با من بخوان📚
189 subscribers
196 photos
1 video
1 file
130 links
🖊معرفی و برش‌هایی از متن کتاب
📚مطالعات شخصی
🎧موسیقی


📓با من در لذت خواندن کتاب‌ همراه شوید

https://t.me/baamanbekhaan

🆔 @baamanbekhaan

ارتباط با ادمین:
👩🏻‍💼 @Azi_Ram
Download Telegram
ما را در اینستاگرام دنبال کنید☝️☝️☝️☝️
#برشی_از_متن_كتاب 📚

زندگی را می‌توان به تکه پارچه‌ای گلدوزی‌شده تشبیه کرد. هر کس در نیمه‌ی نخست عمر، به تماشای رویه‌ی آن می‌نشیند و در نیمه‌ی دوم، پشت آن را می‌نگرد. پشتش چندان زیبا نیست ولی آموزنده‌تر است، زیرا بیننده را قادر می‌سازد ببیند که چگونه رشته‌های نخ به هم پیوسته‌اند.



#درمان_شوپنهاور
#اروین_د_یالوم
#سپیده_حبیب
#نشر_قطره
ص۳۸۵

@baamanbekhaan
#برشی_از_متن_كتاب 📚

فیلیپ گفت «یکی از فرمول‌های شوپنهاور که خیلی به من کمک کرد، این بود که شادی نسبی از سه منبع سرچشمه می‌گیره: آنچه هستی، آنچه داری و آنچه در چشم مردم جلوه می‌کنی. اون اصرار داره که ما باید فقط بر اولی تمرکز کنیم و بر دومی و سومی - بر داشته‌ها و بر وجهه‌مان - سرمایه‌گذاری نکنیم چون کنترلی بر اون دو تا نداریم؛ چون از ما گرفته می‌شن - درست مثل پیری گریزناپذیر که داره زیبایی تو رو ازت می‌گیره. در واقع، شوپنهاور گفته “داشتن” معکوس می‌شه: آنچه داریم، اغلب صاحبمان می‌شود.»



#درمان_شوپنهاور
#اروین_د_یالوم
#سپیده_حبیب
#نشر_قطره
ص۴۱۸

@baamanbekhaan
Audio
🎧Mama
by Freddie Mercury
Released: 1975
@baamanbekhaan
پیشکش به مناسبت روز مادر☝️☝️☝️☝️
#برشی_از_متن_كتاب 📚

درست زندگی کن و ایمان داشته باش که نیکی از تو به دیگران جاری خواهد شد حتی اگر خود از آن نیکی‌ها آگاه نباشی.


#درمان_شوپنهاور
#اروین_د_یالوم
#سپیده_حبیب
#نشر_قطره
ص۳۸۷

@baamanbekhaan
سخنی از شوپنهاور:

«وقتی مردی مثل من زاده می‌شود، فقط یک چیز دیگر می‌توان خواست: اینکه در همه‌ی عمر بتواند تا آنجا که ممکن است خودش باشد و برای نیروهای فکری‌اش زندگی کند.»


#درمان_شوپنهاور
#اروین_د_یالوم
#سپیده_حبیب
#نشر_قطره
ص۴۵۲

@baamanbekhaan
از زبان #شوپنهاور:

-در از دست دادن آنچه نمی‌توان از آن گریخت، شری نیست.

-اگر بر سنگ قبرها بکوبیم و از مردگان بپرسیم که آیا می‌خواهند دوباره برخیزند، آنان سری به نفی تکان خواهند داد.

-چه تفاوتی‌ست میان آغاز و پایانمان! آغازمان با جنون اشتیاق و‌ خلسهٔ لذت جسمانی‌ست؛ پایانمان در ویرانی همهٔ اجزا و بوی تعفن اجساد. در مسیر تولد تا مرگ، سلامت و لذت از زندگی همواره در سراشیبی است.



