#برشی_از_متن_كتاب 📖
هیچکدام از این منحرفانی که قدرت را در دست میگیرند توان درک آلات و ادواتی همچون بمب را ندارند، بنابراین تمام تسلیحات اتمی در آشیانههایشان خواهد پوسید. هرازگاهی هم رئیسجمهور و از این قبیل که لباسهای پولک و پردار پوشیدهاند حاکمان را در مجالس رقص و مهمانیها سرگرم خواهند کرد. تمام اختلافات بهسادگی در سازمان مللِ نونوار حل خواهند شد. بالهها و موزیکالهای برادوی و سرگرمیهایی از این قبیل همهجا رونق خواهند گرفت و شاید عموم مردم از زمان حکمرانی ظالمانه و خصمانه و فاشیستی حاکمان قبلی شادمانتر شوند.
#اتحادیه_ابلهان
#جان_کندی_تول
#پیمان_خاکسار
#نشر_چشمه
@baamanbekhaan
هیچکدام از این منحرفانی که قدرت را در دست میگیرند توان درک آلات و ادواتی همچون بمب را ندارند، بنابراین تمام تسلیحات اتمی در آشیانههایشان خواهد پوسید. هرازگاهی هم رئیسجمهور و از این قبیل که لباسهای پولک و پردار پوشیدهاند حاکمان را در مجالس رقص و مهمانیها سرگرم خواهند کرد. تمام اختلافات بهسادگی در سازمان مللِ نونوار حل خواهند شد. بالهها و موزیکالهای برادوی و سرگرمیهایی از این قبیل همهجا رونق خواهند گرفت و شاید عموم مردم از زمان حکمرانی ظالمانه و خصمانه و فاشیستی حاکمان قبلی شادمانتر شوند.
#اتحادیه_ابلهان
#جان_کندی_تول
#پیمان_خاکسار
#نشر_چشمه
@baamanbekhaan
#برشی_از_متن_كتاب 📖
تباهی، بیش از آنکه نشانهی سقوط جامعه باشد، همانطور که زمانی بود، در جامعهی مشکلدار امروز امریکا نشان صلح است. باید برای مشکلات جدید راه حلهای جدید داشته باشیم.
#اتحادیه_ابلهان
#جان_کندی_تول
#پیمان_خاکسار
#نشر_چشمه
@baamanbekhaan
تباهی، بیش از آنکه نشانهی سقوط جامعه باشد، همانطور که زمانی بود، در جامعهی مشکلدار امروز امریکا نشان صلح است. باید برای مشکلات جدید راه حلهای جدید داشته باشیم.
#اتحادیه_ابلهان
#جان_کندی_تول
#پیمان_خاکسار
#نشر_چشمه
@baamanbekhaan
#برشی_از_متن_كتاب 📖
جونز گفت «هی، گوش کن. قبل از اینکه بری یه چیزی رو بهم بگو. فکر میکنی یه سیاه چیکار میتونه بکنه که ولگرد نباشه و بیشتر از حداقل حقوق بگیره؟»
«خواهش میکنم.» ایگنیشس دستش را از زیر روپوش بیرون کشید تا جدول را بگیرد و از جا بلند شود. «تو نمیتونی درک کنی که تا چه حد سردرگم هستی. تمام قضاوتهای ارزشیات غلطاند. وقتی که به قله، یا هر جای دیگری که دوست داری، برسی دچار فروپاشی عصبی یا بدتر از آن خواهی شد. تا حالا سیاهپوستی رو دیدهای که زخم معده داشته باشه؟ البته که نه. برای خودت در کلبهای زندگی کن و راضی باش. از فورتونا تشکر کن که والدینی سفیدپوست نصیبت نکرده که مایهی عذابت باشند. بوئتیوس بخوان.»
«کی؟ چی بخونم؟»
«بوئتیوس به تو نشان میده که جانکندن در نهایت کاملاً بیمعناست و باید یاد بگیریم که هرچه را پیش آید بپذیریم. از خانم اوهارا دربارهاش سؤال من.»
«گوش کن. تو خودت از ولگردبودن خوشت میآد؟»
«چرا که نه؟ من در دورانی شادتر و بهتر از این روزها ولگرد بودم. کاش جای تو بودم. اگر جای تو بودم فقط ماهی یکبار از اتاقم بیرون میآمدم. آن هم برای اینکه در صندوقنامه کورمالکورمال به دنبال چک مالیاتهای برگشتیام بگردم. قدر اقبال خوبت رو بدون.»
