تاریخ و فرهنگ بلوچستان
2.59K subscribers
2.69K photos
121 videos
9 files
87 links
💎گروه بحث تاریخ و فرهنگ بلوچستان💎

https://t.me/joinchat/tHLNWwBQh1hiZGU0

منتظر انتقاد و پیشنهاد شما و پاسخگوی سوالاتتان هستیم🌻

🔖 پست اول کانال:
https://t.me/balochs_history/3
Download Telegram
🔹 باستان‌شناسی بلوچستان

‏•‌─🙁☹️😤😝🙁🤔─•‌

📚 برگرفته از:
مرادی، حسین (۱۳۵۷): «باستان‌شناسی بلوچستان» - تهران: دفتر پژوهش‌های فرهنگی، ۱۴۰۰ - (از ایران چه می‌دانم؟ شمارهٔ ۱۵۲) - تخلیصی از صفحات ۲۶ تا ۴۹.


🔹 از آغاز فعالیت‌های میدانی باستان‌شناسی در جنوب‌شرقی ایران، همیشه این منطقه زیر سایهٔ ارتباط تجاری و مبادلات کالایی میان تمدن‌های دره سند و میان رودان قرار گرفته است. اما کم‌کم با پیشرفت‌های بیشتر در دانش باستان‌شناسی، هویت باستانی نواحی جنوب‌شرقی ایران (استان‌های سیستان و بلوچستان، کرمان و هرمزگان) به عنوان ناحیه‌ای مستقل از دو حوزه فرهنگی-تمدنی سند و میان‌رودان در شرق و غرب و در عین حال مرتبط با آن‌ها مورد توجه قرار گرفت؛ و مقوله‌های مورد بحث در تاریخ فرهنگی و باستان‌شناسی، راه را برای تفسیر مواد فرهنگی یافت شده از این حوزهٔ گستردهٔ فرهنگی در جنوب‌شرق ایران که به احتمال از اوایل هزاره چهارم تا اوایل هزاره دوم پیش از میلاد نقش مهمی در تاریخ باستان ایران داشته است، باز کرد.

🔹 به علت کاوش‌های اندک باستان‌شناسی در بلوچستان ایران و هم چنین محدودیت مواد فرهنگی به دست آمده از این کاوش‌ها، مطالعات باستان‌شناسی در این حوزه بیشتر شامل مطالعات گاهنگاری تطبیقی و شناخت حوزه‌های برهم‌کنش بوده است. از دیدگاه مطالعات باستان‌شناسی و فرایندهای فرهنگی حوزه بلوچستان بزرگ (در ایران و پاکستان)، می‌توان این حوزه را به دو بخش شرقی (در پاکستان) با تمایل به فرایندهای سند و بخش غربی (در ایران) با کشش به سمت فرایندهای فلات ایران تقسیم کرد. هرچند که عناصر مشترک میان شرق و غرب بلوچستان، به‌ویژه در دوران متأخر هزارهٔ سوم پ.م نیز دیده می‌شود.

#تاریخ
#باستان
🔸 @balochs_history
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🔹 باستان‌شناسی بلوچستان

‏•‌─🙁☹️😤😝🙁🤔─•‌

🔹 به جز دوره‌های کهن‌تر همچون دوره پارینه‌سنگی که در سرتاسر ایران و خاورمیانه و آسیای جنوبی که با ابزارهای سنگی تقریباً همانند دیده شده، بلوچستان شرقی (پاکستان) و ایران در ادوار فرهنگی بعدی، دارای ویژگی‌هایی است که نشان‌دهنده کشش به هرکدام از حوزه‌های تمدنی دره سند و فلات ایران است. با این حال، در این حوزه در ادوار پیش از تاریخ فرهنگ‌های مستقل و در عین حال مرتبطی وجود داشته‌اند. حوزه مکران به‌عنوان بخش شرقی و جنوبی دشت لوت از منظر مطالعات باستان‌شناختی ویژگی‌هایی دارد که می توان آن را واحد فرهنگی - جغرافیایی مستقلی در حوزه جنوب شرق ایران دانست.

🔹 بر اساس پژوهش‌های باستان‌شناختی در این حوزه، در هزاره چهارم پ.م محوطه‌های نسبتاً کوچکی در این مناطق ظهور کردند که پس از گذشت چند سده به محوطه‌های بزرگی تبدیل شدند که وسعت برخی از آنها به بیش از ۱۵ هکتار می‌رسد.

