عنوان: #تابوتهای_دستساز
نویسنده: #ترومن_کاپوتی
ترجمهی: #بهرنگ_رجبی
ناشر: #نشر_چشمه
موضوع: #گزارش_واقعی_از_یک_جنایت_امریکایی
چاپ: #سوم (زمستان ۹۶)
تعداد صفحات: ۱۰۱
@baamanbekhaan
نویسنده: #ترومن_کاپوتی
ترجمهی: #بهرنگ_رجبی
ناشر: #نشر_چشمه
موضوع: #گزارش_واقعی_از_یک_جنایت_امریکایی
چاپ: #سوم (زمستان ۹۶)
تعداد صفحات: ۱۰۱
@baamanbekhaan
از پشت جلد کتاب:
اضطراب، همچنان که هر روانپزشکِ گرانقیمتی بهتان خواهد گفت، حاصلِ افسردگی است؛ اما افسردگی، همچنان که همان روانپزشک در جلسهی دوم و بعد دریافت حق ویزیتِ بعدی آگاهتان خواهد کرد، حاصل اضطراب است. تمام بعدازظهر را در این چرخهی پُرملال دور زدم. دمِ غروب دیگر دو خوره با هم همراه شده بودند؛ اضطراب که با افسردگی آمیخت، نشستم و زُل زدم به اختراع جنجالیِ آقای بِل، ترسان از لحظهای که بالاخره باید شمارهی مُتل پِریری را میگرفتم و صدای جیک را میشنیدم که تأیید میکرد دایره از پرونده کنارش گذشته.
#تابوتهای_دستساز
#ترومن_کاپوتی
#بهرنگ_رجبی
#نشر_چشمه
@baamanbekhaan
اضطراب، همچنان که هر روانپزشکِ گرانقیمتی بهتان خواهد گفت، حاصلِ افسردگی است؛ اما افسردگی، همچنان که همان روانپزشک در جلسهی دوم و بعد دریافت حق ویزیتِ بعدی آگاهتان خواهد کرد، حاصل اضطراب است. تمام بعدازظهر را در این چرخهی پُرملال دور زدم. دمِ غروب دیگر دو خوره با هم همراه شده بودند؛ اضطراب که با افسردگی آمیخت، نشستم و زُل زدم به اختراع جنجالیِ آقای بِل، ترسان از لحظهای که بالاخره باید شمارهی مُتل پِریری را میگرفتم و صدای جیک را میشنیدم که تأیید میکرد دایره از پرونده کنارش گذشته.
#تابوتهای_دستساز
#ترومن_کاپوتی
#بهرنگ_رجبی
#نشر_چشمه
@baamanbekhaan
#معرفی_کتاب 📓
عنوان: #تابوتهای_دستساز
نویسنده: #ترومن_کاپوتی
ترجمهی: #بهرنگ_رجبی
ناشر: #نشر_چشمه
موضوع: #گزارش_واقعی_از_یک_جنایت_امریکایی
چاپ: #سوم (زمستان ۹۶)
تعداد صفحات: ۱۰۱
#دربارهی_نویسنده📝
ترومن استرکفوس پرسونز متولد ۱۹۲۴ در نیو اورلئان، نویسندهای امریکایی که با نام ترومن کاپوتی شناخته شده بود.
از ده سالگی نویسندگی را آغاز کرد و در بیست سالگی اولین رمان خود با عنوان «میریام» را منتشر کرد.
از مهمترین آثار وی میتوان به #صبحانه_در_تیفانی اشاره کرد.
از دیگر آثار وی نمایش موزیکال «گلخانه»، «درخت شب» و «گذرگاه تابستان» است که مورد آخر سالها پس از مرگش چاپ شد.
وی در سالهای آخر عمرش اعتیاد شدید به مواد مخدر پیدا کرده بود و درنهایت در ۵۹ سالگی بر اثر سرطان ریه از دنیا رفت.
گرچه کاپوتی آثار زیادی از خود بهجا نگذاشته است، اما تأثیر بسزایی در صنعت داستاننویسی و روزنامهنگاری در امریکا داشتهاست.
#خلاصهی_داستان📝
این داستان برگرفته از یک جنایت واقعی در امریکاست که در سال ۱۹۷۵ اتفاق افتاده است. نویسنده خود با نام ت.ک به عنوان یکی از شخصیتهای اصلی و دوست کاراگاهی به نام جیک پِپِر در داستان ظاهر میشود.
