بازپرس
66 subscribers
409 photos
23 videos
144 links
بازپرس دزدان جیب مردم و راویان دروغ‌بافشان را زیر نظر می‌گیرد، سؤال می‌پرسد و می‌کوشد دستشان را رو کند.
#اقتصاد #سیاست #فرهنگ #زندگی_روزمره
Download Telegram
استدلال‌های ثروتمندان در نقد مالیات
Forwarded from بازپرس
محکومیت برنده‌ جایزه‌ی صلح نوبل به جرم نقض قانون کار
یکی از پروژه‌های جنجالی احمدی‌نژاد طرح وام‌های زودبازده بود. ایده‌اش این بود که بخش خصوصی را به طیف بزرگ‌تری از مردم تعمیم دهد و از منابع بانکی به جای اینکه همیشه سهم کله‌گنده‌ها و از ما بهتران باشد، چیزی هم به امثال زنان سرپرست خانوار و جوانان تاره‌فارغ‌التحصیلی که سودای راه انداختن کسب و کار داشتند برسد. اما خوب دنیا با این قصه‌ها کار نمی‌کند و خود دولت احمدی‌نژاد هم بعد از سه سال اجرا، جمعبندی کرد که این کسب و کارها پایداری بالایی ندارند و طرح نهایتاً کنار گذاشته شد. در همان سال‌ها اقتصاددانی به نام محمد یونس در بنگلادش با برپایی بانکی به نام گرامین مشغول پیشبرد همین ایده بود؛ اعطای وام‌های ارزان به کسب و کارهای کوچک. به خاطر همین ایده هم برنده‌ی جایزه صلح نوبل در سال ۲۰۰۶ شد. برخی ایده‌های او را یک «افسانه‌ی پریان نئولیبرال» خوانده‌بودند که قرار بود در کشوری بسیار فقیر یک «سرمایه‌داری انسانی» بسازد. ایده‌هایی که شباهت غیرقابل انکاری با ایده‌ی احمدی‌نژاد داشت.
حالا محمد یونس در بنگلادش به ۶ ماه حبس محکوم شده. عده‌ای این حکم را سیاسی و به علت نزدیکی انتخابات امکان کاندیداتوری یونس و پشتیبانی مردمی او می‌بینند. ما در این باره اطلاعی نداریم و نمی‌توانیم این ایده را رد یا تائيد کنیم. اما چیزی که جالب است اتهام اوست: نقض قانون کار در شرکت مخابرات گرامین (که با سرمایه‌ی بانک گرامین تأسیس شده) و آنچه نخست وزیر بنگلادش آن را «مکیدن خون فقرا» نامیده. برای ما که در ایران عادت کرده‌ایم همه‌ی کاندیداها و سران قوا در رفت و آمد به اتاق بازرگانی باشند، دعوای جالبی است. هر دو طرف جدی صحنه‌ی سیاسی در بنگلادش تلاش دارند که از کارگران و فقرا یارگیری کنند.
اشتباه نکنید! وضعیت کارگران در بنگلادش اگر بدتر از ایران نباشد بهتر نیست و جمعیت زیر خط فقر حدود ۱۰٪ بیشتر از ایران است. نکته این است که چرا در عرصه‌ی سیاست ایران ۴۰ سال بعد از انقلاب همه‌ی جریان‌های سیاسی آویزان دم اتاق‌بازرگانی و کله‌گنده‌ها هستند و کارگران و مردمی که با سرعت به زیر خط فقر رانده‌می‌شوند نه تنها از هر امکان تشکل‌یابی و نفس کشیدن محرومند،‌ که اساساً کسی سعی هم نمی‌کند از آنها یارگیری کند؟
نکته‌ی جالب دیگر این است که در ایران قانون کار هرروز و همه جا نقض می‌شود، آیا هرگز شنیده‌اید کسی با اتهام نقض قانون کار محکوم شود؟
بازپرس
محکومیت برنده‌ جایزه‌ی صلح نوبل به جرم نقض قانون کار یکی از پروژه‌های جنجالی احمدی‌نژاد طرح وام‌های زودبازده بود. ایده‌اش این بود که بخش خصوصی را به طیف بزرگ‌تری از مردم تعمیم دهد و از منابع بانکی به جای اینکه همیشه سهم کله‌گنده‌ها و از ما بهتران باشد، چیزی…
طی اعتراضات اخیر در بنگلادش که ما از ماهیت و جهت‌گیری آن بی‌اطلاعیم حسینه شیخ از دولت کناره و محمد یونس ریاست دولت انتقالی را برعهده گرفت. در سایه‌ی این اتفاقات بازخوانی این پست خالی از لطف نیست.
