بازگشت فردى تا رجعت لشگرى و گردانى!»
گام۱- بكيربناعين مىگويد كه امام باقر به من فرمود: رسولالله و على باز خواهند گشت
گام۲- امام صادق: به خدا سوگند! هيچ پيامبر و رسولى را خداوند از زمان آدم تا خاتم، مبعوث نكرده است، مگر اينكه همه آنها به دنيا باز مىگردند
گام۳- امام صادق: اوّل كسى كه به دنيا باز مىگردد حسينبنعلى است
گام۴- امام صادق: اولين كسانى كه به دنيا رجعت مىكنند حسينبنعلى و يزيدبنمعاويه به همراه سپاهيان خود مىباشند آن گاه امام حسين، آنها را مىكشد
گام۵- امام صادق: در رجعت، باز نمىگردند مگر كسانى كه در ايمان یا شرک به حدّ محض رسيده باشند
گام۶- امام صادق: هيچ امامى نيست مگر اين كه با اهل عصر خويش برمىگردد و نيك و بد، همه با او زنده مىشوند
گام۷- از امام صادق در باره كلمه «يوم» در آيه: «فى يوم كان مقداره خمسين الف سنة» پرسيده شد و ايشان فرمودند: آن عبارت است از رجعت رسول اكرم، بنابراين مدت حكومت رسول اكرم در روزگار رجعت، پنجاه هزار سال مىباشد و نيز اميرالمؤمنين در روزگار رجعت چهل و چهار هزار سال فرمانروايى مىكند.
گام۸- امام صادق: اميرالمؤمنين چهل و چهار هزار سال حكومت خواهد كرد (در رجعت) و براى هر يك از شيعيان على، هزار پسر به دنيا مىآيد
ارزيابى:
مگر رجعت چيز بدى است؟ خير، اتفاقاً خيلى هم خوب است. پس حالا كه خوب است، چرا فقط پيامبر اكرم و على، رجعت كنند (اشاره به حديث اوّل)،
چه اشكالى دارد كه پيامبران قبلى نيز به دنيا بازگردند؟ (حديث دوّم).
راستى امام حسين كه اين همه به او ارادت داريم چرا برنگردد كه بازگشت او موجب تشفّى خاطر مؤمنان شود (حديث سوّم).
حال كه امام حسين بر مىگردد بهتر است دشمن او هم برگردد، نه فقط دشمن او بلكه تمام سپاه او نيز برگردد تا در همين دنيا از او انتقام گرفته شود، كو تا قيامت! (حديث چهارم).
حال كه در همين دنيا مىشود انتقام از مشركين محض، همچون يزيد و سپاهيانش گرفت، چرا اصلاً همۀ مشركينِ محض نيايند تا در همينجا به وسيله مؤمنين محض، شكنجه شوند (حديث پنجم).
چرا سختگيرى مىكنيد حالا كه امكان مؤاخذه آدمهاى خيلى بد و تشكّر از آدمهاى خيلى خوب وجود دارد، چه دليلى دارد كه فقط اينان رجعت كنند، بهتر است قيد محض را برداريم و همه خوبها و بدها را رجعت دهيم (حديث ششم).
حال كه همهچيز مهيا شده و همۀ بدها و خوبها برگشتهاند و حكومت نيز به دست پاکترين انسانها افتاده، چرا مدّت حكومت ايشان، اندک باشد، اصلاً اين اعداد و ارقام بزرگ در قرآن براى چه وقت مورد استفاده واقع مىشود؟ حتماً مربوط به روزگار رجعت پيامبر و خاصّ مدت حكمرانى او مىباشد (حديث هفتم).
از اين بهتر نمىشود، تنبيه همۀ آدمهاى شرور و پاداش و تشويق همه آدمهاى خوب در طول تاريخ، وجود حكمرانانى بىنظير با دورههاى حكومتى تمامنشدنى، فقط يك چيز ديگر اگر بود، «نور على نور» مىشد نكند يک زمانى آدمهاى بد، كه هميشه از خوبها و شيعيان بيشتر بودهاند، دستبهيكى كنند و عليه حكومت قيام كنند! پس بهتر است هر فرد شيعهاى، اين امكان را داشته باشد كه حداقل بتواند هزار تا بچه درست كند آنهم نه دختر، بلكه پسر؛ زيرا پسر هم مىتواند بجنگد و هم نور چشم پدرش! مىباشد (حديث هشتم).
... گذشته از مضامين بىاعتبار احاديث منسوب به امام صادق آيا مىتوان قبول كرد كه ايشان اين جزئيات را به راويان ضعيف و دروغگو و نيز غالى گفته باشد امّا در جواب يكى از برجستهترين راويان، يعنى زراره كه از ايشان درباره رجعت و امثال اين امور مهم، سؤال كرده بود تنها بگويد: آنچه كه مىپرسيد، هنوز وقتش نرسيده است...
نيز در حديث اوّل، فقط سخن از بازگشت پيامبر اكرم و على است و مخاطب حديث نيز فرد مورد اعتمادى همچون بكير بن اعين مىباشد. اگر مطلب بيشترى وجود دارد، چرا امام باقر به وى نگفت.
آيا راويانى كه در كتب رجالى، هيچ اعتمادى به آنها نيست و بعضاً از جاعلين حديث و غاليان هستند، مورد اعتماد امام مىباشند امّا امثال بكير بن اعين و زراره، غريبهاند!
تأكيد مىشود كه اين بيان به معناى پذيرش حديث اوّل نيست.
https://t.me/baznegari/132
.
Telegram
کانال بازنگری
افزایش گامبهگامِ افسانهپردازی در روایات رجعت
(... و برای هر شیعهٔ علی ۱۰۰۰ پسر به دنیا میآید)
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۶/۰۱/۰۵
@baznegari
رجعت در نزد غُلاة شیعه یعنی بازگشت امامان و غاصبان حقِشان (خلفای بنیامیه و بنیعباس و ماقبلتر) به همراهِ اصحاب طرفین؛…
(... و برای هر شیعهٔ علی ۱۰۰۰ پسر به دنیا میآید)
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۶/۰۱/۰۵
@baznegari
رجعت در نزد غُلاة شیعه یعنی بازگشت امامان و غاصبان حقِشان (خلفای بنیامیه و بنیعباس و ماقبلتر) به همراهِ اصحاب طرفین؛…
سبِّ کدام نبی؟
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۶/۰۱/۰۹
@baznegari
در خبرها آمده که حکم اعدام جوانی بیست و یک ساله به جرم سبّالنبی در دیوانعالی کشور تأیید شد.
صرفنظر از صحتوسقم خبر و چندوچون آن، که در جریان نیستم، امّا در بارۀ موضوع سبِ نبی به طور کلی، دو مطلب مهم به نظرم میرسد:
یک- نقد کیفر:
مجازات این کار در فقه سنّتی اعدام است!
به نظر شما اگر کسی، از شخص نبی و از آیین، مرام، اخلاق، رفتار و شخصیتِ وی ابراز بیزاری کند و حتی به او هتاکی کند، چه واکنشی باید نشان داد؟ خودِ آن نبی در این باره چه حکمی دارد؟
فتوای خودِ نبی را (گرچه اکثریتمان در این باره چیزی از او نشنیدهایم ولی چون خودش را به خوبی میشناسیم) همهمان میدانیم: کاری به کارِ هتاکانم ندارم و تازه، نگرانِ سلامتشان هم هستم:
«نکند این چند روز اخیر که هتاکی نکرده و خاکروبه بر سرم نریخته، بیمار است و نیاز به عیادت دارد
نکند در خلال فتحِ شهر زادگاهم هتاکان و جنگافروزان دیروز، احساس ناامنی کنند و نیاز به من دخل دار أبیسفیان!! فهو آمن دارند».
حاشا و کلّا که صاحب خُلُق عظیم، در واکنش به هتاکی و فحاشی، شمشیر از نیام برکشد و انسانی را نقش بر زمین کند و یا از پیروانش بخواهد که چنین کنند.
اما! اخلاق بزرگوارانه، گذشت، مهربانی، دلسوزی و دردِ خلقداشتنِ نبی و اوج اهتمامش به مردم، یک بدی دارد! و آن اینکه در مواجهه با این چشمۀ خوبی و انسانیت، هوش از کف و عقل از سر و منطق از تصمیمگیریِ پیروان میرود و در این خلأ، هر شخص و خط و قلم و سخنی را که در مخالفت با او بینند، خواهان نابودیاش میشوند: اگر به او سب کنند یا دینش را ترک گویند و یا در برابر آیینش سرِ تعظیم فرود نیاورند همه را تحت عناوین سبّالنبی و ارتداد و کفر، نابود میکنند تا جز نام و دینِ آن سرچشمۀ خوبی باقی نمانَد! در واقع این نوع احکام سنگین از سرِ شدت علاقه به وجود آمده است.
بگذریم؛ تازه این کیفر یا عدم کیفر، در بارۀ کسی بود که پیامبر را میدید! وگرنه برای مردمی که در زمان و مکان او زندگی نمیکنند و قرنها و قارّهها با او فاصله دارند مشکل دیگری نیز پیدا میشود: نکند سیمای نبی (و هکذا دینش) به صورت وارونه به دستِ سبکنندۀ امروزی رسیده باشد:
دو- خطا در تشخیص:
در این نوع اتهامات باید بررسی کرد کدام نبی سب شده؟ زیرا از نبیّ گرامی دو شخصیت کاملاً متفاوت و بلکه ضدّ هم، در ذهن و اندیشۀ مسلمانان شکل گرفته: «نبیِ انساندوست ، نبیِ انسانستیز».
نبیّ انسانستیز، در برابر وجوه ممیّزه و مختصّۀ انسان یعنی اختیارمندی و استعدادها، قدعَلَم کرده و خواهان بازگشت انسان به نقطۀ صفر آفرینش، و سلب اختیار و کور کردن استعدادهای اوست. به سیمای نبی و دین او در متون سنتی بنگرید: «همه باید خدای او را بپرستند. همه باید به او ایمان آورند. هیچکس نباید از اعتقاد به او دست بردارد. احكامِ متناسب با واقعیات زندگي درعصر او باید در تمام قرون و قارهها به کار بسته شود. انسانها تا پایان جهان باید به دو دستة آزاد و برده تقسیم شوند. برای از بین بردنِ کفر و گناه باید کیفرهای سنگین إعمال کرد. زنان باید پردهنشین باشند. اعمال و عبادات سایر ادیان و حتی مذاهب، مقبول درگاه خدا نیست. اکثریت مردم جهان نجساند. انسانها تا قیامِ قیامت، لیاقت انتخاب رهبر از میان خود را ندارند. لازم نیست اخلاق را نسبت به نامسلمانان و مخالفان مذهبی رعایت کرد». نیز به سیمای نبی در فضاهای مجازی بنگرید: «فردی زنباز و لبریز از شهوت بطوریکه از دخترکان کمسنوسال (که امروزه کودکآزاری شمرده میشود) و از زنان اسیرِ شوهردار نیز درنمیگذشت. گرهخوردنِ نامش با جنگ و کشتار و حتی قتلعام هفتصد اسیر!. تأکید و اصرار بر مجازاتهای خشن و غیر قابلِ باور. کشتارهای وحشتناکِ فرزندِ موعودش مهدی. انتشار متن و عکس و فیلمِ "سنگسار، دستبریدن، جنگوکشتار و سربریدن" به نام اسلام در نقاط مختلف جهان.».
