زنان مشروطه خواه و پیشرو در انقلاب سفید شاه و مردم
1.52K subscribers
12.4K photos
5.42K videos
76 files
1.15K links
در این پیج سعی میکنم تمام روزمه خود را به دوستان معرفی. کنم.ودر ضمن همیشه خواهان براندازی بودم. و مشروطه خواه هستم یکبار هم سعی کردم گروه زنان مشروطه خواه را رقم بزنم ولی متاسفانه به بن بست رسیدم فعال مستقل هستم از دو واژه متنفرم دمکراسی و حقوق بشر
Download Telegram
‏زمانیکه هنوز ‎#بچه‌های_آیت‌الله سرگرم لاس زدن با جنگ زرگری روحانی با خامنه‌ایی بودند و مطالبه رفع حصر داشتند مردم در آبان ۹۵ و دی ۹۶ فریاد ‎#جاويدشاه‌ و ‎#رضاشاه_روحت_شاد می‌دادند.
مردم جلوتر ازینها بوده و هستند. این دزدیدن یک انقلاب پیش از وقوع آن است و البته ممکن نیست.‏در خیزش ۱۴۰۱ هم ۵۷ی ها و ایران ستیزها به سمت انقلاب ملی هجوم آوردند و قصد مصادره آن را داشتند و نتیجه اش منشور همبستگی بود که البته با هوشیاری وطن پرستان شکست خورد. هرگز نمی توانید برخلاف خواست مردم اراده خود را تحمیل کنید. مردم می فهمند و همراهی نمی کنند.
👌3
‏اعترافی که شگفت زده مان نگرد،در گفتمان
#بازگشت_به_مشروطه
با ‎#بازگشت_از_کژراهه۵۷ انقلاب ملی به پیروزی می‌رسد،
جناب کلاشی؛ نقل به مضمون
در نقطه ای مجددا همه ۵۷ در برابر اندیشه مشروطه خواهی متحد میشوند،
در طول این سال‌ها روزانه شاهد فعالیت های سازمان یافته
‏علیه مشروطه و مشروطه خواهان بودیم،یک روز مجاهدین یک روز از سوی اصلاح طلبان و تحول خواهان یک روز از سوی گروهای تجزیه طلب یک روز سایبری های رژیم ، گاهی همزمان ، گاهی در هماهنگی با هم ،
اما قطعا پیروز میدان با انقلاب آگاهی ملی ملت ایران خواهند بود

#بچه‌های_آیت‌الله
#بچه‌های_آیت‌الله
👍4
‏پادشاهی در اسارتِ «جبر انقلاب»!

بدون بیعت با مفهوم «جبر انقلاب» نمی‌توان انقلابی بود. جبر انقلاب (Determinism of Revolution) یعنی انقلاب نه پدیده‌ای به اختیار یا تصادفی، بلکه محصول اجتناب‌ناپذیر قوانین دیالکتیکی در حرکت تاریخ از جمله تضادهای اجتماعی و طبقاتی هستند. در این معنا، پذیرش نوعی جبرگرایی تاریخی یا اعتقاد به ضرورت و اجتناب‌ناپذیری انقلاب برای فرد یا گروه انقلابی ضروری است. این مفهوم ریشه در دیدگاه‌های مارکسیستی از هگل دارد که حرکت تاریخ را به‌صورت خطّی و در جهت تحوّلات انقلابی پیش‌رونده مفروض می‌دارد.

«بیعت» با جبر انقلاب به معنای پذیرش کامل و وفاداری به ایدئولوژی در پس این مفهوم است. چنان‌چه برای انقلابی بودن، فرد باید به این جبر تاریخی ایمان داشته باشد، یعنی بپذیرد که انقلاب تنها راه تغییر است.

در انقلابی‌گری جایی برای احیاء نهادهای قدیمی باقی نمی‌ماند، چون با پذیرش جبرِ انقلاب «زمان تقویمی» با «زمان مفهومی» یکی انگاشته می‌شود. بنابراین رجعت به هرچیزی در گذشته، ارتجاعی است. چون انقلابی‌گری - به‌ویژه در چارچوب مارکسیستی - بر این باور است که تاریخ به‌صورت خطّی به سمت پیشرفت حرکت می‌کند. بنابراین هر مرحله تاریخی مانند انقلاب مرحله قبلی را منسوخ می‌کند. بر این اساس، بازگشت به نهادها یا نظام‌های گذشته مانند قانون اساسی مشروطه «ارتجاعی» یا عقب‌گرد تلقی می‌شود.

