Forwarded from عکس نگار
🚌 بازنشر به مناسبت ۲۶ آذرماه روز ملی #حمل_و_نقل
بعضی از آدمها را نمیتوان فراموش کرد با اینکه چندین سال از بازنشستگی #دایی_امیر (امیر آقا کریم فرد) گذشته هنوز نمی توان خاطرات همسفری با این مرد صبور و زحمت کش را فراموش کرد.
در دهه هفتاد خورشیدی که دانشجوی دانشگاه اصفهان بودم شنبهها صبح ساعت ۵ مسافر دایی امیر بودیم و چهارشنبه ها بعد از ظهر باز می گشتیم سفری فراموش نشدنی با اتوبوسی پر از مسافر شاید ۶۰ نفر و در تمام این سال ها یک قطره خون از دماغ هیچکس نچکید و دایی امیر تمامی دختران و پسران دانشجو را با دستانی پر مهر و چشمانی پاک به مقصد می رساند.
یاد دارم در یکی از سفرها یکی از جوانان از دایی امیر پرسید دایی چرا شاگرد برای اتوبوس نمیگیری و مثل تمام راننده ها #شاگرد_شوفر نداری؟؟ دایی امیر جواب داد تمام دکترها مهندسها و معلمهای آینده شاگرد من هستند و راست می گفت دانشجوها در #اتوبوس کرایه جمع میکردند به مسافرها آب یخ میدادند و دایی را در طول مسیر کمک می کردند.
یک روز شنبه مثل همیشه اتوبوس دایی امیر آهستهآهسته به سمت اصفهان می رفت همگی معترض شدند و گفتند دایی امیر ما امتحان داریم و یک مقدار تند تر برو !!! دایی امیر گفت روی اتوبوس را نخواندید و سوار شدید !؟ روی اتوبوس نوشته ایران پیما نه هواپیما😊
یاد و خاطره همه #رانندگان زحمتکش حمل ونقل شهرستان اردستان که دستشان از دنیا کوتاه شده گرامی باد💐
✍ ارسالی از محمدرضا صدوقی
Join ➣ @asuniya ☜
بعضی از آدمها را نمیتوان فراموش کرد با اینکه چندین سال از بازنشستگی #دایی_امیر (امیر آقا کریم فرد) گذشته هنوز نمی توان خاطرات همسفری با این مرد صبور و زحمت کش را فراموش کرد.
در دهه هفتاد خورشیدی که دانشجوی دانشگاه اصفهان بودم شنبهها صبح ساعت ۵ مسافر دایی امیر بودیم و چهارشنبه ها بعد از ظهر باز می گشتیم سفری فراموش نشدنی با اتوبوسی پر از مسافر شاید ۶۰ نفر و در تمام این سال ها یک قطره خون از دماغ هیچکس نچکید و دایی امیر تمامی دختران و پسران دانشجو را با دستانی پر مهر و چشمانی پاک به مقصد می رساند.
یاد دارم در یکی از سفرها یکی از جوانان از دایی امیر پرسید دایی چرا شاگرد برای اتوبوس نمیگیری و مثل تمام راننده ها #شاگرد_شوفر نداری؟؟ دایی امیر جواب داد تمام دکترها مهندسها و معلمهای آینده شاگرد من هستند و راست می گفت دانشجوها در #اتوبوس کرایه جمع میکردند به مسافرها آب یخ میدادند و دایی را در طول مسیر کمک می کردند.
یک روز شنبه مثل همیشه اتوبوس دایی امیر آهستهآهسته به سمت اصفهان می رفت همگی معترض شدند و گفتند دایی امیر ما امتحان داریم و یک مقدار تند تر برو !!! دایی امیر گفت روی اتوبوس را نخواندید و سوار شدید !؟ روی اتوبوس نوشته ایران پیما نه هواپیما😊
یاد و خاطره همه #رانندگان زحمتکش حمل ونقل شهرستان اردستان که دستشان از دنیا کوتاه شده گرامی باد💐
✍ ارسالی از محمدرضا صدوقی
Join ➣ @asuniya ☜