📚 #یک_دقیقه_مطالعه
طوبا خانم کـه فوت کرد، همه گفتند چهلم نشده حسین اقا یه زن دیگه میگیره.
سه ماه گذشت و حسین اقا هر پنجشنبه سر مزار میرفت.
ماه چهارم خواهرش آستین زد بالا کـه داداش تنهاست.
طلعت خانم را نشان کرد و توی یه مهمونی به حسین آقا نشون داد.
#حسین_اقا برآشفت و داد زد هیچکس نمیتواند جای خالیشو پر کنه و رفت.
همه گفتند یک مدتی تنها باشد وادار می شود
ولی حسین اقا هر پنجشنبه سرمزار میرفت . یکسال گذشت و حسین اقا زن نگرفت.
همه گفتند امسال دیگه حسین اقا زن می گیره
سال دوم و سوم هم گذشت و حسین اقا زن نگرفت.
هر وقت یکی پیشنهاد میدادن حسین اقا میگفت: آنموقع کـه بچهها احتیاج داشتند نگرفتم حالا دیگر از آب و گل درآمدند. هیچوقت حرفی از #احتیاج_خودش نمیزد، دخترها را شوهر داد و بـرای پسرها زن گرفت اما وعده پنجشنبهها سر جایش بود.
همه گفتند دیگر کسی توی خانه نمانده، بچهها هم رفتهاند، دیگر وقتش اسـت، اما حسین اقا سمعک لازم شده بود، دیگر گوشهایش نمیشنید.
دیروز حسین اقا مرد. توی وسایلش دنبال چیزی میگشتند چشمشان بـه کتاب خطی قدیمی روی طاقچه افتاد، دخترش گفت خط باباست، اول صفحه نوشته بود
«هر چیزی کـه مال تـو باشد خوب اسـت، حتی اگر جای خالی «تـو» باشد، آخر جای خالی توی دل مثل سوراخ توی دیوار نیست کـه با یک مشت کاهگل پر شود.
هزار نفر هم بروند و بیایند آن دل دیگر هیچ وقت دل نمیشود.
❤️⃝⃡🇮🇷 رسانهمردمی اسونیا👇👇
Join ➣ @asuniya ☜
طوبا خانم کـه فوت کرد، همه گفتند چهلم نشده حسین اقا یه زن دیگه میگیره.
سه ماه گذشت و حسین اقا هر پنجشنبه سر مزار میرفت.
ماه چهارم خواهرش آستین زد بالا کـه داداش تنهاست.
طلعت خانم را نشان کرد و توی یه مهمونی به حسین آقا نشون داد.
#حسین_اقا برآشفت و داد زد هیچکس نمیتواند جای خالیشو پر کنه و رفت.
همه گفتند یک مدتی تنها باشد وادار می شود
ولی حسین اقا هر پنجشنبه سرمزار میرفت . یکسال گذشت و حسین اقا زن نگرفت.
همه گفتند امسال دیگه حسین اقا زن می گیره
سال دوم و سوم هم گذشت و حسین اقا زن نگرفت.
هر وقت یکی پیشنهاد میدادن حسین اقا میگفت: آنموقع کـه بچهها احتیاج داشتند نگرفتم حالا دیگر از آب و گل درآمدند. هیچوقت حرفی از #احتیاج_خودش نمیزد، دخترها را شوهر داد و بـرای پسرها زن گرفت اما وعده پنجشنبهها سر جایش بود.
همه گفتند دیگر کسی توی خانه نمانده، بچهها هم رفتهاند، دیگر وقتش اسـت، اما حسین اقا سمعک لازم شده بود، دیگر گوشهایش نمیشنید.
دیروز حسین اقا مرد. توی وسایلش دنبال چیزی میگشتند چشمشان بـه کتاب خطی قدیمی روی طاقچه افتاد، دخترش گفت خط باباست، اول صفحه نوشته بود
«هر چیزی کـه مال تـو باشد خوب اسـت، حتی اگر جای خالی «تـو» باشد، آخر جای خالی توی دل مثل سوراخ توی دیوار نیست کـه با یک مشت کاهگل پر شود.
هزار نفر هم بروند و بیایند آن دل دیگر هیچ وقت دل نمیشود.
❤️⃝⃡🇮🇷 رسانهمردمی اسونیا👇👇
Join ➣ @asuniya ☜