🔴 آخرین آمار مبتلایان به کرونا در استان
💢حامد بهرامیان سخنگوی ستاد مدیریت کرونا دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه:🔻
🔹️ بیمار مثبت بستری (۲۴ ساعت) 👈 ۳ مورد
🔹️ شناسایی سرپایی (۲۴ ساعت) 👈 صفر
🔸️ فوت قطعی در ۲۴ ساعت 👈 صفر
🔸️ مجموع جان باختگان قطعی 👈 ۳۲۲۶ نفر
🔹️ بستری جدید در ۲۴ ساعت 👈 ۲ نفر
🔹️ ترخیص از بیمارستان 👈 صفر
🔸️ بیماران بستری در حال حاضر 👈 ۳۱ نفر
🔸️ بستری موقت (تزریق رمدسیویر) 👈صفر
🔹️بستری در بخش های ویژه 👈 ۱۰ نفر
🔹️بیماران با حال وخیم 👈 ۳ نفر
🆔 @avaybaloot
💢حامد بهرامیان سخنگوی ستاد مدیریت کرونا دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه:🔻
🔹️ بیمار مثبت بستری (۲۴ ساعت) 👈 ۳ مورد
🔹️ شناسایی سرپایی (۲۴ ساعت) 👈 صفر
🔸️ فوت قطعی در ۲۴ ساعت 👈 صفر
🔸️ مجموع جان باختگان قطعی 👈 ۳۲۲۶ نفر
🔹️ بستری جدید در ۲۴ ساعت 👈 ۲ نفر
🔹️ ترخیص از بیمارستان 👈 صفر
🔸️ بیماران بستری در حال حاضر 👈 ۳۱ نفر
🔸️ بستری موقت (تزریق رمدسیویر) 👈صفر
🔹️بستری در بخش های ویژه 👈 ۱۰ نفر
🔹️بیماران با حال وخیم 👈 ۳ نفر
🆔 @avaybaloot
مثل گندم باش!
زیرخاک می برندش
باز مي روید پرتر
زیرسنگ می برندش
آرد ميشود پربهاتر
آتش می زنندش
نان میشود مطلوب تر
به دندان می جوندش
جان می شود نیرومندتر
ذات باید ارزشمند باشد
🆔 @avaybaloot
زیرخاک می برندش
باز مي روید پرتر
زیرسنگ می برندش
آرد ميشود پربهاتر
آتش می زنندش
نان میشود مطلوب تر
به دندان می جوندش
جان می شود نیرومندتر
ذات باید ارزشمند باشد
🆔 @avaybaloot
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ســ🍁ـــلام
صبح پاییزیتون بخیر ☕️🍂
🍁یه حس خوب
🍂یه صبح خوب
🍁یه روز خوب
🍂و کلی خبرهای خوب
🍁همه اینها
🍂آرزوی منه برای شما عزیزان
🍁امـروزتـون قشنگ
🍂و سرشار از آرامش
🍁و پـراز مـوفقـیت
🆔 @avaybaloot
⚫️هو اول آخر یار
متاسفانه اطلاع یافتیم مرحوم علیداد اختیاری
فرزند مرحوم سلیم اختیاری
اهل روستای علی بارانی دار فانی رو وداع گفتن
روحش شاد و یادش گرامی 🥀
--------------------------------------------
◾️مراسم تشییع و خاکسپاری متقابلا در کانال درج خواهد شد
---------------------------------------------
▪️مصیبت وارده را به خانواده محترم اختیاری تسلیت عرض مینماییم
🆔 @avaybaloot
متاسفانه اطلاع یافتیم مرحوم علیداد اختیاری
فرزند مرحوم سلیم اختیاری
اهل روستای علی بارانی دار فانی رو وداع گفتن
روحش شاد و یادش گرامی 🥀
--------------------------------------------
◾️مراسم تشییع و خاکسپاری متقابلا در کانال درج خواهد شد
---------------------------------------------
▪️مصیبت وارده را به خانواده محترم اختیاری تسلیت عرض مینماییم
🆔 @avaybaloot
⚫️هو اول آخر یار
متاسفانه اطلاع یافتیم مرحوم علیداد اختیاری
فرزند مرحوم سلیم اختیاری
اهل روستای علی بارانی دار فانی رو وداع گفتن
روحش شاد و یادش گرامی 🥀
--------------------------------------------
◾️مراسم تشییع و خاکسپاری امروز ساعت ٨ صبح در مزارستان روستای علی بارانی برگذار میگردد.
