در شبِ من خندهی خورشید باش
آفتابِ ظلمتِ تردید باش
ای همای پرفشان در اوجها
سایهی عشق منی، جاوید باش ...
#شفیعی_کدکنی✨
#د
آفتابِ ظلمتِ تردید باش
ای همای پرفشان در اوجها
سایهی عشق منی، جاوید باش ...
#شفیعی_کدکنی✨
#د
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
من اولین سپیدهے بیدارِ باغ را
آمیخته به خونِ طراوت
در خوابِ برڪَهاے تو دیدم
من اولین ترنمِ مرغانِ صبح را
بیدار روشنایی رویان رودبار
در ڪَل افشانیِ تو شنیدم.
#شفیعی_کدکنی
@asharparsiii🤍✨
من اولین سپیدهے بیدارِ باغ را
آمیخته به خونِ طراوت
در خوابِ برڪَهاے تو دیدم
من اولین ترنمِ مرغانِ صبح را
بیدار روشنایی رویان رودبار
در ڪَل افشانیِ تو شنیدم.
#شفیعی_کدکنی
@asharparsiii🤍✨
به وقتِ رویشِ سبزِ جوانـه با من باش
دلم گرفتـه در این بیکرانـه با من باش
سکوت، دردِ بزرگی ست هیچ میدانی؟
بخوان برای دلم، یک ترانه با من باش
#شفیعی_کدکنی ✨
#ب
دلم گرفتـه در این بیکرانـه با من باش
سکوت، دردِ بزرگی ست هیچ میدانی؟
بخوان برای دلم، یک ترانه با من باش
#شفیعی_کدکنی ✨
#ب
.
چون شمـع، اگر به محفـل تو ره نیافتیم
مهتــابوار بوسـه بر آن بــام داده ایم
دور از تو با سیاهی شبهای غم گذشت
این مردنی که زندگی اش نام داده ایم...
#شفیعی_کدکنی✨
#چ
چون شمـع، اگر به محفـل تو ره نیافتیم
مهتــابوار بوسـه بر آن بــام داده ایم
دور از تو با سیاهی شبهای غم گذشت
این مردنی که زندگی اش نام داده ایم...
#شفیعی_کدکنی✨
#چ
شهرِ خاموشِ من آن روحِ بهارانت کو؟
شور و شیداییِ انبوه هزارانت کو؟
آسمانت همه جا سقف یکی زندان است
روشنای سحرِ این شبِ تارانت کو؟
#شفیعی_کدکنی✨
#ش
شور و شیداییِ انبوه هزارانت کو؟
آسمانت همه جا سقف یکی زندان است
روشنای سحرِ این شبِ تارانت کو؟
#شفیعی_کدکنی✨
#ش
در روزهای آخر اسفند
کوچ بنفشه های مهاجر، زیباست
ای کاش
ای کاش آدمی وطنش را
مثل بنفشه ها
(در جعبه های خاک)
یک روز می توانست
همراه خویشتن ببرد هر کجا که خواست
در روشنای باران،
در آفتاب پاک...
#شفیعی_کدکنی✨
#د
کوچ بنفشه های مهاجر، زیباست
ای کاش
ای کاش آدمی وطنش را
مثل بنفشه ها
(در جعبه های خاک)
یک روز می توانست
همراه خویشتن ببرد هر کجا که خواست
در روشنای باران،
در آفتاب پاک...
#شفیعی_کدکنی✨
#د
با پرتوِ ماه آیم و چون سایه ی دیوار
گامی ز سرِ کوی تو رفتن نتوانم ...
دور از تو، منِ سوخته در دامنِ شب ها
چون شمعِ سَحَر یک مژه خفتن نتوانم ...
#شفیعی_کدکنی✨
#ب
گامی ز سرِ کوی تو رفتن نتوانم ...
دور از تو، منِ سوخته در دامنِ شب ها
چون شمعِ سَحَر یک مژه خفتن نتوانم ...