#اتحادیه_ابلهان
#جان_کندی_تول
#پیمان_خاکسار
#نشر_چشمه
@baamanbekhaan
جونز گفت «هی، گوش کن. قبل از اینکه بری یه چیزی رو بهم بگو. فکر میکنی یه سیاه چیکار میتونه بکنه که ولگرد نباشه و بیشتر از حداقل حقوق بگیره؟»
«خواهش میکنم.» ایگنیشس دستش را از زیر روپوش بیرون کشید تا جدول را بگیرد و از جا بلند شود. «تو نمیتونی درک کنی که تا چه حد سردرگم هستی. تمام قضاوتهای ارزشیات غلطاند. وقتی که به قله، یا هر جای دیگری که دوست داری، برسی دچار فروپاشی عصبی یا بدتر از آن خواهی شد. تا حالا سیاهپوستی رو دیدهای که زخم معده داشته باشه؟ البته که نه. برای خودت در کلبهای زندگی کن و راضی باش. از فورتونا تشکر کن که والدینی سفیدپوست نصیبت نکرده که مایهی عذابت باشند. بوئتیوس بخوان.»
«کی؟ چی بخونم؟»
«بوئتیوس به تو نشان میده که جانکندن در نهایت کاملاً بیمعناست و باید یاد بگیریم که هرچه را پیش آید بپذیریم. از خانم اوهارا دربارهاش سؤال من.»
«گوش کن. تو خودت از ولگردبودن خوشت میآد؟»
«چرا که نه؟ من در دورانی شادتر و بهتر از این روزها ولگرد بودم. کاش جای تو بودم. اگر جای تو بودم فقط ماهی یکبار از اتاقم بیرون میآمدم. آن هم برای اینکه در صندوقنامه کورمالکورمال به دنبال چک مالیاتهای برگشتیام بگردم. قدر اقبال خوبت رو بدون.»
#اتحادیه_ابلهان
#جان_کندی_تول
#پیمان_خاکسار
#نشر_چشمه
@baamanbekhaan
«ایگنیشس، فکر نمیکنی بهتر باشه بری توی بیمارستان خیریه و یهکم استراحت کنی؟»
ایگنیشس با خشم پرسید «مقصودت بخش بیماران روانی است؟ فکر میکنی من دیوانهام؟ تصور میکنی که یک روانپزشک ابله قادره عمق روح منو درک کنه؟»
«تو میتونی فقط استراحت کنی عزیزم. میتونی تو دفترچهت چیزمیز بنویسی.»
«اونها سعی میکنن تبدیلم کنن به احمقی که عاشق تلویزیونه و ماشین نو و غذای یخزده. نمیفهمی؟ روانپزشکی از کمونیسم هم بدتره. اجازه نمیدم کسی مرا مغزشویی کند. من تبدیل به یک آدم ماشینی نخواهم شد!»
«ولی ایگنیشس، اونا به خیلی از آدمای مشکلدار کمک میکنن.»
ایگنیشس داد زد «فکر میکنی من مشکل دارم؟ تنها مشکلی که آدمهای اونجا دارن اینه که ماشین نو و اسپری مو دوست ندارن. برای همین توی دیوانهخانه حبس شدهاند. اونها بقیهی اعضای جامعه رو وحشتزده میکنن. تمام تیمارستانهای امریکا پرُند از موجودات بیچارهای که نمیتونن تلویزیون و لانولین و سلافون و پلاستیک و مشتقاتشون رو تحمل کنند.»
#اتحادیه_ابلهان
#جان_کندی_تول
#پیمان_خاکسار
#نشر_چشمه
@baamanbekhaan
ایگنیشس با خشم پرسید «مقصودت بخش بیماران روانی است؟ فکر میکنی من دیوانهام؟ تصور میکنی که یک روانپزشک ابله قادره عمق روح منو درک کنه؟»
«تو میتونی فقط استراحت کنی عزیزم. میتونی تو دفترچهت چیزمیز بنویسی.»
«اونها سعی میکنن تبدیلم کنن به احمقی که عاشق تلویزیونه و ماشین نو و غذای یخزده. نمیفهمی؟ روانپزشکی از کمونیسم هم بدتره. اجازه نمیدم کسی مرا مغزشویی کند. من تبدیل به یک آدم ماشینی نخواهم شد!»
«ولی ایگنیشس، اونا به خیلی از آدمای مشکلدار کمک میکنن.»
ایگنیشس داد زد «فکر میکنی من مشکل دارم؟ تنها مشکلی که آدمهای اونجا دارن اینه که ماشین نو و اسپری مو دوست ندارن. برای همین توی دیوانهخانه حبس شدهاند. اونها بقیهی اعضای جامعه رو وحشتزده میکنن. تمام تیمارستانهای امریکا پرُند از موجودات بیچارهای که نمیتونن تلویزیون و لانولین و سلافون و پلاستیک و مشتقاتشون رو تحمل کنند.»