قتل عمد کارگران حادثه نیست
به گفته‌ی کارگران حتی یک سنسور گاز فعال در #معدن_طبس که یکی از مهم‌ترین معادن زغال کشور است نبوده. چرا؟ چون دولت و مشخصاً وزارت کار وظیفه‌اش برای بازرسی و حساب‌کشی از ایمنی کارگاه‌ها و معادن را انجام نمی‌دهد.
کارگران روز قبل متوجه نشت گاز شده اند و نمی‌خواستند پیش از بررسی‌های ایمنی به داخل تونل بروند اما با تهدید به اخراج مجبور شده‌اند به دهان مرگ بروند. چرا؟ چون کارگران نه قرارداد رسمی و نه امنیت شغلی و نه تشکل ندارند.
در این شرایط وزیر کار دویده که دست قاتلان و وزارتخانه‌اش را از خون بشوید، و شرکای قاتلین هم قلم به دست گرفته‌اند که نبود سنسور گاز در معدن به خاطر اقتصاد دستوری است. برای کارفرما صرف نمی‌کرده ایمنی را رعایت کند.
تاریخ پیدایش استانداردهای ایمنی و بهداشت محیط کار حاصل مداخله‌ی دولت‌ها برای جلوگیری از ورافتادن نسل کارگران توسط سرمایه‌داران و ولعشان برای «صرفه» بوده‌است.
حاشیه‌سود #معدن_طبس در ایران بسیار بیشتر از سود متوسط معادن استرالیاست. اگر دراسترالیا حوادث معدنی کمتر است برای همان مداخله‌ی دولت و تشکل داشتن کارگران برای دفاع از خود است.
سلام
گانال بازپرس را به دوستان خود معرفی کنید. اگر دوست داشتید بازپرس را در توئیتر هم دنبال کنید و اگر نشر این نوع محتوا برایتان مهم است آنرا بازنشر دهید.
وقتی همدستان قاتل صحنه‌ی قتل را روایت می کنند
شاید دیده‌باشید که روزنامه‌های غربی مثل نیویورک تایمز و بی بی سی و رویترز، وقتی می‌خواهند جنگ را روایت کنند می ‌گویند روسیه به مدرسه‌ای در اوکراین حمله کرد، ح.ماس با راکت یک نفر را زخمی‌کرد و ... اما به اسرائیل که می‌رسند ناگهان می‌گویند: «در درگیری در خاورمیانه... وزارت بهداشت حماس گزارش کرده که ...۴۰هزار نفر کشته شدند» و ناگهان تمام افعالی که در مورد دیگران فاعل دارند بدون فاعل می شوند و رد قاتل گم می‌شود. گزارش اکوایران از فاجعه #معدن_معدنجو همینطور است. با لحن گنگی زیرش نوشته بعضی می گویند شاید نقص ایمنی بوده.. شاید به خاطر تحریم‌ها.
نقش اکوایران و حامیانش در آن حقوق ۱۲میلیونی که کارگر ۴هزار متر زیر زمین برایش جان می‌کند، نقششان در از بین رفتن استانداردهای ایمنی محیط کار(که مطلقاً ارتباطی به تحریم ندارد) و یا حتی نقششان در عدم امنیت شغلی کارگران در حدی که با وجود علم به نشت گاز کارگر را با تهدید به اخراج وادار به ورود به معدن می‌کنند، کاملاً پاک شده. نه پیمانکاری وجود دارد نه کارفرمایی نه اتاق‌بازرگانی‌ای
کارگران ساده‌ای بوده اند که با ناآگاهی حرف همکار شیفت قبلشان را گوش نکرده‌اند، با هم سربه‌سر گذاشته‌اند و کشتی گرفته‌اند و بهشان خوش گذشته و بعد تقدیر به کام مرگ برده‌شان.
