گفتارها - ا. منصوری
1.88K subscribers
219 photos
17 videos
39 files
126 links
بگویم [کنون] آنچه گفتن سزد
خــرد خـــام گفـــتارها را پــزد «فردوسی»

گفتارها و یادداشت‌هایی در: فرهنگ و طبیعت؛ فلسفه، شعر و ادب، جامعه
*راه ارتباط: @man46
Download Telegram
#سیاست
🌹 اردیبهشت سیاسی
اردیبهشت را می‌توان لطیف‌ترین ماه سال دانست. در این ماه لطیف به فتوای بزرگان اندیشه و ادب فارسی باید دفتر شعر در دست و رفیق و انیس در کنار، راه صحرا گرفت و از نعمات طبیعی برخورار شد و برای مدتی از دل مناقشات اهل مدسه نیز برکند.
کنون که بر کف گل جام بادۀ صاف است/ به صدهزار زبان بلبلش در اوصاف است
بخواه دفتر اشعار و راه صحرا گیر / چه جای مدرسه و بحث کشف کشاف است (حافظ)

اما چه کنیم که غم روزگار مجال کام‌گیری از طبیعت نمی‌دهد و مناقشات ناظر بر دو انتخابات پیش‌رو، امان از اهل دل بریده است. گویی شیرین‌سخن علی‌الاطلاق خطۀ فارس را نیز این دغدغۀ دو گانه می‌آزرده که سروده بود:
غم زمانه خورم یا فراغ یار کشم / به طاقتی که ندارم کدام بار کشم! (سعدی)

«امروز» یکم اردیبهشت را روز «سعدی» نام گذارده‌اند، روزی که فهرست تأیید صلاحیت شدگان انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۹۶ دست‌به دست می‌شود و از امروز فعالیت‌های سیاسی سرنوشت‌ساز وارد مرحلۀ جدیدی می‌گردد. در میان دوستان، برخی ورود بیشتر به مسائل انتخاباتی و سیاسی را طلب می‌کنند، و برخی برعکس، برگزاری برنامه‌های طبیعت‌گردی و ترتیب دادن مجالس خوانش شعر و مباحث فرهنگی بنیادین اجتماعی را خوش‌تر می‌دارند.
خواجۀ علی‌الاطلاق شعر فارسی، سخن‌دان خطۀ فارس و همشهری عزیز جناب سعدی، گویی در دیالوگ با آن بیت سعدی علیه‌الرحمه پاسخ داده بود:
غمخوار خویش باش، غم روزگار چیست! (حافظ)

در این میان توصیۀ بنده رعایت یک نوع اعتدال هوشیارانه است. نه غفلت از امر سیاسی چنانکه در ازای آن غفلت، باغ و چمن و کوی و برزن چندان به پادگان تبدیل شود که دیگر مجالی برای کام‌گیری از طبیعت، و احساس امنیت حتی در خیابان و خانه نباشد، و نه چندان استغراق در امر سیاسی که پس از زمانی، جز کامی تلخ در اثر مصرف بیش از حد خوراک سیاسی نماند. در این روزها با کمال تعجب دوستانی را می‌بینم با کلیت سیاست و انتخابات قهر که در دهه‌های پیشین بی‌تحلیل سیاسی آب هم نمی‌خوردند! از زندانی سیاسی دوران پهلوی تا جانباز جنگ و عضو ستادهای انتخاباتی پیشین، تا تحلیل‌گران داغ منازعات سیاسی بسیاراند دوستانی که امروز جوا‌ن‌ترهای پرجنب‌وجوش صحنۀ سیاست را تسخر زنان می‌نگرند و با نگاهی آمیخته از حسرت و یأس، گذشتۀ خود را در قامت آرمان‌گرایان امروز می‌بینند.
در این اوضاع بیتی زیبا از ذهنم مرور می‌شود که ۲۵ سال پیش در کلاس فلسفۀ علم، بارها از زبان استادی بزرگوار و اینک در تبعید، در تبیین برآمدن امواج متعارض فلسفی در طول تاریخ شنیده بودم؛ آن معلم مسلّم فلسفه آن بیت را این گونه برای‌مان می‌خواند:
کفارۀ‌ شراب‌خوری‌های بی‌حساب / هشیار از میانۀ مستان گذشتن است!
البته بعدها دریافتم آن بیت از صائب بوده است و استاد فلسفۀ ما، بدون تخریب وزن، مصراع دوم را با تغییری نسبت به اصل بیت صائب در ذهن ضبط کرده بود و برای‌مان می‌خواند و ناگفته نماند که این گونۀ تغییر یافته از سوی استاد را بیشتر وافی مقصود می‌یابم (در بیان صائب، اصل مصراع دوم چنین است: «هشیار در میانۀ‌ مستان نشستن است»)

باری، به دوستان دنبال کنندۀ امر سیاست پیشنهاد می‌کنم که شراب سیاست به اندازه نوش کنند. صد البته باید هوشیار بود و اخبار عرصۀ سیاست را پی گرفت و در صورت اقتضا به تبلیغ اخلاق‌مدارانۀ کاندیدای مورد نظر و نقد منصفانۀ جناح‌های مخرب عرصه‌های فرهنگی و اقتصادی زندگی شهروند ایرانی امروز نیز اهتمام کرد، اما مبادا تناول بیش از حد فرآورده‌های سفرۀ سیاست موجب رودل کردن روح گردد و از قضا سرک‌انگبین صفرا فزاید!
باشد که در این اردیبهشت لطیف سیاسی شده، به اندازه زمانی را به تحلیل‌های سیاسی اختصاص دهیم، اما از طبیعت غافل نشویم و نیز از فرهنگ و ادب غنی فارسی.
دست‌کم در این روز موسوم به سعدی، ساعتی را پر و پیمان سعدی بخوانیم، حال در گوشۀ‌ چمنی یا در خلوت زاویه‌ای.

☄️ و تفألی به غزلیات سعدی، به نیت محصورانی که سرایندۀ نغمۀ آزادی و آبادانی‌اند و به سوء‌تفاهمی خود از آزادی محروم

خرم آن بقعه که آرامگه یار آنجاست / راحت جان و شفای دل بیمار آنجاست
من در این جای همین صورت بی‌جانم و بس / دلم آنجاست که آن دلبر عیار آنجاست
تنم اینجاست سقیم و دلم آنجاست مقیم / فلک اینجاست ولی کوکب سیار آنجاست
آخر ای باد صبا بویی اگر می‌آری / سوی شیراز گذر کن که مرا یار آنجاست
درد دل پیش که گویم غم دل با که خورم / روم آنجا که مرا محرم اسرار آنجاست
نکند میل دل من به تماشای چمن / که تماشای دل آنجاست که دلدار آنجاست
سعدی این منزل ویران چه کنی جای تو نیست/ رخت بربند که منزلگه احرار آنجاست
ا. منصوری ۱/ اردیبهشت ۱۳۹۶
#سیاست
#انتخابات۱۳۹۶
🚩 (چهارم) اصلاً شرکت کنیم یا نه؟ چرا؟

با اعلام فهرست نامزدهای تأیید شده برای ورود به رقابت‌های انتخاباتی، باب محاسبه برای اخذ بهترین تصمیم در بارۀ انتخابات به‌طور جدی گشوده شده است. به گمانم ابتدا باید به این پرسش‌ها پرداخت:

🔸 پرسش۱- چگونه می‌توان قهر کرده‌ها را به صحنه آورد؟
- کوتاه جواب: باید دید آیا هیچ فرقی بین «نامزدها» هست، یا نه! آیا این که کسی همچون «ظریف» وزیر خارجه یا «فرجی دانا» وزیر علوم باشد، آیا فرقی ندارد با این که فردی از جریان موسوم به جبهۀ پایداری یا جمنا سکان این امور را به دست بگیرد؟ این که فرد و جریانی مدیریت اجرایی کشور را به عهده بگیرد که عقبۀ حمایتی و فکری‌اش فی‌المثل «محمد خاتمی» و «تاجزاده» باشد، آیا یکسان است با فرد و جریانی که عقبۀ فکری‌اش جناب «مصباح یزدی» و «احمدی‌نژاد» باشد؟ اگر برای شهروندی این دو شرایط یکسان باشد، طبیعی است انگیزۀ زیادی برای حضور در صحنۀ انتخابات نداشته باشد.

🔸 پرسش ۲- آیا عملکرد دولت حسن روحانی از هر نظر قابل دفاع است، آیا او نمرۀ درخشانی برای عملکرد چهار ساله اش دارد که ایجاب کند شهروندان آگاه یک بار دیگر پشت او بایستند؟
- کوتاه جواب: به نظر می‌آید معدل کل روحانی نمرۀ قبولی است، اگر چه در برخی حوزه‌ها نمرۀ عملکردش در حد «د» یا حتی کمتر از این باشد، اما بی‌شک نمرۀ او در برخی حوزه‌ها «ج»، «ب» و حتی «الف» است. اما نکتۀ‌ مهم این است که در وضعیت کنونی، اگر روحانی نه، پس چه کسی؟
می‌توان در انتخابات سه موضع اختیار کرد: یکم: رأی به روحانی؛ دوم: رأی به جریان مقابل؛ سوم: بی‌کنشی و عدم شرکت در انتخابات. شاید نیاز به تفصیل ندارد که موضع سوم کمکی اساسی به موضع‌گیری دوم می‌کند. قطعاً عدم حضور شهروندان در انتخابات شانس به قدرت رسیدن جریان مقابل روحانی را بالا می‌برد. پس تنها و تنها در صورتی که تفاوتی بین روحانی و جریان مقابل وجود نداشته باشد، موضع سوم تصمیمی قابل قبول است.

🔸 پرسش۳- آیا اگر شهروندی به کلیت نظام سیاسی اعتراض داشته باشد و هر گونه شرکت در انتخابات را به منزلۀ تأییدی بر اصل نظام تلقی کند، آیا موجه نیست از حضور در انتخابات اجتناب کند؟
-کوتاه جواب: کسی که کلیت نظام سیاسی کنونی را نپذیرد، دو گزینه در پیش دارد: الف) انتظار دگرگونی ریشه‌ای (که از طریق انقلاب یا کودتا یا براندازی از سوی قدرت خارجی و بیگانه میسر است) که تجربۀ تاریخی نشان داده است در این‌گونه‌های تغییر، هزینه بسی بیش از فایده است؛ ب) تغییر تدریجی و اصلاح که راهی کم هزینه‌تر به نظر می‌رسد. حضور در انتخاباتی که در آن گزینه‌ها متفاوت‌اند، اگر چه این تفاوت گاه بسیار چشم‌گیر نباشد، همانا راه کم‌هزینه است.
بنابر این رأی به روحانی هم ممکن است به گونه‌ای رأی به نظام تلقی شود، اما در شرایط موجود رأی به گفتمانی از درون نظام است که در چهارچوب آن گفتمان می‌توان اصلاح تدریجی و بهینه‌سازی نظام را تعقیب کرد.

