🌹💫⚡️✨💥🌾
🍂🍃🌸🍁
🌼🌷
زیرپلکت سایه بانم میدهی؟
سوختم آیا پناهم میدهی؟
آتشی افتاده برجان و دلم
قطره آبی بر لبانم میدهی؟
میزبان جان جانان گر شوم
میهمانی را نشانم میدهی؟
🏛🍃🌹🍃🏛

غــصــه نــخــور
اے دلــ♤بــے ڪســم..😔💔
داغ ترین نقطه دنیا
حوالی مرز اغوش توست
لبانم
دستانم
قطره هایی که در وطن تو حل میشوند
دنیایی را میبلعد برمودای تن تو💕

‌‎‌‌‌‎‌‌

💋لبهایت را بر شعله لبانم فوت کن


💋چه مبارک حالی است


💋میلاد بوسه رهایی❤️
‌‎‌‎

᪣༺✿♥️✿༻᪣

لبانم خیس ڪلمات لَب بر لبم بِدوز
تا زیباترین شعرِ جهان را بَر لبانت
بسرایم بهترازتمام شعرهاےناب..
#محمدذبیحے
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌☆
‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍💕ℒℴνℯ💕

🍃

💗❤️صبح را در آغوش گرفتم
دست‌هايم
خيابان نخستين تابش آفتاب شدند و
معبری برای چشمان تو؛
دهان كوه را بوسيدم
لبانم چشمه‌ای شدند و
زمزمه‌هايت از نو درخشيدند🍃

💗سلام و بسیار درود
💖صبحت بخیر و زیبا

🌸 گرامیم
🌼 نگاهت زیباتر از خورشید ،
دلت پاک تر از آسمان
صدایت آرام تر از نسیم بهار
و کامت همیشه شاد

دوستت دارم
و این تکرارِ شیرین را
در بسامدی مکرر
بر اشتیاقِ لبانم روان می‌دارم
همچون ضربان
که خاموشی نتواند
مگر در مرگ
بویِ دامنت
مفهومِ اصیلِ صلح است
وقتی چینه‌هایِ شلیطه‌ات
مزارِ خونینِ خیابان می‌ساید
هزار گواهِ چاک‌چاک چان‌گرفته
دوباره به رقصِ اعتراض آیند
به اعجازِ لبانت
آنگاه که واژگان بر آن بوسه می‌کوبند
رخوت از کلام برخواسته
واخواهی بر قامتِ الفبا می‌تند
ای نجابتِ برهنه
باری بارقه‌یِ نور را
باز از کوچکترین روزنه‌ها
بر قلبِ همه نومیدان بتابان

#عارف_اخوان

‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀

🍃💕🍃
بوسه هاے نابَت را ...
حواله‌یِ لب هایم ڪن...
از همان هایے ڪه طعم بهشت مے دهد...
و وقتے ڪه به روے حریرِ لبانم مے نشیند
بے هوا چشمانم بسته مے شود...
مغزم قفل مے شود ...
و زبانم لڪنت مے گیرد...
تمام ناگفته هایم را از یاد مے برم...
مست مے شوم...
گرم مے شوم...
شعر مے شوم...

امروز دلم میخواهد
به امامت یاقوت ڪبود
چشمانت نماز عشق بخوانم
بیا اذان ظهر را خودت بگو بگذار
تلألو عشقت درخت احساسم
را بارور و بر لبانم جوانه‌ے
امید بنشاند ...

#شهاب_شهابی🦋
☆

‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍💕ℒℴνℯ💕

دیگر منتظر کسی نیستم هر که آمد...
ستاره از رویاهایم دزدید هرکه آمد...
سفیدی از کبوترانم چید هرکه آمد...
لبخند از لبانم برید دیگر منتظر کسی نیستم
از سر خستگی در این ایستگاه نشسته ام...

#___تـــو
همیشه دعوتے با
عطر  نفس هایت بوسه_اے
شعری بر #___لبانم جاری
ڪنی
🧚‍♀🧚‍♀

🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴
⚪️⚪️⚪️⚪️⚪️⚪️⚪️⚪️⚪️⚪️⚪️⚪️⚪️⚪️

