و چون کار او بلند شد سخن او در حوصله اهل ظاهر نمی گنجید. حاصل، هفت بارش از بسطام به در کردند. شیخ می گفت: "چه بوده است؟" گفتند: "تو مردی بدی. تو را بیرون می کنیم." شیخ می گفت: "نیکا شهرا که بدش بایزید بود!"
نقل از تذکرة الاولیاء #عطار نیشابوری،تصحیح #شفیعی_کدکنی، انتشارات سخن، ۱۳۹۷ص ۱۶۵
نقل از تذکرة الاولیاء #عطار نیشابوری،تصحیح #شفیعی_کدکنی، انتشارات سخن، ۱۳۹۷ص ۱۶۵
از آنچ هَستید یک قدَم فراتَر آیید
اَسرارالتّوحید با صدای پرویز بَهرام
شیخ یک بار به طُوس رسید. مَردُمان از شیخ اِستدعای مجلس کردند.
اِجابَت کرد.
بامداد در خانقاه استاد تخت بِنهادَند. مَردُم می آمد و مینشست.
چون شیخ بیرون آمد مُقریان قرآن برخواندند و مردم بسیار درآمدند، چنانک هیچ جای نبود.
مُعَرّف بر پای خاست و گفت: «خدایَش بیامُرزاد که هر کسی از آنجا که هست یک گام فَراتر آید.»
شیخ گفت: «و صَلّی الله علی مُحمّد و آله اجمَعین.»
و دست به روی فرو آورد و گفت: «هر چه ما خواستیم گفت، و همه پیغمبران بگفتهاند، او بِگفت که
از آنچ هستید یک قَدَم فراتَر آیید.»
کلمهای نگفت و از تخت فرو آمد و بَرین خَتم کرد مَجلس را.
📗گزیده از کتاب صوتی :
بوی دل خوشی، گزیدهی اسرارالتوحید
🖌گزینش و توضیح : محسن بابایی
🎙خوانِش و اجرای :زنده یاد پرویز بهرام
📚انتشارات معین،۱۳۹۲
📗 اصل متن در : اسرارالتوحید فی مقامات ابوسعید ابوالخیر، محمد بن منور، با تصحیح دکتر #شفیعی_کدکنی
📚انتشارات آگه-چاپ هفتم ۱۳۸۶،جلد اول ، ص ۲۰۰
اِجابَت کرد.
بامداد در خانقاه استاد تخت بِنهادَند. مَردُم می آمد و مینشست.
چون شیخ بیرون آمد مُقریان قرآن برخواندند و مردم بسیار درآمدند، چنانک هیچ جای نبود.
مُعَرّف بر پای خاست و گفت: «خدایَش بیامُرزاد که هر کسی از آنجا که هست یک گام فَراتر آید.»
شیخ گفت: «و صَلّی الله علی مُحمّد و آله اجمَعین.»
و دست به روی فرو آورد و گفت: «هر چه ما خواستیم گفت، و همه پیغمبران بگفتهاند، او بِگفت که
از آنچ هستید یک قَدَم فراتَر آیید.»
کلمهای نگفت و از تخت فرو آمد و بَرین خَتم کرد مَجلس را.
📗گزیده از کتاب صوتی :
بوی دل خوشی، گزیدهی اسرارالتوحید
🖌گزینش و توضیح : محسن بابایی
🎙خوانِش و اجرای :زنده یاد پرویز بهرام
📚انتشارات معین،۱۳۹۲
📗 اصل متن در : اسرارالتوحید فی مقامات ابوسعید ابوالخیر، محمد بن منور، با تصحیح دکتر #شفیعی_کدکنی
📚انتشارات آگه-چاپ هفتم ۱۳۸۶،جلد اول ، ص ۲۰۰