🌱 البته ... واضح است که نقد درون‌گفتمانی روحانی حتی در این برهه منتفی نیست و برای بهبود اوضاع سودمند و ضروری است. کاش ستادهای ایشان از این نکته غافل نباشند.

🌱 ا. منصوری ۳،اردیبهشت، ۱۳۹۶
#سیاست
#انتخابات۱۳۹۶

شاخص‌های انتخاب اصلح (بخش دوم)
🔹🔹 ملاحظات خاص انتخابات شوراهای شهر و روستا:
۱- روی‌هم‌رفته کارنامۀ شوراهای شهر و روستا را موفق نمی‌دانم. در اینجا به علت‌های آن عدم موفقیت کاری ندارم، به هر علتی، به نظر نمی‌رسد شوراهای شهر و روستا باری خاص از دوش مردم برداشته باشند. قرار بود شورها تبلور مشارکت مردم در تعیین سرنوشت در عرصۀ زندگی روزمره باشند، اما به گمانم چنین نشد. شوراها اگر خوب و موفق فعالیت می‌کردند، باید فساد در عرصۀ مدیریت شهری و امور روستایی کم می‌شد، باید محیط‌زیست کمتر تخریب می‌شد و مردم احساس رضایتی بیشتر داشتند، اما چنین نشد. البته این داوری کاملاً نسبی؛ ممکن است در شهرهایی کارنامۀ بالنسبه قابل قبولی هم بتوان یافت.
۲- اذعان به گزارۀ (۱) به هیچ روی نتیجه نمی‌دهد که فلسفۀ‌وجودی شوراها نابه‌جا بود. شوراها هم جایگاهی درخور در قانون اساسی دارند و هم از اقدامات مهم دولت اصطلاحات بوده‌اند، به مثابۀ‌ گامی در نهادینه ساختن دموکراسی. برای نیل به شورای مؤثر و سودمند، نباید به انتخابات شوراها بی‌‌توجه بود، بلکه باید به طور مضاعف برای تشکیل شوراهای قوی و سالم کوشید.
۳- انتخاب شهردار مناسب، وضع قوانین مهم و تعیین کننده، و نظارت بر حسن اجرای آن قوانین به سود مردم، وظیفۀ‌ شوراها است. اما به نظر نمی‌رسد در بسیاری شهرها، با وجود انتخاب شهردارها به‌وسیلۀ شوراها، وضع شهرها بهتر شده باشد. بدون شوراها، شهردار انتصابی، به اتفاق تیم مدیریتی خود می‌توانست اگر سالم باشد خدمت کند و اگر نباشد، به دام رانت‌خواری بیفتد؛ و با وجود شوراها، فرد منتخب چنان می‌کرده است، فقط تعداد افراد این بار زیادتر شد. سراغ ندارم شهری را که بتوان نشان داد با درایت اعضای شورا؛ در حد قابل قبول (و اگر نه تام و کامل) نقشۀ راهی قابل دفاع و عاری از عیب برای پیشبرد امور شهر ترسیم شده باشد و بتوان گفت مدیریت شهری در آنجا از فساد مبری است.
۴- ضعف فقط از آن شهردارها و اعضای شوراهای شهر و روستا نیست؛ به نظر می‌رسد عموم مردم در این باره فاقد نگرش روشن هستند. براستی برای عضویت در شوراهای شهر و روستا چه کسانی را باید انتخاب کرد؟
🔹 آیا این نظر که:
الف) «شورا جای ورزشکار و هنرمند محبوب نیست؛ شورا جای شخصیت‌های نخبۀ‌ سیاسی و نیز متخصصان عمران و معماری و مدیریت شهری است» درست است؟ یا این نظر که:
ب) «اتفاقاً شورای جای نمایندگان قشرهای مختلف مردم، از جمله ورزشکار و هنرمند است و نباید شورا را با یک شرکت مهندسان مشاور اشتباه گرفت»؟!
۵- برای پاسخ به این پرسش، لازم است اولاً در رسالت و مأموریت شهرداری‌ها به طور کلان تأملی شود و ثانیاً وضعیت کنونی شهرها و روستاهای ایران.
۵-۱-در کلی‌ترین حالت رسالت شهرداری‌ها بدین گونه فهرست می‌شود:
🌱یکم)مسکن 🌱دوم)حمل‌ونقل شهری 🌱سوم)محیط‌زیست و فضای سبز 🌱چهارم) اوقات فراغت
تمام عرصه‌های زندگی شهروندان از متراژ و طبقات خانه‌ها تا آب و فاضلاب و تا وسایل ایاب‌وذهاب و مبلمان شهری و پارک و موزه و آمفی‌‌تئاتر و سینما و مکان‌های ورزشی در آن تقسیم‌بندی چهارگانه می‌گنجند.
شهرداری‌ها باید بهترین تصمیم‌ را برای امور یاد شده بگیرند و برای اجرای بهینۀ طرح‌های ناظر بر آن امور جذب سرمایه کنند و در این رهگذر از هدر رفت منابع و سوء استفاده‌ها پیشگیری کنند.
🔸 تنوع مأموریت‌های چهارگانۀ‌ یاد شده حاکی از آن است که عرصۀ‌ فعالیت‌های شهرداری‌ها به «سیاست» یا حتی «عمران و سازه» محدود نمی‌شود، از این رو لازم است در شوراها افراد مختلف، با تنوع تجربه و دانش گرد آیند؛ افرادی در عین برخورداری از تخصص‌های گوناگون، دارای قدرت تصمیم‌گیری، بینش آینده نگرانه، توانایی نظارت و پایش اجرای تصمیم‌ها. همچنین در بررسی کارنامۀ نامزدها، باید «سلامت مالی و اداری» و دور بودن از فساد در رأس شاخص‌ها قرار گیرد. عضو شورای شهر باید نشان دهد پیشینۀ پاکیزه دارد و وامدار رانت‌خوارن و سهم‌خواهان نیست.
چه نیکو است به تناسب عرصه‌های گوناگون و چهارگانۀ زیست شهری؛ تیم‌ها و ائتلاف‌های مختلف شکل‌ گیرند، و قدرت انتخاب تیمی شایسته از فهرستی جامع (لیست) را به مردم بدهند.
در شرایط فقدان احزاب قوی، مسئولیت معرفی این فهرست به دوش نخبگان و رهبران جریان‌های فکری است.
۵-۲- سیمای شهر و روستا هم اکنون خسته است. معضل زباله؛ انواع آلاینده‌ها، از شیمیایی و خاکی و آبی، تا صوتی و تصویری؛ بلندمرتبه‌سازی، فقدان توزیع متوازن مکان‌های فراغتی، و معضل حمل و نقل شهری و پارکینگ‌ها؛ عرصه را برای زندگی بهنجار تنگ کرده است. گویی در اکثر شهرها مردم به بقا و تدام زنده بودن اشتغال دارند، نه تجربۀ زندگی توأم با آرامش و معنا. تراکم‌فروشی و زمین‌خواری لجام گسیخته‌اند.
🌱 تدبیر شورای مقتدر، شرط لازم بهبود اوضاع است.
ا. منصوری ۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۶
#سیاست
#انتخابات۱۳۹۶

به بهانۀ‌ مناظره نامزدهای ریاست جمهوری
🌱🌱 «رستمی باید که پیشانی کند با دیو نفس» 🌱🌱

بعداز ظهر امروز را تقریباً به‌تمامی به مشاهدۀ آخرین مناظرۀ کاندیدهای دوازدهمین دورۀ‌ ریاست‌جمهوری ایران گذراندم. آنچه در این باره از ذهنم گذشت:
۱- چقدر «مناظره» مستعد اغتشاش و دور شدن از حقیقت است! چه دشوار است جمع کردن بین اخلاق و انصاف، با اقتضائات پیروزی بر حریف! چه حق داشتند ابوحامد غزالی و عبدالکریم سروش که از نفس «مناظره» به بدی یاد می‌کردند و در مرحله‌ای از زندگی از ورود بدان تن می‌زدند»!
۲- چقدر مغالطه مستعد ارتکاب است، حتی برای خواص. از جمله مغالطاتی که در مناظره امروز دو طرف اصلی درگیری، به کرّات مرتکب می‌شدند: مغالطۀ «تو هم که» (tu quoquoe= you also) بود. در این مغالطه تو به حریف می‌گویی: «چرا دزدی کردی؟». طرف مقابل به جای آن که: یا ۱- در مقام دفاع از خود، در صدد رفع اتهام ناروا برآید و یا ۲- چنانچه سخن طرف مقابل حق بود، آن را بپذیرد، در پاسخ می‌گوید: «خودت هم که دزدی»!
در این مناظره‌ها؛ یک طرف می‌گوید: «ای آلوده به حقوق نجومی»! و متهم به جای توضیح و رفع اتهام می‌گوید: «تو چه می‌گویی ای املاک نجومی»! و طرف مقابل به جای توضیح موضوع برای مردم، می‌گوید: «دروغ‌گو! خودت هم فلان سال ۳۰۰ متر زمین...» و به اصطلاح علما: هلمَّ جرّاً. گویی به تعبیر جناب سعدی: هیچ کس بی دامن تر نیست، لیکن...
چه شده است سران این نظامی را که قرار بود تا رفع کل فتنه در عالم و دادن حق به مستضعفان جهان، پای در میدان جهاد و شهادت باشند!
۳- در خلال مشاهدۀ مناظره‌ها فضای مجازی را نیز رصد می‌کردم. کانال‌ها و گروه‌های دارای تعلق خاطر به دو طرف (سه طرف) را. گویی فعالان فضای مجازی نیز همچون در کنار گود نشستگان میدان‌های کشتی قدیم، در تکمیل رجزها می کوشند و هر کس تنها بر نقطۀ‌ قوت طرف خود متمرکز است و با مشاهدۀ‌نقطۀ ضعف آن طرف کشتی از شادی در پوست نمی‌گنجد! کسی بی‌طرف و جویندۀ حق نیست. به اصطلاح عوام قدما: کُری خواندن علیه حریف و حتی ضعف نامزد محبوب خود را حُسن دیدن، پیرنگ غالب موضع تماشاچیان مجازی بوده است گویا.
با خود می‌اندیشم: ما که بالاخره نام یک کسی را در صندوق رأی می‌اندازیم، اما چه بر سر اخلاق مردمان آمده است! آیا براستی نمی‌توان در صحنۀ‌ سیاست بود و وارد میدان رقابت شد، اما با متانت و انصاف و منطق از مردم رأی گرفت؟ آیا «قدرت» این اندازه شیرین است که اخلاق و منطق را بتوان در پای آن قربانی کرد؟!
همچنان همنوا با سعدی:
رستمی باید که پیشانی کند با دیو نفس/ گر بر او غالب شویم افراسیاب افکنده‌ایم

