This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سوکجین فکر میکنه خیلی بانمکه و خب درست فکر میکنه ✨
🌻 ⁞ 𝒔𝒖𝒏 ‧₊˚✧ 𝑨𝒓𝒎𝒚𝑨𝒓𝒆𝒂
در حال پخت و پز 🙂↔️
🌻 ⁞ 𝒔𝒖𝒏 ‧₊˚✧ 𝑨𝒓𝒎𝒚𝑨𝒓𝒆𝒂
وضعیتِ من در حال حدس زدن تایتلترک آلبوم بعدی بعد از دیدن یک موزِ مشکوک بین پستهای هوبی:
Boy with banana 🤪
Banana drop 😗
No more banana 🫷😔🫸
Banana shop 🥰
We are banana 😠
Boy with banana 🤪
Banana drop 😗
No more banana 🫷😔🫸
Banana shop 🥰
We are banana 😠
🌻 ⁞ 𝒔𝒖𝒏 ‧₊˚✧ 𝑨𝒓𝒎𝒚𝑨𝒓𝒆𝒂
•. 𝐁𝐚𝐧𝐠𝐭𝐚𝐧 𝐅𝐚𝐦𝐢𝐥𝐲⁷ .•
وضعیتِ من در حال حدس زدن تایتلترک آلبوم بعدی بعد از دیدن یک موزِ مشکوک بین پستهای هوبی: Boy with banana 🤪 Banana drop 😗 No more banana 🫷😔🫸 Banana shop 🥰 We are banana 😠 🌻 ⁞ 𝒔𝒖𝒏 ‧₊˚✧ 𝑨𝒓𝒎𝒚𝑨𝒓𝒆𝒂
رپلاین در حال انتخاب یک اسم خونین برای کابوسِ جدید هیترها:
RESPECT, POWER-
جئون حینِ میکس کردنِ شیر و موز:
BANANA! OJO🍌
RESPECT, POWER-
جئون حینِ میکس کردنِ شیر و موز:
BANANA! OJO🍌
🌻 ⁞ 𝒔𝒖𝒏 ‧₊˚✧ 𝑨𝒓𝒎𝒚𝑨𝒓𝒆𝒂
تهیونگ یه تصویر از مجموعهی شعر «وقتی ما خیلی جوان بودیم» از آ. آ. میلن رو با جملهی «امیدوارم خوشتون بیاد» استوری کرد.
حالا جالبه که بدونید این کتاب شامل اولین حضور شخصیتِ "پو" در شعر خرسِ عروسکیه. و در کل کتاب به افکار و ماجراجوییهای کودکان میپردازه.
با توجه به اینکه این چند هفته تهیونگ عکسهایی از دوران کودکیش منتشر کرده و والپیپری که برای تبلتش استفاده کرد یکی از شخصیتهای Winnie the Pooh هستش به نظر میاد قراره تهیونگ آهنگ یا آلبوم به خصوصی با تمِ ماجراجوییهای دوران کودکی منتشر کنه. ✨
حالا جالبه که بدونید این کتاب شامل اولین حضور شخصیتِ "پو" در شعر خرسِ عروسکیه. و در کل کتاب به افکار و ماجراجوییهای کودکان میپردازه.
با توجه به اینکه این چند هفته تهیونگ عکسهایی از دوران کودکیش منتشر کرده و والپیپری که برای تبلتش استفاده کرد یکی از شخصیتهای Winnie the Pooh هستش به نظر میاد قراره تهیونگ آهنگ یا آلبوم به خصوصی با تمِ ماجراجوییهای دوران کودکی منتشر کنه. ✨
🌻 ⁞ 𝒔𝒖𝒏 ‧₊˚✧ 𝑨𝒓𝒎𝒚𝑨𝒓𝒆𝒂
•. 𝐁𝐚𝐧𝐠𝐭𝐚𝐧 𝐅𝐚𝐦𝐢𝐥𝐲⁷ .•
تهیونگ یه تصویر از مجموعهی شعر «وقتی ما خیلی جوان بودیم» از آ. آ. میلن رو با جملهی «امیدوارم خوشتون بیاد» استوری کرد. حالا جالبه که بدونید این کتاب شامل اولین حضور شخصیتِ "پو" در شعر خرسِ عروسکیه. و در کل کتاب به افکار و ماجراجوییهای کودکان میپردازه. با…
ترجمهی شعرِ «اگر من پادشاه بودم»
از آ. آ. میلن
اغلب آرزو میکنم کاش پادشاه بودم،
آنوقت میتوانستم هر کاری بخواهم انجام دهم.
