کانال بابل شهر بهار نارنج
30.4K subscribers
178K photos
39.9K videos
427 files
28.5K links
تازه‌ترین خبرهای بابل، از سواحل دریای کاسپین تا ارتفاعات البرز
کد شامد:
۱-۳-۶۱-۱۳۷۲-۱-۱
ارسال عکس، خبر و ارتباط با ادمین:
@ShahreBaharNarenj

تبلیغات:
@BabolAds

اینستاگرام:
instagram.com/babolshahrebaharnarenj
https://eitaa.com/babolshahrebaharnarenj
Download Telegram
نیما و مازندران

✍️ #داوود_کیاقاسمی

#نیما_یوشیج را بیشتر به شعر نو (شعر نیمایی) می‌شناسند. اما او در قالب‌های کلاسیک شعر پارسی و حتا شعر تبری به طور جدی طبع‌آزمایی کرد. نیما همزمان دو تغییر در شعر پارسی صورت داد: تغییر در فرم و ساختار و تغییر در محتوا. در این میانه، تغییر در محتوای شعر و نوع نگاه شاعر به هستی و اجتماع از دیدگاه او اهمیتی بنیادی‌تر داشت. هم از این روست که وقتی او مسابقه‌ی شعری در یکی از مجلات ادبیِ وقت گذاشته بود و همه به تصور این که چون او بنیانگذار شعر نوی پارسی‌ست، شعرهای مدرنِ بلندبالا به دفتر آن مجله فرستادند، او سرانجام جوانی مشهدی (مهدی اخوان ثالث) را که یک قصیده با ویژگی‌های سبک کهنِ خراسانی فرستاده بود برنده اعلام کرد، قصیده‌ای که برای دکتر محمد مصدق سروده شده بود و دو بیت آغازینش این بود:

دیدی دلا که یار نیامد
گَرد آمد و سوار نیامد
آراستیم خانه و خوان را
وآن ضِیف نامدار نیامد...

یکی از مهمترین ویژگی‌های شعر نیما که متأثر از همین نگاه مدرن او به تئوری شعر است، توجهِ عمیق و جدی اوست به فرهنگ و زبان و زیست‌بومِ مازندران. زبان ابهام‌آمیزِ پر از دست‌اندازها و فراز و فرودها و پیچ و خم‌های ساختاریِ نیما وامدار محیط زندگیِ مازندرانیان است؛ وقتی به شعر نیما می‌اندیشید و واژگان و ساختار زبانش را در ذهن مرور می‌کنید و محتوا و اتمسفر کلی حاکم بر آن را از نظر می‌گذرانید، چیزی جز مازندران و فضای وهم‌آلودِ کوه و دشت و جنگلِ آن و ابر و مِه و باران به ذهن‌تان متبادر نمی‌شود، تا آنجا که می‌توان ادعا کرد نیما فقط واژه‌های شعرش پارسی‌ست. او به تبری می‌اندیشید و به پارسی می‌نوشت. شاید از بسامد بالای واژگان تبری در برخی شعرهای نیما حیرت کنید. نیما این واژه‌ها را از روی ادابازی یا از سرِ شکم‌سیری واردِ زبانِ پارسی نکرد، بلکه ناچاریِ اندیشیدن به زبان تبری و نوشتن به زبان پارسی وادارش می‌کرد تا واژگانِ تبری را که معادلی در زبان پارسی ندارند همان‌طور بی‌ترجمه واردِ شعر پارسی کند. تصور کنید نیما که همچون هر مازندرانی باور داشت هر وقت داروگ بخواند باران در می‌گیرد، می‌خواست این باور را که دور از تجربه‌های واقعی و تهی از جنبه‌های شاعرانه نیست در شعری بگنجاند. می‌دانیم که در زبان پارسی واژه‌ی داروگ نیست؛ چرا که در جغرافیای طبیعیِ پارسی‌زبانان چنین جانوری وجود ندارد. حال، نیما باید چه می‌کرد و داروگ را چه ترجمه می‌کرد؟ قورباغه‌ی درختی؟ چه ترجمه‌ی بی‌قواره و مضحکی! پس نیما ناگزیر بود که همان واژه‌ی تبری را در شعر پارسی به کار بَرَد.

این که گفته می‌شود نیما به تبری می‌اندیشید معنایش آن نیست که نیما خود را در محدوده‌ی مازندران محبوس کرده بود. نیما روی کوهپایه‌ای در مازندران ایستاد و به اوج قله‌های ایران و جهان نظر انداخت و راه بُرد. بسیاری از قصه‌ها، افسانه‌ها، باورها، مثَل‌ها، کارآواها و طرز زیست اقتصادیِ دامداری و کشاورزیِ مازندرانیان هر کدام به نوعی جای خود را در شعر نیما باز کرده‌اند.