ا. منصوری ۲۲ / اردیبهشت ۱۳۹۶
#سیاست
#انتخابات۱۳۹۶

تصمیم برای حضور در انتخابات دوازدهمین دوره ریاست جمهوری
(بخش اول)
گویی رقابت اصلی بین سه تن است:
الف) آقای رییسی
ب) آقای قالیباف
ج) آقای روحانی
1. به گمان بنده بررسی سوابق افراد و عملکرد پیشین‌شان،‌ برای تصمیم‌گیری بسیار مهم است و نتیجۀ مناظره‌ها تأثیری بر تصمیم بنده نداشته است.
2. در بارۀ‌ آقای رییسی؛ نمی‌دانم آنچه در بارۀ‌ نقش وی در ماجرای ۱۳۶۷ گفته می‌شود چقدر صحّت دارد! البته برای کسی که به حقایق متقن در این باره دسترسی دارد، داوری بر اساس آن مهم است. اما دو چیز در بارۀ آقای رییسی برای من به عنوان یک شهروند معمولی واضح است: یک؛ وی چندین سال رییس سازمان بازرسی کل کشور بوده است و تا جایی که می‌دانم، در بسیاری پرونده‌های خُرد، سازمان تحت ریاست وی احقاق حق کرده و چنانچه شهروندی معمولی از دست دولت‌مردی شکایتی می‌کرده، می‌توانست امیدی به رسیدگی داشته باشد. دو؛ آقای رییسی حدود یک دهه معاون ارشد قوه قضاییه بود، اما در همین مدت فساد در دستگاه زیر مجموعه این قوه کم نبوده؛ فساد در قضاوت‌ها، در وکالت‌ها، در ادارات ثبت! تقریباً کسی که در سال‌های اخیر پایش به یکی از این مراکز رسیده باشد، بوی آزار دهندۀ‌ فساد به مشامش رسیده است؛‌ فساد به‌طور محسوسی در سال‌های اخیر زیاد و زیادتر شده است و چه بد!
3. در بارۀ آقای قالیباف؛ نمی‌دانم عمق حقیقت ماجرای املاک نجومی چقدر است، می‌بینیم در شهر تهران بالاخره کارهایی انجام شده که از بابت برخی از آنها باید انصاف به خرج داد و به نیروهای شهرداری خسته‌نباشید گفت، اما به عنوان کسی که در مقاطعی کوتاه با بخش‌هایی از شهرداری همکاری داشته، مصادیقی از بی‌عرضه‌گی، بی‌توجهی و فساد در شهرداری را دیدم‌ام، بی‌واسطه و مستقیم. و به عنوان شهروندی که بیست سال در تهران زیسته؛ مشاهدۀ این که تهران در بیش از یک دهۀ اخیر به شهری مبتذل تبدیل شده آزارم می‌دهد. شرح مصادیق این ابتذال بماند برای وقت خود.
4. در بارۀ آقای روحانی؛ نمی‌دانم عمق مسئلۀ حقوق‌های نجومی چقدر است؛ اما دو چیز را می‌دانم: یک؛ انتظاری که از دولت روحانی برای برخورد با فساد در دستگاه‌های اجرایی داشته‌ام بسیار بسیار کم برآورده شده است. بی‌عرضه‌گی و کم مایه‌گی بسیاری مدیران اجرایی این دولت نیز چیزی نیست که بتوانم به‌سادگی بر آن چشم بپوشم؛ حال علتش هر چه باشد! دو؛ در عرصه‌هایی مانند امور خارجه، سلامت، نفت، عملکرد تیم روحانی نمرۀ قابل قبول دارد، در عرصۀ اقتصاد صنعتی و بازرگانی و گردشگری، نظر به ویرانۀ به‌جا مانده از دولت نهم-دهم، عملکردش تا حدودی قابل تقدیر است، اما در عرصۀ‌ فرهنگ و مدیریت علمی و آموزش و پرورش کارنامه‌ای ضعیف‌تر از حد انتظار دارد.

🔻ادامه 🔻
#سیاست
#انتخابات۱۳۹۶

🌱اصلاحات بُرد/زنده باد اصلاحات🌱

🍀 برندۀ واقعی انتخابات ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۶ کیست؟
آیا
الف- روحانی؟ آنچنان که ستاد روحانی و نیز رسانه‌های جهانی خواهند گفت...!
ب- مردم؟ آنچنان که رهبری گفت...!
ج- رهبری؟ آنچنان که رادیو و تلویزیون می‌گویند...!
یا
د- اصلاحات؟؟
به گمانم همۀ گزینه‌ها، به نحوی متضمن حظّی از حقیقت هستند حتی گزینۀ (ج)، اما برندۀ اصلی «جریان اصلاحی» است.
روحانی در دهۀ ۶۰ و حتی ۷۰ اصلاح‌طلب نبود، در دهۀ هشتاد نیز نه چندان! در ماجرای ۸۸ جریان اصلاحی هاشمی رفسنجانی را در برگرفت. سال ۱۳۹۲ معلوم شد حسن روحانی نیز اگر چه یک اصلاح‌طلب تمام عیار نبود، اما برای اصلاح‌طلبان خیرالموجودین بود. طی این چهار سال، اگر چه کارنامه‌ای که از خود به جا گذاشت شامل اما و اگرهایی است! اما از شاخص‌های اصلاحی فاصله نگرفت. در تبلیغات انتخاباتی، روحانی در مرز اصلاحات حرکت کرد، با حساسیت فوق‌العاده. او به‌خوبی نشان داد استعداد آن دارد که به اصلاحات به‌تمامی بگراید.
🔸 سخنرانی حسن روحانی در تبریز و همدان و ساری و مشهد، نمونۀ تبلور شعارهای اصلاحی بود؛ روحانی در سخنرانی‌های تبلیغاتی هیچ چیز غیرقانونی و شالوده شکنانه نگفت، اما چیزهایی گفت که شاید جز در شرایط رقابت‌های انتخاباتی نمی‌شد گفت.
روحانی در چهارچوب‌های قانونی نقد کرد و اعتراض کرد و بعضاً به افشاگری‌هایی در بارۀ پاره‌ای قانون‌گریزی‌ها پرداخت. او از ضرورت محدود شدن دخالت نظامیان و نیروهای امنیتی گفت، همان سخن فروخفتۀ مردم، اما نه چنان که این نقد و اعتراض به تیغ و درفش کشیده شود. و مگر اصلاحات چه چیزی غیر از این است؟!

🔸انتخابات نشان داد جریان اصلاحی فراتر از فرد است.
تفکر اصلاحی فرزند خاتمی نیست، خاتمی فرزند آن است. اصلاحات همان است که سال ۱۳۷۶ خاتمی را به خود گرفت و اینک در سال ۱۳۹۲ و ۱۳۹۶ روحانی را به خود جذب کرد.

🔸 اصلاحات فقط در کلام جهانگیری و حسن روحانی تبلور نیافت؛ در ستادها و رفتار هواداران، در رفتار نظامیان و شبه‌نظامیان، و حتی حظّی از آن در موضع‌گیری‌های رهبری قابل مشاهده بود.

🌱 سپاس تقدیر را و تدبیر قشرهای آگاه و جناح‌های گوناگون را، حتی جریان های مخالف و رقیب اصلاح‌طلبی را.
اصلاحات از نفس نیفتاده است، ریشه می‌دواند همچنان؛ زنده باد اصلاحات!!! 🌹
ا. منصوری 30 اردیبهشت 1396
💢 یک دیده، یک شنیده
☄️ در حاشیۀ جریان شبه‌اعتراض‌های خیابانی دی ماه 1396
#سیاست

🔸 یکم؛ تهران، غروب روز شنبه نهم دی ماه، از میدان آزادی به سوی میدان انقلاب در حرکتم. در فضای دودآلود و ناشفاف غروب دل گرفتۀ این روز، چند جوان از نرده‌های میانۀ خیابان می‌پرند. پاره سنگ‌ها و آجرهای کف خیابان که مثالش را در حرکت‌های اعتراضی جنبش سبز 1388 هرگز ندیده بودیم، گویی به شعارهای بر بنر نشستۀ «اتحادخواهانۀ 9 دی» دهن کجی می‌کنند. نیروهای ضد شورش در کرانه‌های خیابان ایستانده‌اند. نیروهای لباس شخصی بین نیروها در تردداند. فضا عادی نیست، اما نه چندان ملتهب که از یک راهپیمایی اعتراض‌آمیز انتظار می‌رود. چند جوان با پیراهنی تیره و شلوار پلنگی و صورت نیمه بسته، به‌آرامی به ایستگاه بی‌آرتی مقابل دانشگاه صنعتی شریف نزدیک می‌شوند و با آرامش تمام با چماقی بر شیشۀ ایستگاه می‌کوبند و شیشه فرو می‌ریزد؛ چند جوان بیشتر نیستند. شماری از مردم به تماشا ایستاده‌اند، اما نه راهپیمایی معناداری و نه نیروهایی که انتظار می‌رود باید برخورد کنند، برای کنترل به خود می‌جنبند... از خود می‌پرسم: جریان چیست؟ به‌راستی چه جریانی پشت این شبه‌اعتراض‌ها ایستاده؟ نه شعارهای منسجم و سنجیده که آرمانی را واگو کند، نه رهبریِ به قاعده‌ای که به اعتراض‌ها جهت دهد!