ماجرا قتلهای زنجیرهای است که توسط مردی صورت میگیرد که از همان ابتدای داستان به خواننده معرفی میشود؛ قاتل تابوتهایی در ابعاد کوچک میسازد و آنها را به دست کسانی میرساند که چند روز بعد از دریافت این هدیه کشته میشوند.
در تمام داستان جیک و ترومن از وجود قاتل و حتی انگیزهی وی آگاه هستند، اما مدارک کافی برای دستگیریاش ندارند.
این کتاب کمحجم است، اما بسیار پُرکشش است و مخاطب را بیوقفه به خواندنش وا میدارد.
#دربارهی_داستان📝
داستان با توصیف شهری که قتلها در آن به وقوع میپیوندند، اینگونه آغاز میشود:
«شهری در یکی از ایالتهای کوچکِ غربی. شهر مزارعِ پهناور بسیاری در خودش جا داده و پنبهزارهایی در اطرافش است؛ با جمعیتی کمتر از دههزار، دوازده کلیسا و دو رستوران دارد. توی خیابان اصلی شهر تالار سینمایی هست که اگرچه ده سالی میشود فیلمی نشان نداده، همچنان بیروح و ملالانگیز سرِ پاست. شهر زمانی هتل هم داشته اما حالا تعطیل شده و این روزها تنها جایی که یک مسافر میتواند تویش سرپناهی پیدا مند، مُتل پِریری است.»
نویسنده سعی بر آن دارد که با خلق شخصیتها و توصیف وقایع با تمام جزئیات، مخاطب را مجذوب داستان کند؛ روایتی بسیار ساده و درعینحال معماگونه که درنهایت تعجب، از همان ابتدای داستان قاتل را مشخص میکند و پیوسته خواننده را برای دستگیری وی با خود به چالش میکشد، اما مدارک کافی و محکمهپسندی برای برملاکردن این قتلها وجود ندارد.
نکتهی بسیار مهم، تکنیک روایی خاص این کتاب است که ذهن مخاطب را به چالش وامیدارد. نویسنده از هرگونه زیادهگویی و یا توصیفات بیاهمیت خودداری کرده و همین مسئله باعث میشود که خواننده بهراحتی با داستان ارتباط برقرار کند و در آن غرق شود.
در اواسط داستان قاتل اینطور توصیف میشود:
«چهرهی کوئین عریض اما تکیده بود، با گونههای فرورفته، و پوستش را هم آبوهوا زمخت کرده بود - چهرهی دهقانی قرون وسطایی، مردِ خیشران، همهی رنج و غم دنیا کوفته بر پُشتش. اما کوئین دهقان احمقِ خمیدهپُشت رقتانگیزی نبود. عینکِ دورسیمی یه چشمش بود و این عینک مرغوب و چشمهای خاکستریرنگی که پشت شیشههای کلفتشان معلوم بود، بهش خیانت میکردند: چشمهایش هشیار بودند، ظنین، باهوش، سرخوش و پُرخباثت، مغرور و متکبر. خنده و صدای جعلی و ریاکارانهای داشت، مهماننواز و مهربان. اما ریاکار نبود. آرمانگرا بود، از آن آدمهایی که تا بهدستآوردنِ آنچه میخواهند، از پا نمیایستند؛ برای خودش هدفهایی تعیین کرده بود و هدفهایش صلیبش بودند، مذهبش، هویتش؛ نه، ریاکار نبود - متعصب بود؛ و خیلی زود، کماکان روی ایوان دورِ هم بودیم که حافظهی بهگِلنشستهام بیدار شد: یادش آمد پیشتر کجا و چهجوری به آقای کوئین برخورد کرده بودم.»
این رمان برای علاقهمندان به داستانهای پلیسیجنایی قطعاً جذاب خواهد بود؛ داستانی کوتاه که دوست ندارید به انتهایش برسید.
@baamanbekhaan
عنوان: #تابوتهای_دستساز
نویسنده: #ترومن_کاپوتی
ترجمهی: #بهرنگ_رجبی
ناشر: #نشر_چشمه
موضوع: #گزارش_واقعی_از_یک_جنایت_امریکایی
چاپ: #سوم (زمستان ۹۶)
تعداد صفحات: ۱۰۱
#دربارهی_نویسنده📝
ترومن استرکفوس پرسونز متولد ۱۹۲۴ در نیو اورلئان، نویسندهای امریکایی که با نام ترومن کاپوتی شناخته شده بود.