✍عالیه_حتماًبخونید؛قشنگه ولی غمگین😔💔

✍#فوروارد_اجباری 🔪

وقتی کنارم نشست دستای سردم وگرفت

باحالت تعجب وعصبانی،روبهم کردوگفت توحالت خوب نیست 😔💔
باحالتی بغض خفه نگاهش کردم این اشکای لعنتی مثل همیشه زودحرف دلمورومیکرد این که داغونم این که نمیتونم بهش حرف دلموبزنم دوسه بارصدام زدفقط به نقطه روبروم خیره شده بودم تابازاشکهای،نخواسته بروزنده چه مرگمه تمام تنم میلرزیدهمه😭😔 اینهانشانگرعشقی،بودکه نسبت بهش داشتم ولی هیچ وقت نمیتونستم بروزبدم بگم چقدمیخوامت بگم وجودمی همه زندگیمی،انگارسنگین ترین قفل دنیاروبه زبونم بستن😔💔 مهرومومش،کردن میخواستم بگم تصمیمی،که گرفتم سخت ترین تصمیم عمرم بودولی نخواستم بدونه به من میگن مغروری اخه چرابایدغرورموبه پاش میریختم وبهش میگفتم حرفای دلمو😔💔

به خودم اومدم دیدم خیره نگاهم میکنه عشق من نمیخوای بگی چراسردی،
نمیخوای بگی بازندگیمون میخوای چکارکنی😔💔
میدونی که چقددوست دارم😔💔
باجمله دوست دارم لبخندتلخی زدم🥀😭
گفتم شایدعشق نباشه هوس،باشه توعاشقم نیستی فقط منودوست داری
بلندخندیدگفت میگم توزبون کم نمیاری نگونه 🥀😔
نگاهم وبهش دوختم مسلط ترازقبل به خودم بودم 💔🥀
میخواستم حرف دلموبهش بگم🥀😭
نگاهم وازش دزدیدم بهش گفتم میدونی چی،میخوام 🥀💔

این روزهاتنم یک آغوش میخواهد
باطعم عشق نه هوس،😔😭

لبانم خیسی،لبهای رامیخواهدباطعم محبت نه شهوت 😔💔
موهایم نوازش دستی رامیخواهدباطعم نازنه نیاز🥀💔

تنم تنی رامیخواهدکه روحم راارضاکندنه جسمم را😔🥀

واین چنین کسی عشقه تواست
نه کسی که برای دریدن قلبم به دنبال راهی،باشد برای،بازکردن دکمه های،لباسم

این جملات رامیگفتم ولی ازترس،جرات نگاه به چشمانش رانداشتم 😭💔

داغی دستش به روی گونه ام هنوزهم نوازشگراست😔💔
بادستهای،مردنه اش چنان به گونه ام کوبیدکه بعدازاین همه مدت وقتی دلم هوایش رامیکند میدانمودوست داشتنش جزعشق چیزی،نبود🥀😔

باتعجب نگاهش کردم حرفی برای گفتن نداشتم 😔💔
من اشک میریختم اوفقط نگاه میکرد🥀😭

من خیابان راقدم میزدم اودنبالم باعصبانیت میامد🥀😔
یک لحظه ترس ازنبودنش واردارم کردبیاستم وپشت سرم نگاه بیندازم
چه شب تلخی بودگریه های،مردانه اش عذابم میداد 😭💔
کم کم باهم هموقدم شدیم کاش هیچ وقت انروز تصمیم نمیگرفتم😔💔
که حالا

منتظرپیامی ازکسانی باشم که هیچ عشقی دروجودشان نیست 😔😔😔

انشب اخرین شب دیدارباعشقم بود😔💔
حالامن مانده ام یک دنیاحسرت😔💔
من ماند ه ام تنهای،شبانه 😭💔
من مانده ام ارزوی،دیدار😔💔

من مانده ام دلخوشی،به دنیای،مجازی،😔💔

من ماند ه ام وقلبی که دیگربراهیچ کس نمیتپد جز خدای،خودم💔😔
🥀💔😔😭✋

↩️امکان ندارد بخوانید و به اشتراک نگذاری↪️

⚪️⚪️⚪️⚪️⚪️⚪️⚪️⚪️⚪️⚪️⚪️⚪️⚪️⚪️
🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴

💔💔😔😔😭😭😔😔💔💔

🌹❤️🌳🌺🌸🌼🍃

شهریور است
بیا
و
امتحانِ تمامِ بوسه هایِ😘
تجدید شده را
یکجا از لبانم بگیر💋



♥عݜَق ؤ عاݜَقی ♥

دلم بهانه ی تو را دارد
🕊❤️🕊
تو می دانی بهانه چیست؟
🕊❤️🕊
بهانه همان است که شب ها
🕊❤️🕊
خواب از چشم من می دزدد
🕊❤️🕊
بهانه همان است که روزها
🕊❤️🕊
میان انبوهی از آدم ها
🕊❤️🕊
چشانم را پی تو می گرداند
🕊❤️🕊
بهانه همان صبری است
🕊❤️🕊
که به لبانم سکوت می دهد
🕊❤️🕊
تا گلایه ای نکنم از نبودنت
🕊❤️🕊

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎
🕊♥️عشق و عاشقی♥️🕊

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