🔸 دوم؛ سیرجان، ظهر روز 13 دی، در یکی از شهرهای جنوب ایران با مردمانی مهربان و فضای آرام اما به تنگ آمده از خشکسالی! از مسجدی به در می‌آیم و چند بانوی تحصیلکرده با لباس رسمی اداری، برخی با چادر و برخی با مانتو، اما همگی در تراز یک کارمند شریف و به قاعدۀ نظام جمهوری اسلامی نیز فریضۀ ظهر به جا آورده، پشت سرم هستند. مضمون گفتار یکی از آنها چنین است: «دایی‌ام کراوات راه‌راه‌اش را از صندوقچه در آورده تا اگر فردا روزی حکومت عوض شد با تیپ مناسب برود محل کار!» و خانمی دیگر می‌گوید: «ما چطور برویم سر کار آیا باز با همن چادر چاقچول؟» نفر بعدی می‌گوید: «حداکثر چادرم را در آورم اما روسری را گمان نکنم بتوانم کنار بگذارم» و همراه دیگر می‌گوید: «خیال می‌کنی! دو روز نگذشته می‌بینی همه این لچَک‌ها را پرت کردند کنار و تو هم همراه می‌شوی!» این در حالی است که به تعبیر یکی از مسئولان آن شهر، در آنجا حتی یک شعار هم بر دیوار نوشته نشده و هیچ حرکت اعتراضی رخ نداده، داستان این بود که در وضعیت عدم اعتماد به رسانۀ رسمی حکومتی و در فضای فیلترینگ تلگرام، منبع خبری مردم شده بود شبکه‌ای مانند «من و تو»، و مردم آن شهرستان دور از پایتخت چنان گمان می‌کردند که اگر آنها آرام‌اند و منتظر، گویی در مرکز و کلان‌شهرها داستان یک دگرگونی رادیکال در حال وقوع است.

به گمانم می‌توان گفت در فقدان یک پلیتیکس کلاسیک _به تعبیر منقول از فوکو_ «میکروپلیتیک امیال» دارد فضای ایران را رقم می‌زند که نتیجۀ آن نه تحولی سنجیده، بلکه در کوتاه مدت، تنها تعمیق سرگشتگی است. در تحلیل‌های رسانه‌های حکومتی و فضای مجازی نوعی حیرانی مشهود است. نه خبر قابل اعتمادی و نه تحلیلی که ابعاد ماجرا را به‌درستی بگشاید! خطیبان رسمی حکومت، به سیاق یک تکرار ملال‌آور سی‌وچند ساله، دست اسرائیل و انگلیس را در کار می‌بینند، بی آن که سر سوزنی فساد سیستماتیک لانه کرده در شیرازۀ این جامعۀ ریازده و ربازده را در این بی‌ثباتی دخیل ببینند.
رهبران سیاسی جریان‌های بیرون حاکمیت هم بدون تحلیلی عمیق و جامع از مشکلات فرهنگی و اجتماعی، در نشانه‌روی به سوی حاکمیت با هم مسابقه دارند. آیا اینها نشانه‌های یک جامعۀ کم رمقِ شیرازه گسیخته را که نه در وضعیت ثبات است و نه تغییر به نمایش نمی‌گذارد؟ اعتراض‌ها به لج‌بازی کش‌دار یک خانوادۀ از هم گسیخته بیشتر شبیه است تا جامعه‌ای در حال گذار از وضعیت اکنونِ نامطلوب به وضعیت فردای مطلوب!

🔸🔸 سخن نهایی: فقدان یک «جامعۀ مدنیِ» قوی، گره‌گاه اصلی وضعیت نابه‌سامان امروز ایران است. نخبگان فکری یا منزوی‌اند، یا در منازعۀ بازی قدرت توان می‌فرسایند. جز با ورود نخبگان فکری به عرصۀ جامعۀ مدنی، و تقویت آنچه «طبقۀ متوسط» نامیده می‌شود، به گمانم نتوان خلاصیِ مطلوبی از این وضعیت تصور کرد.
ا. منصوری 16/ دی/ 1396
#سیاست
مواضع سیاسی یک استاد فلسفه دانشگاه تهران
در خبرهای سیاسی دیروز (پنجشنبه، 20 اردیبهشت 1397)، خبری برایم چشم‌گیر آمد؛ بخش‌هایی از سخنرانی آقای غلامعلی حداد عادل، عضو هیأت رئیسه جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی (جمنا) در نشست دبیران استانی و اقشاری این جبهه.

به عنوان دانش‌آموختۀ فلسفۀ دانشگاه تهران، در ذهنم ارتباطی برقرار شد بین: اولاً سرنوشت آموزش فلسفه و تفکر در این کشور، و ثانیاً تصمیم‌هایی که با مساهمت چنین اندیشه‌ای برای ایران و ایرانی گرفته می‌شود.
گزیده‌ای از سخنان آقای دکتر غلامعلی حداد عادل در جمع اعضای آن تشکل سیاسی به نقل از خبرگزاری فارس بدین‌قرار است:
«1- ما برای حفظ انقلاب باید به بسط ید ولی‌فقیه کمک کنیم. | 2- شاید احتیاج به ارتباط وسیع بین نیروهای مؤمنِ انقلاب یک زمانی امری ضروری شود و ما باید همیشه آماده باشیم،... | 3- ما برای ایجاد وحدت بین نیروهای انقلاب قصد داریم از ظرفیت آقای رئیسی استفاده کنیم. (http://www.farsnews.com/news/13970220000854)
- ایشان توضیح ندادند که منظورشان از آن «بسط ید» چیست و در چه عرصه‌هایی به نظر ایشان احیاناً ولی فقیه مغلوله الید هستند!
همچنین ایشان توضیح ندادند منظورشان از این که یک زمانی ممکن است ارتباط وسیع بین نیروهای مؤمن به انقلاب ضروری شود چیست و این که مگر الان آن ضرورت را حس نمی‌کنند و یا این که مگر چنان ارتباطی هم اکنون با حداکثر حمایت رسمی و غیررسمی مالی و رسانه‌ای دولتی و غیردولتی وجود ندارد!
با خود می‌اندیشم اشکالی ندارد که یک کنشگر سیاسی هم پیدا شود که برای بهبود اوضاع ایران امروز، به جای اندیشیدن به چگونگی نهادینه ساختن اموری همچون مشارکت شهروندی، اخلاق و مسئولیت اجتماعی، تحکیم مبانی دموکراسی، تقویت قانونمنداری و قید زدن به قدرت مطلق، به اِطلاقِ بیش از پیش و تمرکزِ افزون‌ترِ قدرت بیاندیشد! حتی اشکالی ندارد که چنین فردی دانش‌آموختۀ دانشگاهی و یا حتی دارای کرسی استادی در دانشگاه باشد، اما این که کرسی تدریس درس‌هایی مانند: «فلسفۀ کانت»، «فلسفه در قرن نورده»، «تجربی‌مسلکان انگلستان» و مانند آن را در مقاطع تحصیلات تکمیلی، همچون فوق‌لیسانس و دکتری آن هم در دانشگاه مادر، دانشگاه تهران، به صاحب چنین اندیشه‌ای بسپارند، مقداری جای شگفتی است.
اهمیت تأمل در سخنان و مواضع ایشان هنگامی بیشتر آشکار می‌شود که بدانیم ایشان علاوه بر سمت استادی دانشگاه تهران و مسئولیت علمی و آموزشی، عهده‌دار چه مسئولیت‌هایی در کدام نهادها هستند. اقلامی از سمت‌ها و مسئولیت‌های ایشان به گواهی صفحۀ معرفی ایشان در سایت دانشگاه تهران بدین قرار است:
- ریاست شورای تحول علوم انسانی
- رئیس بنیاد سعدی
- مشاور عالی مقام معظم رهبری
و عضویت در:
- مجمع تشخیص مصلحت نظام
- شورای عالی انقلاب فرهنگی
- شورای سرپرستی سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران
- شورای سیاستگذاری مرکز مطالعات بین المللی دینی
- فرهنگستان زبان و ادب فارسی
- شورای عالی آموزش و پرورش
- بنیاد دایرالمعارف اسلامی
- شورای عالی پژوهشکده تاریخ علم
- شورا و هیئت امنای سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی
- شورای عالی راهبردی مرکز ملی مطالعات جهانی شدن

@ardeshirmansouri
برای انتخابات 1398
#انتخابات #سیاست #اصلاحات
💢 انتخابتی دیگر و حیرانی در میان گزینه‌های چهارگانه
اردشیر منصوری 14 مرداد 1398

🔹 گزینه‌ها:
1-[یک سر طیف] شرکت در هر صورت. توجیه: 1- مهم‌ترین ابزار تأثیر کم‌هزینه برای مردمی که تغییر و اصلاح می‌خواهند، صندوق رأی است. 2- تحت لوای نظامی زیست می‌کنیم که قهر و تحریم را تحمل نمی‌کند، عدم شرکت در انتخابات به معنای حذف همیشگی از میدان رسمی قدرت خواهد بود (اشاره به وضعیت نهضت آزادی) و این خلاف منش اصلاح‌طلبی است. به تعبیر نقل شده از خاتمی: برگۀ رأی آخرین نقطۀ اتصال ما با نظامی است که می‌خواهیم از آنِ ما باشد و اصلاحش کنیم، نه آن که براندازیمش.

2-[سر دیگر طیف] تحریم انتخابات. توجیه: 1- «انتخابات» تنها در وضعیت آزاد و قابل تأثیرگذاری معنا دارد. در وضعیتی که نهاد نظارتی مانع ورود غیرخودی‌ها به صحنۀ رقابت است، شرکت «انتخابات» بی‌فایده، و بازی به نفع یک جناح خاص و نوعی توهین به خود است. 2- در شرایط بسته بودن فضا و انسداد سیاسی، چه فرقی می‌کند رسماً و صریح حذف شوی یا عملاً و تلویحی؟ مانند سران نهضت آزادی رد صلاحیت و از عرصه‌های رسمی کنار زده شوی یا همچون سران اصلاحات؟ آیا برگۀ دماوندی خاتمیِ نجیب، دست‌کم برای خودِ او کار کرد تا برای دیگر اصلاحیان بکند؟

3-[راه‌های میانه- الف] شرکت مشروط. با شرط‌هایی مانند فراخ شدن روزنه‌های غربال نهادهای نظارتی و عدم حذف شخصیت‌های مؤثر اصلاح‌طلب، عدم دخالت‌ نهادهای نظامی در انتخابات و خودداری از مهندسی آن، پرهیز صدا و سیما از رفتار تبعیض‌آمیز و یک‌سویه به نفع جناح خاص و مانند آن.