شماره تماس جهت ابراز همدردی
پژمان اختیاری
09101586552
---------------------------------------------
▪️مصیبت وارده را به خانواده محترم اختیاری
تسلیت عرض مینماییم
🆔 @avaybaloot
متاسفانه اطلاع یافتیم مرحوم علیداد اختیاری
فرزند مرحوم سلیم اختیاری
اهل روستای علی بارانی دار فانی رو وداع گفتن
روحش شاد و یادش گرامی 🥀
--------------------------------------------
◾️مراسم تشییع و خاکسپاری امروز ساعت ٨ صبح در مزارستان روستای علی بارانی برگذار میگردد.
شماره تماس جهت ابراز همدردی
پژمان اختیاری
09101586552
---------------------------------------------
▪️مصیبت وارده را به خانواده محترم اختیاری
تسلیت عرض مینماییم
🆔 @avaybaloot
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔺فاجعه انسانی در اندونزی با ۱۲۹کشته در مسابقه فوتبال
یورش در مسابقه فوتبال در اندونزی 129تن را به کام مرگ فرو برد
بنابهگزارش چند خبرگزاری معتبر اندونزی، درگیری پس از مسابقه فوتبال در شهر مالانگ اندونزی در چارچوب لیگ فوتبال این کشور در ورزشگاه کانژورهان شهر مالانگ ایالت جاوه شرقی روی داد که با پایانیافتن بازی و با برتری ۳ بر ۲ تیم پرسبایا سورابایا بر حریف خود آرما مالانگ، ابتدا درگیری میان طرفداران دو تیم آغاز، سپس با دخالت پلیس تنش افزایش یافت؛ چون پلیس برای پراکندهکردن تماشاگران از گاز اشکآور استفاده کرد که موجب وحشت تماشاگران شد و یکباره همگی بهسوی درهای خروجی هجوم بردند.
گفته شده بر اثر یورش یکباره و فشردگی جمعیت، شمار زیادی از تماشاگران کشته و زخمی شدهاند.
نیکو آفینتا، رئیس پلیس ایالت جاوه شرقی در گفتگو با خبرنگاران از انتقال 300 مصدوم حادثه به بیمارستانهای منطقه خبر داده و گفته هماکنون 180 مصدوم در بیمارستان تحت درمان قرار دارند و شاید بر شمار قربانیان حادثه نیز افزوده شود.
🆔 @avaybaloot
یورش در مسابقه فوتبال در اندونزی 129تن را به کام مرگ فرو برد
بنابهگزارش چند خبرگزاری معتبر اندونزی، درگیری پس از مسابقه فوتبال در شهر مالانگ اندونزی در چارچوب لیگ فوتبال این کشور در ورزشگاه کانژورهان شهر مالانگ ایالت جاوه شرقی روی داد که با پایانیافتن بازی و با برتری ۳ بر ۲ تیم پرسبایا سورابایا بر حریف خود آرما مالانگ، ابتدا درگیری میان طرفداران دو تیم آغاز، سپس با دخالت پلیس تنش افزایش یافت؛ چون پلیس برای پراکندهکردن تماشاگران از گاز اشکآور استفاده کرد که موجب وحشت تماشاگران شد و یکباره همگی بهسوی درهای خروجی هجوم بردند.
گفته شده بر اثر یورش یکباره و فشردگی جمعیت، شمار زیادی از تماشاگران کشته و زخمی شدهاند.