🔹 برای نخستین‌‌بار در دوره‌های قدیمی نوسنگی بدون سفال و با سفال، در شمال‌‌شرقی بلوچستان پاکستان محوطهٔ مِهرگَر (هزاره هفتم پ.م) را می‌بینیم. مهرگر در دامنه شمال‌غربی جلگهٔ کَچّی، که بخشی از منطقه تحت آبیاری جلگهٔ سند قرار گرفته است.

🔹 در بلوچستان ایران، تاریخ نخستین استقرارهای یکجانشینی را می‌توان همزمان با افق چاه حسینی در درهٔ بمپور در جنوب کویر لوت تصور کرد که قدیمی‌ترین دورهٔ استقراری و فرهنگی بلوچستان ایران است. شواهد سفالی به‌ دست آمده از بررسی‌های باستان‌شناسی نشان می‌دهد تاریخ سکونت جوامع کشاورز یکجانشین در بلوچستان، در اواخر هزارهٔ پنجم پ.م در در چاه حسینی بمپور رخ داده است.

#تاریخ
#باستان
🔸 @balochs_history
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🔹 تپهٔ بمپور (بُنپور)
🔹 قلعه و محل کاوش‌های باستا‌ن‌شناختی

#تاریخ #باستان
🔸 @balochs_history
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🔹 باستان‌شناسی بلوچستان

‏•‌─🙁☹️😤😝🙁🤔─•‌

🔹 به طور کلی، مجموعهٔ سفالی یافت شده از تپه چاه‌حسینی، شامل سفال یحیی و علی‌آباد در کرمان، سفال بومی درهٔ بنپور و سفال شاهی‌تُمپ در کیچ‌مکران است.

🔹 تپه چاه حسینی مشابهت‌های بسیار گسترده‌ای را با فرهنگ‌های هم‌دورهٔ خود در کرمان داشته است. به دلیل نبود کاوش‌های روشمند در تپه چاه حسینی‌، نمی‌توان تاریخ دقیق سکونت در آن را برآورد کرد و تنها بر اساس همانندی‌های سفالین و مقایسه تطبیقیِ آن‌ها، می‌توان گفت تاریخِ یکجانشینی در تپه چاه‌حسینی، اواخر هزارهٔ پنجم پ.م و نیمهٔ نخست هزاره چهارم پ.م را به مدت هزار سال دربرمی‌گیرد.

🔹 بیشتر مواد فرهنگی یافت شده از چاه حسینی با سفال تپه یحیی و تل ابلیس در کرمان [مربوط به دورهٔ مس‌ سنگی در نیمهٔ نخست هزارهٔ چهارم پ.م] قابل تطبیق است و همچنین همانندی‌های اندکی را با محوطه‌های هم‌عصر در بلوچستان پاکستان نشان می‌دهد؛ از جمله شماری نمونه سفال قابل مقایسه با توالی کیچ‌مکران در غرب بلوچستان پاکستان. در عوض، نمونه‌های فراوانی از سفال ابلیس از نیمه نخست هزاره چهارم پیش از میلاد و همچنین سفال لبه واریخته، که شاخصه دورهٔ آغاز ایلامی در سرتاسر حوزه جنوب‌غربی و جنوب‌شرقی ایران به شمار می‌رود، در میان سفال‌های کیچ‌مکران در حوزه غربی بلوچستان پاکستان‌ به دست آمده است.

🔹 بنابراین تپه چاه‌حسینی بیشتر تحت تأثیر فرایند‌های فرهنگی حوزهٔ غربی دشت لوت در کرمان بوده و از حوزهٔ کیچ‌مکران تأثیرات به نسبت کمتری پذیرفته است، امّا حوزهٔ کیچ‌مکران در معرض تأثیرهای بیشتری از سوی فرهنگ‌های غربی خود در جنوب دشت لوت بوده است.

#تاریخ
#باستان
🔸 @balochs_history
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🔹 باستان‌شناسی بلوچستان

‏•‌─🙁☹️😤😝🙁🤔─•‌

🔹 به جز مهرگر، تا کنون شواهدی قدیمی‌تر از چاه‌حسینی در سراسر مکران و همچنین در حاشیهٔ شرقی کویر لوت و در دشت سیستان یافت نشده است. البته در درهٔ بنپور شمار زیادی محوطهٔ باستا‌ن‌شناسی (حدوداً ۴۲ محوطه) از این دوران به دست آمده است که وسعتی بین ربع هکتار تا ۱۵ هکتار دارند. در حالی که در دوره‌های بعدی و در استقرارهای اواخر دورهٔ مس‌سنگی که هنوز شهر و شهرنشینی در این مناطق پدیدار نشده بود، محوطه‌های باستانی چیزی کمتر از ‌۵ هکتار وسعت دارند.

