#معرفی_کتاب 📖
عنوان: #چهار_صندوق
نویسنده: #بهرام_بیضایی
موضوع: #نمایشنامه
ناشر: #انتشارات_روشنگران_و_مطالعات_زنان
تعداد صفحات: ۹۱
چاپ نهم: ۱۳۹۴
📝#دربارهی_نویسنده
از نمایشنامههایی که توسط بهرام بیضایی نوشته و چاپ شده است میتوان به #سهبرخوانی، #مرگ_یزدگرد ، #سیاوشخوانی، #فتحنامهی_کلات، و فیلمنامههایی نظیر #سگکشی، #آوازهای_ننهآرسو، #فیلم_در_فیلم و #روز_واقعه اشاره کرد.
بهرام بیضایی، کارگردان و نمایشنامهنویس ایرانی متولد ۱۳۱۷ در تهران است. وی تاکنون برندهی جوایز متعددی از جمله جایزهی بینالمللی فیلم شیکاگو و سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامهی جشنوارهی فیلم فجر شده است.
#نظر_شخصی 📝
چهار صندوق یک نمایشنامهی کاملاً سیاسی است که در سالهای قبل از انقلاب نوشته شد، اما هر بار جلوی چاپ و اجرای آن گرفته شد. تا اینکه پس از سالها تلاش، نویسندهی این کتاب توانست مجوز چاپ این اثر را بگیرد، اما هرگز موفق به اجرای آن در ایران نشد.
بهرام بیضایی در این نمایشنامهی کوتاه، چهار شخصیت اصلی را محوریت داستان قرار داده و از چهار رنگ زرد، سرخ، سبز و سیاه استفاده کرده است که هر کدام گویای طبقهی خاصی از جامعه با طرز فکری بسیار متفاوت است:
رنگ زرد نماد قشر متفکر و فرهیخته، رنگ سرخ نماد طبقهی سرمایهدار یا بورژوآ، رنگ سبز نماد تودهی مذهبی و رنگ سیاه نمادی از مردم است.
در ابتدای داستان شاهد تفاوتهایی میان این چهار شخصیت هستیم؛ بنابراین برای آنکه با هم متحد شوند و شرایط را به نفع خودشان تغییر دهند، تصمیم میگیرند یک مترسک درست کنند که مطیع و فرمانبردار آنها باشد و یک اسلحه نیز به او میدهند تا در مواقع نیاز، مخالفانشان را از میان بردارد و به اصطلاح خودشان «مجهزش میکنند.»
ناگهان مترسک اسلحه را بهسمت آنها میگیرد و از دستوراتشان سرپیچی میکند و حالا این مترسک است که بر این چهار نفر حکومت میکند.
مترسکِ داستان نمیخواهد همقَدَری داشته باشد، زیرا بیم آن دارد که مبادا بر او غلبه کند.
با تفنگ و شلاقش آن چهار شخصیت را وادار میکند که از او اطاعت کنند و برای اینکه با هم متحد نشوند، از آنها میخواهد که هر یک برای خود صندوقی بسازد و جداگانه در آن زندگی کند.
مدتی میگذرد و آنها به زندگی خود در این صندوقها عادت میکنند، صندوقی که آزادی عمل را از آنها سلب کرده و همهچیز را باید آنگونه که مترسک میخواهد انجام بدهند.
این چهار شخصیت بهتدریج متوجه میشوند که باید از صندوقهایشان بیرون بیایند و درست زندگی کنند.
دراینمیان، سعی بر آن دارند که خود را از این شرایط نجات دهند و صندوقهای خود را بشکنند که دیگر به آنجا باز نگردند. رنگ سیاه که نماد مردم است، اول از همه این کار را میکند، اما بلافاصله پسازآن، بقیه مردد میشوند و مدام تصمیمات گوناگون میگیرند.
دراینفاصله، گویا مترسک داستان خواب است و از نقشهی آنها بیخبر؛ اما بهمجرداینکه بیدار میشود، دستور میدهد و با فرمان وی سرنوشت تکتک آنها مشخص شده و داستان تمام میشود.