نیکو آفینتا، رئیس پلیس ایالت جاوه شرقی در گفتگو با خبرنگاران از انتقال 300 مصدوم حادثه به بیمارستانهای منطقه خبر داده و گفته هماکنون 180 مصدوم در بیمارستان تحت درمان قرار دارند و شاید بر شمار قربانیان حادثه نیز افزوده شود.
🆔 @avaybaloot
🔴 آخرین آمار مبتلایان به کرونا در استان
💢حامد بهرامیان سخنگوی ستاد مدیریت کرونا دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه:🔻
🔹️ بیمار مثبت بستری (۲۴ ساعت) 👈 صفر
🔹️ شناسایی سرپایی (۲۴ ساعت) 👈 صفر
🔸️ فوت قطعی در ۲۴ ساعت 👈 صفر
🔸️ مجموع جان باختگان قطعی 👈 ۳۲۲۶ نفر
🔹️ بستری جدید در ۲۴ ساعت 👈 ۷ نفر
🔹️ ترخیص از بیمارستان 👈 ۷ نفز
🔸️ بیماران بستری در حال حاضر 👈 ۳۵ نفر
🔸️ بستری موقت (تزریق رمدسیویر) 👈 صفر
🔹️بستری در بخش های ویژه 👈 ۱۳ نفر
🔹️بیماران با حال وخیم 👈 ۶ نفر
🗓 ۱۰ مهر ماه
🆔 @avaybaloot
💢حامد بهرامیان سخنگوی ستاد مدیریت کرونا دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه:🔻
🔹️ بیمار مثبت بستری (۲۴ ساعت) 👈 صفر
🔹️ شناسایی سرپایی (۲۴ ساعت) 👈 صفر
🔸️ فوت قطعی در ۲۴ ساعت 👈 صفر
🔸️ مجموع جان باختگان قطعی 👈 ۳۲۲۶ نفر
🔹️ بستری جدید در ۲۴ ساعت 👈 ۷ نفر
🔹️ ترخیص از بیمارستان 👈 ۷ نفز
🔸️ بیماران بستری در حال حاضر 👈 ۳۵ نفر
🔸️ بستری موقت (تزریق رمدسیویر) 👈 صفر
🔹️بستری در بخش های ویژه 👈 ۱۳ نفر
🔹️بیماران با حال وخیم 👈 ۶ نفر
🗓 ۱۰ مهر ماه
🆔 @avaybaloot
🔻زهر عقرب، لیتری ۱۰ میلیون دلار!
🔸مردی ترک که صاحب آزمایشگاهی پرورشی است که ۱۵ هزار عقرب را در استان شانلی اورفه در جنوب شرقی ترکیه نگهداری میکند میگوید: «هر لیتر زهر عقرب که در صنایع دارویی و دفاعی مورد استفاده قرار میگیرد به قیمت ۱۰ میلیون دلار فروخته میشود».
🆔 @avaybaloot
🔸مردی ترک که صاحب آزمایشگاهی پرورشی است که ۱۵ هزار عقرب را در استان شانلی اورفه در جنوب شرقی ترکیه نگهداری میکند میگوید: «هر لیتر زهر عقرب که در صنایع دارویی و دفاعی مورد استفاده قرار میگیرد به قیمت ۱۰ میلیون دلار فروخته میشود».
🆔 @avaybaloot
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔻تصاویر دلخراش / لحظه کشتن اسرای ارتش ارمنستان توسط نظامیان جمهوری آذربایجان
🔸نخست وزیر ارمنستان در واکنش به فیلم منتسب به نظامیان جمهوری آذربایجان که طی آن به اسرای ارمنستانی شلیک میکنند، گفت ایروان از تمام سازوکارهای بینالمللی موجود برای اطمینان از تحقیقات و پاسخگویی استفاده خواهد کرد.
🆔 @avaybaloot
🔸نخست وزیر ارمنستان در واکنش به فیلم منتسب به نظامیان جمهوری آذربایجان که طی آن به اسرای ارمنستانی شلیک میکنند، گفت ایروان از تمام سازوکارهای بینالمللی موجود برای اطمینان از تحقیقات و پاسخگویی استفاده خواهد کرد.