🔹 در اواخر دورهٔ مس‌سنگی بر اساس شواهد به دست آمده، شاهد پیشرفت‌هایی همچون مبادلهٔ اشیای تجملی در مسافت‌های طولانی، پراکنش سنگ‌های قیمتی همچون لاجورد و فیروزه، فناوری‌های پیشرفتهٔ آبیاری، ذوب مس به روش‌های گوناگون، سفال‌های ماهرانه با نقوش پیچیده و رواج تولید سفال خاکستری در درهٔ هیرمند، بلوچستان و کرمان هستیم.

🔹 در بلوچستان ایران پس از این دوره، با یک وقفهٔ دویست الی سیصد ساله در یافت مواد فرهنگی روبه‌رو می‌شویم. البته در تپه خوراب در حوالی بمپور، ظروف خاکستری با نقش سواستیکا (که با نمونه‌هایی از شهرسوخته تشابه دارد) با تاریخی در حوالی ۳۰۰۰ پ.م می‌تواند تا حدودی این خلأ را پر کند.

#تاریخ
#باستان
🔸 @balochs_history
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🔹 باستان‌شناسی بلوچستان

‏•‌─🙁☹️😤😝🙁🤔─•‌

🔹 حوزه کیچ‌مکران شرقی‌ترین مرز و ناحیهٔ گسترش فرهنگ آغاز ایلامی است. در ادوار بعدی، یعنی در هزارهٔ سوم پ.م بر اثر پیدایش یک‌دستی فرهنگی نسبی، می‌توان حوزه کیچ‌مکران (غرب بلوچستان پاکستان) و درهٔ بمپور (شرق بلوچستان ایران) را به‌عنوان «توالی مکران» شناسایی کرد. طی عصر مفرغ، به علت‌های گوناگون از جمله گسترش روابط فرهنگی و بازرگانی، جنوب‌شرق فلات ایران به طور عام و حوزهٔ مکران به طور خاص به واحد تقریباً یک‌دست فرهنگی تبدیل می‌شوند و این یکسان‌سازی بیش از هرجا بین بمپور و میری‌کلات (در کیچ‌مکران) رخ می‌دهد.

🔹 از جمله پدیده‌های مشترک در سرتاسر حوزهٔ فرهنگی جنوب‌شرقی فلات ایران، ظهور شیوه‌های فنی تولید مواد فرهنگی مشترکی است که در تولید اشیا و سفال نمایان می‌شود. از جمله ساخت ظروف چندرنگ (هرچند با سبک‌ها و نقوش گوناگون) در سرتاسر جنوب‌شرق، پدیدهٔ سفال خاکستری، رواج فلزگری و استفاده از مفرغ، استفاده از نماد شناسایی سفالگر به عنوان نشانه‌ای برای مدیریت یکپارچه کالا و دادوستد در سرتاسر جنوب شرق، مواردی از این اشتراکات هستند.

🔹 از جمله مواردی که با منشأ بلوچستانی وارد سفال‌های شهرسوخته سیستان شده‌اند می‌توان به سفال خاکستری با نقش بزهای دونده، نقوش سواستیکا و غیره اشاره کرد. در مقابل ظهور لیوان‌های گلابی‌شکل در سنت سفالی بمپور را می‌توان برخاسته از سنت‌های دلتای هیرمند دانست. جملگی این‌ها نشان از روابط فرهنگی و بازرگانی سیستان با بلوچستان دارد.

#تاریخ
#باستان
🔸 @balochs_history
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🔹 باستان‌شناسی بلوچستان

‏•‌─🙁☹️😤😝🙁🤔─•‌

🔹 در دورهٔ V بمپور با تغییر عمدهٔ فرهنگی و همچنین جهت‌گیری مجدد در روابط خارجی روبه‌رو می‌شویم. تشابهاتی بین بمپور با دیگر محوطه‌های تاریخی خارجی از جمله موندیگاک (سه مورد)، تعدادی محوطهٔ کلیدی در مکران پاکستان و حتی محوطه‌های شرقی‌تر آن (پنجاه مورد)، محوطه‌های فرهنگ شغا در فارس (هفت مورد) و تدفین‌های ام‌النار عمان (شانزده مورد) وجود دارد. شواهد به دست آمده بیانگر ارتباطات شرقی-غربی است که شامل اشیای مورد تبادل در حاشیهٔ خلیج فارس بوده است و تفسیر خوبی برای ارتباط بمپور با عمان می‌باشد. همچنین ویژگی‌های مشترکی بین سفال بمپور با سایر محوطه‌های خارجی از جمله شهرسوخته وجود دارد.

