زنان مشروطه خواه و پیشرو در انقلاب سفید شاه و مردم
1.51K subscribers
12.4K photos
5.42K videos
76 files
1.15K links
در این پیج سعی میکنم تمام روزمه خود را به دوستان معرفی. کنم.ودر ضمن همیشه خواهان براندازی بودم. و مشروطه خواه هستم یکبار هم سعی کردم گروه زنان مشروطه خواه را رقم بزنم ولی متاسفانه به بن بست رسیدم فعال مستقل هستم از دو واژه متنفرم دمکراسی و حقوق بشر
Download Telegram
‌‌‌‎ملت پادشاهی پهلوی میخوان
نه بچه های آیت الله ✋🏻👇🏼
#جاویدشاه
💯7👌2
‏زمانیکه هنوز ‎#بچه‌های_آیت‌الله سرگرم لاس زدن با جنگ زرگری روحانی با خامنه‌ایی بودند و مطالبه رفع حصر داشتند مردم در آبان ۹۵ و دی ۹۶ فریاد ‎#جاويدشاه‌ و ‎#رضاشاه_روحت_شاد می‌دادند.
مردم جلوتر ازینها بوده و هستند. این دزدیدن یک انقلاب پیش از وقوع آن است و البته ممکن نیست.‏در خیزش ۱۴۰۱ هم ۵۷ی ها و ایران ستیزها به سمت انقلاب ملی هجوم آوردند و قصد مصادره آن را داشتند و نتیجه اش منشور همبستگی بود که البته با هوشیاری وطن پرستان شکست خورد. هرگز نمی توانید برخلاف خواست مردم اراده خود را تحمیل کنید. مردم می فهمند و همراهی نمی کنند.
👌3
‏اعترافی که شگفت زده مان نگرد،در گفتمان
#بازگشت_به_مشروطه
با ‎#بازگشت_از_کژراهه۵۷ انقلاب ملی به پیروزی می‌رسد،
جناب کلاشی؛ نقل به مضمون
در نقطه ای مجددا همه ۵۷ در برابر اندیشه مشروطه خواهی متحد میشوند،
در طول این سال‌ها روزانه شاهد فعالیت های سازمان یافته
‏علیه مشروطه و مشروطه خواهان بودیم،یک روز مجاهدین یک روز از سوی اصلاح طلبان و تحول خواهان یک روز از سوی گروهای تجزیه طلب یک روز سایبری های رژیم ، گاهی همزمان ، گاهی در هماهنگی با هم ،
اما قطعا پیروز میدان با انقلاب آگاهی ملی ملت ایران خواهند بود

#بچه‌های_آیت‌الله
#بچه‌های_آیت‌الله
👍4
‏پادشاهی در اسارتِ «جبر انقلاب»!

بدون بیعت با مفهوم «جبر انقلاب» نمی‌توان انقلابی بود. جبر انقلاب (Determinism of Revolution) یعنی انقلاب نه پدیده‌ای به اختیار یا تصادفی، بلکه محصول اجتناب‌ناپذیر قوانین دیالکتیکی در حرکت تاریخ از جمله تضادهای اجتماعی و طبقاتی هستند. در این معنا، پذیرش نوعی جبرگرایی تاریخی یا اعتقاد به ضرورت و اجتناب‌ناپذیری انقلاب برای فرد یا گروه انقلابی ضروری است. این مفهوم ریشه در دیدگاه‌های مارکسیستی از هگل دارد که حرکت تاریخ را به‌صورت خطّی و در جهت تحوّلات انقلابی پیش‌رونده مفروض می‌دارد.

«بیعت» با جبر انقلاب به معنای پذیرش کامل و وفاداری به ایدئولوژی در پس این مفهوم است. چنان‌چه برای انقلابی بودن، فرد باید به این جبر تاریخی ایمان داشته باشد، یعنی بپذیرد که انقلاب تنها راه تغییر است.

