موسسه فرهنگی‌ هنری باغ آینه
866 subscribers
405 photos
226 videos
10 files
183 links
در آغاز تنها باغ بود.

تاسیس ۱۳۸۵
مؤسس: هاشم میرزایی

دوره‌ها ▽
www.baghayeneh.ir

ارتباط با باغ‌آینه ▽
https://baghayeneh.ir/contact.html

نشانی اینستاگرام باغ‌آینه ▽
www.instagram.com/baghayeneh
Download Telegram
جانم از آتشفشان ها گذر می کند
با خویشتن در جنگم
از خود عبور می کنم
تو آن سوی من ایستاده ای
و لبخند می زنی
و لبخند تو آن قدر بها دارد
که به خاطرش از آتش بگذرم
من طلا خواهم شد
می دانم.

جبران خلیل جبران - لبنان
#شعر
https://t.me/baghayeneh
⛳️بیستمین مورد از بیست مشکل فرهنگی ما ایرانیان

📍از دیدگاه استاد مصطفی ملکیان

و تمام.
شجره‌نامه موجودات جهان

https://t.me/baghayeneh
دنیا کوچکتر از آن است
که گم شده ای را در آن یافته باشی
هیچ کس اینجا گم نمی شود
آدم ها به همان خونسردی که آمده اند
چمدانشان را می بندند
و ناپدید می شوند
یکی درمه
یکی در غبار
یکی در باران
یکی در باد
و بی رحم ترین شان در برف.
آنچه به جا می ماند
رد پایی است
و خاطره ای که هر از گاه پس می زند
مثل نسیم سحر
پرده های اتاقت را.

عباس صفاری - ایران
به یاد عباس صفاری که به تازگی بر اثر کرونا از بین ما رفت.

#شعر
https://t.me/baghayeneh
Channel name was changed to «موسسه فرهنگی‌ هنری باغ آینه»
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
فایل تصویری فرمایشاتِ عالیجناب
محمدرضا شجریان
درباره مولانا

https://t.me/baghayeneh
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
يك شاخه
در سياهى جنگل
به سوى نور
فرياد مى كشد
فريااااااااااااااااااااد

«بامداد»

https://t.me/baghayeneh
غمگینم، بسیار.
شهری که در آن خانه دارم،
به شهری که در من خانه دارد،
شبیه نیست.

غیاث المدهون - سوریه
#شعر
https://t.me/baghayeneh
#حکایت

ابوسعید ابوالخیر در راه بود.
گفت: هر جا كه نظر می‌كنم، بر زمین همه گوهر ریخته
و بر در و دیوار همه زر آویخته. كسی نمی‌بیند و كسی نمی‌چیند

گفتند: كو؟ كجاست؟
گفت: همه جاست. هر جا كه می‌توان خدمتی كرد
یا هر جا كه می‌توان راحتی به دلی آورد
آن جا كه غمگینی هست و آن جا كه مسكینی هست.
آن جا كه یاری طالب محبت است و آن جا كه رفیقی محتاج محبت

https://t.me/baghayeneh
يك پرسش:
بسيارى از روزها انسانها به هم تبريك مى گويند و به همديگر گل و هديه مى فرستند و ياد بزرگان را گرامى مى دارند و عجيب به آنان عرض ارادت دارند همين امروز چقدر به سرور پارسايان جهان امام على(ع) ادعاى عشق دارند و روز پدر و روز مرد را فرخنده مى شمارند ........
آيا در متن زندگى و در متن جامعه در ارتباطات و برخوردها در دوراهى ها و چهارراه ها هم اينهمه ادب و احترام و عشق به چشم مى خورد؟
آيا مهر و عشق و بيدارى را در دل و جانمان احساس مى كنيم؟
آيا از ديدن هم، شوق و شعف و اشتياق به ما دست مى دهد؟
آيا از همديگر انرژى هاى روشن دريافت مى كنيم؟
...........
مبارك باشيد

باغ آيينه
با سينه‌اى سرشار عشق و تهى از كينه
برايتان و برايمان آرزو مى‌كند:

🕊️«حال نو و بال نو در سال نو»🕊️

شما شاد باشيد و باغ‌تان آباد
آيينه‌تان روشن
و تن و جانتان گلشن.

در باغ آيينه
از هواهاى تازه دم بزنيم
و باهم در شكوفايى و نيك‌خواهى
قدم بزنيم. 🌱

هاشم ميرزايى
#نوروز
https://t.me/baghayeneh
يك پرسش: اگر بپذيريم كه هر سال، هر اتفاق و هر لحظه، كلاس درسى است كه ما از آن چيزى مى آموزيم تجربه اى مى اندوزيم مهمترين درسى كه از " كرونا" آموختيد چى بود؟ مى توانيد جواب خود را بفرستيد تا بهترين جواب ها را در كانال بگذاريم و نيز به بهترين اش، كتابى هديه كنيم.🌺🌺🌺🌺🌺
Forwarded from Hashem Mirzaei
https://t.me/baghayeneh