اگر کسانی با دیدن این نسبتهای ناروا، از نبی بیزاری جویند نباید از آنها خُرده گرفت و مجرم شمردشان؛ زیرا آنها در نهادِ پاکشان با زبان بیزبانی، از انبیا «انتظار عصمت» و پاکی دارند! و این انتسابات و گناهان را با شأنِ فرستادۀ پروردگار و با شأنِ مردِ خدا! سازگار نمیبینند! و از این نبیِ بدمعرفیشده، اعراض میکنند و نه نبیِ انساندوست و راستین.
اگر کسی به بدگویی از موارد بالا پرداخت آیا باید او را تحت پیگرد و بالای دار قرار داد!؟ و یا نه، آستین همّت بالا زد و با زحمت شبانهروزی به تبیین درست و واقعیتری از اسلامِ وارونهشده رسید تا بلکه یخرجون من دین الله أفواجا را مهار کرد؟
در احادیث آمده که سرانجام، دین اسلام وارونه و از درون، تهی و جز اسم و ظواهر از آن باقی نمیماند؛ حال اگر کسی در چنان زمانی از اسلامِ وارونشده بدگویی کرد آیا میتوان وی را به محاکمه کشید؟
telegram.me/baznegari/133
در همین باره (سیمای مجعول): اینجا
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۶/۰۱/۰۹
@baznegari
در خبرها آمده که حکم اعدام جوانی بیست و یک ساله به جرم سبّالنبی در دیوانعالی کشور تأیید شد.
صرفنظر از صحتوسقم خبر و چندوچون آن، که در جریان نیستم، امّا در بارۀ موضوع سبِ نبی به طور کلی، دو مطلب مهم به نظرم میرسد:
یک- نقد کیفر:
مجازات این کار در فقه سنّتی اعدام است!
به نظر شما اگر کسی، از شخص نبی و از آیین، مرام، اخلاق، رفتار و شخصیتِ وی ابراز بیزاری کند و حتی به او هتاکی کند، چه واکنشی باید نشان داد؟ خودِ آن نبی در این باره چه حکمی دارد؟
فتوای خودِ نبی را (گرچه اکثریتمان در این باره چیزی از او نشنیدهایم ولی چون خودش را به خوبی میشناسیم) همهمان میدانیم: کاری به کارِ هتاکانم ندارم و تازه، نگرانِ سلامتشان هم هستم:
«نکند این چند روز اخیر که هتاکی نکرده و خاکروبه بر سرم نریخته، بیمار است و نیاز به عیادت دارد
نکند در خلال فتحِ شهر زادگاهم هتاکان و جنگافروزان دیروز، احساس ناامنی کنند و نیاز به من دخل دار أبیسفیان!! فهو آمن دارند».
حاشا و کلّا که صاحب خُلُق عظیم، در واکنش به هتاکی و فحاشی، شمشیر از نیام برکشد و انسانی را نقش بر زمین کند و یا از پیروانش بخواهد که چنین کنند.
اما! اخلاق بزرگوارانه، گذشت، مهربانی، دلسوزی و دردِ خلقداشتنِ نبی و اوج اهتمامش به مردم، یک بدی دارد! و آن اینکه در مواجهه با این چشمۀ خوبی و انسانیت، هوش از کف و عقل از سر و منطق از تصمیمگیریِ پیروان میرود و در این خلأ، هر شخص و خط و قلم و سخنی را که در مخالفت با او بینند، خواهان نابودیاش میشوند: اگر به او سب کنند یا دینش را ترک گویند و یا در برابر آیینش سرِ تعظیم فرود نیاورند همه را تحت عناوین سبّالنبی و ارتداد و کفر، نابود میکنند تا جز نام و دینِ آن سرچشمۀ خوبی باقی نمانَد! در واقع این نوع احکام سنگین از سرِ شدت علاقه به وجود آمده است.
بگذریم؛ تازه این کیفر یا عدم کیفر، در بارۀ کسی بود که پیامبر را میدید! وگرنه برای مردمی که در زمان و مکان او زندگی نمیکنند و قرنها و قارّهها با او فاصله دارند مشکل دیگری نیز پیدا میشود: نکند سیمای نبی (و هکذا دینش) به صورت وارونه به دستِ سبکنندۀ امروزی رسیده باشد:
دو- خطا در تشخیص:
در این نوع اتهامات باید بررسی کرد کدام نبی سب شده؟ زیرا از نبیّ گرامی دو شخصیت کاملاً متفاوت و بلکه ضدّ هم، در ذهن و اندیشۀ مسلمانان شکل گرفته: «نبیِ انساندوست ، نبیِ انسانستیز».
نبیّ انسانستیز، در برابر وجوه ممیّزه و مختصّۀ انسان یعنی اختیارمندی و استعدادها، قدعَلَم کرده و خواهان بازگشت انسان به نقطۀ صفر آفرینش، و سلب اختیار و کور کردن استعدادهای اوست. به سیمای نبی و دین او در متون سنتی بنگرید: «همه باید خدای او را بپرستند. همه باید به او ایمان آورند. هیچکس نباید از اعتقاد به او دست بردارد. احكامِ متناسب با واقعیات زندگي درعصر او باید در تمام قرون و قارهها به کار بسته شود. انسانها تا پایان جهان باید به دو دستة آزاد و برده تقسیم شوند. برای از بین بردنِ کفر و گناه باید کیفرهای سنگین إعمال کرد. زنان باید پردهنشین باشند. اعمال و عبادات سایر ادیان و حتی مذاهب، مقبول درگاه خدا نیست. اکثریت مردم جهان نجساند. انسانها تا قیامِ قیامت، لیاقت انتخاب رهبر از میان خود را ندارند. لازم نیست اخلاق را نسبت به نامسلمانان و مخالفان مذهبی رعایت کرد». نیز به سیمای نبی در فضاهای مجازی بنگرید: «فردی زنباز و لبریز از شهوت بطوریکه از دخترکان کمسنوسال (که امروزه کودکآزاری شمرده میشود) و از زنان اسیرِ شوهردار نیز درنمیگذشت. گرهخوردنِ نامش با جنگ و کشتار و حتی قتلعام هفتصد اسیر!. تأکید و اصرار بر مجازاتهای خشن و غیر قابلِ باور. کشتارهای وحشتناکِ فرزندِ موعودش مهدی. انتشار متن و عکس و فیلمِ "سنگسار، دستبریدن، جنگوکشتار و سربریدن" به نام اسلام در نقاط مختلف جهان.».
اگر کسانی با دیدن این نسبتهای ناروا، از نبی بیزاری جویند نباید از آنها خُرده گرفت و مجرم شمردشان؛ زیرا آنها در نهادِ پاکشان با زبان بیزبانی، از انبیا «انتظار عصمت» و پاکی دارند! و این انتسابات و گناهان را با شأنِ فرستادۀ پروردگار و با شأنِ مردِ خدا! سازگار نمیبینند! و از این نبیِ بدمعرفیشده، اعراض میکنند و نه نبیِ انساندوست و راستین.
اگر کسی به بدگویی از موارد بالا پرداخت آیا باید او را تحت پیگرد و بالای دار قرار داد!؟ و یا نه، آستین همّت بالا زد و با زحمت شبانهروزی به تبیین درست و واقعیتری از اسلامِ وارونهشده رسید تا بلکه یخرجون من دین الله أفواجا را مهار کرد؟
در احادیث آمده که سرانجام، دین اسلام وارونه و از درون، تهی و جز اسم و ظواهر از آن باقی نمیماند؛ حال اگر کسی در چنان زمانی از اسلامِ وارونشده بدگویی کرد آیا میتوان وی را به محاکمه کشید؟
telegram.me/baznegari/133
در همین باره (سیمای مجعول): اینجا
Telegram
کانال بازنگری
سبِّ کدام نبی؟
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۶/۰۱/۰۹
@baznegari
در خبرها آمده که حکم اعدام جوانی بیست و یک ساله به جرم سبّالنبی در دیوانعالی کشور تأیید شد.
صرفنظر از صحتوسقم خبر و چندوچون آن، که در جریان نیستم، امّا در بارۀ موضوع سبِ نبی به طور کلی، دو مطلب مهم به…
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۶/۰۱/۰۹
@baznegari
در خبرها آمده که حکم اعدام جوانی بیست و یک ساله به جرم سبّالنبی در دیوانعالی کشور تأیید شد.
صرفنظر از صحتوسقم خبر و چندوچون آن، که در جریان نیستم، امّا در بارۀ موضوع سبِ نبی به طور کلی، دو مطلب مهم به…
فهرست یادداشتهای ترکاشوند در سال ۹۵
http://cdn.fa.shafaqna.com/media/2016/05/127.jpg
کانال بازنگری:
یادداشتهای تلگرامی امیر ترکاشوند در سال ۱۳۹۵ به شرح زیر است. این یادداشتها اکثراً با هدف نشاندادن بخشهای قابل انتقادِ فقه سنتی نوشته شده، تا خواننده را با ریشۀ مشکلات سیاسی آشنا ساخته و زمینه را برای بازپژوهیِ دقیقتر در منابع اسلامی و دستیابی به فهمِ درستتری از اسلام هموار کند.
گفتنی است نامبرده، نویسندۀ کتابهای:
حجاب شرعی در عصر پیامبر:
telegram.me/baznegari/4
و نسخ سنگسار توسط اسلام:
telegram.me/baznegari/6
میباشد.