اگر پادشاه اسپانیا بودم،
کلاهم را در باران برمیداشتم.
اگر پادشاه فرانسه بودم،
موهایم را برای دیدن خالههایم شانه نمیکردم.
فکر میکنم، اگر پادشاه یونان بودم،
همهچیز را از روی طاقچه پایین میانداختم.
اگر پادشاه نروژ بودم،
از یک فیل میخواستم بماند.
اگر پادشاه بابل بودم،
دکمههای دستکشهایم را نمیبستم.
اگر پادشاه تیمبوکتو بودم،
به کارهای قشنگ و دوستداشتنی فکر میکردم.
و اگر پادشاه هر جایی بودم،
به سربازها میگفتم: «من پادشاهم!»
از آ. آ. میلن
اغلب آرزو میکنم کاش پادشاه بودم،
آنوقت میتوانستم هر کاری بخواهم انجام دهم.
اگر پادشاه اسپانیا بودم،
کلاهم را در باران برمیداشتم.
اگر پادشاه فرانسه بودم،
موهایم را برای دیدن خالههایم شانه نمیکردم.
فکر میکنم، اگر پادشاه یونان بودم،
همهچیز را از روی طاقچه پایین میانداختم.
اگر پادشاه نروژ بودم،
از یک فیل میخواستم بماند.
اگر پادشاه بابل بودم،
دکمههای دستکشهایم را نمیبستم.
اگر پادشاه تیمبوکتو بودم،
به کارهای قشنگ و دوستداشتنی فکر میکردم.
و اگر پادشاه هر جایی بودم،
به سربازها میگفتم: «من پادشاهم!»
🌻 ⁞ 𝒔𝒖𝒏 ‧₊˚✧ 𝑨𝒓𝒎𝒚𝑨𝒓𝒆𝒂
#ترجمه نامهی نامجون در ویورس
سلام
حالتون چطوره؟
تابستون گرمیه.
بیشتر از دو ماهه که سربازیم تموم شده. الان توی لسآنجلس دور از خونهام. همراه با اعضا کار میکنم، زندگی میکنم و خوش میگذرونم.
واقعا تجربهی عجیبیه. انگار «Bon Voyage پیونگچانگ» باشه. نه؟
به هر حال حس میکنم دارم کمکم به یه سمتی حرکت میکنم.
از وقتی اومدم اینجا، وقت زیادی برای فکر کردن داشتم.
تقریباً هر روز ساعت ده صبح بیدار میشم، ورزش میکنم، غذا میخورم، بعد حدود ساعت یک یا دو میرم سر کار، و حدود هشت یا نه شب برمیگردم.
بعدش، تنها روی تراس خونهای که اجاره کردیم میشینم و به گذشته، حال و آینده فکر میکنم. راستش هیچکدومشون رو نمیتونم درست بفهمم.
نه اونقدر خوشحالم که بخندم و نه اونقدر غمگینم که گریه کنم، فقط هر روز رو به جلو میدوم.
میگن «خود» در واقع یه توهمه.
دانشمندها میگن حاصل مجموعهای از سیگنالهای الکتریکی مغزه.
بودا گفته نتیجهی جریان و علتهای در هم پیچیدهست.
و با خودم فکر کردم… شاید تیم ما هم همینطوری باشه. نه یه موجود ثابت، بلکه چیزی که هر روز تغییر میکنه؟
تو قلبمون، «بنگتن» شاید مثل تکههای کاغذی باشه، هرکدوم به یه رنگ.
حتی خودم هم دیگه مطمئن نیستم دقیقاً چی هست یا شاید چی بود.
ولی یه چیزی قطعیه: اینکه نزدیک سیسالگی، هنوز میتونم همراه اعضا چیزی خلق کنم، خودم رو برای این لحظهی خاص وقف کنم و قدردانش باشم، یه نعمت بزرگه.
در مورد اینکه آلبوم بعدی چی میشه، خودم هم هنوز در حال گشتن و کشفشم.