🆔 @avaybaloot
فریب کلاهبرداران را نخورید/ اعلام برندگان مزایده خودروهای تملیکی در ۱۶ مهر
🔹رئیس سازمان جمعآوری و فروش اموال تملیکی ضمن تاکید بر اینکه متقاضیان شرکت در مزایده ۱۰۶۲ خودرو تملیکی فریب کلاهبردارانی که وعده برنده شدن تضمینی در مزایده میدهند را نخورند، گفت: برندگان مزایده روز شنبه (۱۶ مهر ماه) اعلام میشوند.
🆔 @avaybaloot
🔹رئیس سازمان جمعآوری و فروش اموال تملیکی ضمن تاکید بر اینکه متقاضیان شرکت در مزایده ۱۰۶۲ خودرو تملیکی فریب کلاهبردارانی که وعده برنده شدن تضمینی در مزایده میدهند را نخورند، گفت: برندگان مزایده روز شنبه (۱۶ مهر ماه) اعلام میشوند.
🆔 @avaybaloot
گذرنامه علی دایی توقیف شد / دایی شنبه شب از ترکیه بازگشت
🔹دقایقی قبل یکی از نزدیکان علی دایی در گفتگو با خبرنگاران ورزشی خبر ضبط گذرنامه علی دایی هنگام بازگشت به تهران را تایید کرد.
🔹علی دایی که چندی پیش برای انجام کار شخصی به خارج از کشور سفر کرده بود، شب گذشته از استانبول به تهران برگشت.
🆔 @avaybaloot
🔹دقایقی قبل یکی از نزدیکان علی دایی در گفتگو با خبرنگاران ورزشی خبر ضبط گذرنامه علی دایی هنگام بازگشت به تهران را تایید کرد.
🔹علی دایی که چندی پیش برای انجام کار شخصی به خارج از کشور سفر کرده بود، شب گذشته از استانبول به تهران برگشت.
🆔 @avaybaloot
شکوه صبح پاییزیتان
آکنده ازشادیهای بیپایان
عمرتان جاویدان 🍂🍁🍃
امیدوارم امروز
زیباترین لبخندها بر لبانتان
بالاترین دستها نگهبانتان
و قشنگترین چشمها
بدرقه راهتان باشد🍂🍁🍃
سلام دوستان مهربان
صبح دوشنبہ تون بخیر ☕️
🆔 @avaybaloot
آکنده ازشادیهای بیپایان
عمرتان جاویدان 🍂🍁🍃
امیدوارم امروز
زیباترین لبخندها بر لبانتان
بالاترین دستها نگهبانتان
و قشنگترین چشمها
بدرقه راهتان باشد🍂🍁🍃
سلام دوستان مهربان
صبح دوشنبہ تون بخیر ☕️
🆔 @avaybaloot
قسمت بیست و ششم
رمان روزگار تلخ
پیاده شدم و سلانه سلانه راه افتادم سمت خونه بابک ..جلوی درشون که رسیدم حس کردم قلبم تو دهنم میزنه ..زنی که سرخاب سفیداب کرده بود یهو از حیاط اومد بیرون انگار عجله داشت ...خواست از در بیاد بیرون که شونه به شونه شدیم ...کنجکاو پرسید .
_:فامیل عروسید ؟؟
مردد ودستپاچه گفتم
_:بله !بله!!
نگاهی به سرو وضع من کرد گره ای بین ابروهاش انداخت و گفت ..
_:خانوما اینجا هستن ..اقایون خونه همسایه ..بفرمایین ؟؟!
_:چشم میرم ..