#اتحادیه_ابلهان
#جان_کندی_تول
#پیمان_خاکسار
#نشر_چشمه
@baamanbekhaan
#آخرین_برش_از_متن_کتاب 📖
«اگر یک بسازبفروش در حومهی شهر بودم دستکم یک زنجیر به دیوارهای آجری زرد خانههای ویلایی دوبلکس نصب میکردم. وقتی که ساکنان حومه از تلویزیون و پینگپنگ و کارهای دیگری که در خانههای کوچکشان میکنند خسته بشوند همدیگر را تا مدتی زنجیر خواهند کرد. همه عاشق این کار خواهند شد. زنها میگویند “شوهرم دیشب منو به زنجیر کشید. عالی بود. شوهرت اخیراً این کار رو با تو کرده؟” و بچهها با اشتیاق دواندوان از مدرسه به خانه میآیند تا مادر زنجیرشان کند. به کودکان کمک خواهد شد تا تخیلاتی را که تلویزیون از ایشان گرفته دوباره به دست بیاورند و ضمناً از میزان بزهکاری اطفال هم کاسته خواهد شد. وقتی پدر از سرِ کار به خانه باز میگردد تمام خانواده دستوپایش را میگیرند و به این دلیل که آنقدر احمق است که صبح تا شب برای تهیهی مخارجشان کار کرده او را به زنجیر میکشند. بستگان پیرِ دردسرساز در گاراژ زنجیر میشوند. دستانشان فقط ماهی یکبار باز میشود، آنهم برای امضای چک بیمهی بازنشستگی. دستبند و زنجیر زندگی بهتری برای ما به ارمغان میآورند. باید در نوشتههایم به این بحث بپردازم.»
#اتحادیه_ابلهان
#جان_کندی_تول
#پیمان_خاکسار
#نشر_چشمه
@baamanbekhaan
«اگر یک بسازبفروش در حومهی شهر بودم دستکم یک زنجیر به دیوارهای آجری زرد خانههای ویلایی دوبلکس نصب میکردم. وقتی که ساکنان حومه از تلویزیون و پینگپنگ و کارهای دیگری که در خانههای کوچکشان میکنند خسته بشوند همدیگر را تا مدتی زنجیر خواهند کرد. همه عاشق این کار خواهند شد. زنها میگویند “شوهرم دیشب منو به زنجیر کشید. عالی بود. شوهرت اخیراً این کار رو با تو کرده؟” و بچهها با اشتیاق دواندوان از مدرسه به خانه میآیند تا مادر زنجیرشان کند. به کودکان کمک خواهد شد تا تخیلاتی را که تلویزیون از ایشان گرفته دوباره به دست بیاورند و ضمناً از میزان بزهکاری اطفال هم کاسته خواهد شد. وقتی پدر از سرِ کار به خانه باز میگردد تمام خانواده دستوپایش را میگیرند و به این دلیل که آنقدر احمق است که صبح تا شب برای تهیهی مخارجشان کار کرده او را به زنجیر میکشند. بستگان پیرِ دردسرساز در گاراژ زنجیر میشوند. دستانشان فقط ماهی یکبار باز میشود، آنهم برای امضای چک بیمهی بازنشستگی. دستبند و زنجیر زندگی بهتری برای ما به ارمغان میآورند. باید در نوشتههایم به این بحث بپردازم.»
#اتحادیه_ابلهان
#جان_کندی_تول
#پیمان_خاکسار
#نشر_چشمه
@baamanbekhaan
Forwarded from اتچ بات
#گزیدهی_منتخب📚
یک کتاب خوب خونی در رگهای نفس متعالی است، ذخیره و تدهین میشود از برای حیات ماورایی.
#اتحادیه_ابلهان
#جان_کندی_تول
#پیمان_خاکسار
#نشر_چشمه
@baamanbekhaan
یک کتاب خوب خونی در رگهای نفس متعالی است، ذخیره و تدهین میشود از برای حیات ماورایی.