بازپرس
فیلم‌هندی و رویای آمریکایی! قسمت ۱: انگیزه انسان احمد میدری، معاون سابق رفاه وزارت کار، از اقتصاددانان غیرنئولیبرال و جامعه‌دوست، به همراهی رفقایش در اندیشکده حکمرانی دانشگاه شریف، کارگاهی برگزار کرده با موضوع «فقرزدایی سودآور» یا چگونه از فقر مردم پول درآوریم.…
عدالتخواهی میدری
حالا که میدری که به عنوان وزیر کار عدالتخواه تبلیغ می شد در اولین حرکت بعد از وزارتش به صحنه #معدن_طبس دویده تا دست قاتلان را بشوید و وانمود کند که انفجار گاز حادثه طبیعی بوده‌است، بازخوانی این سه پست قدیمی ما در مورد شکل عدالتخواهی او خالی از لطف نیست.
دروغ‌های ایدئولوژیک: به نفع پیمانکار علیه تعاونی
عده‌‌ای دانشجو و فعال اجتماعی رفته‌اند جلوی وزارت کار و بنری بالا برده‌اند که مطالبه‌ می‌کند: «معادن را به جای پیمانکار به تعاونی‌های کارگری بسپارید.»
طرف پریده و با حالت عالمانه‌ای مثال معادن کرومیت اسفندقه را به عنوان شکست این پروژه آورده‌است. اولاً اگر پروژه‌ای با شکست یک مورد شکست‌خورده تلقی می‌شود که باید فهرست بی‌انتهای خصوصی‌سازی‌های وحشیانه که منجر به نابودی صنعت و تاراج اموال عمومی و بیکاری و اعتراض و خودسوزی کارگران شده، بسیار پیش از این تومار خصوصی‌سازی را می پیچید.
دوماً مورد معدن کرومیت اسفندقه دقیقاً عکس ادعای این کاربر است. در ابتدای دهه ۷۰، ۳۲٪ سهام این معدن با قیمت روز سهام به کارگران فروخته شد. اما مدیریت مجموعه برای این ۳۲٪ سهم کارگران هرگز صندلی‌ای در هیئت مدیره در نظر نگرفت و هرگز اطلاعاتی از ارزش و سود سهام به کارگران نداد. یعنی در عمل و با اینکه کارگران، برخلاف تمام خصوصی‌سازی‌های فله‌ای ارزش سهم خود را پرداخت کرده‌بودند، نه سود سهام را دریافت می‌کردند و نه سهمی در مدیریت داشتند. این باعث اعتراض به حق کارگران شد. اما این طرف چطور آن را بازنمایی می‌کند؟
می‌گوید: «کارگران که خود را صاحب معدن می دانستند دیگر کار نمی‌کردند» حرفی که با عقل سلیم هم در تضاد است. کارگری که برای ۱۲میلیون تومان حقوق جانش را کف دستش می‌گیرد و کار می‌کند، اگر سهم در معدن داشته‌باشد و علاوه بر اینکه سود سهمش را می‌گیرد، می‌تواند در مدیریت و نحوه‌ی سرمایه‌گذاری در معدن دخالت کند، بهتر و با دغدغه‌ی بیشتری کار نخواهد کرد؟
نکته‌ی دیگر اینکه آن واگذاری نه به تعاونی کارگران بلکه به کارگران منفرد بود. تعاونی شخصیت حقوقی است که کارگران در آن می‌توانند رأی و نظر و منافعشان را به عنوان یک کل واحد پیگیری کنند، نه به عنوان افراد پراکنده.