🔹 با پایان هزارهٔ سوم و آغاز هزارهٔ دوم پیش از میلاد، وقوع رخدادهای ناشناخته‌ای منجر به ناپدید شدن تمدن‌ها و فرهنگ‌های این مناطق و خاتمهٔ ناگهانی سکونت جوامع انسانی به مدت حدود هزار سال در این مناطق می‌شود که احتمالاً ناشی از تغییر وضعیت اقلیمی بوده است.

🔹 در سیستان در ۱۸۰۰ پیش از میلاد، شهرسوخته به پایان می‌رسد. در درهٔ سند، در ۱۷۰۰پ.م تمدن درخشان هاراپایی پایان می‌یابد و به موازات آن، در همین حدود حوزهٔ کیچ‌مکران در غرب بلوچستان پاکستان نیز به پایان می‌رسد. پس از آن در بلوچستان ایران نیز توالی بمپور تمام می‌شود و استقرار در درهٔ بمپور متوقف می‌شود. در کرمان نیز توالی فرهنگی در تپه‌یحیی متوقف می‌شود و این توقف تا پایان عصر آهن ادامه دارد. در شهداد نیز دقیقاً این فروپاشی فرهنگی به‌روشنی قابل ردیابی است. چنین توقف و فروپاشی گستردهٔ فرهنگی در حاشیهٔ کویر مرکزی ایران در سیلک و سایر محوطهها نیز دیده می‌شود.

🔹 بسیاری از پژوهشگران، تغییرات اقلیمی را عامل این فروپاشی منطقه‌ای گسترده می‌دانند. این وضعیت تا برآمدن هخامنشیان و دستیابی ایرانیان عصر هخامنشی به فناوری آبیاری نوآورانه‌ای به‌نام کاریز (قنات)، پابرجا می‌ماند.

پایان.

#تاریخ
#باستان
🔸 @balochs_history
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🔸 نوشیدنی میوهٔ جَم (جمبون)

🔹جم یا جمبو یا آلو جاوه‌ای میوهٔ درخت میوه‌دار و همیشه‌سبزی است که در شهرها و مناطق ساحلی جنوب ایران، از جمله جنوب بلوچستان می‌روید. این درخت گرمسیری با نام علمی بومی کشورهای هند، سریلانکا، بنگلادش و اندونزی است.

#خوراک
🔸@balochs_history
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔹 زیبایی‌های سواحل دریای مکران
🔹 #طبیعت

🔸 @balochs_history
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🔹 جایگاه داستان «سَسّی و پُنون» در داستان‌سرایی فارسی شبه قاره هند

‏•‌─🙁☹️😤😝🙁🤔─•‌

🔹 راه‌یابی زبان و ادبیات فارسی به شبه قاره هند از دوران غزنویان و غوریان آغاز می‌شود و با سلطنت دهلی اوج می‌گیرد و در دورهٔ گورکانیان دوران طلایی خود را سپری می‌کند. طی این ادوار زبان فارسی مورد توجهٔ اکثر حکومت‌های مسلمان شبه‌قاره هند قرار گرفت و در سایهٔ علم‌دوستی و ادب‌دوستی حکومت‌های فارسی‌ و ایرانی مآب، شهرهای بزرگ هند به صورت بزرگ‌ترین مراکز علم و ادب فارسی در عصر خود درآمدند و شاعران بزرگی در این بستر رشد کردند و بالیدند. با گسترش دامنهٔ ادبیات فارسی در شبه قاره هند، علاوه بر هرگونه مضامین ادبی، داستان‌سرایی هم رواج پیدا کرد.

🔹 فصل درخشان ادبیات فارسی از دورهٔ اکبرشاه گورکانی آغاز می‌شود و تا انقراض دولت گورکانی داستان‌های مختلف و متنوعی به رشتهٔ نظم درآمده‌اند. موضوعات داستانی مختلفی همچون داستان‌های اخلافی، عرفانی، دینی و به‌ویژه‌ داستان‌های عاشقانه مورد توجه و علاقهٔ شعرای فارسی‌سرای هند قرار گرفتند.