نیما حتا در بسیاری از شعرهای کلاسیک خود نگاهی مازندرانی دارد. در این مجال کوتاه، فرصت بررسی تمام شعرهای کلاسیکِ او نیست و تنها به چند رباعی، مُشتی از خروار، اشاره می شود:

نیما گوید به گاو مانم چه درست!
میلم نه بر آن گیا که در پیشم رُست
نزدیک نهاده، رانده‌ام تا به کجا
اندر طمعی که به از آن خواهم جُست؟!

رباعی بالا اشاره به مَثَلی مازندرانی دارد که می‌گوید کِنّا بِنِ واش بی‌بِره؛ یعنی علف زیر درگاه خانه بی‌مزه است؛ گاو علف زیر درگاه را نمی‌خورد و به طمع علف بهتر هی دور و دورتر می‌رود.

می‌خواست که با من به جدل برخیزد
با او نسِتیزیده، به من بستیزد
بیچاره ندانست که مرغ نادان
هر خاک به پا کرد به سر می‌ریزد!

این رباعی اشاره به مَثَلی دیگر در مازندران دارد: کِرگ هرچی خاک پِچکِل هاکِنه، شِه سر شَنّه؛ یعنی مرغ هرچه خاک بلند کند روی سر خود می‌ریزد.

ملاحظه می‌شود که او در رباعی هم که فضای محدودی دارد و پیش از او بیشتر برای تفکرات و تأملات فلسفی و عرفانی به کار می‌رفت نگاه متفاوت خود را وارد می‌کند. به راستی، آیا رباعی پیش از نیما هم از حال و هوای یک پرنده‌ی کوچک بومی با زبان او حرف می‌زد؟

"زیک زیک" به نهفت خود چه می‌خوانَد زیک؟
بگرفته دلش، به من همی مانَد زیک
گویی به شبی قافله‌ای می‌گذرد
"زیک زیک" چه نهفته‌ها که می‌دانَد زیک!

نیما در گذشته‌ی ادبیات ایران گیر نکرده بود. فرزند زمان خود بود و حرف زمان خود را با زبان خود می‌زد. کاری هم به خوشایند و بدآیندِ این و آن نداشت:

با دل به همه زیر و زبر تاخته‌ام
گر یافته‌ام، وگرنه خود باخته‌ام
گر شعرم در قبول طبع تو نبود
این شعر زمان است که من ساخته‌ام

باری، شاعر آن است که نیماوار روحِ بیدار زمان خود باشد و شعرش شعر زمان خود باشد؛ شعری که زندگی‌ست.

دوشنبه، ۲۱ آبان ٩٧.

@BabolShahreBaharNarenj
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
به‌مناسبت ۲۱ آبان زادروز #نیما_یوشیج

🎥 پشت صحنه پروژه ناتمام #جواد_بیژنی از خوانش یادداشت‌های روزانه نیما در #بارفروش (بابل) با صدای جاودانه هنرمند بابلی استاد #پرویز_بهرام

دوشنبه، ۲۱ آبان ٩٧.

@BabolShahreBaharNarenj
من قایقم نشسته به خشکی
مقصود من ز حرفم معلوم بر شماست:
یک دست بی‌صداست
من، دست من کمک ز دست شما می‌کند طلب
#نیما_یوشیج

#بابل‌رود، #بابلسر

عکس: #شهرزاد_اسماعیلیان

چهارشنبه، ۱ اسفند ۹۷.

@BabolShahreBaharNarenj
من چهره‌ام گرفته
من قایقم نشسته به خشکی
مقصود من ز حرفم معلوم بر شماست:
یک دست بی‌صداست
من، دست من کمک ز دست شما می‌کند طلب
#نیما_یوشیج

#بابلرود، #بابلسر

عکس: #شهرزاد_اسماعیلیان

شنبه، ۱۱ اسفند ۹۷.

@BabolShahreBaharNarenj
سازمان زیباسازی خانه #نیما_یوشیج را خرید

«رئیس سازمان زیباسازی شهر تهران»:
🔹با توجه به صدور دستور خرید خانه نیما یوشیج توسط #شهردار_تهران، سازمان زیباسازی شهر تهران به صورت رسمی این خانه را خریداری کرد.
🔹مقرر شده این خانه پس از انجام مراحل قانونی، به عنوان مکانی برای حضور اهالی شعر، فرهنگ و ادبیات تبدیل شود./ باشگاه خبرنگاران جوان

سه‌شنبه، ۱۴ خرداد ۹۸.

@BabolShahreBaharNarenj
دلم باران، دلم دریا
دلم بوی خوش بابونه می‌خواهد...
دلم یک باغ پر نارنج
دلم آرامش ِتُرد و لطیف ِصبح شالیزار
از مسیری دورتر حتی...
دلم تغییر می‌خواهد...
#نیما_یوشیج

#لاله‌آباد بابل

عکس: #مینا_براری

یک‌شنبه، ۸ تیر ۹۹.

@BabolShahreBaharNarenj
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#نیما_یوشیج، پدر شعر نو ایران

🔹۲۱ آبان ماه سالروز تولد نیما یوشیج، شاعر مازندرانی و پدر شعر نو ایران است.

چهارشنبه، ۲۱ آبان ۹۹.

@BabolShahreBaharNarenj