معادن متعلق به کل ملت و منابع بین نسلی است، و دولت به عنوان نماینده ملت و طبق قانون اساسی که ظاهراً موریانه آن را خورده، وظیفه‌ی بهره‌برداری و مدیریت آنها را دارد، اما حالا که دولت خودش را از شأنیت انداخته و اساساً سعی می‌کند با پاک‌کن خودش را و در نتیجه عاملیت و مالکیت عموم مردم را حذف کند،‌ تعاونی‌ها دست کم ساختار جایگزینی هستند که می‌توانند منافع کارگران و عموم مردم را در یک برنامه‌ی متمرکز صنعتی تأمین کنند. بر خلاف کارفرمای بخش خصوصی که فقط به فکر پر کردن جیب خودش و فرستادن عوایدش به تورنتو لندن است.
این طرفداران #بازار_آزاد و #خصوصی‌سازی اما دچار بک جور کارفرمابرتربینی ایدئولوژیک و نهادینه هستند. چیزی شبیه نژادپرستی سفیدپوستان غربی نسبت به بقیه‌ی ملل جهان. حرف این کاربر و امثال او نسبت به تعاونی‌ها دقیقاً یادآور انگلیسی‌ها در زمان ملی‌شدن صنعت نفت است که می‌گفتند، ایرانی‌ها که خودشان نمی‌توانند نفتشان را استخراج کنند. عیناً مشابه اشغالگران غربی است که اشغالگری و غارت و کشتارشان را به اسم اینکه از نظر فکری و تکنولوژیکی برترند و منابعی را استحصال می‌کنند که آن مردم خود قادر به انجام آن نیستند کادوپیج می‌کردند. همانطور که آنها صرفاً خشونت و توحششان را زیر این ادعاها پنهان می‌کردند، اینها هم همان کار را می‌کنند.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اتاق بازرگانی و رد خون در #معدن_طبس
این آقا با آن خنده‌‌ی بی‌مورد و نگاه از بالا به پایین، رئیس کمیسیون معادن اتاق بازرگانی است و می‌گوید باید در تکنولوژی‌های جدید معدنی سرمایه‌گذاری شود، هرچند به هر حال خطر صفر نمی‌شود. ما در زندگیمان همه در معرض خطریم به هر حال! تصادف هست، سکته هست، اینها با زنده‌به گور کردن ۵۲ جان شریف که به زور و تهدید به اخراج به تونل فرستاده‌شده اند فرق ندارد که.
هدفشان هم این است که این نبود تکنولوژی را گره بزنند به تحریم و سرمایه‌گذاری خارجی. در حالیکه نبود تجهیزات ایمنی به روز دقیقاً و مستقیماً نتیجه‌ی آن سیاست‌هایی است که اینها شغلشان لابی کردن برای آن است.
هیچ کجای دنیا اگر فشار قانون کار و الزمات و جریمه‌های سنگین ایمنی محیط کار نبود، کارفرمایان و سرمایه‌گذاران منافعشان را خرج ارتقای ایمنی نمی‌کردند. اصلاً اینکه علم در این زمینه پیشرفت کرده نتیجه‌ی مداخله‌ی دولت و فشار اتحادیه‌های کارگری است.
خون کارگران #معدن_طبس روی این پیراهن سفید پیداست. شما هم می‌بینید؟
#ترور و #مذاکره دوروی یک سکه‌اند
آنهایی را که ایستادگی می‌کنند ترور و با وادادگان مذاکره می‌کنند تا آنچه در جنگ به دست نیامده را با مذاکره تحمیل کنند.
انتهای راه تسلیم اما خود نه آغاز فرایند «عادی شدن» که نابودی و فروپاشی‌است از آن دست که لیبی تجربه کرد.
ترامپ با ترور #قاسم_سليماني می خواست ایران را به مذاکره‌ی تسلیم بکشد.
اسرائیل با ترور ابوجهاد-نفردوم فتح-راه را برای صلح یک‌طرفه اسلو باز کرد. صلحی که برای فلسطین که ۲۲٪ سرزمین‌هایش رضایت داد، هیچ چیز، نداشت.
اصرار بی‌جا و بی‌پایه به مذاکره و صلح دعوت به ترور است. صلح را با دستان لرزان نمی توان ساخت و از پی این وادادگی و بیمایگی تنها جنگ و فروپاشی بیرون خواهد آمد.
