انجمن مردم نهاد بلوطبان
115 subscribers
2.86K photos
201 videos
10 files
1.19K links
انجمن مردم نهاد
ارتباط با ادمين بلوطبان

@hour1380 خرم آباد
Download Telegram
🌳🌳🌳🌳🌳🌳🌳🌳🌳🌳🌳🌳🌳🌳
#درخت_بلوط_تنها
روزی کامران به همراه پدر و مادرش برای تفریح به بیرون از شهر و مناطق تفریحی رفتن ؛بعد از ظهر بارون شدیدی شروع شد و مجبور شدن خیلی زودتر برگردند ، در برگشت پل فلزی رفته بود ،یعنی آب آن رو برده بود به علت سیل و ریزش سنگ ها ..برای همین مجبور شدن برگردند و بنا به درخواست کدخدای روستایی که نزدیک پل بودن به خونه اون دعوت شدن در لحظه ورود توجه خانواده به یک درخت عظیم و تنومند جلب شد که در حیاط خونه پیرمرد بود و باد شدید شاخه ها و برگ های اون رو به اطراف پرت می کرد ،کدخدا اونها رو به داخل منزل راهنمایی کرد و سپس بساط پذیرایی رو پهن کردند . اون گفت راه تردد بسته است و به این زودی ها باز نمیشه ،تنها راه قدیمی وجود داره که طولانی تر هست و بهتره فردا بعد از صاف شدن آسمان حرکت کنید ؛شب صحبت ها از هر دری شد تا رسید به درخت کهنسال داخل حیاط ، کامران سئوال کرد از کدخدا این درخت چند سال داره و اون گفت پسر جان بیش از هزار سال ...کودک بیش از پیش نسبت به درخت کنجکاو و علاقه مند شد . بعد از شام ساعتی رو کنار درخت گذراند سپس برای خوابیدن به منزل رفت . در خواب روح درخت پیش کامران آمد و گفت پسر جان چون حس کردم و دیدم نسبت به من کنجکاو و علاقه مندی دوست دارم شرح حال خودم رو از زبون خودم بشنوی ؛ازروزی که من اینجا بودم تنها نبودم ،اطرافم پر بود درخت ؛ زیر سایه سارم انواع حیوانات از جمله آهو ، گوزن ، کل و بز، خرس ، خرگوش ، پلنگ و خیلی پرندگان و حیوانات دیگه بودن ؛ ولی الان تنهام . زمان قدیم پدر بزرگ این کدخدا که کوچ رو بودن یک روز به این منطقه آمدن ما هم خوشحال که کسای دیگه ای رو می دیدیم ،از چوب های خشک افتاده روی زمین ما استفاده می کردند ،برای آتش دامی هم داشتن که زیاد نبود ؛ تا اینکه یک روز همین پدر بزرگ کدخدا با تبر به جون شاخه ها افتاد؛ شب همه حیوانات جمع شدن ؛جغد گفت من عاقبت خوبی نمی بینم از حضور اینها و همه ما به خنده افتادیم ! روزها و ماه ها گذشت تا اینکه خبر از زدن و عبور ریل قطار آمد یک روز دیدیم با اره برقی و تبر چند نفر آمدن و بیشتر دوستان همسن من رو قطع کردند ...آخه برای نگهداشت سقف و کناره های تونل های عبور ریل قطار و خود ریل نیاز به چوب داشتن ؛ اینطور بود بیشتر همسن های من رو بریدند ؛جاده آسفالت هم زنده شد بعدها ؛اینطور بود آدم های بیشتری به منطقه می آمدن؛سال به سال بیشتر تعدادی برای شکار ،بعضی ها زغال ،افرادی هم تفریح ،جمعیت روستا زیاد شده بود و دیگه با ماشین دام ها رو جابه جا می کردند ؛خونه سازی ها شروع شد خیلی از درخت های منطقه برای خونه ها از بین رفتن ‌، دیگه حیوانات نزدیک نمی آمدن اگر هم می آمدن شب بود که باز هم با احتیاط و به خاطر سگ های آبادی می ترسیدند ؛ پسرم دیگه مزاحم نمیشم ،،تنها بدون از اون همه درخت تنها من موندم تو این منطقه که داخل حیاط کدخدا هستم ،به خاطر سایه و اعتقادی که بهم بوده قبلا ها من رو قطع نکردن ؛ ولی پسر این کدخدا میخواد خونه بسازه و مدتی هست که دارند در مورد قطع کردن یا نکردن من صحبت می کنند ،چون جایی که هستم مناسب برای ساخت خونه تشخیص دادن ! خلاصه پسر جون سرت رو درد نیارم ؛ باید خداحافظی کنم تنها این رو بدون در زمان گذشته بارون زیاد می آمد ولی سیل نبود به این شکل که خانه ها و پل ها رو ببره ....
خدا نگهدار
اقتباسی از درخت پیر و جنگل (مهدی اخوان ثالث)
جلیل جمشیدی ۰۹. ۰۸. ۱۴۰۰
#درخت_بلوط_تنها
#همه_باهم_برای_حفظ_زمین_سبز
#دلسوزی_ما_برای_طبیعت_فعالیت_ماست
🌳🌳🌳🌳🌳🌳🌳🌳🌳🌳🌳🌳🌳🌳
🌍انجمن مردم نهاد بلوطبان
@balutbananzagros
قرار سبز
@Gharaaresabz
📌لینک گروه انجمن مردم نهاد بلوطبان
https://t.me/joinchat/O_LUBmpnfwKuyKS9
https://t.me/balutbananzagros