4-[راه میانه-ب] عدم شرکت، بدون اعلام تحریم. توجیه: در شرایطی که انسداد و انحصار جوّ غالب فضای سیاسی است، مجلس خنثی است، شورای نگهبان اجازۀ تصویب قوانین مترقیانه را نمی‌دهد، سایۀ «حکم حکومتی» بر ذهن و ضمیر و خفا و علن نمایندگان حاکم است، حتی ورود مشروط اصلاح‌طلبان سالم و آگاه هم نمی‌تواند گرهی بگشاید (وضعیتی که مجلس کنونی با وجود فراکسیون امید و ورود یکپارچۀ اصلاح‌طلبان با آن مواجه است) در چنین شرایطی عدم شرکت اولاً از بار احساس وهن شهروندان می‌کاهد، ثانیاً ممکن است پایین بودن محسوس آمار مشارکت، پیامی برای ضرورت تجدید نظر کلی به نظام منتقل کند، البته اگر چشم‌ و گوشی برای دریافت چنین پیام‌ها هنوز گشوده باشد.
[نقد چهار] نقدی که به این گزینۀ چهارم وارد است: یکم؛ اگر مختصر اثری برای شرکت مشروط متصور باشد، این گزینه آن را نادیده می‌گیرد و به معنای سپردن همۀ عرصه‌ها به دست تمامیت‌خواهان است، مشابه بلایی که با عدم اجماع اصلاح‌طلبان و روی کار آمدن 8 سالۀ احمدی‌نژاد به سر کشور آمد. دوم؛ برای آن که «عدم شرکت» با آمار قابل ملاحظه‌ای از مردم محقق شود، باید آن را اعلام کرد، «اعلام آن» به معنای «تحریم» خواهد بود، یعنی فروکاستن گزینۀ (4) به گزینۀ (2) و «عدم اعلام آن» اجماع کافی پدید نخواهد آورد، یعنی بی‌خاصیت شدن گزینۀ (4).
اگر «نقد گزینۀ 4» جدی و قابل ملاحظه باشد، چه باید کرد؟
@ardeshirmansouri
🔻 ادامه🔻
👈 ایران و آمریکا، درنگی مقایسه‌‌ای
#سیاست #ایران #آمریکا
کشورها را می‌توان با شاخص‌هایی مقایسه کرد: جمعیت، اقتصاد، وضعیت اقلیمی-جغرافیایی، ساختار سیاسی، جایگاه علمی و مانندآن.
تفاوت‌ها بین دو کشور ایران و آمریکا بسیاراند، اما برخی شباهت‌/ تفاوت‌ها ویژه و جالب‌اند. مثلاً دو شاخص جمعیت و جایگاه علمی، مقایسه‌ای معنادار را بین این دو کشور ممکن می‌کنند:
- در حالی که «جمعیت» آمریکا چهار برابر ایران (آمریکا حدود ۳۲۰ ملیون و ایران حدود ۸۰ ملیون) است، با شاخص «تولید علم»، جایگاه آمریکا چهل برابر بهتر از ایران است. (آمریکا حدود ۴۰ درصد تولید علم جهان را به خود اختصاص داده و ایران فقط حدود یک درصد)
این یک نمونه مقایسه بود؛ «ساختار قدرت سیاسی» نیز شاخص درخوری برای مقایسه است.

الف) برخی شباهت‌ها بین ایران و آمریکا:
- دین؛ شکاف جدّی بین افراط‌گرایی دینی از یک سو، و دین‌هراسی از سوی دیگر، آمریکا و ایران را قابل مقایسه می‌کند. در کمتر کشوری می‌توان این قطب‌بندی شدید را همزمان شاهد بود. مقایسه کنید شکاف «اِونجلیست‌ها»/ «سکولارها» را در آمریکا، با وضعیت «مهدویت‌گرایی-جمکران‌گرایی»/ و نوعی نفرت از تمایلات دینی در قشرهایی از مردم ایران در دهه‌های اخیر!
- رهبری جهان؛ رهبران آمریکا هم داعیۀ مدیریت جهانی و درانداختن نظم نوین دارند؛ ایران هم از معدود کشورهایی است که هنوز سودای مدیریت جهانی در مخیلۀ برخی سیاسی‌مردانش وجود دارد؛ از جمله نگاه کنید به سودای الگو شدن در مدیریت کرونا، در اظهارات مسئولان مختلف، از سخنگوی فلان ستاد، تا بلندپایه‌ترین لایه‌های قدرت.
- ریاست جمهوری؛ در هر دو کشور پوپولیسم می‌تواند فردی را به بالاترین جایگاه اجرایی (ریاست جمهوری) برساند؛ احمدی‌نژاد اینجا و ترامپ آنجا. در آمریکا اونجلیست‌ها طرفدار ترامپ بودند و در ایران هم از برخی مردم عادی تا برخی «خواص بابصیرت»! دولت احمدی‌نژاد را منصوب امام‌زمان می‌دانستند.
بر این فهرست می‌توان افزود...
اما ب) تفاوت‌ها:
در آمریکا دولت برآمده از پوپولیسم، از معدود دولت‌هایی بود که دو دورۀ چهار ساله را نتوانست به هم وصل کند. دموکراسی آمریکایی با همۀ مشکلاتش، نگذاشت آمریکایی‌ها، از یک سوراخ دو بار گزیده شوند. اما در ایران دولت برآمده از پوپولیسم مکرر شد. چرا که ساختار قدرت در ایران تفاوتی معنادار با آمریکا دارد. البته در هر دو ساختار، نهادهایی هستند که نمی‌گذارند رأی خالص مردم نتیجه را تعیین کند، در یک کشور «الکترال کالج» و در این یکی «شورایِ نگهبان»! اما تفاوت محسوس این است که در یک جا مادام که یک چهره سیاسی نظرش به نظر «هستۀ سخت قدرت» نزدیک باشد، امکان مکرر شدن خواهد داشت، فارغ از آن که در سنجۀ نخبگان بقای آن چهره چه لطمه‌های جبران‌ناپذیری به کشور وارد می‌آورد. در اینجا انواع مجلس‌ و شورا دست در کار موجه‌سازی تمایلات مرکز‌اند. اما در آنجا نوعی تکثر بین نهادها، قدرت را توزیع می‌کند و این مانع از مکرر شدن ضایعات می‌شود.
در ساخت سیاسی ایرانی، احمدی‌نژاد در حالی مکرر شد که بیانیه‌های بین‌المللی را ورق پاره می‌خواند. در حالی که آموزش‌عالی تحت تصدی او برای جلوگیری از اختلاط دختران و پسران روزهای حضور دانشجویان را در دانشگاه زوج‌و‌فرد می‌پسندید و برای ادامه تحصیل در خارج، به بهانۀ جلوگیری از منحرف شدن‌ از دین مبین مانع‌تراشی می‌کرد، کاروان هواپیمایی سفرش به آمریکا پر بود از خویشاوندان خود و هم‌پیمانان! هم در مغرب‌زمین بود که هالۀ نور دور سر خود می‌دید. او که جوانان منتقد دانشگاهی‌اش ستاره‌دار می‌شدند و محروم از تحصیل! در رقابت‌های انتخاباتی منتقدانش خس‌وخاشاک نامیده می‌شدند و اگر درجۀ مخالفت شدیدتر بود، شخص باید در کهریزک یا زیر چرخ‌های اتومبیل‌هایِ خاص جان می‌داد، بی‌هیچ محاکمۀ عاملان! بیشترین لذت وی مشاهدۀ خیل هورا کشندگان و کف و سوت کشندگان در سفرهای استانی بود تا جناب رییس میزان ساعت معطلی مردم را احصا کند!
اما در آمریکا، روشنگریِ نخبگانِ علمی-سیاسی نگذاشت تا دورۀ ریاست کسی مکرر شود که با معاهدۀ پاریس همچون ورق‌پاره رفتار کرد، و راه ادامه تحصیل جوانان مسلمان در آمریکا را سد کرد، او که مفتخر به صدور فرمان قتل مستشار نظامی ایران (سردار سلیمانی) در کشور ثالث بود، و یکی از لذت‌هایش هم مشاهدۀ خیل هورا کشندگان در میتینگ‌ها!
در دموکراسی آمریکایی با درس‌آموختۀ تجربۀ یک دور ریاستِ «بیزینس‌منِ» محبوب ایونجلیست‌ها، کسی رو آمد که در روز نخست استقرار، هم آمریکا را به معاهدۀ پاریس برگرداند و هم منع صدور روادید برای مهاجران و مسافران کشورهای با اکثریت مسلمان را ابطال کرد.
به یاد آن جملۀ معروف و منسوب به چرچیل: «دموکراسی بدترین نوع حکومت است، البته به‌جز سایر انواع حکومت‌ها»
اردشیر منصوری ۳ بهمن ۱۳۹۹
@ardeshirmansouri
اندکی #سیاست-1
سرنوشت‌مان را کدام رقم می‌زند؛ "فضیلت" یا "بخت"؟
اردشیر منصوری - 11 خرداد 1403

🔹 یک) اندیشمند مهم اما ناخوشنام سیاسی، نیکولو ماکیاولّی گفته بود در میدان واقعیِ سیاست، آنچه رخ می‌دهد تنها به «فضیلت» سیاست‌ورزان بستگی ندارد، «بخت» هم دخیل است. ماکیاولّی نخستین‌ اندیشمندی نیست که به این بصیرت رسیده باشد، پیش از او افلاطون بزرگ نیز بدین دقیقه رسیده بود. اما ماکیاولّی این فرصت را یافته بود که آن هشدار افلاطون را در آزمایشگاهِ تاریخ مشاهده کند. به گزارش ماکیاولّی امپراتوری روم آنگاه اعتلا یافت که بیش از «بخت»، «فضیلتِ» مردانِ سیاست و شهروندانش در سرنوشت سیاسی‌اش دخیل بود، و هنگامی به زوال گرایید که عنصر بخت بر فضیلت چربید. او در ایتالیای آشفتۀ روزگار خود تأثیر عنصر «بخت» ‌را چیره شده می‌یابد. چنین است که می‌کوشد فضلیت‌های متناسب با جامعه‌ای از هم گسیخته را (که شامل صفات شیری و روباهی است) فهرست، و تقدیمِ شهریار یا آقازاده‌ای کند (سزار بورژیا، فرزند پاپ الکساندر ششم) که نجات ایتالیا را در گرو کنش سنجیدۀ او می‌دید. امیدی که، دست‌کم در کوتاه مدت، به یأس گرایید. این است حکم جامعه‌ای که به کُنش جمهور شهروندانش برای تحول مجال نمی‌هد.