#شفیعی_کدکنی✨
#ب
آن بیشههای الماس
باز از کرانهی صبح
شب را به آب دادند
شاد آن خجسته صبحی
کان روشنان جاری
در بستر سکوت
و شط نظارهی من
هر سنگ و صخرهای را
موج و شتاب دادند
وان لحظهای که مرغان
در دوردست خواندند
و این سوی رودباران
گلها جواب دادند
#شفیعی_کدکنی✨🍃
#آ
باز از کرانهی صبح
شب را به آب دادند
شاد آن خجسته صبحی
کان روشنان جاری
در بستر سکوت
و شط نظارهی من
هر سنگ و صخرهای را
موج و شتاب دادند
وان لحظهای که مرغان
در دوردست خواندند
و این سوی رودباران
گلها جواب دادند
#شفیعی_کدکنی✨🍃
#آ
شب بود و نسیم بود و باغ و مهتاب
من بودم و جویبار و بیداریِ آب
وین جمله مرا به خامشی می گفتند
کاین لحظه ی ناب زندگی را دریاب!
#شفیعی_کدکنی✨🍃
#شب👇
#شبتون_ پرستاره✨
من بودم و جویبار و بیداریِ آب
وین جمله مرا به خامشی می گفتند
کاین لحظه ی ناب زندگی را دریاب!
#شفیعی_کدکنی✨🍃
#شب👇
#شبتون_ پرستاره✨
به نام تو امروز آواز دادم سحر را
به نام تو خواندم
درخت و پل و باد ونیلوفرصبحدم را
تو را باغ نامیدم و
صبح در کوچه بالید
#شفیعی_کدکنی✨🍃
#ب
به نام تو خواندم
درخت و پل و باد ونیلوفرصبحدم را
تو را باغ نامیدم و
صبح در کوچه بالید
#شفیعی_کدکنی✨🍃
#ب
حسرت نبرم به خوابِ آن مرداب
کآرام درونِ دشتِ شب خفته است
دریایم و نیست باکم از طوفان!
دریا،همه عمر،خوابش آشفته است
#شفیعی_کدکنی✨🍃
#ح
کآرام درونِ دشتِ شب خفته است
دریایم و نیست باکم از طوفان!
دریا،همه عمر،خوابش آشفته است
#شفیعی_کدکنی✨🍃
#ح
.🍃🌸
ای خزانهای خزنده در عروق سبز باغ
کاینچنین سرسبزی ما پایکوبان شماست!
از تبارِ دیگریم و از بهارِ دیگریم
میشویم آغاز ازآنجایی که پایانِ شماست!
#شفیعی_کدکنی✨🍃
#الف
#روزنگار ، زادروز،،۱۹مهر
ای خزانهای خزنده در عروق سبز باغ
کاینچنین سرسبزی ما پایکوبان شماست!
از تبارِ دیگریم و از بهارِ دیگریم
میشویم آغاز ازآنجایی که پایانِ شماست!
#شفیعی_کدکنی✨🍃
#الف
#روزنگار ، زادروز،،۱۹مهر
🍃🌸
به جان جوشم که جویای تو باشم
خَسی بر موج دریای تو باشم
تمامِ آرزوهای منی، کاش
یکی از آرزوهای تو باشم!
#شفیعی_کدکنی✨🍃
#ب
به جان جوشم که جویای تو باشم
خَسی بر موج دریای تو باشم
تمامِ آرزوهای منی، کاش
یکی از آرزوهای تو باشم!
#شفیعی_کدکنی✨🍃
#ب
🍃🌸
کیمیای عشق را ببین
کیمیای نور را که خاک خسته را
صبح و سبزه میکند.
کیمیا و سحر صبح را نگاه کن
جای بذر مرگ و برگ خونی خزان
کیمیای عشق و صبح و سبزه
آفریده است.
#شفیعی_کدکنی✨🍃
#ک
سلام صبحتون دلپذیر پراز عشق همراهان عزیزم 🍁🍂
@asharparsiii
کیمیای عشق را ببین
کیمیای نور را که خاک خسته را
صبح و سبزه میکند.
کیمیا و سحر صبح را نگاه کن
جای بذر مرگ و برگ خونی خزان
کیمیای عشق و صبح و سبزه
آفریده است.
#شفیعی_کدکنی✨🍃
#ک
سلام صبحتون دلپذیر پراز عشق همراهان عزیزم 🍁🍂
@asharparsiii