با من بخوان📚
177 subscribers
196 photos
1 video
1 file
130 links
🖊معرفی و برش‌هایی از متن کتاب
📚مطالعات شخصی
🎧موسیقی


📓با من در لذت خواندن کتاب‌ همراه شوید

https://t.me/baamanbekhaan

🆔 @baamanbekhaan

ارتباط با ادمین:
👩🏻‍💼 @Azi_Ram
Download Telegram
مادر شدن نه حرفه‌س نه وظیفه. یه حق از بین هزارون حقیه که داری. بس‌که این حق‌و فریاد می‌زنی خسته می‌شی‌و تقریباً تموم مواقع شکست می‌خوری! ولی نباید دلسرد بشی. جنگیدن زیباتر از پیروزیه. به‌سمت مقصد رفتن، از رسیدن به اون باارزش‌تره. وقتی برنده می‌شی یا به مقصد میرسی، یا خلأ رو تو خودت حس می‌کنی. واسه پر کردن همین خلأ باید دوباره راه بیفتی‌و مقصد تازه پیدا کنی.


#نامه‌ای_به_کودکی_که_هرگز_زاده_نشد
#اوریانا_فالاچی
#یغما_گلرویی
#نشر_دارینوش


@baamanbekhaan
مرد بودن یعنی کسی شدن! برای من مهمه که تو کسی باشی.
«آدم‌بودن» عبارت قشنگیه چون فرقی بین زن و مرد، بین اونکه دُم داره و اون که دم نداره نمی‌ذاره! قلب و مغز آدما جنسیت نداره.


#نامه‌ای_به_کودکی_که_هرگز_زاده_نشد
#اوریانا_فالاچی
#یغما_گلرویی
#نشر_دارینوش



@baamanbekhaan
هیچ‌وقت نفهمیدم چطور این‌جوری می‌خنده ولی فکر می‌کنم دلیلش گریه کردنای زیادشه! فقط کسایی که زیاد گریه می‌کنن می‌تونن قدر قشنگیای زندگی رو بدونن و خوب بخندن. گریه کردن آسونه و خندیدن سخت!


#نامه‌ای_به_کودکی_که_هرگز_زاده_نشد
#اوریانا_فالاچی
#یغما_گلرویی
#نشر_دارینوش



@baamanbekhaan
-نباید از درد یا مُردن ترسید چون کسی‌که می‌میره باید حتماً قبلش به‌دنیا اومده باشه.

-دنیا عوض می‌شه ولی همه‌چیز مثِ سابق باقی می‌مونه!

-اعتقاد داشتن آدم به خودش باعث می‌شه دیگرونم به اون معتقد بشن.

-حقیقت با کنار هم نشوندن حقایق مختلف درست می‌شه.

-زن بودن خیلی قشنگه! چیزیه که یه شجاعت تموم نشدنی می‌خواد!


#نامه‌ای_به_کودکی_که_هرگز_زاده_نشد
#اوریانا_فالاچی
#یغما_گلرویی
#نشر_دارینوش


@baamanbekhaan
به من می‌گن اگه می‌خوام از شرّت خلاص شم، الان وقتشه! یعنی بابد صبر کنم به یه آدم با چشم‌و دست‌و دهن بدل شی تا بکشمت، نه قبل از اون! قبلش تو کوچولو بودی و نمی‌شد راحت پیدات کرد و کشتت!
اونا همه‌شون دیوونه‌ان!


#نامه‌ای_به_کودکی_که_هرگز_زاده_نشد
#اوریانا_فالاچی
#یغما_گلرویی
#نشر_دارینوش



@baamanbekhaan
این کار‌و نکن ، اون کارو نکن! این‌جوری باش، اون‌جوری باش...
این حرفا وقتی تو یه جامعه بین آدمای مهربونی که معنی آزادیِ زندگی رو می‌فهمن باشی قابل تحمله، ولی امان از اینکه زیر یوغ یه دیکتاتور باشی که حتی از لذت فکر کردن به آزادی محرومت می‌کنه!