سلام بر استاد میرزایی گران‌قدر
من امیر فضلی هستم.
درباب سوالی که مطرح شده بود اگر امکانش باشد این بنده کوچک هم تمایل دارم نظرم را خدمت شما ابراز کنم :
۱- ما هیچ هستیم.
کرونا به من نشان داد ما انسانها درنهایت قادر به کنترل کامل جهان نخواهیم بود و در این جهان عنصری هستیم بسیار ناچیزتر از آنچه در تصورماست و همه این فریادهای قدرتمندانه موقتی هستند .
۲-من همیشه درگیر کار در بیرون از خانه بودم و با آمدن کرونا گویی فرصت گرانبهایی نصیبم شد برای عمیقتر شدن در درون خانه و روابط درون خانوادگیم با همسر و بچه‌ ها و آرزوهای مدفون شده ام که به دلیل کار فراموش کرده بودم. گامهای بسیار مفیدی برای آرزوهایم برداشتم و با بچه‌ها فرصت بازی و گفتگو درباره موضوعات مهم فراهم شد و متوجه یک نکته ارزشمند شدم: خستگی ناپذیر بودن همسرم . به گمانم تنها قشری که کرونا ذره‌ای از کارشان نکاست و بر حجم کارشان افزود به جز کادر درمان، زنان خانه دار و كلاً مادران بودند. به نظرم کرونا چشمهایمان را به سمت اوضاع درون خانوادمان برگرداند.
۳-من همیشه دوست داشتم به درون زندگی گذشته بخزم درون کلبه‌ای چوبی در جنگل و از شهر و تمدن فاصله بگیرم. اما کرونا مرا دچار تحول کرد. وقتی یک روز متوجه شدم چقدر تمام چشمهایم را به دهان دانشمندان دوخته‌ام تا بلکه واکسنی، دارویی، درمانی، علاجی پیدا شود و ما آسوده شویم. فهمیدم چقدر وابسته به علم و تمدن هستم و دیگر از علم بد نخواهم گفت . همچنین این تلاش بشر برای زنده ماندن بسیار برایم حیرت‌انگیز و در عین حال خنده دارست.
۴-برای خود من تحولات بسیاری در حوزه شخصی‌ام به بار آورد از جمله :
نظم در بهداشت! تا پیش از این گاه دستم را میشستم گاه نه! در بیرون از خانه در کارگاه با دستهای کثیف دستم را به سر و صورتم میزدم ! با کرونا در زمینه بهداشت بسیار پیشرفت شگرفی کردم😄
تحول کارم : تا پیش از این هزاران کیلومتر میکوبیدم میرفتم شهرهای مختلف برای دو ساعت جلسه برای تصمیم‌ گیری درباره همکاری با شرکتها. با کرونا کار کردن مجازی را به هر زور و ضربی بود آموختم و چقدر راحت تر شدم. گاه یادم میفتد قبل از کرونا چه بیهوده مقاومت میکردم در برابر یادگرفتن کار با دنیای مجازی.
ارتباط با دوستانم: باور بفرمایید قبلاً ارتباطات تلفنی و مجازیم با دوستانم به این حد نبود. گمان میکردم ارتباط فقط حضوریش میچسبد! کرونا فهماند ارتباط چقدر دوست‌ داشتنی است ؛اگر حضوری نشد بچسب به مجازی!.
۵-به نظرم در این سالهای اخیر هیچ موضوعی به این حد جهانی نبود. دغدغه من در تهران با دغدغه یک نوجوان در کالیفرنیا و یک زن در پاریس و یک پیرمرد در آلمان یکی بود: کرونا و تلاش برای بقا.
۶-و فهمیدم بدون وجود ما طبیعت با چه سرعتی خود را ترمیم میکند. اگر به یاد داشته باشید قبل کرونا آلودگی بالا بود و فصلها سر جای خود نبودند اما به محض آمدن کرونا و دو ماه تعطیلی ما انسانها طبیعت بسیار سریع به روال طبیعی خود بازگشت و آسمان آبی . گویی ما هرگز نبوده‌ایم. باز همچنان به این نتیجه رسیدم که در عین حضور پرقدرتمان چقدر بی‌تاثیر هستیم و ما هیچ هستیم.
https://t.me/baghayeneh
درود و فرادرود
از همهء دوستانى كه به گونه اى در پاسخ گويى شركت كردند و به انديشيدن در بارهء موضوع اهميت دادند سپاسگزارم در فرصتى مناسب از بقيهء دوستان نيز تشكر مى كنيم و جوابهاشون رو مى خونيم كارت هديه و دو جلد كتاب را به امير نازنين تقديم مى كنيم
با حرمت فراوان
باسلام خدمت استاد میرزایی عزیز در خصوص درسهای گرفته شده از کرونا باید بگم من با توجه باینکه خودم هم به این بیماری مبتلا شدم چند برداشت داشته ام که خدمتتان ارائه میکنم
یکی از روزهایی که در اوج بیماری و استیصال بودم برنامه تلویزیون شدیدا توجهم راجلب کرد
برنامه راجع به آلودگیهای طبیعت که بدست بشر و بی مسئولیتی ما انسانها در قبال ضایعاتی که تولید میکنیم بود و اوج داستان فیلم آنجا بود که قطعه پلاستیکی (که هر روز تعدادبسیار زیادی از آن برای مصارف بسیار جزیی و بی ارزش توسط ما انسانها در طبیعت رها میشود) شاید هزاران کیلومتر دور تر از محل استفاده اولیه اون در اقیانوس درحلق لاک پشت نگون بختی که به طمع خوراک آنرا بلعیده بود گیر کرده و جانش را گرفته بود .
با دیدن این صحنه و صحنه های دیگه ای که از اون بازار خفاش فروشی در ووهان چین دائم میدیدیم یک برداشت بیشتر برام وجود نداشت
بله خفاش مامور به گرفتن انتقام اون لاک پشت(ها) از طرف طبیعت شده البته که طبیعت با ما مهربان است اگر ما با او مهربان نباشیم وحال او را خراب کنیم حال خودما نیز خوب نخواهد شد