«زمان تقویمی» به معنای زمان خطّی و واقعی است، در حالی که «زمان مفهومی» به برداشت مفهومی از پیشرفت تاریخ اشاره دارد. در جبر انقلاب، این دو یکی فرض می‌شوند؛ یعنی هرچه در زمان تقویمی جلوتر می‌رویم، به‌طور خودکار به مراحل پیشرفته‌تر تاریخی می‌رسیم. این دیدگاه باعث می‌شود که هرگونه رجعت به گذشته مانند احیاء قانون اساسی مشروطه به‌عنوان عقب‌ماندگی یا ارتجاع رد شود، زیرا با منطق پیشرفت خطّی تاریخ در تضاد است. در ایدئولوژی انقلابی‌گری، هر تلاش برای بازسازی یا احیاء نهادهای گذشته مانند نظام مشروطه به دلیل قرار گرفتن در زمان تقویمی گذشته، ارتجاعی تلقی می‌شود. این دیدگاه ریشه در دترمینیسم تاریخی مارکسیسم دارد که معتقد است تاریخ باید به سمت مراحل جدید مانند سوسیالیسم یا انقلاب بعدی حرکت کند.

اصحاب جزوه نوفدی به دلیل فقدان سواد تئوریک، با تقلید از منطق چپ مارکسیستی، در دام جبر انقلابی افتاده‌اند. به همین دلیل نمی‌توانند منطق احیاء‌گری را در رجعت به مشروطه درک کنند. چون با محتوای جبر انقلاب نهفته در انقلابی‌گری که در پیش گرفته‌اند، هرگونه احیاء نهادهای گذشته غیرممکن، ارتجاعی و مردود شمرده می‌شود.
حال آن‌که خواست ملّت ایران احیاء قانون اساسی مشروطه است، نه دنبال کردن انقلاب سومی که در چارچوب جبر انقلابی تعریف می‌شود.

جبر انقلاب، در دفترچه نوفدی برای استتار انعطاف‌ناپذیری و جزم‌اندیشی‌ش، نقاب لیبرالی می‌زند تا بتواند رجعت به نهادهای گذشته مثلا احیاء مشروطه را که با خواست عمومی هم‌راستا است، با سروصدای کمتری نفی کند.
#بچه‌های_آیت‌الله
1
‏یکی از‌ کارمندان و رؤسای یکی از بخش‌های بانک مرکزی جمهوری اسلامی راه شکست رژیم را برچسب‌زنی و حذف مشروطه‌خواهان قدیمی و جدی معرفی می‌کند. سوال اساسی اینجاست که چگونه می‌توان با تکیه بر وابستگان رژیم مستقر برای براندازی جمهوری‌اسلامی کاری انجام داد؟
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
‏دو روز. دیگه ام یک نفر مثل همین آقا در مورد ‎#بچه‌های_آیت‌الله همینطور. صبحت می کند و آن. روز دیر نیست
👌6
‏اینکه فقیه عالیقدر جناب حضرت مراد ویسی - اللَّهُمَّ اغفِرْ لَهُ وَارْحَمْه - نوفدی را تایید می کند، شوربختانه قطعا و حتما مسیر، همان مسیر قرارگاه عمار ملکی است. پوست اندازی نظام.
پایان خطبه.
👌5
Fareh Iran TV فَره ایران
Photo
۲۵۸۴۱۴۱-۲۵

از سوی؛
دکتر شهاب الیاس
نخست دبیرِ پادشاهی ایران

مه شید ۱۷ شهریور ۲۵۸۴ (۱۴۱+)
دو شنبه ۸ سپتامبر ۲۰۲۵ (۵۰۲۲+)

به:
دکتر سعید گنجی، سرپرست NUFDI
کدبان کامرون خوانساری، دستیار سرپرست NUFDI
دکتر سعید قاسمی نژاد ، مشاور ارشد FDD

رونوشت:
شاهنشاه رضا پهلوی؛ پادشاه ایران
شهبانو فرح پهلوی؛ مادر ایران زمین


سایه‌های خیانتِ وفادارانه: سوگی دادورانه، حقوقی، درباره ستیزی هراس انگیز که سعید قاسمی‌نژاد را در بر گرفته است‼️
 