#درمان_شوپنهاور
#اروین_د_یالوم
#سپیده_حبیب
#نشر_قطره

@baamanbekhaan
Forwarded from اتچ بات
#نمایشنامه🎭

عنوان: #آیا_می‌شناسید_راه_شیری_را
نویسنده: #کار_ویتلینگر
کارگردان: #محمدعلی_زمانی

محمدعلی زمانی کارگردان نمایش «آیا می‌شناسید راه شیری را؟» در گفتگو با خبرنگار مهر درباره علت انتخاب این متن که در خانه نمایش اداره تئاتر به صحنه می‌رود، گفت: انتخاب متن به دوران دانشگاه من باز می‌گردد و از آنجا که موضوع و قصه این اثر برایم خیلی جذاب بود تصمیم گرفتم این متن را به عنوان پایان‌نامه کارشناسی ارشدم ارائه دهم. چندین سال گذشت تا اینکه امسال شرایطی ایجاد شد که این اثر را برای اجرای عمومی ارائه دهیم. شاید به دلیل قرابت و نزدیکی که متن با مسائل روز ما داشت، تصمیم گرفتم این متن را اجرا کنم.

وی درباره شخصیت محوری این نمایش توضیح داد: در این نمایش شخصی به نام «ساموئل کیفر» از جنگ برمی‌گردد و به دنبال هویت از دست رفته‌اش است. بحران هویت یک پدیده جهانشمول است و در کشور ما نیز خیلی اتفاق می‌افتد و شخصیت اصلی این نمایش می‌تواند شبیه برخی آدم‌های دور و بر خودمان باشد؛ آدمی که جنگ تمام هویتش را گرفته و تمام دلخوشی‌اش این است که بتواند هویت و جایگاهی برای خود در این اجتماع بسازد. آدمی که برای دفاع از کشورش جنگیده اما وقتی برمی‌گردد، متوجه می‌شود که افراد پیرامونش عوض شده‌اند و او دیگر دلبستگی‌های قدیمی‌اش را در اختیار ندارد. طرح شدن این مضمون، نمایش را به اثری جهان شمول تبدیل کرده است.

زمانی درباره ویژگی‌های این متن نمایشی عنوان کرد: پرداختن به مسایل و مشکلات بعد از جنگ در ادبیات اروپا بعد از جنگ جهانی دوم رواج پیدا کرد و این متن نمایشی نیز به متون ادبی برجسته و شناخته شده‌ای مانند «سلاخ خانه شماره ۵» و «سفر به انتهای شب» که در همین زمینه نوشته شده‌اند، نزدیک بود که این مساله یکی از دلایل انتخاب این متن به شمار می‌رود.

این کارگردان یادآور شد: این اثر نمایشی قابلیت اجرا در هر مکان و زمانی را دارد چون اثری جهان‌شمول است به‌طوری که کارل ویتلینگر نویسنده اثر نیز این نمایش را بارها اجرا کرده و حتی جایزه‌ای به نام «گرت هات هاف پتمان» در آلمان به دلیل اجراهای متعددی که از این متن نمایشی شده، دریافت کرده است.

وی در پایان صحبت‌هایش درباره همذات‌پنداری مخاطبان با کاراکترهای نمایش عنوان کرد: افرادی که درگیر جنگ می‌شوند دیگر آدم‌های قبل از جنگ نیستند. این افراد چون یک دوره سخت را طی کرده‌اند دچار یک نوع پالایش ذهنی شده‌اند. زمانی که من این نمایشنامه را می‌خواندم به یاد دیالوگ‌های فیلم «آژانس شیشه‌ای» افتادم از همین‌رو این متن مصادیق زیادی با فضایی که در آن زندگی می‌کنیم، دارد.

نمایش «آیا می‌شناسید راه شیری را؟» تا ۲۴ اسفند ماه هر روز ساعت ۱۷:۳۰ در خانه نمایش اداره تئاتر واقع در میدان فردوسی، خیابان موسوی (فرصت سابق)، کوچه محمدآقا، اداره تئاتر روی صحنه می‌رود.
منبع: خبرگزاری مهر
#آخرین_برش_از_متن_کتاب📚

نوع بشر چیزهای اندکی از من آموخته که هرگز فراموش نخواهد کرد.
«آرتور شوپنهاور»


#درمان_شوپنهاور
#اروین_د_یالوم
#سپیده_حبیب
#نشر_قطره
ص۵۲۶

@baamanbekhaan
Forwarded from اتچ بات
‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ 📚📚📚

کتاب جیبی #درمان_شوپنهاور از #اروین_د_یالوم و ترجمهٔ #سپیده_حبیب که توسط #نشر_قطره منتشر شده است، در این کانال معرفی شد. با زدن بر روی هشتگ #فهرست_کتاب‌های_معرفی‌شده می‌توانید نظر شخصی من و حدود ۳۵ گزیدهٔ منتخب از این کتاب را مطالعه کنید.