@baznegari
«فهرست»:
در کوچۀ حاج نایب به دنبال چه میگردی!؟ بخش اول:
https://telegram.me/baznegari/44
مستحب است زنان را در خانه حبس کنید:
https://telegram.me/baznegari/48
کفر و فِسق؛ تنفّری که فرو میریزد:
https://telegram.me/baznegari/49
روان ِگوسفند از وی بنالید:
https://telegram.me/baznegari/63
مُباحالدم!:
https://telegram.me/baznegari/65
شلاق در قرآن!؟:
https://telegram.me/baznegari/67
تکمله بر یادداشتِ "شلاق در قرآن!؟" (نه آبروبَر بود و نه جراحت آفرین):
https://telegram.me/baznegari/69
توقف افق شرعی در نقطه جاهلیت!؟:
https://telegram.me/baznegari/70
عُمق فاجعه! (قوانین ما حتّی در شیوۀ قتلِ محکوم، پیروِ عُرف دوران جاهلیّت است):
https://telegram.me/baznegari/71
خشکیِ زایندهرود ؛ قحطیِ علمای پارسا:
https://telegram.me/baznegari/74
زیارت عاشورا؛ کلام امام یا شیعهای پیرو؟:
https://telegram.me/baznegari/75
امامانِ خُردسال؟!:
https://telegram.me/baznegari/81
مکانیزم انتقال علمِ امامت! در نگاه سنّتی. باورنکردنی!!:
https://telegram.me/baznegari/84
کارکردِ تعزیرات: اجباریشدنِ فرائض دینی (مقابلهٔ فقه سنّتی با اختیاریبودنِ شرعیّات):
https://telegram.me/baznegari/91
فرجامِ بینماز در فقه سنّتی!:
https://telegram.me/baznegari/94
سینجیمِ تارکالصلاة در مُدل شیخطوسی:
https://telegram.me/baznegari/95
نشوزِ منجر به ضرب (زدن مرتکبِ فحشا! به امید تغییر رویّه و حفظ زندگی):
https://telegram.me/baznegari/97
فِیئاً للمسلمین!! (محترم نبودنِ جانومالوآبرویِ اغیار):
https://telegram.me/baznegari/98
زنان قُرَشی در فقه سنّتی!:
https://telegram.me/baznegari/100
امام رضا و مُنجیهای محیّرالعقول:
https://telegram.me/baznegari/101
غایب شدنِ امام دوازدهم به چه معناست؟:
https://telegram.me/baznegari/102
تقارن میلاد پیامبر با پادشاهیِ انوشیروان دادگر:
https://telegram.me/baznegari/104
قتلعامِ مُنجی برای استقرار عدل!!:
https://telegram.me/baznegari/107
حرفهای بد در کتابهای خوب (۱): «سرقت از غیر همکیشان و تعلّق خمس به آن»:
https://telegram.me/baznegari/109
مجازاتِ مسلمان نبودن در کتاب شیخبهایی:
https://telegram.me/baznegari/110
ترديد آتشنشان:
https://telegram.me/baznegari/111
ازدواج با اهل كتاب:
https://telegram.me/baznegari/112
تأسیس آموزشگاه شناختِ شرک، ممنوع!:
https://telegram.me/baznegari/113
خیابان مهندس مهدی بازرگان:
https://telegram.me/baznegari/114
لزوم تصحيح آمار شهدای انقلاب در قانون اساسی:
https://telegram.me/baznegari/115
اجماع مذاهب اربعه بر "تبعيض" در شروط امامت:
https://telegram.me/baznegari/116
عدم دفنِ كُفار!!:
https://telegram.me/baznegari/117
بارقههای «همنوعگرایی» در فقه سنّتی:
https://telegram.me/baznegari/118
ورود زنانِ بیچادر به مقبرۀ ائمّه ممنوع!، ولی به خانۀ خودِ ائمّه در زمان حیاتشان ،حتّی بیروسری، آزاد!!:
https://telegram.me/baznegari/119
سَربرهنه و موپریشان!:
https://telegram.me/baznegari/120
کافر حربی، مظلومترین گروهِ بیمدافع:
https://telegram.me/baznegari/122
خریدوفروشِ انسان در ردیف خریدوفروش چارپایان:
https://telegram.me/baznegari/123
چشمانِ ابر:
https://telegram.me/baznegari/124
خودداریِ اسماء از سوارشدن بر تَرک پیامبر:
https://telegram.me/baznegari/125
تحریم آزارِ کافران در فتوای مکارمشیرازی:
https://telegram.me/baznegari/126
تغییر مفهوم باحجاب بیحجاب در یکصدسالِ اخیر:
https://telegram.me/baznegari/127
کانال بازنگری:
telegram.me/baznegari/134
.
.
http://cdn.fa.shafaqna.com/media/2016/05/127.jpg
کانال بازنگری:
یادداشتهای تلگرامی امیر ترکاشوند در سال ۱۳۹۵ به شرح زیر است. این یادداشتها اکثراً با هدف نشاندادن بخشهای قابل انتقادِ فقه سنتی نوشته شده، تا خواننده را با ریشۀ مشکلات سیاسی آشنا ساخته و زمینه را برای بازپژوهیِ دقیقتر در منابع اسلامی و دستیابی به فهمِ درستتری از اسلام هموار کند.
گفتنی است نامبرده، نویسندۀ کتابهای:
حجاب شرعی در عصر پیامبر:
telegram.me/baznegari/4
و نسخ سنگسار توسط اسلام:
telegram.me/baznegari/6
میباشد.
@baznegari
«فهرست»:
در کوچۀ حاج نایب به دنبال چه میگردی!؟ بخش اول:
https://telegram.me/baznegari/44
مستحب است زنان را در خانه حبس کنید:
https://telegram.me/baznegari/48
کفر و فِسق؛ تنفّری که فرو میریزد:
https://telegram.me/baznegari/49
روان ِگوسفند از وی بنالید:
https://telegram.me/baznegari/63
مُباحالدم!:
https://telegram.me/baznegari/65
شلاق در قرآن!؟:
https://telegram.me/baznegari/67
تکمله بر یادداشتِ "شلاق در قرآن!؟" (نه آبروبَر بود و نه جراحت آفرین):
https://telegram.me/baznegari/69
توقف افق شرعی در نقطه جاهلیت!؟:
https://telegram.me/baznegari/70
عُمق فاجعه! (قوانین ما حتّی در شیوۀ قتلِ محکوم، پیروِ عُرف دوران جاهلیّت است):
https://telegram.me/baznegari/71
خشکیِ زایندهرود ؛ قحطیِ علمای پارسا:
https://telegram.me/baznegari/74
زیارت عاشورا؛ کلام امام یا شیعهای پیرو؟:
https://telegram.me/baznegari/75
امامانِ خُردسال؟!:
https://telegram.me/baznegari/81
مکانیزم انتقال علمِ امامت! در نگاه سنّتی. باورنکردنی!!:
https://telegram.me/baznegari/84
کارکردِ تعزیرات: اجباریشدنِ فرائض دینی (مقابلهٔ فقه سنّتی با اختیاریبودنِ شرعیّات):
https://telegram.me/baznegari/91
فرجامِ بینماز در فقه سنّتی!:
https://telegram.me/baznegari/94
سینجیمِ تارکالصلاة در مُدل شیخطوسی:
https://telegram.me/baznegari/95
نشوزِ منجر به ضرب (زدن مرتکبِ فحشا! به امید تغییر رویّه و حفظ زندگی):
https://telegram.me/baznegari/97
فِیئاً للمسلمین!! (محترم نبودنِ جانومالوآبرویِ اغیار):
https://telegram.me/baznegari/98
زنان قُرَشی در فقه سنّتی!:
https://telegram.me/baznegari/100
امام رضا و مُنجیهای محیّرالعقول:
https://telegram.me/baznegari/101
غایب شدنِ امام دوازدهم به چه معناست؟:
https://telegram.me/baznegari/102
تقارن میلاد پیامبر با پادشاهیِ انوشیروان دادگر:
https://telegram.me/baznegari/104
قتلعامِ مُنجی برای استقرار عدل!!:
https://telegram.me/baznegari/107
حرفهای بد در کتابهای خوب (۱): «سرقت از غیر همکیشان و تعلّق خمس به آن»:
https://telegram.me/baznegari/109
مجازاتِ مسلمان نبودن در کتاب شیخبهایی:
https://telegram.me/baznegari/110
ترديد آتشنشان:
https://telegram.me/baznegari/111
ازدواج با اهل كتاب:
https://telegram.me/baznegari/112
تأسیس آموزشگاه شناختِ شرک، ممنوع!:
https://telegram.me/baznegari/113
خیابان مهندس مهدی بازرگان:
https://telegram.me/baznegari/114
لزوم تصحيح آمار شهدای انقلاب در قانون اساسی:
https://telegram.me/baznegari/115
اجماع مذاهب اربعه بر "تبعيض" در شروط امامت:
https://telegram.me/baznegari/116
عدم دفنِ كُفار!!:
https://telegram.me/baznegari/117
بارقههای «همنوعگرایی» در فقه سنّتی:
https://telegram.me/baznegari/118
ورود زنانِ بیچادر به مقبرۀ ائمّه ممنوع!، ولی به خانۀ خودِ ائمّه در زمان حیاتشان ،حتّی بیروسری، آزاد!!:
https://telegram.me/baznegari/119
سَربرهنه و موپریشان!:
https://telegram.me/baznegari/120
کافر حربی، مظلومترین گروهِ بیمدافع:
https://telegram.me/baznegari/122
خریدوفروشِ انسان در ردیف خریدوفروش چارپایان:
https://telegram.me/baznegari/123
چشمانِ ابر:
https://telegram.me/baznegari/124
خودداریِ اسماء از سوارشدن بر تَرک پیامبر:
https://telegram.me/baznegari/125
تحریم آزارِ کافران در فتوای مکارمشیرازی:
https://telegram.me/baznegari/126
تغییر مفهوم باحجاب بیحجاب در یکصدسالِ اخیر:
https://telegram.me/baznegari/127
کانال بازنگری:
telegram.me/baznegari/134
.
.
آشتی با سگ
(امیر ترکاشوند، ۱۳۹۶/۰۱/۱۴)
سگ همواره در زندگی بشر حضور داشته و این حضور به خواستِ انسان بوده و نه به زورِ سگ؛ و اگر هم از سوی این حیوان باوفا اقدامی برای ورود به زندگی انسان صورت گرفته تنها در حدّ درخواستِ عواطفآمیز بوده و بس!.
یکی از کارهای عادی بچّهها، با سگ بودن و بازی کردن با این حیوان است؛
حتّی گویند امام حسن نیز در کودکی با سگ بازی میکرد: «... ففتحت البیت فلم أجد فیه شیئا غیر جَرْوِ کلب کان یلعب به الحسن ...-مسند احمد-»
و امام حسین نیز در همان سنین، سگ داشت و با این حیوان مأنوس بود: «... ما عَلِمْتُ فی البیت شیئاً فضربتُ بیدی فإِذا جِرْوُ کلبٍ کان للحسین بن علی یلعب به الْأَمس فلمّا کان اللیلُ دخل تحت السّریر ...-محاسن برقی-».
پدر و مادر حسنین (امام علی و فاطمه) و نیز جدّشان (پیامبر گرامی) آن دو را از بودن با سگ پرهیز ندادند و فقط حضور آن در داخل اتاق موجب عدم اتصال وحی و عدم حضور جبرئیل دانسته شده که این مسئله امروز بدلیل ختم نبوت و بسته شدنِ پنجرۀ وحی موضوعیت ندارد.
امام رضا پس از وفات پدرش (و گویا برای اینکه به حکومت نشان دهد درصدد فعالیت سیاسی برعلیهشان نیست) شخصاً به بازار رفت و چند حیوان خانگی: «سگ ، بَرّه و خروس» خرید و خود را با آنان مشغول کرد: «لما توفى أبوالحسن موسىبنجعفر دخل أبوالحسن عليبنموسى الرضا السوق فاشترى كلبا وكبشا وديكا فلما كتب صاحب الخبر إلى هارون بذلك قال قد أمِنّا جانبَه -عیون اخبار الرضا-»
کاربردهای سگ در قرآن، به خوبی گواهِ حضور طبیعی و غیر منهیِّ آن در زندگی بشر است! و درست به خاطرِ همین شدّتِ حضور بود که احکامی بهداشتی و محدود کننده برای رعایت ملاحظاتی در همزیستی با آنها در فقه صادر گردید وگرنه چرا در باره شیر و درّندگان، احکامی نشر نیافت و توصیه نشد!