مردم دلاور ایران؛ در این گردنه تاریخ، راه برون رفت، چیست؟

در بنیاد، ستیز در سود یا همان تضاد منافع، زمانی رخ می‌دهد که پایبندی های هر کس، در پیوند با خودش، پیشه اش و چه دارایی اش یا انگیزه اش در یک سو با خویشکاری های او در برابر سویی دیگر در ستیز (تضاد) قرار گرفته و می تواند بی‌ سویگی، درستکاری یا گزینش، او را به سرانجام ناگواری بیاندازد. این اندیشه، که ریشه در پندارِ منش و دادوری دارد، به پایه های باستانی خویشکاری وفادارانه باز می‌گردد-که در قانون روم به “فیدوشیا” (باور) و در دادگاه ‌های عدالت انگلستانِ قرون وسطایی نمایان شده است، جایی که نمایندگان ناچار بودند تنها در راستای سود بهترین گماشتگان خود بدون کژراههِ خود خواهانه در بازسازی نوین کار کنند، این جستار به دست نهادهایی مانند کانون وکلای آمریکا (ABA) به نام جایگاهی شناخته شده است که “سود ویژه یک تن با سود کسی که در مورد او خویشکاری وفاداری دارد، تداخل کند یا به نظر برسد که تداخل می‌کند.” این تداخل می‌تواند آشکار (جایی که کور باوری آشکار می باشد) یا پنهان (جایی که تنها وفاداری‌ های دوگانه اعتماد و باور را از بین می‌برد) باشد.

با روشنگری بیشتر، دوگانگی سود ها در جاهای گوناگون بروز می‌کند: در گردانشِ شرکتی، شاید در برگیرندهِ سودِ یک هموند از گروه سرپرستی و داده های درون گروهی باشد؛ در کارهای همگانی، یک سیاستمدار که از لابی‌گرها هدیه می‌پذیرد؛ یا آکادمی و اندیشکده‌ ها با پژوهشگرانی که به دست نهاد هایی با دستور کارهای ویژه سرمایه گذاری می‌شوند تا واکاوی ‌هایشان را به کژ راهه بکشند. ترس نه تنها در فساد آشکار، بلکه در فرسایش فریب آمیزِ بی‌ سو بودن است-چیزی که حقوقدان رونالد دورکین در امپراتوری قانون (۱۹۸۶) آن را “کاهش یکپارچگی مَنِشی” نامید، جایی که ستیز در سود، انسجام منش و چهره یک تن را از بین می برد. از دید منش، این جستار از این پایه یگانهِ کانت، آگاهی می‌گیرد که خواستار کارهای جهانی شدنی بدون ناسازگاری با خود است، و پرده نادانی جان رالز که بیان می‌ کند، تصمیم‌ ها باید بدون برتری دادن جایگاه خود یک تن گرفته شوند.
Fareh Iran TV فَره ایران
Photo
بایستی، ناسازگاری در سود ها با روشن سازی، خودداری از انجام کار یا واگذاری دارایی‌ها، همان ‌گونه که در قوانینی همانند منش نامه دولت ایالات متحده سال ۱۹۷۸ یا قانون ساربنز-آکسلی سال ۲۰۰۲ ایجاد شده، کاهش یابد. اگر چه، هنگامی که نادیده گرفته شوند، می‌توانند باور مردمی، پشتوانه نهادی، سود های درخواست شده را دستخوش آسیب بگذارد-که در برآیندش یک وفاداری را بر دیگری برتری می‌دهد و بیشتر زمان ها به زیان دارندگانِ آسیب‌ پذیر هر دارایی، مردم یک کشور، می باشد!

گفتگو درباره جایگاه ستیز در سود که سعید قاسمی‌نژاد خود را در آن انداخته است:

در این چهارچوب، نخش‌ (نقش) های دوگانه سعید قاسمی‌نژاد نشان از این دارد که او در یک ستیز ژرف در سود می باشد که بایستگی های ژئوپلیتیکیِ یک اندیشکده کانونمند بر کشور آمریکا را در برابر آرزوهای مردمِ پشتیبان آزادی ایران نهاده است. با پیشه کارمند با رسته بالا در بنیاد دفاع از دموکراسی‌ها (FDD)-یک سازمان با پایگاهی در واشنگتن که به توانمندی امنیت ملی ایالات متحده آمریکا و رویارویی با دشمنان ایجاد شده است-قاسمی‌نژاد در نهادش با آرمان های سیاست خارجی آمریکا همسو است. آرمان FDD، که پس از ۱۱ سپتامبر در بیانیه ساخت آن بیان شده، بر پژوهش و پند‌های سیاسی برای نگهبانی از “مردم آزاد” در برابر تهدیدات پافشاری دارد، بیش‌تر در همکاری با متحدان مانند کشورهای عربی خلیج پارس که به گونه تاریخی با ادعاهای سرزمینی ایران (همچون جزایر خلیج پارس) دشمنی کرده‌اند. این وابستگی، وفاداری به چهارچوب ‌هایی را نشان می دهد که می تواند سود های استراتژیک آمریکا در جایگاه نخست بگذارد، از آنگونه، اتحادهایی که ایران را از دید بازدارندگی یا تغییر رژیم همسو با برنامه‌های غربی و نه خواسته راستین مردم ایران می بینند.