مترسک داستان هم نماد حکومت ظالمی است که همهچیز را در راستای حفظ و بهبود منافع خود میخواهد و در این راه از هیچ ستمی (روحی و جسمی) دریغ نمیکند.
شاید بتوان گفت که دیدن این نمایشنامه بر روی صحنهی تئاتر قطعاً دلچسبتر از خواندن آن خواهد بود. به امید روزی که شاهد اجرای آن باشیم.
@baamanbekhaan
عنوان: #چهار_صندوق
نویسنده: #بهرام_بیضایی
موضوع: #نمایشنامه
ناشر: #انتشارات_روشنگران_و_مطالعات_زنان
تعداد صفحات: ۹۱
چاپ نهم: ۱۳۹۴
📝#دربارهی_نویسنده
از نمایشنامههایی که توسط بهرام بیضایی نوشته و چاپ شده است میتوان به #سهبرخوانی، #مرگ_یزدگرد ، #سیاوشخوانی، #فتحنامهی_کلات، و فیلمنامههایی نظیر #سگکشی، #آوازهای_ننهآرسو، #فیلم_در_فیلم و #روز_واقعه اشاره کرد.
بهرام بیضایی، کارگردان و نمایشنامهنویس ایرانی متولد ۱۳۱۷ در تهران است. وی تاکنون برندهی جوایز متعددی از جمله جایزهی بینالمللی فیلم شیکاگو و سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامهی جشنوارهی فیلم فجر شده است.
#نظر_شخصی 📝
چهار صندوق یک نمایشنامهی کاملاً سیاسی است که در سالهای قبل از انقلاب نوشته شد، اما هر بار جلوی چاپ و اجرای آن گرفته شد. تا اینکه پس از سالها تلاش، نویسندهی این کتاب توانست مجوز چاپ این اثر را بگیرد، اما هرگز موفق به اجرای آن در ایران نشد.
بهرام بیضایی در این نمایشنامهی کوتاه، چهار شخصیت اصلی را محوریت داستان قرار داده و از چهار رنگ زرد، سرخ، سبز و سیاه استفاده کرده است که هر کدام گویای طبقهی خاصی از جامعه با طرز فکری بسیار متفاوت است:
رنگ زرد نماد قشر متفکر و فرهیخته، رنگ سرخ نماد طبقهی سرمایهدار یا بورژوآ، رنگ سبز نماد تودهی مذهبی و رنگ سیاه نمادی از مردم است.
در ابتدای داستان شاهد تفاوتهایی میان این چهار شخصیت هستیم؛ بنابراین برای آنکه با هم متحد شوند و شرایط را به نفع خودشان تغییر دهند، تصمیم میگیرند یک مترسک درست کنند که مطیع و فرمانبردار آنها باشد و یک اسلحه نیز به او میدهند تا در مواقع نیاز، مخالفانشان را از میان بردارد و به اصطلاح خودشان «مجهزش میکنند.»
ناگهان مترسک اسلحه را بهسمت آنها میگیرد و از دستوراتشان سرپیچی میکند و حالا این مترسک است که بر این چهار نفر حکومت میکند.
مترسکِ داستان نمیخواهد همقَدَری داشته باشد، زیرا بیم آن دارد که مبادا بر او غلبه کند.
با تفنگ و شلاقش آن چهار شخصیت را وادار میکند که از او اطاعت کنند و برای اینکه با هم متحد نشوند، از آنها میخواهد که هر یک برای خود صندوقی بسازد و جداگانه در آن زندگی کند.
مدتی میگذرد و آنها به زندگی خود در این صندوقها عادت میکنند، صندوقی که آزادی عمل را از آنها سلب کرده و همهچیز را باید آنگونه که مترسک میخواهد انجام بدهند.
این چهار شخصیت بهتدریج متوجه میشوند که باید از صندوقهایشان بیرون بیایند و درست زندگی کنند.