ولی امیدوارم لحظههایی که اینجا، توی این جای دور با هم داشتیم، تبدیل بشه به نوعی زیبایی، چیزی که خیلی وقته فراموش کرده بودم.
الان که دارم این رو مینویسم روی یه تراس تابستونی نشستم.
شما الان چه رنگی هستین؟
دلم براتون تنگ شده. زمان زیادی گذشته اما وقتی دوباره همدیگه رو ببینیم…
قول میدم جوری به نظر میرسه که انگار هیچ فاصلهای نبوده
خیلی زود میام پیشتون.
تا اون موقع، نهایت تلاشم رو میکنم.
دوستتون دارم.
کیم نامجون 🌿
سلام
حالتون چطوره؟
تابستون گرمیه.
بیشتر از دو ماهه که سربازیم تموم شده. الان توی لسآنجلس دور از خونهام. همراه با اعضا کار میکنم، زندگی میکنم و خوش میگذرونم.
واقعا تجربهی عجیبیه. انگار «Bon Voyage پیونگچانگ» باشه. نه؟
به هر حال حس میکنم دارم کمکم به یه سمتی حرکت میکنم.
از وقتی اومدم اینجا، وقت زیادی برای فکر کردن داشتم.
تقریباً هر روز ساعت ده صبح بیدار میشم، ورزش میکنم، غذا میخورم، بعد حدود ساعت یک یا دو میرم سر کار، و حدود هشت یا نه شب برمیگردم.
بعدش، تنها روی تراس خونهای که اجاره کردیم میشینم و به گذشته، حال و آینده فکر میکنم. راستش هیچکدومشون رو نمیتونم درست بفهمم.
نه اونقدر خوشحالم که بخندم و نه اونقدر غمگینم که گریه کنم، فقط هر روز رو به جلو میدوم.
میگن «خود» در واقع یه توهمه.
دانشمندها میگن حاصل مجموعهای از سیگنالهای الکتریکی مغزه.
بودا گفته نتیجهی جریان و علتهای در هم پیچیدهست.
و با خودم فکر کردم… شاید تیم ما هم همینطوری باشه. نه یه موجود ثابت، بلکه چیزی که هر روز تغییر میکنه؟
تو قلبمون، «بنگتن» شاید مثل تکههای کاغذی باشه، هرکدوم به یه رنگ.
حتی خودم هم دیگه مطمئن نیستم دقیقاً چی هست یا شاید چی بود.
ولی یه چیزی قطعیه: اینکه نزدیک سیسالگی، هنوز میتونم همراه اعضا چیزی خلق کنم، خودم رو برای این لحظهی خاص وقف کنم و قدردانش باشم، یه نعمت بزرگه.
در مورد اینکه آلبوم بعدی چی میشه، خودم هم هنوز در حال گشتن و کشفشم.
ولی امیدوارم لحظههایی که اینجا، توی این جای دور با هم داشتیم، تبدیل بشه به نوعی زیبایی، چیزی که خیلی وقته فراموش کرده بودم.
الان که دارم این رو مینویسم روی یه تراس تابستونی نشستم.
شما الان چه رنگی هستین؟
دلم براتون تنگ شده. زمان زیادی گذشته اما وقتی دوباره همدیگه رو ببینیم…
قول میدم جوری به نظر میرسه که انگار هیچ فاصلهای نبوده
خیلی زود میام پیشتون.
تا اون موقع، نهایت تلاشم رو میکنم.
دوستتون دارم.
کیم نامجون 🌿
🌻 ⁞ 𝒔𝒖𝒏 ‧₊˚✧ 𝑨𝒓𝒎𝒚𝑨𝒓𝒆𝒂
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
دقیقا همون لحظه که فکر میکنی حقیقت رو بین اون همه دروغ شناختی، دستی از پشت روی شونه ات میزنه و حین صاف کردن کراواتش خودش رو حقیقت معرفی میکنه...
هیرائث/ Hi-ra-eth
خونهای که دلتنگشی اما خراب شده و دیگه وجود نداره... و شاید حتی هیچوقت وجود نداشته.
"- برگرد و تیکه های پازل رو کنار هم بذار ویلیام؛ وقتشه به خودت برگردی و با ذرهبین دنبال حقیقت بگردی...
سرنوشت با قلم به خون نشسته ای، نامه کوتاهی رو برای کیم تهیونگ، مامور تعلیق شده افبیآی نوشت و به صندوق پست کائنات فرستاد...