از ده سالگی نویسندگی را آغاز کرد و در بیست سالگی اولین رمان خود با عنوان «میریام» را منتشر کرد.
از مهمترین آثار وی میتوان به #صبحانه_در_تیفانی اشاره کرد.
از دیگر آثار وی نمایش موزیکال «گلخانه»، «درخت شب» و «گذرگاه تابستان» است که مورد آخر سالها پس از مرگش چاپ شد.
وی در سالهای آخر عمرش اعتیاد شدید به مواد مخدر پیدا کرده بود و درنهایت در ۵۹ سالگی بر اثر سرطان ریه از دنیا رفت.
گرچه کاپوتی آثار زیادی از خود بهجا نگذاشته است، اما تأثیر بسزایی در صنعت داستاننویسی و روزنامهنگاری در امریکا داشتهاست.
#خلاصهی_داستان📝
این داستان برگرفته از یک جنایت واقعی در امریکاست که در سال ۱۹۷۵ اتفاق افتاده است. نویسنده خود با نام ت.ک به عنوان یکی از شخصیتهای اصلی و دوست کاراگاهی به نام جیک پِپِر در داستان ظاهر میشود.
ماجرا قتلهای زنجیرهای است که توسط مردی صورت میگیرد که از همان ابتدای داستان به خواننده معرفی میشود؛ قاتل تابوتهایی در ابعاد کوچک میسازد و آنها را به دست کسانی میرساند که چند روز بعد از دریافت این هدیه کشته میشوند.
در تمام داستان جیک و ترومن از وجود قاتل و حتی انگیزهی وی آگاه هستند، اما مدارک کافی برای دستگیریاش ندارند.
این کتاب کمحجم است، اما بسیار پُرکشش است و مخاطب را بیوقفه به خواندنش وا میدارد.
#دربارهی_داستان📝
داستان با توصیف شهری که قتلها در آن به وقوع میپیوندند، اینگونه آغاز میشود:
«شهری در یکی از ایالتهای کوچکِ غربی. شهر مزارعِ پهناور بسیاری در خودش جا داده و پنبهزارهایی در اطرافش است؛ با جمعیتی کمتر از دههزار، دوازده کلیسا و دو رستوران دارد. توی خیابان اصلی شهر تالار سینمایی هست که اگرچه ده سالی میشود فیلمی نشان نداده، همچنان بیروح و ملالانگیز سرِ پاست. شهر زمانی هتل هم داشته اما حالا تعطیل شده و این روزها تنها جایی که یک مسافر میتواند تویش سرپناهی پیدا مند، مُتل پِریری است.»
نویسنده سعی بر آن دارد که با خلق شخصیتها و توصیف وقایع با تمام جزئیات، مخاطب را مجذوب داستان کند؛ روایتی بسیار ساده و درعینحال معماگونه که درنهایت تعجب، از همان ابتدای داستان قاتل را مشخص میکند و پیوسته خواننده را برای دستگیری وی با خود به چالش میکشد، اما مدارک کافی و محکمهپسندی برای برملاکردن این قتلها وجود ندارد.
نکتهی بسیار مهم، تکنیک روایی خاص این کتاب است که ذهن مخاطب را به چالش وامیدارد. نویسنده از هرگونه زیادهگویی و یا توصیفات بیاهمیت خودداری کرده و همین مسئله باعث میشود که خواننده بهراحتی با داستان ارتباط برقرار کند و در آن غرق شود.
در اواسط داستان قاتل اینطور توصیف میشود:
«چهرهی کوئین عریض اما تکیده بود، با گونههای فرورفته، و پوستش را هم آبوهوا زمخت کرده بود - چهرهی دهقانی قرون وسطایی، مردِ خیشران، همهی رنج و غم دنیا کوفته بر پُشتش. اما کوئین دهقان احمقِ خمیدهپُشت رقتانگیزی نبود. عینکِ دورسیمی یه چشمش بود و این عینک مرغوب و چشمهای خاکستریرنگی که پشت شیشههای کلفتشان معلوم بود، بهش خیانت میکردند: چشمهایش هشیار بودند، ظنین، باهوش، سرخوش و پُرخباثت، مغرور و متکبر. خنده و صدای جعلی و ریاکارانهای داشت، مهماننواز و مهربان. اما ریاکار نبود. آرمانگرا بود، از آن آدمهایی که تا بهدستآوردنِ آنچه میخواهند، از پا نمیایستند؛ برای خودش هدفهایی تعیین کرده بود و هدفهایش صلیبش بودند، مذهبش، هویتش؛ نه، ریاکار نبود - متعصب بود؛ و خیلی زود، کماکان روی ایوان دورِ هم بودیم که حافظهی بهگِلنشستهام بیدار شد: یادش آمد پیشتر کجا و چهجوری به آقای کوئین برخورد کرده بودم.»