در انقلابی‌گری جایی برای احیاء نهادهای قدیمی باقی نمی‌ماند، چون با پذیرش جبرِ انقلاب «زمان تقویمی» با «زمان مفهومی» یکی انگاشته می‌شود. بنابراین رجعت به هرچیزی در گذشته، ارتجاعی است. چون انقلابی‌گری - به‌ویژه در چارچوب مارکسیستی - بر این باور است که تاریخ به‌صورت خطّی به سمت پیشرفت حرکت می‌کند. بنابراین هر مرحله تاریخی مانند انقلاب مرحله قبلی را منسوخ می‌کند. بر این اساس، بازگشت به نهادها یا نظام‌های گذشته مانند قانون اساسی مشروطه «ارتجاعی» یا عقب‌گرد تلقی می‌شود.

«زمان تقویمی» به معنای زمان خطّی و واقعی است، در حالی که «زمان مفهومی» به برداشت مفهومی از پیشرفت تاریخ اشاره دارد. در جبر انقلاب، این دو یکی فرض می‌شوند؛ یعنی هرچه در زمان تقویمی جلوتر می‌رویم، به‌طور خودکار به مراحل پیشرفته‌تر تاریخی می‌رسیم. این دیدگاه باعث می‌شود که هرگونه رجعت به گذشته مانند احیاء قانون اساسی مشروطه به‌عنوان عقب‌ماندگی یا ارتجاع رد شود، زیرا با منطق پیشرفت خطّی تاریخ در تضاد است. در ایدئولوژی انقلابی‌گری، هر تلاش برای بازسازی یا احیاء نهادهای گذشته مانند نظام مشروطه به دلیل قرار گرفتن در زمان تقویمی گذشته، ارتجاعی تلقی می‌شود. این دیدگاه ریشه در دترمینیسم تاریخی مارکسیسم دارد که معتقد است تاریخ باید به سمت مراحل جدید مانند سوسیالیسم یا انقلاب بعدی حرکت کند.

اصحاب جزوه نوفدی به دلیل فقدان سواد تئوریک، با تقلید از منطق چپ مارکسیستی، در دام جبر انقلابی افتاده‌اند. به همین دلیل نمی‌توانند منطق احیاء‌گری را در رجعت به مشروطه درک کنند. چون با محتوای جبر انقلاب نهفته در انقلابی‌گری که در پیش گرفته‌اند، هرگونه احیاء نهادهای گذشته غیرممکن، ارتجاعی و مردود شمرده می‌شود.
حال آن‌که خواست ملّت ایران احیاء قانون اساسی مشروطه است، نه دنبال کردن انقلاب سومی که در چارچوب جبر انقلابی تعریف می‌شود.

جبر انقلاب، در دفترچه نوفدی برای استتار انعطاف‌ناپذیری و جزم‌اندیشی‌ش، نقاب لیبرالی می‌زند تا بتواند رجعت به نهادهای گذشته مثلا احیاء مشروطه را که با خواست عمومی هم‌راستا است، با سروصدای کمتری نفی کند.
#بچه‌های_آیت‌الله
1
‏یکی از‌ کارمندان و رؤسای یکی از بخش‌های بانک مرکزی جمهوری اسلامی راه شکست رژیم را برچسب‌زنی و حذف مشروطه‌خواهان قدیمی و جدی معرفی می‌کند. سوال اساسی اینجاست که چگونه می‌توان با تکیه بر وابستگان رژیم مستقر برای براندازی جمهوری‌اسلامی کاری انجام داد؟
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
‏دو روز. دیگه ام یک نفر مثل همین آقا در مورد ‎#بچه‌های_آیت‌الله همینطور. صبحت می کند و آن. روز دیر نیست
👌6
‏اینکه فقیه عالیقدر جناب حضرت مراد ویسی - اللَّهُمَّ اغفِرْ لَهُ وَارْحَمْه - نوفدی را تایید می کند، شوربختانه قطعا و حتما مسیر، همان مسیر قرارگاه عمار ملکی است. پوست اندازی نظام.
پایان خطبه.
👌5
Fareh Iran TV فَره ایران
Photo
۲۵۸۴۱۴۱-۲۵