📓با من در لذت خواندن کتاب‌ همراه شوید.
@baamanbekhaan
Wisemen
James Blunt
🎧Wisemen
by: James Blunt
Released: 2004
@baamanbekhaan
#مطالعه‌ی_شخصی

عنوان: #گزینه‌ی_اشعار (جیبی)
شاعر: #احمد_شاملو
ناشر: #نشر_مروارید
چاپ: بیست‌وچهارم
تعداد صفحات: ۳۰۰


@baamanbekhaan
من چنین‌ام. احمق‌ام شاید!
که می‌داند
که من باید
سنگ‌های زندانم را به دوش کشم
بسان فرزند مریم که صلیبش را،
و نه بسان شما
که دسته‌ی شلاق دژخیم‌تان را می‌تراشید
از استخوان برادرتان
و رشته‌ی تازیانه‌ی جلادتان را می‌بافید
از گیسوان خواهرتان
و‌نگین به دسته‌ی شلاق خودکامگان می‌نشانید
از دندان‌های شکسته‌ی پدرتان!


#گزینه‌‌ی_اشعار
#احمد_شاملو
#نشر_مروارید
#چاپ_بیست‌وچهارم

@baamanbekhaan
چنین‌ام من
زندانی دیوارهای خوش‌آهنگ الفاظ بی‌زبان
چنین‌ام من!
تصویرم را در قابش محبوس کرده‌ام
و نامن را در شعرم
و پایم را در زنجیر زنم
و فردایم را در خویشتن فرزندم
و دلم را در چنگ شما...
در چنگ هم‌تلاشی با شما
که خون گرم‌تان را
به سربازان جوخه‌ی اعدام
می‌نوشانید
که از سرما می‌لرزند
و‌ نگاهشان
انجماد یک حماقت است.


#گزینه‌ی_اشعار
#احمد_شاملو
#نشر_مروارید
#چاپ_بیست‌وچهارم

@baamanbekhaan
«شبانه»
(۱۳۳۲، زندان موقت شهربانی)

شب که جوی نقره‌ی مهتاب
بیکران دشت را دریاچه می‌سازد،
من شراع زورق اندیشه‌ام را می‌گشایم در مسیر باد

شب که آوایی نمی‌آید
از درون خامش نیزارهای آبگیر ژرف،
من امید روشنم را همچو تیغ آفتابی می‌سرایم شاد.

شب که می‌خواند کسی نومید
من ز راه دور دارم چشم
با لبِ سوزانِ خورشیدی که بام خانه‌ی همسایه‌ام را گرم می‌بوسد.

شب که می‌ماسد غمی در باغ
من ز راه گوش می‌پایم
سرفه‌های مرگ را در ناله‌ی زنجیر دستانم که می‌پوسد.


#گزینه‌ی_اشعار
#احمد_شاملو
#نشر_مروارید
#چاپ_بیست‌وچهارم

@baamanbekhaan
«شبانه»
(۱۳۳۳، زندان قصر)


یه شب مهتاب
ماه میاد تو خواب
منو می‌بره
از توی زندون
مثِ شب‌پره
با خودش بیرون،
می‌بره اونجا
که شب سیاه
تا دم‌سحر
شهیدای شهر
با فانوس خون
جار می‌کشن
تو خیابونا
سرِ میدونا:

«عمو یادگار!
مرد کینه‌دار
مستی یا هشیار؟
خوابی یا بیدار؟»

مستیم و‌ هشیار
شهیدای شهر!
خوابیم و بیدار
شهیدای شهر!
آخرش یه شب
ماه میاد بیرون،
از سر اون کوه
بالای دره
روی این میدون

یه شب ماه میاد
یه شب ماه میاد...