🔹 دو) مباد که ایران امروز چونان ایتالیای زمان ماکیاولّی باشد. اما وقتی با ژرف‌بینی بسترهای «امید» ایرانیان امروز را برای گذر از شرایط سخت می‌‌نگری، در می‌یابی که گویی به عنصر «بخت» بیشتر چشم دارند تا «فضیلت». بدا وضع مردمی که روزنه‌های تحولش بیش از آن که به خرد و ارادۀ مردمش، و از جمله به تلاش‌های «روزنه‌گشایانش» بسته باشد، بسته به بختی است که با فعالیت «غدد لنفاوی»، یا "سنسنس سلولی" (Cellular Senescence) یا تأثیر استخر، یا نقص فنی هلی‌کوپتر، یا حکم محکومیت یک نامزد ریاست جمهوری در کشوری در آن طرف عالم مربوط است!
ادامه دارد 🔻
اندکی #سیاست_2
آرایش میدان سیاست و پرسش از ریاست بعدی؟
اردشیر منصوری - 12 خرداد 1403

فارغ یک اکثریت خاموش، متحیر و بی‌صدا، در کلان‌ترین تقسیم، جناح‌های سیاسی کشور را می‌توان در سه جریان عمده دسته‌بندی کرد، گرچه هریک از این‌ها به شقوق بیشتری قابل تقسیم‌اند.
مواضع این جریان‌ها دربارۀ مسئلۀ ریاست جمهوری چیست و چگونه می‌خواهند از آن اکثریت خاموش رأی جذب کنند؟

▪️سه جریان کلان سیاسی:
الف) جریان «اصول‌گرا» که همۀ شقوقش با نظام مستقر همراه‌اند و پرانگیزه برای مشارکت در رقابت ریاست‌جمهوری. در اینجا به تشریح آن نمی‌پردازیم.
ب) جریان «اصلاحی» که در عین نارضایتی از نظام مستقر، خواهان تحول تدریجی و خشونت‌پرهیز است، اینجا به مواضع شقوق مختلف این جریان دربارۀ ریاست جمهوری نگاهی خواهیم داشت.
ج) جریان موسوم به «براندازی»، که هیچ‌گونه مشارکت در چارچوب این نظام را مقبول نمی‌یابد و خواستش تغییر فوری نظام است، ولو با خشونت. اینجا به بررسی این گزینه نیز نمی‌پردازیم.

🔸نگاهی به شقوق جریان (ب)؛
ب-1) جریانِ «اصلاح‌گرای ساختاری»، چهرۀ شاخص: مصطفی تاجزاده. این جریان منتقد «قانون اساسی» موجود است و بر آن است که تنها رهِ رهایی کوتاه آمدنِ رهبری کلان جامعه از رویۀ جاری‌ست. با این نگاه اولاً باید نظارت استصوابی که جایی در همین قانون اساسی موجود ندارد، متوقف شود و شایستگان امکان ورود به صحنۀ رقابت «ریاست جمهوری» بیابند، ثانیاً رییس جمهورِ منتخب از تمام اختیارات قانونی برخودار باشد و این جایگاه به مدیرِ اجرایی فرامین و منویات تقلیل نیابد، و در گام سوم، برای تغییر قانون اساسی و اصلاح ساختار نظام اقدام شود. این نگاه هرچند از منظر «نظریۀ سیاسی» مترقی است و امکان ترغیبِ اکثریت خاموش برای مشارکت حداکثری را دارد، اما عملاً در شرایط کنونی تحققش قریب به محال است.

ب-2) جریان «اصلاح‌گرای معتدل»، به نمایندگیِ سیدمحمد خاتمی. این جریان همۀ تلاشش را کرد تا نقطۀ پیوند حاکمیت و مردم باشد، اما با تعمیق شکافِ دولت-ملت؛ قوت گرفتنِ مشی تمامیت‌خواهی در حاکمیت و رادیکال شدن مطالبات مردمِ ناراضی، به نظر می‌آید سرمایۀ اجتماعی‌اش از دو سو، وضعیت خوبی نداشته باشد. یعنی در اوج نجابت و پرهیز از رادیکالیسم، تا اطلاع‌ثانوی فاقدِ امکانِ اثربخشی است. این جریان دربارۀ انتخابات ریاست‌جمهوری به‌طور مشروط اعلام موضع کرده است: «اگر حاکمیت صلاحیت نامزد اصلاح‌طلب را تأیید کند به میدان می‌آییم وگرنه ریسک نمی‌کنیم و دیگر به نامزد نیابتی تن نمی‌دهیم». مشکل این جریان از یک سو فیلتر نظارت استصوابی است و از سوی دیگر امکان کسب رأی از اکثریتِ خاموش که اصلاحات معتدل را رفته‌رفته فاقد اثر یافته است.
🔻ادامه🔻
اندکی #سیاست-3

📍پارادوکس تحریم/مشارکت
اردشیر منصوری - 4 تیر 1403

اگر نه از دو منظرِ «حاکمیت» و نیز «براندازان»، بلکه از منظر دو جناحِ اصلاح‌خواه: یعنی الف) «گذرطلبان/ اصلاح‌ساختاری‌ها» و ب) «روزنه-راه‌گشایان»، به این سؤال بنگریم که: شرکت در انتخابات خدمت است یا خیانت؟ به موردی جالب برای اهالی منطق می‌رسیم و اینجا سروکلۀ یک پارادوکس سیاسی آشکار می‌شود.

سؤال دقیقاً این است: آیا (چنانکه طرفداران مشارکت می‌گویند) الف: تحریم صندوق، کمکی است غیرمستقیم به برآمدن امثال جلیلی و قالیباف که کشور را به سوی فلاکت/ تشدید فساد می‌برند، و اگر پزشکیان بیاید فساد کمتر می‌شود و افق برای تغییرات تدریجی باز؛ یا (چنانکه تحریمی‌ها می‌گویند) ب: مشارکت در انتخاباتِ غیررقابتی و ناسالم نوعی مشروعیت‌بخشیدن به ساختار حاکمیتی است که رییس جمهوری در آن کاره‌ای نیست جز تدارکاتچیِ حاکمیتی تمامیت‌خواه-غیردموکراتیک که صندوق را به مکانیزم بیعت تقلیل داده است و حتی به ریاست رسیدن فردی سالم (گیریم پزشکیان) در آن نمی‌تواند به سود آرمان‌های آزادی و عدالتخواهی باشد؟

پاسخی که طرفین، یعنی «گذرطلبان» و «روزنه‌گشایان» به این پرسش می‌دهند، شباهت جالبی دارد با یک پارادوکس مشهور مانده از یونان قدیم:
▫️در آتن دوهزاروپانصد سال پیش، مادری بود و پسری. مادر به پسر می‌گوید: «چرا به مدرسه نمی‌روی؟»
-پسر: در مدرسه یا به من «حقیقت می‌آموزند» یا «دروغ» را. و ای مادر، تو همیشه می‌گفتی «مردم غالباً دروغ می‌پسندند و خدایان حقیقت را». پس چرا به مدرسه بروم که اگر حقیقت بیاموزم مطرود مردم خواهم بود و اگر دروغ بیاموزم مطرود خدایان. پس به مدرسه رفتن درهرحال نتیجه‌ای جز مطرود شدن ندارد و این یعنی حاصل مدرسه جز ضرر نیست.
-مادر: پسرم، فرض کنیم چنین باشد؛ یعنی مردم غالباً دروغ می‌پسندند و خدایان حقیقت را. و مدرسه نیز چنانکه گفتی یا دروغ می‌آموزد یا حقیقت. ازاین‌رو معقول است که به مدرسه بروی؛ چرا که اگر حقیقت بیاموزی خدایان از تو راضی‌اند و اگر دروغ بیاموزی مردم. پس در هر حال نتیجۀ مدرسه جلب رضایت یکی از طرفین است و به‌مدرسه‌رفتن سودمند است.

ماجرای انتخابات ریاست جمهوری در 1403 ایران نیز بی‌شباهت با داستان مادر و پسر یونانی نیست. بازسازیِ دو سوی ماجرای انتخابات ریاست جمهوری پیشِ‌رو چنین است:
🔸زبانِ حال گذرطلبانِ تحریمی: چرا در انتخاباتیِ غیررقابتی در ساختار حاکمیت غیردموکراتیک شرکت کنیم که دو سرش باخت است؟ اگر پزشکیان رأی بیاورد، نظر به اذعان خودش که جز برای اجرای فرامین (برنامه‌های ابلاغی، گرچه اجرای سالم و فسادزدودۀ آن) نیامده؛ مردم را امیدی به تحقق آرمان‌های آزادی در سبک زندگی و عدالت و رفع تبعیض نیست. زیرا که در برنامه‌ها و فرامین، نه تنها ردی از آرمان‌هایی مانند آزادیِ عقیده و بیان و سبک زندگی و حتی حق دادخواهی و محاکمۀ عادلانه در دادرسی‌ها نیست، بلکه بر اساس اخبار قابل اعتنا، اموری مانند «حجاب»، «رفع حصر»، «هسته‌ای» و «رابطه با آمریکا» خط قرمز اعلام شده‌اند، و حتی هیچ نشانی از «باز بودن دست رییس‌جمهوری در انتخاب وزرا» و «عدم مداخلۀ نهادهای نظامی در اقتصاد و فرهنگ» و مانند اینها نیست، و این یعنی باختِ مردم. و اگر پزشکیان رأی نیاورد که باختش آشکار است؛ حاکمیت خواهد گفت در انتخاباتی که همۀ جناح‌ها نامزد داشتند، تغییرخواهان شکست خوردند.