#اتحادیه_ابلهان
#جان_کندی_تول
#پیمان_خاکسار
#نشر_چشمه
@baamanbekhaan
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
#گزیدهی_منتخب📚
از گزیده اشعار #سوختن_در_آب_غرق_شدن_در_آتش
نویسنده #چارلز_بوکوفسکی
#ترجمهٔ #پیمان_خاکسار
ناشر #چشمه
از موعظهگران بپرهیزید
از آنان که ادعای دانستن دارند بپرهیزید
از آنان که کتاب را بر زمین نمیگذارند بپرهیزید
حتی از آنان که از فقر بیزارند یا به آن افتخار میکنند بپرهیزید
از آنان که تملقتان میگویند بپرهیزید
چرا که در برابرش تملق میخواهند
از آنهایی که همهچیز را بازرسی میکنند بپرهیزید
آنها از چیزهایی که نمیدانند وحشت دارند
از آنان بپرهیزید که به دنبال جمعهای وفادار میگردند
چون خود بهتنهایی هیچاند
از زنان و مردان میانهحال بپرهیزید
از عشقشان بپرهیزید
عشقشان جستوجوی میانمایه بهدنبال میانمایه است
ولی نبوغی در نفرتشان هست
آنقدر که تو را بکشند
که همه را بکشند
@baamanbekhaan
از گزیده اشعار #سوختن_در_آب_غرق_شدن_در_آتش
نویسنده #چارلز_بوکوفسکی
#ترجمهٔ #پیمان_خاکسار
ناشر #چشمه
از موعظهگران بپرهیزید
از آنان که ادعای دانستن دارند بپرهیزید
از آنان که کتاب را بر زمین نمیگذارند بپرهیزید
حتی از آنان که از فقر بیزارند یا به آن افتخار میکنند بپرهیزید
از آنان که تملقتان میگویند بپرهیزید
چرا که در برابرش تملق میخواهند
از آنهایی که همهچیز را بازرسی میکنند بپرهیزید
آنها از چیزهایی که نمیدانند وحشت دارند
از آنان بپرهیزید که به دنبال جمعهای وفادار میگردند
چون خود بهتنهایی هیچاند
از زنان و مردان میانهحال بپرهیزید
از عشقشان بپرهیزید
عشقشان جستوجوی میانمایه بهدنبال میانمایه است
ولی نبوغی در نفرتشان هست
آنقدر که تو را بکشند
که همه را بکشند
@baamanbekhaan
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
#گزیدهی_منتخب📚
کتابها پسرانی فناناپذیرند که پدرانشان را به مبارزه میطلبند.
#اتحادیه_ابلهان
#جان_کندی_تول
#پیمان_خاکسار
#نشر_چشمه
@baamanbekhaan
کتابها پسرانی فناناپذیرند که پدرانشان را به مبارزه میطلبند.
#اتحادیه_ابلهان
#جان_کندی_تول
#پیمان_خاکسار
#نشر_چشمه
@baamanbekhaan
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
#معرفی_کتاب 📚
#عامهپسند
#چارلز_بوکوفسکی
#پیمان_خاکسار
#نشر_چشمه
تعداد صفحات: ۲۰۰
چاپ اول: ۱۳۸۸
چاپ هفدهم: ۱۳۹۶
#نظر_شخصی📝
«آدمهای دیگه رو نمیدونم، ولی من وقتی صبحها خم میشم کفشمو بپوشم، با خودم فکر میکنم، یا عیسی مسیح، خب حالا که چی؟؟ »
این جمله از چارلز بوکفسکی، تفکرات و نگرش تقریباً نهیلیستیِ او را بیان میکند. بوکفسکی که بارها و بارها با مرگ دستوپنجه نرم کرده بود، در حال نوشتن این کتاب ناگهان متوجه میشود که به سرطان خون مبتلا شده است و بیتردید دیدگاهی که در این کتاب به مرگ دارد، تحت تأثیر بیماریاش قرار گرفته است.
بوکفسکی چند ماه پس از نوشتن این کتاب در ۷۴ سالگی، غزل خداحافظی را میخواند.
نام کتاب pulp است. پالپ به روزنامهها و مجلات زرد گفته میشود که هیچ ربطی به عامهپسند ندارد، اما مترجم کتاب، پیمان خاکسار، از اسم فیلم pulp fiction به کارگردانی تارِنتینو الهام میگیرد و این عنوان را برای کتاب برمیگزیند. (بهنقل از مترجم)
عامهپسند داستان زندگی کاراگاهی به نام نیک بلان است. (تلفظ صحیح آن بلِین Belane است)
بلین در ابتدای داستان بهدنبال شخصی به نام سلین میگردد. نمیداند سلین مُرده یا هنوز زنده است، اما تصمیم دارد او را پیدا کند. در این میان، زنی با نام بانوی مرگ، با شخصیتپردازی بسیار قوی به خواننده معرفی میشود که در تمام داستان بلین را میپاید. وقتی سروکلهی بانوی مرگ پیدا میشود، بلین فکر میکند دارد میمیرد، شاید همان دیدگاهی که بوکفسکی از مرگ داشته، در قالب شخصیت بلین عیان میشود.
بلین بیشتر وقتها حالت عادی ندارد. وقتی مست است، طوری اتفاقات را در ذهنش پردازش میکند که با عالم واقعیت متفاوت است. حس میکند یک عده موجودات فضایی که روی شکمشان یک چشم دارند، به همهجا سرک کشیدهاند و از آدمها برای اهداف خودشان استفاده میکنند. بلین از هفتتیرش برای کشتن آنها استفاده میکند، اما این فرازمینیها با تفنگ نمیمیرند.