🔹 داستان‌هایی که در دوران طلایی ادبیات فارسی در هند سروده شده‌اند را از نظر سرچشمه می‌توان به چند دسته تقسیم کرد:
الف) داستان‌های برگرفته از منابع ادبی ایرانی و اسلامی
ب) داستان‌های برگرفته از منابع ادبی افسانه‌ای و اساطیری هند
پ) داستان‌های برگرفته از منابع ادبی محلی هند
د) داستان‌های برگرفته از دیده‌ها و اندیشه‌های شعرای هند

🔹 داستان‌های برگرفته از منابع ادبی محلی هند، آن‌دسته از داستان‌هایی را شامل می‌شود که مبنی بر وقایع تاریخی بوده‌اند و از ادبیات زبان‌های محلی شبه‌قاره یعنی هندی، سندی، پنجابی و غیره به ادبیات فارسی راه یافته‌اند. سرزمین شبه‌قارهٔ هند مانند ایران، همواره زمینه‌ای برای داستان‌های عاشقانه فراهم داشته است. از زمان‌های قدیم، قصه‌های محلی که ناکامی در عشق را دربردارند به مرور زمان سینه‌به‌سینه نقل شده و به صورت نظم درآمده‌اند. شاعران فارسی‌گوی شبه‌قاره بارها این داستان‌ها را که مورد قبول خاص و عام بوده‌اند از زبان و ادبیات محلی به قالب شعر فارسی برگردانده‌اند. از جمله این داستان‌ها می‌توان به «سسی و پنون»، «هیرو و رانجها»، «پدماوت»، «میرزا و صاحبان»، «سوهنی و مهینوال» و «چنیسر» اشاره کرد.

#ادبیات
🔸 @balochs_history
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🔹 جایگاه داستان «سَسّی و پُنون» در داستان‌سرایی فارسی شبه قاره هند

‏•‌─🙁☹️😤😝🙁🤔─•‌

🔹 داستان سَسّی و پُنون و منظومه‌های آن به فارسی

🔹 داستان سَسّی و پُنون یکی از معروف‌ترین داستان‌های محلی شبه‌قاره است که در کیچ مکران (تربت بلوچستان شرقی) و بمبور سند (حوالی کراچی) رخ داده است. این داستان، داستان عشق شاهزادهٔ مکران و دختری فقیر از سرزمین سند است. شاعران سندی و پنجابی و بلوچ این داستان را چندین بار به زبان خود سروده‌اند. مهم‌ترین سرودهٔ بلوچی این داستان، سرودهٔ نبی‌بخش بلوچ است. قصهٔ سسّی و پنون به علت شهرت بسیار، مورد توجهٔ شاعران پارسی‌گوی شبه‌قارهٔ هند قرار گرفت و چندین بار به نظم فارسی درآمد. نخستین بار این قصه توسط سید علی تتوی در سال ۱۰۵۳ به فارسی برگردانده شده است.

‏━━━━━≼🔹≽━━━━━

🔹 فهرست سروده‌های منظوم فارسیِ داستان سسّی و پُنون:

۱- 🔵«زیبا و نگار»
سرودهٔ حاجی محمد رضا رضایی در سال ۱۰۵۳ هجری.

۲- 🔵«حُسن و ناز»
سرودهٔ میر معصوم بهکری متخلص به نامی در سال‌های قبل از ۱۰۰۴ هجری.

۳- 🔵«دستورِ عشق»
سرودهٔ منشی جوت پرکاش در سال ۱۱۳۶ هجری.

۴- 🔵«نامهٔ عشق»
سرودهٔ اندرجیت منشی در سال ۱۱۴۰ هجری.

۵- 🔵«شهیدِ ناز»
سرودهٔ قاضی مرتضی خان سورتی (۱۱۳۱-۱۱۶۱ هجری).

۶- 🔵«مِهر و ماه»
سرودهٔ پیرمحمد اودهی در سال ۱۱۸۰ هجری.

۷- 🔵«تازهٔ گلشن»
سرودهٔ فیض‌الله متخلص به ضیاء در سال ۱۲۰۴ هجری.