این رمان برای علاقهمندان به داستانهای پلیسیجنایی قطعاً جذاب خواهد بود؛ داستانی کوتاه که دوست ندارید به انتهایش برسید.
@baamanbekhaan
#برشی_از_متن_كتاب 📖
در میان تمام موجودات آفریده، انسان نفرت انگیزترین است. در میان تمام ابنای وجود، تنها و یگانه موجودی است که بدخواهی دارد، که پستترینِ تمام غرایز و امیال و رذایل است - نفرتآورترینشان. تنها موجودی است که برای تفریح، عذاب میدهد، با اینکه میداند عذاب است. همچنان که در سیاههی تمام جانداران، تنها موجودی است که ذهنی کثیف و خطرناک دارد.
#تابوتهای_دستساز
نویسنده: #ترومن_کاپوتی
ترجمهی: #بهرنگ_رجبی
#نشر_چشمه
ص۲۳
@baamanbekhaan
در میان تمام موجودات آفریده، انسان نفرت انگیزترین است. در میان تمام ابنای وجود، تنها و یگانه موجودی است که بدخواهی دارد، که پستترینِ تمام غرایز و امیال و رذایل است - نفرتآورترینشان. تنها موجودی است که برای تفریح، عذاب میدهد، با اینکه میداند عذاب است. همچنان که در سیاههی تمام جانداران، تنها موجودی است که ذهنی کثیف و خطرناک دارد.
#تابوتهای_دستساز
نویسنده: #ترومن_کاپوتی
ترجمهی: #بهرنگ_رجبی
#نشر_چشمه
ص۲۳
@baamanbekhaan
#برشی_از_متن_كتاب 📖
مدت زمانی کوتاه در هوای آلپ نفسکشیدن، فرحبخش است، اما گذراندن تعطیلاتی طولانی در کوهستان میتواند به آدم احساسِ خفقان بدهد و موجب افسردگیهای بغرنج و نامفهوم شود. بههرحال یک روز که یکی از این حالوهوای ناجور نازل شده بود، ماشینی اجاره کردم و از مسیرِ گردنهی گَرَنسَنبرنار رفتم ایتالیا به ونیز. آدم در ونیز همیشه در جامهی مبدل و نقاببهصورت است؛ یعنی خودش نیست، پس مسئول رفتارش هم نیست.
#تابوتهای_دستساز
نویسنده: #ترومن_کاپوتی
ترجمهی: #بهرنگ_رجبی
#نشر_چشمه
ص۷۱
@baamanbekhaan
مدت زمانی کوتاه در هوای آلپ نفسکشیدن، فرحبخش است، اما گذراندن تعطیلاتی طولانی در کوهستان میتواند به آدم احساسِ خفقان بدهد و موجب افسردگیهای بغرنج و نامفهوم شود. بههرحال یک روز که یکی از این حالوهوای ناجور نازل شده بود، ماشینی اجاره کردم و از مسیرِ گردنهی گَرَنسَنبرنار رفتم ایتالیا به ونیز. آدم در ونیز همیشه در جامهی مبدل و نقاببهصورت است؛ یعنی خودش نیست، پس مسئول رفتارش هم نیست.
#تابوتهای_دستساز
نویسنده: #ترومن_کاپوتی
ترجمهی: #بهرنگ_رجبی
#نشر_چشمه
ص۷۱
@baamanbekhaan
#برشی_از_متن_كتاب 📖
ایتالیاییها همیشه ناراحتاند، اما هیچوقت نمیفهمند چرا کسِ دیگری باید ناراحت باشد.
#تابوتهای_دستساز
نویسنده: #ترومن_کاپوتی
ترجمهی: #بهرنگ_رجبی
#نشر_چشمه
ص۷۲
@baamanbekhaan
ایتالیاییها همیشه ناراحتاند، اما هیچوقت نمیفهمند چرا کسِ دیگری باید ناراحت باشد.