بلین همزمان مسئول رسیدگی به چند پروندهی دیگر هم هست. مثلاً بهدنبال کشف پروندهی یک خیانت زنوشوهریست. یا اینکه دنبال چیزی با اسم مستعار گنجشک قرمز است، که اشارهای به انتشارات بلک اسپَرو (گنجشک سیاه) دارد که به بوکفسکی پیشنهاد میدهد کارش در ادارهی پست را رها کند و فقط بنویسد. و بوکفسکی به درخواست مدیر انتشارات یک رمان مینویسد تا مقرری صددلاریاش قطع نشود. او پس از نوشتن رمان به مارتین، مدیر انتشارات زنگ میزند و میگوید:
«تمومش کردم.»
«چی رو؟»
«رمانی که خواسته بودی.»
«چهجوری دوهفتهای رمان نوشتی؟»
«از ترسم!»
در صفحهی ۱۴۰ کاراگاهبلین، بیشتر آدمها را در سه دسته قرار میدهد: دیوانه، عصبی و احمق.
تصورش این است که آدم با اوهامش زندگی میکند:
گفت «آدمها با اوهامشون زندگی میکنند.»
گفتم «چرا که نه؟ مگه چیزی غیر از وهم هم وجود داره؟»
گفت «به پایان رسیدن اوهام.»
از ص۱۰۲ کتاب
بلین کاراگاهی ناامید است، از آدمها بیزار است، و فکر میکند مردمْ همه حقههای حقیر سر هم سوار میکنند. در قسمتی از کتاب در خیابان راه میرود و تعداد احمقهای دوروبرش را میشمرد تا به خانه برسد!
معتقد است «همیشه یک نفر هست که روز آدم را خراب کند. البته اگر بهقصد نابودکردن کل زندگیات نیامده باشد.»
از ص ۱۱۲ کتاب
بلین آدم عجیبیست، حتی خوابهایش هم عجیب است. دوستش او را دیوانه خطاب میکند، چون در تابوتها بهدنبال موجودات فضایی میگردد که در جسد مردگان مخفی شدهاند.
داستان پُر از جملات کوتاه و قابل تأمل است، گاهی طنز بسیار خوبی دارد و گاهی کاملاً تلخ است.
فضای داستان بهشکلی ساده اما عمیق پرداخته شده است و دیالوگها درعین سادگی، مخاطب را به فکر وامیدارد.
جایی مقدمهی مترجم دیگری به نام «آرش یگانه» را خواندم که به مسئلهی بسیار مهمی اشاره کرده بود. معتقد بود برای ترجمهی آثار بوکفسکی، مترجم باید ابتدا زبانِ او را بشناسد، زندگینامهی اوا را بخواند و با خطبهخط آثارش زندگی کند تا توانایی معرفی یک بوکفسکیِ تمامعیار را به زبان فارسی داشته باشد.
این کتاب اشکالات متعددی در ترجمه داشته که در چاپهای جدید تا حدودی برطرف شده، اما سانسورهای وزارت ارشاد هنوز دست از سرِ کتاب بر نداشته است.
@baamanbekaan
#عامهپسند
#چارلز_بوکوفسکی
#پیمان_خاکسار
#نشر_چشمه
تعداد صفحات: ۲۰۰
چاپ اول: ۱۳۸۸
چاپ هفدهم: ۱۳۹۶
#نظر_شخصی📝
«آدمهای دیگه رو نمیدونم، ولی من وقتی صبحها خم میشم کفشمو بپوشم، با خودم فکر میکنم، یا عیسی مسیح، خب حالا که چی؟؟ »
این جمله از چارلز بوکفسکی، تفکرات و نگرش تقریباً نهیلیستیِ او را بیان میکند. بوکفسکی که بارها و بارها با مرگ دستوپنجه نرم کرده بود، در حال نوشتن این کتاب ناگهان متوجه میشود که به سرطان خون مبتلا شده است و بیتردید دیدگاهی که در این کتاب به مرگ دارد، تحت تأثیر بیماریاش قرار گرفته است.
بوکفسکی چند ماه پس از نوشتن این کتاب در ۷۴ سالگی، غزل خداحافظی را میخواند.
نام کتاب pulp است. پالپ به روزنامهها و مجلات زرد گفته میشود که هیچ ربطی به عامهپسند ندارد، اما مترجم کتاب، پیمان خاکسار، از اسم فیلم pulp fiction به کارگردانی تارِنتینو الهام میگیرد و این عنوان را برای کتاب برمیگزیند. (بهنقل از مترجم)
عامهپسند داستان زندگی کاراگاهی به نام نیک بلان است. (تلفظ صحیح آن بلِین Belane است)
بلین در ابتدای داستان بهدنبال شخصی به نام سلین میگردد. نمیداند سلین مُرده یا هنوز زنده است، اما تصمیم دارد او را پیدا کند. در این میان، زنی با نام بانوی مرگ، با شخصیتپردازی بسیار قوی به خواننده معرفی میشود که در تمام داستان بلین را میپاید. وقتی سروکلهی بانوی مرگ پیدا میشود، بلین فکر میکند دارد میمیرد، شاید همان دیدگاهی که بوکفسکی از مرگ داشته، در قالب شخصیت بلین عیان میشود.