همزمانی نمادین ترور #سید_حسن_نصرالله و نمایش رقت‌بار وادادگی دولت ایران در نیویورک، در میانه‌ی جنگی که تنها یک‌قدم با رسیدن به تهران فاصله دارد،‌ دو روی یک‌سکه‌اند.
#دولت_سایه واقعی یک دولت #روحانی در درون دولت است. مجموعه‌ای از معاونین و دستیاران که نه نیازی به رأی مجلس دارند و نه قابل استیضاحند.
گسست کامل؛ استراتژی جدیدی برای حفظ قلمرو
بخش اول
«نظم نوین» نام عملیاتی است که این حفره‌ی عظیم را در قلب خاک ضاحیه و قلب مردمان رنج‌دیده‌ی منطقه تا سال‌ها به جا گذاشت. حفره‌ای که با ۸۵ تن از بمب‌های سنگرشکن آمریکایی با قدرت انفجاری بیش از بمب اتم هیروشیما در تن زخمی منطقه غرب آسیا به جا ماند ...
آنهایی که می‌خواهند حساب اسرائیل را از آمریکا در این جنایت و در این یک سال نسل‌کشی جدا کنند خیالات موهوم می‌بافند و نمی‌بینند که اسرائیل عضوی از بدن امپریالیسم آمریکاست.
آنهایی هم که فکر می‌کنند نظم جدید جهان نمی‌تواند از دل نسل‌کشی و راه‌انداختن دریای خون متولد شود، تاریخ نمی‌دانند. نمی دانند که همین نظم جهان امروز زیر سیطره‌ی شوم و سیاه چکمه‌های آمریکا بر روی گلوی مردم جنوب جهان، از دل بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی متولد شد.

می‌‌خواهیم به عقب برگردیم. نتانیاهو که بزرگ‌شده‌ی آمریکاست وقتی در سال ۱۹۹۶ به قدرت رسید به دنبال استراتژی جدیدی برای احیای قدرت و پیش‌برد پرو‌ژه‌ی استعمار اسرائیل در منطقه بود. در آن زمان جمعی از نئوکان‌ها که بعدها به بالاترین درجات تصمیم‌گیری سیاسی در آمریکا رسیدند استراتژی ای نوشتند به نام : گسست کامل؛ استراتژی جدیدی برای حفظ قلمرو
این گسست تمیز، در واقع مقدمه‌ی جنگی کثیف بود که امروز به بالاترین مرحله‌اش رسیده و اذهان شریف و دست‌های جنگ‌آزموده را بیش از پیش در مقابل خود می‌بیند. این استراتژی جدید بر پایه‌ی تصریح بر یارگیری درون‌منطقه‌ای اسرائیل از طریق به گروگان گرفتن سیاست در کشورهای منطقه از جانب آمریکا استوار بود، سیاست تقویت دوستان و تضعیف دشمنان. آن عکس سبز و سیاه از کشورهای نفرین‌شده و کشورهای خوشبخت، که نتانیاهو در سفر اخیرش در سازمان ملل دست‌گرفت، نطفه‌اش در همین سند بسته شد.