آدرس: آمریکا، واشنگتن، اداره مرکزی افبیآی، اتاق آقای ویلیام روتشیلد
اداره پست کائنات نامه رو سوار به اداره حمل و نقل قاصدک کرد و سکانس بعد سرنوشتی بود که نامه جدیدی در دست داشت این بار قاصدک دیگری به آدرس جدیدی عازم بود.
آدرس: کره، سئول، خیابان گانگنام، برج ۱۶۷، واحد ۵۰۹ قدیم، آقای جئون جونگکوک."
-امیدوارم توی پارت اول قاصدک رو ببینید و بهش سلامی بکنید، کسی چه میدونه... شاید برای شما هم نامهای توی کوله پشتیش داشته باشه~
Coming soon...
هیرائث/ Hi-ra-eth
خونهای که دلتنگشی اما خراب شده و دیگه وجود نداره... و شاید حتی هیچوقت وجود نداشته.
"- برگرد و تیکه های پازل رو کنار هم بذار ویلیام؛ وقتشه به خودت برگردی و با ذرهبین دنبال حقیقت بگردی...
سرنوشت با قلم به خون نشسته ای، نامه کوتاهی رو برای کیم تهیونگ، مامور تعلیق شده افبیآی نوشت و به صندوق پست کائنات فرستاد...
آدرس: آمریکا، واشنگتن، اداره مرکزی افبیآی، اتاق آقای ویلیام روتشیلد
اداره پست کائنات نامه رو سوار به اداره حمل و نقل قاصدک کرد و سکانس بعد سرنوشتی بود که نامه جدیدی در دست داشت این بار قاصدک دیگری به آدرس جدیدی عازم بود.
آدرس: کره، سئول، خیابان گانگنام، برج ۱۶۷، واحد ۵۰۹ قدیم، آقای جئون جونگکوک."
-امیدوارم توی پارت اول قاصدک رو ببینید و بهش سلامی بکنید، کسی چه میدونه... شاید برای شما هم نامهای توی کوله پشتیش داشته باشه~
Coming soon...
⏳ ⁞ #Hiraeth ‧₊˚✧ 𝑨𝒓𝒎𝒚𝑨𝒓𝒆𝒂
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خواستم بدونید این زندگی رو بم برده. بدون کار، بدون زندگیِ آکادمیک و فقط هاپهاپ.
🌻 ⁞ 𝒔𝒖𝒏 ‧₊˚✧ 𝑨𝒓𝒎𝒚𝑨𝒓𝒆𝒂
فرض کنید رفتید کوهنوردی و این دو عزیز رو میبینید،
ریکشن صادقانهتون چیه ؟
ریکشن صادقانهتون چیه ؟
🃏 ⁞ 𝑱𝒐𝒌𝒆𝒓 ‧₊˚✧ 𝑨𝒓𝒎𝒚𝑨𝒓𝒆𝒂
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
دقیقا همون لحظه که فکر میکنی حقیقت رو بین اون همه دروغ شناختی، دستی از پشت روی شونه ات میزنه و حین صاف کردن کراواتش خودش رو حقیقت معرفی میکنه...
هیرائث/ Hi-ra-eth
خونهای که دلتنگشی اما خراب شده و دیگه وجود نداره... و شاید حتی هیچوقت وجود نداشته.
"- برگرد و تیکه های پازل رو کنار هم بذار ویلیام؛ وقتشه به خودت برگردی و با ذرهبین دنبال حقیقت بگردی...
سرنوشت با قلم به خون نشسته ای، نامه کوتاهی رو برای کیم تهیونگ، مامور تعلیق شده افبیآی نوشت و به صندوق پست کائنات فرستاد...
آدرس: آمریکا، واشنگتن، اداره مرکزی افبیآی، اتاق آقای ویلیام روتشیلد
اداره پست کائنات نامه رو سوار به اداره حمل و نقل قاصدک کرد و سکانس بعد سرنوشتی بود که نامه جدیدی در دست داشت این بار قاصدک دیگری به آدرس جدیدی عازم بود.
آدرس: کره، سئول، خیابان گانگنام، برج ۱۶۷، واحد ۵۰۹ قدیم، آقای جئون جونگکوک."