۸- 🔵«وقایع پُنون»
سرودهٔ دو نفر به نام‌های محمدحسین و شهباز خان ملهی سیالکوتی در سال ۱۲۵۱ هجری.

۹- 🔵«مثنوی سَسّی و پُنون»
سرودهٔ فرح‌بخش متخلص به فرحت در سال‌های قبل از ۱۲۵۶ هجری.

۱۰- 🔵«تحفةالکرام»
سرودهٔ مخدومی در سال ۱۲۵۶ هجری.

۱۱- 🔵«حُسن و عشق»
سرودهٔ محمد افضل سرخوش دهلوی.

#ادبیات
🔸 @balochs_history
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🔹 جایگاه داستان «سَسّی و پُنون» در داستان‌سرایی فارسی شبه قاره هند

‏•‌─🙁☹️😤😝🙁🤔─•‌

🔹 داستان سَسّی و پُنون و منظومه‌های آن به فارسی

🔹 معرفی منظومه «زیبا و نگار»

🔹 زیبا و نگار سرودهٔ حاجی محمدرضا رضایی است که داستان سَسّی و پُنون را در دورهٔ شاهجهان (۱۰۶۸/۱۰۳۱هـ) در سال ۱۰۵۳ هجری به نظم فارسی درآورده است.

🔵گل اندر باغ خواندم در حسابش
🔵که هم تاریخ باشد هم خطابش

غیر از اسم شاعر هیچ گونه اطلاعی دربارهٔ زندگی وی در دست نیست فقط در مثنوی هود تخلص «رضایی» را چندین بار نام برده است:
🔵رضایی را رضای تست مقصود
🔵چه می‌باید اگر باشی تو خشنود
🔵رضایی عندلیب این چمن باش
🔵درین گلزار خرم نغمه‌زن باش

‏━━━━━≼🔹≽━━━━━

🔹 سرآغاز داستان در روایت «زیبا و نگار»:

🔹 در شهر حسن‌آباد برهمنی از نداشتن فرزندی پریشان‌خاطر بود ولی با التماس و دعا صاحب دختری می‌شود و طالع دختر را می‌بیند و درمی‌یابد که در آینده دل به مردی مسلمان می‌بازد و به همسری او درمی‌آید. برهمن این دختر را که «سَسّی» نامیده بودند، از ترس رسوایی به درون صندوقی چوبی نهاده و به آب رودخانه می‌سپارد. زن و مرد مسلمانی که به شغل رخت شستن مشغول بودند کودک را در مسیر رودخانه می‌بینند. این زوج که خود فرزندی نداشتند، او را «زیبا» می‌نامند و او را در آغوش مشفقانهٔ خود بزرگ می‌کنند. آوازهٔ زیبایی او در سراسر آن سرزمین می‌پیچد.

🔹 شبی زیبا (سَسّی) در خواب شاهزاده‌ای را با عدهٔ سواران می‌بیند و دلباخته‌اش می‌گردد، ولی آن را با کسی در میان نمی‌گذارد. زیبا با دختر پادشاه حسن‌آباد دوست می‌شود و مأموریت وصول خراج دولتی حسن‌آباد سند را بر عهدهٔ خود می‌گیرد و بازرگانان را بررسی می‌کرد. بازرگانان خبر زیبایی «زیبا» (سَسّی) را به گوش «نگار» (پُنون) پسر پادشاه کیچ مکران می‌رسانند و شاهزاده نادیده شیدای او می‌گردد.

#ادبیات
🔸 @balochs_history
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🔹 جایگاه داستان «سَسّی و پُنون» در داستان‌سرایی فارسی شبه قاره هند

‏•‌─🙁☹️😤😝🙁🤔─•‌

🔹 داستان سَسّی و پُنون و منظومه‌های آن به فارسی

🔹 چکیدهٔ داستان در منظومه «زیبا و نگار»