آن رهنمودهای بجا و واقعی، به مرور از جایگاهش خارج شد و سر از ناکجاآبادی درآورد که امروزه در اذهانِ مذهبیها چنان جرثومۀ سراپا نجس و لازمالاجتنابی از این حیوان زبانبسته ساخته شده که نگو!. رسوبات آن احکام، چنان است که نویسنده هنوز در عمرش دست به سگ نزده!، حال آنکه علاوه بر آنچه از امام حسن و امام حسین و امام رضا در بالا خواندیم همچنین:
امام صادق در پاسخ به این پرسش که اگر موش یا سگ، درون ظرفِ روغن بیفتد و بیرون آید چه حکمی دارد، گفت: خوردنِ آن روغن بلامانع است: «سألت أباعبدالله عن الفأرة والکلب یقع فی السمن والزیت ثم یخرج منه حیاً؟ فقال: لا بأس یأکله -کافی کلینی-»
و همو در جای دیگر، وضوگرفتن با آبی که سگ و گربه به آن دهان زده و از آن نوشیدهاند را روا میداند: «سألته عن الوضوء مما ولغ الكلب فيه والسنور أو شرب منه جمل أو دابة أو غير ذلك أيتوضأ منه أو يغتسل ؟ قال : نعم الا ان تجد غيره فتنزه عنه -تهذيب شيخطوسی-»
پس! نیاز به اینهمه حساسیت نسبت به سگ و پرهیز از دستزدن به او نیست!
گمانم این است که تمام یا اکثر امامان دستشان را به سگ زدهاند و احیاناً این حیوانِ باوفا را مورد نوازش قرار داده باشند.
و اساساً؛
مگر ممکن است به سگِ دستآموز!! و مکلّب دست نزد حال آنکه وجود این سگ در فقه به رسمیت شناخته شده!
و مگر میتوان گلّه را به سگ سپرد و چوپان، مراقب باشد که نکند زبانملال دستش به آن نخورَد
مگر میتوان نیمخوردۀ سگ شکاری را روا دانست و اینهمه از او احساس چِندِش و پرهیز داشت
مگر میتوان داستان جاودان سگ خانگیِ اصحاب کهف را خواند و همچنان زمینوزمان را با نجس پنداشتنِ بدن سگ پیوند زد؟
روایت است که رسولخدا گفت: «اگر کسی در راهی برود و به شدّت تشنه شود آنگاه چاه آبی بیابد، به داخل چاه رود و آب بنوشد؛ سپس بیرون آید و ناگهان ببیند سگی به علّت تشنگی زبانش بیرون آمده و خاکها را میخورد؛ آن فرد پیشِ خود بگوید: این سگ به حدّی تشنه است که من تشنه بودم؛ آنگاه دوباره داخل چاه رود و مَشکش را از آب پر کند و با دهانش آن را بگیرد و از چاه بالا آید و به سگ بنوشاند، در این صورت گناهانش بخشیده میشود: ... فملا خفه ثم أمسكه بفيه ثم رقى فسقى الكلب فشكر الله له فغفر له –صحیح بخاری-»
به مراقبتِ این روحانی! از سگتولههای بیکس، در فیلمِ زیر که نمونهای گویا از آشتی مذهبیها با این حیوان است بنگرید:
http://www.aparat.com/v/z8tcu/
کانال بازنگری:
Telegram.me/baznegari/135
.
(امیر ترکاشوند، ۱۳۹۶/۰۱/۱۴)
سگ همواره در زندگی بشر حضور داشته و این حضور به خواستِ انسان بوده و نه به زورِ سگ؛ و اگر هم از سوی این حیوان باوفا اقدامی برای ورود به زندگی انسان صورت گرفته تنها در حدّ درخواستِ عواطفآمیز بوده و بس!.
یکی از کارهای عادی بچّهها، با سگ بودن و بازی کردن با این حیوان است؛
حتّی گویند امام حسن نیز در کودکی با سگ بازی میکرد: «... ففتحت البیت فلم أجد فیه شیئا غیر جَرْوِ کلب کان یلعب به الحسن ...-مسند احمد-»
و امام حسین نیز در همان سنین، سگ داشت و با این حیوان مأنوس بود: «... ما عَلِمْتُ فی البیت شیئاً فضربتُ بیدی فإِذا جِرْوُ کلبٍ کان للحسین بن علی یلعب به الْأَمس فلمّا کان اللیلُ دخل تحت السّریر ...-محاسن برقی-».
پدر و مادر حسنین (امام علی و فاطمه) و نیز جدّشان (پیامبر گرامی) آن دو را از بودن با سگ پرهیز ندادند و فقط حضور آن در داخل اتاق موجب عدم اتصال وحی و عدم حضور جبرئیل دانسته شده که این مسئله امروز بدلیل ختم نبوت و بسته شدنِ پنجرۀ وحی موضوعیت ندارد.
امام رضا پس از وفات پدرش (و گویا برای اینکه به حکومت نشان دهد درصدد فعالیت سیاسی برعلیهشان نیست) شخصاً به بازار رفت و چند حیوان خانگی: «سگ ، بَرّه و خروس» خرید و خود را با آنان مشغول کرد: «لما توفى أبوالحسن موسىبنجعفر دخل أبوالحسن عليبنموسى الرضا السوق فاشترى كلبا وكبشا وديكا فلما كتب صاحب الخبر إلى هارون بذلك قال قد أمِنّا جانبَه -عیون اخبار الرضا-»
کاربردهای سگ در قرآن، به خوبی گواهِ حضور طبیعی و غیر منهیِّ آن در زندگی بشر است! و درست به خاطرِ همین شدّتِ حضور بود که احکامی بهداشتی و محدود کننده برای رعایت ملاحظاتی در همزیستی با آنها در فقه صادر گردید وگرنه چرا در باره شیر و درّندگان، احکامی نشر نیافت و توصیه نشد!
آن رهنمودهای بجا و واقعی، به مرور از جایگاهش خارج شد و سر از ناکجاآبادی درآورد که امروزه در اذهانِ مذهبیها چنان جرثومۀ سراپا نجس و لازمالاجتنابی از این حیوان زبانبسته ساخته شده که نگو!. رسوبات آن احکام، چنان است که نویسنده هنوز در عمرش دست به سگ نزده!، حال آنکه علاوه بر آنچه از امام حسن و امام حسین و امام رضا در بالا خواندیم همچنین:
امام صادق در پاسخ به این پرسش که اگر موش یا سگ، درون ظرفِ روغن بیفتد و بیرون آید چه حکمی دارد، گفت: خوردنِ آن روغن بلامانع است: «سألت أباعبدالله عن الفأرة والکلب یقع فی السمن والزیت ثم یخرج منه حیاً؟ فقال: لا بأس یأکله -کافی کلینی-»
و همو در جای دیگر، وضوگرفتن با آبی که سگ و گربه به آن دهان زده و از آن نوشیدهاند را روا میداند: «سألته عن الوضوء مما ولغ الكلب فيه والسنور أو شرب منه جمل أو دابة أو غير ذلك أيتوضأ منه أو يغتسل ؟ قال : نعم الا ان تجد غيره فتنزه عنه -تهذيب شيخطوسی-»
پس! نیاز به اینهمه حساسیت نسبت به سگ و پرهیز از دستزدن به او نیست!
گمانم این است که تمام یا اکثر امامان دستشان را به سگ زدهاند و احیاناً این حیوانِ باوفا را مورد نوازش قرار داده باشند.
و اساساً؛
مگر ممکن است به سگِ دستآموز!! و مکلّب دست نزد حال آنکه وجود این سگ در فقه به رسمیت شناخته شده!
و مگر میتوان گلّه را به سگ سپرد و چوپان، مراقب باشد که نکند زبانملال دستش به آن نخورَد
مگر میتوان نیمخوردۀ سگ شکاری را روا دانست و اینهمه از او احساس چِندِش و پرهیز داشت
مگر میتوان داستان جاودان سگ خانگیِ اصحاب کهف را خواند و همچنان زمینوزمان را با نجس پنداشتنِ بدن سگ پیوند زد؟
روایت است که رسولخدا گفت: «اگر کسی در راهی برود و به شدّت تشنه شود آنگاه چاه آبی بیابد، به داخل چاه رود و آب بنوشد؛ سپس بیرون آید و ناگهان ببیند سگی به علّت تشنگی زبانش بیرون آمده و خاکها را میخورد؛ آن فرد پیشِ خود بگوید: این سگ به حدّی تشنه است که من تشنه بودم؛ آنگاه دوباره داخل چاه رود و مَشکش را از آب پر کند و با دهانش آن را بگیرد و از چاه بالا آید و به سگ بنوشاند، در این صورت گناهانش بخشیده میشود: ... فملا خفه ثم أمسكه بفيه ثم رقى فسقى الكلب فشكر الله له فغفر له –صحیح بخاری-»
به مراقبتِ این روحانی! از سگتولههای بیکس، در فیلمِ زیر که نمونهای گویا از آشتی مذهبیها با این حیوان است بنگرید:
http://www.aparat.com/v/z8tcu/
کانال بازنگری:
Telegram.me/baznegari/135
.
آپارات - سرویس اشتراک ویدیو
مهربانی با سگ ها
ایشان آقای ربانی، امام جمعه موقت شهر چترود (از توابع کرمان) و سخنگوی شورای شهر کرمان هستند. مهربانی او با حیوانات فارغ از نوع گرایاش مذهبی و با هر قصد و نیتی حتی در ظاهر، پسندیده است.
رفتوآمد سگها به مسجد در زمان پیامبر
آشتی با سگ (۲)
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۶/۰۱/۱۹
T.me/Baznegari
در یادداشت نخست اشاره کردم که سگ همواره با بشر و در زندگی او بوده و همانند مرغ و خروس و گوسفند و میش و برّه و الاغ، حیوانی خانگی به شمار میآمده است.
«تردد آزادانه در مسجد»
سگها نهتنها جزو خانه بوده و مجاز به حضور در آن بودند بلکه در زمان پیامبر گرامی، با آرامش خاطر به درون مسجد میرفتند، بر زمينش مینشستند و هرگاه میخواستند از آن بيرون میآمدند و این رفتوآمد بارها تکرار میشد.
«آدابدانی و تعلیمپذیری»
بنا به توضیح برخی شارحان، سگهای یادشده چنان تعلیمیافته و آدابدان شده بودند که هنگام ادرار، از محوطۀ مسجد بیرون رفته و پس از انجامِ کار بازمیگشتند و دوباره به تردد در مهمترین مسجد مسلمانان میپرداختند. در این حریم امن! حتی اگر ادراری و ترشحی بروز میکرد واکنش تندی به همراه نداشت چه، بودند حتی مردانِ کمتوجهی که درون مسجد ادرار میکردند ولی پیامبر گرامی در همان حین، مانع تندی مردم میشد.
«کبوتران حرم رضوی»
تجسّم ترددِ آزادانۀ سگان در مسجد نبوی، ما ايرانیها را ياد كبوتران حريم رضوی میاندازد كه چگونه با آرامش خاطر و بلكه استقبالِ زائران (كه برایشان دانه میپاشند) دائم مشغول تردّد و پرواز در آن کویاند. در آن زمان، این استقبال از سوی کودکانی بود که روزِ خود را با سرگرمشدن به سگها میگذراندند.