-امیدوارم توی پارت اول قاصدک رو ببینید و بهش سلامی بکنید، کسی چه میدونه... شاید برای شما هم نامهای توی کوله پشتیش داشته باشه~
Coming soon...
هیرائث/ Hi-ra-eth
خونهای که دلتنگشی اما خراب شده و دیگه وجود نداره... و شاید حتی هیچوقت وجود نداشته.
"- برگرد و تیکه های پازل رو کنار هم بذار ویلیام؛ وقتشه به خودت برگردی و با ذرهبین دنبال حقیقت بگردی...
سرنوشت با قلم به خون نشسته ای، نامه کوتاهی رو برای کیم تهیونگ، مامور تعلیق شده افبیآی نوشت و به صندوق پست کائنات فرستاد...
آدرس: آمریکا، واشنگتن، اداره مرکزی افبیآی، اتاق آقای ویلیام روتشیلد
اداره پست کائنات نامه رو سوار به اداره حمل و نقل قاصدک کرد و سکانس بعد سرنوشتی بود که نامه جدیدی در دست داشت این بار قاصدک دیگری به آدرس جدیدی عازم بود.
آدرس: کره، سئول، خیابان گانگنام، برج ۱۶۷، واحد ۵۰۹ قدیم، آقای جئون جونگکوک."
-امیدوارم توی پارت اول قاصدک رو ببینید و بهش سلامی بکنید، کسی چه میدونه... شاید برای شما هم نامهای توی کوله پشتیش داشته باشه~
Coming soon...
⏳ ⁞ #Hiraeth ‧₊˚✧ 𝑨𝒓𝒎𝒚𝑨𝒓𝒆𝒂
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
به آدمها نباید اعتماد کرد چون همشون اعتمادت رو میشکنن؛ بعضیها دیرتر و بعضیها زودتر. اما همه بالاخره یک روز بهت ثابت میکنن که شبیه حرفهاشونن... همون حرفها که نمیزنن.
برای دانلود این فیکشن هشتگ زیر رو سرچ کنید.👇🏻
🐺 ⁞ #SUSUO_ONYA ‧₊˚✧ 𝑨𝒓𝒎𝒚𝑨𝒓𝒆𝒂
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
دقیقا همون لحظه که فکر میکنی حقیقت رو بین اون همه دروغ شناختی، دستی از پشت روی شونه ات میزنه و حین صاف کردن کراواتش خودش رو حقیقت معرفی میکنه...
هیرائث/ Hi-ra-eth
خونهای که دلتنگشی اما خراب شده و دیگه وجود نداره... و شاید حتی هیچوقت وجود نداشته.
"- برگرد و تیکه های پازل رو کنار هم بذار ویلیام؛ وقتشه به خودت برگردی و با ذرهبین دنبال حقیقت بگردی...
سرنوشت با قلم به خون نشسته ای، نامه کوتاهی رو برای کیم تهیونگ، مامور تعلیق شده افبیآی نوشت و به صندوق پست کائنات فرستاد...
آدرس: آمریکا، واشنگتن، اداره مرکزی افبیآی، اتاق آقای ویلیام روتشیلد
اداره پست کائنات نامه رو سوار به اداره حمل و نقل قاصدک کرد و سکانس بعد سرنوشتی بود که نامه جدیدی در دست داشت این بار قاصدک دیگری به آدرس جدیدی عازم بود.
آدرس: کره، سئول، خیابان گانگنام، برج ۱۶۷، واحد ۵۰۹ قدیم، آقای جئون جونگکوک."
-امیدوارم توی پارت اول قاصدک رو ببینید و بهش سلامی بکنید، کسی چه میدونه... شاید برای شما هم نامهای توی کوله پشتیش داشته باشه~
Coming soon...
هیرائث/ Hi-ra-eth
خونهای که دلتنگشی اما خراب شده و دیگه وجود نداره... و شاید حتی هیچوقت وجود نداشته.
"- برگرد و تیکه های پازل رو کنار هم بذار ویلیام؛ وقتشه به خودت برگردی و با ذرهبین دنبال حقیقت بگردی...
سرنوشت با قلم به خون نشسته ای، نامه کوتاهی رو برای کیم تهیونگ، مامور تعلیق شده افبیآی نوشت و به صندوق پست کائنات فرستاد...