دراینمیان، سعی بر آن دارند که خود را از این شرایط نجات دهند و صندوقهای خود را بشکنند که دیگر به آنجا باز نگردند. رنگ سیاه که نماد مردم است، اول از همه این کار را میکند، اما بلافاصله پسازآن، بقیه مردد میشوند و مدام تصمیمات گوناگون میگیرند.
دراینفاصله، گویا مترسک داستان خواب است و از نقشهی آنها بیخبر؛ اما بهمجرداینکه بیدار میشود، دستور میدهد و با فرمان وی سرنوشت تکتک آنها مشخص شده و داستان تمام میشود.
مترسک داستان هم نماد حکومت ظالمی است که همهچیز را در راستای حفظ و بهبود منافع خود میخواهد و در این راه از هیچ ستمی (روحی و جسمی) دریغ نمیکند.
شاید بتوان گفت که دیدن این نمایشنامه بر روی صحنهی تئاتر قطعاً دلچسبتر از خواندن آن خواهد بود. به امید روزی که شاهد اجرای آن باشیم.
@baamanbekhaan
سبز: احسنت، عالیست. چه خلقتی!
زرد: باید کاملش کنیم.
سبز: کاملکردن از بشر ناقص بعید است.
زرد: مجهزش میکنیم!
زرد: دیگه چیزی نداریم؟
سرخ: فقط حسن نیت!
سبز: همین هم کافیست. مجهز شد. احسنت.
#چهار_صندوق
#بهرام_بیضایی
#انتشارات_روشنگران_و_مطالعات_زنان
ص۱۱
@baamanbekhaan
زرد: باید کاملش کنیم.
سبز: کاملکردن از بشر ناقص بعید است.
زرد: مجهزش میکنیم!
زرد: دیگه چیزی نداریم؟
سرخ: فقط حسن نیت!
سبز: همین هم کافیست. مجهز شد. احسنت.
#چهار_صندوق
#بهرام_بیضایی
#انتشارات_روشنگران_و_مطالعات_زنان
ص۱۱
@baamanbekhaan
سرخ: آقایان یک مترسک واقعی، واقعیترین مترسکی که میشد ساخت. اگر قرار بود که فقط مال یکی از ما بود به کی میرسید؟
زرد: نگاه کنید؛ خندید.
سیاه :خوشحالی، نه؟ بچرخ... چرخ، چرخ...
همگی: چرخ، چرخ...
سیاه: چرخید! هههه؛ نخوری زمین. چه خوب میخنده. به ما میخنده؟
سبز: آقایان! همچنان که میدانید او مخلوق ماست؛ حاصل همکاری و همفکری ما، و فرمانبر و مطیع ما. او حافظ همهی ما در این دنیای پرخطر است.
سیاه: آفرین بر وجودش!
زرد: باید گفت که وجود اون لازم بود، و ما اینو خوب حس کرده بودیم. بنابرابن بهش قدرت دادیم...
سیاه: آب و نونش رو میدیم.
زرد: و مجهزش کردیم. اون وظایف خودشو میدونه چون اصلاً بهخاطر همون وظایف بهوجود اومده؛ خدمت به ما، خشم برای دشمنان ما!
#چهار_صندوق
#بهرام_بیضایی
#انتشارات_روشنگران_و_مطالعات_زنان
ص۱۳،۱۴
@baamanbekhaan
زرد: نگاه کنید؛ خندید.
سیاه :خوشحالی، نه؟ بچرخ... چرخ، چرخ...
همگی: چرخ، چرخ...
سیاه: چرخید! هههه؛ نخوری زمین. چه خوب میخنده. به ما میخنده؟
سبز: آقایان! همچنان که میدانید او مخلوق ماست؛ حاصل همکاری و همفکری ما، و فرمانبر و مطیع ما. او حافظ همهی ما در این دنیای پرخطر است.
سیاه: آفرین بر وجودش!
زرد: باید گفت که وجود اون لازم بود، و ما اینو خوب حس کرده بودیم. بنابرابن بهش قدرت دادیم...