«عواطف سگ»
دیروز یکی از دوستانم (سیدعباس) در توضیح عاطفی بودنِ سگها برایم نقل کرد که فلان جانباز، وقتی برای نخستین بار پای مصنوعیاش را در برابر سگِ باغ از بدن جدا کرد، آن سگ با دیدنِ این صحنه بیتابانه شروع به گریستن کرد!! زیرا تا آن موقع نمیدانست که وی پا ندارد؛ و جانباز که علت را فهمید بلافاصله دوباره پای مصنوعی را بست.
🔸 احکام پرهیز از سگ را میتوان در این بندها فهرست و مورد بازخوانی و بررسی قرار داد:
۱ - حکمِ دستزدن به آن (آیا نباید دستمان به سگ بخورد؟)
۲ - حکمِ رطوبت، عرق و انتقال خیسی (آیا باید از سگِ خیس و مرطوب و بارانخورده و عرقکرده پرهیز کرد؟ آیا باید مانع اصابت دست خیس خود به بدن سگ شد؟). عمدۀ بحث پیرامون نجاست یا عدم نجاستِ سگ به همین بند برمیگردد. مالکیها و حنفیها قائل به نجاست بدنِ سگ نیستند.
۳ - حکمِ نیمخورده، بُزاق دهان و انتقال لعاب دهانش به آب مصرفی.
۴ - حکمِ ادرار و غائطِ آن (ادرار و غائط گاو و گوسفند و شتر و... از نظر فقها نجس نیست). گفتنی است این احکامِ غیرقابلهضم، ناظر به محدودیتها و واقعیاتِ گریزناپذیر آن دوران و سطح ضعیف بهداشت در آن مقطع است.
۵ - کشتنِ آن (حرف اصلی بسیاری از روایات، کشتن و بلکه نابودی گونۀ سگ است. چنین نگاههای شدیداً منفی، ما را نسبت به تمام روایاتِ طرد سگ دچار تردید جدی میکند).
۶ - حکمِ گوشت (برخی قائل به حلال بودن گوشت سگاند).
۷ - رابطۀ نزول فرشتۀ وحی به بودن یا نبودنِ سگ در آن محل (وجود تمثال و ظرف حاوی ادرار نیز موجب عدم نزول جبرئیل شمرده شده).
۸ - گونهشناسی (آیا سگهای داخلِ واحد و اتاق که امروزه رواج دارد اساساً در مقطع صدور روایت وجود داشته یا نه؟ آیا واژۀ سگ مشترک لفظی برای این دو است؟)
گفتنی است آنچه در یادداشت نخست آوردم (با بارها تکرار عبارتِ "دستزدن" در آغاز و پایان یادداشت) محدود به بند یک و متمرکز بر آن بود! تا با اتکا به جواز آن (که مورد قبول عموم فقهاست) راهِ آشتی با سگ باز شود و از آن نگاه سرتاسر تنفرآمیزِ موجود در برخی اذهان فاصله گیریم. گفتنی است اگر هم در خلال بحث به دو روایت منسوب به امامصادق (ظرف روغن و آبِ دهنزده) که مربوط به بند دوم و سوم است اشاره شد، با هدفِ جا انداختن موضوعِ پیشِپاافتادهترِ بند یک بود وگرنه حتی با فرض صدور آن دو روایت، باید توجه داشت که آن دست پاسخها از سوی ائمه، وابسته به محدودیتهای بهداشتی مالیِ آن روزگار بوده و طبیعتاً اکنون کسی حاضر نیست با روغنی که پای سگ داخلش رفته یا موش به درونش افتاده غذا درست کند و یا از ظرف دهنزدۀ سگ وضو بگیرد.
🔸 حدثنی حمزةبنعبدالله عن أبيه قال کانت الكلاب تقبل وتدبر فی المسجد في زمان رسولالله فلم يكونوا يرشون شيئا من ذلک (صحیح بخاری، ج ۱، ص ۵۱).
قال عبداللهبنعمر كنت أبيت في المسجد في عهد رسولالله وكنت فتا شابا عزبا وكانت الكلاب تبول وتقبل وتدبر في المسجد ولم الريح يرشون (فلم یکونوا یرشون: سنن أبیداود) شيئا من ذلك قال أبو بكر يعني تبول خارج المسجد وتقبل وتدبر في المسجد بعدما بالت (صحیح ابنخزیمة، ج ۱، ص ۱۵۱).
عن أنس ان النبي رأى اعرابيا يبول في المسجد فقال دعوه حتى إذا فرغ دعا بماء فصبه عليه (صحیح بخاری، ج ۱، ص ۶۱).
T.me/Baznegari/138
.
.
آشتی با سگ (۲)
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۶/۰۱/۱۹
T.me/Baznegari
در یادداشت نخست اشاره کردم که سگ همواره با بشر و در زندگی او بوده و همانند مرغ و خروس و گوسفند و میش و برّه و الاغ، حیوانی خانگی به شمار میآمده است.
«تردد آزادانه در مسجد»
سگها نهتنها جزو خانه بوده و مجاز به حضور در آن بودند بلکه در زمان پیامبر گرامی، با آرامش خاطر به درون مسجد میرفتند، بر زمينش مینشستند و هرگاه میخواستند از آن بيرون میآمدند و این رفتوآمد بارها تکرار میشد.
«آدابدانی و تعلیمپذیری»
بنا به توضیح برخی شارحان، سگهای یادشده چنان تعلیمیافته و آدابدان شده بودند که هنگام ادرار، از محوطۀ مسجد بیرون رفته و پس از انجامِ کار بازمیگشتند و دوباره به تردد در مهمترین مسجد مسلمانان میپرداختند. در این حریم امن! حتی اگر ادراری و ترشحی بروز میکرد واکنش تندی به همراه نداشت چه، بودند حتی مردانِ کمتوجهی که درون مسجد ادرار میکردند ولی پیامبر گرامی در همان حین، مانع تندی مردم میشد.
«کبوتران حرم رضوی»
تجسّم ترددِ آزادانۀ سگان در مسجد نبوی، ما ايرانیها را ياد كبوتران حريم رضوی میاندازد كه چگونه با آرامش خاطر و بلكه استقبالِ زائران (كه برایشان دانه میپاشند) دائم مشغول تردّد و پرواز در آن کویاند. در آن زمان، این استقبال از سوی کودکانی بود که روزِ خود را با سرگرمشدن به سگها میگذراندند.
«عواطف سگ»
دیروز یکی از دوستانم (سیدعباس) در توضیح عاطفی بودنِ سگها برایم نقل کرد که فلان جانباز، وقتی برای نخستین بار پای مصنوعیاش را در برابر سگِ باغ از بدن جدا کرد، آن سگ با دیدنِ این صحنه بیتابانه شروع به گریستن کرد!! زیرا تا آن موقع نمیدانست که وی پا ندارد؛ و جانباز که علت را فهمید بلافاصله دوباره پای مصنوعی را بست.
🔸 احکام پرهیز از سگ را میتوان در این بندها فهرست و مورد بازخوانی و بررسی قرار داد:
۱ - حکمِ دستزدن به آن (آیا نباید دستمان به سگ بخورد؟)
۲ - حکمِ رطوبت، عرق و انتقال خیسی (آیا باید از سگِ خیس و مرطوب و بارانخورده و عرقکرده پرهیز کرد؟ آیا باید مانع اصابت دست خیس خود به بدن سگ شد؟). عمدۀ بحث پیرامون نجاست یا عدم نجاستِ سگ به همین بند برمیگردد. مالکیها و حنفیها قائل به نجاست بدنِ سگ نیستند.
۳ - حکمِ نیمخورده، بُزاق دهان و انتقال لعاب دهانش به آب مصرفی.
۴ - حکمِ ادرار و غائطِ آن (ادرار و غائط گاو و گوسفند و شتر و... از نظر فقها نجس نیست). گفتنی است این احکامِ غیرقابلهضم، ناظر به محدودیتها و واقعیاتِ گریزناپذیر آن دوران و سطح ضعیف بهداشت در آن مقطع است.
۵ - کشتنِ آن (حرف اصلی بسیاری از روایات، کشتن و بلکه نابودی گونۀ سگ است. چنین نگاههای شدیداً منفی، ما را نسبت به تمام روایاتِ طرد سگ دچار تردید جدی میکند).
۶ - حکمِ گوشت (برخی قائل به حلال بودن گوشت سگاند).
۷ - رابطۀ نزول فرشتۀ وحی به بودن یا نبودنِ سگ در آن محل (وجود تمثال و ظرف حاوی ادرار نیز موجب عدم نزول جبرئیل شمرده شده).
۸ - گونهشناسی (آیا سگهای داخلِ واحد و اتاق که امروزه رواج دارد اساساً در مقطع صدور روایت وجود داشته یا نه؟ آیا واژۀ سگ مشترک لفظی برای این دو است؟)
گفتنی است آنچه در یادداشت نخست آوردم (با بارها تکرار عبارتِ "دستزدن" در آغاز و پایان یادداشت) محدود به بند یک و متمرکز بر آن بود! تا با اتکا به جواز آن (که مورد قبول عموم فقهاست) راهِ آشتی با سگ باز شود و از آن نگاه سرتاسر تنفرآمیزِ موجود در برخی اذهان فاصله گیریم. گفتنی است اگر هم در خلال بحث به دو روایت منسوب به امامصادق (ظرف روغن و آبِ دهنزده) که مربوط به بند دوم و سوم است اشاره شد، با هدفِ جا انداختن موضوعِ پیشِپاافتادهترِ بند یک بود وگرنه حتی با فرض صدور آن دو روایت، باید توجه داشت که آن دست پاسخها از سوی ائمه، وابسته به محدودیتهای بهداشتی مالیِ آن روزگار بوده و طبیعتاً اکنون کسی حاضر نیست با روغنی که پای سگ داخلش رفته یا موش به درونش افتاده غذا درست کند و یا از ظرف دهنزدۀ سگ وضو بگیرد.
🔸 حدثنی حمزةبنعبدالله عن أبيه قال کانت الكلاب تقبل وتدبر فی المسجد في زمان رسولالله فلم يكونوا يرشون شيئا من ذلک (صحیح بخاری، ج ۱، ص ۵۱).
قال عبداللهبنعمر كنت أبيت في المسجد في عهد رسولالله وكنت فتا شابا عزبا وكانت الكلاب تبول وتقبل وتدبر في المسجد ولم الريح يرشون (فلم یکونوا یرشون: سنن أبیداود) شيئا من ذلك قال أبو بكر يعني تبول خارج المسجد وتقبل وتدبر في المسجد بعدما بالت (صحیح ابنخزیمة، ج ۱، ص ۱۵۱).
عن أنس ان النبي رأى اعرابيا يبول في المسجد فقال دعوه حتى إذا فرغ دعا بماء فصبه عليه (صحیح بخاری، ج ۱، ص ۶۱).
T.me/Baznegari/138
.
.
Telegram
کانال بازنگری
بازنگری
کانال رسمی امیر ترکاشوند
نویسندۀ کتب:
• حجاب شرعی در عصر پیامبر:
T.me/baznegari/4
• نسخ سنگسار توسط اسلام:
T.me/baznegari/6
و گردآورندهٔ کتاب
• رجمِ سنگسار:
T.me/baznegari/314
• فهرست موضوعیِ یادداشتهای کانال:
T.me/baznegari/1162
.