#نامه‌ای_به_کودکی_که_هرگز_زاده_نشد
#اوریانا_فالاچی
#یغما_گلرویی
#نشر_دارینوش


@baamanbekhaan
«چرا هیچ‌کس و هیچ‌چیز نتونست معنی این کلمه رو به من حالی کنه؟ خیلی دلم می‌خواد معنیشو بفهمم! تشنهٔ فهمیدن معنیِ اونم! گاهی فکر می‌کنم شاید همون چیزیه که مادرم برام می‌گفت! یعنی حس یه مادر وقتی بچهٔ بی‌دفاعشو بغل می‌کنه. حداقل تا وقتی بچه کوچیکه بهت فحش نمی‌ده‌و نمی‌تونه آزارت بده. اگه از تو، از خود تو که من‌و از خودم می‌گیری‌ و خونم‌و می‌مکی بخوام سه تا حرف لعنتی «عین» و «شین»و « قاف» و برام معنی کنی چی بهم می‌گی؟»


#نامه‌ای_به_کودکی_که_هرگز_زاده_نشد
#اوریانا_فالاچی
#یغما_گلرویی
#نشر_دارینوش



@baamanbekhaan
مادر بودن یه وظیفهٔ اخلاقی نیست.یه وظیفهٔ علمی هم نیست. یه انتخابه که از عقل سرچشمه می‌گیره!


#نامه‌ای_به_کودکی_که_هرگز_زاده_نشد
#اوریانا_فالاچی
#یغما_گلرویی
#نشر_دارینوش



@baamanbekhaan
از زبان جنین:
من نمی‌خواستم به‌دنیا بیام مامان. هیچ‌کس اینو نمی‌خواد. این پایین، تو جایی که شما بهش می‌گین نیستی، کسی دلش نمی‌خواد به‌دنیا بیاد. اینجا هیچ انتخابی تو کار نیست. غیر همین نبودن چیزی نیست. وقتی حرکت شروع می‌شه ما ازش باخبر می‌شیم و از خودمون نمی‌پرسیم که کی این تصمیم‌و گرفته و این تصمیم خوبه یا بد. فقط قبولش می‌کنیم و منتظر می‌شیم تا بعدها ببینیم با این تصمیم کنار میایم یا نه. من خیلی زود فهمیدم که راضی‌ام. تو هم با وجود ترسا و دودلی‌هایی که داشتی خیلی زود منو قانع کردی که زندگی قشنگه و چیزی نیست که از نیستی ریشه گرفته باشه!


#نامه‌ای_به_کودکی_که_هرگز_زاده_نشد
#اوریانا_فالاچی
#یغما_گلرویی
#نشر_دارینوش



@baamanbekhaan
بارداری، مجازاتی که طبیعت برای یک لحظه بی‌خبری نثار انسان می‌کند نیست، معجزه‌یی‌ست که باید روند طبیعی خود را مانند درختان و ماهیان طی کند. اگر مسیر بارداری طبیعی نباشد، نمی‌توان زن را مجبور کرد که مانند افراد افلیج چند ماه را در تخت‌خواب بگذراند! نمی‌توان از زن خواست که از فعالیت و شخصیت و آزادی خود چشم‌پوشی کند.



#نامه‌ای_به_کودکی_که_هرگز_زاده_نشد
#اوریانا_فالاچی
#یغما_گلرویی
#نشر_دارینوش


@baamanbekhaan
بچه دندان کرم‌خورده نیست! نمی‌شود آن را مانند دندانی پوسیده از ریشه درآورد و لای پنبه گذاشت و در سطل آشغال انداخت! بچه یک انسان است و زندگیِ یک انسان از لحظهٔ بسته شدن نطفه شروع می‌شود و تا زمانی‌که می‌میرد، ادامه می‌یابد.