🔹 شبی زیبا (سَسّی) در خواب شاهزاده‌ای را با عدهٔ سواران می‌بیند و دلباخته‌اش می‌گردد، ولی آن را با کسی در میان نمی‌گذارد. زیبا با دختر پادشاه حسن‌آباد دوست می‌شود و مأموریت وصول خراج دولتی حسن‌آباد سند را بر عهدهٔ خود می‌گیرد و بازرگانان را بررسی می‌کرد. بازرگانان خبر زیبایی «زیبا» (سَسّی) را به گوش «نگار» (پُنون) پسر پادشاه کیچ مکران می‌رسانند و شاهزاده نادیده شیدای او می‌گردد. بر حسب اتفاق سرزمین کیچ دچار خشکسالی شده و پادشاه گروهی از بازرگانان را برای خرید غله به سرپرستی نگار به سرزمین زیبا (حسن‌آباد) می‌فرستند. نگار برای اینکه موقعیت نامتجانس خود و دلباختگی خود را پنهان بدارد، در دیار او خود را رختشویی معرفی می‌کند. نگار به بهانه پس گرفتن تیری که به حیاط زیبا پرتاب کرده بود به خانه او می‌رود و از پدرخوانده، دختر را خواستگاری می‌کند. از آزمایش‌هایی که برای او تعیین کرده بود به کمک دختر، پیروز بیرون می‌آید و پدر با ازدواج آن‌ها موافقت می‌کند و هر دو به وصال هم‌دیگر می‌رسند.

🔹 نگار (پُنون) همراهان را با غلات به کیچ می‌فرستد و خود با زیبا (سَسّی) در حسن‌آباد می‌ماند. پادشاه کیچ از ازدواج پسرش نگار با دختر رختشویی برآشفته می‌شود و پسر خود را احضار می‌کند، اما نگار بازنمی‌گردد، پس شاه به پسران خود دستور می‌دهد هر طور که شده نگار را برگردانند. برادران نگار به دستور پدر، شبی به می‌گساری با نگار می‌نشینند و هنگامی که او از هوش می‌رود او را از شهر زیبا می‌برند. صبح هنگام که زیبا برخاسته و شوهر خود را نمی‌بیند، پای برهنه و بی توشه به دنبال شوهر خود آهنگ شهر کیچ می‌کند. در راه او به چوپانی برمی‌خورد و خود را به او معرفی و سرگذشت خود را برای وی بازگو می‌کند امّا بر اثر تشنگی شدیدی که طی راه بر او آمده بود درمی‌گذرد. نگار که توانسته بود به سوی حسن‌آباد بازگردد در راه با همان چوپانی ملاقات می‌کند که زیبا را دیده بود. شبان سرگذشت زیبا را برای نگار بازگو می‌کند و نگار پس از شنیدن این واقعه، آرزوی مرگ می‌کند و از خدا می‌خواهد وی را به محبوبش ملحق کند. پس در همان حال قبر زیبا شکافته می‌شود و نگار در آن فرو می‌رود و در کنار محبوب خود قرار می‌گیرد. شاعر روایت دیگری درباره مرگ این دو دلدار بیان می‌کند، چنان‌که نگار خبر مرگ زیبا بر اثر تشنگی را می‌شنود، بلافاصله از شوک و اندوه فراوان جان به جان آفرین تسلیم می‌کند و شبان وی را در پهلوی زیبا به خاک می‌سپارد.

#ادبیات
🔸 @balochs_history
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🔹 جایگاه داستان «سَسّی و پُنون» در داستان‌سرایی فارسی شبه قاره هند

‏•‌─🙁☹️😤😝🙁🤔─•‌

🔹 داستان سَسّی و پُنون و منظومه‌های آن به فارسی

🔹 سنجش ادبی منظومه «زیبا و نگار»

🔹 شاعر، حاجی محمدرضا رضایی تته‌ای این داستان را در ۵۵۰۰ بیت به نظم درآورده است. در این منظومه طبع شاعر در لطافت و حسن ادای افکارش به اوج کمال رسیده است. داستان نه‌تنها از حيث قصّه جالب است، بلکه قریحه و ذوق شاعر و اظهار احساسات بشری به درجهٔ کمال رسیده است.

🔹 این داستان با مرگ زیبا و نگار پایان نمی‌یابد، بلکه اضافه می‌کند که مزار آن دو زیارتگاه عموم گردیده و مردم که برای زیارت می‌آمدند، گاهی اوقات زیبا از مزار خود بیرون آمده از زائران پذیرایی می‌کرد، منتها این که درویشی به نام سید علی که اهل تته بوده برای تشخیص صحت و سقم این شایعه بر مزار زیبا رفته و او از وی پذیرایی کرد اما هنگامی که سید علی خواست با نگار هم ملاقات کند، زیبا قبول نکرد و گفت:
🔵مرا تا کیچیان غارت نمودند
🔵نگار من به تزویری ربودند
🔵دلم را نیست بر کس اعتمادی
🔵بود گر همچو تو نیکونهادی
🔵شما را هم دلم کیچی شمرده
🔵که مو را مار داند مارخورده
🔵فریبی خوردم از اشترسواران
🔵بسی می‌ترسم از جمازه‌داران