بلین بیشتر وقتها حالت عادی ندارد. وقتی مست است، طوری اتفاقات را در ذهنش پردازش میکند که با عالم واقعیت متفاوت است. حس میکند یک عده موجودات فضایی که روی شکمشان یک چشم دارند، به همهجا سرک کشیدهاند و از آدمها برای اهداف خودشان استفاده میکنند. بلین از هفتتیرش برای کشتن آنها استفاده میکند، اما این فرازمینیها با تفنگ نمیمیرند.
بلین همزمان مسئول رسیدگی به چند پروندهی دیگر هم هست. مثلاً بهدنبال کشف پروندهی یک خیانت زنوشوهریست. یا اینکه دنبال چیزی با اسم مستعار گنجشک قرمز است، که اشارهای به انتشارات بلک اسپَرو (گنجشک سیاه) دارد که به بوکفسکی پیشنهاد میدهد کارش در ادارهی پست را رها کند و فقط بنویسد. و بوکفسکی به درخواست مدیر انتشارات یک رمان مینویسد تا مقرری صددلاریاش قطع نشود. او پس از نوشتن رمان به مارتین، مدیر انتشارات زنگ میزند و میگوید:
«تمومش کردم.»
«چی رو؟»
«رمانی که خواسته بودی.»
«چهجوری دوهفتهای رمان نوشتی؟»
«از ترسم!»
در صفحهی ۱۴۰ کاراگاهبلین، بیشتر آدمها را در سه دسته قرار میدهد: دیوانه، عصبی و احمق.
تصورش این است که آدم با اوهامش زندگی میکند:
گفت «آدمها با اوهامشون زندگی میکنند.»
گفتم «چرا که نه؟ مگه چیزی غیر از وهم هم وجود داره؟»
گفت «به پایان رسیدن اوهام.»
از ص۱۰۲ کتاب
بلین کاراگاهی ناامید است، از آدمها بیزار است، و فکر میکند مردمْ همه حقههای حقیر سر هم سوار میکنند. در قسمتی از کتاب در خیابان راه میرود و تعداد احمقهای دوروبرش را میشمرد تا به خانه برسد!
معتقد است «همیشه یک نفر هست که روز آدم را خراب کند. البته اگر بهقصد نابودکردن کل زندگیات نیامده باشد.»
از ص ۱۱۲ کتاب
بلین آدم عجیبیست، حتی خوابهایش هم عجیب است. دوستش او را دیوانه خطاب میکند، چون در تابوتها بهدنبال موجودات فضایی میگردد که در جسد مردگان مخفی شدهاند.
داستان پُر از جملات کوتاه و قابل تأمل است، گاهی طنز بسیار خوبی دارد و گاهی کاملاً تلخ است.
فضای داستان بهشکلی ساده اما عمیق پرداخته شده است و دیالوگها درعین سادگی، مخاطب را به فکر وامیدارد.
جایی مقدمهی مترجم دیگری به نام «آرش یگانه» را خواندم که به مسئلهی بسیار مهمی اشاره کرده بود. معتقد بود برای ترجمهی آثار بوکفسکی، مترجم باید ابتدا زبانِ او را بشناسد، زندگینامهی اوا را بخواند و با خطبهخط آثارش زندگی کند تا توانایی معرفی یک بوکفسکیِ تمامعیار را به زبان فارسی داشته باشد.
این کتاب اشکالات متعددی در ترجمه داشته که در چاپهای جدید تا حدودی برطرف شده، اما سانسورهای وزارت ارشاد هنوز دست از سرِ کتاب بر نداشته است.
@baamanbekaan
Telegram
attach 📎
«جهنم چیزیست که خودت خلقش میکنی.»
#عامهپسند
#چارلز_بوکوفسکی
#پیمان_خاکسار
#نشر_چشمه
ص۲۱
@baamanbekhaan
#عامهپسند
#چارلز_بوکوفسکی
#پیمان_خاکسار
#نشر_چشمه
ص۲۱
@baamanbekhaan
«تو خل شدی گراورز. من به دردت نمیخورم، باید بری پیش روانپزشک.»
«پیش روانپزشک هم رفتم.»
«چی گفت؟»
«هیچی. فقط بیشتر از ساعتی شیش دلار سرکیسهم کرد.»
