اشعار پارسی
3.43K subscribers
702 photos
236 videos
47 links
زیبایےِ اشعارِ من اے ماه تو هستے


با نورِ تو تلطیف شده قافیه ‌هایم...



#مجتبے_خوش زبان
Download Telegram
مرا با خار غم بگذار و گشت باغ و گلشن کن
پی آرایش بزم حریفان گل به دامن کن

تو شمع مجلس افروزی ، من سرگشته پروانه
مرا آتش به جان زن دیگران را خانه روشن کن

مکن نادیده وز من تند چون بیگانگان مگذر
مرا شاید که جایی دیده باشی چشم بر من کن

چو کار من نخواهد شد به کام دوستان از تو
هلاکم ساز باری فارغم از طعن دشمن کن

ببین وحشی که چون سویت به زهر چشم می‌بیند
ترا زان پیش کز مجلس براند عزم رفتن کن

#وحشی_بافقی
صبرم نماند و نیست دگر تاب فرقتم
خوش بر سر بهانه نشسته‌ست طاقتم

من مرد حمله‌ی سپه هجر نیستم
گیرم که استوار بود پای جرأتم

زندان بی در است کدورت‌سرای هجر
من چون در این طلسم فتادم به حیرتم

جایز نداشته‌ست کسی هجر دائمی
من مفتی مسائل کیش محبتم

وحشی منم مورخ زندانیان هجر
زیرا که دیر ساله‌ی زندان حسرتم

#وحشی_بافقی
چه خوش گزیده‌امت از بساط حسن‌ فروشان

نه عاشق تو که من عاشق بصیرت خویشم

#وحشی_بافقی

آن مه کزو رسید فغانم به گوش چرخ
یارب نهاده گوش به سوی دهان کیست؟

#وحشی_بافقی

#الف
.

هرگز نَرهَد آنکه تواَش بند نهادی

#وحشی_بافقی





@asharparsiii🤍
°
قيمت اهل وفا يار ندانست دريغ
قدر ياران وفادار ندانست دريغ

يار هر خار و خسي گشت درين گلشن حيف
قيمت آن گل رخسار ندانست دريغ

#وحشی
آن که در باغ دلم ریشه فرو برده ز نو
گرچه نوخیز نهالیست سراپا ثمر است

#وحشی_بافقی

#الف
از تو همین تواضع عامی مرا بس است

در هفته‌ای جواب سلامی مرا بس است



#وحشی_بافقی

کجا در بزم او جای چو من دیوانه‌ای باشد
مقام همچو من دیوانه‌ای، ویرانه‌ای باشد

میان آشنایان هر چه می‌خواهی بکن با من
ولی خوارم مکن چندین اگر بیگانه‌ای باشد

#وحشی بافقی

وه که دامن می‌کشد آن سرو ناز از من هنوز
ریخت خونم را و دارد احتراز از من هنوز

ناز بر من کن که نازت می‌کشم تا زنده‌ام
نیم جانی هست و می‌آید نیاز ازمن هنوز

آن‌چنان جانبازیی کردم به راه او که خلق
سال‌ها بگذشت و می‌گویند باز از من هنوز

سوختم صد بار پیش او سراپا همچو شمع
پرسد اکنون باعث سوز و گداز از من هنوز

همچو وحشی گه به تیغم می‌نوازد گه به تیر
مرحمت نگرفته باز آن دلنواز از من هنوز

#وحشی_بافقی


#واو
 

رقیبان صد سخن گویند و یک یک را کنی تحسین

چو من یک حرف گویم، گویی‌ام بسیار می‌گویی!

#وحشی_بافقی🍃

Mage Chand Bar Zendam ~ Takmusics.IR
Ali Yasini~ Takmusics.IR
🌸🍃
میان عاشق و معشوق
یک کرشمه بس است،
بیان حال به کام و زبان نمی‌باشد ...

#وحشی_بافقی🍃




@asharparsiii🤍
اندر ره انتظار چشمی که مراست،
بی‌نور شد و وصال تو ناپيداست

من نام بگرداندم و يعقوب شدم
ای يوسف من نام تو يعقوب چراست؟

#وحشی_بافقی🍃

#الف
 
چه خوش گزیده‌‌ام ات از بساط حُسن فروشان


نه عاشق تو ، که من عاشق بصیرت خویشم!


#وحشی_بافقی🍃

عیب مجنون مکن ای منکر لیلی که ز دور


حالتی هست که آن بر همه کس ظاهر نیست

#وحشی_بافقی🍃


مژده وصل تواَم ساخته بیتاب امشب

نیست از شادیِ دیدار مرا خواب امشب


#وحشی_بافقی 🍃

نرخ بالا کن متاع غمزهٔ غماز را

شیوه را بشناس قیمت، قدر مشکن ناز را

#وحشی _بافقی 🍃

جانا چه واقع است بگو تا چه کرده ایم
با ما چه شد که بد شده ای ما چه کرده ایم

آیا چه شد که پهلوی ما جا نمی کنی
از ما چه کار سر زده بیجا چه کرده ایم

بندد کمر به کشتن ما هر  که بنگریم
چون است ما به مردم دنیا چه کرده ایم


#وحشی_بافقی🍃

هر درد را که می‌نگری هست چاره‌ای
درد محبت است که درمان‌پذیر نیست

رفتی و از فراق تو از پا درآمدم
باز آ که جز تو هیچَ‌کسم دستگیر نیست

#وحشی‌_بافقی🍃

پیش تو بسی از همه کس خوارترم من
زان روی که از جمله گرفتارترم من

روزی که نماند دگری بر سر کویت
دانی که ز اغیار وفادار ترم من

بر بی کسی من نگر و چارهٔ من کن
زان کز همه کس بی کس و بی‌یارترم من

بیداد کنی پیشه و چون از تو کنم داد
زارم بکشی کز که ستمکار ترم من

وحشی به طبیب من بیچاره که گوید
کامروز ز دیروز بسی زارترم من


#وحشی_بافقی🍃