سیاه: آب و نونش رو میدیم.
زرد: و مجهزش کردیم. اون وظایف خودشو میدونه چون اصلاً بهخاطر همون وظایف بهوجود اومده؛ خدمت به ما، خشم برای دشمنان ما!
#چهار_صندوق
#بهرام_بیضایی
#انتشارات_روشنگران_و_مطالعات_زنان
ص۱۳،۱۴
@baamanbekhaan
کسی که فقط پیش پاشو ببینه از دیدن عاجزه، اما دوراندیشی که جلوی پاشو نبینه ممکنه با سر بخوره زمین!
#چهار_صندوق
#بهرام_بیضایی
#انتشارات_روشنگران_و_مطالعات_زنان
ص۱۴
@baamanbekhaan
#چهار_صندوق
#بهرام_بیضایی
#انتشارات_روشنگران_و_مطالعات_زنان
ص۱۴
@baamanbekhaan
سبز: کاش حرف میزد، بیمبالغه به لفظ خود میگفت وجودش مدیون کیست؟
سرخ: اونکه ترکیبش کرد.
زرد: اون که بهش فکر داد.
سبز: آنکه ادعیهی حیاتبخشش او را زندگی بخشید.
سیاه: اونکه حمالیشو کرد
همه: من... من!
زرد: خب، ما این افتخار رو یکسان در نظر میگیریم و از همه متشکریم.
سرخ: دستخوش! حالا میتونیم با خیال راحت به کسبوکارمون برسیم. برو که رفتیم.
#چهار_صندوق
#بهرام_بیضایی
#انتشارات_روشنگران_و_مطالعات_زنان
ص۱۵
@baamanbekhaan
سرخ: اونکه ترکیبش کرد.
زرد: اون که بهش فکر داد.
سبز: آنکه ادعیهی حیاتبخشش او را زندگی بخشید.
سیاه: اونکه حمالیشو کرد
همه: من... من!
زرد: خب، ما این افتخار رو یکسان در نظر میگیریم و از همه متشکریم.
سرخ: دستخوش! حالا میتونیم با خیال راحت به کسبوکارمون برسیم. برو که رفتیم.
#چهار_صندوق
#بهرام_بیضایی
#انتشارات_روشنگران_و_مطالعات_زنان
ص۱۵
@baamanbekhaan
مترسک: نباید بشود همقَدَری ساخت. در عظمت باید تک بود. و وقتی تکی... تنهایی!
#چهار_صندوق
#بهرام_بیضایی
#انتشارات_روشنگران_و_مطالعات_زنان
ص۱۶
@baamanbekhaan
#چهار_صندوق
#بهرام_بیضایی
#انتشارات_روشنگران_و_مطالعات_زنان
ص۱۶
@baamanbekhaan
سرخ: میدونید که من تاجر ناچیزی بیشتر نیستم.
مترسک: اجازه میدم که همون تاجر ناچیزی باقی بمونی.
سرخ: خدایا چه لطفی!... قربان اجازه بدین افتخار بوسیدن دستتونو...
مترسک: [عصبانی] خوشم نمیآد کسی دستمو ببوسه.
سرخ: [مسحور] چه فروتنی بزرگی.
مترسک: [خشم] اما بوسیدن کفشم آزاده!
سرخ: [جا میخورد] بله؟ هان، بله، کفش! [با کراهت] چه افتخاری.
[پای او را میبوسد و برمیخیزد.]
#چهار_صندوق
#بهرام_بیضایی
#انتشارات_روشنگران_و_مطالعات_زنان
ص۲۹
@baamanbekhaan
مترسک: اجازه میدم که همون تاجر ناچیزی باقی بمونی.
سرخ: خدایا چه لطفی!... قربان اجازه بدین افتخار بوسیدن دستتونو...
مترسک: [عصبانی] خوشم نمیآد کسی دستمو ببوسه.
سرخ: [مسحور] چه فروتنی بزرگی.
