«افق روشن»
(برای کامیار شاپور، ۵/۴/۱۳۳۴)
روزی ما دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد
و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت
روزی که کمترین سرود بوسه است
و هر انسان
برای هر انسان
برادریست.
روزی که دیگر درهای خانهشان را نمیبندند
قفل
افسانهایست
و قلب
برای زندگی بس است.
روزی که معنای هر سخن دوستداشتن است.
تا تو بهخاطر آخرین حرف دنبال سخن نگردی.
روزی که آهنگ هر حرف زندگیست
تا من بهخاطر آخرین شعر رنج جستوجوی قافیه نبرم.
روزی که هر لب ترانهایست
تا کمترین سرود، بوسه باشد.
روزی که تو بیایی برای همیشه بیایی
و مهربانی با زیبایی یکسان شود.
روزی که ما دوباره برای کبوترهایمان دانه بریزیم...
و من آن روز را انتظار میکشم
حتی روزی
که دیگر
نباشم.
#گزینهی_اشعار
#احمد_شاملو
#نشر_مروارید
#چاپ_بیستوچهارم
@baamanbekhaan
(برای کامیار شاپور، ۵/۴/۱۳۳۴)
روزی ما دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد
و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت
روزی که کمترین سرود بوسه است
و هر انسان
برای هر انسان
برادریست.
روزی که دیگر درهای خانهشان را نمیبندند
قفل
افسانهایست
و قلب
برای زندگی بس است.
روزی که معنای هر سخن دوستداشتن است.
تا تو بهخاطر آخرین حرف دنبال سخن نگردی.
روزی که آهنگ هر حرف زندگیست
تا من بهخاطر آخرین شعر رنج جستوجوی قافیه نبرم.
روزی که هر لب ترانهایست
تا کمترین سرود، بوسه باشد.
روزی که تو بیایی برای همیشه بیایی
و مهربانی با زیبایی یکسان شود.
روزی که ما دوباره برای کبوترهایمان دانه بریزیم...
و من آن روز را انتظار میکشم
حتی روزی
که دیگر
نباشم.
#گزینهی_اشعار
#احمد_شاملو
#نشر_مروارید
#چاپ_بیستوچهارم
@baamanbekhaan
«برای شما که عشقتان زندگیست»
(۱۳/۴/۱۳۳۰)
شما که عشقتان زندگیست
شما که خشمتان مرگ است،
شما که تاباندهاید در یأس آسمانها
امید ستارگان را
شما که به وجود آوردهاید سالیان را
قرون را
و مردانی زادهاید که نوشتهاند بر چوبهی دارها
یادگارها
و تاریخ بزرگ آینده را با امید
در بطن کوچک خود پروردهاید
و شما که پروردهاید فتح را
در زهدانِ شکست،
شما که عشقتان زندگیست
شما که خشمتان مرگ است!
شما که برق ستارهی عشقاید
در ظلمت بیحرارت قلبها
شما که سوزاندهاید جرقهی بوسه را
بر خاکستر تشنه ی لبها
و به ما آموختهاید تحمل و قدرت را در شکنجه
و در تعبها
و پاهای آبلهگون
با کفشهای گران
در جستوجوی عشق شما میکند عبور
بر راههای دور
و در اندیشهی شماست
مردی که زورقش را میراند
بر آب دور دست،
شما که عشقتان زندگیست
شما که خشمتان مرگ است!
شما که زیبایید تا مردن
زیبایی را بستانید
و هر مرد که به راهی میشتابد
جادویی نوشخندی از شماست
و هر مرد در آزادگی خویش
به زنجیر زرین عشقیست پایبست،
شما که عشقتان زندگیست
شما که خشمتان مرگ است!
شما که روح زندگی هستید
و زندگی بیشما اجاقیست خاموش،
شما که نغمهی آغوش روحتان
در گوشِ جان مرد فرحزاست
شما که در سفر پرهراس زندگی، مردان را
در آغوش خویش آرامش بخشیدهاید
و شما را پرستیده است هر مرد خودپرست،
عشقتان را به ما بدهید
شما که عشقتان زندگیست
و خشمتان را به دشمنان ما
شما که خشمتان مرگ است!
#گزینهی_اشعار
#احمد_شاملو
#نشر_مروارید
#چاپ_بیستوچهارم
@baamanbekhaan
(۱۳/۴/۱۳۳۰)
شما که عشقتان زندگیست
شما که خشمتان مرگ است،
شما که تاباندهاید در یأس آسمانها
امید ستارگان را
شما که به وجود آوردهاید سالیان را
قرون را
و مردانی زادهاید که نوشتهاند بر چوبهی دارها
یادگارها
و تاریخ بزرگ آینده را با امید
در بطن کوچک خود پروردهاید
و شما که پروردهاید فتح را
در زهدانِ شکست،
شما که عشقتان زندگیست
شما که خشمتان مرگ است!
شما که برق ستارهی عشقاید
در ظلمت بیحرارت قلبها
شما که سوزاندهاید جرقهی بوسه را
بر خاکستر تشنه ی لبها
و به ما آموختهاید تحمل و قدرت را در شکنجه
و در تعبها
و پاهای آبلهگون
با کفشهای گران
در جستوجوی عشق شما میکند عبور
بر راههای دور
و در اندیشهی شماست
مردی که زورقش را میراند
بر آب دور دست،
شما که عشقتان زندگیست
شما که خشمتان مرگ است!
شما که زیبایید تا مردن
زیبایی را بستانید
و هر مرد که به راهی میشتابد
جادویی نوشخندی از شماست
و هر مرد در آزادگی خویش
به زنجیر زرین عشقیست پایبست،
شما که عشقتان زندگیست
شما که خشمتان مرگ است!
شما که روح زندگی هستید
و زندگی بیشما اجاقیست خاموش،
شما که نغمهی آغوش روحتان
در گوشِ جان مرد فرحزاست
شما که در سفر پرهراس زندگی، مردان را
در آغوش خویش آرامش بخشیدهاید
و شما را پرستیده است هر مرد خودپرست،
عشقتان را به ما بدهید
شما که عشقتان زندگیست
و خشمتان را به دشمنان ما
شما که خشمتان مرگ است!
#گزینهی_اشعار
#احمد_شاملو
#نشر_مروارید
#چاپ_بیستوچهارم
@baamanbekhaan