#تابوتهای_دستساز
نویسنده: #ترومن_کاپوتی
ترجمهی: #بهرنگ_رجبی
#نشر_چشمه
ص۷۲
@baamanbekhaan
#برشی_از_متن_كتاب 📖
مادربزرگم میسن هیچوقت کلمهی «مرگ» به زبونش نمیاومد. وقتی کسی میمرد، بهخصوص کسی که براش مهم بود، همیشه میگفت «دوباره صدا شده.» منظورش این بود که نرفته زیر خاک، برا همیشه گموگور نشده؛ بلکه برعکس، آدمه «دوباره صدا شده» که برگرده به سرزمینِ کودکی خوش و خوشحالش، به دنیایی که توش همهچی زندهس.
#تابوتهای_دستساز
نویسنده: #ترومن_کاپوتی
ترجمهی: #بهرنگ_رجبی
#نشر_چشمه
ص۷۷
@baamanbekhaan
مادربزرگم میسن هیچوقت کلمهی «مرگ» به زبونش نمیاومد. وقتی کسی میمرد، بهخصوص کسی که براش مهم بود، همیشه میگفت «دوباره صدا شده.» منظورش این بود که نرفته زیر خاک، برا همیشه گموگور نشده؛ بلکه برعکس، آدمه «دوباره صدا شده» که برگرده به سرزمینِ کودکی خوش و خوشحالش، به دنیایی که توش همهچی زندهس.
#تابوتهای_دستساز
نویسنده: #ترومن_کاپوتی
ترجمهی: #بهرنگ_رجبی
#نشر_چشمه
ص۷۷
@baamanbekhaan
#آخرین_برش_از_متن_كتاب 📖
اما وقتی عرق آنجور به تنت نشسته باشد، تنها راه علاجِ پایدار راهآمدن است: اضطراب را بپذیری، افسرده باشی، آرام بمانی و بگذاری روال امور ببردت آنجا که میبَرَد.
#تابوتهای_دستساز
نویسنده: #ترومن_کاپوتی
ترجمهی: #بهرنگ_رجبی
#نشر_چشمه
ص۷۷
@baamanbekhaan
اما وقتی عرق آنجور به تنت نشسته باشد، تنها راه علاجِ پایدار راهآمدن است: اضطراب را بپذیری، افسرده باشی، آرام بمانی و بگذاری روال امور ببردت آنجا که میبَرَد.
#تابوتهای_دستساز
نویسنده: #ترومن_کاپوتی
ترجمهی: #بهرنگ_رجبی
#نشر_چشمه
ص۷۷
@baamanbekhaan
#فهرست_کتابهای_معرفیشده📚
کتابهایی که تا امروز خواندم و در کانال معرفی کردم:
۱- #نامهای_به_کودکی_که_هرگز_زاده_نشد
۲- #فرمین_موش_کتابخوان
۳- #جاي_خالي_سلوچ
۴- #انسانیت_تاریخ_اخلاقی_سده_بیستم
۵- #خداحافظ_گاری_کوپر
۶-#حقارت
۷-#بیگانه
۸-#کاروان_امید
۹-#در_برابر_استبداد
۱۰-#مانيفست_يك_فمينيست
۱۱-#نوروز_و_فلسفه_هفتسین
۱۲-#سوختندرآب_غرقشدندرآتش
۱۳-#سوءتفاهم
۱۴-#خاطرات_سوگواری
۱۵-#دیدن_از_سیزده_منظر
۱۶-#جایی_دیگر
۱۷-#در_باب_حکمت_زندگی
۱۸-#به_سبکی_پر_به_سنگینی_آه
۱۹-#شازده_احتجاب
۲۰-#زوربای_یونانی
۲۱-#شاه_خاکستری_چشم
۲۲-#اتحادیه_ابلهان
۲۳-#چهار_صندوق
۲۴-#نون_نوشتن
۲۵-#کنستانسیا
۲۶-#بیچارگان
۲۷-#ستوان_گوستل
۲۸-#مردهها_سکوت_میکنند
۲۹-#تابوتهای_دستساز
۳۰-#جنگ_چهرهی_زنانه_ندارد
۳۱-#موشها_و_آدمها
۳۲-#مرگ_وزیرمختار
۳۳-#بار_دیگر_شهری_که_دوست_میداشتم
۳۴-#شهر_فرنگ_اروپا
۳۵-#بازار_خودفروشی
۳۶-#دفترچه_ممنوع
۳۷-#عامهپسند (پالپ)
۳۸-#بالکان_اکسپرس
۳۹-#آویزان_از_نخ
۴۰-#شرق_بنفشه
۴۱-#رنجهای_ورتر_جوان
۴۲-#درمان_شوپنهاور
۴۳-#گزینهی_اشعار (احمد شاملو)
۴۴-#همنوایی_شبانهی_ارکستر_چوبها
۴۵-#یوزپلنگانی_که_با_من_دویدهاند
۴۶-#پراگ_در_تبعید
۴۷-#دریا
۴۸-#در_میان_کاغذپارهها
۴۹- #از_چشم_نابینایان
۵۰-#وقت_رفتن
۵۱-#بهار_زندگی_در_زمستان_تهران
۵۲-#تاریخ_مدفوع
۵۳-#دون_ژوان_در_جهنم
۵۴-#هیچکس_مثل_تو_مال_اینجا_نیست
۵۵-#سوفیا_پتروونا
۵۶-#مرگی_بسیار_آرام
۵۷-#فقط_یک_طاعون_ساده
۵۸-#مرگ_ایوان_ایلیچ
🔍با زدن روی هر یک از هشتگها، میتوانید کتاب مورد نظر را در کانال پیدا کنید و بخوانید.
