چه خوب بود که آدمی میتوانست وقتی درد و مصیبتی دارد، ماهها بخوابد و چندین ماه بعد، آسوده و تازه نفس از خواب برخیزد. اما هیچکس نمیتواند چنین کاری بکند؛ باید بیدار ماند و درد کشید و با دردهای خود کنار آمد.
#رومن_رولان
#رومن_رولان
🍃🖊 اتاقک فیروزه ای🍃
یه روزایی آدم باید به خودش بگه، خسته شدی! بیا به بطالت و وقت آزاد دعوتت کنم! @atiehkeshavarz
مخصوصا در روز محبوبش از ماهی که دوستش میدارد!
Forwarded from راى مست(فرزانه صدهزارى) (farzaneh sadhezari)
یکی از دوستام توی استوریش نوشته بود:
«من هیچ وقت فرصت نکردم که قوینباشم»
این خیلی حرفهها خیلی
«من هیچ وقت فرصت نکردم که قوینباشم»
این خیلی حرفهها خیلی
من عادت به پیادهروی و تنهایی تفریح کردن، امشب به خودم گفتم حتی تنها، به پاس امروزم خودمو به افطار دعوتکنم، بعدش پیادهروی هدیه بگیرم و برم سینما و فیلم ببینم!
تهش؟
بعد از کلنجار رفتنهای مداوم برای رفتن و نرفتن
نیمساعت بعد از اذان از سرکار زدم بیرون
رفتم سمت کافهای که دلم میخواست افطارشو امتحان کنم
ده قدم مونده به کافه
بدون افطار اسنپ گرفتم برگردم خونه!
چون دلم نه تنهایی کافه رفتن میخواست، نه حوصلهی قدم زدن داشت و ترجیح داد گوشهی اتاقش یه قسمت این رئالیتیشوها رو ببینه!
آدم غمگینیام؟ نه!
عادتامو گم کردم؟ انگار!
تهش؟
بعد از کلنجار رفتنهای مداوم برای رفتن و نرفتن
نیمساعت بعد از اذان از سرکار زدم بیرون
رفتم سمت کافهای که دلم میخواست افطارشو امتحان کنم
ده قدم مونده به کافه
بدون افطار اسنپ گرفتم برگردم خونه!
چون دلم نه تنهایی کافه رفتن میخواست، نه حوصلهی قدم زدن داشت و ترجیح داد گوشهی اتاقش یه قسمت این رئالیتیشوها رو ببینه!
آدم غمگینیام؟ نه!
عادتامو گم کردم؟ انگار!
یه قسمت روزی روزگاری مریخ بود که یه نژادی از موجودات فضایی میاومدن که چون فقط چند روز زنده بودن، مراحل زندگی رو تو مدت کوتاهی طی می کردن و مثلا صبح تا ظهر مدرسهشون تموم میشد و دانشجو میشدن و اینا!
از احوال این روزها میتونم اینو بگم که این ویروس جدیده که پخش شده، در اصل از همون نژاده و یهجوری تلاش میکنه تنوع علایم رو حفظ کنه که انگار حقوق بگیره و داره حلالش میکنه!
از احوال این روزها میتونم اینو بگم که این ویروس جدیده که پخش شده، در اصل از همون نژاده و یهجوری تلاش میکنه تنوع علایم رو حفظ کنه که انگار حقوق بگیره و داره حلالش میکنه!
بچه که بودم یکی از سختترین لغاتی که یاد گرفتم این بود که خانواده درسته نه خوانواده!! و بزرگ شدم خیلی سخت بود یاد بگیرم تلویزیون درسته نه تلوزیون!!
فردا چه تاریخ رند و زیبایی داره!
من که قرنطینهم ولی شما ازش استفاده مطلوب کنین!
من که قرنطینهم ولی شما ازش استفاده مطلوب کنین!
بازگشتم به میادین فجازی رو تبریک میگم!
با ذکر این نکته که روزای اول تو محلکارم فکر میکردن من خیلی اداییَم! چرا؟ چون از "فجازی" استفاده میکردم!
با ذکر این نکته که روزای اول تو محلکارم فکر میکردن من خیلی اداییَم! چرا؟ چون از "فجازی" استفاده میکردم!
اردیبهشت را ببین!
برایش انتظار بکشی یا نه، دنیا را آمادهاش کنی یا نکنی، نامش را هم راستا با اردیبعشق بگیری و یا نگیری برایش فرقی نمیکند.