#گزینه‌ی_اشعار
#احمد_شاملو
#نشر_مروارید
#چاپ_بیست‌وچهارم


@baamanbekhaan
«افق روشن»
(برای کامیار شاپور، ۵/۴/۱۳۳۴)

روزی ما دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد
و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت

روزی که کمترین سرود بوسه است
و هر انسان
برای هر انسان
برادری‌ست.

روزی که دیگر درهای خانه‌شان را نمی‌بندند
قفل
افسانه‌ای‌ست
و قلب
برای زندگی بس است.

روزی که معنای هر سخن دوست‌داشتن است.
تا تو به‌خاطر آخرین حرف دنبال سخن نگردی.

روزی که آهنگ هر حرف زندگی‌ست
تا من به‌خاطر آخرین شعر رنج جست‌وجوی قافیه نبرم.

روزی که هر لب ترانه‌ای‌ست
تا کمترین سرود، بوسه باشد.

روزی که تو بیایی برای همیشه بیایی
و مهربانی با زیبایی یکسان شود.


روزی که ما دوباره برای کبوترهایمان دانه بریزیم...


و من آن روز را انتظار می‌کشم
حتی روزی
که دیگر
نباشم.


#گزینه‌ی_اشعار
#احمد_شاملو
#نشر_مروارید
#چاپ_بیست‌وچهارم

@baamanbekhaan
«برای شما که عشق‌تان زندگی‌ست»
(۱۳/۴/۱۳۳۰)

شما که عشق‌تان زندگی‌ست
شما که خشم‌تان مرگ است،

شما که تابانده‌اید در یأس آسمان‌ها
امید ستارگان را

شما که به وجود آورده‌اید سالیان را
قرون را
و مردانی زاده‌اید که نوشته‌اند بر چوبه‌ی دارها
یادگارها
و تاریخ بزرگ آینده را با امید
در بطن کوچک خود پرورده‌اید

و شما که پرورده‌اید فتح را
در زهدانِ شکست،

شما که عشق‌تان زندگی‌ست
شما که خشم‌تان مرگ است!

شما که برق ستاره‌ی عشق‌اید
در ظلمت بی‌حرارت قلب‌ها

شما که سوزانده‌اید جرقه‌ی بوسه را
بر خاکستر تشنه ی لب‌ها

و به ما آموخته‌اید تحمل و قدرت را در شکنجه
و در تعب‌ها

و پاهای آبله‌گون
با کفش‌های گران
در جست‌وجوی عشق شما می‌کند عبور
بر راه‌های دور

و در اندیشه‌ی شماست
مردی که زورقش را می‌راند
بر آب دور دست،

شما که عشق‌تان زندگی‌ست
شما که خشم‌تان مرگ است!

شما که زیبایید تا مردن
زیبایی را بستانید
و هر مرد که به راهی می‌شتابد
جادویی نوشخندی از شماست
و هر مرد در آزادگی خویش
به زنجیر زرین عشقی‌ست پای‌بست،

شما که عشق‌تان زندگی‌ست
شما که خشم‌تان مرگ است!

شما که روح زندگی هستید
و زندگی بی‌شما اجاقی‌ست خاموش،

شما که نغمه‌ی آغوش روح‌تان
در گوشِ جان مرد فرح‌زاست

شما که در سفر پرهراس زندگی، مردان را
در آغوش خویش آرامش بخشیده‌اید
و شما را پرستیده است هر مرد خود‌پرست،

عشق‌تان را به ما بدهید
شما که عشق‌تان زندگی‌ست
و خشم‌تان را به دشمنان ما
شما که خشم‌تان مرگ است!



#گزینه‌ی_اشعار
#احمد_شاملو
#نشر_مروارید
#چاپ_بیست‌وچهارم‌


@baamanbekhaan
به سایت نشر گمان بروید و امسال به دوستان و آشنایانتان کتاب هدیه دهید.
با بیست درصد تخفیف می‌توانید از سایت سفارش دهید.
#با_هم_کتاب_بخوانیم
#از_ناشر_حمایت_کنیم

@baamanbekhaan