دو پایه‌ی مهم این استراتژی جدید عبارت بود از:
۱- افزایش سیستماتیک حمایت سیاسی امریکا از اسرائیل مبتنی بر درهم‌تنیدگی سیاست خارجی آمریکا و موجودیت اسرائیل
۲- محدود کردن، ناآرام کردن و عقب راندن نیروهایی در منطقه که توسعه‌ی اسرائیل را به چالش می‌کشند

اسرائیل، آمریکا و کشورهای منطقه
در نقشه‌ی محدود کردن و نا آرام کردن کشورهای متخاصم منطقه نام ایران و عراق و سوریه در صدر بود، اما حتی نام عربستان هم به چشم می‌خورد. شاید به این گناه که پادشان عربستان در ۱۹۸۲ و کشتار صبرا و شتیلا در تماس با ریگان گفت که این جنایات کار را برای رژیم‌های عرب منطقه سخت می‌کند چون نمی‌توانند در مقابل خشم عمومی مردمشان ساکت بنشینند. ریگان که نگران تکرار سناریوی بحران بزرگ دهه‌ی۷۰ بر اثر بالا رفتن قیمت نفت بود، در تماس تلفنی با مناخیم بگین به او گفت که باید این هولوکاست در لبنان را متوقف کند و ۲۴ ساعت بعد این اتفاق افتاد. آمریکا قدرت این را داشت که نسل‌کشی در غزه را هم با یک تماس تلفنی متوقف کند، اما گسست تمیز، کارش را در قبال رژیم‌های فاسد منطقه خوب انجام داده بود. یک سال از نسل‌کشی در غزه و از تاریخی‌ترین صحنه‌ی خاورمیانه که نقشه‌ي منطقه را تغییر خواهد داد، گذشته و قیمت نفت و به تبع آن اقتصاد جهان تکان نخورده‌است. نقشه‌ی جدید در قبال دوستان و دشمنان اسرائیل به دقت پیش‌رفته است. دشمنان را ضعیف و تضعیف و از درون متلاشی کنیم و دوستان را وابسته و توسری‌خور، مثلاً کمک‌های مالی و نظامی آمریکا به کشورهای منطقه مثل مصر یا عربستان باید در قبال تعهد کاملشان به اسرائیل و امنیتش به گروگان گرفته شود.
سال ۲۰۰۲، پیش از حمله‌ی آمریکا به عراق نتانیاهو در کنگره‌ صحبت کرد و به دوستان آمریکایی‌اش اطمینان داد که عراق بهترین گزینه برای حمله است. چون این مردم و دولت‌های سرکش را که نمیفهمند کت تن کیست، فقط با نشان دادن نیروی عظیم قدرت نظامی می‌توان سر جایشان نشاند. گفت حمله به افغانستان همین الان هم کشورهای مسلمان و جنوب جهانی را واداشته که دست را جا بروند و سعی کنند خودشان را طرف آمریکا قرار دهند، و حمله به عراق این صحنه‌ی وحشت را کامل می کنند، همه کسانی که تفکر غرب‌ستیز دارند حساب کار دستشان می آید و سر جایشان می نشینند. بعد شاید بتوان رژیم ایران را که «بازترین و آزادترین رژیم در کل منطقه» است با نشان دادن سراب استخرهای هالیوودی که جوانان ایرانی آب دهانشان برایش راه بیفتند، تسخیر کرد.
نیروهای شیعه عراقی که بعدها با مقاومت خود چکمه‌های اشغالگری آمریکا را بیرون راندند، در آن روز فکر می کردند که شاید بتوان با آمریکا در راندن حزب بعث همراهی کرد، همانطور که سپاه قدس با آمریکا در افغانستان همکاری کرده بود. اما اسرائیل و آمریکا در هم آمیخته تر از آن بودند که هدف اصلی گم شود. صحنه بسیار زود روشن شد.
گسست کامل؛ استراتژی جدیدی برای حفظ قلمرو
بخش دوم
به عنوان بخش مهمی از این برنامه،‌ حمله به لبنان در سال 2006 می‌خواست حزب‌الله را نابود کند، عربستان اما از ابتدای قرن جدید جای خودش را به وضوح روشن کرده‌بود. در حرب تموز(جنگ ۳۳ روزه) عربستان و جریان متبوعش در لبنان (۱۴مارس، حریری) منتظر نشسته بودند تا بر جنازه‌های شهدای حزب‌الله پایکوبی کنند. عربستان به اسرائیل پیغام داد که ما پشتتان هستیم کار حزب‌الله را تمام کنید.
در میانه‌ی همین جنگ بود که کاندولیزا رایس آن جملات معروف را بر روی جنازه‌های سوخته‌ی ضاحیه گفت: که این درد زایمان خاورمیانه‌ی جدید است.
اما با شکست نظامی مفتضحانه در مقابل مقاومت لبنان، اسرائیل موقتاً دست را جا رفت و ناچار شد راه‌های دیگری برای پیشبرد برنامه‌اش پیدا کند. آن‌بار هم مثل ۷ اکتبر عملیات پیش‌دستانه حزب‌الله بود که باعث شد، نبردی که اسرائیل داشت خودش را برایش آماده می کرد، غافلگیرانه حادث شود و دست برتر را از اسرائیل بگیرد.نتوانستند از زهدان این منطقه آن کودک اخته و دست و دهان‌بسته‌ای را که دلشان می‌خواست، آن انقیاد و بردگی دائمی را بیرون بکشند. این بار هم نخواهند توانست.
نابودی لیبی و جنگ سوریه هم در امتداد همین برنامه‌ی تاریخی است. سند استراتژی جدید مشخصاً به ناآرام کردن و تضعیف سوریه «از طریق گروه‌های نیابتی اسرائیل» و حملات هوایی مستقیم اسرائیل به آن اشاره می‌کند. اسرائیل و رژيم‌های خلیج فارس و آمریکا در همین هم‌آمیزی و هم‌پیمانی سوریه را به جنگ داخلی و ویرانی کشاندند. این‌بار از جعبه ابزارشان همان ابزاری را بیرون کشیدند که روزی در افغانستان علیه اتحاد جماهیر شوروی به کار بسته بودند؛ ابزار اسلام تکفیری نیابتی. مداوای نیروهای داعش در بیمارستان‌های اسرائیل و اینکه داعش پیاده‌نظام اسرائیل در سوریه است بر کمتر کسی پوشیده است.

برخلاف تصور امثال ظریف که مدعی‌اند، منطقه خاورمیانه بر مبنای سیاست گردش به شرق اساساً اولویت آمریکا نیست، این سیاست نابودکردن و تجزیه‌کردن و ناامن کردن کشورهای منطقه، اساساً بخشی مهم از سیاست تقابل آمریکا با شرق است.
فتنه‌ی سوریه را نه پیروز شدند و نه باختند. پیکر زخمی سوریه بر جا ماند که هنوز زیر ضربات اسرائیل است و ۱/۳ خاکش در اشغال آمریکا و شرکای تروریستش. ورود هوشمندانه ایران به سوریه و کشاندن روسیه به این نبرد،‌اگرچه جلوی فروپاشی را گرفت اما هنوز استخوان لای زخم مانده است.
پیش‌برد پیمان صلح اسرائیل با کشورهای عربی و به رسمیت شناختن حاکمیت اسرائیل بر بلندی‌های جولان توسط آمریکا همه بخشی از این سند بود.
حمایت سیاسی آمریکا از سرائیل به جایی رسیده که در میانه نسل کشی و در شرایطی که برای اولین بار اکثریت افکار عمومی در آمریکا علیه اسرائیل است، ۲۵ جولای ۲۰۲۴، پنج روز پیش از ترور فؤاد شکر و ۶ روز پیش از ترور اسماعیل هنیه در تهران، کنگره آمریکا یک دقیقه ایستاده نتانیاهو را تشویق می کند. در همین سخنرانی است که نتانیاهو با صراحت می‌گوید که ما داریم جنگ آمریکا را می‌جنگیم و در همین سفر است که همکاری و همدستی اسرائیل و آمریکا که همیشه وجود داشت وارد مرحله‌ی جدیدی می شود.
شاید مرگ مشکوک رئيسی و سکوت تهران آغاز این مرحله‌ی جدید باشد.
مرحله ای که آمریکا با یک استراتژی برای برد، وارد صحنه می‌شود. ترور فؤاد شکر، ترور هنیه، عملیات پیجرها، ترور فرماندهان حزب‌الله و ترور فخر مقاومت سید حسن نصرالله همه از پس این سفر می آید. از پس این سفر است که اسرائیل که با ۷ اکتبر غافلگیر شده‌بود و در غزه توسط مقاومت اسطوره‌ای غزه زمینگیر، برای اولین بار سرش را از زیر آب بیرون می آورد و این نبرد وجودی را به فرصتی تاریخی برای تعجیل در پیشبرد اهدافی می بیند که سال‌ها برایش برنامه‌ریزی کرده بود.
بی عملی و انفعال ایران و تلاشش برای مذاکره با آمریکا، درست برعکس، پیوند اسرائیل و آمریکا را در این جنگ مستحکم‌تر کرده و آمریکا را به این طمع انداخته که حالا یک‌بار و برای همیشه می تواند از شر مقاومت مزاحمی که چوب‌لای‌چرخ خاورمیانه‌ی جدیدش گذاشته خلاص شود.
وقایع بیروت نشان داد که ۷ اکتبر تنها ضربه‌ای بزرگ به پیکر اسرائیل وارد کرد و ابتکار عمل را به مقاومت داد، وگرنه تمام این سناریو بدون ۷ اکتبر هم در حال اجرا بود.
هدف نهایی ایران است.
مقاومت هست، زنده‌است و پویاست و نخواهد گذاشت که خاورمیانه و جهان سیاهی که این نیروهای شوم می‌خواهند از
زهدان منطقه بیرون بکشند متولد شود. اما در تمام این مسیر تاریخی جدایی ای بین آمریکا، اسرائیل و رژیم های ست‌نشانده خلیج به ویژه سعودی و امارات نیست. این نبرد، نبرد وجودی برای همه‌ی طرف‌هاست.
جدا کردن آمریکا و اسرائیل، در این سرنوشت‌سازترین لحظات پس از جنگ جهانی دوم، خطایی شناختی و سخت نابهنگام است که تاوانش را مردم ایران و منطقه با خون خواهند داد.
کارگران، قانون و آزادی
#غنی‌نژاد می‌گوید قانونی که اکثر مشمولان رعایت نکنند شأن قانونی ندارد.
اتفاقاً یکی از قوانینی که او و رفقایش دنبال حذفش هستند، #قانون_کار است. استدلال فلسفی‌شان هم لابد اینطوری است: وقتی ۹۵٪ کارگران قرارداد دائم وامنیت شغلی ندارند، پس قانون کار شأن قانونی ندارد.
او می‌گوید قانون باید ضامن آزادی باشد، اما نمی‌گوید که مرزهای این آزادی برای او و ایدئولوژی متبوعش به استثمار و بهره‌کشی انسان می‌رسد.
مثلاً کارفرمای معدن‌دار که بر خلاف اصل ۴۴ قانون اساسی (که غنی‌نژاد دشمن خونی‌اش است) مشغول بهره‌برداری افسارگسیخته از مواهب سرزمینی شده‌ باید آزاد باشد. کارگران هم آزادند. وقتی می‌گویند ممکن است در تونل گاز باشد و می‌خواهند از رفتن به تونل امتناع کنند، کارفرما بهشان می‌گوید که آزادند، می توانند تسویه کنند و بروند. عدم امنیت شغلی قبلاً این آزادی از قانون کار را برای کارگر معدن و معدن‌دار تأمین کرده‌است.
در ذهن کارگر، صفی از مخارج سرسام آور اجاره خانه و خرید لوازم مدرسه و دوا و درمان بچه‌ها و ... رژه می‌رود. در مقابل معدن‌دار اما صفی از کارگران بیکار‌شده‌ی شهرهای اطراف هستند که به‌جای این کارگران راهی تونل مرگ شوند. اینطوری است که کارگر آزاد، جانش را کف دستش می‌گیرد و به تونل مرگ می‌رود و کشته می شود.

اندیشه‌ی غنی‌نژاد و شرکا که پول ترویجش را همان پیمانکاران و معدن‌داران و کارفرمایان می‌دهند بخشی از این قتل عمد است.
اقتصاد دستوری و قیمت شیر
افزایش قیمت اخیر محصولات لبنی را به مخالفان اقتصاد دستوری تبریک می‌گوییم.
همه‌ی کسانی که به حق از این افزایش قیمت که حداقل‌ مواد مغذی را هم از سفره‌ی خانواده‌شان حذف می‌کند عصبانی هستند، خواهان اقتصاد دستوری و کنترل قیمت‌ها از سوی دولتند.
در آخرین نظرسنجی‌ها این افراد نزدیک به ۸۰٪ جامعه بوده‌اند.