بعد سریع چادرشو محکم گرفت وباعجله رفت .. نگاهی به داخل حیاط کردم ..همه مشغول کاری بودن ! همه سرزنده و سر شوق ..برگشتم و چندتا در دورتر وایسادم ..دکتر پیاده شد و اومد سمتم. .ازم خواست برم بشینم تو ماشین . .ازش خواهش کردم برگرده و تو ماشین منتظرم باشه ..بی هیج حرفی برگشت ! پاهام خسته شد نیم ساعت بود که منتظر بودم ..ولی نمیدونستم چرا ..کم کم تو فکر برگشتن بودم که یهو صدای بوق ممتد ماشین منصرفم کرد ..زل زدم سرکوچه ...از کوچه یه ماشین قرمز تزیین شده با تورهای سفید و صورتی پیچید توی کوچه ...وقتی ماشین وایساد زن و بچه ها ریختن بیرون ...عروس و دوماد از ماشین پیاده شدن چند قدم جلوتر رفتم ..خودش بود...بابک بود...چقدر زیباتر از همیشه شده بود..کت و شلوار مشکی چقدر برازندش بود...چشمهای اشکبارمو از بابک گرفتم و دوختم به عروس خوش شانسش ...صورتش از زیر تور سفید مشخص نبود ولی حتما خوشگل بوده که مادر بابک چندین بار اسپند دور سرش چرخوند و تندو تند بوسش کرد ...دستمو به دیوار های آجری تکیه دادم تا تعادلم بهم نخوره ..اشکهام مثل سیل جاری شده بودن ..نگاهی به خودم کردم ..بیشتر از دختر شبیه پسرها بودم ..مانتو گشاد ..روسری بدرنگ قهوه ای روی سر بی موم ..به حدی لاغر بودم که رگ دستهام از دورهم معلوم بود ...قلبم شکست ...صدای شکسته شدنش رو شنیدم. .من از دنیا مگه چی میخواستم جز عشق ...مگه چیکار کرده بودم که حقم تباهی بود...گریم به هقهق تبدیل شد...دستی اروم رو شونم نشست و گفت ..
_:بریم پریدخت ...؟
بی هیچ حرفی راه افتادم سمت ماشین ..خیلی سخته ادم عروسی عشقشو ببینه ..بابک بهم قول داده بود ..بعد کیوان رویاهامو بابک زنده کرده بود و حالا تمام ارزوهام جلوی چشمم داشتن میسوختن و خاکستر میشدن ..
با اشاره دستم ادرس خونه خودمون رو دادیم ..
جلوی درمون که رسیدیم. ..داد زدم نگه دار .
مادرم یه موکت مندرس جلوی در پهن کرده بود و زانوهاشو بغل کرده نشسته بودوزل زده بود ته کوچه ....
رمان روزگار تلخ
پیاده شدم و سلانه سلانه راه افتادم سمت خونه بابک ..جلوی درشون که رسیدم حس کردم قلبم تو دهنم میزنه ..زنی که سرخاب سفیداب کرده بود یهو از حیاط اومد بیرون انگار عجله داشت ...خواست از در بیاد بیرون که شونه به شونه شدیم ...کنجکاو پرسید .
_:فامیل عروسید ؟؟
مردد ودستپاچه گفتم
_:بله !بله!!
نگاهی به سرو وضع من کرد گره ای بین ابروهاش انداخت و گفت ..
_:خانوما اینجا هستن ..اقایون خونه همسایه ..بفرمایین ؟؟!
_:چشم میرم ..