همزمان، سعید قاسمی‌نژاد به عنوان مدیر پروژه در پروژه شکوفایی ایران کار می‌کند که آشکارا کمپین شاهنشاه رضا پهلوی-یک چهره نمادین برای بازگرداندن پادشاهی ایران و نماد آزادی میهنی از حاکمیت اللاه-را پیش می‌برد. در اینجا، نخش او آشکارا نمایندگی آرزوی مردم ایران برای آزادی می باشد، که امیدهای زندانیان سیاسی، اقلیت‌های دینی، کارگران و زنانی را که زیر ستم رژیم رنج می‌برند را در بر می‌گیرد. این دوگانگی او را در یک جایگاه شکننده قرار می‌دهد: او نمایندگی دو سود گوناگون را در برابر هم دارد- الگوی امنیتی تهاجمی و خارجی راهبردیِ FDD که شاید آشوب داخلی ایران را ایجاد کند و یا برای دستیابی به اهداف ژئوپلیتیکی گسترده ‌تر (همچون کاهش نفوذ ایران در خاورمیانه) از آن در برابر جنبش بومی و کانونمند بر خودگردانی ایران زیر پرچم پهلوی، بهره‌برداری کند.

این ستیز، نهاد و انگیزه آزادی ایران را به نابودی می کشاند. با آمیزشِ این نخش ‌ها، سعید قاسمی‌نژاد نبردِ زندگی بخشِ مردم ایران که با چالشِ مرگ و زندگی برای میهن پرستان همراه است، پیرو “نتایج ابزاری” گزارش‌های گردشی یک اندیشکده یا چرخه‌های  مالی آن دارد، می کند. درگیری او در دفتر و دستکِ دفترچه اضطراری NUFDI-Iran که آشکارا ماندگاری قانون اساسی ۱۹۰۶ ایران را بی رنگ کرده و پیشنهاد تمدید عناصری از چارچوب حقوقی جمهوری اسلامی نمونه‌ای از این کارها می باشد. این کار از جدا شدن پشتیبانان راستین پهلوی و پاک شدن از رژیم پیشگیری کرده و می‌تواند به طور ناخودآگاه عمر جمهوری اسلامی را به درازا بکشاند. بنابراین، منافع در معرض خطرِ آن‌ بخش از مردم ایران و جنبش پهلوی که می توانند با دستکاری خارجی که اتحادهای آمریکا-خلیج پارس را بر نمایندگی ناب ایران برتری می‌دهد، آلوده شوند. در اساس، جایگاه سعید قاسمی‌نژاد یک ستیز دیرینه وفادارانه را نشان می دهد، جایی که وفاداری به یک ارباب (دستگاه امنیتی FDD) وفاداری به دیگری (منش آزادی ایران) را سست می‌کند و اندیشه لابی‌گری را بر مشاوره بی‌ سویه برتری می‌دهد.
Fareh Iran TV فَره ایران
Photo
واکاوی و بررسی جایگاه ستیز در سود با بازگشت به قانون، دستور های دادگاهی گذشته و ادبیات حقوقی:

بررسی جایگاه سعید قاسمی‌نژاد از دید حقوقی، همانندی با پیشینه‌ های ساخته‌ شده در ناسازگاری در هواداری، لابی‌گری و نخش‌ های وفادارانه را نشان می‌دهد. زیر قانون ایالات متحده آمریکا، به‌ویژه قانون رونویس کارگزاران خارجی (FARA) سال ۱۹۳۸ (که بازبینی شده است)، افرادی که به عنوان کارگزاران برای کارفرمای خارجی کار می‌کنند باید چنین نخش‌هایی را آشکار کنند تا از تأثیر نادرست بر سیاست داخلی جلوگیری شود. در حالی که FDD ادعای وضعیت غیرحزبی و رد کمک‌های پولی دولتی خارجی را دارد، پیوندهای نزدیک آن با کشورهای خلیج پارس-که بیشتر در گزارش‌هایی از سازمان کوئینسی برای سیاست خارجی مسئول مورد انتقاد قرار گرفته-می‌تواند تاثیر غیرمستقیم خارجی را نشان دهد و سعید قاسمی‌نژاد را در نخش یک لابی ‌گر غیر رسمی de facto نشان دهد. این جستار با پایه های الگوی کانون دادگاه های آمریکا در رفتار پیشه‌ای (پایه ۱.۷) هم‌ راستا است که بازدارندهِ نمایندگی همزمان مشتریان با بهره های ناهم سو می باشد مگر اینکه پذیرش آگاهانه به دست آید-امنیتی که در اینجا ناپیدا است-چراکه شاید پشتیبانان آزادی ایران به هیچ گونه همسویی‌های FDD را نپذیرند.