مترسک: [خشم] اما بوسیدن کفشم آزاده!
سرخ: [جا میخورد] بله؟ هان، بله، کفش! [با کراهت] چه افتخاری.
[پای او را میبوسد و برمیخیزد.]
#چهار_صندوق
#بهرام_بیضایی
#انتشارات_روشنگران_و_مطالعات_زنان
ص۲۹
@baamanbekhaan
مترسک: تو میدونی آزادی چیه؟ نه، نمیدونی. ازاینبهبعد تو آزادی.
سیاه: که چی؟
مترسک: آزادی یعنی که از وضعت راضی باشی. آزادی که بیشتر کار کنی و در حق نجاتدهندهی خودت دعا کنی.
سیاه: آره، دعا... خوب گفتی. خدایا لطفی کن و به این موجود وحشتناک یه جو عقل بده.
مترسک: آمین.
سیاه: یه جو شرف.
مترسک: آمین.
سیاه: یه جو غیرت.
مترسک: چی گفتی؟
سیاه: نمیخوای نخواه!
#چهار_صندوق
#بهرام_بیضایی
#انتشارات_روشنگران_و_مطالعات_زنان
ص۴۰
@baamanbekhaan
سیاه: که چی؟
مترسک: آزادی یعنی که از وضعت راضی باشی. آزادی که بیشتر کار کنی و در حق نجاتدهندهی خودت دعا کنی.
سیاه: آره، دعا... خوب گفتی. خدایا لطفی کن و به این موجود وحشتناک یه جو عقل بده.
مترسک: آمین.
سیاه: یه جو شرف.
مترسک: آمین.
سیاه: یه جو غیرت.
مترسک: چی گفتی؟
سیاه: نمیخوای نخواه!
#چهار_صندوق
#بهرام_بیضایی
#انتشارات_روشنگران_و_مطالعات_زنان
ص۴۰
@baamanbekhaan
سرخ: شریکته! نه؟ اگه تو جاسوس نباشی پس اونه. اینام حقهس.
زرد: من که ده مرتبه گفتم؛ هیچ جاسوسی در بین نیست!
سرخ: هر جاسوسی همینو میگه.
زرد: اینو گفته که ما رو بههم بندازه.
سبز: به قول عقلای سلف بنده قانع نشدم.
زرد: اونم همینو میخواد. چرا نمی فهمین؛ اون داره ما رو از هم جدا میکنه!
#چهار_صندوق
#بهرام_بیضایی
#انتشارات_روشنگران_و_مطالعات_زنان
ص۴۲
@baamanbekhaan
زرد: من که ده مرتبه گفتم؛ هیچ جاسوسی در بین نیست!
سرخ: هر جاسوسی همینو میگه.
زرد: اینو گفته که ما رو بههم بندازه.
سبز: به قول عقلای سلف بنده قانع نشدم.
زرد: اونم همینو میخواد. چرا نمی فهمین؛ اون داره ما رو از هم جدا میکنه!
#چهار_صندوق
#بهرام_بیضایی
#انتشارات_روشنگران_و_مطالعات_زنان
ص۴۲
@baamanbekhaan
[سبز با پریشانی خارج میشود.]
زرد: گوش کنید من فکری دارم.
[به سیاه]چرا رفت؟
سیاه: لابد از فکرت خوشش نیومده.
زرد: من که هنوز نگفتم.
سیاه: پس وای به وقتی که میگفتی.
#چهار_صندوق
#بهرام_بیضایی
#انتشارات_روشنگران_و_مطالعات_زنان
ص۳۴
@baamanbekhaan
زرد: گوش کنید من فکری دارم.
[به سیاه]چرا رفت؟
سیاه: لابد از فکرت خوشش نیومده.
زرد: من که هنوز نگفتم.
سیاه: پس وای به وقتی که میگفتی.
#چهار_صندوق
#بهرام_بیضایی
#انتشارات_روشنگران_و_مطالعات_زنان
ص۳۴
@baamanbekhaan