#نامه‌ای_به_کودکی_که_هرگز_زاده_نشد
#اوریانا_فالاچی
#یغما_گلرویی
#نشر_دارینوش



@baamanbekhaan
ِرمین_موش_کتاب‌خوان
َم_سَوِج
#پوپه_میثاقی
#نشر_مرکز

@baamanbekhaan
#معرفی_کتاب


#فرمین_موش_کتاب‌خوان
#سم_سوج
#پوپه_میثاقی
#نشر_مرکز



راوی داستان یه موش ضعیف و لاغرمردنیه که می‌ره کتاب‌فروشیا و شروع می‌کنه به خوردن کتاب‌ها.... از بس کتاب می‌خوره، بالاخره کتاب‌خون می‌شه!
نکتهٔ جالب اینکه موش قصهٔ ما همواره از احساسات و تفکراتش‌ حرف می‌زنه ولی متأسفانه توانایی ادای کلمات‌و نداره و هرآنچه که هست، در ذهنشه.

چیزی که خیلی دوست داشتم، طراحی این کتابه: انگار گوشه‌ای از کتاب جویده شده !

‌این کتاب ۱۸۴صفحه‌ است.


@baamanbekhaan
از زبان موش داستان:
گاهی دوست دارم فکر کنم نخستین لحظات تقلاهای من برای وجود‌یافتن، انگار که با رژه‌ای فاتحانه همراه باشد، با ریز‌ریز کردن «موبی دیک» همراه بوده است. این موضوع می‌تواند ماجراجویی بی‌حد‌وحصر ذاتی مرا توجیه کند. وقت‌های دیگر، وقتی که خیلی احساس طرد‌شدگی و غیرعادی بودن می‌کنم، به این باور می‌رسم که «دن کیشوت» مسبب آن است.



#فرمین_موش_کتاب‌خوان
#سم_سوج
#پوپه_میثاقی
#نشر_مرکز

@baamanbekhaan
اولش کتاب‌ها را براساس طعمشان فقط می‌خوردم؛ خوشحال گاز می‌زدم و می‌جویدم. اما خیلی زود شروع ‌کردم به پراکنده خواندن دوروبر لبه‌های غذاهایم. و با گذشت زمان، بیشتر خواندم و کمتر جویدم، تا اینکه در نهایت کمابیش تمام ساعت‌های بیداری‌ام را صرف خواندن می‌کردم و فقط حاشیه‌ها را می‌جویدم.


#فرمین_موش_کتاب‌خوان
#سم_سوج
#پوپه_میثاقی
#نشر_مرکز


@baamanbekhaan
شکم‌پروری‌هایم در آغاز خام، عیّاشانه، بدون تمرکز، و حیوانی بود- تا جایی که به من مربوط می‌شد یک لقمه فاکنر با یک لقمه فلوبر فرقی نداشت- هرچند خیلی زود متوجه تفاوت‌های ظریفی شدم. اول متوجه شدم که هر کتابی طعم متفاوتی دارد- شیرین، تلخ، ترش‌، تلخ و شیرین، ترشیده، شور، ترش و تیز. همچنین متوجه شدم که هر طعمی- و با گذشت زمان و حساس‌تر شدن حس‌هایم، طعم هر صفحه، هر جمله، و در نهایت هر کلمه- مجموعه‌ای از تصاویر را با خود همراه می‌آورد، نمادهایی ذهنی از چیزهایی که من با توجه به تجربهٔ بسیار محدودم در دنیای به‌قولی واقعی هیچ چیز از آن‌ها نمی‌دانستم.



#فرمین_موش_کتاب‌خوان
#سم_سوج
#پوپه_میثاقی
#نشر_مرکز

@baamanbekhaan
گاهی کتاب‌ها زیر تابلوها چیده شده، اما گاهی همه‌جا پخش و پلا بودند. وقتی ‌که آدم‌ها را بهتر شناختم، متوجه شدم این بی‌نظمی باورنکردنی یکی از چیزهایی بود که در مورد کتاب‌فروشی پِمبروک دوست داشتند. آنجا نمی‌آمدند که فقط کتاب بخرند. پولشان را بریزند توی صندوق، و شرشان را کم کنند. همه جا سرک می‌کشیدند. به این کارشان می‌گفتند تورّق، اما بیشتر شبیه حفاری یا استخراج معدن بود. تعجب می‌کردم که با بیل به مغازه نمی‌آیند. با دست خالی دنبال گنج می‌گشتند، گاهی دست‌شان را تا آرنج در کتاب‌ها فرو می‌بردند و اگر اثر ادبی ارزشمندی را از میان تلّی زباله بیرون می‌کشیدند، بسیار خوشحال‌تر از زمانی می‌شدند که فقط داخل مغازه آمده و آن را خریده بودند. از این لحاظ، خرید از پمبروک مثل چیز خواندن بود: آدم هیچ‌وقت نمی‌دانست در صفحهٔ بعدی-قفسه، تل، یا صندوق بعدی- با چه چیزی روبه‌رو می‌شود، و این بخشی از لذت ماجرا بود. همان‌طور که بخشی از لذت تونل‌ها هم بود- هیچ‌وقت بااطمینان نمی‌دانستی چه چیزی سرِ پیچ بعدی، در انتهای چاه بعدی است.


#فرمین_موش_کتاب‌خوان
#سم_سوج
#پوپه_میثاقی
#نشر_مرکز


@baamanbekhaan
در آفریقادر دوران قحطی بچه‌های گرسنه خاک می‌خورند. اگر حسابی گرسنه باشی، هر چیزی می‌خوری. همان عمل جویدن و قورت‌دادن چیزی، حتی اگر بدنت را تغذیه نکند، رؤیاهایت را تغذیه می‌کند. و رؤیای غذا درست مثل رؤیاهای دیگر است- می‌توانی تا لحظهٔ مرگ با آن‌ها زندگی کنی.


#فرمین_موش_کتاب‌خوان
#سم_سوج
#پوپه_میثاقی
#نشر_مرکز

@baamanbekhaan
من که هر شب در دَرزهای اسرارآمیز میان خواندن و خوردن زندگی می‌کردم، رابطه‌ای فوق‌العاده، نوعی هماهنگیِ ازپیش‌تعریف‌شده، میان طعم هر کتاب و کیفیت ادبی آن کشف کرده بودم. برای اینکه بدانم چه چیزی ارزش خواندن دارد یا نه فقط کافی بود بخشی از قسمت‌های چاپ شده را بجوم. یاد گرفتم برای این منطور از صفحهٔ عنوان استفاده کنم و متن کتاب را دست‌نخورده بگذارم. شعارم این شد: «اگر ارزش خوردن داشته باشد ارزش خواندن هم دارد.»


#فرمین_موش_کتاب‌خوان
#سم_سوج
#پوپه_میثاقی
#نشر_مرکز


@baamanbekhaan
فکر می‌کردم آیا ممکن است من با آن هیکل قناسم«سرنوشتی» داشته باشم؟ و منظورم از «سرنوشت» آن چیزی بود که مردم توی داستان‌ها دارند، داستان‌هایی که در آن‌ها وقایع زندگی، هرطور که بالا و پایین شوند، در نهایت چنان چرخ می‌خورند که طرحی پیدا می‌کنند. زندگی توی داستان‌ها جهت و‌معنی دارند. حتی زندگی‌های احمقانه وبی‌معنی، مثل زندگی لِنی در « موش‌ها و آدم‌ها»، به‌واسطهٔ جایگاهشان در داستان، دست‌کم به‌خاطر زندگی‌های احمقانه و بی‌معنی بودن، شایستگی و‌معنی، و به‌خاطر نماد چیزی بودن تسلی خاطر پیدا می‌کند. در زندگی واقعی، آدم حتی این را هم ندارد.

#فرمین_موش_کتاب‌خوان
#سم_سوج
#پوپه_میثاقی
#نشر_مرکز

@baamanbekhaan