کانال رسمی امیر ترکاشوند
نویسندۀ کتب:
• حجاب شرعی در عصر پیامبر:
T.me/baznegari/4
• نسخ سنگسار توسط اسلام:
T.me/baznegari/6
و گردآورندهٔ کتاب
• رجمِ سنگسار:
T.me/baznegari/314
• فهرست موضوعیِ یادداشتهای کانال:
T.me/baznegari/1162
.
سوءة ، عورة ، زینة
(تقسیمبندی اندامِ لازمالستر در عصر نزول، بر اساس متن کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر)
t.me/baznegari
نتیجه:
سه نظریّهای که در بارۀ حجاب زنان مورد پردازش قرار دادم از این قرار است:
۱ - ستر عورتین (نظریۀ ابنجنید اسکافی)
۲ - ستر کمر تا زانو (برخاسته از حدیث نبوی)
۳ - ستر تنه، ران و بازو (رأی مطابق).
همچنین اندام زنان را از حیث رعایت حجاب به سه بخش میتوان تقسیم کرد:
۱ - سوءة
۲ - عورة
۳ - زینة
اینک با هدف تلفیق آراء، به توضیح هریک از این سه بخش و بیان نسبتشان با حجاب میپردازیم:
الف- سوءة: این ناحیه را همچنین عین عورة، عورة مغلظه و عورة مثقله مینامند و محدودهاش عبارت از "شرمگاه جلو و عقب" است که از آن به عورتین (قُبُل و دُبُر) تعبیر میشود.
گویند: این ناحیهی کوچک در آغاز آفرینشِ آدم و "حوا" پوشیده بود (ینزع عنهما لباسهما لیریَهما سواتهما)؛ لزوم استتارش چنان مهمّ است که نتیجۀ وسوسهی شیطان نسبت به آدم و حوا را، از دستدادن ساترِ همین قسمت دانستهاند (فوسوس لهما الشیطان لیبدی لهما ما وری عنهما من سواتهما) و خدا پوشاندنش را به عینه متذکر شده (یا بنیآدم قد انزلنا علیکم لباسا یواری سواتکم)
گویا کشف قُبُل و دُبُر، فقط زمانی نافرمانی تلقی نمیشود که زن به اختیار خود چنین نکرده باشد امّا حتّی اگر به اجبار یا به ناچار برهنه شده باشد باید در هنگام نماز با استفاده از دستهایش شرمگاه جلو را بپوشاند و نیز به سجده نرود تا مانع ظهور شرمگاه عقب شود (جعلت یدها علی فرجها... لایرکعان و لایسجدان فیبدو ما خلفهما).
پس رأی اسکافی را میتوان یک مکتوب الهی و رعایتِ صِرف عینش را مربوط به زمان اضطرار دانست.
ب- عورة: به ناحیۀ مابین ناف تا زانو عورة گویند که ناحیۀ سوءة را نیز در بر میگیرد. چه بسا لزوم ستر این ناحیه، ناشی از آن باشد که پیرامون سوءة است و یا تدبیری برای اطمینان از پوشیدگی سوءة باشد چه، با ستر کمر تا زانو میتوان به پوشش سوءة مطمئن شد.
گویا فرمودهی پیغمبر(ص) مُهر تأییدی بر تعیین این ناحیه است (عورة المؤمن مابین سرّته الی رکبته // عورة الرّجل علی الرّجل کعورة المرأة علی الرّجل، و عورة المرأة علی المرأة کعورة الرّجل علی المرأة).
استفاده از ساتر کمر تا زانو، حکمی مطلق بود و وظیفۀ همیشگی زنان را نشان میداد و کشف آن در حالت اختیار نافرمانی قلمداد میشد.
ج- زینة: زینة موردنظر، زینة باطن است که شامل تنه، ران و بازو میباشد و نواحی عورة و سوءة را نیز در بر میگیرد. در مقابلش زینة ظاهر قرار دارد که شامل سر و گردن، و نیمهی پائین دست و پا است.
قرآن لزوم ستر زینة باطن، و جواز تداوم کشف زینة ظاهر را صادر کرد (لایبدین زینتهن الا ماظهرمنها ولیضربن بخمرهن علی جیوبهن و لایبدین زینتهن الا لـِ ...).
گویا دقّت در ستر زینة باطن (بجز سوءة و عورة) متأثر از شرایط خاصّ بود (یُدنین علیهن من جلابیبهن ذلک أدنی أنیعرفن فلایؤذین / یغضضن من أبصارهن و یحفظن فروجهن و لایبدین زینتهن الا ماظهرمنها ولیضربن بخمرهن علی جیوبهن) به همین دلیل کشف آن، دستِکم در مواقعی همچون ضرورتهای بهداشتی، حرام شمرده نمیشد.
(حجاب شرعی در عصر پیامبر ، امیر ترکاشوند ، ص 849 تا 851).
telegram.me/baznegari/139
.
.
(تقسیمبندی اندامِ لازمالستر در عصر نزول، بر اساس متن کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر)
t.me/baznegari
نتیجه:
سه نظریّهای که در بارۀ حجاب زنان مورد پردازش قرار دادم از این قرار است:
۱ - ستر عورتین (نظریۀ ابنجنید اسکافی)
۲ - ستر کمر تا زانو (برخاسته از حدیث نبوی)
۳ - ستر تنه، ران و بازو (رأی مطابق).
همچنین اندام زنان را از حیث رعایت حجاب به سه بخش میتوان تقسیم کرد:
۱ - سوءة
۲ - عورة
۳ - زینة
اینک با هدف تلفیق آراء، به توضیح هریک از این سه بخش و بیان نسبتشان با حجاب میپردازیم:
الف- سوءة: این ناحیه را همچنین عین عورة، عورة مغلظه و عورة مثقله مینامند و محدودهاش عبارت از "شرمگاه جلو و عقب" است که از آن به عورتین (قُبُل و دُبُر) تعبیر میشود.
گویند: این ناحیهی کوچک در آغاز آفرینشِ آدم و "حوا" پوشیده بود (ینزع عنهما لباسهما لیریَهما سواتهما)؛ لزوم استتارش چنان مهمّ است که نتیجۀ وسوسهی شیطان نسبت به آدم و حوا را، از دستدادن ساترِ همین قسمت دانستهاند (فوسوس لهما الشیطان لیبدی لهما ما وری عنهما من سواتهما) و خدا پوشاندنش را به عینه متذکر شده (یا بنیآدم قد انزلنا علیکم لباسا یواری سواتکم)
گویا کشف قُبُل و دُبُر، فقط زمانی نافرمانی تلقی نمیشود که زن به اختیار خود چنین نکرده باشد امّا حتّی اگر به اجبار یا به ناچار برهنه شده باشد باید در هنگام نماز با استفاده از دستهایش شرمگاه جلو را بپوشاند و نیز به سجده نرود تا مانع ظهور شرمگاه عقب شود (جعلت یدها علی فرجها... لایرکعان و لایسجدان فیبدو ما خلفهما).
پس رأی اسکافی را میتوان یک مکتوب الهی و رعایتِ صِرف عینش را مربوط به زمان اضطرار دانست.
ب- عورة: به ناحیۀ مابین ناف تا زانو عورة گویند که ناحیۀ سوءة را نیز در بر میگیرد. چه بسا لزوم ستر این ناحیه، ناشی از آن باشد که پیرامون سوءة است و یا تدبیری برای اطمینان از پوشیدگی سوءة باشد چه، با ستر کمر تا زانو میتوان به پوشش سوءة مطمئن شد.
گویا فرمودهی پیغمبر(ص) مُهر تأییدی بر تعیین این ناحیه است (عورة المؤمن مابین سرّته الی رکبته // عورة الرّجل علی الرّجل کعورة المرأة علی الرّجل، و عورة المرأة علی المرأة کعورة الرّجل علی المرأة).
استفاده از ساتر کمر تا زانو، حکمی مطلق بود و وظیفۀ همیشگی زنان را نشان میداد و کشف آن در حالت اختیار نافرمانی قلمداد میشد.
ج- زینة: زینة موردنظر، زینة باطن است که شامل تنه، ران و بازو میباشد و نواحی عورة و سوءة را نیز در بر میگیرد. در مقابلش زینة ظاهر قرار دارد که شامل سر و گردن، و نیمهی پائین دست و پا است.
قرآن لزوم ستر زینة باطن، و جواز تداوم کشف زینة ظاهر را صادر کرد (لایبدین زینتهن الا ماظهرمنها ولیضربن بخمرهن علی جیوبهن و لایبدین زینتهن الا لـِ ...).
گویا دقّت در ستر زینة باطن (بجز سوءة و عورة) متأثر از شرایط خاصّ بود (یُدنین علیهن من جلابیبهن ذلک أدنی أنیعرفن فلایؤذین / یغضضن من أبصارهن و یحفظن فروجهن و لایبدین زینتهن الا ماظهرمنها ولیضربن بخمرهن علی جیوبهن) به همین دلیل کشف آن، دستِکم در مواقعی همچون ضرورتهای بهداشتی، حرام شمرده نمیشد.
(حجاب شرعی در عصر پیامبر ، امیر ترکاشوند ، ص 849 تا 851).
telegram.me/baznegari/139
.
.
Telegram
کانال بازنگری
بازنگری
کانال رسمی امیر ترکاشوند
نویسندۀ کتب:
• حجاب شرعی در عصر پیامبر:
T.me/baznegari/4
• نسخ سنگسار توسط اسلام:
T.me/baznegari/6
و گردآورندهٔ کتاب
• رجمِ سنگسار:
T.me/baznegari/314
• فهرست موضوعیِ یادداشتهای کانال:
T.me/baznegari/1162
.
کانال رسمی امیر ترکاشوند
نویسندۀ کتب:
• حجاب شرعی در عصر پیامبر:
T.me/baznegari/4
• نسخ سنگسار توسط اسلام:
T.me/baznegari/6
و گردآورندهٔ کتاب
• رجمِ سنگسار:
T.me/baznegari/314
• فهرست موضوعیِ یادداشتهای کانال:
T.me/baznegari/1162
.
زندانی سیاسی نداریم
t.me/baznegari
مسئولین نظام جمهوری اسلامی در برابر اعتراض به وجود زندانیان سیاسی در زندانهای کشور میگویند: زندانی سیاسی نداریم و اگر کسی هست زندانی امنیّتی است و نه سیاسی.
پاسخ آنها دقیقاً برخاسته از محتوای فقه هزارسالۀ سنتی است زیرا از یکسو فرد سیاسی به کسی گفته میشود که در "چارچوب قوانین" به فعالیت و مخالفت میپردازد و احیاناً با تضعیف وضعیت موجود، خواهان تغییرات در سیاستها و مدیریتها و انتصابات و... میشود ولی از سوی دیگر در فقهِ مبنا (که معادل شریعت خوانده شده و مطابق قانون اساسی باید کشور بر مدار آن تنظیم و اداره شود) نه تنها هیچکس حقّ فعالیّت و مخالفت بر علیه امامالمسلمین (رهبر حکومت اسلامی) را ندارد بلکه هرکس که از دایرۀ اطاعت او بیرون رود باغی شمرده شده و باید برعلیه چنین افراد سرکش و تشکلاتِ مخالفی اعلام جهادِ نظامی کرد تا مجبور به تغییر رفتار شده و به اطاعتِ محض از حاکم/رهبر بازگردند و به عبارت دیگر از جمله حقوقی که حاکم بر گردن مردم (که رعیّت میخوانندش) دارد یکی همین اطاعتپذیری و عدم مخالفت با وی است.