🔹 شاعر منظومه خود را با بیت زیر آغاز می‌کند:
🔵الهی هم دلی هم بی‌دلی ده
🔵هم آن حاصل هم این بی‌حاصلی ده

🔹 رضایی از لحاظ وصف بی‌همتاست. نه‌تنها وصف طبیعت را خوب می‌سراید، بلکه احساسات شورانگیز عشق و عواطف پدری را استادانه بیان کرده است. احساسات پدری پادشاه کیچ مکران در جدایی نگار را چنین می‌نگارد:
🔵ز چشمش خواب سیل آب برده
🔵ز رویش درد آب و تاب برده
🔵فتاد از سیل اشکش خانهٔ چشم
🔵ز مردم شد تهی کاشانهٔ چشم
🔵تهی شد چشم او از روشنایی
🔵نماند او را امید آشنایی
🔵یقینش شد که نتوان بی‌ پر زیست
🔵بلی کسی چون تواند بی جگر زیست

#ادبیات
🔸 @balochs_history
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🔹 جایگاه داستان «سَسّی و پُنون» در داستان‌سرایی فارسی شبه قاره هند

‏•‌─🙁☹️😤😝🙁🤔─•‌

🔹 داستان سَسّی و پُنون و منظومه‌های آن به فارسی

🔹 سنجش ادبی منظومه «زیبا و نگار»

🔹 رضایی، بی‌تابی و اضطراب و التهاب عاشق را که در فراق محبوب روی می‌دهد اینگونه بیان می‌کند:
🔵طریق بت‌پرستی پیش کرده
🔵صنم را قبله گاه خویش کرده
🔵فشاندی اشک سرخ از دیدهٔ تر
🔵نثار سنگ کردی، لعل احمر
🔵به هنگام سجود آن پای سنگین
🔵ز گلگون گریه کردی طرفه رنگین
🔵به پایش سرهمی سود از پی سود
🔵 سرخود سوده مویه سربه‌سر سود
🔵به جا افتاد از خود رفته رفته
🔵 که خاک پای بت شد رفته رفته

🔹 سرزمین سند دیار عشق و زیبایی است. رضایی با شور و شعف از حسن مرز و بوم خود تعریف می‌کند:
🔵دیار سند گویی لاله زار است
🔵که هر دل داغدار یک نگار است
🔵درو هر مرغ را دیوانه یابی
🔵حريف بلبل و پروانه یابی
🔵به هر بازار سودای محبت
🔵به هر کاشانه غوغای محبت
🔵تو گویی زادوبوم عشق سند است
🔵که آباد از رسوم عشق سند است

🔹 با وجود این که شاعر خود از دیار سند است و علاقهٔ فراوانی به سرزمین و زبان مادری خود دارد اما در این منظومهٔ از به کار بردن کلمات سندی خودداری نموده است. حتی اسامی اشخاص را به فارسی تغییر داده است که به عقیدهٔ وی به گوش فارسی‌زبانان نامأنوس است.

🔹 داستان زیبا و نگار، هیچگاه از روان بودن آن کاسته نمی‌شود. انتخاب حسن لغت و آهنگ شعر و استعاره و تشبيه و مجاز مرسل، همه ممیزات شعری این داستان هستند که هیچ گونه اطناب و ناشیوایی ندارد. و در ضمن داستان‌سرایی، پند و اندرز حکیمانه می‌دهد به طوری که بر طبع خوانندگان گران نمی‌آید و تشبیهاتی مانند: بنفشهٔ مو، سوسن رو، همایون اختر، فرخنده فالی و... به کال برده است. تشبیهات نغز و استعارات لطیف و تلمیحات جالب در سراسر داستان به چشم می‌خورد و می‌توان گفت در این منظومه قریحهٔ شاعر و استادی وی به درجهٔ کمال رسیده است. بیشتر اشعار او با نغمه و موسیقی است مانند:
🔵نمی‌خفتم به عمر جاودانی
🔵ترا می‌کردم از دل دیده‌بانی
🔵چو جان می‌ساختم در دل نهانت
🔵نمی‌گفتم به کس نام و نشانت
🔵چه سازم چاره بس بیچاره گشتم
🔵دمی آسوده و آواره گشتم

#ادبیات
🔸 @balochs_history
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM