#معرفی_کتاب
#نامهای_به_کودکی_که_هرگز_زاده_نشد
#اوریانا_فالاچی
#یغما_گلرویی
#نشر_دارینوش
#دربارهی_نویسنده
#اوريانا_فالاچي نویسنده و ژورنالیست ایتالیایی، متولد ۱۹۲۹ در شهر فلورانس ایتالیا بود. از دیگر آثار مطرح ایشون #یک_مرد، #پنهلوپه_به_جنگ_میرود، #زندگی_جنگ_و_دیگر_هیچ است . در ۷۷سالگی بر اثر سرطان ریه از دنیا رفتند.
#دربارهی_داستان
همانطور که از اسم کتاب پیداست، راوی داستان مادری بارداره که برای فرزندش که هرگز به این دنیا نمیاد، نامه مینویسه. در این نامه، از احساساتش نسبت به جامعه، از اطرافیان، از پدری که پیشنهاد سقط بچه رو میده و حتی از دو پزشک معالجش مینویسه و حتی در جایی از داستان، همه و از جمله خودشو محکوم میکنه.
به دلیل مشکلاتی که سر راهش قرار میگیره، در قسمتهایی از داستان بسیار ناامیده و در بخشهایی دیگر امیدوار.
شرایطی که معمولاً اکثر خانمها در دوران بارداری تجربه میکنند نیز به زیبایی توصیف شده.
نویسنده در ابتدای داستان نوشتن که «آنچه از زبان قهرمان این کتاب حکایت کردهام، ماجرایی است که در زمانی نه چندان دور برای خودم اتفاق افتاده!»
#نظر_شخصی
وقتی شروع به خوندن داستان کردم، از تردید و ترسی که این مادر باردار در نگهداشتن نوزادش داشت، حس خوبی نداشتم تا جایی که دیگه نتونستم ادامه بدم. از طرفی هم به شدت جذب موضوع خاص این کتاب شده بودم. برای همین بعد از مدتی دوباره به سراغ کتاب رفتم.
داستان کمکم بهتر میشه و اون حس منفی که اوایل نسبت به زندگی و اطرافیانش داره، و به قول خود نویسنده اون «جادوگر سیاهپوش» بهمرور جای خودش رو به خوشبینی و امیدواری میده.
از اینکه احساسات این مادر در نهایت صداقت نوشته شده بود واقعاً لذت بردم. برای مثال گاهی اوقات از نوزادش متنفر میشه، گاهی سرش داد میکشه و از دستش عصبانی میشه، گاهی محکومش میکنه به اینکه جسم و روحشو تسخیر کرده و ....
اما بلافاصله تنفر جای خودشو به عشق میده و بهقول خودش: «خطی که زرنگ و احمقو از هم جدا میکنه گاهی اونقدر نازکه که دیده نمیشه! واسه همین چه مرد باشی چه زن، وقتی که خطی در کار نباشه، این دوتاچیز با هم قاطی میشه! مثِ عشق و نفرت، زندگی و مرگ»
از یک طرف برای برای مادرهایی که با چنین شرایطی مواجه میشن ناراحت بودم، و از طرفی برای کودکانی که در چنین شرایطی به دنیا میان.
@baamanbekhaan
#نامهای_به_کودکی_که_هرگز_زاده_نشد
#اوریانا_فالاچی
#یغما_گلرویی
#نشر_دارینوش
#دربارهی_نویسنده
#اوريانا_فالاچي نویسنده و ژورنالیست ایتالیایی، متولد ۱۹۲۹ در شهر فلورانس ایتالیا بود. از دیگر آثار مطرح ایشون #یک_مرد، #پنهلوپه_به_جنگ_میرود، #زندگی_جنگ_و_دیگر_هیچ است . در ۷۷سالگی بر اثر سرطان ریه از دنیا رفتند.
#دربارهی_داستان
همانطور که از اسم کتاب پیداست، راوی داستان مادری بارداره که برای فرزندش که هرگز به این دنیا نمیاد، نامه مینویسه. در این نامه، از احساساتش نسبت به جامعه، از اطرافیان، از پدری که پیشنهاد سقط بچه رو میده و حتی از دو پزشک معالجش مینویسه و حتی در جایی از داستان، همه و از جمله خودشو محکوم میکنه.
به دلیل مشکلاتی که سر راهش قرار میگیره، در قسمتهایی از داستان بسیار ناامیده و در بخشهایی دیگر امیدوار.
شرایطی که معمولاً اکثر خانمها در دوران بارداری تجربه میکنند نیز به زیبایی توصیف شده.
نویسنده در ابتدای داستان نوشتن که «آنچه از زبان قهرمان این کتاب حکایت کردهام، ماجرایی است که در زمانی نه چندان دور برای خودم اتفاق افتاده!»
#نظر_شخصی
وقتی شروع به خوندن داستان کردم، از تردید و ترسی که این مادر باردار در نگهداشتن نوزادش داشت، حس خوبی نداشتم تا جایی که دیگه نتونستم ادامه بدم. از طرفی هم به شدت جذب موضوع خاص این کتاب شده بودم. برای همین بعد از مدتی دوباره به سراغ کتاب رفتم.
داستان کمکم بهتر میشه و اون حس منفی که اوایل نسبت به زندگی و اطرافیانش داره، و به قول خود نویسنده اون «جادوگر سیاهپوش» بهمرور جای خودش رو به خوشبینی و امیدواری میده.
از اینکه احساسات این مادر در نهایت صداقت نوشته شده بود واقعاً لذت بردم. برای مثال گاهی اوقات از نوزادش متنفر میشه، گاهی سرش داد میکشه و از دستش عصبانی میشه، گاهی محکومش میکنه به اینکه جسم و روحشو تسخیر کرده و ....
اما بلافاصله تنفر جای خودشو به عشق میده و بهقول خودش: «خطی که زرنگ و احمقو از هم جدا میکنه گاهی اونقدر نازکه که دیده نمیشه! واسه همین چه مرد باشی چه زن، وقتی که خطی در کار نباشه، این دوتاچیز با هم قاطی میشه! مثِ عشق و نفرت، زندگی و مرگ»
از یک طرف برای برای مادرهایی که با چنین شرایطی مواجه میشن ناراحت بودم، و از طرفی برای کودکانی که در چنین شرایطی به دنیا میان.
@baamanbekhaan