پیرزن 100 ساله اردستانی از مرگ حتمی نجات یافت
◥به گزارش روابط عمومی شبکه بهداشت و درمان، #پیرزن ۱۰۰ ساله با کاهش سطح هوشیاری به مرکز خدمات جامع سلامت روستای #نیسیان مراجعه نمود.
❍ در پی اقدام سریع نیروهای این مرکز (خانم دکتر پور بافرانی و خانم بهرامیان)، این خانم سالخورده که به علت سابقه بیماری قلبی و تنفسی، تمام علائم حیاتی خود را از دست داده بود، پس از انجام اقدامات اولیه، کنترل علائم حیاتی ECG و اکسیژن تراپی با توجه به ایست قلبی بیمار با تلاش خالصانه، عملیات احیا بطور دقیق انجام و به زندگی دوباره بازگشت.
❍ بعد از ایجاد شرایط پایدار و قابل قبول و اخذ پذیرش، بیمار به #بیمارستان شهید بهشتی اردستان اعزام گردید و در حال حاضر از شرایط مطلوب جسمانی برخوردار است.
🟢⚪️🔴 رسانه خبری اسونیا را دنبال کنید👇
📡 https://t.me/asuniya
◥به گزارش روابط عمومی شبکه بهداشت و درمان، #پیرزن ۱۰۰ ساله با کاهش سطح هوشیاری به مرکز خدمات جامع سلامت روستای #نیسیان مراجعه نمود.
❍ در پی اقدام سریع نیروهای این مرکز (خانم دکتر پور بافرانی و خانم بهرامیان)، این خانم سالخورده که به علت سابقه بیماری قلبی و تنفسی، تمام علائم حیاتی خود را از دست داده بود، پس از انجام اقدامات اولیه، کنترل علائم حیاتی ECG و اکسیژن تراپی با توجه به ایست قلبی بیمار با تلاش خالصانه، عملیات احیا بطور دقیق انجام و به زندگی دوباره بازگشت.
❍ بعد از ایجاد شرایط پایدار و قابل قبول و اخذ پذیرش، بیمار به #بیمارستان شهید بهشتی اردستان اعزام گردید و در حال حاضر از شرایط مطلوب جسمانی برخوردار است.
🟢⚪️🔴 رسانه خبری اسونیا را دنبال کنید👇
📡 https://t.me/asuniya
📚 #یک_دقیقه_مطالعه
پیرمردی با همسرش در فقر زیاد زندگی میکردند.
هنگام خواب ، همسر پیرمرد ازو خواست تا شانه برای او بخرد تا
موهایش را سرو سامانی بدهد.
#پیرمرد نگاهی حزن امیز به همسرش کرد و گفت که نمیتوانم بخرم
حتی بند ساعتم پاره شده و در توانم نیست تا بند جدیدی برایش بگیرم.
#پیرزن لبخندی زد و سکوت کرد..
پیرمرد فردای انروز بعد از تمام شدن کارش به بازار رفت و ساعت خود را فروخت و شانه برای همسرش خرید ..
وقتی به خانه بازگشت شانه در دست با تعجب دید که همسرش موهایش را کوتاه کرده است و بند ساعت نو برای او گرفته است.
مات و مبهوت اشکریزان همدیگر را نگاه میکردند.
اشکهایشان برای این نیست که کارشان هدر رفته است برای این بود که همدیگر را به همان اندازه دوست داشتند و هرکدام بدنبال خشنودی دیگری بودند.
به یاد داشته باشیم.
✍اگر کسی را دوست داری یا شخصی تو را دوست داشته باشد باید برای #خشنودکردن او سعی و تلاش زیادی انجام دهی..
عشق و محبت به حرف نیست
باید به آن عمل کرد...❣
❤️⃝⃡🇮🇷 رسانهمردمی اسونیا👇👇
Join ➣ @asuniya ☜
پیرمردی با همسرش در فقر زیاد زندگی میکردند.
هنگام خواب ، همسر پیرمرد ازو خواست تا شانه برای او بخرد تا
موهایش را سرو سامانی بدهد.
#پیرمرد نگاهی حزن امیز به همسرش کرد و گفت که نمیتوانم بخرم
حتی بند ساعتم پاره شده و در توانم نیست تا بند جدیدی برایش بگیرم.
#پیرزن لبخندی زد و سکوت کرد..
پیرمرد فردای انروز بعد از تمام شدن کارش به بازار رفت و ساعت خود را فروخت و شانه برای همسرش خرید ..
وقتی به خانه بازگشت شانه در دست با تعجب دید که همسرش موهایش را کوتاه کرده است و بند ساعت نو برای او گرفته است.
مات و مبهوت اشکریزان همدیگر را نگاه میکردند.
اشکهایشان برای این نیست که کارشان هدر رفته است برای این بود که همدیگر را به همان اندازه دوست داشتند و هرکدام بدنبال خشنودی دیگری بودند.
به یاد داشته باشیم.
✍اگر کسی را دوست داری یا شخصی تو را دوست داشته باشد باید برای #خشنودکردن او سعی و تلاش زیادی انجام دهی..
عشق و محبت به حرف نیست
باید به آن عمل کرد...❣
❤️⃝⃡🇮🇷 رسانهمردمی اسونیا👇👇
Join ➣ @asuniya ☜