@baamanbekhaan
کتابهایی که تا امروز خواندم و در کانال معرفی کردم:
۱- #نامهای_به_کودکی_که_هرگز_زاده_نشد
۲- #فرمین_موش_کتابخوان
۳- #جاي_خالي_سلوچ
۴- #انسانیت_تاریخ_اخلاقی_سده_بیستم
۵- #خداحافظ_گاری_کوپر
۶-#حقارت
۷-#بیگانه
۸-#کاروان_امید
۹-#در_برابر_استبداد
۱۰-#مانيفست_يك_فمينيست
۱۱-#نوروز_و_فلسفه_هفتسین
۱۲-#سوختندرآب_غرقشدندرآتش
۱۳-#سوءتفاهم
۱۴-#خاطرات_سوگواری
۱۵-#دیدن_از_سیزده_منظر
۱۶-#جایی_دیگر
۱۷-#در_باب_حکمت_زندگی
۱۸-#به_سبکی_پر_به_سنگینی_آه
۱۹-#شازده_احتجاب
۲۰-#زوربای_یونانی
۲۱-#شاه_خاکستری_چشم
۲۲-#اتحادیه_ابلهان
۲۳-#چهار_صندوق
۲۴-#نون_نوشتن
۲۵-#کنستانسیا
۲۶-#بیچارگان
۲۷-#ستوان_گوستل
۲۸-#مردهها_سکوت_میکنند
۲۹-#تابوتهای_دستساز
۳۰-#جنگ_چهرهی_زنانه_ندارد
۳۱-#موشها_و_آدمها
۳۲-#مرگ_وزیرمختار
۳۳-#بار_دیگر_شهری_که_دوست_میداشتم
۳۴-#شهر_فرنگ_اروپا
۳۵-#بازار_خودفروشی
۳۶-#دفترچه_ممنوع
۳۷-#عامهپسند (پالپ)
۳۸-#بالکان_اکسپرس
۳۹-#آویزان_از_نخ
۴۰-#شرق_بنفشه
۴۱-#رنجهای_ورتر_جوان
۴۲-#درمان_شوپنهاور
۴۳-#گزینهی_اشعار (احمد شاملو)
۴۴-#همنوایی_شبانهی_ارکستر_چوبها
۴۵-#یوزپلنگانی_که_با_من_دویدهاند
۴۶-#پراگ_در_تبعید
۴۷-#دریا
۴۸-#در_میان_کاغذپارهها
۴۹- #از_چشم_نابینایان
۵۰-#وقت_رفتن
۵۱-#بهار_زندگی_در_زمستان_تهران
۵۲-#تاریخ_مدفوع
۵۳-#دون_ژوان_در_جهنم
۵۴-#هیچکس_مثل_تو_مال_اینجا_نیست
۵۵-#سوفیا_پتروونا
۵۶-#مرگی_بسیار_آرام
۵۷-#فقط_یک_طاعون_ساده
۵۸-#مرگ_ایوان_ایلیچ
🔍با زدن روی هر یک از هشتگها، میتوانید کتاب مورد نظر را در کانال پیدا کنید و بخوانید.
@baamanbekhaan