بنابراین هیچ فعالیّتی برخلاف سیاستها ، تصمیمات و ابلاغیههای ولیّ امر مسلمین، روا و در چارچوب قانون نبوده و به علتِ تضعیف سازوکارهای اصلیِ حکومت اسلامی اقدامی شدیداً ضدّ امنیتی به شمار میآید.
پس این گفتۀ فقهای قضایی که در ایران زندانی سیاسی نداریم و آنهایی که مورد نظرند زندانی امنیتیاند و نه سیاسی، حرفی برگرفته از متون فقهی است و برخورد با مخالفان رهبری و سیاستهای جاریِ تحت رهبری او در 38 سال گذشته به همین منطق بازمیگردد. نمونۀ روشنِ آن مخالفت میرحسین موسوی و مهدی کروبی و همکاران و هوادارانشان نسبت به نتیجۀ انتخاباتِ تأییدشده از سوی رهبر و نهادهای نظام بود که منجر به برخورد و زندانیشدنِ جمعی از آنان شد.
شاید حالا پی به این رازِ سربهمُهر برده باشید که چرا از آغاز پیروزی انقلاب تاکنون، هیچگاه رسانهها به انتقاد از رهبری نظام نپرداخته و با سیاستهای وی مخالفت نکردهاند زیرا اساساً چنین حقی وجود ندارد و هرچه هست فقط اطاعتپذیری است و بس. نه فقط مردم بلکه حتی رئیسجمهور!! نیز باید مطیع محض رهبری باشد و اگر رهبر در انتخاب ارشدترین همکاران او دخالت کرد باید اطاعتپذیری نشان دهد (تحمیل نخستوزیریِ میرحسین موسوی به رئیسجمهور وقت در عهد رهبر قبلی؛ و تحمیل عدم انتخاب مشائی به عنوان معاون اول به رئیسجمهور وقت در عهد رهبر کنونی).
سخن محمدعلی موحدی کرمانی در مراتب اطاعتپذیریِ رئیسجمهور (که با اینهمه دنگوفنگ و توسط اکثریتِ مطلق مردم! انتخاب میشود) را ببینید:
«باید رئیس جمهوری انتخاب کنیم که صددرصد مطیع رهبری باشد»
پس با این وصف باید تصدیق کرد که در کشور، زندانی سیاسی نداریم و پاسخ مسئولین قضایی را حمل بر دروغگویی آنها نباید کرد چه آنها بر مُرّ شریعت رسمی تکیه دارند هرچند برداشتشان از آن را سراپا غلط و نادرست بدانیم.
سی و یکم فروردین 1396
امیر ترکاشوند
telegram.me/baznegari/140
.
.
t.me/baznegari
مسئولین نظام جمهوری اسلامی در برابر اعتراض به وجود زندانیان سیاسی در زندانهای کشور میگویند: زندانی سیاسی نداریم و اگر کسی هست زندانی امنیّتی است و نه سیاسی.
پاسخ آنها دقیقاً برخاسته از محتوای فقه هزارسالۀ سنتی است زیرا از یکسو فرد سیاسی به کسی گفته میشود که در "چارچوب قوانین" به فعالیت و مخالفت میپردازد و احیاناً با تضعیف وضعیت موجود، خواهان تغییرات در سیاستها و مدیریتها و انتصابات و... میشود ولی از سوی دیگر در فقهِ مبنا (که معادل شریعت خوانده شده و مطابق قانون اساسی باید کشور بر مدار آن تنظیم و اداره شود) نه تنها هیچکس حقّ فعالیّت و مخالفت بر علیه امامالمسلمین (رهبر حکومت اسلامی) را ندارد بلکه هرکس که از دایرۀ اطاعت او بیرون رود باغی شمرده شده و باید برعلیه چنین افراد سرکش و تشکلاتِ مخالفی اعلام جهادِ نظامی کرد تا مجبور به تغییر رفتار شده و به اطاعتِ محض از حاکم/رهبر بازگردند و به عبارت دیگر از جمله حقوقی که حاکم بر گردن مردم (که رعیّت میخوانندش) دارد یکی همین اطاعتپذیری و عدم مخالفت با وی است.
بنابراین هیچ فعالیّتی برخلاف سیاستها ، تصمیمات و ابلاغیههای ولیّ امر مسلمین، روا و در چارچوب قانون نبوده و به علتِ تضعیف سازوکارهای اصلیِ حکومت اسلامی اقدامی شدیداً ضدّ امنیتی به شمار میآید.
پس این گفتۀ فقهای قضایی که در ایران زندانی سیاسی نداریم و آنهایی که مورد نظرند زندانی امنیتیاند و نه سیاسی، حرفی برگرفته از متون فقهی است و برخورد با مخالفان رهبری و سیاستهای جاریِ تحت رهبری او در 38 سال گذشته به همین منطق بازمیگردد. نمونۀ روشنِ آن مخالفت میرحسین موسوی و مهدی کروبی و همکاران و هوادارانشان نسبت به نتیجۀ انتخاباتِ تأییدشده از سوی رهبر و نهادهای نظام بود که منجر به برخورد و زندانیشدنِ جمعی از آنان شد.
شاید حالا پی به این رازِ سربهمُهر برده باشید که چرا از آغاز پیروزی انقلاب تاکنون، هیچگاه رسانهها به انتقاد از رهبری نظام نپرداخته و با سیاستهای وی مخالفت نکردهاند زیرا اساساً چنین حقی وجود ندارد و هرچه هست فقط اطاعتپذیری است و بس. نه فقط مردم بلکه حتی رئیسجمهور!! نیز باید مطیع محض رهبری باشد و اگر رهبر در انتخاب ارشدترین همکاران او دخالت کرد باید اطاعتپذیری نشان دهد (تحمیل نخستوزیریِ میرحسین موسوی به رئیسجمهور وقت در عهد رهبر قبلی؛ و تحمیل عدم انتخاب مشائی به عنوان معاون اول به رئیسجمهور وقت در عهد رهبر کنونی).
سخن محمدعلی موحدی کرمانی در مراتب اطاعتپذیریِ رئیسجمهور (که با اینهمه دنگوفنگ و توسط اکثریتِ مطلق مردم! انتخاب میشود) را ببینید:
«باید رئیس جمهوری انتخاب کنیم که صددرصد مطیع رهبری باشد»
پس با این وصف باید تصدیق کرد که در کشور، زندانی سیاسی نداریم و پاسخ مسئولین قضایی را حمل بر دروغگویی آنها نباید کرد چه آنها بر مُرّ شریعت رسمی تکیه دارند هرچند برداشتشان از آن را سراپا غلط و نادرست بدانیم.
سی و یکم فروردین 1396
امیر ترکاشوند
telegram.me/baznegari/140
.
.
Telegram
کانال بازنگری
بازنگری
کانال رسمی امیر ترکاشوند
نویسندۀ کتب:
• حجاب شرعی در عصر پیامبر:
T.me/baznegari/4
• نسخ سنگسار توسط اسلام:
T.me/baznegari/6
و گردآورندهٔ کتاب
• رجمِ سنگسار:
T.me/baznegari/314
• فهرست موضوعیِ یادداشتهای کانال:
T.me/baznegari/1162
.
کانال رسمی امیر ترکاشوند
نویسندۀ کتب:
• حجاب شرعی در عصر پیامبر:
T.me/baznegari/4
• نسخ سنگسار توسط اسلام:
T.me/baznegari/6
و گردآورندهٔ کتاب
• رجمِ سنگسار:
T.me/baznegari/314
• فهرست موضوعیِ یادداشتهای کانال:
T.me/baznegari/1162
.
ردّ صلاحیت همۀ رؤسای جمهورِ قبلی (از بهمن ۵۷ تا فروردین ۹۶)
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۶/۰۲/۰۲
@baznegari
سرانجام پریروز آخرین رئیسجمهورِ قبلی دکتر محمود احمدینژاد نیز فاقد صلاحیّت شناخته شد تا حلقۀ ردّ صلاحیتِ تمام رؤسای جمهور (و رؤسای دولتِ) قبلی در عمر ۳۸ سالۀ نظام جمهوری اسلامی تکمیل گردد و بدان وسیله با صدای بلند اعلام شود که هیچ رئیس قبلی دولت جمهوری اسلامی، واجد صلاحیت برای احراز دوبارۀ همان مسئولیت نیست!.
به فهرست رؤسای دولت (رئیسجمهور ، نخستوزیر) از آغاز پیروزی انقلاب تاکنون بنگرید:
یک- مهدی بازرگان
🔸وی از بهمن ۱۳۵۷ تا آبان ۱۳۵۸ به مدت نُه ماه نخستوزیر و رئیس دولت موقت بود و سپس کنارهگیری کرد (تا سه ماه پس از آن، کشور را شورای انقلاب اداره میکرد).
▪️او در سال ۱۳۶۴ در چهارمین دورۀ انتخابات ریاست جمهوری ثبتنام کرد اما صلاحیتش رد شد.
دو- سیدابوالحسن بنیصدر
🔸وی از بهمن ۱۳۵۸ تا خرداد ۱۳۶۰ به مدت شانزده ماه رئیس جمهور (اولین رئیس جمهور) بود و سپس استیضاح شد و از ریاست برکنار گردید.
▪️بیگمان اگر وی بار دیگر در انتخابات ثبتنام میکرد صلاحیتش رد میشد.
سه- محمدعلی رجایی
🔸وی از مرداد ۱۳۶۰ تا شهریور ۱۳۶۰ به مدت یک ماه رئیسجمهور (و پیش از آن از مرداد ۱۳۵۹ تا مرداد ۱۳۶۰ به مدت یک سال نخست وزیر و رئیس دولت) بود و در هشتم شهریور در حادثۀ انفجار نخستوزیری کشته شد.
▪️او در حینِ ریاستش شهید شد و امکانِ اینکه دوباره بعدها به عنوان رئیسجمهورِ سابق ثبتنام کند (و تأیید یا رد شدنِ صلاحیتش به دست آید) از میان رفت و در نتیجه اساساً در این آمار قرار نمیگیرد.
توجه- محمدجواد باهنر که از مرداد ۱۳۶۰ تا شهریور ۱۳۶۰ کمتر از یکماه نخستوزیر بود و همراه رجایی کشته شد را نیز نمیتوان به (همان دلیل بالا) در این آمار گنجاند
چهار- میرحسین موسوی
🔸وی از آبان ۱۳۶۰ تا مرداد ۱۳۶۸ نزدیک به هشت سال نخستوزیر و رئیس دولت بود و کشور را در دوران جنگ تحمیلی اداره میکرد.