نه منتظر کسی می ماند تا کوچه را برایش آب و جارو کند نه با سرزنش دیگری از دنیا روی بر میگرداند.
هوای اردیبهشت که به سر شهر بزند، شیراز را بهشت میکند، گذرش که به جادههای شمالی رسید درختان کندوان را مست میکند و برای تمام کوچه خیابانهای شهر، نویدِ نفس تازه سوغات می آورد.
اردیبهشت کار خودش را خوب بلد است و حضورش را به هیچ اتفاقی وابسته نمی کند. وقتش که برسد راهش را میگیرد و می رود تا دشت. می رود تا پیچک بالای در خانه های از یاد رفته. حتی گاهی میرودو میشود شبنم و از حاشیه گل برای صبح دست تکان میدهد!
اصلا قانون طبیعت همین است. دنیا هم که به هم بریزد او کار خودش را می کند. دوباره با اولین اشارهای از طلوع، گنجشگ آوازش را شروع می کند. تا حرمت نام بهار سر بزند، باران مهمان سرزدهی روزهایش میشود و حرف از احیا که بشود، شکوفهها دست میجنبانند به پر کردن تن درخت.
میگویم، وقتش نشده شاگرد خلف اردیبهشت باشیم؟
که بودنمان وابسته به بالا و پایین دنیا نباشد؟ که ارکستر دنیا اگر فالش نواخت ساز ما به پایش ناکوک نزند؟
نوبهار است! با من به لهجهی اردیبهشت سخنبگو. بگذار بی توجه به دنیا سفیر زندگیباشیم. اجازه نده دنیا زمینگیرمان کند.
اصلا میدانی عزیز من، به خیالم ما به سرزندگی اردیبهشت عشق را بدهکار باشیم.
با من از اردیبهشت سخن بگو.
#عطیه_کشاورز
تکمله: در ستایشِ لطافتِ بهاری اردیبهشت🍃
و بازنشر به یمن ۱و ۲ و ۳ ایکه اینبار تقویم و طبیعت برایمان شمردهاند...
کاش آغاز شویم... از نو جوانه بزنیم... و اینبار سبز و دلنواز به صلح برسیم... به آرامش...
@atiehkeshavarz
برایش انتظار بکشی یا نه، دنیا را آمادهاش کنی یا نکنی، نامش را هم راستا با اردیبعشق بگیری و یا نگیری برایش فرقی نمیکند.
نه منتظر کسی می ماند تا کوچه را برایش آب و جارو کند نه با سرزنش دیگری از دنیا روی بر میگرداند.
هوای اردیبهشت که به سر شهر بزند، شیراز را بهشت میکند، گذرش که به جادههای شمالی رسید درختان کندوان را مست میکند و برای تمام کوچه خیابانهای شهر، نویدِ نفس تازه سوغات می آورد.
اردیبهشت کار خودش را خوب بلد است و حضورش را به هیچ اتفاقی وابسته نمی کند. وقتش که برسد راهش را میگیرد و می رود تا دشت. می رود تا پیچک بالای در خانه های از یاد رفته. حتی گاهی میرودو میشود شبنم و از حاشیه گل برای صبح دست تکان میدهد!
اصلا قانون طبیعت همین است. دنیا هم که به هم بریزد او کار خودش را می کند. دوباره با اولین اشارهای از طلوع، گنجشگ آوازش را شروع می کند. تا حرمت نام بهار سر بزند، باران مهمان سرزدهی روزهایش میشود و حرف از احیا که بشود، شکوفهها دست میجنبانند به پر کردن تن درخت.
میگویم، وقتش نشده شاگرد خلف اردیبهشت باشیم؟
که بودنمان وابسته به بالا و پایین دنیا نباشد؟ که ارکستر دنیا اگر فالش نواخت ساز ما به پایش ناکوک نزند؟
نوبهار است! با من به لهجهی اردیبهشت سخنبگو. بگذار بی توجه به دنیا سفیر زندگیباشیم. اجازه نده دنیا زمینگیرمان کند.
اصلا میدانی عزیز من، به خیالم ما به سرزندگی اردیبهشت عشق را بدهکار باشیم.
با من از اردیبهشت سخن بگو.
#عطیه_کشاورز
تکمله: در ستایشِ لطافتِ بهاری اردیبهشت🍃
و بازنشر به یمن ۱و ۲ و ۳ ایکه اینبار تقویم و طبیعت برایمان شمردهاند...
کاش آغاز شویم... از نو جوانه بزنیم... و اینبار سبز و دلنواز به صلح برسیم... به آرامش...
@atiehkeshavarz