به این موزاییک، به داستان پند آمیز بیژن کیان (که به نام بیژن رفیعیان نیز شناخته می‌شود) می پردازیم، که محکومیت او در سال ۲۰۱۹ در پی قانون FARA با همانندی های شگفت انگیزی همراه است. کیان، یک همکار پیشین مایکل فلین و مشاور در پیوند با منافع  ترکیه، به اتهام انجام کار به عنوان کارگزار ثبت‌ نشده برای ترکیه در کمپینی برای استرداد روحانی فتح‌الله گولن-که آن را به نام یک نیاز امنیتی ایالات متحده جا انداخت در هنگامی که هم آهنگی های خارجی را پنهان می‌کرد-متهم شد. دادستان ‌ها در منطقه شرقی ویرجینیا استدلال کردند که شرکت کیان، گروه اطلاعات فلین، نوشته‌ ها و گزارش ‌هایی زیر نام واکاوی بدون وابستگی ایجاد کردند، اما بدست آنکارا برای تأثیرگذاری بر سیاست آمریکا در برابر یک دشمن نشاندار فراهم آوری پولی و رهنمود شد. اگر چه محکومیت او در سال ۲۰۲۰ به دلایل رویه‌ای (نبود گواهِ کافی که او را سرراست به کنترل خارجی پیوند دهد) لغو شد، این پرونده خطرات نخش‌ های ترکیبی را آشکار کرد: هویت دوگانه کیان به نام مشاور ایالات متحده و مدافع پنهان خارجی، باور به گفتمان امنیت ملی را سست نمود، همان‌گونه که جایگاه FDD سعید قاسمی‌نژاد-که می تواند با تاثیرات خلیج پارس همراه باشد-انگیزش زیر دست شدن جنبش پهلوی به ابزاری برای رزمایش ژئوپلیتیکی را دارد. ماجرای کیان، که در واکاوی ‌های حقوقی مانند آن‌هایی که در بررسی حقوق هاروارد (جلد ۱۳۳، ۲۰۲۰) مورد پژوهش قرار گرفته، نشان می‌دهد که چگونه چنین درگیری‌ها “دستکاری” دستور کار خارجی را با روش پوشش اندیشکده‌ ها به خطر می ‌اندازد و مایه دگرگونی خودخواهانه می‌شود.

دستور های قضایی پیشین این بیم و ترس را برجسته می‌کند. در ایالات متحده در برابر کریگ (۲۰۱۹)، دادگاه چهارم سیرکیت، کشمکش ها در مشاوره سیاسی را بررسی کرد و یک لابی‌گر را برای عدم افشای ارتباطات که بر توصیه‌های سیاستی تأثیر گذاشت محکوم کرد و تأکید کرد که تعارضات ظاهری چگونه باور عمومی را از بین می‌برند (که با موضع دیوان عالی در اسکیلینگ در برابر ایالات متحده، ۲۰۱۰، در مورد تقلب خدمات راستین هم‌ راستا است). به همین ترتیب، در موارد پس از Citizens United در برابر FEC (۲۰۱۰) مانند Bluman در برابر FEC (۲۰۱۱)، دادگاه‌ها هواداری زیر تاثیر خارجی در سیاست ایالات متحده را مورد بررسی قرار داده ‌و برجسته کرده‌اند؛ اینکه اندیشکده‌ها می‌توانند به عنوان مجاری برای دستور کار خارجی کار کنند-مانند همکاری‌ های خلیج پارس FDD که می تواند داده های ورودی سعید قاسمی‌نژاد را در برنامه‌ های جابجایی رژیم در ایران به گونه ماهرانه پی ریزی کنند.

نوشتجات حقوقی به این بررسی، توان می بخشد. تضاد منافع در پیشه ‌ها (۲۰۰۵) نوشته مایکل دیویس و اندرو استارک، نویسندگان “ستیز در نخش‌ها” را در اندیشکده‌ها مورد واکاوی قرار می‌دهند با این استدلال، آوند، که وابستگی‌های دو گانه “خطرات اخلاق و منش” ایجاد می‌کنند که یک وابستگی (نمونه آن فراهم سازی پولیِ امنیت ایالات متحده) نتایج زیان آور برای دیگری (نمونه آن بازسازی بنیادین ایران) را بر می انگیزد.
2