آدرس: آمریکا، واشنگتن، اداره مرکزی افبیآی، اتاق آقای ویلیام روتشیلد
اداره پست کائنات نامه رو سوار به اداره حمل و نقل قاصدک کرد و سکانس بعد سرنوشتی بود که نامه جدیدی در دست داشت این بار قاصدک دیگری به آدرس جدیدی عازم بود.
آدرس: کره، سئول، خیابان گانگنام، برج ۱۶۷، واحد ۵۰۹ قدیم، آقای جئون جونگکوک."
-امیدوارم توی پارت اول قاصدک رو ببینید و بهش سلامی بکنید، کسی چه میدونه... شاید برای شما هم نامهای توی کوله پشتیش داشته باشه~
Coming soon...
⏳ ⁞ #Hiraeth ‧₊˚✧ 𝑨𝒓𝒎𝒚𝑨𝒓𝒆𝒂
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
دقیقا همون لحظه که فکر میکنی حقیقت رو بین اون همه دروغ شناختی، دستی از پشت روی شونه ات میزنه و حین صاف کردن کراواتش خودش رو حقیقت معرفی میکنه...
هیرائث/ Hi-ra-eth
خونهای که دلتنگشی اما خراب شده و دیگه وجود نداره... و شاید حتی هیچوقت وجود نداشته.
"- برگرد و تیکه های پازل رو کنار هم بذار ویلیام؛ وقتشه به خودت برگردی و با ذرهبین دنبال حقیقت بگردی...
سرنوشت با قلم به خون نشسته ای، نامه کوتاهی رو برای کیم تهیونگ، مامور تعلیق شده افبیآی نوشت و به صندوق پست کائنات فرستاد...
آدرس: آمریکا، واشنگتن، اداره مرکزی افبیآی، اتاق آقای ویلیام روتشیلد
اداره پست کائنات نامه رو سوار به اداره حمل و نقل قاصدک کرد و سکانس بعد سرنوشتی بود که نامه جدیدی در دست داشت این بار قاصدک دیگری به آدرس جدیدی عازم بود.
آدرس: کره، سئول، خیابان گانگنام، برج ۱۶۷، واحد ۵۰۹ قدیم، آقای جئون جونگکوک."
-امیدوارم توی پارت اول قاصدک رو ببینید و بهش سلامی بکنید، کسی چه میدونه... شاید برای شما هم نامهای توی کوله پشتیش داشته باشه~
Coming soon...
هیرائث/ Hi-ra-eth
خونهای که دلتنگشی اما خراب شده و دیگه وجود نداره... و شاید حتی هیچوقت وجود نداشته.
"- برگرد و تیکه های پازل رو کنار هم بذار ویلیام؛ وقتشه به خودت برگردی و با ذرهبین دنبال حقیقت بگردی...
سرنوشت با قلم به خون نشسته ای، نامه کوتاهی رو برای کیم تهیونگ، مامور تعلیق شده افبیآی نوشت و به صندوق پست کائنات فرستاد...
آدرس: آمریکا، واشنگتن، اداره مرکزی افبیآی، اتاق آقای ویلیام روتشیلد
اداره پست کائنات نامه رو سوار به اداره حمل و نقل قاصدک کرد و سکانس بعد سرنوشتی بود که نامه جدیدی در دست داشت این بار قاصدک دیگری به آدرس جدیدی عازم بود.
آدرس: کره، سئول، خیابان گانگنام، برج ۱۶۷، واحد ۵۰۹ قدیم، آقای جئون جونگکوک."
-امیدوارم توی پارت اول قاصدک رو ببینید و بهش سلامی بکنید، کسی چه میدونه... شاید برای شما هم نامهای توی کوله پشتیش داشته باشه~
Coming soon...
⏳ ⁞ #Hiraeth ‧₊˚✧ 𝑨𝒓𝒎𝒚𝑨𝒓𝒆𝒂
تهیونگ اولین توپ رو برای تیمِ بیسبال داجرز پرتاب کرد. 🥹
🎶 ⁞ 𝑵𝑨𝑽𝑨 ‧₊˚✧ 𝑨𝒓𝒎𝒚𝑨𝒓𝒆𝒂
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تهیونگ رو نمک پاشیدن گذاشتن جلو دوربین.
🎶 ⁞ 𝑵𝑨𝑽𝑨 ‧₊˚✧ 𝑨𝒓𝒎𝒚𝑨𝒓𝒆𝒂