بعد سریع چادرشو محکم گرفت وباعجله رفت .. نگاهی به داخل حیاط کردم ..همه مشغول کاری بودن ! همه سرزنده و سر شوق ..برگشتم و چندتا در دورتر وایسادم ..دکتر پیاده شد و اومد سمتم. .ازم خواست برم بشینم تو ماشین . .ازش خواهش کردم برگرده و تو ماشین منتظرم باشه ..بی هیج حرفی برگشت ! پاهام خسته شد نیم ساعت بود که منتظر بودم ..ولی نمیدونستم چرا ..کم کم تو فکر برگشتن بودم که یهو صدای بوق ممتد ماشین منصرفم کرد ..زل زدم سرکوچه ...از کوچه یه ماشین قرمز تزیین شده با تورهای سفید و صورتی پیچید توی کوچه ...وقتی ماشین وایساد زن و بچه ها ریختن بیرون ...عروس و دوماد از ماشین پیاده شدن چند قدم جلوتر رفتم ..خودش بود...بابک بود...چقدر زیباتر از همیشه شده بود..کت و شلوار مشکی چقدر برازندش بود...چشمهای اشکبارمو از بابک گرفتم و دوختم به عروس خوش شانسش ...صورتش از زیر تور سفید مشخص نبود ولی حتما خوشگل بوده که مادر بابک چندین بار اسپند دور سرش چرخوند و تندو تند بوسش کرد ...دستمو به دیوار های آجری تکیه دادم تا تعادلم بهم نخوره ..اشکهام مثل سیل جاری شده بودن ..نگاهی به خودم کردم ..بیشتر از دختر شبیه پسرها بودم ..مانتو گشاد ..روسری بدرنگ قهوه ای روی سر بی موم ..به حدی لاغر بودم که رگ دستهام از دورهم معلوم بود ...قلبم شکست ...صدای شکسته شدنش رو شنیدم. .من از دنیا مگه چی میخواستم جز عشق ...مگه چیکار کرده بودم که حقم تباهی بود...گریم به هقهق تبدیل شد...دستی اروم رو شونم نشست و گفت ..
_:بریم پریدخت ...؟
بی هیچ حرفی راه افتادم سمت ماشین ..خیلی سخته ادم عروسی عشقشو ببینه ..بابک بهم قول داده بود ..بعد کیوان رویاهامو بابک زنده کرده بود و حالا تمام ارزوهام جلوی چشمم داشتن میسوختن و خاکستر میشدن ..
با اشاره دستم ادرس خونه خودمون رو دادیم ..
جلوی درمون که رسیدیم. ..داد زدم نگه دار .
مادرم یه موکت مندرس جلوی در پهن کرده بود و زانوهاشو بغل کرده نشسته بودوزل زده بود ته کوچه ....
قسمت بیست و هفتم
رمان رورگار تلخ
مادرم یه موکت مندرس جلوی در پهن کرده بودو زانوهاش و بغل کرده نشسته بود و زل زده بود ته کوچه ...
با ذوق گفتم ..
_:ببین. اون مامانمه ..بخدا مامانمه ..
سریع پیاده شدم و دویدم سمتش ...
جلوی پاش زانو زدم ..سرشو از روی دستهاش بلند کرد و مغموم نگاهم کرد ..انگار نشناختم ...
با بغض نگاهش کردم ..چقدر شکسته شده بود گوشه لبهاش لاغر و چروک بود...زیر چشمهاش گود افتاده بود..
_:ماااماان ؟؟! منم. ..ببین ...پری ام. .
مامانم جوری که انگار برق گرفته ازجا پرید..چشمهاش گرد شد و برق زد. محکم بغلش کردم و گفتم ..
_:مامان ...من اومدم ...
مامانم زبونش بند اومده بود فقط گریه کرد و نتونست حرف بزنه. ..
وقتی یه دل سیر گریه کردم و سبک شدم ..سرمو ازشونش برداشتم ..
با دستم اشکهاشو پاک کردم و گقتم
_:مامان چرا اینجا نشستی ؟
بسختی به حرف اومد وباصداییی که از،ته گلوش بزور بیرون میاومد گفت ..
_:شش ماهه هرروز اینجا منتظر تو میشینم .بخدا میدونسنم میای ..خوابشو دیدم ..همون شبی که رفتیم دنبالت و خالت گفت وسط راه پیاده شدی که برگردی و با اونا نرفتی از همون شب منتظر برگشتت بودم
_:کجا بودی نور چشمم ؟؟پری دختم .؟؟
بین گریه هام گفتم ..
_:چرا حرفهاشونو باور کردین ؟؟!اونا دروغ گفتن ..من باهاشون رفتم خونشون ..ولی اونا گولم زدن ..اونا عذابم دادن ..
با عصبانیت ادامه دادم. .
_:چرا آخه حرفهاشونو باور کردین باید ازشون شکایت میکردین چرا دنبالم نگشتین مامان ..چرا ؟؟ چرا ؟
مامانم ناامید گفت ..
