چهار راه هنر و معماری
پاییز کاخ نیاوران @archintersect
چه عمری گذروندیم اینجا
کلاغ ها یادشونه
کلاغ ها یادشونه
خوابش نبرد...خاطره ها را قطار کرد
حالش دوباره بد شد و از خود فرار کرد
پاشد کنار پنجره...خود را به کوچه ریخت
آتش گرفته بود...خودش را مهار کرد
زل زد درون آینه و چشم هاش را
باریک کرد و غمزده کرد و خمار کرد
آمد کنار قوری سردی که سال ها...
یک چای تلخ ریخت، کمی زهر مار کرد
وا شد دهان پاکت سیگار خالی اش
آهی کشید و فحش کشید و نثار کرد
فحشی نثار آینه...مشتی نثار میز...
لعنت به آن شبی که دلش را قمار کرد
دیوانه وار رفت و به هم ریخت گنجه را
بین نوارها هوس لاله زار کرد
انگار بغض کرده کلاغی درون ضبط
تا آن صدای خسته کمی قارقار کرد-
حس کرد این که باید از این شهر دور شد
مشتی کتاب و خاطره در کوله بار کرد
شاعر...هوایی غزلی عاشقانه بود
خود را قطار کرد و خودش را سوار کرد...!
#شعر
@archintersect
حالش دوباره بد شد و از خود فرار کرد
پاشد کنار پنجره...خود را به کوچه ریخت
آتش گرفته بود...خودش را مهار کرد
زل زد درون آینه و چشم هاش را
باریک کرد و غمزده کرد و خمار کرد
آمد کنار قوری سردی که سال ها...
یک چای تلخ ریخت، کمی زهر مار کرد
وا شد دهان پاکت سیگار خالی اش
آهی کشید و فحش کشید و نثار کرد
فحشی نثار آینه...مشتی نثار میز...
لعنت به آن شبی که دلش را قمار کرد
دیوانه وار رفت و به هم ریخت گنجه را
بین نوارها هوس لاله زار کرد
انگار بغض کرده کلاغی درون ضبط
تا آن صدای خسته کمی قارقار کرد-
حس کرد این که باید از این شهر دور شد
مشتی کتاب و خاطره در کوله بار کرد
شاعر...هوایی غزلی عاشقانه بود
خود را قطار کرد و خودش را سوار کرد...!
#شعر
@archintersect
-این پودر سبز چیه میخوری اوس قاسم؟
- ناس
- اعتیاد هم داره؟
- معلومه. چایی هم اعتیاد داره
#کارگاه
@archintersect
- ناس
- اعتیاد هم داره؟
- معلومه. چایی هم اعتیاد داره
#کارگاه
@archintersect
قدرنشناسِ عزیزم، نیمهی من نیستی
قلبمی اما سزاوار تپیدن نیستی!
مادرِ این بوسههای چون مسیحایی ولی
مرده خیلی زنده کردی، پاکدامن نیستی
من غبارآلودِ هجرانم، تو اما مدتیست
عهدهدارِ آن نگاهِ لرزهافکن نیستی
یک چراغ از چلچراغ آرزوهایت شکست
بعدِ من اندازهی یک عشق روشن نیستی
لاف آزادی زدی؛ حالا که رنگت کرده فصل
از گزندِ بادهای هرزه ایمَن نیستی
چون قیاسش میکنی با من، پس از من هرکسی
هر چه گوید عاشقم، میگویی: «اصلاً نیستی»
دست وقتی که تکان دادی عجب حالی شدم
اندکی برگشتم و دیدم که با من نیستی!
#شعر
@archintersect
قلبمی اما سزاوار تپیدن نیستی!
مادرِ این بوسههای چون مسیحایی ولی
مرده خیلی زنده کردی، پاکدامن نیستی
من غبارآلودِ هجرانم، تو اما مدتیست
عهدهدارِ آن نگاهِ لرزهافکن نیستی
یک چراغ از چلچراغ آرزوهایت شکست
بعدِ من اندازهی یک عشق روشن نیستی
لاف آزادی زدی؛ حالا که رنگت کرده فصل
از گزندِ بادهای هرزه ایمَن نیستی
چون قیاسش میکنی با من، پس از من هرکسی
هر چه گوید عاشقم، میگویی: «اصلاً نیستی»
دست وقتی که تکان دادی عجب حالی شدم
اندکی برگشتم و دیدم که با من نیستی!
#شعر
@archintersect
هر وقت این سریال شمالی شبکه یک رو دیدم یه بچه داشت به دنیا میومد،
پدر فرزندآوری دراومد.
پدر فرزندآوری دراومد.