🔹زبان حال روزنه-راه‌گشایان: کار درست مشارکت است؛ چرا که اگر اکثریت بیایند پای صندوق، پزشکیان رأی می‌آورد و نظر به سلامتش جلو بسیاری کژی‌ها را خواهد گرفت و راه برای ورود بهترها (نخبگان سیاسی و اقتصادی و فرهنگی) به قدرت باز می‌شود. اگر هم به هر علت اکثریت نیایند پای صندوق و کسی غیراز پزشکیان به قدرت برسد، گرچه این نتیجه بسیار نامطلوب است، اما باز کار صواب مشارکت است. زیرا به نظر می‌رسد جمهوری اسلامی حالاحالاها سرِ برافتادن ندارد، در این صورت آنها که با صندوق قهر نکردند، امکان فعالیت برای تغییر بلندمدت را چهارچوب همین نظام، بیش از کسانی خواهند داشت که با پذیرش گزینۀ تحریم برای همیشه از ایفای نقش مؤثر در چارچوب این نظام طرد شده‌اند.
👈نتیجه: بد نیست فارغ از التهاب‌های میدانِ سیاست، اهالی تأمل و دقت، محکوم‌کردنِ شتابزدۀ مخالف سیاسی را به تعلیق درآورند و از نزاع‌های انتخاباتی فرصت بسازند برای تمرین تحلیل منطقیِ مواضع گوناگون سیاسی، و گفتگو در عرصۀ عمومی.
@ardeshirmansouri
اندکی#سیاست_4
کمبود شواهد برای عبور از تردید انتخاباتی!
اردشیر منصوری - 6 تیر 1403
شرکت در انتخاباتی سالم، حق مردم است، آنچنانکه خودداری از شرکت در انتخاباتِ فاقدِمعنا. اما آیا آنچه در تبلیغات و مناظره‌های انتخاباتی ریاست‌جمهوری 1403 اظهار شد، برای رفع تردید بسنده است؟

👈ناشنیده‌ها از نامزدها، که می‌توانست شهروندانِ تغییرخواه و جویای «نفس کشیدن» را پای صندوق بیاورد:
▫️در اقتصاد: تقریباً همۀ کاندیداها در ضرورت بهبود معشیت شعار دادند؛ اما نه تنها از «برنامۀ مدون اقتصادی» متناسب با اکنونِ ایران خبری نبود، بلکه از مبارزه با موانع رونق اقتصادی، ازجمله رانت و رشوه و فسادی که مانع از توزیع عادلانۀ منابع است نیز چیزی گفته نشد که بشاید. آیا کسی گفت که چه برخوردی با مسئلۀ معافیت غیرقانونی مالیاتی نهادهایی خواهد داشت که نیمی از اقتصاد کشور را به دست دارند و زیر چتر انواع بنیادهای انقلابی-اسلامی ایجاد شده‌اند؟
▫️در حقوق اجتماعی: در اعلام برائت از ضرب‌وشتمِ شهروندان، شعارها نزدیک به هم بود، اما کسی جرأت داشت به صراحت از جمع‌کردنِ «گشت ارشاد» بگوید؟ گویا همه می‌دانند در چارچوب نظام فعلی رییس‌جمهوری در این باره کاره‌ای نیست! رییس‌کابینه که علی‌القاعده عضو مؤثر شورای امنیت ملی است، حتی اگر خود روزی از نیروهای امنیتی بوده باشد (حسن روحانی) نمی‌تواند زودتر از زمانی که نیروهای ارشد امنیتی صلاح بدانند حتی از ماجرای «اصابت موشکِ خودی به هواپیما» آگاه شود. او حتی «ماجرای گران شدن بنزین» را وقتی می‌فهمد که سیل اعتراض‌-سرکوب راه افتاده است و جان‌ها ستانده شده، چه رسد به آنکه بتواند در آن باره «نظر کارشناسی» را به اجرا در آورد.
▫️سلامت و بهداشت: هیچ یک از نامزدها نگفتند اگر فی‌المثل دوباره پاندمی رخ دهد و تصمیم «کارشناسان» واردکردنِ واکسن از مبدأ مناسب باشد، و ناگهان پیامی صادر شود که نباید واکسن از فلان مبدأ وارد گردد، او چه خواهد کرد.
▫️فضای ارتباطی و اینترنت: تقریباً هیچ نامزدی مدافع فیلترینگ نبود؛ اما تقریباً همگی دراین‌باره ساکت بودند که برای عبور از موانع «شورای فضای مجازی» که وزیر ارتباطات عملاً فقط مجری مصوبات آن نهادِ انتصابی است، چه باید کرد.
▫️سیاست: از میان نامزدها کسی از حق «آزادیِ عقیده و بیان» برای شهروندان و احزاب، و موارد نقض آن، نه تنها در جامعه بلکه حتی در فضاهای آکادمیک و حتی مدرسه‌های علمیه، سخن نگفت. کسی سخنی از حق دادرسی عادلانه برای هزاران معترض دربند (از جمله حق برخورداری از وکیل) و دفاع از «حقوق بشر» آنچنانکه در منشور ملل متحد آمده و ایران هم امضاء‌کنندۀ رسمی آن است، به زبان نیاورد. کسی حتی به اشاره از حق نخبگانِ سیاسی و احزاب قانونی برای نقد و تغییر قانون اساسیِ کشور، به‌منظور دست‌یابی به حقوق اساسیِ بری از ایدئولوژیِ توجیه‌گرِ تبعیض‌های نهادینه‌شده، و نیل به منشور وحدتبخش جامعۀ متکثر ایران سخن بر زبان نراند.

🔹بر این اساس، کدام دریچه برای خوش‌بینی؟ آیا با وجود دولت موازیِ در سایه که حتی خودی‌هایی چون رفسنجانی، لاریجانی و روحانی را برنتابید، باید به مردی سالم، خوش‌قلب و حافظ قرآن و نهج‌البلاغه، اما تکرارکنندۀ ترجیع‌بند تبعیت از فرامین و برنامه‌های ابلاغی، برای رقم‌زدن طرحی نو امید بست؟ کدام نشانه از مواضع نامزدِ عزیزانِ افق‌گشا قرینۀ لازم را در اختیار مردم مردد می‌گذارد تا باز شاهد آن نباشند که وزیر علوم‌شان پس از بیست گزینۀ ردشده، کسی باشد که حتی قدرت نصب مدیران مؤثر وزارتخانۀ متبوع خود را ندارد، چه رسد به تأمین استقلال نهاد علم و آزادی علمی و دانشگاهی. و این که کتاب‌های درسی مدارسش را نهادهای در سایۀ ایدئولوژیک ننویسند. و این که نیروهای سانسورِ قرارگاه‌های پشت پردۀ وازرت فرهنگ و ارشادش ممیزی مهوع کتاب‌ها و مطبوعات و سینمایش را تداوم نبخشند؟
📍 آیا سایۀ انسداد سیاسی موجود که بر سر فضای انتخاباتی سنگینی می‌کند مانعِ عبور از تردید انتخاباتی نیست؟

🔹توصیه- فضای انتخاباتی به‌قدری پیچیده هست که ایجاب کند طرفداران «مشارکت» یا «تحریم» به «استدلال‌های» یکدیگر بیش از «نتیجه» توجه کنند. در فضای پیچیدۀ سیاسیِ ایرانِ امروز بیش از گذشته می‌توان دو دوست را یافت که یکی رأی می‌دهد و دیگری نه. می‌توان در تحول‌خواهی تدریجی توافق داشت در عین اختلاف در این که آیا انتخاب فردی سالم اما فاقد امکانِ ساختاریِ تأثیرگذاری، بیشتر تأمین‌کنندۀ خیر عمومی و منافع بلندمدت ایرانیان است، یا به سود استمرار وضع نابه‌سامان کنونی. شتابزدگی ناستوده دراینجا استفاده از برچسب «خیانت» است؛ چه از سوی تحریمی‌ها علیه رأی‌دهندگان، و چه بالعکس.
@ardeshirmansouri
اندکی #سیاست_5
🌱 ملاحظاتِ پایانی انتخاباتی؛ خلق معنا، بصیرت‌ها
اردشیر منصوری- 7 تیر 1403

با قدردانی از گرامیانی که در این فضای فروبستۀ سیاسی، به قصد اندکی گشایش، در این انتخابات آستین بالا زدند. با وجود «بی‌معناشدنِ نهاد انتخابات» با این «نظارت استصوابی»، هنوز انگیزه‌بخش‌ترین رخداد برای فراخواندن به امر سیاسی «انتخابات» است. با وجود «بی‌معناشدنِ نهاد انتخابات» در شرایطی که «منتصبان و نهادهای غیرانتخابی» در همۀ امور اقتصادی، سیاسی و فرهنگی دست‌شان گشاده‌تر از نهادهای قانونیِ منتخب است، حتی تردید در قرب و بعد به صندوق، برای گفتگو دربارۀ امر سیاسی فضا می‌سازد. بنابراین‌ جا دارد حتی تحریمیان ‌کلیت صندوق و انتخابات را مسکوت نگذارند. گاه حتی «رأی ندادن» می‌تواند معنایی فراتر از بی‌التفاتی به امر خطیر انتخابات داشته باشد: «اعتراض به مجموعۀ روندهایی که صندوق را از کارکرد اصیل انداخته است». روی دیگرِ سکۀ صندوقی که برقدرتان آن را به سازوکار «بیعت» تقلیل داده‌اند، این است که بی‌قدرتان آن را به مکانیزم نقد و اعتراض خشونت‌پرهیز تبدیل کنند.
و اما
💢 بصیرت‌های این انتخابات

▫️ الف) بصیرت‌هایی برای حاکمان:
1-اگر نامزدی همچون پزشکیان رأی بیاورد، حکومت می‌تواند درکی از سر بصارت از خود نشان دهد: یکی این که بفهمد معنایی را که در بسیاری آراء سلبی به این نامزد محترم هست، یعنی «نه» به تحریم، فساد، تبعیض و تحمیل یک سبک زندگیِ خاص متعصبانه و غیرروادارانه؛ و دوم بپرهیزد از چوب‌انداختن لای چرخ رییس‌جمهوری که به مدد اصلاح‌طلبان و قشری معترض از مردم روی کار آمد. کاش حکومت، واقعاً چنانکه عزیزان روزنه‌گشا با آن خوش‌بینی پای کار انتخابات آمدند، «صدای تحول‌خواهی مردم» را تا دیرتر نشده بشنود و از برآمدنِ یک نیروی متمایل به تغییر و اصلاح نهراسد.
2- اگر به هر دلیل اکثریت پای کار نیامدند و کسی جز پزشکیان مقیم پاستور شد، آقایان مست غرور نشوند و روی‌کار آمدن نیروی نزدیک‌تر به خود، بدون رأی اکثریتِ معترض را حماسه تلقی نکنند. کاش حکومت از تجربۀ سیاسیِ تاریخ بشریت درس بگیرد که همواره در «حکمرانی یک‌دست»، و در جناح‌هایی که با فرآیندهای غیررقابتی به قدرت می‌رسند امکان رخنۀ فساد بیشتر است. کاش فهمیده شود که خشونت و سرکوب، به رغم ظاهرِ اقتدارآور، موریانۀ مخربِ ستون‌های حاکمیت‌اند نه نیروی ثبات و دوام بلندمدت.