_:از کی شکایت میکردم از منوچهری که گوربه گور شده و خبری ازش نیست یا از اختر که سکته مغزی کرده و با قاشق آب تو حلقش میریزن ..یا از کیوانی که ....
مامانم مکث کرد...
_:کیوان چی مامان ؟؟
رمان رورگار تلخ
مادرم یه موکت مندرس جلوی در پهن کرده بودو زانوهاش و بغل کرده نشسته بود و زل زده بود ته کوچه ...
با ذوق گفتم ..
_:ببین. اون مامانمه ..بخدا مامانمه ..
سریع پیاده شدم و دویدم سمتش ...
جلوی پاش زانو زدم ..سرشو از روی دستهاش بلند کرد و مغموم نگاهم کرد ..انگار نشناختم ...
با بغض نگاهش کردم ..چقدر شکسته شده بود گوشه لبهاش لاغر و چروک بود...زیر چشمهاش گود افتاده بود..
_:ماااماان ؟؟! منم. ..ببین ...پری ام. .
مامانم جوری که انگار برق گرفته ازجا پرید..چشمهاش گرد شد و برق زد. محکم بغلش کردم و گفتم ..
_:مامان ...من اومدم ...
مامانم زبونش بند اومده بود فقط گریه کرد و نتونست حرف بزنه. ..
وقتی یه دل سیر گریه کردم و سبک شدم ..سرمو ازشونش برداشتم ..
با دستم اشکهاشو پاک کردم و گقتم
_:مامان چرا اینجا نشستی ؟
بسختی به حرف اومد وباصداییی که از،ته گلوش بزور بیرون میاومد گفت ..
_:شش ماهه هرروز اینجا منتظر تو میشینم .بخدا میدونسنم میای ..خوابشو دیدم ..همون شبی که رفتیم دنبالت و خالت گفت وسط راه پیاده شدی که برگردی و با اونا نرفتی از همون شب منتظر برگشتت بودم
_:کجا بودی نور چشمم ؟؟پری دختم .؟؟
بین گریه هام گفتم ..
_:چرا حرفهاشونو باور کردین ؟؟!اونا دروغ گفتن ..من باهاشون رفتم خونشون ..ولی اونا گولم زدن ..اونا عذابم دادن ..
با عصبانیت ادامه دادم. .
_:چرا آخه حرفهاشونو باور کردین باید ازشون شکایت میکردین چرا دنبالم نگشتین مامان ..چرا ؟؟ چرا ؟
مامانم ناامید گفت ..
_:از کی شکایت میکردم از منوچهری که گوربه گور شده و خبری ازش نیست یا از اختر که سکته مغزی کرده و با قاشق آب تو حلقش میریزن ..یا از کیوانی که ....
مامانم مکث کرد...
_:کیوان چی مامان ؟؟
خوش حسابترین مردم ایران در کدام استانها هستند؟ / بیشترین چکهای برگشتی مربوط به این ۳ استان است
🔹در مردادماه امسال گیلانیها، ایلامیها و خوزستانیها به ترتیب خوشحساب ترین شهروندان ایران در بازار چک بودهاند، این در حالی است که بیشترین نسبت تعداد چکهای برگشتی به استانهای لرستان، کردستان و چهار محال و بختیاری اختصاص داشته است./همشهری
🆔 @avaybaloot
🔹در مردادماه امسال گیلانیها، ایلامیها و خوزستانیها به ترتیب خوشحساب ترین شهروندان ایران در بازار چک بودهاند، این در حالی است که بیشترین نسبت تعداد چکهای برگشتی به استانهای لرستان، کردستان و چهار محال و بختیاری اختصاص داشته است./همشهری
🆔 @avaybaloot
نوشتهی استاد یکی از کلاسهای دانشگاه شریف، امروز یازدهم مهر: کلاس امروز تشکیل نمیشود، دلیل واضح است. دانشجویان شریف مغزهای ایران زمین هستند
🆔 @avaybaloot
🆔 @avaybaloot