«چقدر ازت گرفت؟»
«ساعتی ۱۷۵ دلار.»
«همین ثابت میکنه که تو دیوونهای.»
«چرا؟»
«کسی که همچین پولی بده باید خل باشه.»
#عامهپسند
#چارلز_بوکوفسکی
#پیمان_خاکسار
#نشر_چشمه
ص۷۱
“Grovers, you’re crazy. You don’t need me, you need a shrink.”
“I’ve been to the shrinks.”
“And what do they say?”
“Nothing. Only they charge more than 6 dollars an hour.”
“What do they charge?”
“One-hundred-seventy-five dollars an hour.”
“That proves you’re crazy.”
“Why?”
“Anybody pays that has got to be crazy.”
@baamanbekhaan
«پیش روانپزشک هم رفتم.»
«چی گفت؟»
«هیچی. فقط بیشتر از ساعتی شیش دلار سرکیسهم کرد.»
«چقدر ازت گرفت؟»
«ساعتی ۱۷۵ دلار.»
«همین ثابت میکنه که تو دیوونهای.»
«چرا؟»
«کسی که همچین پولی بده باید خل باشه.»
#عامهپسند
#چارلز_بوکوفسکی
#پیمان_خاکسار
#نشر_چشمه
ص۷۱
“Grovers, you’re crazy. You don’t need me, you need a shrink.”
“I’ve been to the shrinks.”
“And what do they say?”
“Nothing. Only they charge more than 6 dollars an hour.”
“What do they charge?”
“One-hundred-seventy-five dollars an hour.”
“That proves you’re crazy.”
“Why?”
“Anybody pays that has got to be crazy.”
@baamanbekhaan
چیزی که میتوانم به شما بگویم این است که میلیاردها زن روی زمین زندگی میکنند. درست است؟ بعضیهایشان خوباند. خیلیهایشان زیادی خوباند. ولی گاهگداری طبیعت تمام حقههاش را بهکار میبندد تا زنی ویژ بسازد، زنی باورنکردنی، منظورم این است که نگاهش میکنی ولی نمیتوانی باور کنی. همهی حرکاتش مثل موج زیباست و بینقص. مثل جیوه، مثل مار. مچ پایش را میبینی، بازویش یا زانویش را. تمامشان در کلیّتی بینقص و باشکوه بههم آمیختهاند. با چشمانی خندان و زیبا، دهانی خوشحالت و لبهایی که انگار هرلحظه منتظرند تا به خنده بر درماندگیات باز شود. اینجور زنها میدانند که چطور باید لباس پوشید. موهایشان هوا را بهآتش میکشد.
#عامهپسند
#چارلز_بوکوفسکی
#پیمان_خاکسار
#نشر_چشمه
ص۷۲
Now all that I can tell you is that there are billions of women on earth, right? Some look all right. Most look pretty good. But every now and then nature pulls a wild trick, she puts together a special woman, an unbelievable woman. I mean, you look and you can’t believe. Everything is perfect undulating motion, quicksilver, snake-like, you see an ankle, you see an elbow, you see a breast, you see a knee, it all melds into a giant, taunting totality, with such beautiful eyes smiling, the mouth turned down a bit, the lips held there as if they were about to burst into laughter over your helplessness. And they know how to dress and their long hair burns the air. Too goddamned much.
@baamanbekhaan
#عامهپسند
#چارلز_بوکوفسکی
#پیمان_خاکسار
#نشر_چشمه
ص۷۲
Now all that I can tell you is that there are billions of women on earth, right? Some look all right. Most look pretty good. But every now and then nature pulls a wild trick, she puts together a special woman, an unbelievable woman. I mean, you look and you can’t believe. Everything is perfect undulating motion, quicksilver, snake-like, you see an ankle, you see an elbow, you see a breast, you see a knee, it all melds into a giant, taunting totality, with such beautiful eyes smiling, the mouth turned down a bit, the lips held there as if they were about to burst into laughter over your helplessness. And they know how to dress and their long hair burns the air. Too goddamned much.
@baamanbekhaan
#برشی_از_متن_کتاب📖
تنهاماندن با خودِ مزخرفم بهتر از بودن با یک نفر دیگر بود. هر کسی که باشد. همهشان آن بیرون دارند حقههای حقیر سرِ همدیگر سوار میکنند و کلهمعلق میزنند.
#عامهپسند
#چارلز_بوکوفسکی
#پیمان_خاکسار
#نشر_چشمه
ص۸۷
@baamanbekhaan
تنهاماندن با خودِ مزخرفم بهتر از بودن با یک نفر دیگر بود. هر کسی که باشد. همهشان آن بیرون دارند حقههای حقیر سرِ همدیگر سوار میکنند و کلهمعلق میزنند.