▫️ب)
بصیرت‌هایی برای عزیزان جریان اصلاحی:
1- اگر نامزد منتخب‌شان (جناب پزشکیان) روی کار آمد؛ باید آمادۀ جهادی در سه جبهۀ بسیار دشوار باشند: اول، جبهۀ «سهم‌خواهی» خودی‌هایی که هرگز در هیچ جریان سیاسی کم نیستند؛ دوم، جبهۀ «اقتدارگرایانی» که سنگ‌اندازی به منتخب منتسب به اصلاح‌خواهی را رسالت خود می‌دانند؛ سوم، جبهۀ «رشدنایافتگی مزمن فرهنگی» که به سبب تسلط قرن‌ها فرهنگِ سیاسی استبدادی و (به قول مرحوم رضاقلی) اقتصادسیاسیِ غارتی-غنیمتی در این سرزمین ریشه‌دوانده است.
با نگاه‌های غیرمتساهل، غیرتکثرگرا، غیرعلمی، و ایدئولوژی‌زده که حتی در جریان موسوم به اصلاحات نشانه‌های آن هست، امکانی برای پیروزی در این جبهه متصور نیست. دوستان بدانند اگر برای مثال وزیر آموزش‌وپروش‌شان از وزیران این وزارت در دوران خاتمی قوی‌تر نباشد، باخته‌اند. همچنین اگر وزیر خارجه‌شان گرچه به قوتِ وزیر خارجۀ روحانی در تسلط به زبان دیپلماسی بین‌المللی باشد، بسیار نیازمند پرورش بینش و مهارت است تا در بزنگاه‌های موضع‌گیری‌های حساس، ضرورت‌های جلب حمایت «هستۀ سخت قدرت» او را به ورطۀ لاپوشانیِ ستم و سفیدشویی سرکوب متمایل نکند. کیست که نداند حفظ تعادل در راه باریک سیاست در ایران چه اندازه دشوار است.
به زبان پزشکیان و ظریفِ مأنوس به آموزه‌های دینی-عربی، عرض می‌شود: چه نیکو است در صورت وصول به قدرت؛ در هنگامه‌هایی مانند «ربوده/کورشدن معترضان»، «استیصال خانواده‌های ایشان» و یا مشاهدۀ دست‌درازی باندهای قدرت به طبیعت و منابع ملی، عزیزان، این سرخط‌های نهج‌البلاغۀ محبوب‌شان را به یاد آورند: «فی تغلب الاحوال عُلِم جواهر الرجال» و «من ضاق علیه العدل فالجور علیه اضیق».
2- اما اگر نامزد منظورشان روی کار نیامد، جا دارد به تجدیدنظری جدی بیندیشند: تجدیدنظر در ارتباط با طیف گستردۀ نخبگان فکری، از منتقدان سرشناسی که عادت به طاووسی ندارند، تا جوانان دانشور گمنامی که جدی گرفته نشده‌اند. دریابند که کار سیاسی نباید فقط به برهۀ حساس صندوق گره بخورد. بپذیرند که در شأن یک جناح سیاسی نیست که بی‌برنامگی در اقتصاد و سیاست را به «تصادف پیش‌نشدۀ هلی‌کوپتر یک رییس» گره بزند. برای مصونیت از غافلگیری در برهه‌های رقابت‌های نفس‌گیر سیاسی و توانِ بسیج نیروی رأی مردم در ایرانِ ملتهب و مستعدِ گذار پیچیده، به ارتقاء نگرش معنادار در رهبران جریان‌های سیاسی و نیز ترمیم مناسب تشکیلاتی نیاز است.
@ardeshirmansouri
برای مرحلۀ اول انتخابات
سه گفت‌وشنود انتخاباتی (طنز آمیخته با جِدّ)
اردشیر
منصوری - 10 تیر 1403

1️⃣ ا
🚺دکتر خوش‌خیالیان: حمد و سپاس خدای رحمان را. دیدید می‌گفتید «بابا اینها نام هر کس را که بخواهند از صندوق در می‌آورند»! اگر وضع نظام آن قدر بد بود که شما می‌گفتید؛ چهار- پنج تا می‌گذاشتند روی رأی «جلیلی» و او را برندۀ دور اول انتخاب می‌کردند...
🚼مهندس بدبینیان: چقدر تو ساده‌ای. خب، اینها از 88 درس گرفته‌اند. او خلاف بزرگه را نخواستند دور اول انجام بدهند. از کجا معلوم ایت کار را نگذاشتند برای مرحلۀ دوم؟ البته از نظر ما که کلاً، چه جلیلی و چه پزشکیان، نظام کسی را به پاستور می‌فرسته که ضامن بقای خودش باشه.
🚹شهروند حیرانیان: عجب روزگاری شده؟ نمی‌شه که در شش‌وبشِ دور دوم بمونیم که اگه اثبات شد تخلفی در کار نیست اون وقت تصمیم بگیریم برای رأی دادن یا ندادن. یعنی رأی مردم خوانده می‌شه؟ کسی هست دربارۀ مکانیزم‌های تخلف/تقلب/ سلامت انتخابات در ایران اطلاعاتی درستی به مردم بده؟

2️⃣اا
🚼مهندس بدبینیان: خلاصه گفته باشم، هر وقت وسوسه شدین برین رأی بدین یادتون باشه حتی اگر تقلب نکنند، و پزشکیان از صندوق در بیاد، چه تضمینی هست که دولت سایۀ جلیلیون که حالا دیگه یک پشتوانۀ 9 میلیونی هم دارند و این بار نسبت به قبل احساس قوت بیشتری خواهند کرد، چوب لای چرخ دولت پزشکیان نگذارند و بلای آبان 98 را که به سر دولت روحانی و مردم معترض آورده بودند تکرار نکنند؟ مگر چند بار باید از یک سوراخ گزیده شد؟ بپرهیزید از خطای شناختیِ سوگیریِ خوش‌بینانه‌نگری!
🚺دکتر خوش‌خیالیان: خوبه که آدم یک مختصر عقلانیتی را برای مخالفش در نظر بگیره. از کجا معلوم که نظام حتی برای حفظ خودش هم که شده، از سه سال به قهقرا رفتنِ مملکت در دولت رییسی درس نگرفته باشه و جلوی تندروی‌ها را نگیره؟ اینهایی که در برابر دشمن خارجی آمادۀ نرمش قهرمانانه هستند، شاید حالا که یک «نه»ی بی‌سابقۀ 60 درصدی دریافت کردند، آمادۀ نرمش قهرمانانۀ داخلی هم باشند! چرا باید فرصت را از دست داد؟ گاهی وقت‌ها این قدر بدبینی نشانۀ تعمیم ناروا و مغالطۀ استقراء ناقصه!
🚹شهروند حیرانیان: عجب وضعیتی! یعنی ممکنه عقلانیتی در حاکمیت پیدا شده باشه و دست از لجبازی با مردم ورداره و اجازه بده بد یا خوب یک دولت منتخب مردم یه چهار/هشت سال بدون ترس از نهادهای غیرانتخابی آنچه در چنته داره برای یک زندگی معمولی نشون بده؟ پس چرا هیچ نشانه‌ای در کار نیست؟ چرا همچنان صدر اخبار شنبۀ اعلامِ نتایج «پناه بردنِ حاکمیت به محافظان حرم» بود، به جای چیزی از جنس «صدای "نه" شما را شنیدیم». مثلاً پذیرش نمایندگان قشرهای آسیب‌دیده از فقر (کارگران و معلمان از معیشت حداقلی بازمانده) یا خانوادۀ معترضانِ جفا دیده؛ یا حداقل خانوادۀ ایثارگران نابراندازِ اما منتقد، که در عین پایبندی به مبانی ایدئولوژیک نظام، به حکمرانیِ بد معترض‌اند.

3️⃣ااا
🚺دکتر خوش‌بینیان: خلاصه یادتون باشه در سوئیس زندگی نمی‌کنیم. از ما گفتن بود، اگر قهر کردید و احمدی‌نژادیسم دوم روی کار آمد و مملکت را به فنا داد؛ نگید نگفته بودید.
🚼مهندس بدبینیان: عجیب است که نمی‌خواهید از بلای هر 9 روز یک بحران دولت دوم خاتمی و دولت دوم روحانی پند بگیرید و دوباره به سیستم اعتماد می‌کنید؟ از ما گفتن، اگر جلوی جدی شدن «نه»ی معنی‌دار مردم را گرفتید و مانع از تغییر بزرگ شدید و دوباره «گشت ارشاد» و «تداوم تحریم» پیش آمد و مردم برای همیشه از اسم «اصلاح» با هر پسوندی (طلبی/خواهی/گری/...) بیزار شدند، نگید نگفته بودیم.
🚹شهروند حیرانیان: جنابان دکتر و مهندس؛ بفرمایید چه کنیم؟ اگه رأی ندیم، فردا همۀ بدبختی‌های ناکارآمدی محصول تکرار احمدی‌نژادیسم جدید، را می‌کوبید بر فرق ما. اگر رأی بدهیم و جلیلیون با فعال کردنِ ماشۀ «دولت در سایه» مانع رفع تحریم شدند یا از دیواری بالا رفتند و حصار دور مملکت را بلندتر کردند، آن وقت پزشکیانیون سالمِ اما بی‌قدرت، برای حفظ کیان اسلام، استراتژی «بیست‌وپنج سال سکوت مولا» را در پیش بگیرند چه خاکی بر سر مبارک‌مان بریزیم؟

و این گفت‌وشنود همچنان ادامه دارد... زنده‌باد گفتگو
#سیاست
@ardeshirmansouri