▪️او چند سالی است جزو سران فتنه (و بلکه رأس فتنه) نامیده میشود و به علت ارتکاب جرایم سنگین امنیتی و از جمله شوراندن مردم (با چند درجه تخفیف) در زندان خانگی بسر میبرَد و پُر واضح است که به طریق اُولی صلاحیتش برای کاندیداتوری ریاست جمهوری تأیید نمیشود.
پنج- اکبر هاشمی رفسنجانی
🔸وی از مرداد ۱۳۶۸ تا مرداد ۱۳۷۶ به مدت هشت سال رئیس جمهور بود.
▪️او در سال ۱۳۹۲ بار دیگر برای انتخابات ریاست جمهوری ثبتنام کرد ولی صلاحیتش رد شد.
شش- سیدمحمد خاتمی
🔸وی از مرداد ۱۳۷۶ تا مرداد ۱۳۸۴ به مدت هشت سال رئیسجمهور بود.
▪️او چند سالی است جزو سران فتنه معرفی شده و برای جلوگیری از تأثیرات مخرّبش ابتدا به علتِ ارتکاب جرایم امنیّتی سایت وی فیلتر گردید و سپس ممنوعالخبر و ممنوعالتصویر شد. طبیعی است که وی به طریق اُولی صلاحیتش برای کاندیداتوری ریاستجمهوری تأیید نمیشود.
هفت- محمود احمدینژاد
🔸وی از مرداد ۱۳۸۴ تا مرداد ۱۳۹۲ به مدت هشت سال رئیس جمهور بود.
▪️او هم اینک در فروردین ۱۳۹۶ بار دیگر برای ریاست جمهوری ثبتنام کرد ولی صلاحیتش رد شد.
معلوم نیست این چه خورهای است که به جان کشور افتاده که همه را بدنام به جامعه برمیگردانَد! این چه ظرفِ مدیریتیای است که صالح وارد آن میشوند و ناصالح از آن بیرون میآیند. علت این امر عجیبغریب و قابل ثبت در کتاب رکوردها چیست؟
از نظر من علتِ این مسئله به آن بخش از "صلاحیت" برمیگردد که مربوط به پیشینۀ رابطۀ آنها با رهبری/ولیّامر در دوران ریاست قبلیشان است زیرا از یکسو رئیسجمهور با انتخابشدن از سوی مردم و نیز اختصاص اصول فراوانی به وی در قانون اساسی، قانوناً در خود احساس "شخصیّت" و در مواردی احساس استقلال کرده و پیگیری بسیاری از مطالبات مردمی و قانونی را حقِ خود میداند ولی از سوی دیگر مطابق برداشت رسمی و سنتی از اسلام، ولیّامر بر همه ولایت مطلقه داشته و هیچکس حتی رئیسجمهور در برابر وی هیچ شخصیّتی (شخصیتی مستقل) برای عرض اندام ندارد! و چون در موضوعات عمده میان این دو اختلاف پیش آید و کار به سرکشی و خروج از اطاعتِ ولیامر انجامَد، همین! موجب مردودی وی در نزد سنتیها و نیز ردّ صلاحیتش در ادوار بعد میگردد. در این میان نه ولیفقیه مقصر است زیرا تفسیر رسمی از اسلام و قانون اساسی چنین انتظاری را برای وی به وجود آورده و نه رؤسای جمهور مقصرند زیرا مردم و فصولی از قانون اساسی، هویتی فراتر از فردی مطیع ، سربزیر و بیشخصیت را از وی انتظار دارند.
امید که متولیان نظام با بررسی موضوع و إعمال تغییرات انسانی، جلوی این رسوایی را بگیرند و بیش از این اسبابِ طعن را دودستی فراهم نکنند و یا اگر لازم است فواید بازگشت به دنیای قدیم را جا بیندازند و خردمندان را در لزوم اطاعتمحوری اقناع کنند.
telegram.me/baznegari/141
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۶/۰۲/۰۲
@baznegari
سرانجام پریروز آخرین رئیسجمهورِ قبلی دکتر محمود احمدینژاد نیز فاقد صلاحیّت شناخته شد تا حلقۀ ردّ صلاحیتِ تمام رؤسای جمهور (و رؤسای دولتِ) قبلی در عمر ۳۸ سالۀ نظام جمهوری اسلامی تکمیل گردد و بدان وسیله با صدای بلند اعلام شود که هیچ رئیس قبلی دولت جمهوری اسلامی، واجد صلاحیت برای احراز دوبارۀ همان مسئولیت نیست!.
به فهرست رؤسای دولت (رئیسجمهور ، نخستوزیر) از آغاز پیروزی انقلاب تاکنون بنگرید:
یک- مهدی بازرگان
🔸وی از بهمن ۱۳۵۷ تا آبان ۱۳۵۸ به مدت نُه ماه نخستوزیر و رئیس دولت موقت بود و سپس کنارهگیری کرد (تا سه ماه پس از آن، کشور را شورای انقلاب اداره میکرد).
▪️او در سال ۱۳۶۴ در چهارمین دورۀ انتخابات ریاست جمهوری ثبتنام کرد اما صلاحیتش رد شد.
دو- سیدابوالحسن بنیصدر
🔸وی از بهمن ۱۳۵۸ تا خرداد ۱۳۶۰ به مدت شانزده ماه رئیس جمهور (اولین رئیس جمهور) بود و سپس استیضاح شد و از ریاست برکنار گردید.
▪️بیگمان اگر وی بار دیگر در انتخابات ثبتنام میکرد صلاحیتش رد میشد.
سه- محمدعلی رجایی
🔸وی از مرداد ۱۳۶۰ تا شهریور ۱۳۶۰ به مدت یک ماه رئیسجمهور (و پیش از آن از مرداد ۱۳۵۹ تا مرداد ۱۳۶۰ به مدت یک سال نخست وزیر و رئیس دولت) بود و در هشتم شهریور در حادثۀ انفجار نخستوزیری کشته شد.
▪️او در حینِ ریاستش شهید شد و امکانِ اینکه دوباره بعدها به عنوان رئیسجمهورِ سابق ثبتنام کند (و تأیید یا رد شدنِ صلاحیتش به دست آید) از میان رفت و در نتیجه اساساً در این آمار قرار نمیگیرد.
توجه- محمدجواد باهنر که از مرداد ۱۳۶۰ تا شهریور ۱۳۶۰ کمتر از یکماه نخستوزیر بود و همراه رجایی کشته شد را نیز نمیتوان به (همان دلیل بالا) در این آمار گنجاند
چهار- میرحسین موسوی
🔸وی از آبان ۱۳۶۰ تا مرداد ۱۳۶۸ نزدیک به هشت سال نخستوزیر و رئیس دولت بود و کشور را در دوران جنگ تحمیلی اداره میکرد.
▪️او چند سالی است جزو سران فتنه (و بلکه رأس فتنه) نامیده میشود و به علت ارتکاب جرایم سنگین امنیتی و از جمله شوراندن مردم (با چند درجه تخفیف) در زندان خانگی بسر میبرَد و پُر واضح است که به طریق اُولی صلاحیتش برای کاندیداتوری ریاست جمهوری تأیید نمیشود.
پنج- اکبر هاشمی رفسنجانی
🔸وی از مرداد ۱۳۶۸ تا مرداد ۱۳۷۶ به مدت هشت سال رئیس جمهور بود.
▪️او در سال ۱۳۹۲ بار دیگر برای انتخابات ریاست جمهوری ثبتنام کرد ولی صلاحیتش رد شد.
شش- سیدمحمد خاتمی
🔸وی از مرداد ۱۳۷۶ تا مرداد ۱۳۸۴ به مدت هشت سال رئیسجمهور بود.
▪️او چند سالی است جزو سران فتنه معرفی شده و برای جلوگیری از تأثیرات مخرّبش ابتدا به علتِ ارتکاب جرایم امنیّتی سایت وی فیلتر گردید و سپس ممنوعالخبر و ممنوعالتصویر شد. طبیعی است که وی به طریق اُولی صلاحیتش برای کاندیداتوری ریاستجمهوری تأیید نمیشود.
هفت- محمود احمدینژاد
🔸وی از مرداد ۱۳۸۴ تا مرداد ۱۳۹۲ به مدت هشت سال رئیس جمهور بود.
▪️او هم اینک در فروردین ۱۳۹۶ بار دیگر برای ریاست جمهوری ثبتنام کرد ولی صلاحیتش رد شد.
معلوم نیست این چه خورهای است که به جان کشور افتاده که همه را بدنام به جامعه برمیگردانَد! این چه ظرفِ مدیریتیای است که صالح وارد آن میشوند و ناصالح از آن بیرون میآیند. علت این امر عجیبغریب و قابل ثبت در کتاب رکوردها چیست؟
از نظر من علتِ این مسئله به آن بخش از "صلاحیت" برمیگردد که مربوط به پیشینۀ رابطۀ آنها با رهبری/ولیّامر در دوران ریاست قبلیشان است زیرا از یکسو رئیسجمهور با انتخابشدن از سوی مردم و نیز اختصاص اصول فراوانی به وی در قانون اساسی، قانوناً در خود احساس "شخصیّت" و در مواردی احساس استقلال کرده و پیگیری بسیاری از مطالبات مردمی و قانونی را حقِ خود میداند ولی از سوی دیگر مطابق برداشت رسمی و سنتی از اسلام، ولیّامر بر همه ولایت مطلقه داشته و هیچکس حتی رئیسجمهور در برابر وی هیچ شخصیّتی (شخصیتی مستقل) برای عرض اندام ندارد! و چون در موضوعات عمده میان این دو اختلاف پیش آید و کار به سرکشی و خروج از اطاعتِ ولیامر انجامَد، همین! موجب مردودی وی در نزد سنتیها و نیز ردّ صلاحیتش در ادوار بعد میگردد. در این میان نه ولیفقیه مقصر است زیرا تفسیر رسمی از اسلام و قانون اساسی چنین انتظاری را برای وی به وجود آورده و نه رؤسای جمهور مقصرند زیرا مردم و فصولی از قانون اساسی، هویتی فراتر از فردی مطیع ، سربزیر و بیشخصیت را از وی انتظار دارند.
امید که متولیان نظام با بررسی موضوع و إعمال تغییرات انسانی، جلوی این رسوایی را بگیرند و بیش از این اسبابِ طعن را دودستی فراهم نکنند و یا اگر لازم است فواید بازگشت به دنیای قدیم را جا بیندازند و خردمندان را در لزوم اطاعتمحوری اقناع کنند.
telegram.me/baznegari/141
Telegram
کانال بازنگری
ردّ صلاحیت همۀ رؤسای جمهورِ قبلی (از بهمن ۵۷ تا فروردین ۹۶)
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۶/۰۲/۰۲
@baznegari
سرانجام پریروز آخرین رئیسجمهورِ قبلی دکتر محمود احمدینژاد نیز فاقد صلاحیّت شناخته شد تا حلقۀ ردّ صلاحیتِ تمام رؤسای جمهور (و رؤسای دولتِ) قبلی در عمر ۳۸…
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۶/۰۲/۰۲
@baznegari
سرانجام پریروز آخرین رئیسجمهورِ قبلی دکتر محمود احمدینژاد نیز فاقد صلاحیّت شناخته شد تا حلقۀ ردّ صلاحیتِ تمام رؤسای جمهور (و رؤسای دولتِ) قبلی در عمر ۳۸…