#عامهپسند
#چارلز_بوکوفسکی
#پیمان_خاکسار
#نشر_چشمه
ص۸۷
@baamanbekhaan
صبر کردیم و صبر کردیم. همهمان. آیا دکتر نمیدانست یکی از چیزهایی که آدم را دیوانه میکند همین انتظارکشیدن است؟ مردم تمام عمرشان انتظار میکشیدند. انتظار میکشیدند که زندگی کنند، انتظار میکشیدند که بمیرند. توی صف انتظار میکشیدند تا کاغذتوالت بخرند. توی صف برای پول منتظر میماندند و اگر پولی در کار نبود، سراغ صفهای درازتر میرفتند. صبر میکردی که خوابت ببرد و بعد هم صبر میکردی تا بیدار شوی. انتظار میکشیدی که ازدواج کنی و بعد هم منتظر طلاقگرفتن میشدی. منتظر باران میشدی و بعد هم صبر میکردی تا بند بیاید. منتظر غذاخوردن میشدی و وقتی سیر میشدی باز هم صبر میکردی تا نوبت دوباره به خوردن برسد. توی مطبِ روانپزشک با بقیهی روانیها انتظار میکشیدی و نمیدانستی آیا تو هم جزء آنها هستی یا نه.
#عامهپسند
#چارلز_بوکوفسکی
#پیمان_خاکسار
#نشر_چشمه
ص۹۷
“We waited and waited. All of us. Didn’t the shrink know that waiting was one of the things that drove people crazy? People waited all their lives. They waited to live, they waited to die. They waited in line to buy toilet paper. They waited in line for money. And if they didn’t have any money, they waited in longer lines. You waited to go to sleep and then you waited to awaken. You waited to get married and you waited to get divorced. You waited for it to rain, you waited for it to stop. You waited to eat and then you waited to eat again. You waited in a shrink’s office with a bunch of psychos and you wondered if you were one.
@baamanbekhaan
#عامهپسند
#چارلز_بوکوفسکی
#پیمان_خاکسار
#نشر_چشمه
ص۹۷
“We waited and waited. All of us. Didn’t the shrink know that waiting was one of the things that drove people crazy? People waited all their lives. They waited to live, they waited to die. They waited in line to buy toilet paper. They waited in line for money. And if they didn’t have any money, they waited in longer lines. You waited to go to sleep and then you waited to awaken. You waited to get married and you waited to get divorced. You waited for it to rain, you waited for it to stop. You waited to eat and then you waited to eat again. You waited in a shrink’s office with a bunch of psychos and you wondered if you were one.
@baamanbekhaan
چند جملهی برگزیده از کتاب:
-مشکلات و رنجْ تنها چیزهایی هستند که یک مرد را زنده نگه میدارد. یا شاید هم اجتنابکردن از مشکلات و رنج.
-بعضیوقتها آدم موقع خواب هم آسایش ندارد.
-بعضیوقتها چیزها همانی هستند که میبینی، نمیشود انتظار بیشتری ازشان داشت.
-بهترین کسی که میتواند خوابی را تعبیر کند، خودِ همان کسی است که خواب را دیده.
-چیزها وقتی برعکس حرکت میکنند، راه را درست میروند.
#عامهپسند
#چارلز_بوکوفسکی
#پیمان_خاکسار
#نشر_چشمه
@baamanbekhaan
-مشکلات و رنجْ تنها چیزهایی هستند که یک مرد را زنده نگه میدارد. یا شاید هم اجتنابکردن از مشکلات و رنج.
-بعضیوقتها آدم موقع خواب هم آسایش ندارد.
-بعضیوقتها چیزها همانی هستند که میبینی، نمیشود انتظار بیشتری ازشان داشت.
-بهترین کسی که میتواند خوابی را تعبیر کند، خودِ همان کسی است که خواب را دیده.
-چیزها وقتی برعکس حرکت میکنند، راه را درست میروند.
#عامهپسند
#چارلز_بوکوفسکی
#پیمان_خاکسار
#نشر_چشمه
@baamanbekhaan
#برشی_از_متن_کتاب📖
گفت «آدمها با اوهامشون زندگی میکنند.»
گفتم «چرا که نه؟ مگ چیزی غیر از وهم هم وجود داره؟»
گفت «به پایان رسیدن اوهام.»
#عامهپسند
#چارلز_بوکوفسکی
#پیمان_خاکسار
#نشر_چشمه
ص۱۰۲
@baamanbekhaan
گفت «آدمها با اوهامشون زندگی میکنند.»
گفتم «چرا که نه؟ مگ چیزی غیر از وهم هم وجود داره؟»
گفت «به پایان رسیدن اوهام.»
#عامهپسند
#چارلز_بوکوفسکی
#پیمان_خاکسار
#نشر_چشمه
ص۱۰۲
@baamanbekhaan