از سوی؛
دکتر شهاب الیاس
نخست دبیرِ پادشاهی ایران

مه شید ۱۷ شهریور ۲۵۸۴ (۱۴۱+)
دو شنبه ۸ سپتامبر ۲۰۲۵ (۵۰۲۲+)

به:
دکتر سعید گنجی، سرپرست NUFDI
کدبان کامرون خوانساری، دستیار سرپرست NUFDI
دکتر سعید قاسمی نژاد ، مشاور ارشد FDD

رونوشت:
شاهنشاه رضا پهلوی؛ پادشاه ایران
شهبانو فرح پهلوی؛ مادر ایران زمین


سایه‌های خیانتِ وفادارانه: سوگی دادورانه، حقوقی، درباره ستیزی هراس انگیز که سعید قاسمی‌نژاد را در بر گرفته است‼️
 

مردم دلاور ایران؛ در این گردنه تاریخ، راه برون رفت، چیست؟

در بنیاد، ستیز در سود یا همان تضاد منافع، زمانی رخ می‌دهد که پایبندی های هر کس، در پیوند با خودش، پیشه اش و چه دارایی اش یا انگیزه اش در یک سو با خویشکاری های او در برابر سویی دیگر در ستیز (تضاد) قرار گرفته و می تواند بی‌ سویگی، درستکاری یا گزینش، او را به سرانجام ناگواری بیاندازد. این اندیشه، که ریشه در پندارِ منش و دادوری دارد، به پایه های باستانی خویشکاری وفادارانه باز می‌گردد-که در قانون روم به “فیدوشیا” (باور) و در دادگاه ‌های عدالت انگلستانِ قرون وسطایی نمایان شده است، جایی که نمایندگان ناچار بودند تنها در راستای سود بهترین گماشتگان خود بدون کژراههِ خود خواهانه در بازسازی نوین کار کنند، این جستار به دست نهادهایی مانند کانون وکلای آمریکا (ABA) به نام جایگاهی شناخته شده است که “سود ویژه یک تن با سود کسی که در مورد او خویشکاری وفاداری دارد، تداخل کند یا به نظر برسد که تداخل می‌کند.” این تداخل می‌تواند آشکار (جایی که کور باوری آشکار می باشد) یا پنهان (جایی که تنها وفاداری‌ های دوگانه اعتماد و باور را از بین می‌برد) باشد.

با روشنگری بیشتر، دوگانگی سود ها در جاهای گوناگون بروز می‌کند: در گردانشِ شرکتی، شاید در برگیرندهِ سودِ یک هموند از گروه سرپرستی و داده های درون گروهی باشد؛ در کارهای همگانی، یک سیاستمدار که از لابی‌گرها هدیه می‌پذیرد؛ یا آکادمی و اندیشکده‌ ها با پژوهشگرانی که به دست نهاد هایی با دستور کارهای ویژه سرمایه گذاری می‌شوند تا واکاوی ‌هایشان را به کژ راهه بکشند. ترس نه تنها در فساد آشکار، بلکه در فرسایش فریب آمیزِ بی‌ سو بودن است-چیزی که حقوقدان رونالد دورکین در امپراتوری قانون (۱۹۸۶) آن را “کاهش یکپارچگی مَنِشی” نامید، جایی که ستیز در سود، انسجام منش و چهره یک تن را از بین می برد. از دید منش، این جستار از این پایه یگانهِ کانت، آگاهی می‌گیرد که خواستار کارهای جهانی شدنی بدون ناسازگاری با خود است، و پرده نادانی جان رالز که بیان می‌ کند، تصمیم‌ ها باید بدون برتری دادن جایگاه خود یک تن گرفته شوند.